خودارضائی ، لواط و زنا چه نوع ظلمی هست ؟

مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت

ارسال پست
Junior Member
Junior Member
پست: 41
تاریخ عضویت: شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵, ۶:۳۷ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 6 بار

خودارضائی ، لواط و زنا چه نوع ظلمی هست ؟

پست توسط ASHK HIKAYESI »

سلام !

خوب ! همونطور که همه ما میدونیم سه نوع ظلم داریم : ظلم به خود ، دیگری و خدا !

خودارضائی ، لواط و زنا ، هر کدام چه نوع ظلمی هست ؟

فردی که مرتکب هر کدام از این ها شده باید چکار کند ؟

یک دسته گل تقدیم شما !

:smile: :razz:

مغزهاي بزرگ درباره ايده ها فکر مي کنند

مغزهاي متوسط درباره حوادث

و مغزهاي کوچک درباره مردم !


:D :razz:
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

ASHK HIKAYESI عزیز

اگر کمی زمان پاسخگویی طولانی شد عذر میخوام دوست داشتم جوابی که داده میشه مستدل باشه و کامل نه از روی نظر شخصی و دانسته های خودم :D


آلودگي به گناه و بي باكي در معاصي و ارتكاب محرمات شرع انور و شكستن حرمت مقام ربوبي الهي بسيار زشت و بدبختي آور است. انجام عمل خلاف شرع موجب تباهي انسان و باعث فنا و هلاكت او است. امام باقر(ع) فرمود: ما من نكبة تصيب العبد الا بذنب؛ هيچ نكبتي دامن گير شخص نيم شود مگر به واسطه گناهي كه مرتكب شده است.(1)

امام علي(ع) مي فرمايد: خداوند آسايش و زندگي راحت هيچ مردمي را نميگيرد مگر به علت گناهاني كه مرتكب شده اند، خداوند هرگز به بندگان خود ستم نميكند.(2)

گناه صرف نظر از خطراتي كه براي جهات فردي و اجتماعي دارد اصولاً بزرگترين عامل انحطاط و سقوط انسانيت است، انسان گناه كار هرگز از مزاياي افتخارآميز بشريت و تكامل انساني برخوردار نيست، پليدي گناه حجاب نورانيت دل و صفاي باطن است، گناه كار قبل از اين كه به جامعه يا به شخص خود ضربهاي وارد كند شخصيت خود را ساقط مينمايد و انسانيت خود را مي كشد.



استمناء عمل حرام و از گناهان كبيره است. هر چند در قرآن و يا روايات به كبيره بودن آن تصريح نشده ولي چون بر آن وعده عذاب داده شده، اين دليل و نشانه كبيره بودن آن است و اين نشانه را خود ائمه(ع) در روايات فرمودهاند.

مثلاً محمد بن مسلم در روايتي در اصول كافي از حضرت صادق(ع) نقل ميكند: هر گناهي كه خداوند آتش را جزا و سزاي آن قرار داده كبيره است؛ و روايات به اين مضمون فراوان وارد شده است.

استمناء باعث ضعف قواي شهواني، ترسو شدن و سستي انسان ميگردد و شجاعت و درستي را از انسان سلب ميكند و اولين تأثير آن بر چشم و گوش است و باعث ضعف اين دو قوه ميگردد. كمخوني، رنگپريدگي، كم شدن حافظه، لاغري، بياشتهايي، بدخلقي، سرگيجه و دهها آفت ديگر از عوارض اين عمل ناروا است.

اين عمل بر سلسله اعصاب تأثير عميقي به جا ميگذارد و زمينه ضعف شديد آن را فراهم ميسازد. اگر فردي به اين عمل معتاد شد، ارادهاش را از دست ميدهد و بعد از آگاه شدن از زيانهاي اين عمل، آن قدر اراده ندارد تا آن را ترك كند.

راههاي زير براي جلوگيري از اين عمل زشت مناسب است:

1- اقدام به ازدواج اگر از لحاظ سني و شغلي و شرايط مورد نياز، زمينه ازدواج فراهم باشد.

2- فراهم نياوردن زمينههاي تحريك مثل خواندن مجلات و كتابهاي نامناسب و ديدن فيلمهاي تحريككننده وحضور در مجالسي كه باعث تحريكات جنسي ميشوند و گفتگو درباره امور جنسي و يا شنيدن اين امور.

