نگاهي به حديث ولايت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

نگاهي به حديث ولايت

پست توسط نسيم »


[align=center]نگاهى به حديث ولايت

بسم اللّه الرّحمن الرّ 


الحمد للّه ربّ العالمين، والصّلاة والسّلام على سيّدنا ونبيّنا محمّد وآله الطيّبين الطّاهرين، ولعنة اللّه على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين.

پيش گفتار

«حديث ولايت» كه از احاديث پذيرفته شده در نزد شيعه و سنّى به شمار مى رود، به يقين از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله صادر شده است.

اين حديث شريف به وجوه مختلفى بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام دلالت دارد:

1 . ثبوت ولايت و حقّ سرپرستى و اولويّت براى امير مؤمنان على عليه السلام.

2 . دلالت حديث بر عصمت امير مؤمنان على عليه السلام.

3 . بغض امير مؤمنان على عليه السلام موجب خروج مبغض از اسلام مى شود و براى ورود دوباره به جرگه مسلمانان بعد از دست كشيدن از بغض و انحرافش، بايد تجديد اسلام نمايد و از نو شهادتين را بگويد.

با وجود هر كدام از اين سه دلالت به طور جداگانه براى اثبات امامت امير مؤمنان على عليه السلام مى توان استدلال كرد.
اين نوشتار، به پژوهش در مورد «حديث ولايت»، بررسى دقيق و اثبات صدور قطعى آن مى پردازد.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

حديث ولايت و راويان آن

پست توسط نسيم »

بخش يكم

[align=center]حديث ولايت و راويان  

بى ترديد شيعه و سنّى نقل كرده اند كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله خطاب به امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:

[align=center]أنت وليّ كلّ مؤمن بعدي.(1)

تو پس از من ولى هر مؤمن هستى. 


افرادى از صحابه و بسيارى از مشاهير پيشوايان اهل تسنّن اين حديث شريف را نقل كرده اند.

اصحابى كه حديث ولايت از آن ها روايت شده

اهل تسنّن، حديث ولايت را از برخى صحابه نقل كرده اند. برخى از اين اصحاب از مشاهير و بزرگان اصحاب به شمار میروند. براى نمونه، امير مؤمنان على عليه السلام در رأس آنان قرار دارد. آنان عبارتند از:

1 . امير مؤمنان على عليه السلام;

2 . امام حسن مجتبى عليه السلام سبط پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله;

3 . عبداللّه بن عبّاس;

4 . ابو ذرّ غفارى;

5 . ابو سعيد خُدْرى;

6 . براء بن عازب;

7 . عمران بن حصين;

8 . ابو ليلا انصارى;

9 . بريدة بن حصيب;

10 . عبداللّه بن عمر;

11 . عمرو بن عاص;

12 . وهب بن حمزه
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

راويان حديث ولايت

پست توسط نسيم »

[align=center]راويان حديث  

مشهورترين پيشوايان و حافظان و بزرگان حديث كه در طول ادوارِ مختلف، حديث ولايت را از اصحاب نام برده، روايت كرده اند و در كتاب هايشان آورده اند، عبارتند از:

1 . ابو داوود طيالسى، نويسنده المسند;
2 . ابوبكر بن ابى شِيبه، نويسنده المصنَّف;

3 . احمد بن حنبل، پيشواى حنابله، نويسنده المسند;
4 . ابوعيسى تِرمذى، نگارنده الصّحيح;

5 . نَسايى، نگارنده السُّنن;
6 . ابويعلى موصلى، نگارنده المسند;

7 . ابوجعفر طبرى، نگارنده دو كتاب معروف تاريخ طبرى و تفسير طبرى;
8 . ابوحاتم ابن حِبّان، نويسنده الصّحيح;

9 . ابوالقاسم طبرانى، نويسنده المعجم الكبير و الاوسط و الصّغير;
10 . حاكم نيشابورى، نويسنده المستدرك;

11 . ابوبكر ابن مردويه، نويسنده التّفسير;
12 . ابونعيم اصفهانى، نويسنده حلية الاولياء و كتاب هاى ديگر;

