نقش شورا در امامت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 14
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۱۰:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 31 بار
تماس:

نقش شورا در امامت

پست توسط محب المحب220 »

 بسم اللّه الرّحمن الرّحيم  
الحمد للّه ربّ العالمين، والصّلاة والسّلام على خير خلقه وأشرف بريّته محمّد وآله الطيّبين الطّاهرين، ولعنة اللّه على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين. 
 پيش گفتار 
 در پژوهش هاى اعتقادى در بخش امامت بيان شده است كه امامت، نيابتى از نبوّت و امام، نايب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در تمام شؤون دينى و دنيوى او ـ جز مقام نبوّت ـ است. از اين رو همان گونه كه نبوّت و رسالت از طرف خداوند سبحان براى پيامبر و رسول، تعيين و تثبيت مى گردد; امامت نيز همان گونه است; چرا كه امامت، خلافت و نيابت از نبوّت و رسالت است.
بنا بر اين ما به نصب الهى، معرفى از جانب خداى سبحان و به تعيين از سوى او با متنى روشن و آشكار نياز داريم تا آن شخص، پيامبر يا رسول شود، يا بعد از رسول، امام گردد.
روشن است كه اين متن صريح و آشكار يا بايد از كتاب خدا باشد و يا از سنّت قطعى رسول خدا.
اگر به عقل سليم رجوع كنيم، ضابطه اى را با عنوان قبح تقدّم مفضول بر فاضل مى يابيم كه از اين راه نيز مى توانيم بر امامت و ولايت بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله استدلال كنيم.
بنا بر اين همان گونه كه در مباحث امامت به اثبات رسيده است بيعتِ يك يا چند نفر و راه هايى مانند آن نمى تواند امامت را براى كسى كه با او بيعت شده به اثبات برساند.
ما امامت اميرالمؤمنين و ديگر امامان طاهرين عليهم السلام را پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، از طريق متن صريح و آشكار و افضليّت آنان از ديگران به اثبات رسانده ايم.
در اين راستا نظريّه ديگرى نيز وجود دارد كه گاهى در برخى كتاب ها و محافل علمى و فكرى مطرح مى گردد. اين نظريّه همان نظريه شورا است كه ادّعا شده بر طبق آن مى توان امامت را براى يك نفر از طريق شورا تثبيت كرد.
ما در اين نوشتار به موضوع شورا پرداخته و مى خواهيم بررسى كنيم كه دليل و مدرك اين نظريه از كتاب خدا و سنّت و سيره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله چيست؟ و آيا اين نظريه پايه و اساسى دارد يا نه؟
البته شورا، مشورت و مشاوره با ديگران در كارها و مسايل خاص و عام و در فعاليت هاى اجتماعى و در حل مشكلات، از ديدگاه شرع، عقل و خردمندان كردارى نيكو و پسنديده است; چرا كه هر كس با ديگران مشورت كند در خرد آنان شريك خواهد بود.
پس در اين گونه كارها شايسته است انسان با ديگران مشورت كند كه اين، روش و سيره صاحبان عقل و درايت است. امّا آن چه در اين نوشتار مورد نظر ماست «نقش شورا در امر امامت» است.
از خداوند سبحان مى خواهيم ما را با احسان و كرمش بر آن چه مورد رضايت و خشنودى اوست موفّق بدارد.
  سيّد على حسينى ميلانى 
تَکَبُّرَکَ بِمٰا لا يَبْقي لَکْ وَ لا تَبْقي لَهُ مِنْ اُعْظَمِ الجَهْل
تکبر تو به چيزي که نه آن براي تو و نه تو براي آن ماند از بزرگترين ناداني است.
حضرت اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه)
New Member
New Member
پست: 14
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۱۰:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 31 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط محب المحب220 »

