مناظره علامه عسگري با علماي سني-1
هر پیامبری که وفات میکرد‚ از طرف خدا وصی انتخاب میکرد. حضرت آدم شیث را و حضرت نوح سام را‚ حضرت ابراهیم اسماعیل و اسحاق را وصی قرار داد. اوصیا تا وقتی زنده بودند کتاب سالم میماند
اکنون سنت پیامبر را از چه کسی باید گرفت؟ - علامه عسگری
لامه فرزانه‚ آیةاللّه سید مرتضی عسکری قدسسره در طول عمر با برکت خود علاوه بر تا›لیف آثار گرانسنگ و تا›سیس مراکز علمی - آموزشی‚ در مناظراتی سودمند با علمای ادیان و مذاهب‚ حقّانیت مکتب اهلبیت علیهمالسلام را با بیانی لیّن و در عین حال مستدل و منطقی‚ به اثبات رسانید. آنچه در پی میآید‚ گزیدهای از دو مناظره آن علامه فقید با مستبصر مصری و تنی چند از علمای اهل سنت است .
مناظره با علمای سنی
علامه: بسم اللّه الرحمن الرحیم. انّ الدین عنداللّه الاسلام‚ آل عمران/ 19; اسلام اسم همه ادیان است; یعنی شریعت نوح اسمش اسلام است. من در کتاب <عقائد السبعه> و <قرآن الکریم> آوردهام که دین را تحریف کردند حتی اسم آن را هم تحریف کردند. واژه نصرانی با ناصره‚ شهری در فلسطین که حضرت عیسی در آنجا به دنیا آمده‚ نسبت دارد. واژه مسیحی هم نسبت به حضرت مسیح علیهالسلام‚ این در اصل نبوده است; این مسئله در آیات قرآن هست. شریعت آدم با شریعت ادریس‚ نوح‚ ابراهیم علیهمالسلام و پیامبر خاتم صلیاللّهعلیهوآله هیچ فرق نداشته. قرآن میفرماید: اقم وجهک للدین حنیفا فطرت اللّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیّم و لکنّ اکثر الناس لایعلمون‚ روم30/; رو به سوی دین استوار کن. حنیفا یعنی از باطل به حق آمدن. رو به دین اسلام کردن متناسب با فطرت انسان است. فطرت انسان تبدیل نشده (لاتبدیل لخلق اللّه) پس دین اسلام تبدیل نشده <ذلک الدین القیّم;> در قرآن میفرماید: والوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین لمن اراد ان یتمّ الرضاعة‚ بقره/ 233; مادران فرزندان خود را دو سال شیر بدهند‚ اگر خواستند کامل بدهند. آن وقتی که انسان در غار زندگی میکرد و از شاخه درخت‚ روشنایی و آتش میگرفت‚ حولین کاملین بود. بعد از کشف نفت‚ از آن گرما و روشنایی گرفت‚ باز حولین کاملین ... با ظهور برق هم حولین کاملین وجود داشت; اتم را کشف کرد باز هم حولین کاملین برقرار است. کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم. تا انسان توان دارد باید سالی چند روز معدهاش را راحت کند‚ انسانی که دارای نفس و شهوت است‚ نیاز به کنترل دارد. ماه مبارک رمضان برای کنترل این نیروها است; <کما کتب علی الذین من قبلکم>‚ پس احکام اسلام همیشه بوده است.
تفاوتی که هست این که برای حضرت آدم به قدر یک و دو خانوار از قانون اسلامی نازل میشد. زمان ادریس به اندازه یک روستا و حقوق همسایه هم نازل شد. زمان نوح شهرنشین شدند و معاملات تجاری و ربا داشته‚ احکام به قدر مردم شهر آمد. درست مانند ریاضیات که در دبیرستان مخالف دبستان نیست بلکه کامل است. این شریعت در زمان خاتم الانبیاء صلیاللّهعلیهوآله کامل شد. اسلام یکی است. اسلام هر امتی در کتابشان بود. اسلام موسی بن عمران در تورات و اسلام عیسی بن مریم در انجیل بود و همه احکام و معارف را شامل میشد. من این تحریفات صورتگرفته را در کتابی ثابت کردهام و عکس چاپهای مختلف را آوردهام که چه طور دین را تحریف کردهاند. هر پیامبری که وفات میکرد‚ از طرف خدا وصی انتخاب میکرد. حضرت آدم شیث را و حضرت نوح سام را‚ حضرت ابراهیم اسماعیل و اسحاق را وصی قرار داد. اوصیا تا وقتی زنده بودند کتاب سالم میماند بعد از آن زورمندان کتاب را تحریف و کتمان میکردند. هرجا که با هوای نفسشان مخالف بود حذف میکردند; لذا لازم بود که خداوند پیامبر تازهای بفرستد و در شریعت خاتم الانبیا حکمت الهی مقتضی شد که این شریعت تا ابد بماند.
مناظره علامه عسگري با علماي سني-2
سنت پیامبر را از چه کسی بگیریم؟
همه شریعت اسلام در کتاب آسمانی نیامد. اصولش در قرآن و شرح و بیانش در سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله. نص قرآن و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل الیهم و لعلّهم یتفکّرون‚ نحل44/; پیامبر ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا شما برای مردم بیان کنید آنچه در قرآن برای آنهاست‚ شاید اندیشه کنند.
