امامت در خطابه غدیر

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر

امامت در خطابه غدير
 

با استعانت از خداوند متعال و توفیقات الهی و عنایات خاصه امیرالمؤمنین علیه السلام و اجازه و توشیح ملوکانه امام زمان بقیه الله ارواحنا فداه بحث هایی حول موضوعات امام و امامت ، ولی و ولایت ، خلیفه و خلافت و وصی

وصایت در خطبه غدیر خواهيم داشت و ان شاء الله نکته هایی پیرامون اين چهار موضوع ،كه ثقل اصلی خطابه ی غدیر هستند ، مطرح خواهیم نمود.

در بخش دوم خطابه غدیر پيامبر صلي الله عليه وآله می فرمایند:

1. وَأُقِرُّلَهُ عَلي‏ نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ تا خط چهارم که می فرماید لاِنَّهُ قَدْأَعْلَمَني أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي في حَقِّ عَلِي ...

حضرت بعد از اقرار به عبودیت خودشان و ربوبیت خداوند می فرمایند که ”من ادا می کنم آنچه را که- خدا - به من وحی کرده و می ترسم از اینکه اگر انجام ندهم عذاب هایی بر من نازل شود که کسی قدرت دفع آن بلاها را از من

نداشته باشد اگر چه اندیشه و حیله و مکر او بزرگ و دوستی او با من زیاد باشد”
.

ابتداي اعلام امر ولایت در خطبه غدیر با یک سري جملات سخت و تحذیری انجام شده ، تحذیری حتي برای خود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چون می فرمایند:

وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِلَي حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ... ، از اولش تحذيري و سخت صحبت می کنند ، پیغمبر اکرم صلي الله عليه وآله می فرمایند که من باید این وظیفه را انجام دهم

چون اگر انجام ندهم ممکن است بلايي بر من وارد شود که کسی یارای مخالفت با آن بلا را نداشته باشد اگر چه حیله و مکر او بزرگ و دوستی او با من زلال باشد بعد مي فرمايند: لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ , يعني مولا و فرمانده و خدا فقط
اوست و غیر او نیست .

یعنی این که هیچ کس نمی تواند در مقابل هو که مستثنی از تمام خدایان است و او خدای واقعی است تاب دفاع بیاورد .

2. بعد حضرت اعلام می کنند که خدا به من گفته: " أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي _في حَقِّ عَلِي_فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ” اگر آنچه را که خدا در حق علی بر من نازل کرده نرسانم رسالت خدا را تبلیغ نکرده ام !

یعنی تمام رسالت من زير سوال می رود. پس حضرت از همان ابتدا بطور قاطع ، تحذیری و سخت این مسئله را اعلام می کنند .

از نظر روانی هم جالب توجه است‏‎، که اول اعلام می کنند که ایشان بنده خدا هستند و خدا هم رب ایشان است .

3. بعد از این سختی می فرمایند که ”وَقَدْ ضَمِنَ لي تَبارَكَ وَتَعالَي الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَاللَّهُ الْكافِي الْكَريمُ”خدا هم ضامن شده که من را از شر مردم و از آزار آنان حفظ کند،البته خداوند کافی، کریم، بزرگوار و

بخشنده است.

4. و بعد حضرت آیه تبلیغ ,که آيه 67 سوره مائده است ،را تلاوت مي كنند. در ضمن آیه‏، تفسیر آیه را هم می فرمایند و جالب است كه آیه را با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي كنند .

از بین آیاتی که در خطابه غدير ذکر شده اند فقط سه تای آنها با بسم الله آغاز شده اند که این آیه اولین آنان است و یکی هم در سوره حمد که در بخش هفتم است و دیگری سوره عصر ، این نکته دارد و نکته اش هم اهمیتِ

شروع و گفتارِ این آیه است .حضرت تفسیر این آیه را در دو کلمه می فرمایند؛ يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك آن ما انزل الیک من ربک چیست ؟ في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ در باره علی است.

یعنی خلافت و جانشینیِ علی بن ابیطالب و وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ.

مبحث امامت را در بخش دوم بعد از اقرار به عبوديت و ربوبيت خدا با یک جمله تحذیری که ”من از خدا می ترسم و خدا من را برحذر داشته” شروع می کنند و اولین مرتبه، آیه ابلاغ را، که اعلان آن ماموریت پیامبر صلي الله عليه وآله

بوده می خوانند و آن را به امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و خلافت ايشان تفسیر می کنند.

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در تفسير اين آيه راجع به اميرالمؤمنين علیه السلام دو كار را انجام مي دهند:

يكي اين كه آيه را عملا تفسير مي كنند و دیگر اين كه از نظر تئوري مي خواهند بفرمايند كه تفسير و تأويل آيات قرآن با من است.

یعنی هم بطور تئوری می فرمایند حق تفسیر آیات با ماست هم به صورت عملي در آن جا كه مي فرمايند ” يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ ” آيه را تفسیر می کنند ومی فرمایند که تفسير با من است.

بعد از اینکه تحذیری و خیلی دقيق و محكم بیان می کنند که من حتما باید این امر را انجام بدهم می فرمایند: البته خدا مرا تضمین کرده و فرموده که ” وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ”خدا تو را از شر مردم نگاه می دارد- و تو نترس -.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


5. و می فرمایند” مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالي إِلَيمن آنچه را که خداوند متعال به من امر کرده انجام داده ام و در آن کاستی ندارم و کوتاهی نکرده ام .

چرا حضرت به مردم می فرمایند کوتاهی نکرده ام ؟ می خواهند به مردم تاکید کنند که اگر شما وظیفه تبلیغ دارید باید وظیفه تان را انجام دهید و کوتاهی نکنید !

من که رهبر و پیغمبر شما هستم و کوتاهی نکرده ام از عذاب خدا می ترسم تا چه رسد به شما که بايد بیشتر از عذاب خدا بترسید.

6. در اين جا حضرت در توضیح این آیه (یا ایها الرسول .. ) میفرمایند که جبرئیل سه بار بر من حبوط کرده و مرا از طرف خدای ”السَّلامُ” و ” هُوالسَّلامُ” به انجام این ماموریت و اعلان امر کرده است .

بکار بردن نام ”السَّلامُ” برای خدا در اینجا بخاطر این است که هر کدام از اسمهای خداوند متعال یک خاصیت و اثر متفاوتی دارد. نام ”السَّلامُ” نامی است که انسان و موجودات مخاطب را در سلم و آرامش و رفاه قرار می دهد

پس” هُوالسَّلامُ” خدا سلام است ، یعنی سلامِ مطلق خداست . اين كه ما هم در آداب ديني داريم كه وقتي انسانها به هم می رسند، سلام می کنند در واقع اسم سلم و آرامش خدا را می برند .

سلام علیک يا سلام علیکم یعنی سلم و آرامش و رفاه از جانب من بر شما باد ،یعنی خطری از جانب من شما را تهدید نمی کند و معنی سلام دادنی که در اجتماع معمول هست هم همین است .