13 . خطيب بغدادى، نويسنده تاريخ بغداد;
14 . ابن عبدالبَرّ، نگارنده الإستيعاب;

15 . ابن عساكر، نگارنده تاريخ مدينة دمشق;
16 . ابن اثير جَزَرى، نگارنده اُسد الغابه;

17 . ضياء مَقْدِسى، نگارنده المختاره;
18 . بغوى، نگارنده مصابيح السّنّه و تفسير معروف به معالم التّنزيل;

19 . حافظ شمس الدّين ذهبى، نويسنده كتاب هاى معروف;
20 . ابن حجر عسقلانى، نگارنده فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، الإصابه و كتاب هاى معروف ديگر;

21 . حافظ جلال الدّين سيوطى، نگارنده كتاب هاى معروف و بسيار;
22 . قسطلانى، نويسنده ارشاد السّارى فى شرح صحيح البخارى;

23 . متّقى هندى، نويسنده كنز العمّال;
24 . حافظ محمّد بن يوسف صالحى، نويسنده السّيرة الشّاميّه;

25 . ابن حجر هيثمى مكّى، نگارنده الصّواعق المحرقه;
26 . ملاّ على قارى هروى، نگارنده مرقاة المفاتيح فى شرح مشكاة المصابيح;

27 . عبدالرّئوف مَنّاوى، نويسنده فيض القدير فى شرح الجامع الصغير;
28 . علاّمه هند و محدّث بزرگ شاه ولى اللّه دهلوى، نگارنده كتاب هاى بسيار و نيز صاحب مدرسه معروف در دهلى
هندوستان.

اينان و نيز گروه ديگرى حديث شريف ولايت را از آن دوازده نفر صحابى روايت كرده اند كه نام آنان گذشت.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »

 بررسى متن حديث ولايت و تصحيح اَسناد آن 

در بين دوازده صحابى كه نام آنان گذشت، بيشتر نقل هاى حديث ولايت به سه نفر مى انجامد، يعنى سلسله اسناد راويان و ناقلان حديث ولايت بيشتر به اين سه نفر ختم مى شود كه عبارتند از:

1 . عبداللّه بن عبّاس;

2 . بريدة بن حصيب;

3 . عمران بن حصين.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

حديث ولايت به روايت ابن عبّاس

پست توسط نسيم »

[align=center]حديث ولايت به روايت ابن عبّ 


همان گونه كه پيش تر اشاره شد، عبداللّه بن عبّاس از راويان حديث شريف ولايت است. علماى اهل سنّت از او فقط مقدارى از حديث ولايت را آن هم به سه گونه نقل كرده اند كه خوش بختانه همان اندازه نيز براى شاهد و استدلال بس است:

1 . ابو داوود طيالسى در كتاب مسند خود مى نويسد: ابن عبّاس گويد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله خطاب به حضرت على عليه السلام فرمود:

اَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعْدي.(1)
(يا على!) تو پس از من سرپرست و كارگزار هر مؤمن هستى.


2 . بنا بر روايت حاكم نيشابورى در كتاب المستدرك از ابن عبّاس پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

اَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعدي ومُؤْمِنَة.(2)
(يا على!) تو پس از من سرپرست و كارگزار هر مرد و زن مؤمن هستى
.

3 . احمد بن حنبل در كتاب مسند از ابن عبّاس روايت مى كند كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:

اَنْتَ وَليّي في كُلِّ مُؤْمِن بَعْدي.(3)
(يا على!) تو پس از من سرپرست و كارگزار هر مؤمن هستى.


بنابراين، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، حضرت على عليه السلام را به سه چيز خطاب كرد. مخفى نماند كه در هر سه

نقل واژه «بَعْدي» وجود دارد.

اين سه عبارت از «ابن عبّاس» در ضمن حديثى است كه ده منقبت را براى امير مؤمنان على عليه السلام برمى شمرد.

ابن عبّاس تصريح مى كند اين مناقب به اميرالمؤمنين عليه السلام اختصاص دارد و هيچ كس از صحابه با آن بزرگوار در هيچ يك از اين ده منقبت شريك نيست.

