چرا از مرگ می ترسیم ؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 178
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۶ آبان ۱۳۸۹, ۷:۱۳ ق.ظ
محل اقامت: ای کاش نجف
سپاس‌های ارسالی: 190 بار
سپاس‌های دریافتی: 385 بار
تماس:

چرا از مرگ می ترسیم ؟

پست توسط mamashli110 »

چرا از مرگ می ترسیم ؟
بیشتر مردم از نام مرگ می ترسند ، از مظاهر آن می گریزند ، از نام گورستان متنفرند و با زرق و برق دادن قبر ها می کوشند ماهیت اصلی آن را به فراموشی بسپارند . و حتی برای فرار دادن افراد از هر چیز خطرناک و یا غیر خطر ناکی که می خواهند کسی آن را دستکاری و خراب نکند، می نویسد: (خطر مرگ !) .
آثار وحشتناک بودن مرگ برای انسان در ادبیات مختلف دنیادیده میشود؛تغییراتی ازقبیل:هیولای مرگ،سیلی اجل،چنگال موت،گرگ اجل،ودههاتغییراتی مانندآن،همه اینها نشانه وحشت واضطراب انسان از مرگ است.
داستان معروف روئیای هارون الرشید(که درخواب دیده بودهمه دندانهای اوریخته است)وتعبیرخواب کردن آن دونفرکه یکی گفت:(عُمرِخلیفه ازهمه بستگانش طولانی ترخواهد بود)و واکنش هارون دربرابر دوتعبیرکننده که به دومی،صدلیره داد و به اولی دستوردادصدتازیانه بزنند. نیز،دلیل دیگری براین حقیقت است؛زیراهردویک مطلب راگفته بودند؛اماآنکه نام مرگ کسان خلیفه را بر زبان جاری کرده بود،صد تازیانه نوش جان کردوکسی که مرگ آنهارا درقالب طول عمرخلیفه،اداء نمود،صد لیره پاداش گرفت.
« معاد ،آقای مکارم، ص 22»
اکنون باید دید،منشأو سرچشمه این ترس و وحشت چیست وازکجاست؟بامراجعه به فطرت وخواست درونی بشروروایات معصومین،روشن میشودکه این پدیده،مناشی وسرچشمه های متعّدد دارد که ذیلاً به مهمترین آنها درحدّی که این راگنجایش باشد،اشاره میکنیم:

1-علاقه ودلبستگی شدید به دنیا
جهان هستی،ظاهری داردوباطنی، طبق بیان قرآن کریم ،دنیاوعالم طبع وطبیعت،ظاهر،وعالم آخرت،باطن جهان هستی است؛چنانکه فرمودند : یعملون ظاهرامن الحیوه الدنیاوهم عن الاخره هم غافلون . « سوره روم، آیه 7»
یعنی: اکثرمردم به امورظاهرازدنیا آگاهند ،ولی ازعالم آخرت (که باطن آن است)بکلّی بی خبرند. به تعبیردیگر: ظاهرعالم ،طراوت و زیبایی ،بُلهَوَسي،شهوات وغرق در لذایذ آن شدن واز هرقیدو بندی آزادبودن است.اما باطن آن، اخلاق ، وجدان ، نیّت پاک ، چشم پاک ،گفتارپاک ،خدمت ،ایثار ،عبودیت خدا علم ،تقواو معرفت اسرار است.کسانی که دردنیا به ظاهرش دلبسته اندوابدا باباطن آن کاری نداردو بی حساب و بی مسئولیت زندگی میکنندو بلأخره،تمام همّتشان رادر تزیین ظاهرو تهیّه متاع وکالای دنیا
صرف نموده اند وهمه علاقه هارابه دنیاوزخارف آن منحصرکرده است وبه تعبییر قرآن کریم:علاقه به دنیادرنظرآنان زیباجلوه کرده است (زین للناس حب الشهوات من النساءوالبنین والقناطیرالمقنطره من الذهب والفضه والخیل المسوّمه والانعام والحرث ذلک متاع الحیات الدنیا والله عنده حسن المآب) « سوره آل عمران، آیه 14»
برای چنین افرادی ،مرگ حقیقتاوحشتزاست؛زیرا بامرگ، یکجاعلاقه هادرهم فرو میریزد ورابطه هاقطع میگردد.وجدایی ازمحبوب نیزسخت ناراحت کننده است.کسی که بهترین سرمایه خودراکه عمراوست داده ودرعوض متاع دنیوی گرفته واینک بامرگ،ازهمه آنچه که درعمرش کسب کرده،جدامی شود(زیراانتقال متاع دنیابه عالم باطن وآخرت میسرنیست)قهراً چنین پیشآمدی،خوشایند نخواهد بود اماکسانی که درعین توجه به ظاهر عالم،به باطن آن هم توجه کرده وضمن گذراندن عمر،به فکرتهیّه کالای عالم باطن وپس ازمرگ هم بوده اند،آنان ازمرگ، چنین وحشتی راندارند،زیرا علاقه به آن طرف هم بوده وبامرگ، به محبوبهای خویش میرسد.