السلام علیک یا ابا عبدالله یعنی ای ابا عبدالله شما از جانب من در رفاه و آسایش هستید واز جانب من ضرری به شما نمی رسد، یک معنای سلام این است و یک معنای دیگر این است كه از طرف خدا سلم و آسایش و آرامش و

رفاه بر شما باشد .اینجا حضرت هم اسمِ سلام خدا را می برند و هم می فرمایند و هُوالسَّلامُ ، سلام مطلق و سلم مطلق از خداست . ما انسانها از جانب خداوند در سلم ، آسایش و آرامش هستیم و اگر گاهی ضرری به ما

می رسد در نتیجه اعمال خودمان است!

7. جبرئيل از طرف خداوندِ سلام بر من نازل شده و گفته که اینجا بایستم وبه همه ی سفید ها و سیاه ها اعلام کنم : يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ .

اعلامي در مورد خلافت علي (ع).

8. اجزاء خلافت امیرالمومنین علیه السلام این صفاتی است که حضرت درجملات بعدي فرموده اند: أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي عَلي‏ أُمَّتي وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدي،علی بن ابیطالب برادر من است.

چرا پیامبراکرم(ص) به امیرالمومنین به عنوان برادر نام میبرند؟ برای اینکه برادر به معنای مساوات ،هم سطحی ، هم فکری ،هم ارثی و همکاری است . وقتی کسی را برادر خطاب می کنیم معنایش این است که ما یک پدر و یک

مادر داریم . منبع ما یکی است ، منشأ ما یکی است. گویا که قد و قواره و اندازه ما هم یکی است . وقتی کسی صیغه برادری می بندد-که این امر از قدیم در بشر فرهنگ بوده – يا مؤاخات مي كند که به معنای برادری دو طرفه

است می خواهد بگوید که من نسبت به تو در هر سنی که هستم و تو نسبت به من در هر سنی که هستی با هم برابر رفتار می کنیم و مواسات می کنیم هم من نسبت به شما و هم شما نسبت به من. در چند جای خطبه

غدیر واژه اخ ، اخی ، اخو آمده که در اینجا هم اولین اعلام با صفت اخوت آمده است، چرا ؟ برای اینکه طبیعی ترین نسبت بین دو نفر که مساوات و مواسات داشته باشند اخوت و برادری است لذا در اینجا پیغمبر اكرم صلي الله

عليه وآله هم اولین واژه ای که بکار می برند اخوت است : أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي و اين امري طبیعی است. برای اين كه وقتی می گویید کسی برادر من است، بقیه آثار بر آن مترتب می شود و ديگر جاي هیچ سؤالي

نيست! خیلی از سؤالات با ”برادرم است” جواب داده می شود! چرا به او اینقدر ثروت دادی ؟ ”برادرم است”. چرا اینطور با او رفتار کردی ؟ ”برادرم است” چرا اینجوری با شما زندگی می کند؟ ”برادرم است” . چرا او نسبت به تو

اینقدر نزدیک است؟ ایشان برادر من است . وقتی به کسی برادر بگویی خیلی از سؤالات حل می شود حتی در جوامع امروزی در فرهنگ های مختلف ،برادري مجازي و صیغه برادری یعنی تعهد برادری ، این مسئله بسیاری از

سؤالها را جواب می دهد و آثار برادری را بر افراد مترتب می کند،لذا پیغمبراکرم صلي الله عليه وآله در اینجااز ” اخی”، ”برادرم”، به عنوان اولین صفت برای امیرالمؤمنین عليه السلام استفاده کرده اند، گویی که پدر و مادر ما یکی

است و تمام حقوق ما مساوی است چون دو برادر به یک اندازه از پدر و مادر ارث می برند و در جنبه های حقوقی و مالی تفاوتی با هم ندارند حتی اگر سن یک برادر یک سال باشد و دیگری 50 سال يا 40 سال داشته باشد این

دو حقوق و ارثشان برابر است . ممکن است که کارکرد آنها متفاوت باشد ولی ارثی که از پدر و مادر می برند برابر است، لذا پیامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمودند که من باید اعلام کنم این علی بن ابیطالب برادر من است و وصی

من است . وصی هم بعد از برادر نزدیک ترین نسبت طبیعی را به شخص دارد، برای اینکه وصی کسی است كه بعد از مردن یک شخص حقوق و کارهای آن شخص بر عهده ی اوست .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

قبلا بیان شد که در صفحه 64 بخش دوم خطابه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند که جبرییل سه بار بر من نازل شد إِنَّ جَبْرَئِيلَ هَبَطَ إِلَيَّ مِرَاراً ثَلَاثاً يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ

فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ...
و به من امر کرد تا به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابیطالب، برادر من, جانشین من و.. است

که توضیح داده شده است.

1. اما می رسیم به عبارت وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي، واژه عَلَى أُمَّتِي دامنه و وسعت وصیت و خلافت را می رساند . من وقتی می گویم که مثلا آقا مهدی وصی من است ،می گویند در چه ؟ اگر مطلق بگویم آقا مهدی وصی من

است همه می گویند که در تقسیم ارثیه اش، جابجا کردن اموالش ، ثلثش را وصیت کرده وآقا مهدی جابجا می کند ، عمل می کند طلبهایش را جمع می کند، بدهی هایش را می دهد ، وصیت این است.

وقتی می گویم ایشان وصی من است در خانواده ،یعنی دامنه وصایت ایشان در خانواده است ، یا می گویم ایشان وصی من است در کار خطبه ی غدیر، این دامنه ی وسیعی دارد . این چون می گویم ایشان وصی و جانشین من

است در کار خطابه ی غدیر یعنی در کل کشور. اما می توانم آن را محدود کنم ، فقط در تهران؟ یا در مشهد و شیراز یا در اصفهان یا در تبریز؟ اینها همه محدود اند. پیغمبر اکرم برای تعیین مصداق وسعت وصایت و خلافت بعد از این

عبارت فرموده اند عَلَى أُمَّتِي که متعلق است به وصیی و خلیفتی، جارو مجرور متعلق می خواهد که در اینجا وصیی و خلیفتی است . یعنی وصایت و خلافت او نسبت به من ،بر امت من است . امت پیغمبر صلى الله عليه وآله

تا کی هست ؟ امت موسی محدود است ، امت عیسی محدود است ،امت نوح محدود است ،امت ابراهیم محدود است ، امت پیغمبر تا قیام قیامت هست .

حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة ؛ پس این یک کلمه ی کوچک "«عَلَى أُمَّتِي»" در عبارت أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي حدود و وسعت وصیی

و خلیفتی را مشخص می کند که می شود تا قیام قیامت . آن وقت وقتی علی علیه السلام وصی من است تا روز قیامت ،بقیه ائمه علیهم السلام را علی علیه السلام اعلام می کند. البته در فرهنگ شیعی چون امام از طرف

خداست ، تعیین علی علیه السلام یا حتی پیغمبر معنا ندارد، لذا پیغمبر صلى الله عليه وآله در جای جای خطابه غدیر به این مسئله اشاره کرده اند که" انه امام من الله" یعنی تعیین امام امری است از جانب خدا.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

2. این که حضرت می فرمایند جبرییل بر من سه بار نازل شد يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَام ، به این مسئله اشاره می کنند که اعلان ولایت و انتخاب جانشین پیامبر به فرمان خداست.