____________________________________________________
پی نوشت:
(1) مسند ابى داوود طيالسى: 360، شماره 2752.
(2) المستدرك: 3 / 134.
(3) مسند احمد: 1 / 545، ذيل حديث 3052.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »


[align=center]حديث ولايت به روايت عمران بن حصين و بريدة بن  



عمران بن حصين و بريدة بن حصيب، از راويان حديث ولايت به شمار مى روند. آنان در ضمن حكايتى از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله حديث ولايت را چنين روايت مى كنند كه آن حضرت فرمود:

 عَلِيٌّ مِنّي وَاَنَا مِنْ عَلِيٍّ وعَلِيٌّ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعْدي.
على، از من است و من از على هستم و على سرپرست وكارگزار هر مؤمنى بعد از من است.
 

[align=center]چكيده  

تا كنون چند مطلب روشن شد:

1 . دوازده نفر از صحابه حديث ولايت را از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نقل كرده اند كه در ميان آنان، مانند اميرالمؤمنين و امام مجتبى عليهما السلام به چشم مى آيند.

2 . راويان حديث ولايت از اين دوازده نفر، مشهورترين پيشوايان و بزرگان حديث شناس و حافظان اهل تسنّن هستند.

3 . متن «حديث ولايت» و الفاظى كه ما بدان استدلال خواهيم كرد.

[align=center]بررسى روايت عبداللّه بن عبّ 

همان گونه كه پيش تر آمد، عبداللّه بن عبّاس از راويان اين حديث شريف است.

اين سند در مسندهاى احمد، ابوداوود طيالسى، المستدرك حاكم نيشابورى و كتاب ها و منابع مهم ديگرى وجود دارد.

بديهى است كه اين سند به طور قطع صحيح و خدشه ناپذير است; چرا كه بزرگان از پيشوايان اهل تسنّن، مانند ابن عبدالبَرّ در كتاب الإستيعاب، حافظ مِزّى نگارنده كتاب تهذيب الكمال، جلال الدين سيوطى، متّقى هندى و دانشمندان ديگر، به صحّت آن تصريح كرده اند.(1)

براى مثال، حافظ شمس الدّين ذهبى در رساله اى درباره حديث غدير،(2) «حديث ولايت» را نيز از بريده نقل مى كند و چنين مى نويسد: «صدور اين حديث از بريده ثابت و قطعى است».

بديهى است كه عبارت حافظ ذهبى در ثبوت «حديث ولايت» تصريح دارد.

نتيجه سخن اين كه سند حديث ولايت از ابن عبّاس صحيح است. بررسى اسانيد و تحقيق درباره حال راويان سند اين حديث، نشان مى دهد كه پيشوايان بزرگ علم رجال از اهل سنّت، همگى به صحّت حديث ولايت اعتراف نموده اند.
_________________________________________
پی نوشت:
(1) الإستيعاب فى معرفة الاصحاب: 3 / 1092، تحفة الاشراف: 5 / 191، شماره 6316، تهذيب الكمال: 20 / 481، القول الجلىّ فى مناقب علىّ عليه السلام: 60، كنز العمّال: 11 / 608.
(2) رساله مخطوطى كه علاّمه محقق سيّد عبدالعزيز طباطبايى رحمه اللّه بدان دست يافته و تحقيق كرده است.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

بررسى اسناد حديث ولايت به نقل از عمران بن حصين

پست توسط نسيم »

[align=center]بررسى اسناد حديث ولايت به نقل از عمران بن  

عمران بن حصين يكى ديگر از راويان حديث ولايت است. ابن ابى شِيبه، استاد بُخارى از جمله افرادى است كه حديث او را

نقل كرده و به صحّت آن تصريح نموده است، آن سان كه در كنز العمّال(1) نقل شده، ابن ابى شِيبه اين حديث شريف را در كتاب المصنَّف آورده و به صحّت آن تصريح نموده است.(2)

محمّد بن جرير طبرى از جمله ناقلان حديث عمران به شمار مى رود كه از اعلام عامّه و مورد اعتماد آنان در تاريخ و تفسير است.