2-مرگ را به معنای فناونابودی دانستن
حبّ بقا ومیل به زندگی جاوید،ازمسائل فطری انسان است.هرکس به خودمراجعه کند، به خوبی می یابد که هیچگاه میل به نابودی ندارد ،لذا باهمه عواملی که آنهاراموثردرنابودی خودمی پندارد،مبارزه میکندواگردید توان مبارزه باآن را ندارد،حدّاقل ازآن می گریزد ،لذا با امراض،میکروبها ،حیوانات درنده ،و دشمن وامثال اینها،درستیزاست؛زیراهمه اینهاراباعث نیست ونابود شدن خویش می داند.انسان براساس این میل فطری(حبّ بقا) ازعدم ونیستی می هراسدوازنظرفلسفی،این طرز روحیه چندان دور و بیراه هم نیست؛زیراانسان (هستی) است وهستی با هستی آشناست،اما با (نیستی) هیچ گونه تناسب و سنخیت ندارد، لذا ازآن می گریزد.وعلت فرار ازمرگ ووحشت ازآن هم همین است که مرگ را فناو نابودی خود می پندارد وخیال می کند که مرگ، ضدآن خواسته فطری ودرونی اوست؛زیرا درون او میگوید توباید همیشه باشی،ولی مرگ می گوید:توبایدفانی شده وبه دیارعدم رهسپارشوی.اینک ببینیم آیامرگ در بینش الهی به معنای فناونابودی است؟بامراجعه به قرآن کریم وروایات اهل بیت(ع) روشن می شود که مرگ ،به معنای فناونابودی نیست ،بلکه همچون تولدجنین ازمادراست.یک تولدثانوی است وبافرارسیدن مرگ،به جهانی گام میگذاریم که به مراتب ازاین جهان وسیعتر،پرفروغتر،آرامبخش تر،ومملوازانواع نعمتهایی است که درشرایط کنونی ودرزندگی این عالمی،برای ماقابل تصورنیست.اگربخواهیم زندگی این عالم پس ازمرگ وزندگی اوپس ازولادت وقدم گذاردن به این عالم،تشبیه ومقایسه کنیم،تاحدّی توانسته ایم مرگ وزندگی پس ازآن راترسیم کنیم.وبلاخره،مرگ انتقال ازاین عالم به عالم دیگراست.واین خود نوعی زندگی است درشکل کاملتروعالیترآن.وبااین حساب، هیچ تضادی باخواسته فطری ودرونی انسان ندارد؛ زیراخواسته فطری او بقاو زندگی جاوید است،نه زندگی دراین عالم؛چون این عالم جایِ زندگی ابدی نیست.قرآن کریم،از (مرگ) تعبیر به (توفی) دارد نه (فوت) و وفات به معنای گرفتن کامل شی است؛یعنی ملک موکل موت،ازطرف پروردگار عالم، هنگام مرگ،می آید و روح راکاملا از بدن می گیرد و آنگاه انسان به پروردگارخودکه اصل ومنشا این وجودهاست،برمی گردد؛زیرا (إنالله واناالیه راجعون). قرآن کریم، درهمه آیاتی که مربوط به گرفتن جان ازانسان است تعبیر به (توفی) دارد،هیچ جا سخن از (فوت) نیست که به معنای زوال ونابودی است؛مثل : (قل یتوفیکم ملک الموت اللذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون)
« سوره سجده، آیه 11» و آیات دیگر که بخاطر اختصار ،تنها به آدرس آنها اکتفا می کنیم؛مثل:آیه137سوره اعراف،وآیه پانزدهم سوره نسأ، وآیه هفتاد سوره نحل،وآیه شصت سوره انعام،وآیه104سوره یونس،وآیه پنجاه سوره انفال وآیات بسیاردیگرکه نیاز به ذکرآنها نیست.بنابراین،مومنین ومعتقدین به عالم پس ازمرگ،نبایدازاین جهت ازمرگ بترسند؛زیرااعتقاد به نابودی ونیستی به وسیله مرگ واعتقاد به زندگی پس ازمرگ،قابل جمع نیست.امامادّییّن ومنکرین زندگی پس از مرگ،حق دارند که از مرگ بترسند؛زیرا به راستی اگرمرگ به معنای فناونابودی باشد، چیزی ازآن وحشتناکتر نخواهد بود.وآنچه درباره هیولای مرگ گفته اند کاملا بجاو به مورد خواهد بود،لکن این عقیده اساساً باطل وغلط است که ازدرسهای پیشین نیز به خوبی این معنافهمیده می شود.