تمام مردمی که برای خودشان جانشین تعیین می کنند از جانب خودشان است پیغمبر صلى الله عليه وآله مکرر این را تذکر می دهند که این تعیین جانشینی از جانب خداست يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَام و از جانب

خودشان نیست. پس وصی پیامبر تعیین شده توسط خداست، وقتی کسی تعیین شده ی خداست باید خصوصیات خاصی داشته باشد، وقتی یک انسان انسان دیگری را انتخاب کرده باشد ممکن است در انتخاب اشتباهاتی

کرده باشد ولی وقتی خدا کسی را تعیین کند آن اشکالات را قطعا نخواهد داشت .اینجا دریچه ی اثبات عصمت کبرای امیرالمومنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام باز می شود،جمله ی يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ

السَّلَام
دریچه عصمت را باز می کند و ما از اینجا می توانیم به عصمت امیرالمومنین علی علیه السلام پی ببریم.

کمی در مورد کلمه ی خلیفه بحث کنیم: خلف یعنی اینکه جای او قرار گرفت و خلیفه هم صفت مشبهه است در واقع خلیف است و «ة» آن تای تاکید، مبالغه یا وحدت است .خلیفه به معنای جانشین است، بر خلاف ظاهر مونث

نیست، مثل شریف وشریفه که هر دو صفت مشبهه هستند و تای وحدت یا مبالغه به آنها اضافه شده و تبدیل به خلیفه شده . خلیفه یعنی جای نشین. به راه رفتن هم اختلاف می گویند ، چون اختلاف یعنی قبول خلف داشتن

یعنی یک پایش را بر می دارد و پای دیگر را جای آن می گذارد دو باره آن پا را بر می دارد و پای دیگر را جای آن می گذارد یعنی یک پا را برمی دارد و یک پا را می گذارد و این می شود اختلاف ، قبول جای نشینی ، پاها جانشین

هم می شوند. در زیارت جامعه داریم که «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَة» .

مختلف اسم زمان و مکان یا اسم مفعول از خلف می باشد. مختلف الملائکه یعنی محل رفت و آمد ملائکه . اینکه پیامبر اکرم صلى الله عليه وآله می فرمایند «اخْتِلَافُ أُمَّتِي رَحْمَة» یعنی رفت و آمد شان رحمت است -رفت

آمدشان نزد امام رحمت است- . برخی آمده اند اختلاف را به معنای "متفاوت بودن" معنا کرده اند ، اینها اختلاف را به معنای مخالفت گفته اند در حالیکه صحیح نیست .

«اخْتِلَافُ أُمَّتِي رَحْمَة» یعنی رفت آمد امت من بر من و بر جانشینان من رحمت است چون وقتی رفت و آمد می کنند رنگ می گیرند ، حرف می شنوند ،علم می گیرند . پس خلیفه یعنی کسیکه پایش را جای پای من

می گذارد، باید توجه داشته باشیم که دقت ها و ظرافتهای لغوی در فرهنگ عرب بسیار زیاد است ،شاید این دقت در لغت های دیگر هم باشد - می گویند عربی و فرانسه کامل ترین زبان ها هستند- . اشتقاقات غوغا می کنند ،

اشتقاق لغت ها از یکدیگر.

«وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي» یعنی درست همانی که من برای امتم بودم امیرالمومنین علیه السلام هم هست، پایش را گذاشته جای پای من، منتها در مرتبه ی بعدی قرار دارد. مرتبه امیرالمومنین علیه السلام بعد از من دو حالت

دارد یکی مرتبه ی عقلی و رتبه ای است و دیگری مرتبه ی زمانی است، یعنی علی علیه السلام در رتبه، بعد از من است ولی همان منم و علی علیه السلام در زمان بعد از من نیست هم زمان هستیم چون ازهمان اول او را به

جانشینی خودش معین میکند، الان جانشین من است ولی بروز حکم جانشینی اش بعد از من است. پس بنابر این امیر المومنین علیه السلام امام هست خلیفه هست وصی هست ولی بروز و کاربرد وصایت و خلافتش و از نظر

زمان بعد از من است .

کاربردش بعد از پیامبر است والا همان لحظه ای که امیرالمومنین علیه السلام را درکنار خودشان ایستانده اند و صحبت می کنند همان موقع هم وصی و خلیفه است . از لحاظ رتبه وشخصیت ، امیرالمومنین علیه السلام بعد از

پیغمبر صلی الله علیه و آله است از نظر زمان یکی است از آن موقع که مشخص می کند منتهی بروز و ظهورش بعد از آن است مثلا در روایت الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا یعنی هر دو امام هستند ولی مادامیکه

امام حسن علیه السلام در حیات بودند کار برد و بروز و ظهور امامت امام حسین علیه السلام بروز نداشت و بعد از شهادت امام حسن علیه السلام امامت امام حسین علیه السلام بارز شد، این هم یک نکته بسیار ظریف است .

«وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي‏» و او بعد از من رهبر است ، چون رهبر باید همیشه فقط یک نفر باشد ، تشکیلات و سلسله مراتب مدیریت اجتماع ، جامعه و سیستم باید همیشه به صورت هرم و مخروط باشند، مسلم و فطری

است که همیشه باید فقط یک نفر در راس امور باشد لذا با اینکه امیرالمومنین علیه السلام همه ی خصوصیات لازم را دارند و با اینکه در قرآن از قول رسول خداگفته شده که علی علیه السلام نفس من است ولی چون رهبر در

زمان حیات رسول خدا باید فقط یک نفر می‌بود -خود ایشان - بروز امامت امیرالمومنین علیه السلام که همان بروز خلافت و وصایت و رهبری است بایدپس از رحلت پیامبراکرم صلوات الله علیه و آله باشد،برای همین هم فرموده اند:

او بعد از من می باشد «وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي» لذا وصیی و خلیفتی علی امتی را نفرموده اند بعد از من است اما چون بروز و ظهور آن در امامت ظاهر می شود لذا بعد از امام فرموده اند« وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي» بعد از من ایشان

امام هستند. الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي.

اطراف مدینه یهودیان زیادی زندگی می کردند،یهودی ها از سالهای دیرین شنیده بودند در یثرب - که اسم قبلی مدینه بود- پیامبر آخرالزمان که موعود انا جیل وموعود اسفار هست(منظور ازاسفار همان تورات وانجیل هستند) ظهور

می کند و او پادشاه خواهد شد و دنیا را خواهد گرفت و چون یهودی ها از نظر اقتصادی زرنگ هستند از سالها قبل در اطراف مدینه، زمین و باغ خریدند که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله ظهور کرد اینها آنجا ملک داشته باشند و

حضور داشته باشند و ایمان بیاورند. در اثر اختلاط تجارتی و اجتماعی مردم عرب با یهودی ها ،عرب ها داستان موسی و هارون را شنیده بودند ، البته عده ای از اعراب دارای دین حنیف ابراهیمی بودند و حضرت موسی را بعنوان

پیغمبر می شناختند. حتی مشرکین هم موسی و هارون را می شناختند . در فرهنگ یهودی ها و در بین کسانیکه با یهودی ها تعامل داشتند شهرت موسی و هارون خیلی زیاد بود لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله وقتی