جلال الدين سيوطى و متقى هندى نيز از جمله كسانى هستند كه بر صحّت طريق نقل از عمران بن حصين تصريح نموده اند.(3)

البته حديث ولايت به نقل از عمران، از ديگر نقل ها مفصّل تر است. متن روايت عمران بن حصين به نقل از متّقى هندى در كنز العمّال(4) در زير مى آيد:

ابن ابى شِيبه و ابوجعفر طبرى از عمران بن حصين نقل مى كنند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله سَريّه اى(5) را به ناحيه اى فرستاد و على عليه السلام را فرمانده آنان قرار داد. آن سپاه در حالى كه غنايمى به دست آورده بودند، پيروز شدند.
امير مؤمنان على عليه السلام در مورد غنايم جنگى تصميمى گرفت كه خوش آيند عدّه اى از آنان نبود.

در برخى از نقل ها آمده است كه امير مؤمنان عليه السلام از ميان غنايم، كنيزى را براى خود برگزيد.

چهار نفر از لشكريان تصميم گرفتند كه هر گاه به مدينه رسيدند و با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ديدار كردند، قضيّه را به سمع مبارك آن حضرت برسانند.

سپاهيان اعزامى بنا بر رسم، هنگام بازگشت به مدينه، ابتدا به محضر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شرف ياب مى شدند و به آن حضرت سلام مى كردند، به رخساره مبارك ايشان نظر مى نمودند سپس به خانه هايشان برمى گشتند.

زمانى كه سپاهيان به مدينه رسيدند و براى عرض سلام به محضر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شرف ياب شدند، يكى از آن چهار تن برخاست و چنين عرض كرد: «اى رسول خدا! آيا نظر نمى فرماييد كه على از غنايم كنيزى برداشته است»؟

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از او روى برگرداند. پس از آن دومين نفر از آن چهار تن و آن گاه سومى برخاست و همان گونه گفت. حضرت در هر بارى، روى مبارك خويش را از اعتراض كننده برمى گرداند تا اين كه نوبت به شخص چهارم رسيد. پس از

گفتار وى، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حالى كه آثار خشم از چهره نازنينش هويدا بود، فرمود:

[align=center]ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ عليّ منّي وأنا من علي، وعليّ وليّ كلّ مؤمن بعدي.
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على هستم، على سرپرست هر مؤمنى است بعد از من. 



اين روايت به سان كنز العمّال در كتاب المصنَّف نيز آمده و به همين سان، طبرى نيز از عمران بن حصين روايت كرده است.

البته اين روايت با همين متن در مسند احمد بن حنبل نيز آمده است. وى بخش پايانى روايت را اين گونه نقل كرده است:

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به فرد چهارمى رو كرد و در حالى كه رنگ رخ ساره مباركش تغيير يافته بود، فرمود:

[align=center]دعَوْا عليّاً، دعَوْا عليّاً، إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي.(6)
دست از على برداريد، دست از على برداريد، به راستى كه على از من است و من از او هستم. او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است. 


تِرمذى نيز در صحيح خود ذيل روايت را اين گونه نقل مى كند: هنگامى كه چهارمين فرد برخاست و اعتراض خود را بيان كرد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حالى كه آثار خشم از چهره مباركش هويدا بود، فرمود:

 ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي.(7)
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ به راستى كه على از من است و من از او هستم و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است.
 


آرى! حديث ولايت به روايت عمران بن حصين در كتاب صحيح ابن حِبّان،(8) خصائص نَسايى(9) و المستدرك حاكم نيشابورى(10) نيز نقل شده است.
حاكم نيشابورى پس از نقل حديث، اين حديث را داراى شرايط صحّتى برشمرده كه مسلم آن ها را معتبر مى داند، ولى با وجود اين بُخارى و مسلم آن را نقل نكرده اند.

گفتنى است كه حديث ولايت به روايت عمران در منابع ديگر نيز آمده است.