3-جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت مرگ
جهل و ناآگاهی، همیشه منشأ ترس است.بشراز شب تار،خوف دارد؛چون ظلمت وتاریکی، باعث جهل است؛جایی رانمی بیند،راه را از چاه تشخیص نمی دهد،مسیر را از پرتگاه تمیز نمی دهد.از این رو،هرلحظه خویش رادر معرض آسیب گزنده یا درنده یا دیگر بدآمدهای ناشناخته،احساس می کند.انسان از راهی که تاکنون نرفته وبا آن آشنا نیست، برای اولین بارکه خواست ازآن جاده عبورکند،می ترسد واین ترس ،ناشی ازجهل و ناآگاهی او به جاده است.کسی که از برق بی اطلاع است،کلید و پریز برق را باز نمی کند و سیم برق را دستکاری نمی نماید؛زیرا می ترسد که برق اورا بگیردو به حیاتش خاتمه دهد.و به هرحال،ناآگاهی وجهل در شئون مختلف زندگی مردم،منشأترس است وهمین معیار،عیناً در زمینه مرگ هم وجود دارد. اینکه همه ازمرگ می ترسند، برای این است که نمی دانند مرگ چیست؟مرگ چگونه بر آنان مستولی می شود و نمی دانند درحین مرگ، با چه عوارض وحوادثی مواجه می شوند. امام عسکری (ع) فرمود (پدرم امام هادی (ع) بر یکی ازاصحاب خود-که درمرض موت بود-وارد شد، اومی گریست و از اینکه در معرض مرگ قرار گرفته بود بی تابی می کرد. حضرت به وی فرمود ای بنده خدا ! اینکه از مرگ ترسانی برای این است که نمی دانی مرگ چیست؟ و نسبت به آن معرفت وآگاهی نداری : )یاعبدالله تخاف من الموت لأنک لاتعرفه)
« معانی الاخبار، صدوق ، ص 290، و بحار ج 69، ص 156، ح 13» وسپس پیرامون مرگ، مطلبی به او فرمودکه موجب آرامش وتسکین خاطرش گردید) .
بوعلی سینا درکتاب ((شفا))علت اصلی ترس مردم ازمرگ را جهل وناآگاهی آنان نسبت به مرگ وعواقب بعدازمرگ می داند.وعین عبارت بوعلی در گرداگرد قبر او نوشته است.