در قرآن مطالبی هست برای خود پیامبر که لازم نیست برای ما بیان شود; اما آنچه برای ماست مثل اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل‚ اسراء/ 78; در قرآن نیامده که چند رکعت است و اذکار آن چیست شرایط آن کدام است. این را از سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میآوریم و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله از وحی خدا. ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی; آیه وضو که نازل میشد یا آیه صلاة وحی به دو شکل برای پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نازل میشد: یک وحی که لفظ و معنایش از خدا بود که قرآن است‚ یک وحی دیگر که معنا از خدا بود اما پیامبر صلیاللّهعلیهوآله به لفظ خود بیان میکرد و این میشود حدیث پیامبر صلیاللّهعلیهوآله که در واقع از خودش نیست از خداست; یعنی آیه صلاة که نازل میشد جبرئیل تعلیم میداد که نماز صبح دو رکعت و ظهر چهار رکعت است. این هم از خدا بود و او از خودش چیزی نمیگفت; لو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین‚ حاقه46/; اگر به خدا چیزی نسبت بدهد که صحیح نباشد نمیگذاریم‚ و رگ قلبش را میبریم. فما منکم من احد عنه حاجزین‚ حاقه47/; که کسی جلوی ما را نمیگیرد; چون پیامبر صلیاللّهعلیهوآله اگر چیزی از خودش بگوید ما که نمیدانیم و نمیتوانیم بگوییم این طور نیست‚ او چون پیامبر خداست باید بدانیم که هرچه میگوید از خداست. وحی قرآن همین است. من ثابت کردهام که همین قرآنی که در دست ماست را پیامبر به اصحابش تعلیم داد و آنها هم نوشتهاند و تا امروز مانده است‚ یک کلمه و یک آیه جابجا نشده است‚ این را ثابت کردهام و تحریف نشده است.
مکتب اهلبیت علیهمالسلام میگوید: پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرموده بعد از من احکام اسلام را از این دوازده نفر بگیرید; همچنان که آدم شیث را تعیین کرد و نوح سام را و موسی الیسع را تعیین کرد همه از طرف خدا بود. مکتب اهل بیت علیهمالسلام میگوید این دوازده نفر جانشین پیامبرند. حالا ما چه کنیم؟ خلفا آمدند و رفتند. بحث ما باید در این باشد که اسلام و سنت را از کجا بگیریم. ما نمیتوانیم گذشته را برگردانیم ولی سیره آنها را بخوانیم. یزید که خلیفه شد‚ حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهالسلام بیعت نکرد; فرمود: علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید‚ بحارالانوار/44 326; اهل کوفه هم با حسین بن علی علیهالسلام بیعت کرد.
من از کتابهای مکتب خلفا نوشتم مسلم آمد به کربلا و قیام کرد خلیفه هم او را کشت و سرهای اولاد پیامبر بر نیزهها تا شام بردند چرا؟ خلافت این را لازم نداشت. چرا دختران پیامبر را اسیر کردند؟ وقتی اسرا وارد کوفه شدند از حضرت زینب سلاماللهعلیها که پدرش خلیفه کوفه بوده است‚ پرسیدند مِن ای الاساری انتن؟ شما از کدام اسیران هستید؟ ترک یا دیلم؟! حضرت زینب سلاماللّهعلیها فرمود: نحن من اساری آل محمد! من نمیتوانم این را قبول کنم و بپذیرم. بعد سر حضرت را در تشت بگذارند و شعر بخواند و بگوید:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الا سل
لا هلوا و استهلوا فرحا و لقالوا یا یزید لاتشل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل
در غزوه بدر پیامبر عتبه برادر هند (جد یزید) شیبه (عموی هند) حنظله (برادر معاویه پسر ابوسفیان) را به دست علی علیهالسلام کشت. یزید میگوید کاش این بزرگان جنگ بدر بودند و میدیدند من چه کردم و شادی میکردند و میگفتند دست مریزاد. این مرد هاشمی ملک بازی کرده وگرنه وحی نیست! و من از جدم نیستم اگر از اولاد احمد انتقام نگیرم!
قد قتلنا القرم من ساداتهم وعدلناه ببدر فاعتدل
ما بزرگان و سادات آنها را کشتیم و کجی ترازوی روز بدر را درست کردیم!
بردن دختران پیامبر به مجلس یزید راست است یا دروغ است؟ این سوال اول;
من در کتاب نور الاخبار دیدم که آن مرد اینها را برای گرفتن جایزه به مجلس یزید میبرد و میگوید:
املاء رکابی فضة او ذهبا انی قتلت الملک المحجبا
قتلت خیر الناس امّا و ابا ضربته بالسیف حتی انقلبا
سوال دوم این که اهل مدینه شورش کردند. لشکر فرستاد با امیری مسلم بن عقبه و گفت سه روز مدینه را برای لشکر مباح کن! هفتصد صحابی در این لشکرکشی‚ کشته شدند و در مسجد پیامبر خون جاری شد هزار دختر بیشوهر هم بعداً زاییدند! از مردم هم بیعت گرفت که بنده زر خرید یزید هستند! از مدینه به طرف مکه رفت‚ مسلم بن عقبه مریض شد و به نزدیکی مرگ رسید‚ بعد از کشتار مدینه خطاب کرد: خدایا! من از فرمان خلیفه تخلف نکردم! دید اگر به جهنم برود ضرر کرده است. لشکر رفت به مکه چون عبداللّه بن زبیر شورش کرده بود‚ لشکر مسلمان که در پنج وعده رو به مکه نماز میگذارد‚ کعبه را به منجنیق میبندد! میگوید: اجتمعت الطاعة و الحرمة فغلبت الطاعة الحرمة! طاعت خلیفه بر حرمت خانه خدا برتری یافت! زمان حجاج که این مسائل بود مردم سست میشدند حجاج میگفت: الطاعة! الطاعة! یعنی اطاعت خلیفه. من میگویم این درست نیست که ما با هر کس بیعت کردیم هر کار بکند صحیح باشد‚ این نمیشود. خوب حالا اینها خلیفه هم شدند; ما که نمیتوانیم تاریخ را برگردانیم; اما سخن سر اینجاست که سنت پیامبر را از چه کسی بگیریم؟
مناظره علامه عسگري با علماي سني-3
برادران ما به فتوای خلیفه دوم پا را غسل میکنند در حالی که برای ما ثابت است که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله سنت خود را به اهلبیت علیهمالسلام یاد داده است.