__________________________________________________________________
پی نوشت:
(1) كنز العمّال: 11 / 608.
(2) المصنَّف: 7 / 504.
(3) القول الجلىّ فى مناقب علىّ عليه السلام: 60.
(4) كنز العمّال: 13 / 142، حديث 36444.
(5) سَريّه، قطعه اى از لشكر است كه تعداد آنان از پنج نفر تا سيصد يا چهارصد نفر باشد.
(6) مسند احمد: 4 / 438.
(7) سنن تِرمذى: 6 / 78، حديث 3712.
(8) صحيح ابن حِبّان: 15 / 373، شماره 6929.
(9) خصائص على عليه السلام: 143، فضائل الصحابه: 14، حديث 43، سنن الكبرى: 5 / 132.
(10) المستدرك: 3 / 110 و 111.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »

بخش دوم
نگاهى به دلالت هاى حديث ولايت


[align=center]حديث ولايت بيان گر  



همان گونه كه پيش تر بيان شد، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در ذيل قضيّه بريده تعبيرهاى متفاوتى را درباره على عليه السلام فرموده است، چنان كه فرمود:

إنَّ عليّاً لا يَفْعَلُ إلاّ ما يُؤْمَرُ بِهِ.
به راستى كه على انجام نمى دهد مگر آن چه را بدان امر شده است.


در سخن ديگرى فرمود:

إنَّما يَفْعَلُ ما اُمِرَ بِهِ.
على فقط آن چه را بدان امر شده انجام مى دهد.


اين تعبيرها به وضوح بر عصمت اميرالمؤمنين عليه السلام دلالت مى نمايند.
در واقع، اين تعبير رسول خدا صلى اللّه عليه وآله صغراى كبراى كلّى و يا تعيين يكى از مصاديق آيه قرآن است; آن جا كه خداوند متعال مى فرمايد:

(بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ* لاَ يَسْبِقُونَهُ بالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ).(1)
(اين گونه نيست كه فرشتگان فرزندان خداوند باشند آن سان كه مشركان پنداشته اند) بلكه آنان بندگان شايسته خداوند هستند كه هيچ گاه در سخن بر او پيشى نمى گيرند و همواره فرمان او را انجام مى دهند.


اكنون مناسب است بخشى از خطبه اى كه شيخ طوسى رحمه اللّه در كتاب مصباح المتهجّد از امير مؤمنان على عليه السلام نقل كرده، بيان شود. شيخ طوسى رحمه اللّه مى گويد: امير مؤمنان على عليه السلام در روز غدير خطبه اى ايراد كرد و در بخشى از آن فرمود:

وأنّ اللّه اختصّ لنفسه بعد نبيّه صلى اللّه عليه وآله من بريّته خاصّة; اختصّ منهم ـ أي من الخلائق بعد النبي صلى اللّه عليه وآله ـ خاصّة علاهم بتعليته وسما بهم إلى رتبته، وجعلهم الدعاة بالحق إليه والأدلاّء بالرشاد عليه، لقرن قرن وزمن زمن.
أنشأهم في القدم قبل كلّ مدر ومبر، وأنواراً أنطقها لتحمده، وألهمها شكره وتمجيده، وجعلهم الحجج على كلّ معترف له بملكة الربوبية وسلطان العبودية، واستنطق بها الخراسات بأنواع اللغات، بخوعاً له بأنّه فاطر الأرضين والسماوات.
وأشهدهم على خلقه، وولاّهم ما شاء من أمره، جعلهم تراجمة مشيّته وألسنة إرادته، عبيداً ]مع ذلك هم عبيد [لا يسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون، يعلم ما بين أيديهم وما خلفهم ولا يشفعون إلاّ لمن ارتضى وهم من خشيته مشفقون.(
2)