تعيين امام به دست خداى سبحان است

اراده خداى سبحان در تعيين امام

 هر چند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از امامت امير مؤمنان على عليه السلام پيش از اين عالم خبر داده است; هم چنين آن حضرت براى ما فرموده كه به خواست و مشيّت پروردگار سبحان، امامت، وصايت و خلافت پس از او براى على بن ابى طالب عليهما السلام معيّن و مشخص گرديده است. اين تعيين در جهانى پيش از اين جهان صورت گرفته است; همان گونه كه تعيين نبوّت و رسالت براى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نيز پيش از اين جهان به انجام رسيده است.
اين موضوع در حديثى كه به «حديث نور» ناميده شده و در ميان شيعه و اهل سنّت مشهور و معروف است از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نقل شده است. متن اين روايت نورانى بنا بر يكى از نقل هاى آن چنين است:
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
كنت أنا وعلي نوراً بين يدي اللّه تعالى قبل أن يخلق آدم بأربعة عشر ألف عام، فلمّا خلق اللّه آدم، قسّم ذلك النور جزئين، فجزء أنا وجزء علي;
چهارده هزار سال پيش از آفرينش آدم، من و على نورى در پيشگاه خداوند متعال بوديم. هنگامى كه خداوند متعال آدم را آفريد، آن نور را به دو بخش تقسيم فرمود; بخشى من بودم و بخشى على بود.
اين حديث را بزرگان اهل تسنّن از جمله:
1 . احمد بن حنبل;
2 . ابو حاتم رازى;
3 . ابن مردويه اصفهانى;
4 . ابو نعيم اصفهانى;
5 . ابن عبدالبرّ قرطبى;
6 . خطيب بغدادى;
7 . ابن عساكر دمشقى;
8 . عبدالكريم رافعى قزوينى، پيشواى بزرگ اهل تسنّن;
9 . شيخ الاسلام ابن حجر عسقلانى.
و گروهى ديگر توسّط عدّه اى از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آن حضرت نقل كرده اند كه برخى از سندهاى اين روايت صحيح است.1
البتّه در برخى از متن هاى اين حديث شريف اين گونه آمده است كه حضرتش فرمود:
فجعل فيّ النبوّة وفي عليٍّ الخلافة;2
خداوند نبوّت را در من و خلافت را در على قرار داد.
در بعضى ديگر آمده است:
فجعل فيّ الرسالة وفي عليٍّ الوصاية;3
خداوند رسالت را در من و وصايت را در على قرار داد.
بنا بر اين شكى نمى ماند كه به تصريح اين روايت و مانند آن، امامت امير مؤمنان على سلام اللّه عليه از همان زمان تعيين شده و ثابت بوده است.

 
   
   
 1 . مناقب على عليه السلام: 178 و 179، حديث 251، محبّ طبرى نيز اين حديث را در الرياض النضره: 3 / 103 و سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص: 50 و 51 از احمد بن حنبل نقل كرده اند. حافظ گنجى نيز اين حديث را در كفاية الطالب: 314 از ابن عساكر و خطيب بغدادى نقل مى نمايد. اين حديث در نظم درر السمطين: 7 / 78 و 79، فرائد السمطين: 1 / 39 و 40، المناقب خوارزمى: 145، المناقب ابن مغازلى: 87 و 89 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 9 / 171 نيز آمده است.
2 . المناقب ابن مغازلى: 87 و 89 .
3 . اين روايت را گروهى از عالمان اهل سنّت از جمله: ابن مغازلى در المناقب، ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه و ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق: 42 / 67 نقل كرده اند.
 
تَکَبُّرَکَ بِمٰا لا يَبْقي لَکْ وَ لا تَبْقي لَهُ مِنْ اُعْظَمِ الجَهْل
تکبر تو به چيزي که نه آن براي تو و نه تو براي آن ماند از بزرگترين ناداني است.
حضرت اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه)
New Member
New Member
پست: 14
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۱۰:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 31 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط محب المحب220 »