اکنون سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را از چه کسی باید گرفت؟ قرآن که همین قرآن موجود است و تحریف نشده‚ انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون‚ حجر/ 9; گرچه در هر دو مکتب احادیث جعلی در این زمینه داریم. احادیث تحریف قرآن‚ در مکتب اهلبیت علیهمالسلام کار غلاة است و در مکتب خلفا کار زنادقه. پس باید روی سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله کار کرد. بحث فقهی ما این است. برادران ما میگویند سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را باید از صحابه گرفت و همه صحابه عدولند! دلیل آنها هم این حدیث است که اصحابی کالنجوم بایّهم اقتدون ... ما این حدیث را بررسی میکنیم. من پنجاه سال روی سنت پیامبر کار کردم. قرآن میفرماید: ان الذین جاوا بالافک عصبة‚ نور11/; عدهای به همسر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نسبت زنا دادند! ما به این صحابی اقتدا میکنیم؟! و یا سیوطی در تفسیر خود ذیل آیه و اذا را›وا تجارة او لهواً انفضّوا الیها و ترکوک قائماً‚ جمعه/ 11; روایتی را مینویسد <عن جابر بن عبداللّه قال بیّنا النبی صلیاللّهعلیهوآلهوسلم قائم یوم الجمعه اذ قدمت عیر الی المدینة فابتدرها اصحاب رسول اللّه صلیاللّهعلیهوآلهوسلم حتی لم یبق معه الا اثنا عشر رجلا ...> آیا میشود نماز جمعه بخوانید و مردم دنبال کاروان تجاری بروند؟
عالم سنی: من عاصی که نماز جمعه میخوانم‚ هیچ کس از مسجد خارج نمیشود‚ چه رسد به مقام والای پیامبر!
علامه: آیا آنها که رفتند و از صحابی بودند‚ عادلند؟!
عالم سنی: نه واللّه!
علامه: پس چرا میگویند همه صحابه عدولند؟! بله در بین صحابه‚ عدول هستند اما نه همه صحابه; حرف این است. و ممّن حولکم من الاعراب منافقون و من اهل المدینة مردوا علی النفاق‚ لا تعلمهم نحن نعلمهم‚ توبه/ 101; به پیامبر میگوید تو نمیشناسی! حالا ما چطور میگوییم همه عادلند؟ البته خدا برای شناختن مومن‚ قاعده ایمان را قرار داده است در صحیح مسلم ذکر شده است: <قال علی و الذی فلق الحبة و برا› النسمة لعهد النبی الا›می انه لا یحبنی الا مومن و لا یبغضنی الا منافق> در مسند احمد هم از امسلمه دارد <سمعت رسولاللّه صلیاللّهعلیهوآلهوسلم یقول لعلی: لا یبغضک مومن و لا یحبک منافق ...> چند صحابی این حدیث را با الفاظ گوناگون از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نقل کردهاند.
عالم سنی: من این حدیث را در جلد سوم تاجالاصول در باب فضائل امیرالمومنین علیهالسلام هم دیدهام.
علامه: پس حدیث <اصحابی کالنجوم>‚ جعلی است و با نص قرآن مخالف است. در صحابه هم مومن هست‚ هم منافق. حتی در غزوه تبوک عدهای از این صحابه خواستند پیامبر را ترور کنند که بنا بر احادیث ما‚ این واقعه در حجةالوداع بود. پس این طور نیست که صحابه به خاطر مقام بالایشان صحابه شدند.
عالم سنی: یکی از علمای ما احادیث جعلی صحیح بخاری را جدا کرده و حدیث <کالنجوم> و همین حدیث اخیر که گفتید را از احادیث جعلی میداند. اما عدهای هم هستند که هر گونه جرح و تعدیل احادیث را خلاف میدانند.
علامه: بله در این مضمون چند حدیث دیگر هم در صحیح مسلم‚ بخاری و ... هست. حدیث دیگر درباره وضعیت عدالت صحابه‚ این که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در آخرین لحظات عمر شریفشان فرمودند: ائتونی بکتاب اکتبه لکم لا تضلوا بعدی ابداً‚ شرح نهجالبلاغه/ ابنابیالحدید55/2 و احادیث متواتر دیگری به همین مضمون در کتب اهل سنت موجود است به هر حال این طور نیست که همه صحابه را عادل بدانیم. همین ابوبکر در مرض وفاتش‚ عثمان را فرا میخواند و وصیت میکند که خلیفه بعد از من عمر است! کسی به ابوبکر نمیگوید هذیان گفت‚ ولی نسبت به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله این حرف را میزنند!
جالب اینجاست که طبری حدیثی در همین موضوع ذیل آیه فانذر عشیرتک الاقربین ذکر میکند. من در مکتب خلفا عالمی همچون طبری ندیدهام. البته او را خیلی اذیت میکردند چون میگفت احمد بن حنبل‚ مجتهد نیست‚ فقط راوی حدیث است. به هر حال او این حدیث را نقل میکند که: ... ثم تکلم رسولاللّه فقال یا بنی عبدالمطلب انی واللّه ما اعلم شاباً فی العرب جاء قومه بافضل مما جئتکم به انی قد جئتکم بخیر الدنیا والآخرة ... .
همچنین روایت دیگری درباره حضرت علی علیهالسلام در صحیح بخاری هست که <انت منّی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی>‚ در نتیجه ورای مسئله خلافت‚ مشکل امروز ما این است که سنت رسولاللّه را از کجا بگیریم؟ این یک مسئله فقهی است.
برادران ما حدیث دیگری هم نقل میکنند که <علیکم بسنتی و خلفاء الراشدین ...>. این حدیث را یکی از علمای اهل سنت برای من خواند! من در جواب او گفتم: سنت پیامبر بر مبنای وحی است‚ اما آیا سنت خلفاء هم بر مبنای وحی است؟ پس این حدیث جعلی است‚ چون ما در مقابل سنت پیامبر‚ سنت دیگری نداریم که همعرض آن قرار بگیرد.