و به راستى كه خداى تعالى بعد از رسولش صلى اللّه عليه وآله از بين بندگانش، عدّه اى را مخصوص به خود گردانيد; گروهى كه آن ها را رفعت مقام و علوّ درجه عطا فرمود و آنان را در قرون متمادى فراخوانان حقيقى به سوى خود ودلالت كنندگان بر خويش قرار داد.
انوار آن ها را پيش از آفرينش جميع موجودات آفريد و آن انوار مقدّس را به حمد خود ناطق فرمود، مقام شكر و بزرگداشتش را به آنان الهام نمود و آن ها را بر هر بنده اى كه سر تعظيم در مقابل سلطان حقّ تبارك و تعالى فرود آورده باشد، حجّت قرار داد.
به وسيله اين انوار با موجوداتى كه به خودى خود قادر به تكلّم نبودند، به انواع لغت ها سخن گفت تا همه در مقابل اين حقيقت كه «او تبارك و تعالى آفريننده زمين ها و آسمان هاست» معترف و مقِرّ باشند.
آن بندگان خاص را شاهد بر مخلوقاتش قرار داد و از تصرّفاتش آن چه را مى خواست به آنان واگذار نمود.
آنان را بيان گر مرادهاى خودش و زبانِ گوياى خواسته هايش از خلق قرار داد،(3) در حالى كه اينان، با همه اين مقامات، بندگان او هستند و در گفتارشان از خدا پيشى نمى گيرند و فقط بر طبق امر حقّ تبارك و تعالى عمل مى كنند. خداوند متعال همه چيز پيش و پس روى آنان را مى داند و آنان شفيع نمى شوند، مگر به كسانى كه خداى تعالى راضى است، و آنان به جهت ترس عالمانه اى كه از حق تعالى دارند، در مقام خائفان هستند.
آرى، اين ها مقامات كسانى است كه جز به فرمان حقّ تبارك و تعالى به كارى اقدام نمى نمايند; بندگانى كه مورد اكرام و عنايت و تفضّل خاصّ خداى منّان هستند، يعنى مقرّب درگاه الهى هستند و آنان در مقام گفتار بر حضرت حق پيشى نمى گيرند، تا گفتارى از خداى متعال به آنان نرسد، بدان تكلّم نمى كنند و در مقام عمل نيز جز به آن چه امر به آن شده اند، اقدام نمى نمايند.


نتيجه سخن اين كه فرمايش رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حديث ولايت با همين مضامين تطبيق كرده و همه اين ها عصمت صاحب اين مقامات را بيان مى كند.
_____________________________________________________
پی نوشت:
(1) سوره انبياء: آيه 26 و 27.
(2) مصباح المتهجّد: 753.
(3) همين تعبير بيان گر عصمت صاحبان اين مقامات است.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

حديث ولايت بيان گر ولايت امير مؤمنان على عليه السلام

پست توسط نسيم »

[align=center]حديث ولايت بيان گر ولايت امير مؤمنان على عليه  

همان طور كه پيش تر اشاره شد، جهت دوم در بررسى حديث ولايت اين است كه اين حديث، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را بيان مى كند; آن جا كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

[align=center]علي منّي وأنا من علي وهو وليّكم من بعدي.
على از من است و من از على هستم و او ولى و سرپرست شما پس از من است. 



با استدلال به اين سخن، اولويت در تصرّف براى على عليه السلام ثابت مى شود و البته اين اولويت، مستلزم امامت است. اين استدلال را از شش محور پى مى گيريم:

الف) انحصار ولايت
نخست آن كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

وَهُوَ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي.
او ولى و سرپرست شما پس از من است.

آن حضرت با اين سخن، ولايت و اولويت تصرف را منحصر در امير مؤمنان على عليه السلام فرمود; زيرا پرواضح است كه معانى ديگر ولايت مانند نصرت، محبت و موارد ديگر از امور مختص به حضرت على عليه السلام نيست.

ب) بعديّت زمانى


دوم آن كه در تمام يا دست كم در بيشتر متون حديث ولايت واژه «بَعْدى» وجود دارد و خود اين واژه صريح در مدّعاى ماست; چرا كه «بَعْدى» يا زمانى است و يا رتبى.

ممكن است با نظرى سطحى، چنين به نظر آيد كه «بَعْدى» موجود در حديث ولايت رتبى است، نه زمانى كه نتيجه فرمايش

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين خواهد بود: مقام ولايت على عليه السلام، پايين تر از مقام ولايت من است و كسى كه در

مرتبه پس از مقام من بر شما ولايت دارد، على عليه السلام است.