طرح امامت در آغاز بعثت

  بحث كنونى ما نسبت به همين جهان است; به اين گونه كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از همان روز نخستِ بعثت اعلام فرمود كه امامت و تعيين امام تنها به دست خداوند سبحان است و به همگان خبر داد كه امامت هم چون رسالت و نبوّت است و تمام شرايط و ويژگى هاى آن را نيز دارد، چنان كه پيش از اين متذكّر آن شديم.
بنا بر اين پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در سخت ترين شرايط و دشوارترين زمان ها; در ابتداى دوران رسالت بر اين سخن پافشارى مى فرمود. هنگامى كه خداوند متعال به آن حضرت امر نمود:
(فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ);1
آن چه را مأموريت دارى آشكار ساز.
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله پس از نزول اين آيه رسالت و نبوّت خويش را بر قبايل عرب عرضه مى كرد و آن ها را به اسلام دعوت مى فرمود. در موردى آن حضرت نبوّت خويش را به قبيله اى عرضه كرد و آن ها را به اسلام فرا خواند، آنان درخواست كردند كه بيعت با پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله و تبعيت و يارى آن حضرت را به شرطى بپذيرند كه جانشينى رسول خدا پس از او در ميان آن ها باشد.
امّا رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در همين زمان نيز با آن كه بيش از هر زمانى به يار و ياور ـ حتّى به يك نفر تا چه رسد به يك قبيله و عشيره با مردان و دلاوران بسيار ـ نياز داشت، در پاسخ آن ها فرمود:
الأمر إلى اللّه...;
اين كار ـ يعنى جانشينى پس از من ـ تنها به دست خداست.
با اين كه آن حضرت مى توانست وعده هايى مختصر به آن ها بدهد و به گونه اى آن ها را جذب نمايد و با آنان كنار بيايد.
براى نمونه اين روايت را ملاحظه كنيد!
ابن اسحاق، يكى از نويسندگان نامدار كتاب هاى تاريخ و سيره، در كتاب سيره2 خود مى نويسد:
روزى پيامبر صلى اللّه عليه وآله نزد قبيله عامر بن صعصعه آمد و آنان را به ايمان به خداوند عزّ وجلّ فرا خواند و نبوّت خويش را بر آنان عرضه فرمود.
مردى از آنان به نام بحيرة بن فراس عرضه داشت: به خدا سوگند! اگر اين جوانِ قريشى در اختيار من بود، تمام عرب را به چنگ خود درمى آوردم.
آن گاه به پيامبر رو كرد و گفت: اگر ما با تو بر آن چه مى خواهى بيعت كنيم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پيروز گرداند، آيا پس از تو حكومت در دست ما خواهد بود؟
پيامبر فرمود:
الأمر إلى اللّه يضعه حيث يشاء;
اين كار به دست خداست و براى هر كه بخواهد قرار مى دهد.
آن مرد پاسخ داد: مى خواهى ما را دم تيغ ديگر قبايل عرب قرار دهى و آن گاه كه پيروز شدى اين كار در دست ديگران باشد؟ ما به كار تو نيازى نداريم.
از اين رو از پذيرش دعوت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله سر باز زدند.3
هم چنين در سيره حلبيه چنين آمده است: روزى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دعوت خود را بر قبيله بنوحنيفه و بنوعامر بن صعصعه عرضه كرد.
يكى از آنان گفت: فكر مى كنى اگر ما با تو بر آن چه كه مى خواهى بيعت كنيم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پيروز گرداند، آيا اين حكومت پس از تو در دست ما خواهد بود؟
پيامبر فرمود:
الأمر إلى اللّه يضعه حيث يشاء;
اين كار به دست خداست براى هر كه بخواهد قرار مى دهد.
آن مرد پاسخ داد: پس مى خواهى ما با ديگر قبايل عرب بجنگيم؟
در روايتى ديگر آمده است: آن مرد گفت: پس مى خواهى گردن هاى ما را هدف تيرهاى عرب قرار دهى و آن گاه كه پيروز شدى اين كار در دست ديگران باشد؟ ما به كار تو نيازى نداريم.
بدين ترتيب همگى از پذيرش دعوت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله سر باز زدند.4
ملاحظه مى كنيد كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در سخت ترين موقعيّت ها و حساس ترين زمان ها نيز كه تمام قبايل عرب و در رأس آن ها قريش به جنگ با آن حضرت برخاسته بودند و او را به گونه هاى مختلف مى آزردند، مى فرمود:
الأمر إلى اللّه يضعه حيث يشاء;
اين كار به دست خداست براى هر كه بخواهد قرار مى دهد.
اين همان معناى كلام خداست كه مى فرمايد:
(اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ);5
خدا آگاه تر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد
.
 