من اینجا مثالی بزنم از سنتهای دیگران. شما ببینید سوره برائت چرا بسماللّه ندارد؟ چون هنگام نزول این سوره‚ بسماللّه با آن نازل نشده و سایر بسماللّهها در قرآن را نیز جبرئیل اضافه نکرده بلکه همین طور که هست نازل شده و جزء سوره است. من این را ثابت کردهام‚ اما در سنت خلفا‚ بسماللّه جزء سوره نیست! و یا نص قرآن درباره طلاق هست که الطلاق مرتان فامساک بمعروف‚ بقره/ 229; یعنی یک بار طلاق بدهد بازگردد و دوباره طلاق بدهد‚ لذا در یک مجلس نمیشود; علت این حکم‚ کم کردن طلاق است. اما عمر میگوید میشود در یک مجلس‚ سه طلاقه کرد و گفت انت طالق ثلاثاً! این تنها موردی نیست که برادران ما حرف خلفا را بر نص قرآن مقدم داشتهاند. مثلاً در آیه وضو میفرماید: و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین‚ مائده6/; اگر به شما بگویند سر و پایت را مسح کن‚ شما پایت را میشوئی؟! برادران ما به فتوای خلیفه دوم پا را غسل میکنند در حالی که برای ما ثابت است که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله سنت خود را به اهلبیت علیهمالسلام یاد داده است و هم پا و هم سر را باید طبق نص قرآن‚ مسح کرد. اولاً حضرت علی علیهالسلام از کودکی در خانه رسولاللّه صلیاللّهعلیهوآله بود تا وقت وفات که سر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بر زانوی حضرت علی علیهالسلام بود. ثانیاً پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در شبانهروز جلساتی با علی علیهالسلام داشت و حتی دستور داد که مطالب را یادداشت کند. علی علیهالسلام عرض کرد آیا فکر میکنید فراموش میکنم؟ فرمود نه‚ بنویس برای شرکایت و اشاره کرد به حسن و حسین علیهماالسلام. علی علیهالسلام آنچه بر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نازل میشد را مینوشت و طوماری شد از پوست شتر که هفتاد ذراع طول داشت. نام این کتاب الجامعه است که تا زمان علی بن موسی الرضا علیهالسلام اصحاب آن را دیدهاند. بگذریم‚ حالا خلیفه دوم دید که پای مردم چرک است گفت پایتان را بشوئید! این اجتهاد خلیفه است نه قرآن. این دیگر سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نمیشود‚ ما باید سراغ سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برویم. آیا سنت پیامبر را باید از اجتهادات خلفا گرفت؟!
مناظره علامه عسگري با علماي سني-4
گفتگو با مستبصر مصری مستبصر مصری: در مصر یکی از اندیشمندان به نام دکتر مصطفی محمود مقالهای نوشت و در آن منکر شفاعت شد و احادیث شفاعت را جعلی دانست به این دلیل واهی که شفاعت با عدل سازگاری ندارد!...
گفتگو با مستبصر مصری
مستبصر مصری: در مصر یکی از اندیشمندان به نام دکتر مصطفی محمود مقالهای نوشت و در آن منکر شفاعت شد و احادیث شفاعت را جعلی دانست به این دلیل واهی که شفاعت با عدل سازگاری ندارد! این شد که افراد مختلف از سرتاسر مصر جواب او را دادند و او در هفته بعد نوشت که حق مجتهد این است خطا کند و عذرخواهی کرد از حرفی که زده بود. امّا هفته بعد مقاله دیگری نوشت که در آنجا خواستار تنقیح کتاب صحیح بخاری شده بود و مدعی شد که در صحیح بخاری‚ احادیث غیرمنطقی که با عقل جور در نمیآید زیاد است. از همین جا فتح بابی شد که تا به حال بسته نشده و مفتی الازهر و امامان جمعه هر هفته در دفاع از سنت و رد منکران آن سخنرانی میکنند و تنقیح سنت و یا رد منکران سنت‚ نقل مجالس علمی و نشریات شده است.
علامه: تنقیح سنت‚ انکار آن نیست چون سنت خلاف قرآن‚ معصوم نیست و رسول اللّه فرمودند: من کذب علیاً متعمدا فلیبتوء مقعده من النار.
مستبصر مصری: من هم استدلال کردم که در زمان ابوبکر و عمر‚ احادیث را میسوزاندند که به قرآن آسیبی نرسد! [پس معلوم است که احادیث صحابه میتواند مشکل داشته باشد] و نیز گفتم شما که ادعا میکنید پیامبر امر کرد به اینکه سخنانش را ننویسند‚ این از ضعف ایمان است چون خدا در قرآن وعده حفظ قرآن را داد. پس چطور کتابت حدیث میتواند خللی در قرآن وارد کند؟
علامه: ما اخبار زیادی داریم که صحابه تمام اقوال پیامبر را یادداشت میکردند و خود ایشان هم بر این مسئله تا›کید داشتند و میفرمودند: هر چه از دهان من بیرون میآید حق است...
واقعیت این است که منع کتابت حدیث بعد از زمان رسول اللّه بود نه در زمان ایشان. و احادیث منع حدیث در عصر معاویه جعل شده است. حتی معاویه دستور جعل حدیث داد علیه احادیثی که در شا›ن حضرت علی علیهالسلام وارد شده بود. ابن جوزی هم کتابی در همین زمینه دارد. روش ما این است که احادیث را بررسی میکنیم و صحیح را از جعلی جدا میکنیم‚ امّا برادران اهل سنت ما صحیح بخاری را معصوم میدانند!
از طرف دیگر نسخههای قدیمیتر با نسخههای جدید کتب روایی اهل سنت فرق دارد و من بعضی از آنها را دیدهام.