4-تعمیر دنیا و تخریب عالم آخرت
عدّه ای دیگراز انسانها هستند که ازمردن وحشت دارند،اما نه بخاطراینکه مرگ را به معنای فنا و نیستی بدانند و یا به عواقب خود درعالم پس ازمرگ آگاه نباشد ،بلکه بخاطراینکه پرونده اعمال خود را سیاه و تاریک می بینند.شکنجه های طاقت فرساومجازات دردناک بعد ازمرگ را گویا با چشم خود مشاهده می کنندو یالااقل چنین احتمالی رامی دهند.این گروه نیز،حق دارند ازمرگ بترسند؛ زیرابه مجرمی می مانند که از پشت میله های زندان آزادشده،به سوی چوبه دارمی روند.البته آزادی خوب است امانه آزادی از زندان به سوی چوبه دار،آزادی این دسته ازانسانهااززندان بدن ،یا زندان دنیا نیز،توأم بارفتن به سوی چوبه دار است،آن هم نه (دار) به معنای اعدام و درد و رنج موقت و زودگذر،بلکه به معنای شکنجه هایی دائم و بدتراز اعدام.
شخصی ازامام مجتبی (ع) سوأل کرد که چرا از مرگ می ترسیم وآن رادوست نداریم،امام (ع) در پاسخ فرمود :شما تمام کوششتان را صرف آبادی دنیاکرده اید و برای آخرت کارنیکی نکرده و آنجا را خراب کرده اید.و به همین جهت،ازمرگ می ترسید وکراهت دارید که ازجای آبا به جای خراب منتقل شوید : ( إنکم اخربتم آخرتکم وعمرتم دنیاکم فأنتم تکرهون النقله من العمران الی الخراب) « معانی الاخبار، ص 289 » ودر روایات، دنیا برای مومنین (زندان) ولی برای کفار (بهشت) دانسته شده، قهراً مرگ برای کفار،خروج از بهشت و خول در جهنم است،پس حق دارند که ازمرگ بترسند و مرگ برای آنان وحشتناکترین چیزها باشد؛چنانکه رسول خدا (ص) فرمودند: الدنیا سجن المومن وجنه الکافروالموت جسرهولأ الی جناتهم وجسرهولإالی جحیمهم . « معانی الاخبار، ص 289»
یعنی : دنیا، زندان مومن و بهشت کافر است ومرگ پلی است که آنان را به بهشت و اینان را به دوزخ می رساند. و درقرآن کریم آمده است: انانکه مرگ وعالم پس ازمرگ،جایگاهشان آتش وجهنم است.دراینصورت، حق دارندازمرگ بترسند: ( إن الذین لایرجعون لقائنا و رضوا بالحیاه الدنیاواطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون اولئک مأویهم النار بماکانوا یکسبون )
« سوره یونس، آیه 7 و 8» حاصل آنکه : تخریب عالم آخرت ،به وسیله عقاید فاسد و ناشایست ، باعث ترس ازمرگ است.