1. سوره حجر: آيه 94.
2 . اين روايت در سيره ابن هشام نيز كه خلاصه اى از سيره ابن اسحاق است، آمده است.
3 . سيره ابن هشام: 1 / 289.
4 . السيرة الحلبيه: 2 / 4.
5 . سوره انعام: آيه 124.
تَکَبُّرَکَ بِمٰا لا يَبْقي لَکْ وَ لا تَبْقي لَهُ مِنْ اُعْظَمِ الجَهْل
تکبر تو به چيزي که نه آن براي تو و نه تو براي آن ماند از بزرگترين ناداني است.
حضرت اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه)
New Member
New Member
پست: 14
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۱۰:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 31 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط محب المحب220 »

چگونگى نصب پيامبر

بنا بر آن چه مطرح شد، اگر به آياتى كه درباره نصب پيامبران نازل شده است مراجعه شود، روشن خواهد شد كه در اين موارد از واژه «جعل» به معناى قرار دادن و مانند آن استفاده شده است. براى نمونه خداوند سبحان به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود:
(إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا);1
من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.
و يا خطاب به حضرت داوود عليه السلام فرمود:
(إِنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي اْلأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ);2
ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم; پس در ميان مردم به حق داورى كن.
از اين آيه شريفه مى توان برداشت كرد كه حكم كردن حضرت داوود عليه السلام در ميان مردم، وظيفه اى از وظايف نبوّت و رسالت ايشان بوده است. پس حكم كردن، از جمله شئون خلافت و خليفه است، نه آن كه خلافت به معناى حكومت باشد.
البتّه ما اين نكته را در مبحثى ديگر يادآور شده و بيان نموده ايم كه خلافت به معناى حكومت نيست; بلكه حكومت، شأنى از شئون خليفه است. چه بسا خلافت شرعى براى شخصى تعيين و تثبيت شده باشد و حال آن كه موقعيّت حكومت بر مردم براى وى مهيّا نباشد و دست او باز نبوده و كلامش مورد پذيرش آنان نباشد، با اين حال خلافت وى در جاى خود محفوظ است، هم چنان كه در نبوّت نيز چنين است.
از اين رو با آن كه بسيارى از پيامبران الهى در امّت هايشان پيروى و اطاعت نمى شدند; بلكه مورد آزار و اذيت قرار مى گرفتند و حتّى به دست آنان به شهادت مى رسيدند; امّا اين موضوع هيچ آسيبى به نبوّت و رسالت الهى آنان نمى رساند. البتّه پيامبرانى كه موقعيّت و زمينه حكومتشان بر مردم فراهم مى شد به خوبى به وظايف خود عمل مى كردند و مسئوليّت خويش را به انجام مى رساندند.

1 . سوره بقره: آيه 124.
2 . سوره ص: آيه 26.
تَکَبُّرَکَ بِمٰا لا يَبْقي لَکْ وَ لا تَبْقي لَهُ مِنْ اُعْظَمِ الجَهْل
تکبر تو به چيزي که نه آن براي تو و نه تو براي آن ماند از بزرگترين ناداني است.
حضرت اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه)
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 



نبوّت و امامت به دست مردم نيست


به اين نكته نيز بايد توجّه داشت كه افزون بر آياتى كه به طور آشكار نبوّت و امامت را به نصب و جعل الهى و تنها از سوى خداى تعالى

دانسته اند، دسته اى ديگر از آيات قرآن اختيار مردم را نيز در اين زمينه نفى كرده اند كه از آن جمله اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:


( وَرَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَيَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللّهِ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ );1

و پروردگارت هر چه بخواهد مى آفريند و برمى گزيند و آنان هيچ اختيارى در اين امر ندارند. خداوند منزّه است و از آن چه شرك مى ورزند

برتر است.

گفتنى است كه عبارت پايانى آيه نيز اين مطلب را تأكيد مى كند كه ادّعاى امكان شركت مردم در تعيين نبوّت و انتخاب امام يكى از انواع

شرك است.