علاقهمندم که بتوانیم همایشهایی هم با حضور علمای مسلمان از سراسر جهان برگزار کنیم‚ چون متا›سفانه همایشهایی که در ایران برگزار میشود‚ بیشتر در تهران است در حالی که اصل این است که این برنامهها در قم که مرکز علمی ماست مثل الازهر مصر برگزار شود; و من امیدوارم بتوانم در آینده به چنین توفیقی دست پیدا کنم.
یک خاطره هم بگویم از همین همایشها. یکبار در ترکیه همایشی برگزار شد که من هم دعوت شدم با عنوان سنت رسول و عقیده شیعه. آنها معتقد هستند که چون ما به احادیث اهلبیت علیهمالسلام رجوع میکنیم. پس سنت رسول را قبول نداریم و نیز قائل به تحریف قرآن هستیم! در آن همایش ابتدا از من تجلیل شد که من این همایش را افتتاح کنم; من هم در سخنرانی از قرآن گفتم و برهان آوردم که این قرآن که نزد ماست‚ همان قرآنی است که از عصر رسول اللّه مانده است و روایات فریقین مبنی بر تحریف قرآن‚ صحیح نیست; این جا بود که حاضران فریاد اللّه اکبر سر دادند; با همین سخنان کوتاه من‚ مسئله اولی که میخواستند بنا بر آن شیعه را تکفیر کنند پایان یافت و از بین رفت و این لطف خدا بود. رئیس جلسه‚ یک عالم وهابی بود و وقتی نوبت من برای سخنرانی فرا رسید‚ وقت کمی دادند و با این که موضوع همایش بر سر سنت رسول اللّه بود‚ آن شخص حرفهایی در مورد غدیر خم‚ ولایت حضرت علی علیهالسلام و امام زمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف مطرح کرد و من تنها هفت دقیقه فرصت داشتم که پاسخ بگویم; من هم ناراحت شدم و گفتم شما مرا دعوت کردهاید که در این همایش‚ علیه شیعه حکم صادر کنید؟! گفتند نه اینطور نیست; گفتم پس چرا به من فرصت نمیدهید که پاسخ دهم؟ مگر موضوع جلسه درباره سنت رسول اللّه نیست؟ پس چرا از خلافت بحث میکنید؟ آیا شما به دنبال ایجاد اختلاف بین مسلمین نیستید؟ مگر وضع مسلمین در بوسنی و هرزهگوین‚ کشمیر و فلسطین را مشاهده نمیکنید که مسئله خلافت را پیش میکشید؟ و غیر از این‚ مسئله غدیر و خلافت امیرالمومنین علیهالسلام و حضرت مهدی عجلاللّهتعالیفرجهالشریف در کتب عامه مسلمین نقل شده اما موضوع بحث ما درباره سنت است که به اعتقاد ما سنت‚ معصوم نیست; چه کتب روایی ما باشد و چه صحیح بخاری که نیاز به بررسی و تحقیق دارد. با این سخنان‚ تمام نقشههای آنان به هم ریخت و نتوانستند کاری از پیش برند و بیانیهای هم علیه شیعه صادر نشد.
روز دوم هم بحثها ادامه پیدا کرد و گفتم که کتابهای مرا ببیند که من از احادیث صحیح هر دو گروه استفاده کردهام همین طور شما کتاب تفسیر تبیان را ببینید که از احادیث صحیح طرفین استفاده کرده است. بعضی از سخنرانان هم حرفهای مرا تا›یید کردند و حتی یکی از آنها گفت که باید مدرسهای تشکیل شود و عسکری در آن سنت رسول اللّه را تدریس کند! لذا من وضع آن همایش را دگرگون کردم و وهابیها محکوم شدند و پیروز نشدند من مثالی هم درباره حفظ قرآن زدم که: همه جمع شدند و آتشی عظیم روشن کردند تا ابراهیم را بسوزانند اما خدا ابراهیم را میان آن آتش حفظ کرد‚ پس قرآن را هم مثل ابراهیم بین این احادیث جعلی حفظ خواهد کرد.
من ملاقاتها و مذاکرات زیادی با علمای اهل سنت داشتهام و همواره بر گفتگو و احترام تا›کید کردهام و فقط درباره معاویه و یزید سخنان تندی دارم‚ چون معاویه بود که حضرت امیر را لعن کرد.
این را هم خود امیرالمومنین یاد دادند در جنگ صفین که عدهای درباره نسب معاویه سخن میگفتند‚ (نسب معاویه را نمیتوانم الآن بازگو کنم) اما حضرت فرمودند: اذکروا معایب افعالهم; من هم از افعال خلفا سخن میگویم نه از شخصیت آنها و مثلاً میگویم که خلیفه دوم برخی احکام پیامبر را تغییر داد و نیز ثابت کردهام برخی از احادیثی که به عایشه نسبت میدهند‚ جعلی است و در تمام عمرم سعی کردهام منصف باشم‚ چراکه انصاف‚ حقایق را آشکار میکند.
توصیه میکنم کسانی که شیعه میشوند‚ در ترویج مکتب اهلبیت علیهمالسلام روش جدال احسن را پیش بگیرند و از بیاحترامی و اذیت دیگران خودداری کنند.
پایان
مناظره علامه عسگري (ره) با علماي سني
مدیر انجمن: شورای نظارت
Re: مناظره علامه عسگري (ره) با علماي سني
آيا پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بر خاک حسيني که امروز شيعه بر آن سجده مي کنند سجده کرده است؟[FONT=Times New Roman]!
-
- پست: 6
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷, ۴:۱۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 14 بار
Re: مناظره علامه عسگري (ره) با علماي سني
گلی پ نوشته شده:آيا پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بر خاک حسيني که امروز شيعه بر آن سجده مي کنند سجده کرده است؟[FONT=Times New Roman]!