3- ورزش به طور منظم، خصوصاً كوهنوردي.

4- كنترل نگاه نسبت به نامحرم و پرهيز از گفتگوي غيرضروري با آنها.

5- پرهيز از خوردن غذاهاي تحريككننده و غذاهايي كه بيش از حد مورد نياز بدن توليد انرژي ميكنند.

6- دوري از تنهايي و خلوت و زياد نماندن در حمام و دوري كردن از دوستان منحرف و فاسدي كه انسان را در معرض تحريكات قرار ميدهد.

7- رو آوردن به عبادت و خواندن قرآن كريم ودعا و مناجات با خداوند متعال.

8- مطالعه مضرات و زيانهاي اين عمل زشت و رجوع به كتابهايي كه در اين مورد نوشته شده (مثل گناهان كبيره، شهيد دستغيب شيرازي).


كسي كه عاشق فضايل انساني و آزاد مردي است بايد از پليدي گناه مبري و منزه باشد. علي(ع) مي فرمايد: كسي كه به كرامت نفس و شرافت آدمي علاقه دارد حتماً بايد از گناه بپرهيزد.(3) و در حديث ديگر فرمود: آزاد مرد كسي است كه تمايلات غير مشروع خود را ترك كند.(4) و در جاي ديگر فرمود: ما زني غيور قطّ؛ غيرتمند و جوان مرد هرگز زنا نميكند.(5)


قرآن كريم در مورد زنا مي فرمايد:

ولا تقربوا الزّنا انّه كان فاحشة و ساء سبيلاً؛ نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بد راهي است.(6)


زنا از گناهان كبيره است و آثار و عواقب بسيار خطرناك دنيوي و اخروي به دنبال دارد.

امام صادق(ع) مي فرمايد: زنا شش اثر دارد: سه اثر در دنيا، سه اثر در آخرت. اما آثار دنيويه زنا: آبرو را مي برد، رزق را كم مي كند، مرگ را نزديك مي كند، و آثار اخرويه آن: غضب پروردگار، سختي حساب و دخول در آتش و جاودان ماندن در آن.(7)

در جاي ديگر حضرت از رسول خدا(ص) حديث كرده كه فرمودند: كسي كه با زن مسلمان يا زن يهودي، يا نصراني يا مجوسي، آزاد يا كنيز زنا كند، پس توبه نكند، و با اصرار به اين گناه از دنيا برود خداوند در قبرش سيصد درب عذاب را باز مي فرمايد كه از هر در مارها و عقربها و افعي هايي از آتش بيرون مي ايند و اين آدم تا روز قيامت مي سوزد، و چون از قبرش بيرون شود از بوي گندش مردم اذيّت مي شوند، و به اين بوي گند شناخته مي شود، و دانسته مي شود كه زناكار است. تا اين كه امر مي شود او را به آتش برند.(8)

اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: در روز قيامت به امر خدا بوي گندي وزيده مي شود كه تمام اهل محشر ناراحت مي شوند تا اين كه نفس كشيدن بر آنها مشكل مي گردد، پس منادي ندا مي كند آيا مي دانيد اين بوي گند چيست؟ گويند نميدانيم و سخت ناراحتمان كرده، پس گفته مي شود: اين بوي عورت زناكاران است كه بدون توبه از دنيا رفتهاند پس آنها را لغنت كنيد كه خدا آنها را لعنت كرده پس كسي نميماند در محشر مگر اين كه آنها را نفرين مي كند و مي گويد خدايا زناكاران را لعنت فرما.(9)

حضرت رسول(ص) فرمود: كسي كه با زن شوهر دار زنا كند پس در جهنم از عورت هر دو چرك خارج مي شود، به مقدار پانصد سال راه و اهل جهنم از بوي گند آن دو در اذيت خواهند بود و عذابشان از همه شديدتر است.(10)

لواط نيز مانند زنا از گناهان كبيره است و حرمت و عقوبتش از زنا شديدتر است. رسول خدا(ص) فرمود: كسي كه با پسري جمع شود روز قيامت جنب وارد محشر مي شود و آب دنيا او را پاك نميكند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برايش آماده مي فرمايد و بدجايگاهي است. هرگاه كسي لواط كند عرش خدا به لرزه در آيد و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برايش آماده مي كند و ملوط (مفعول) را در كنار جهنم نگه مي دارند تا خلايق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم مي اندازند و در طبقات دوزخ هميشه معذب خواهد بود.(11)