آیا همه انسانهااز مرگ می ترسند یا عده ای مشتاق آنند؟
درصفحات پیشین گفته شد که اکثرمردم ازمرگ می ترسند ،برای ترس ،علل وعوامل بود که ذکرشد.اگر در بین بشر،افرادی باشندکه آن علل وعوامل ترس در آنان وجود نداشته باشد؛مثل اینکه نه مرگ را به معنای فنا ونیستی می دانند ونه پرونده اعمالشان تاریک و سیاه است ونه دلبستگی به دنیا دارند و نه جهل به عالم عقبی،قهراً چنین افرادی ازمرگ نمی هراسند ،بلکه بخاطراینکه مرگ را وسیله ای برای لقای محبوبشان می بینند ودر رسیدن به کمال مطلق وراحت شدن از همه آلام ورنجهارا تنهادرگرو مرگ می دانند، نه تنها از آن نمی ترسند ،بلکه عاشق آن بوده وهر آن،انتظار آن را میکشند.این موضوع بامراجعه به کلمات پیشوایان معصوم واولیای الهی، به خوبی قابل لمس ودرک است.
رسول خدا (ص)فرمود: إن الموت عندی بمنزله الشربه البارده فی الیوم الشدیدالحرّ . یعنی : مرگ در نظرمن مانند نوشیدن شربت خنکی است که انسان تشنه در روز بسیارگرم می نوشد.
علی (ع) فرمود : والله لابن ابی طالب اّنس بالموت من الطفل بثدی امه. « معانی الاخبار صدوق، باب معنی الموت، ص 288» یعنی : قسم به خدا انسی که پسر ابوطالب به مرگ دارد ،بیش از انسی است که طفل به پستان مادر دارد. لذا وقتی که در صبح روز نوزدهم رمضان،شمشیر ابن ملجم-لعنه الله علیه-برفرق نازنینش فرود آمد ، فرمود : ((فزت و رب الکعبه)) یعنی )به خدای کعبه ، رستگار شدم) وحضرت زین العابدین (ع) نقل می کند که : لمّا اشتدّ الأمر بالحسین (ع) نظرالیه من کان معه فأذا هو بخلافهم،لأنهم کلما اشتد ّالامر تغیرت الوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجلت قلوبهم،کان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم و تهدء جوارحهم و تسکن نفوسهم فقال بعضهم لبعض: انظروا لایبالی بالموت! فقال لهم الحسین (ع) :صبراً بنی الکرام فما الموت الا قنطره تعبربکم عن البوس والضرّاء الی الجنان الواسعه والنعیم الدائمه.فأیکم یکره ان ینتقل من سجن الی قصر... « معانی الاخبار صدوق، باب معنی الموت، ص 288»
یعنی : چون در روز عاشورا کار برحسین(ع) بسیار سخت شد،بعضی ازافرادی که با آن حضرت بودند ،چون برآن حضرت نظرکردند ،دیدند آن حضرت درحالات روحی برخلاف آنهاست؛چون حال آنهاچنین بودکه هر چه امر،شدت بیشتر می یافت ،رنگهای چهره آنان متغییر می شد و بندها به لرزش درمی آمد و دلها به طپش می افتاد.لکن حال حضرت سیدالشهداء-صلوات اللّه علیه وآله-و بعضی ازخواص آن حضرت که با او بودند چنین بود که:رنگهای صورتشان می درخشید و اعضایشان آرام می گرفت ونفس ها در سینه آرامش بیشتری می یافت.دراین حال،بعضی به یکدیگرمی گفتند :ببینید ،گویی این مرد ابدا باکی ازمرگ ندارد. حضرت سیدالشهدا (ع) به آنان فرمود: ای فرزندان عزیز و بزرگوار من، قدری آرام بگیرید ،صبر وتحمل پیشه کنید ،چون مرگ نیست مگر پُلی که عبورمی دهد شما را ازگرفتاریها و شداید به سوی بهشت های وسیع و نعمتهای جاودانی.