آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستان‌های قرآن

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستان‌های قرآن

پست توسط امیر علقمه »

 تصویرتصویربسم رب الزهراتصویرتصویر 

همه عقاید دینی در رفتار انسان مؤثر است؛ هر چند تأثیر آنها یكسان نیست. از میان عقاید دینی، اعتقاد به رستاخیز و معاد یكی از

نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی و تربیت و اصلاح اوست. چنین عقیده‏ای نقش شایانی در پرورش روح انسان دارد

و آثار تربیتی شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی او به ارمغان می‏آورد، كه در اینجا به برخی از این آثار ـ و آن هم تنها از منظر

داستان‌های قرآن ـ اشاره می‏كنیم.

الف- اصلاح نگرش انسان به دنیا
اعتقاد به معاد، نگرش انسان را به دنیا تغییر داده، دنیا را برای انسان به عنوان ابزاری در جهت نیل به اهداف والای انسانی و رسیدن

به یك زندگی جاوید و همیشگی قرار می‏دهد.

بر اساس جهان‏بینی توحیدی، دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار والاتر و گرانبهاتر از آن

است كه بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوه‏های فریبنده آن بفروشد.

یاد قیامت سبب می‏گردد تا نوح علیه‏السلام تسلیم خواسته‏های اشراف و بهانه‏جویانی كه خواهان طرد فقرا از اطراف وی بودند، نشود

و با قاطعیت در برابر آنها ایستاده بگوید: «من هرگز كسانی را كه ایمان آورده‏اند طرد نمی‏كنم؛ چرا كه آنها با پروردگار خویش ملاقات

خواهند كرد.»





اعتقاد به معاد، بینش انسان را به عالم هستی وسعت می‏بخشد و او را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند می‏دهد، و همّت

او را بلندمرتبه‏تر از آن می‏گرداند كه بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی خشنود شود و بدان رضایت دهد.

آری مؤمنان راستین، این حقیقت را به خوبی دریافته‏اند كه كتاب زندگانی بشر سرفصل‌های بی‏شماری دارد، كه چند بخش از آن در حیات

دنیا حاصل گردیده، امّا فصل‌های مهم و تماشایی آن پس از مرگ و ظهور قیامت آغاز می‏شود.

ژان ژاك روسو در یكی از پندهای حكیمانه خود به فرزندش امیل می‏گوید:

«من كه می‏دانم فناپذیر هستم چرا در این جهان برای خود بستگی‌هایی ایجاد كنم؟ در این جهان كه همه چیز تغییر می‏كند، همه چیز

می‏گذرد و خود من هم به زودی نابود می‏شوم، دلبستگی به چه دردم می‏خورد؟... پس اگر می‏خواهی خوشبخت و عاقل زندگی كنی

قلب خود را فقط به زیبایی‌های فناناپذیر وابسته نما، سعی كن خواسته‏هایت محدود و وظیفه‏ات مقدّم بر همه چیز باشد، فقط چیزهایی

را طلب كن كه با قانون اخلاق مغایر نباشد، به خودت عادت بده كه همه چیز را بدون ناراحتی از دست بدهی و بدون اجازه وجدان هیچ

چیز را قبول ننما، در این صورت حتما خوشبخت خواهی شد و به هیچ یك از چیزهای زمینی دلبستگی شدید پیدا نخواهی كرد.»(1)

قرآن كریم در قالب داستان‌های خود تابلوهایی زیبا ترسیم نموده كه در آنها عظمت انسان‌های بلندهمّتی را به تصویر كشیده كه هیچ گاه

در برابر تمنیات و تعلّقات دنیوی زانو نزدند، و فریفته جلوه‏های فریبای دنیا نشدند؛ از جمله:

1ـ ساحران فرعون، همانان كه پاداش‌های مادی فرعون و سكنا گزیدن در جوار او تمام آمال و آرزوهای آنان را تشكیل می‏داد، به ناگاه

ایمان به خدا چنان تحوّلی در روح و جان آنها ایجاد كرد كه تمام دنیا و جلوه‏های زودگذر آن در پیش چشمشان خوار و خفیف به نظر

می‏رسید و از این‏رو در برابر تهدیدهای فرعون به قتل، قاطعانه می‏گویند:

«هیچ مانعی ندارد و هیچ‏گونه زیانی از این كار به ما نخواهد رسید، هر كار می‏خواهی بكن، ما به سوی پروردگارمان باز می‏گردیم.»