در زمان عمر غلامي كه مولاي خودش را كشته بود پس از اقرار، عمر امر به كشتنش نمود، حضرت اميرالمؤمنين(ع) از غلام پرسيد چرا مولاي خود را كشتي؟ عرض كرد به زور با من لواط كرد پس او را كشتم. حضرت از اولياي مقتول پرسيد آيا او را دفن كردهايد؟ گفتند: آري هم اكنون از دفنش مي آئيم پس به عمر فرمود غلام را تا سه روز نگهدار. پس از سه روز از اولياي مقتول حاضر شوند. پس از سه روز حضرت به اتفاق عمر و اولياي مقتول بر سر قبرش آمدند از اوليايش سؤال كرد اين قبر ميت شما است؟ گفتند: آري. فرمود: قبر را بشكافيد تا بلحد برسد، چون بلحد رسيدند و آن را برداشتند، جنازه را نديدند، حضرت تكبير گفت و فرمود: به خدا قسم دروغ نگفتم. شنيدم از رسول خدا(ص) فرمود: هر كس از امت من عمل قوم لوط را مرتكب شود و بدون توبه از دنيا برود پس در قبرش بيش از سه روز نميماند تا اين كه زمين او را فرو مي برد و به جايي كه قوم لوط هستند و هلاك گرديدهاند ملحق مي نمايد. پس در زمره ايشان محشور مي شود.(12)

بنابراين زنا و لواط و بي عفتي و بي بندوباري جنسي فاسد كننده دنيا و آخرت است و كسي كه خداي نكرده مرتكب چنين اعمال شنيع شده واجب و لازم است فوراً نادم شده و توبه كرده و به سوي خداوند باز گردد تا خود را از منجلاب بدبختي نجات دهد. رسول اكرم(ص) فرمود: هر مرضي دارويي دارد و داروي گناهان استغفار و طلب عفو از پيشگاه ذات پاك الهي است.(13) توبه كه به معني پشيماني واقعي از معصيت است موجب بخشش گناه شده و صفحه قلب را از آلودگي پاك و تيرگي را مبدّل به روشنايي مي سازد.

گناه هر چه باشد قابل توبه است و توبه از آن در درگاه الهي پذيرفته مي شود به شرط آن كه توبه حقيقي باشد يعني انسان از عمق دل توبه كرده باشد. مكتب تربيتي اسلام تمام آلودگان به گناه را دعوت مي كند كه براي اصلاح خويش و جبران گذشته از در توبه كه درب رحمت الهي است وارد شوند و سعادت خود را باز يابند.

امام زين العابدين(ع) در مناجات زيباي خود مي فرمايد: معبود من تو كسي هستي كه به روي بندگانت دري به سوي عفو گشودهاي و نامش را توبه نهادهاي و فرمودهاي باز گرديد به سوي خدا و توبه كنيد، توبه خالص حال كه اين در رحمت باز است عذر كساني كه از آن غافل شوند و توبه نكنند چيست؟.(14)

توبه هرگاه واقعي باشد و از اعماق جان برخيزد و انسان از كرده خويش پشيمان شود مقبول در گاه خدا مي شود و آثار و بركات توبه نمايان مي گردد. توبه كار واقعي خود را از مجالس گناه دور مي دارد و از عواملي كه گناه را وسوسه و تداعي مي كند برحذر مي باشد و خود را در پيشگاه خدا شرمنده مي بيند و همواره در صدد كسب رضاي او مي باشد. خداوند نه تنها توبه را مي پذيرد بلكه توبه كار واقعي را دوست دارد. لذا شما مسلماً توبه كنيد و مصمّم باشيد كه ديگر از اين كارها نكنيد چون عواقب بيسار خطرناك و نابود كننده دارد و مطمئن باشيد كه ان شاءاللَّه خداي مهربان توبه شما را خواهد پذيرفت. ضمناً براي نامزد خود هم بايد عقد شرعي خوانده شود و قبل از عقد حتي يك كلمه هم با او حرفهاي محرك نزنيد چون حراماست و تا عقد خوانده نشود مثل ساير زنان بر شما نامحرم است. خداوندا همه ما را بيامرز.