کدامیک ازشمامکروه و ناپسند دارید که از زندانی به قصرمجلّلی انتقال یابد. آری مرگ ،درهوای معبود ازچنان لذتی برخورداراست که حسین بن علی(ع) با زبان حال می فرماید:من همه خلق رابه خاطرتورهاکرده وفرزندانم را به یتیمی می کشانم تاتو را ببینم و به لقای تو نایل شوم، اگرمرا در حبّ خودت قطعه-قطعه کنی، ابدا دل به غیر تو تمایل پیدا نمیکند ،چنانکه درشعرمنسوب به آن حضرت-البته بازبان حال-آمده است :
ترکت الخلق طرّافی هواکا وایتمت العیال لکی اراکا
فلو قطّعتنی فی الحبّ اربا لما حنّ الفوإد الی سواکا
به هرحال، مؤمنی که با خدا در ارتباط بوده و دراثر تهذیب نفس و تزکیه اخلاق به مدینه فاضله رسیده، واز ظاهر عالم غرور،به باطن دارخلود ،هجرت کرده و باموجودات عالم تجرد ومعنا به خاطر عبودیت خدا،مربوط گشته و دراطاعت فرمان خدا،در صیقل زدن نفس امّاره ،باگذشت و ایثار، انفاق واطعام، جهاد و صلاه، صیام وانصاف باخلق و احسان ودستگیری از مستمندان،کوتاهی نکرده است،اگربه اوخبر دهندمرگت فرارسیده ،نه تنها ناراحت نمی شود بلکه شکرخدای رابجامی آورد ؛زیرا می فهمد که ازعالم بقأ و ازخارج حرم به داخل حرم راه می یابد.وبدین وسیله ،به لقای محبوبش دست پیدا کرده و جان نا قابل در قدم محبوب ازلی فدا می کند:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم وتسلیم وی کنم
بمیرای حکیم از چنین زندگانی کزاین زندگی گربمیری بمانی
سفرهای علوی کند مرغ جانت چوازچنبرآر، بازش رهانی.
حجاب چهره جان می شودغبار تنم خوش آن دمی که ازاین چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحان است روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
نکته ای مفید :تفاوت ترس مومن وکافر
بعداز بررسی علل وعوامل ترس ازمرگ واینکه اولیای الهی نه تنها از مرگ نمی ترسد بلکه نسبت به آن،عشق می ورزند،
تذکر نکته ای مفیداست وآن اینکه:مومنین و بندگان شایسته خدا نیز ازمرگ می ترسند ،لکن ترس آنان از مرگ با ترس کفّار وگنهکاران تفاوت ماهوی دارد؛ترس کفار وگنهکاران نشأت گرفته از علل وعواملی است که بحثش گذشت،اما ترس مومنین،علت دیگری دارد وآن اینکه :نمی دانند وضع آنان در پیشگاه الهی چگونه است آیا اعمالی که انجام داده اند،مورد قبول حضرت حق،قرار گرفته یا نه؟ آیا خداوند از آنان راضی شده است یا نه،آیا زاد و توشه ای که برای سفرطولانی آخرت فراهم کرده اند آنها را به مقصد می رساند یا نه؟ و بالأخره،آیا به مدارج عالیه کمال رسیده و به مقام وصل راه یافته اند یا نه؟وامثال اینها، نه آنکه نمی دانند مرگ،با آنها چه خواهد کرد و یا مرگ آنان را به دیار نیستی وعدم می فرستد. به هرحال،ممکن است مومنین هم ازمرگ بترسند ولی سنخ ترس آنان با ترس کافرین،فرق دارد.