می فرمودند که الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى مردم خوب می شناختند و متوجه می شدندکه هارون کیست و موسی کیست ،می دانستندکه هارون وزیر موسی است و کارهای موسی را انجام می داده است و

می شناختند که هر دوی آنها نبوت دارند و پیغمبر هستند لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله بلافاصله فرمودند إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي بعد از موسی هارون نبی بود ولی بعد از من دیگر هیچ نبی ای نخواهد بود .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

پیغمبر اکرم (ص) نسبت امیرالمومنین (ع) با خودشان را به نسبت هارون به موسی تشبیه کرده اند ؛ و این به این دلیل بود که عرب ها به سبب رابطه و معاشرت با یهودیان داستانهای زیادی در مورد موسی و هارون شنیده بودند،

همانطور که قبلا اشاره کردیم یهودیان از سالهای دیرینه در اطراف مدینه به انتظار محمد خاتم صلی الله علیه و آله زمین و خانه و باغ خریده بودند و منتظر بودند .

حضرت در تشبیه خود فرمودند الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي‏ إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي . در تشبیه همیشه باید مشبه به نسبت به مشبه برای مخاطبین آشناتر باشد .

وقتی می گویم که یار من مثل ماه می ماند چون همه ماه را می شناسند یار را به ماه تشبیه می کنم چون شنونده ماه را بهتر از یار من می شناسد، وقتی می فرمایند أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى یعنی مردم هارون

و موسی و نسبتشان را خوب می شناسند ،لذا پیغمبر اکرم (ص) خود و امیرالمومنین (ع) را به موسی و هارون تشبیه می کنند ؛ ولی در عین حال حضرت فرمودند إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي یعنی این شباهت در یک جهت هست که

آن هم وزارت است نه نبوت ، معمولا وقتی انسان چیزی را به چیزی تشبیه می کند ، تشبیه یا به عبارتی وجه تشبیه در یک یا چند ویژگی خاص است نه در همه ی جهات ، وقتی می گویند که فلانی مثل شیر می ماند منظور این

نیست که در تمام جهات آن فرد مثل شیر است ، مثلا شبها در خیابان می خوابد، در بیشه زندگی می کند،و یا دونده است ، شباهت در اینها نیست بلکه تشبیه فقط در شجاعت است؛ یا وقتی می گویند یار من مثل ماه است

معنایش این نیست که آن فرد شبها در آسمان است و چنین و چنان ، بلکه یعنی آن شخص در زیبایی و روشنایی مثل ماه می ماند . بعد حضرت می فرمایند وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ بعد از خدا و رسول علی ولی

شماست. یکی از قرائنی که در آن ولی به معنای سرپرست و جانشین در همه ابعاد است این جمله است وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ اگر معنای ولی فقط دوستی باشد ، دوستی که در عبارت " بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ "

معنی ندارد. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض مومنون و مومنات دوستان همدیگر هستند این بعدالهی و رسوله معنای دوست و داماد و این چیزهای که می گویند نیست بلکه به معنای سرپرست ، اولی به تصرف

است ،یعنی آن مقام استثنایی است که خداوند متعال به رسولش داده است و به وسیله رسول خدا (ص) به ائمه طاهرین علیهم السلام داده است . اگر این ولی به معنای دوست باشد جمع می شود یعنی همین الان خدا

دوست ماست و هم پیامبر (ص)دوست ماست و هم امیرالمومنین (ع)دوست ماست و هم مومنین دوست هم هستندو امثال اینها و خود جمله وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ دلیل بر این است که ولایت در این به معنای دوستی

صِرف نیست . بلکه به معنای سرپرستی است .سپس پیغمبر اکرم (ص) استدلال می کنند به آیه 55 سوره مائده و می فرمایند ، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي‏ عَلَي بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ . خداوند آیه ای از کتاب نازل کرد که

إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ. این آیه که به آیه ی ولایت معروف شده است در میان شیعیان و مسلمانان از مهمترین و مرکزی ترین آیاتی است که برای اثبات

جانشینی امیرالمومنین (ع) و اولی به تصرف بودن ایشان به آن استدلال می شود ،پس ولی به معنای اولی به تصرف است ، یک دلیلش همین بود که بیان شد و دلیل دیگری را هم بعدا در بخش چهارم مطرح خواهیم کرد. پیغمبر

اکرم(ص) ابتدا سئوال می کنند: ثم قال: «ايهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلي‏ بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: اَللَّهُ و رَسُولُهُ یا در بعضی نسخه ها دارد که أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏.در اینجا واژه اولی آمده است، اولی یعنی نزدیکتر و

قریبتر ، یعنی اولی به تصرف ، اولی به محبت و اولی به اختیاراتی که دارد نه به معنای دوست .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






وقتی می فرمایند مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه. معلوم می شود این مولا ازهمان مولا مشفق است و یک معنا دارد. البته بحث آیه ی ولایت در تفاسیر شیعه بسیار مفصل است این مولی به معنای اولی به تصرف است ،

سُنیان و مخالفان در این باب دغدغه هایی ایجاد کرده اند واشکالاتی کرده اند که علمای شیعه به تعلیم از ائمه معصومین علیهم السلام به آن سوالات جواب داده اند .

در واقع این آیه معرکه ی آراء است و معرکه ی مباحث است . این آیه جزء روشن ترین آیاتی است که ائمه صلوات الله علیهم اجمعین به آن استدلال کرده اند، پیغمبر (ص) هم اینجا اینطور فرموده اند و مهمترین نکته

در این جا استفاده از لغت "انما" است که حصر را می رساند؛ یعنی ولی شان منحصرا اینانند، در حالیکه اگر ولی به معنای دوست بود که ولی ما فقط اینها نبودند خیلی از کسان دیگر هم از اولیا یا دوستان ما

هستند ، نکته ی مهم دیگر این است که برای اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا فقط یک بار لغت ولی استفاده شده است ، معلوم می شود که نوع ولایت که به معنای اولی به تصرف است یک جور است با اینکه خدا

با مردم هم سنخ نیست ولی سرپرستی خدا که بوسیله ائمه علیهم السلام و پیغمبر (ص) اجرا می شود یک سنخ است که اولی به تصرف بودن است لذا یک ولی آمده است برای سه قسمت إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ

رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا
پیغمبر اکرم (ص) در اینجا می فرمایند وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ وَهُوَ راكِ(ع)يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ حال مصداق این وَالَّذينَ آمَنُوا که جمع است

یک نفر است و آن امیرالمومنین علیه السلام است . اصطلاحا می گویند که قسمت إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا وصف تدووم نیست بلکه وصف مشیر است یعنی این وصف اشاره می کند به یک

کسی در عالم خارج که شان نزول این ایه است و او امیرالمومنین علیه السلام است و اشاره می کند که او اینکار را کرده؛ یک وقت می گوییم هر کسی پیراهن سفید بپوشد حقوق می گیرد ، یک وقت می گویند

آنکه حقوق می گیرد این کسی است که پیراهن سفید بر تن دارد. پیراهن سفید دومی وصف مشیر است یعنی اشاره می کند به این موجود خارجی در اینجا این وصف وصف مشیر است و پیامبر هم همین را

می فرمایند که این الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ – علی بن ابیطالب (ع) است که أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ. وَهُوَ راكِ(ع)يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.