پي نوشتها:
----------------
1. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص 269، حديث 4.
2. محمد تقي فلسفي، كودك، ج 1، ص 16 (المستطرف، ج 2، ص 461).
3. همان، ص 11 (ارشاد مفيد، ص 141).
4. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 237.
5. نهج البلاغه (فيض الاسلام) كلمات قصار، شماره 297، ص 1222.
6. اسراء (17) آيه 32.
7. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 76، ص 22، حديث 17.
8. محمد بن حسن حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 14، ص 242، حديث 1 از باب 9.
9. همان، ص 243، حديث 1 از باب 10.
10. عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 1، ص 182.
11. محمد بن حسن حرعاملي، وسائل الشيعه، ج 14، حديث 1 از باب 17 و 252، حديث 1 از باب 18.
12. عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 1، ص 205.
13. محمد ري شهري، ميزان الحكمه، ماده ذنب، شماره 6655، ج 2، ص 997.
14. آيت اللَّه مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 218.
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

پست توسط MAHDIYAR »

با سلام

با توجه به توضیحات آقا محسن پس معلوم می شود که:

از آنجا که این اعمال در اسلام از طرف خداوند حرام دانسته شده و از گناهان به حساب می آید علاوه بر ظلم به خدا (تجاوز به حدود الهی) ظلم به خود (نفس)هم می باشد و انسان خود را مستوجب عذاب الهي مي كند.

اما در آنجا که گناه دو طرف دارد علاوه بر اینکه دو طرف به خدا و خود ظلم می کنند به طرف مقابل نیز ظلم می کنند .
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

با سلام به همه دوستان عزیز ؛

پاسخ های کامل و مستدل و مهمی به این سوال مهم ، داده شده است ، که جای تقدیر و سپاس فراوان دارد .

به نظرم می آید شاید بد نباشد که کمی هم با ساده سازی این بحث بسیار مفصل که دوستان عزیزم ، در عین اختصار به صورت کامل مطرح فرمودند

بپردازیم .

اول در مورد ظلم ، و بعضی مصادیق آن و تعریف ساده ای از آن و انواع آن یک مقداری توضیح لازم است .

با یک مثال شاید بتوان تصویر ساده ای از ظلم را ارائه کرد :

 شما در مقابل یک باغ زیبا و پر از تمام چیزهای خواستنی و بی نظیر ایستاده اید ، و با عبور از دروازۀ آن باغ می توانید به آن شیرینی ها برسید !

اما ناگهان با حرکتی ارادی ، درب این باغ را به روی خود می بندید ، و شاید تا مدتی و بعضا تا ابد موفق به باز کردن آن درب نشوید ، مگر با وسایلی !
 


خوب حالا سوال اینجاست که آیا با این کار شما به باغ هم ضرری زده اید ؟ یا فقط خودتان متضرر شده اید ؟

و نیز اگر به جز خود شما ، کسان دیگری را هم از رفتن به درون این باغ محروم نموه باشید ، به صورت جمعی متضرر شده اید !



 این مثال را خوب به ذهن بسپارید تا یک بار دیگر آن را مرور کنیم و بیشار بشکافیم .  

یک توضیح : آن چیزی که برای یکی از ابعاد وجودی انسان : از جمله فردی ، اجتماعی و ... ضروری باشد ،

دفترچۀ راهنمای انسان (یعنی همان دین ) او را حلال نامیده .

و آنچه که برای او مفید باشد ، مستحب نامیده ؛

آنچه که بسیار مضر است حرام ! و آنچه که ضرر کمتری نسبت به قبلی دارد را مکروه نامگذاری کرده است .

و آنچه که آنچنان تفاوتی نمی کند را مباح اسم نهاده .

 پس آنچه که مضر است برای وجود او ، و او را از رسیدن به آن هدف والا باز می دارد ، ظلم نامیده می شود .  

یعنی همان بستن درب به روی خود .

و این ظلم ، نوعی بازدارنده است از پیشرفت به سوی کمال حقیقی که برای او در نظر گرفته شده است .