والسلام علینا وعلی عبادالله الصالحین
ابوالفضل یغمایی 1 ذی القعده سنة 1430
پيامبر(ص) به على(ع) فرمود:
«انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ ».
« تو نسبت به من، به منزله هارون از موسى هستى جز اين‌كه بعد از من پيامبرى نيست».




أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا اللَّذَینِ خالَفا أمرَکَ وَ أنکَرا وَحـیَکَ

تصویر

[External Link Removed for Guests]
Advance Member
Advance Member
پست: 331
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸, ۱۲:۵۹ ق.ظ
محل اقامت: زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
سپاس‌های ارسالی: 218 بار
سپاس‌های دریافتی: 311 بار

دو دسته از مردم كه از مرگ هراسي ندارند

پست توسط MOHAMMAD_ASEMOONI »

سلام و تشكربه نظر بنده مخلص , دو گروه از مرگ هراسي ندارند : آنانكه به آخرت ايمان دارند و مطمئن هستند كه حسابشان پاك است و از محاسبه بي باكند و آنانكه مرگ را فنا و نابودي مطلق و پايان ميپندارند و اين عقيده در ذهنشان به وجود آومده كه مرگ به همه چيز خاتمه ميدهد تا ابد---------------- يه بنده خدايي ميگفت : خنده داره , همه دوست دارن برن بهشت اما كسي دوست نداره بميره !!!!!!!! :D
 دوستِ عزیز، چه باور کنی چه باور نکنی چه خوشت بیاد چه خوشت نیاد ،همه ما آسمونی هستیم وشمارش معکوس برای بازگشتمون ازهمون روزِ اولِ خلقتمون شروع شده و حسابِ بسیار دقیقی هم در انتظارمونه.
یه آسمونیِ فعّال باش که آزمایشِ دنیا تکرارشدنی نیست.

باور نمیکنی؟ همۀ ثروت و قدرت و هوش و دانش و نفوذت رو به کار بگیر
تا مانعِ پرواز بشی.
قبول نداری؟
این شما واین هم دنیا
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: چرا از مرگ می ترسیم ؟

پست توسط sh.ahmad »

به MOHAMMAD_ASEMOONIسلام راجع به ترس ازمرگ / آندسته که مرگ را فنا و نابودي مطلق و پايان همه چیز ميپندارند ازمردن زیاد میترسندزیرا باآمدن مرگ همه آرزوهایشان را بربادرفته می بینند ودنیا ومقامات دنیائی وپول وثروت وشهوات جنسی وشکم پرستی وغیره راازدست داده میدانند لذا هرکاری لازم باشد انجام میدهند وپول زیادی خرج میکنند تابیشترزنده بمانندحتی اگرسالها نتوانند جابجا شده وبربسترافتند.اما آن گروه که به آخرت ايمان دارند و مطمئن هستند كه حسابشان پاك است و از محاسبه بي باكند آتها هم خودشان فکرمیکنندحسابشان پاك است ولی معلوم نیست نزدپروردگار عالم بی گناه بوده و پاك باشند حساب خیلی دقیق است وقتیکه اولیاء الهی ازمحاسبه خائف وترسان باشندتکلیف دیگران روشن است ولذا انسان مسلمان ومومن نباید به عمل خویش تکیه نموده واعتماد نماید. از امام باقر ع روايت شده است که فرمودند: دو نفر داخل مسجد شدند، يکي عابد و ديگري فاسق. چون از مسجد بيرون رفتند، فاسق از جمله صديقان بود و عابد از جمله فاسقان. سبب اين بود که عابد داخل مسجد شدو به عبادت خود مي باليد ودراین فکربودوفکر فاسق در پريشاني از گناه و استغفار بود نتیجه:بایدتکیه واعتمادمان به فضل ورحمت الهی باشد وامیدواربه او باشیم نه غیرحق تعالی ازهرکس وهرچه باشد موفق باشید خوشحال میشوم نظرتان رابگوئید والسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Senior Member
Senior Member
پست: 120
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹, ۶:۲۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 219 بار
سپاس‌های دریافتی: 467 بار

Re: چرا از مرگ می ترسیم ؟

پست توسط soldier young »

یک نظر مکمل
حتی امام علی ع هم شبها از ترس اعمالش در تنهائی خود و خدا به تضرع و توبه در پیشگاه خداوند متعال می پرداختند پس خطرناکترین فکر انست که مومنی بهشتی بودن خود را مطمئن باشد.
مومنین در پیشگاه خدا باید به رحمت او امیدوار و نسبت به خطاهای خود هراسناک باشند.
دنیا زندان مومن است.
هر وقت احساس کردید تو این دنیا و میان مردمش دارید خفه می شید بدونید راه را دارید درست می روید. ( این تکه اخر نظر کاملا شخصی)
Advance Member
Advance Member
پست: 331
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸, ۱۲:۵۹ ق.ظ
محل اقامت: زمین پهناور خدا (أرضُ اللّٰه الواسعة)
سپاس‌های ارسالی: 218 بار
سپاس‌های دریافتی: 311 بار