 «قَالُوا لاَ ضَیرَ اِنَّـآ اِلی رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.»(2)  



حضرت شعیب علیه‏السلام در برابر قوم خود كه در سنگلاخ شرك و بت‏پرستی سرگردان بودند و نه تنها بت كه درهم و دینار و مال و ثروت

خویش را هم می‏پرستیدند، و برای كسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و كم‏فروشی و خلافكاری‌های دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت

را به آنها گوشزد می‏نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم می‏دهد، تا شاید به‏ خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند .


تو با این كار نه تنها چیزی از ما كم نمی‏كنی، بلكه ما را به لقای معشوق حقیقی و معبود واقعی می‏رسانی. آن روز این تهدیدها در ما اثر

می‏گذاشت كه ما خویشتن را نمی‏شناختیم، با خدای خود آشنا نبودیم و راه حق را گم كرده و در بیابان زندگی سرگردان بودیم، اما امروز

گم شده خود را یافته‏ایم، هر كار می‏توانی بكن!(3)

آری، ایمان به خدا و اعتقاد به حیات جاودان و اندیشه رجوع به پیشگاه حق، آنان را چنان منقلب ساخته بود، كه دیگر مرگ در نظر آنان فنا

نبود، بلكه وسیله‏ای بود برای حضور یافتن نزد محبوب.

ایمان به معاد، چهره وحشت‏انگیز مرگ را كه همیشه به صورت كابوسی بر افكار انسان‌ها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب كرده

دگرگون می‏سازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچه‏ای به سوی جهان بقا تغییر می‏دهد.(4)

گفت حمزه چون كه من بودم جوان مرگ می‏دیدم وداع این جهان
سوی مردن كس به رغبت كی رود پیش اژدها برهنه كی شود
لیك از نور محمّد من كنون نیستم این شهر فانی را زبون
آن كه مردن پیش چشمش تَهلُكه‏ست امر «لا تُلقوا» بگیرد او به دست
و آن كه مردن پیش او شد فتح باب «سارعوا» آید مر او را در خطاب(5)

2ـ همسر فرعون نیز با آن كه غرق در یك زندگی مرفّه و تجمّلاتی بود، امّا زرق و برق دستگاه فرعونی او را نفریفت و او كه دلش به نور

ایمان روشن بود، از تمام تعلّقات دنیوی دست شست و از تنگنای آن قصرها به فراخنای بهشت چشم گشود و چنین دعا كرد و گفت:

«پروردگار من، خانه‏ای برایم در جوارت در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و كارهایش رهایی بخش.»

«... رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ...»(6)

آری «همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خواسته، خواسته است تا با خدا نزدیك باشد و این نزدیكی با خدا را بر نزدیكی با فرعون

ترجیح داده، با این كه نزدیكی به فرعون همه لذّات را در پی داشته، در دربار او آنچه را كه دل آرزو می‏كرده یافت می‏شده و حتی آنچه

كه آرزوی یك انسان بدان نمی‏رسیده، در آنجا یافت می‏شده، پس معلوم می‏شود همسر فرعون چشم از تمامی لذّات زندگی دنیا دوخته

بود، آن هم نه به خاطر این كه دستش به آنها نمی‏رسیده، بلكه در عین این كه همه لذّات برایش فراهم بوده، مع ذلك از آنها چشم

پوشیده و به كراماتی كه نزد خداست و به قرب خدا دل بسته بود و به غیب ایمان آورده و در برابر ایمان خود استقامت ورزیده تا از دنیا

رفته است.»(7)


پی‌نوشت‌ها:
1ـ امیل، ص 547 .
2ـ شعراء / 50 .
3ـ تفسیر نمونه، ج 15، ص 231.
4 ـ پیام قرآن، ج 5، ص 18.
5 ـ مثنوی معنوی، دفتر سوم.
6ـ تحریم / 11.
7 ـ تفسیر المیزان، ج 19، ص 695.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
ارسال پست

بازگشت به “معاد”