از اين رو مى بينيم كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله با صراحت اعلام مى كند كه اين كار به دست خداست;

يعنى حتى به دست پيامبر خدا نيز نيست تا چه رسد به اين كه در دست فردى يا گروهى از مردم باشد.

در اين راستا رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمان مى يابد كه خويشاوندان خود را نيز هشدار دهد، آن جا كه خداوند مى فرمايد:

( وَأَنْذِرْ عَشيرَتَكَ اْلأَقْرَبينَ );2

خويشاوندان نزديك خود را بيم ده.

آن حضرت بزرگان خاندانش را در منزل خود جمع كرد و به آنان فرمود كه اين كار تنها به دست خداست و به آنان خبر داد كه كسى را


كه خدا پس از پيامبر بر اين كار گمارده كيست.3

آرى، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آن زمان تا آخرين لحظات حيات شريفش همواره بر جانشينى امير مؤمنان على عليه السلام


تصريح مى كرد و از اين رو است كه در كتاب خدا و سنّت هيچ بيان صريح و حتى هيچ اشاره و كنايه اى بر اختيار مردم در امر امامت


نمى توان يافت كه اجازه داشته باشند از طريق شورا، بيعت و يا انتخاب، امامى را برگزينند; چرا كه هيچ دليلى بر تعيين امام جز

نص الهى يافت نمى شود.


ــــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره قصص: آيه 68.
2 . سوره شعراء: آيه 214.
3 . اين آيه به حديث «يوم الدار» در «يوم انذار» اشاره دارد.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 



بررسى امامت ابوبكر و عمر


امامت ابوبكر با تعيين شورا نبود

در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وفات يافت و كار خلافت و امامت به سمت آن كسى رفت كه

برايش سوق داده شد.


مردم پس از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله گروه گروه شده و اختلاف و جدايى ميان امّت سر باز كرد.

  خدا صلى اللّه عليه وآله از دنيا رفت و در حالى كه هنوز بدن شريفش بر زمين بود;  ّه اى از مهاجران و انصار متحيّر در منزل هاى


خود بودند، عدّه اى نيز همراه امير مؤمنان على عليه السلام در كنار آن پيكر مطهّر بودند و گروهى از انصار در سقيفه دور هم جمع شدند


و در اندك زمانى تعدادى از مهاجران نيز به آنان پيوستند و شد آن چه شد و ماجرا بر بيعت با ابوبكر پايان يافت; امّا هيچ كس مدّعى نبود


و نشد كه اين بيعت از طريق شورا حاصل گشته است; زيرا كه در سقيفه هيچ خبرى از شورا و سخنى از آن در ميان نبود; بلكه تنها فرياد


بود و دشنام و شتم و مرافعه و كش مكش تا آن جا كه نزديك بود سعد بن عباده ـ كه دراز كشيده بود ـ در زير دست و پا بميرد و يا


كشته شود.

از اين زمان عنوان بيعت در كنار عنوان نص و تصريح الهى جاى گرفت.


از اين رو هنگامى كه به كتاب هاى كلامى اهل سنّت مراجعه شود، روشن خواهد شد كه گفته اند:


امامت يا به نص است و يا به بيعت و انتخاب و هنگامى كه ماجراى تعيين خليفه به آن شكل واقع شد، انتخاب و بيعت را نيز ـ مانند نص


و تصريح الهى ـ راهى براى تعيين امام قرار دادند.

اما هرگز شورايى در سقيفه محقق نشد و تا كنون نيز از كسى نشنيده ايم كه ادّعا كند آن انتخاب از طريق شورا بوده است و امامت


ابوبكر به اين طريق استوار شده و اگر هم كسى چنين ادّعايى كند، هيچ دليل و برهانى براى آن نمى تواند بياورد.

بنا بر تحقيقات انجام يافته، هنگامى كه اهل سنّت در ماجراى ابوبكر درمانده مى شوند و با عنوان بيعت و انتخاب نمى توانند امامتش را


اثبات كنند و پس از ادعاى اجماع بر امامتش، آن را نيز نمى توانند به اثبات برسانند به همان اصل اساسى نص و تصريح الهى باز


مى گردند و با طرح چند آيه به امامت او استدلال مى كنند.