براي روشن شدن شما دوست عزيز در مورد سجده بر تربت و تربت حسيني ... لازم مي بينم مواردي را بيان كنم. از شما خواهشمندم به دقت مطالعه بفرماييد. با تشكر
1- سجده بر تربت :
از نظر شريعت مقدس اسلام ، سجده تنها براي خدا شايسته و جايز است و به جز براي اون نمي توان پيشاني بر زمين ساييد و اين سخني است كه همه ي فقهاي اسلام بر آن اتفاق نظر دارند. ( چه اهل تسنن و چه تشيع )
اگر اختلافي وجود دارد، به مورد ديگر مربوط مي شود و آن اين كه از نظر فقه شيعي، تنها مي توان بر دو چيز سجده كرد:
[COLOR=#953734]الف - زمين، يعني خاك، سنگ و مانند آن دو
[COLOR=#953734]ب- چيزي كه از زمين مي رويد،به شرط آن كه پوشيدني و خوردني نباشد.
از نظر فقه سني ،دايره ي حكم وسيع تر است، آنها سجده بر منسوجاتي از پشم و پنبه و مو را جايز مي دانند. تنها شافعي است كه مي گويد: بر گوشه ي دستار و اطراف جامه و آستين پيراهن سجده جايز نيست! 1
اكنون بايد ديد رواياتي كه از پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله ) در قلمرو گفتار و رفتار وي وارد شده است،كداميك از دو نظريه را تاييد مي كند!
بي گمان پيامبر گرامي ( صلي الله عليه و آله ) به حكم قرآن، « اسوه و الگو » است و هيچ فردي نمي تواند رأي خود را بر گفتار و رفتار او مقدم بدارد ! ( اين را همه مسلمانان از مذاهب مختلف به قطع قبول دارند! )
بررسي احاديث اسلامي كه در صحاح و سنن آمده است،اين مطلب را ثابت مي كند كه حكم نهايي سجده گاه و به تعبير فقيهان « ما يصحّ عليه السجود » در سه مرحله بيان شده است.
[HIGHLIGHT=#c6d9f0]در مرحله ي نخست ، تنها سجده بر زمين تشريع شد و سجده بر غير آن جايز نبود و هرچه ياران پيامبر از گرمي سنگ ريزه هاي مسجد نبوي شكايت مي كردند، رسول گرامي ( صلي الله عليه و آله ) به شكايت آنان ترتيب اثر نمي داد و حتي اگر شخصي بر گوشه ي دستار خود سجده مي كرد، رسول گرامي آن را از زير پيشاني او مي كشيد و كراراً مي فرمود: « ترّب! » يعني صورت خود را خاك آلود كن!
به دليل الزامي بودن سجده بر زمين، ياران رسول خدا براي پرهيز از گرما، سنگ ريزه ها را در دست خود نگه مي داشتند تا مقداري خنك شود آن گاه به هنگام فرود براي سجده، بر آنها سجده مي كردند. در اين مرحله تنها و تنها سجده بر زمين، آن هم به صورت طبيعي جايز بود.
[HIGHLIGHT=#c6d9f0]در مرحله دوم، وحي الهي بنا بر مصلحت، موضوع را توسعه داد و سجده بر حصير و بوريا نيز تشريع شد،و همگي مي دانيم كه حصير و بوريا از روييدني هاست و از اين جهت گشايشي در امر سجده پديد آمد.
[HIGHLIGHT=#c6d9f0]در مرحله ، اجازه داده شد كه به هنگام ضرورت و ناچاري، مانند گرماي شديد و غيره، بر گوشه ي دستار و مانند آن سجده كنند و در نبود ضرورت ، از سجده كردن بر غير زمين و روييدني ها بپرهيزند!
[HIGHLIGHT=#fac08f]پي نوشت [HIGHLIGHT=#fac08f]1- خلاف، شيخ طوسي، ج1، ص357و 358، مسئله 112 و 113 و مدارك دارد...
-
- پست: 6
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷, ۴:۱۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 14 بار
Re: مناظره علامه عسگري (ره) با علماي سني
2- فلسفه ي سجده بر خاك :
نكته ي لازم به ذكر آن است كه شخص رسول گرامي ( صلي الله عليه و آله )، فلسفه ي سجده بر خاك را در حديثي بيان كرده است و به روشني مي رساند كه اصرار تشريع اسلامي بر سجده بر زمين، [HIGHLIGHT=#3f3151]جنبه ي تربيتي داشته است.
حضرتش فرمود:
هر گاه كسي از شما نماز گزارد، پيشاني و بيني خود را بر زمين قرار دهد تا ذلت و خضوع خود را آشكار سازد. 2
هشام بن حكم از امام صادق ( عليه السلام ) فلسفه ي سجده بر زمين را پرسيد. امام در پاسخ او چنين فرمود:
زيرا سجده، خضوغ و فروتني در برابر خدا است و هرگز شايسته نيست انسانِ پرستش گر، بر خوردني ها و پوشيدني ها سجده كند؛ زيرا معبودِ دنيا پرستان خوراك و پوشاك است. بنابراين نبايد بر آنچه معبود دنياپرستان است سجده كرد؛ در حالي كه سجده بر خاك و زمين، بالاترين و برترين مظهر فروتني و خضوع در برابر خدا است. 3
از آنجا كه سجده برخاك مظهر كامل عبوديت و اظهار بندگي است، عمر بن عبدالعزيز بر حصير تنها ،اكتفا نمي كرد؛ بلكه مقداري از خاك بر حصير مي ريخت و بر آن سجده مي نمود.