Re: چرا از مرگ می ترسیم ؟

پست توسط MOHAMMAD_ASEMOONI »

سلام
تصویر

سوال :


چرا امام در وصیتنامه ی خود نوشته اند :

 [COLOR=#000000]يَا أَيَّتُهَا  النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى  رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً

تو اى روح آرام‏يافته ‏به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است‏،


سوال :

چرا امام علی ع وقتی ضربت خوردند فرمودند : فُزتُ وَرَب الکعبة ؟ قسم به خدای کعبه که بَرنده شدم ( قبول شدم )

سوال :

چرا انسانی که اصلا به زندگی پس از مرگ معتقد نیست و دنیا را بسیاااار دوست دارد و مرگ را پایان همه چیز میداند , اگر از دنیا نا امید شد خودکشی میکند ؟
 دوستِ عزیز، چه باور کنی چه باور نکنی چه خوشت بیاد چه خوشت نیاد ،همه ما آسمونی هستیم وشمارش معکوس برای بازگشتمون ازهمون روزِ اولِ خلقتمون شروع شده و حسابِ بسیار دقیقی هم در انتظارمونه.
یه آسمونیِ فعّال باش که آزمایشِ دنیا تکرارشدنی نیست.

باور نمیکنی؟ همۀ ثروت و قدرت و هوش و دانش و نفوذت رو به کار بگیر
تا مانعِ پرواز بشی.
قبول نداری؟
این شما واین هم دنیا
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: چرا از مرگ می ترسیم ؟

پست توسط sh.ahmad »

بهsoldier youngو MOHAMMAD_ASEMOONIسلام دررابطه باترس ازمرگ درمقاله فوق توشتید"حتی امام علی ع هم شبها از ترس اعمالش در تنهائی خود و خدا به تضرع و توبه در پیشگاه خداوند متعال می پرداختند"پاسخ حضرت علی ع معصوم بوده وگناهی نکرده است وتضرع آنحضرت در پیشگاه الهی بخاطرترس ازاعماش نبوده بلکه بفرموده قرآن "انما یخشی ا..من عباده العلماء" بدرستیکه تنها بندگان عالم ودانشمندالهی ازپروردگار میترسندباز درقرآن آمده "واما من خاف مقام ربه" واین خوف ازآن کسی است که میترسد از مقام رب وپروردگارش .پس این خوف ترس ازاعمال نیست بلکه ترس ازمقام وعظمت الهی میباشد . اما جمله" فُزتُ وَرَب الکعبة قسم به خدای کعبه که رستگارشدم "یه خاطر رسیدن به مقام شهادت وسعادت ابدی ولقاء حق است .واما سوال کردید چرا انسانی که اصلا به زندگی پس از مرگ معتقد نیست و دنیا را بسیار دوست دارد و مرگ را پایان همه چیز میداند اگر از دنیا نا امید شد خودکشی میکند ؟ پاسخ آدمی دنیا را بسیار دوست داردچون ازدنیا ونعمتهای دنیابهره برده ولذت میبردولی وقتیکه دید ازدنیا لذت وبهره ای نمیبرد وهمه اش رنج ومصیبت دارد وامیدی هم به رحمت الهی و جهان دیگرنداردبرای خلاصی ازرنجها ومصیبتهاخودکشی میکندواما جمله وصیتنامه امیدواری به رحمت وفضل ومغفرت حضرت حق تعالی میباشد موفق باشید منتظرپاسخ واظهار نظر شما هستم والسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
ارسال پست

بازگشت به “معاد”