برخی اشکاک کنندگان اشکاک کرده اند که چرا جمع آمده؟ مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر این اشکاک ها را جواب می دهد ، وی 18 آیه از قرآن کریم در جلد اول الغدیر جمع آوری کرده که در آنها افعال آیه جمع

است ولی منظور یک فرد بوده است سپس ایشان این مسئله را بطور مفصل توضیح داده. کلا این آیه از جمله آیاتی است که در مورد آن بسیار بحث شده است ، نهایتا مطلبی که از این آیه اثبات می شود این

است که معنای ولایت به دلیل وجود "انما" و خیلی نکات دیگر به معنای دوستی نیست.

بعد پیغمبر اکرم (ص) می فرمایند که من از جبرئیل خواستم که خداوند مرا از این کار معاف کند " لِعِلْمي بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ " یعنی به جبرئیل گفتم که این امر را از من بردارد ، برخی اینجا اشکال

وارد می کنند که پیامبر (ص) چطور در برابر امر خدا استعفا کرد؟؛ باید دقت کرد که استعفا یعنی اینکه خدایا امرت را از من بردار، نه اینکه من امرت را انجام نمی دهم؛ استعفا بدین معناست که خدایا این امر را که

به من داده ای از گردنم بردار برای اینکه متقین کم اند و منافقین و دغل کاران و مستهزئین زیادند و يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ في قُلوبِهِمْ. پیغمبراکرم(ص) نفرموده اند که جبرئیل برو بگو من امر خدا را اطاعت

نمی کنم که دلیل بر سرپیچی باشد، بلکه فرمودند که امرت را بردار چون کار نمی شود.

یک اشکال دیگر که وارد می کننداین است که می گویند پیغمبر (ص) ترسیده بودند ؛ ما می گویم از چی ترسیده اند از مردن ترسیده اند ؟

خودشان که اعلام کرده اند این آخرین باری است که من با شما صحبت می کنم واین آخرین حج من است، خودشان که فرموده اند من چند وقت کوتاه بیشتر زنده نیستم، پس از مرگ نمی ترسیدند ،در

طول بیست و سه سال هم که همه ی اذیت ها را دیده بودند، پس از چی می ترسیدند ؟ از اینکه کار تحقق پیدا نکند. حال مثال جالبی را مطرح می کنیم،اگر خدا تضمین نکرده بود که وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ

ممکن بود اتفاقات ناگواری در حین انجام این امر مهم حادث شود مثلا منافقین فکرهای شیطانی به نظرشان برسد تا مراسم را مختل کنند ؛ مثلا بروند و از بیابان ده تا مار افعی بگیرند و بیاورند آنجا و تا پیغمبر

(ص) رفتند بالا و شروع به صحبت کردند مارها را در بین جمعیت رها کنند تا سخنرانی پیغمبر (ص)نا تمام بماند و همه ی مردم متفرق شوند - مثل اینکه الان وقتی می خواهند کسی را خراب کنند صلوات

می فرستند - یا ممکن بود این منافقین در چندین جای مختلف در بین جمعیت خودشان را به مردن بزنند و جمعیت را پراکننده کنند،اما با عنایات خداوند بااینکه منافقین دلشان نمی خواست پیغمبراکرم (ص)

صحبت کنند این نقشه ها به عقلشان نرسید و جلسه با حضور 120 هزار مستمع تحقق پیدا کرد. پیغمبر اکرم (ص) سخنانشان را مطرح کردند که سه چهار ساعت – با توجه به تکرارها برای مستمعین در جاهای

مختلف - طول کشید و کار تحقق پیدا کرد، سپس فرمودند اَللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ وهمه چیز را فرمودند و کار انجام شد، پس این پاسخ به اشکالات مطروحه است . جالب این است که حتی پس از

این حضرت می فرمایند که من اگر می خواستم در اینجا به منافقین اشاره کنم می توانستم، وَلكِنِّي وَاللَّهِ في أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ لکن در امور آنها از خود بزرگواری نشان دادم.




تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

ضرت ادامه می دهند تا به آیه ی تبلیغ - صفحه 68 – می رسند، درباره ی این آیه بطور مفصل در المیزان بحث شده ، خداوند وقتی در مورد دین اسلام راضی شد که این آیه را نازل کرد و ولایت به مردم عرضه گشت.

يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - في حَقِّ عَلِي - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ همانطور که ملاحظه می شود فی حق علی در بین دو خط تیره گذاشته شده است یعنی این بخش

جزء آیه نیست و توضیح پیامبر(ص) است ؛ یعنی پیغمبراکرم (ص) آیه را تفسیر می کنند و یکی از مسائل مهم امامت این است که در جای جای خطابه غدیر پیغمبر اکرم (ص)توضیح داده اند که این آیه در باره ی حضرت علی (ع)

است ،درباره ی دوستان علی (ع)است ؛این آیه و کلمات آیه در باره ی دشمنان علی (ع)است ، در باره ی منافقین است پس حضرت این آیات را به امیرالمومنین(ع)، دوستانشان و دشمنانشان تفسیر و تاویل کرده اند .

نکته بعدی مهم این است که در خطابه غدیر پیغمبر اکرم(ص)دو کار مهم انجام داده اند : یکی اینکه بطور تئوری اعلام کرده اند که حق تفسیر و تاویل و علم تفسیر پیش من و نزد امیرالمومنین علیه السلام( تا امام زمان صلوات الله

علیه) می باشد -که این را چند جا فرموده اند.- و دیگر اینکه یک کار عملی هم انجام داده اند و آن اینکه آیات و ارتباط آنها با ولایت را تفسیر کرده اند، یکی از آن موارد در اینجاست يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ

- في حَقِّ عَلِي
- که تفسیر کرده اند، یعنی هم از نظر نظری فرموده اند که حق تفسیر و تاویل با ماست هم در عمل تقریبا صد آیه در خطابه غدیر را تفسیر و تاویل کرده اند و توضیح داده اند که کدامیشان درباره ی امیرالمومنین

(ع)و دوستان امیرالمومنین (ع)و دشمنان ایشان و در باره ی امامت است. بعد فرموده اند وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ یعنی خود خدا فرموده که خدا تو را از خطرات مردم در امان نگه میدارد و تو کارت را انجام می دهی و انجام هم

داد . علامه ی عسگری (خدا رحمتش کند ) مطلب جالبی را بیان می کردند، از ایشان می پرسیدند که چراپیغمبر اکرم (ص)علیرغم اینکه آن مرد گفت إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ وصیت و مطلب خود را ننوشتند ایشان گفتند که اگر

می نوشتند برخی مردم بقیه حرف هایی را هم که در مورد امیرالمومنین (ع)بود حمل بر هذیان می کردند، می گفتند اینها را هم جعل کرده اند در تائید آن هذیان، پیغمبر (ص)ننوشتند که – به خیال باطل آنها در حال هذیان چیزی