ابن حجر در شرح صحيح بخاري مي گويد:
كان عمر بن عبد العزيز الخليفة الأموي لا يكتفي بالخمرة، بل كان يضع عليها التراب و يسجد عليه. 4
حتي عروة بن زبير نيز جز بر زمين، بر چيز ديگر سجده نمي كرد.5 مسروق كه يكي از تابعان است؛ به هنگام سفر، خشتي را با خود بر مي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند. 6
ابن ابي شيبه،شيخ بخاري مي گويد:
نماز بر « طِنفِسَة » 7 امري تازه است؛ و از رسول خدا به سند صحيح روايت شده است كه بدترين امور، امر بي سابقه است و هر امر بي سابقه، بدعت است. 8
[HIGHLIGHT=#fac08f]پي نوشت
[HIGHLIGHT=#fac08f]2-النهاية،ابن اثير،ج2 ، مادة « رغم ».
[HIGHLIGHT=#fac08f]3-بحار الأنوار،ج 82، ص 147، باب « ما يصحّ السجود عليه »
[HIGHLIGHT=#fac08f]4-فتح الباري،ابن حجر عسقلاني، ج1، ص 410.
[HIGHLIGHT=#fac08f]5-همان.
[HIGHLIGHT=#fac08f]6-الطبقات الكبري،محمد بن سعد، ج6، ص 79.
[HIGHLIGHT=#fac08f]7-فرش،موكت و نوعي فرش مخملي و كرك دار.
[HIGHLIGHT=#fac08f]8-المصنف، عبد الرزاق صنعاني،ج2 .
دارد...
نكته ي لازم به ذكر آن است كه شخص رسول گرامي ( صلي الله عليه و آله )، فلسفه ي سجده بر خاك را در حديثي بيان كرده است و به روشني مي رساند كه اصرار تشريع اسلامي بر سجده بر زمين، [HIGHLIGHT=#3f3151]جنبه ي تربيتي داشته است.
حضرتش فرمود:
هر گاه كسي از شما نماز گزارد، پيشاني و بيني خود را بر زمين قرار دهد تا ذلت و خضوع خود را آشكار سازد. 2
هشام بن حكم از امام صادق ( عليه السلام ) فلسفه ي سجده بر زمين را پرسيد. امام در پاسخ او چنين فرمود:
زيرا سجده، خضوغ و فروتني در برابر خدا است و هرگز شايسته نيست انسانِ پرستش گر، بر خوردني ها و پوشيدني ها سجده كند؛ زيرا معبودِ دنيا پرستان خوراك و پوشاك است. بنابراين نبايد بر آنچه معبود دنياپرستان است سجده كرد؛ در حالي كه سجده بر خاك و زمين، بالاترين و برترين مظهر فروتني و خضوع در برابر خدا است. 3
از آنجا كه سجده برخاك مظهر كامل عبوديت و اظهار بندگي است، عمر بن عبدالعزيز بر حصير تنها ،اكتفا نمي كرد؛ بلكه مقداري از خاك بر حصير مي ريخت و بر آن سجده مي نمود.
ابن حجر در شرح صحيح بخاري مي گويد:
كان عمر بن عبد العزيز الخليفة الأموي لا يكتفي بالخمرة، بل كان يضع عليها التراب و يسجد عليه. 4
حتي عروة بن زبير نيز جز بر زمين، بر چيز ديگر سجده نمي كرد.5 مسروق كه يكي از تابعان است؛ به هنگام سفر، خشتي را با خود بر مي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند. 6
ابن ابي شيبه،شيخ بخاري مي گويد:
نماز بر « طِنفِسَة » 7 امري تازه است؛ و از رسول خدا به سند صحيح روايت شده است كه بدترين امور، امر بي سابقه است و هر امر بي سابقه، بدعت است. 8
[HIGHLIGHT=#fac08f]پي نوشت
[HIGHLIGHT=#fac08f]2-النهاية،ابن اثير،ج2 ، مادة « رغم ».
[HIGHLIGHT=#fac08f]3-بحار الأنوار،ج 82، ص 147، باب « ما يصحّ السجود عليه »
[HIGHLIGHT=#fac08f]4-فتح الباري،ابن حجر عسقلاني، ج1، ص 410.
[HIGHLIGHT=#fac08f]5-همان.
[HIGHLIGHT=#fac08f]6-الطبقات الكبري،محمد بن سعد، ج6، ص 79.
[HIGHLIGHT=#fac08f]7-فرش،موكت و نوعي فرش مخملي و كرك دار.
[HIGHLIGHT=#fac08f]8-المصنف، عبد الرزاق صنعاني،ج2 .
دارد...
-
- پست: 6
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷, ۴:۱۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 14 بار
Re: مناظره علامه عسگري (ره) با علماي سني
3- سجده بر تربت امام حسين ( عليه السلام )
در اينجا پرسشي مطرح است كه چرا شيعيان از ميان سرزمين هاي جهان اسلام خاك كربلا را برگزيده اند و ترجيح مي دهند به هنگام نماز بر آن سجده نمايند و چرا قطعه هايي از تربت ياد شده را در مساجد و خانه هاي خود، يا به هنگام مسافرت با خويش به همراه دارند؟
[HIGHLIGHT=#c6d9f0]( فكر ميكنم سوال شما دوست گرامي هم همين است! پس خوب دقت كنيد! )
پاسخ به اين پرسش كاملا روشن است و آن اين كه سجده گاه بايد از هر آلودگي پاك باشد و چون در همه ي شرايط سجده بر زمين پاك امكان پذير نيست؛ به پيروي از تابعي بزرگ « مسروق بن أجدع » بخشي از خاك پاك را به صورت قطعه، در مي آورند و همراه دارند تا در همه جا سجده بر خاك پاك، امكان پذير باشد؛ درست مانند كساني كه در حال سفر، مقداري خاك همراه خود مي برند كه اگر نيازي به تيمم پيدا كردند، بر آن تيمم كنند!
و اما اين كه چرا از ميان خاكها ، تربت كربلا را گزينش كرده اند؛ دليل آن است كه وقتي نمازگزار پيشاني خود را بر آن خاك مقدّس مي گذارند،فداكاري هاي بي نظير بزرگ مرد تاريخ از خاندان رسالت را به ياد مي آورد كه چگونه جان، مال و فرزندان خود را در راه اعتلاي اسلام فدا نمود و زير بار ظلم و ستم و ننگ نرفت و درس آزادگي و غيرت ديني به جهانيان آموخت!