-------------------------------------

حال چه انواعی دارد ؟ همانطور که در مثال هم ذکر شد ، هم می تواند فردی باشد ، و هم می تواند اجتماعی باشد .

اما اینکه بتوان گفت به خداوند هم ظلمی روا می شود ، شاید زیاد صحیح نباشد ؛ چرا که همانطور که گفتیم شما با آن ظلمی که انجام می دهید

خود و یا دیگران را از رسیدن به آن نعمت محروم نموده اید ، و در واقع هیچ ضرری به آن باغ نرسانده اید .

و با توجه به آیۀ شریفۀ :
 «و ما ظَلَمو نا ولکن کانوا أنفسَهم یَظلمون »  

 و به ما ظلم نکردند ، بلکه به خودشان ستم کردند ! »  


در می یابیم که در ظلمی که توسط مخلوق انجام می شود ، هیچ ضرری به خالق نمی رسد .

البته می توان گفت که همه ظلم ها چه فردی و چه اجتماعی ، در واقع نوعی پیمان شکنی با خالق است و نوعی بی توجهی به فرامین او

و سرپیچی از او ؛ و در واقع شاید همه ظلم ها به نوعی به خالق هم روا گردد ، اما به طور خاص نمی توان گفت از انواع ظلم ، ستم به خالق است .


 (1) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

(ادامه...)

اما مصادیقی که ذکر نمودید را می توانیم اینگونه تقسیم بندی نماییم :

اولا غریزه جنسی ، نعمتی است خدادادی که از بهترین لذت هاست برای وجود انسان ، و نیز برای این هدف شکل گرفته

تا ادامه نسل بشر از این طریق صورت پذیرد .

و همچنین نیروی قوی آن با راههایی که خود خالق برای مخلوق تعبیه نموده ، مهار و تخلیه شود .

حال بشر که از ابعاد وجودی خود آگاهی کافی ندارد ، بعضا از راه هایی استفاده می نماید که نه تنها او را به آن کمال حقیقی و اوج لذت نمی رساند ،

بلکه ضررهای زیادی را هم برای او مترتب می شود .

و این راه های مضر را دین مبین ، برای او حرام و فاقد مجوز اعلام نموده ، و فقط هم بخاطر خود بشر !

چون قانونگذار که نه سودی می برد و نه ضرری ، این بشر است که با انجام آنها سود و با ترک آن ضرر می بیند .


یکی از این راه های بیراهه ، استمناء است .

در این راه که فرد بدون هیچ شریک جنسی حقیقی ، خود را وادار به تخلیه ناصحیح قوای جنسی می کند ، علاوه بر نرسیدن به لذت حقیقی

ضرر های زیادی را نیز به خود می رساند .

چرا که اولا در این روش به صورت کاذبی خود را تحریک نموده است . کمال لذت در تحریک شدن توسط جنس مخالف و شریک جنسی است

که در این روش از آن خبر ی نیست . لذا است که این گناه را از زنا هم بزرگتر دانسته اند !

چرا که حداقل در زنا ، یکی از ارکان ارضای جنسی وجود دارد ، اما خوب با توجه به آنچه که در جلوتر خواهد آمد ، زنا نیز از ارکان مهم دیگری بی بهره است .


 پس خودارضایی نوعی ظلم به خویشتن است که با توجه به قوانینی که خداوند در عالم خلقت قرار داده ،

انسان از این طریق دچار زیان های بسیاری خواهد شد .
 



 (2) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

( ادامه... )

اما زنــا ؛ این بار چیز دیگری کم داریم ، و علاوه بر ظلم فردی ، نوعی ظلم اجتماعی هم داریم ؛

اما یک توضیح : در عالم وجود خداوند برای تنظیم اجتماع ، تولید و نشر نسل بشر و نیز ارضای غرایز او راه هایی قرار داده

و برای انجام آن راه ها کلید هایی نیز در دست داده است ؛ ازدواج و تشکیل خانواده و نیز پایبند بودن به تشکل خانواده از جمله موارد مهمی است

که در زنا وجود ندارد . به عنوان مثال خطبه عقد دارای زوایای بسیاری است ، که خداوند با خواندن آن یک سری هماهنگی هایی را

در بدن های طرفین و روحشان ایجاد می کند ، تا برای یکدیگر پذیرش وجودی داشته باشند و طبق این قانون ، فرزندی هم که از ایشان به دنیا می آید ،

 بر طبق فطرت صحیح و مایل به خوبی ها به دنیا آید .  