نوشته نشده باشد- تا آن چیزهایی که در طول 23 سال در باره ی امیرالمومنین (ع)و امامت گفتند بی اثر نشود، این یک نکته . نکته ی دیگر این است که پیغمبراکرم (ص)فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی را برای شما بنویسم

که گمراه نشوید ولی نگذاشتند که بنویسند، خدا ضمانت نکرده بود که تو این را هم بنویس و من حفظ می کنم؛ ولی در زمان ایراد خطابه ی غدیر خداوند این را ضمانت کرده بود که وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ یعنی خدا ضمانت

کرده که اگر اینکار را بکنی هیچ آفتی و آسیبی به تو نمی رسد و تو کارت را انجام می دهی و چون خدا ضمانت کرده بود برای 120 هزار نفر سخنرانی کردند تا آخرش هم هیچ اتفاقی نیفتاد و بعدش هم گفتند "بخ بخ لک یا علی "

پس چون خدا ضمانت کرده بود کار به خوبی انجام شد اما در مورد داستان قلم و دوات و سالم از کار در آمدن، خداوند ضمانت نکرده بود پیامبر هم ننوشتند در واقع نگذاشتند که بنویسند .

اینها نکته های ریزی بود که لازم بود به آنها اشاره شود. بعد از قرائت آیه تبلیغ، حضرت می فرمایند "معاشرالناس ذالک فیه" این آیه در باره ی علی است نکته ی دیگر اینکه همه جا می گویند فلان رییس جمهور فلان شخص را

به عنوان معاون خودش انتخاب کرد، ما می گوییم پیغمبر اکرم(ص) چه شخصی را از طرف خدا به عنوان معاون خودش معرفی کرد؟ این نکته ی مهمی است چون جای جای خطبه غدیر و جاهای دیگر حضرت می فرمایند:

"بامرالله ربکم" این به فرمان خداوندی است که پروردگار شماست، این یک نکته ی تکنولوژی تبلیغ هست که بسیار جالب است ، یک مثال بیان می کنیم؛ فرض کنید یک نماینده از یک شرکت با شما دیدار می کند تا یک کالای

الکترونیکی را به شما معرفی کند تا شما آنرا بخرید کدام حالت شما را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد اگر آن شخص به شما بگوید که ما چند فارغ التحصیل دانشگاه هستیم که با هم شریک شده ایم و هر کدام قسمتی از این

کالا را ساخته ایم یا اینکه به شما بگوید که من نماینده ی بزرگترین، قدیمیترین و معروفترین تولید کننده ی لوازم الکترونیک در ژاپن هستم ؟ کاملا واضح است که شما حالت دوم را ترجیح می دهید، پیغمبر اکرم (ص) که امیرالمومنین

(ع)را به عنوان جانشین خود معرفی می کنند در واقع دارند به نمایندگی از خداوند بزرگ که خالق تمام هستی است این معرفی را انجام می دهند، پس ما باید متوجه باشیم که این امر از جانب خداوند متعال است ، می فرمایند

:"هو امامکم و ولیکم بامرالله". این به فرمان خداونداست ،خدایی که پروردگار شما هم است ، با شما هم ارتباط دارد شما را هم اداره می کند، "من ربکما قالا ربنا الذی اعطاکل شی خلقنا ثم هدی" رب ما همان

است که هر کسی و هر چیزی را خلق کرده سپس هدایت کرده؛ پس پیغمبراکرم (ص) به مردم فرمودند که من دارم از طرف یک همچنین پروردگاری این پیغام را به شما می دهم، کسی که قابل انکار نیست، بی نهایت است و

شما او را می شناسید و او پروردگار شما هم هست . در مثالی که قبلا مطرح کردیم مثل این می ماند که بگوییم یکی از عزیزان و اقوام نزدیک شما هم در آن شرکت مدیریت می کند ، قطعا دریافت این حقیقت علاقه ی شما به

آن شرکت را چند برابر می کند و اعتبار بیشتری برای آن قائل می شوید . یکی از تکنولوژی های تبلیغ این است که ما کالا و شرکت خود را به یک شرکت بزرگ و بی نهایت نسبت دهیم.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


از برکات خطابه ي غديرجديد مطالب جديدی است که انشاء الله بيان خواهد شد.

خلاصه ی يکي از آن اين است که شيعه يعني چه؟ شيعه يعني کسي که معتقد است از اميرالمومنين تا امام زمان عليهم السلام جاينشينان پيغمبرند در تمامي ابعاد شخصيت پيغمبر صلي الله عليه و آله جز در قانون آوري.

پيغمبر صلي الله عليه و آله به عنوان معرفي اميرالمومنين عليه السلام سه نکته در خطابه اعلام مي کند .

کمالات اخلاقي : فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهي عَنْهُ،

کمالات فردي : أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ ، وَالَّذي فَدي رَسُولَ‏اللّهِ بِنَفْسِهِ، وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ . أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعي.

از اول تا آخر کمالات خاص و صفات اميرالمومنين عليه السلام را بيان مي کنند؛ هم صفات فردي و هم صفاتي که آداب معاشرت است. در آداب معاشرت و در کار تبليغ دين .

بيشتر به اصطلاح ويترين هاي ديني اميرالمومنين عليه السلام را بيان ميکنند . از اول خطابه تا آخر خطابه . اين يک گزينه . اين خودش جاي بحث دارد، حدود دويست صفت از صفات اميرالمونين عليه السلام را برشمرده اند که

بعضي هاش تکراري بوده است.

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي أخي وَ وَصيي وَ واعي عِلْمي، وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ، همين طوري ميگويند. سخن اين است که اميرالمومنين عليه السلام داراي کمالات اند .

به اين کمالات در درس بعد اشاره خواهد شد.

پيامبر صلي الله عليه و آله اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام را به عنوان چه معرفي ميکنند ؟ به عنوان اميرالمومنين و مولا. إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَ خَليفَتي عَلي‏ أُمَّتي .

ميخواهد بگويد که ملاک هاي خلافت اين صفات است. اين جالب است که حضرت در معرفي امام و امامت سه فولدر تحويل مي دهند. ميخواهند بفرمايند که امام بايد اين صفات را داشته باشد .

امامت هم کسي دارد که داراي اين صفات باشد . صفات فردي و اجتماعي و اخلاقي .

نکته ي دوم در معرفي صفات امام و امامت حضرت اشاره مي فرمايند مفصل به علم اميرالمومنين عليه السلام . راجع به علم سه گونه علم سخن می گويند. علم يک فولدر است،

يکي : علم به نحو کلی و عموم که او عالم است . اين جاهايي که ميگويند عالم است به نحو کل غوغا ميکند، پيغمبر صلي الله و عليه . حد و مرزي تعيين نمي کنند . مي فرمايد که :

مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ‏اللَّهُ فِي، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ). .

ميخواهند بگويند که علي عليه السلام همه ي علم ها را دارد.

به نحو کلي است. وقتي مي فرمايند هيچ علمي نيست که خدا به من ياد داده است و من هم به علي ياد داده ام ؛ شامل علم فيزيک ، علم شيمي ، روانشناسي ، علم دين ، تفسير قرآن و اخبار از آينده ، اخبار از گذشته ،

تکوينيات ، تشريعيات . همه را شامل مي شود .