سجده بر تربت حسين ( عليه السلام )،نه تنها انسان را از مسير توحيد خارج نمي سازد،بلكه به سجود او اخلاص مي بخشد و او را براي فداكاري در راه دين كه نماز جزئي از آن است، آماده مي سازد.
علي بن عبد الله بن عباس كه از تابعان است به « رزين »نوشت:
« أن ابعث اليّ بلوح من احجار المروة اسجد عليه 9 قطعه سنگي از سنگ هاي كوه مروه را براي من بفرست تا بر آن سجده كنم ».
چرا كه كوه مروه شاهد فداكاري هاي زن با ايماني است كه براي تهيه ي آب،هفت بار ميان دو كوه دويد،و در راه خدا، سختي ها تحمل نمود.
شيخ طوسي با سند خود از معاوية بن عمار نقل مي كند،امام صادق ( عليه السلام ) كيسه ي زرد رنگي از جنس « ديبا » داشت كه مقداري از تربت امام حسين ( عليه السلام ) در آن كيسه بود، به هنگام نماز آن را بر روي سجاده ي خود مي ريخت و بر آن سجده مي كرد. 10
كساني كه سجده بر تربت كربلا را نوعي پرستش انسان تلقي مي كنند؛ « مسجودٌ له » را از « مسجودٌ عليه » باز نشناخته اند !!! در تمام احوال، سجده براي خدا است و او « مسجودٌ له » است،و چيزي كه بر پيشاني بر آن مي نهيم، « مسجودٌ عليه » است؛ خاك باشد يا فرش... خاك كربلا باشد، يا خاك مدينه و يا سنگ مروه !!!
[HIGHLIGHT=#fac08f]پي نوشت
[HIGHLIGHT=#fac08f]9-اخبار مكة،ارزقي،ج 3،ص151.
[HIGHLIGHT=#fac08f]10-وسائل الشيعة، شيخ حرّ عاملي،ج 3، ص608، باب شانزدهم از ابواب « مايصحّ عليه السجود».
در اينجا پرسشي مطرح است كه چرا شيعيان از ميان سرزمين هاي جهان اسلام خاك كربلا را برگزيده اند و ترجيح مي دهند به هنگام نماز بر آن سجده نمايند و چرا قطعه هايي از تربت ياد شده را در مساجد و خانه هاي خود، يا به هنگام مسافرت با خويش به همراه دارند؟
[HIGHLIGHT=#c6d9f0]( فكر ميكنم سوال شما دوست گرامي هم همين است! پس خوب دقت كنيد! )
پاسخ به اين پرسش كاملا روشن است و آن اين كه سجده گاه بايد از هر آلودگي پاك باشد و چون در همه ي شرايط سجده بر زمين پاك امكان پذير نيست؛ به پيروي از تابعي بزرگ « مسروق بن أجدع » بخشي از خاك پاك را به صورت قطعه، در مي آورند و همراه دارند تا در همه جا سجده بر خاك پاك، امكان پذير باشد؛ درست مانند كساني كه در حال سفر، مقداري خاك همراه خود مي برند كه اگر نيازي به تيمم پيدا كردند، بر آن تيمم كنند!
و اما اين كه چرا از ميان خاكها ، تربت كربلا را گزينش كرده اند؛ دليل آن است كه وقتي نمازگزار پيشاني خود را بر آن خاك مقدّس مي گذارند،فداكاري هاي بي نظير بزرگ مرد تاريخ از خاندان رسالت را به ياد مي آورد كه چگونه جان، مال و فرزندان خود را در راه اعتلاي اسلام فدا نمود و زير بار ظلم و ستم و ننگ نرفت و درس آزادگي و غيرت ديني به جهانيان آموخت!
سجده بر تربت حسين ( عليه السلام )،نه تنها انسان را از مسير توحيد خارج نمي سازد،بلكه به سجود او اخلاص مي بخشد و او را براي فداكاري در راه دين كه نماز جزئي از آن است، آماده مي سازد.
علي بن عبد الله بن عباس كه از تابعان است به « رزين »نوشت:
« أن ابعث اليّ بلوح من احجار المروة اسجد عليه 9 قطعه سنگي از سنگ هاي كوه مروه را براي من بفرست تا بر آن سجده كنم ».
چرا كه كوه مروه شاهد فداكاري هاي زن با ايماني است كه براي تهيه ي آب،هفت بار ميان دو كوه دويد،و در راه خدا، سختي ها تحمل نمود.
شيخ طوسي با سند خود از معاوية بن عمار نقل مي كند،امام صادق ( عليه السلام ) كيسه ي زرد رنگي از جنس « ديبا » داشت كه مقداري از تربت امام حسين ( عليه السلام ) در آن كيسه بود، به هنگام نماز آن را بر روي سجاده ي خود مي ريخت و بر آن سجده مي كرد. 10
كساني كه سجده بر تربت كربلا را نوعي پرستش انسان تلقي مي كنند؛ « مسجودٌ له » را از « مسجودٌ عليه » باز نشناخته اند !!! در تمام احوال، سجده براي خدا است و او « مسجودٌ له » است،و چيزي كه بر پيشاني بر آن مي نهيم، « مسجودٌ عليه » است؛ خاك باشد يا فرش... خاك كربلا باشد، يا خاك مدينه و يا سنگ مروه !!!
[HIGHLIGHT=#fac08f]پي نوشت
[HIGHLIGHT=#fac08f]9-اخبار مكة،ارزقي،ج 3،ص151.
[HIGHLIGHT=#fac08f]10-وسائل الشيعة، شيخ حرّ عاملي،ج 3، ص608، باب شانزدهم از ابواب « مايصحّ عليه السجود».