اما در زنا که همچنین چیزی نیست ، نا هماهنگی بین بدن ها و سلول های طرفین و بسته شدن چنین نطفه ای در فضایی غیر از آنچه که

برای آن طراحی شده است ، باعث این می شود که فرزندی که متولد می گردد از حس زیادی از تمایل به بدی ها دارا گردد .

واین نوعی ظلم به اجتماع است ؛

یعنی آن مرد و زن در همان لحظه ای که این عمل را انجام می دادند در درون خویش به نوعی می دانستند که دارند به جامعه خیانت (و ظلم) می کنند

و این حس ناخودآگاه به نطفۀ آن بچه منتقل می گردد و در او تاثیر منفی گذاشته و وقتی آن فرزند متولد می شود خود بخود تمایل به

خیانت و بدی در جامعه دارد . و با این کار ، این ظلم به جامعه در یک نسل بعد هم ادامه یافته است .

(البته این توضیح لازم است که آن بچه جبر به بدی ندارد ، ولی تمایل به بدی دارد ؛ و لذا در میزان الهی نیز اگر مثلا او در شرایط گناه خودداری کند

ارزشش از کسی که حلال زاده است و در همان شرایط خودداری کند ، بیشتر است ، و در دادگاه الهی به او ستم نخواهد شد و عادلانه با او

قضاوت خواهد شد چرا که او دخالتی در بوجود آمدنش نداشته و محکوم به عذاب نیست ، ولی خوب ظلمی که در حق او توسط آن زن و مرد شده

بسیار سنگین است و هر کار بدی او انجام دهد ، آن زن و مرد در گناهش شریک هستند)


حال فرض کنیم موضوع بچه در میان نیست آن وقت چه ؟

یکی دیگر از بدی های زنا این است که مخصوصا در مواردی که بچه ای هم در کار نیست و فقط حس ارضا در آن مطرح است ، در این مورد :

این با هم بودن زن و مرد ، هیچ مسوولیتی برای آنها نیاورده (چه فردی ، چه خانوادگی و چه اجتماعی ) و می بینیم که بعد از انجام کار از هم جدا شده ،

و آن مهر و محبت مورد انتظار اسلام ، آن مسوولیت های در مورد خانواده و آن حس تشکیل یک نهاد اجتماعی در آن نیست و علاوه بر آن ،

این زن هیچ عده ای را هم رعایت نکرده و ممکن است با چند مرد دیگر نیز هم بستر شود و اگر بچه ای هم متولد شود اصلا معلوم نیست

که از آن کدامشان است ؟ و اگر بچه ای هم نباشد خود آن زن یا مرد خود را متعلق به کسی نمی داند و تعلق روحی و جسمی با کسی ندارد

و اینجاست که زوج بودن هم زیر سوال می رود ؛ (مخصوصا برای زن)

و این ظلمی دیگر به بنیان اجتماع است ؛ و همچنین رعایت نکردن خطبه عقد که از اسرار پیچیده ای است در قوانین عالم امکان

که کمتر روی آن کار شده و مطالبی هم که در مورد آن عرض شد نمی از یم بود .

 (و بسیار است آنچه ما نمی دانیم ، و چون نمی دانیم فکر می کنیم که نیست ) 

و در مواردی از زنا ، بعضا حتی ممکن است طریفن خودشان هم متاهل بوده و در واقع مرتکب زنای محصنه شده اند (که بسیار هم وحشتناک است )

اینجاست که در این مورد ، ظلم دیگری واقع شده و آن هم اینکه در واقع پشت پا زدن به پایه ای خانواده خویش و پیمانیکه با همسر خود بسته اند می باشد .