گفتنى است كه ما در آن تحقيقات براى نمونه به يك يا دو آيه مطرح شده اشاره نموده و پاسخ آن را بيان كرده ايم.1

به اين ترتيب پرواضح است كه بيعت و انتخاب نمى تواند دليل بر امامت گردد و راهى براى تعيين امام باشد.


ــــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: كتاب خلافت ابوبكر در ترازوى نقد، پنجمين اثر از سلسله پژوهش هاى اعتقادى از همين

نگارنده.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 




خلافت عمر نيز با تعيين شورا نبود

آن گاه كه ابوبكر تصميم گرفت پس از خود عمر بن خطّاب را به عنوان خليفه نصب كند; حتّى آخرين لحظه عمرش نيز هيچ سخنى از


شورا به ميان نيامد; نه در نزد ابوبكر و نه در جايى ديگر.


سرانجام ابوبكر به عمر بن خطّاب وصيت كرد و او را جانشين خود قرار داد و همان شد كه قاضى و فقيه بزرگ ابويوسف در كتاب


الخراج نقل كرده است. وى مى گويد:

هنگامى كه زمان وفات ابوبكر فرا رسيد، وى شخصى را در پى عمر فرستاد تا او را به جانشينى خويش برگزيند.

اما مردم به او گفتند: آيا مى خواهى مردى تندخو و سخت گير را جانشين خود بر ما قرار دهى؟!


اگر او اختيار ما را به دست گيرد تندخوتر و سخت گيرتر خواهد بود; در اين صورت وقتى به ديدار پروردگارت بروى به او چه جوابى خواهى


داد كه عمر را بر جانشينى خود براى ما قرار داده اى؟


ابوبكر پاسخ داد: آيا مرا از پروردگارم مى ترسانيد؟


به او خواهم گفت: خداوندا! من بهترين آفريدگان تو را به اميرى نصب كردم.1

ـــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كتاب الخراج: 11.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 



دو نكته مهم

از اين نقل قولِ آشكار دو نكته مى توان استفاده نمود:

نخست آن كه خلافت عمر پس از ابوبكر نه به سخنى صريح و آشكار از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، نه به شورا و نه به انتخاب مردم


بوده است; بلكه به انتخاب ابوبكر بوده; از اين رو مردم به اين كار ابوبكر اعتراض كرده اند.


دوم آن كه بنا بر نكته نخست، خلافت عمر به سخن صريح و آشكار رسول خدا و شوراى مسلمانان نبوده است; بلكه فقط ابوبكر مدّعى


افضليت عمر بوده و گفته است كه به خدا مى گويم: خدايا! من بهترين آفريدگان تو را به اميرى نصب كردم.





بدين ترتيب ابوبكر افضليت را راه اثبات خلافت دانسته است.


بنا بر اين در اين گفته واضح و روشن كه ملاحظه نموديد، نه تنها هيچ اشاره اى بر وجود شورا نشده; بلكه مخالفت مردم و اعتراض آنان

را بر كارى كه ابوبكر انجام داده نيز به همراه دارد.

اين مطلب به طور صريح در المصنّف ابن ابى شيبه، الطبقات الكبرى و منابع ديگر نيز آمده است.1

البته در برخى از اين مصادر به جاى كلمه «مردم» عبارت «گروهى از مهاجران» آمده است.

ـــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المصنّف: 7 / 485، الطبقات الكبرى: 3 / 199 و 274، تاريخ طبرى: 2 / 617 ـ 621، الرياض النضره: 1 / 223،

الفائق في غريب الحديث: 1 / 89 .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 



خلافت عمر به روايت ديگر

باقلانى در كتاب اعجاز القرآن، زمخشرى در كتاب الفائق في غريب الحديث و برخى علماى ديگر در كتاب هاى خود چنين نقل كرده اند:

عبدالرحمان بن عوف گفت:

روزى كه ابوبكر بيمار بود و در اثر همان بيمارى فوت كرد; نزد او رفتم و به او گفتم:

به نظر مى رسد كه بهبود يافته اى، اى خليفه رسول خدا!