فقه اسلام فقط يک دوره فقه اسلام خلاصه 43 جلد 500 صفحه اي کتاب دارد ، جواهر . فقط فقه خلاصه . فقها می گويند اين فقه خلاصه ی فقه هاي ديگر است .خيلي خلاصه است که شده 43 جلد 500 صفحه اي .

اين فقط فقه است. اخلاقش ، اعتقاداتش ، تفسير قرآنش ، احاديثش غوغاست .مي فرمايد تمام علومي که من داشتم دادم به علي .

زونکن دو . مي فرمايند که علي عليه السلام ، تمام علوم حلال و حرام پيش اوست . مَعاشِرَالنّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَكُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ

يا مي فرمايد که : إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَني وَنَهاني، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَنَهَيْتُهُ بِأَمْرِهِ. فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُي لَدَيْهِ .

گزينه ي دوم و فايل دوم اين است که مي فرمايند تمام علوم حلال و حرام نزد علي عليه السلام است . تمام علوم حلال و حرام يعني چي ؟ يعني تمام شريعت . گفتيم که پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم 17 بار از احکام اسم

مي برند در خطابه ي غدير ، 8 حکم را مي فرمايند: حلال و حرام ، حج و عمره . امر به معروف و نهي از منکر . نماز و زکات . و اين نشان مي دهد که اين ها اوريجينال احکام و عبادات و فقه است .

پس فايل دوم علم حلال و حرام است . علم حلال و حرام هرچه هست پيش علي عليه السلام است . لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، اين لاحلال و حرام ، دو

بعد دارد . يکي اين است که حلال و حرام آن چيزي است که اين ها مي گويند . دومي اين که اين ها هستند که آگاه به حلال و حرام هستند . يعني هرچه که اين ها بگويند حلال ، حلال است .

يعني علم اين ها عين واقع است ، اين دو فايل در علم.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

فايل سوم اين است که پيغمبر صلي الله و عليه و آله و سلم چند جا مفصل راجع به قرآن ، علم قرآن ، تفسير قرآن ، تاويل قرآن ، شان نزول قرآن در خطابه ي غدير مطرح مي کنند .

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ وَ

رافِعُهُ بِيَدَي وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ،


کسي تفسير باطن قرآن را نميداند مگر آن که من اکنون دستش را گرفته و بلند ميکنم و به شما نشان مي دهم . وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ . فايل سوم به قرآن اشاره مي کند .

خود قرآن هم حلال دارد و هم حرام دارد و هم تمام علوم ميتواند در آن باشد اما پيغمبر صلي الله و عليه و آله و سلم جدا ميکند . يک بار مطلق مي گويند . يک بار فقط علم حلال و حرام. يه بار هم علم قرآن .

با توجه به اين که ما مي دانيم وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ امام مبين از نظر ظاهري قرآن است هر چيزي در قرآن است . وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ . کل شي از ثري تا ثريا است ،

از مَلَأ تا خَلَأ ، از نوترون تا کهکشان ، همه ي آن ها ، علومش را دارد . و پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد : همه ي اين ها رو در امام مبين احصا کردم طبق قرآن . آن امام مبين ظاهرش قرآن

است و باطنش اميرالمومنين علي عليه السلام است . که خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در خطابه ي غدير مي فرمايد :

وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ). او امام مبين است يعني علي عليه السلام .

همان طور که گفته شد راجع به علم امير المونين عليه السلام سه تا صفت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند : يکي صفات فردي و اجتماعي ، اخلاقيات و کمالات . يکي علم که خودش folder ي

است که داخلش سه تا فايل است . علم به نحو کل ، علم حلال و حرام و احکام . و علم قرآن که خود قرآن وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ وَ كُلَّ شَي‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ و مواردي که راجع

به قرآن کريم است .

و اما سومين صفتي که براي اميرالمومنين عليه السلام ميفرمايند قدرت ايشان است . در خطابه ي غدير صريحا به قدرت کم اشاره مي کند ولي در طول خطابه از قدرت سخن می گويد . مثلا ايشان را امام

متقين مي گويند . متقين و تقوا قدرت است . قدرت پرهيزکاري است . و قدرت پرهيزگاري قدرت خاصي است . و همه چيز پيش اوست . دو تا معنا دارد يکي علمش پيش اوست ، يکي قدرت و توانايي اش پيش

اوست . اين ها مطالب بسيار ظريفي است که در خطبه ي غدير پيغمبر صلي الله عليه و آله تابلو نکرده اند ، به خاطر اين که همه ي مردم اين را نمي فهميدند . مردم علم را مي فهمند ، قدرت را خيلي

نمي فهمند . پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بفرمايد که مثلا علي عليه السلام مي تواند آفتاب را جابه جا کند ، ماه را جابه جا کند . رَد الشمس بکند ، ريگ ها را به سخن در بياورد ؛ مردم همه

نمي فهمند لذا خيلي ظريف به قدرت الهي اميرالمومنين عليه السلام اشاره کرده اند . پس سه بخش شد.

اين سه حلقه را کنار هم قراردهيم .و چتري بسازيم. سه folder را بگذاريم در يک folder بزرگتر . folder بزرگتر اين است که کسي که مي خواهد إِمامٌ مِنَ اللّهِ باشد ، بايد اين سه folder را داشته باشد .

کمالات اخلاقي ، علم و قدرت الهي . اين يک نکته .

نکته ي بعدي اين است که علم و قدرت يا اکتسابي است يا وهبي الهي است . وهبي الهي است يعني موهبت . اکتسابي مثل علم تجارت. علم و قدرت اکتسابي مثل علم فيزيک ، يا مثلا علم به قوانين

شهرداري يا علم به ترخيص، اين ها علم هاي اکتسابي است . علم اکتسابي اين است که انسان بداند بهترين برند حوله fosen آلمان است، مثلا . قدرت آن است که بتواند حوله را ببافد . حوله ايجاد کند .

حوله را تغيير بدهد . بسته بندي کند . وزنش را بلند کند . اين قدرت است، کسي که علم کامپيوتر را دارد لازم نيست که قدرتش را هم داشته باشد. خيلي از بچه ها کامپيوتر را خوب ميشناسد اما قدرت اين که

يکIC جابه جا کنند و بسازند ، ندارند . درست است؟ قدرت اين که کامپيوتر را بلند کنند ندارند ولي علمش را دارند .در علم و قدرت اکتسابي ، علم و قدرت مساوي هم نيستند . علم لازمه اش قدرت نيست .

قدرت لازمه اش علم است . کسي قدرت داشته باشد ، حتما علمش را هم دارد . اما کسي که علم داشته باشد لازم نيست حتما قدرت داشته باشد. ممکن است قدرت داشته باشد ، ممکن است نداشته

باشد . اما در علم و قدرت وهبي الهي ، علم مساوي است با قدرت . هر کسي علم دارد ، قدرتش را هم دارد . خود خدا اين چنين است ؟ بيشتر خدا را به عالم ، بيشتر از اين که خدا را قادر و قدير بگويد ، عالم و

عليم ميگويند . چون اگر گفته شود عالم و عليم قدرت هم دَرِش هست . ولي قدرت را هم جداگانه مشخص کرده است. از کجا ميگوييم علم وهبي الهي مساوي است با قدرت؟.

قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيك : و گفت آن کسي که چند صفحه علم کتاب را داشت من تخت بلقيس رو از سبأ، ملکه ي سبأ ، از سبأ می آورم. به سليمان گفت: قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ

أَنَا آتيك.
نگفت : قال الذي که قدرت دارد ، گفت آن کسي که علمي از کتاب دارد أَنَا آتيك. من مي آورم . پس معلوم است علم و آوردن موازی است، قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيك. وگفت آن کسي

که چند ورق از علم کتاب را دارد من مي آورم . پس معلوم ميشود که علم و آوردن مناسبت دارند . معنا ندارد بگويد که من کامپيوتر بلدم ، از نردبام مي روم بالا . کامپيوتر بلد بودن يک مطلب است، از نردبام بالا

رفتن يک مطلب ديگر. اما اگر بگويد من کامپيوتر بلدم الان مي آيمassemble مي کنم ، اين درسته . ميگويد قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيك. در آيه ي قرآن است که وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ

مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب .
امير المومنين عليه السلام علم الکتاب دارند . علم الکتاب يعني قدرت ، يعني همان طوري که همه ي علوم را علي عليه السلام دارد .

تمام قدرت ها را هم دارد . تمام کره ها را ميتواند جابه جا کند . به اين نکته مي خواستيم اشاره کنيم که: معلوم مي شود امامت مقامي است که بايد اوريجينال علم و اوريجينال قدرت و اخلاق را داشته باشد .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: امامت در خطابه غدیر

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

در پنجمین درس از امامت درخطابه ي غدير بعضي از اصطلاحات خطابه را مورد بحث قرار مي دهيم:

1. اولين اصطلاح اين است که پيامبر در اول بخش دوم فرمودند: خدا به من وحي کرد –

« بِسْمِ ‏اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ. »

اي رسول ابلاغ کن آن چه را که به تو نازل شده از جانب پروردگارت در مورد علي عليه السلام، يعني درباره ي خلافت و جانشيني علي ابن ابي طالب تعبير امامت و جانشيني با چند تعبير است که

در اين جا وارث و وراثت. امام و امامت.


خليفه و خلافت، وصيت و وصايت و ولي و ولايت که همه به کار برده شده است (5واژه).

1) در اين جا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اولين بار مي فرمايند که خلافت علي ابن ابي طالب. خداوند متعال بعد از اينکه مقامات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تمام مي کند مي گويد امامت را اعلام کن، البته در غار

حرا اعلام شده است اما موقعي که مي خواهد اعلان رسمي وعمومي شود موقعي است که به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي گويد برو شنل خودت را بپوش، چه شنلي؟ شنل رسالت « يا أَيُهَا الرَّسُولُ ... »يا دکتر؛

بايد دکتري کني. مهندس بايد مهندسي کني که اين هم از اين باب است. در ادبيات مي گويند:تعليقِ حُکم بر وَصف، مُشعِر بر عِليت است. چرا بايد رسالتم را انجام دهم؟ چون الرَّسُولُ هستي، رسول خاص.

خلافت يعني پايش را جاي پاي تو بگذارد، خلاف يعني قدم زدن و رفت و آمد کردن اصلاً اصل اختلاف يعني رفت و آمد کردن؛ و به اين مسائل هم که به عدم اتفاق، اختلاف مي گويند به اين دليل است که رفت و آمد مي کنند و

حرف مي زنند. مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَة يعني جاي رفت و آمد؛ خلافت يعني پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم گذاشته است، چه کسي؟ علي ابن ابي طالب عليه السلام !

2) نکته دوم: « وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » اگر اين کار را انجام ندهي رسالتت را انجام نداده اي، چون رسالت تو پيام رساني است و آخرين آجر پيام رساني جانشيني توست.

لذا اگر سني ها اين آيه را در مورد وضو و هر حکمي ديگر تفسير کردند ، معنا ندارد . براي اين که آن ها بوده ولايت هم بوده ولي ولايت و سرپرستی به طور رسمي و علني در مقابل مردم انجام نشده. :

«وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» نشان مي دهد که جانشيني مساوي با رسالت است. چرا مساوي است؟ چون رسالت که پيامبر 23 سال زحمت آن را کشيده اند اگر دم بريده باشد فايده اي ندارد؛ اگر براي خودش

جانشين تعيين نکند که ديگر نمي تواند ادامه دهد.

3) «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» يعني اين که از مردم ترس داري ترس نداشته باش و خدا تو را از مردم حفظ مي کند.

2. در صفحه بعد پيامبر مي فرمايد من مأمور هستم از جانب سلام که «أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ» : به همه ي سياه و سفيد بگويم کسي از مساًله ي قبول خلافت و امامت مستثني نيست ،

پس امامت و خلافت و جانشيني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عام و شامل و تمام است، منطقه اي نيست و پايان زماني و مکاني ندارد و پايان جمعيتي هم ندارد.

1) اصطلاح « كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ» يعني همه ي مردم؛ که اين يک اصطلاح است براي همه ي مردم و چون پاياني از زماني و مکاني تعيين نکرده همه جا را شامل مي شود، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چند اصطلاح به کار

مي برند، چون هر کدام از اين اصطلاحات را تک به کار ببرد ممکن است، اشکال کنندگان، به اسلام بگويند که حَدَّش اين است؛ واژه هاي مختلفي مي گويد تا اين که همه ي اطراف و ابعاد امامت مشخص شود.

مي گويند اگر من مسافرت رفتم اگر راجع به امتحانات کار داشتيد با فلان کس صحبت کنيد اگر راجع به جزوه ها کار داشتيد با کس ديگر صحبت کنيد و... که اين ها اجزا است امّا اگر عباراتي گفته شد راجع به يک نفر مثلاً من که

بيرون رفتم محمد جانشين من است؛ اگر پول هم خواستيد از ايشان بگيريد؟ بله و اگر لباس خواستيد. مسافرت برويد، امتحان بگيريد و... در همه ي شرايط به او مراجعه مي کنيد.

2) پيامبر در اين جا مي فرمايد «أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي» علي ابن ابي طالب برادر است که اشاره به جريان مواخاتي است که پيامبر صلي الله عليه و آله بين تمام صحابه قرار داد که ابوبکر و عمر با هم برادر شدند و

پيامبر تنها کسي که با او صيغه ي مؤاخات خواندند علي ابن ابي طالب عليه السلام بود که اين نشان داد که پيامبر صلي الله عليه و آله علي ابن ابي طالب عليه السلام را از ميان بقيه برگزيده پس اخوت درست است که منجي

الهي نيست ولي نشان مي دهد که پيغمبر او را هم سطح و برابر خودش مي داند که بسيار نکته ي مهمي است .

ضمناً اخوت اشاره به اين است که اگر کسي به کسي خيلي نزديک باشد، يعني مثل اين است که با هم يک پدر و يک مادر دارند. لذا مي فرمايد:« أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي».
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “خطابه غدیر”