ولى بايد گفت كه مراد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله «بَعْدى» زمانى است. از اين رو، بنا بر «حديث ولايت» امير مؤمنان عليه

السلام ولىّ بلافصل مؤمنان بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است و اگر «بَعدى» در اين حديث، زمانى نبود، وجهى

نداشت كه برخى به تحريف اين حديث بپردازند و واژه «بعدى» را حذف نمايند. اشاره به اين مطلب در پى خواهد آمد.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »

[align=center]ج) متون ديگرى از حديث  

حديث ولايت، افزون بر عبارت پيش گذشته، با الفاظ ديگرى نيز نقل گرديده است.
آن الفاظ بدون هيچ گونه ترديدى بر امامت و اولويت امير مؤمنان على عليه السلام دلالت مى نمايند. براى نمونه، احمد بن حنبل در كتاب المسند، حاكم نيشابورى در المستدرك، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق و افراد ديگرى در كتاب هاى ديگر،

همگى در قضيّه بريده از خود او چنين نقل مى كنند كه بريده گويد: هنگامى كه به حضور رسول خدا صلى اللّه عليه وآله رسيدم، از على سخن به ميان آوردم و به بدگويى و عيب گويى درباره او پرداختم، اما ديدم كه رنگ رخ ساره پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله تغيير يافت و فرمود:

[align=center]يا بريدة! ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟

اى بريده! آيا من بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟
گفتم: آرى، اى رسول خدا!

فرمود:
فمن كنت مولاه فعليٌّ مولاه.(1)
پس هر كه من مولاى او هستم، على مولاى اوست. 


اين سخن همان گونه است كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در روزهاى پايانى زندگى خود در روز غدير به مسلمانان فرمود.

مسند احمد بن حنبل، تاريخ مدينة دمشق و منابع ديگر به چندين سند، چنين نقل مى كنند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بعد از اين عبارات فرمود:

[align=center]يا بريدة! من كنت وليّه فعليٌّ وليّه.(2)
اى بريده! هر كس من ولىّ او هستم پس على ولىّ اوست. 

________________________________________________________________
پی نوشت:

(1) مسند احمد: 5 / 347، المستدرك: 3 / 110، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 187.
(2) تاريخ مدينة دمشق: 42 / 188، 192، 193 و 194.



******************************************************

 د) مناقب و فضايل ديگر 

ضمن متن حديث ولايت، مناقب ديگرى براى امير مؤمنان على عليه السلام بيان شده كه به آن بزرگوار اختصاص دارد و صحابه ديگرى با آن حضرت در آن مناقب شريك نيستند.
براى نمونه، در كتاب المعجم الاوسط طبرانى آمده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در ضمن اين حكايت مى فرمود:


[align=center]ما بال أقوام ينتقصون عليّاً؟ من ينتقص عليّاً فقد تنقّصني، ومن فارق عليّاً فقد فارقني، إنّ عليّاً منّي وأنا منه، خلق من طينتي وخلقت من طينة إبراهيم وأنا أفضل من إبراهيم (ذُرّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض وَاللّهُ سَميعٌ عَليمٌ).(1) 
 چه خيالى در سر مى پرورانند آنان كه در مقام بدگويى و عيب گيرى درباره على برآمده اند؟ هر كس على را خُرده بينگارد، مرا خرده انگاشته و كسى كه از على كناره بجويد، از من كناره گرفته است. به راستى كه على از من است و من از او هستم. او از طينت من آفريده شده و من از طينت ابراهيم آفريده شده ام ومن از ابراهيم برترم. «نسلى كه بعضى از آنان از ديگرى است و خداوند شنوا و داناست».(2) 

با نگاه به اين مناقب و فضايل كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله درباره امير مؤمنان على عليه السلام فرموده، وجود چنين فضايلى براى آن حضرت اثبات مى شود.

افزون بر اين، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرموده است:

[align=center]إنّه لا يفعل إلاّ ما يؤمر به.
به راستى او فقط كارى را انجام مى دهد كه به او دستور داده شده است. 


اين حديث با چندين تعبير، فضايل ديگرى را نيز براى امير مؤمنان على عليه السلام ياد مى كند.
_________________________________________________________
پی نوشت:

(1) سوره آل عمران: آيه 34.
(2) المعجم الاوسط: 6 / 163.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”