پاسخ داد:

درد و رنج زيادى از اين بيمارى مى كشم; اما آن چه كه از شما گروه مهاجران به من رسيده از درد و رنجم سخت تر است.

من كارهاى شما را به كسى واگذار كرده ام كه از نظر خودم بهترين شماست; اما همه شما از اين كه كار در دست او باشد نه در

اختيار ديگرى روترش كرده ايد. به خدا سوگند كه لطيف ترين و ارزشمندترين پارچه هاى ديبا و پرده هاى حرير را به دست مى آوريد... .

عبدالرحمان در پاسخ گفت:

اى خليفه رسول خدا! همان كه تو خواستى خواهد شد، گرچه تو به تنهايى بر اين كار تصميم گرفته اى; اما قصدى جز خير نداشته اى.1

منظور ابوبكر اين است كه شما اى گروه مهاجران! همگى در پى گرفتن خلافت هستيد و همه شما آن را به خاطر دنيا براى خودتان

مى خواهيد. در اين روايت به جاى «مردم»، «مهاجران» مورد خطاب ابوبكر قرار گرفته اند.
از پاسخ عبدالرحمان نيز دو نكته دانسته مى شود:

نخست آن كه اين كار فقط از جانب ابوبكر بوده و او به تنهايى براى اين امر تصميم گرفته است.

دوم آن كه عبدالرحمان بن عوف به اعتراف خودش، با اين كار ابوبكر موافق بوده است.

ـــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اعجاز القرآن: 156، الفائق في غريب الحديث: 1 / 89، اساس البلاغه: 497، النهاية في غريب الحديث: 1 / 77 و 5 / 177،

لسان العرب: 9 / 15 و 12 / 634 ماده «ورم».
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نقش شورا در امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 



رواياتى ديگر


در رواياتى ديگر، نام امير مؤمنان على عليه السلام و طلحه نيز ذكر شده است. به اين روايت دقت كنيد!

عايشه مى گويد:


آن گاه كه فوت ابوبكر نزديك شد، عمر را به جانشينى خود تعيين كرد.

در اين هنگام على و طلحه نزد وى آمده و گفتند: چه كسى را به جانشينى خود قرار داده اى؟

پاسخ داد: عمر را.

گفتند: جواب پروردگارت را چه خواهى داد؟

پاسخ داد: خواهم گفت: بهترين آفريدگان تو را جانشين خود بر آن ها قرار داده ام.

چنانچه ملاحظه مى كنيد، در يك روايت واژه «مردم» آمده، در ديگرى «گروه مهاجران» و در اين نقل كه از الطبقات الكبرى است نام

على عليه السلام و طلحه نيز آمده است.1 البته برخى نيز اين روايت را با حذف هر دو اسم نقل كرده اند و به جاى آن، كلمه «فلانى»

و «فلانى» را آورده اند كه اين روايت نيز با سندى ديگر در الطبقات الكبرى نقل شده است.2

در نقلى ديگر چنين آمده است:


برخى از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شنيدند كه عبدالرحمان و عثمان نزد ابوبكر رفتند و در تنهايى با او گفت و گو كردند.

آن ها نيز نزد ابوبكر آمده و يكى از آنان گفت:... .3

از اين روايت نيز دو نكته استفاده مى شود.

1 . ابوبكر در اين كار با هيچ كس جز عبدالرحمان و عثمان مشورت نكرده و از كس ديگرى جز اين دو نفر كمك نگرفته و كسى ديگر با او

هم عقيده نبوده است.

2 . برخى از صحابه كه نامشان برده نشده در هنگام ملاقات خصوصى عبدالرحمان و عثمان با ابوبكر، نزد ابوبكر آمده و به او گفتند:

جواب پروردگارت را چه خواهى داد؟... .


ـــــــــــــــ پاورقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 و 2 . الطبقات الكبرى: 3 / 274، تاريخ مدينة دمشق: 44 / 251، كنز العمّال: 5 / 677.

3 . الطبقات الكبرى: 3 / 199.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”