در این ظلم که باز هم اجتماعی است علاوه بر فردی ، شما پایبندی به ارضا شدن از طریق همخوانی بدن ها و روح ها توسط خطبه عقد نکاح را ندارید

و فقط به دنبال حسی ناقص و کاذب از برطرف شدن نیاز بدنی خود هستید . مرد و زنی که مدام به دنبال ارضا شدن از طریق غیر همسر خود هستند ،

تبعات زیادی را به دنبال می آورند ، از جمله بی توجهی به همسر و خانواده خود ، و این باعث افسردگی در همسر و ارضا نشدن او و نیز مجبور کردن او

برای رفتن به سراغ راه های دیگر ارضا شدن می گردد (که این ظلم به او هم محسوب شده و ناگهان زنجیره ای از ستم ها و خیانت ها را به دنبال می آورد )

و همچنین کم توجهی به فرزندان را در پی دارد ، که بی توجهی به آن ها نیز تاثیر منفی در رشد و تربیت ایشان دارد ، و بزهکاری آنها را در آینده به دنبال می آورد .


 پس می بینیم که حرام شدن و ممنوع شدن چیزی در دین ، حکمت ها و جنبه های بسیاری دارد که تازه ما فقط به اندکی از آنها پی می بریم
و ابعاد وجودی ما را خالق ما بهتر از ما می شناسد .
 


 (3) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

( ادامه ...)

اما در مورد لواط که بدعتی نوین از سوی قوم لوط بود و به سبب این عصیان عذابی بس عظیم بر سر همگی این قوم نازل شد .

در این مورد ، فطرت وجودی انسان که گرایش به جنس مخالف است به کل زیر پا گذاشته شده ، و چیزهایی را که زنا داشت را هم ندارد ؛

و فقط ارضای بدنی مهم است ، آن هم از طریقی که حتی در همبستری با زنان نیز ، از آن طریق نهی شده است .

و در این طریق دو مرد از روشی استفاده می کنند که علاوه بر ضرر های بسیار جسمانی ، هیچ کدام از اهدافی که

خداوند در غریزۀ جنسی قرار داده است محقق نمی شود ، و تنها به جنسی موافق بسنده می شود و ظلم های بسیاری به خود و اجتماع وارد می شود .

از جمله مختل شدن وضعیت تولید نسل ؛ ایجاد روحیه دوگانگی در مرد .

چرا که او هم باید فاعل باشد و هم مفعول . یعنی حس زنانگی هم در او ایجاد می شود و این دوگانگی شخصیت بسیاری را به خود کشی هم رسانده است .

در صورتیکه احساس مرد بر اساس فطرت او باید آنگونه باشد که در همبستری حلال و با جنس مخالف ، قرار داده شده و حس زن نیز متناسب با فطرت او .

هم چنین نکته ای که لازم به تذکر است ، هم بستری زنان با یکدیگر است که آن هم مشابه همان آفاتی را دارد که در لواط مترتب است .


(شاید یک نکته هم در ادبیات ما لازم به تصحیح باشد ، وآن هم جنس موافق و مخالف است ؛ شاید بتوان زن را جنس موافق مرد نامید

و مرد را جنس موافق زن . مرد و مرد در واقع دو جنس موافق هستند ، بر اساس این تعریف و فطرت ایشان . و زن با یک زن نیز دو جنس مخالف هستند

البته این یک پیشنهاد است که ما برای آن دو جنسی که می توانند زوج هم باشند ـ براساس خلقتشان ـ عبارت موافق بیاوریم ، و برای دوجنسی که

نمی توانند زوج باشند از لفظ مخالف استفاده کنیم ؛ و البته این یک پیشنهاد است و برای مسائل جنسی نیز بیشتر کاربرد دارد . بگذریم )


------------------------------------------------------

اما یک نکته دیگر باقی می ماند و آن هم اینکه در صورت چنین ظلم هایی آیا راه بازگشتی هست یا خیر ؟

همانطور که در آن مثال اولیه گفتیم ، برگشتن مشکل است اما غیر ممکن نیست ، و گفتیم مگر با وسایلی !

این وسایل کدامند ؟

اول قصد بازگشت است ؛ این وسیله را که توبه می نامند ، شرایط خاصی دارد که مفصلا در منابع مختلف آمده ،

از جمله پشیمانی واقعی از عمل در دل ، اقرار به گناه ، تصمیم بر برنگشتن به آن معصیت ، حرکت در جهت جبران آن از دست رفته ها ،

آب شدن گوشت هایی که از آن معصیت بر بدن روئیده (که از مراتب والای توبه است) و نیز در پایان اقرار زبانی به بازگشت با لفظ استغفار .

اما همه اینها یک معنی را به دنبال دارند و آن نوعی ترک کامل گناه و نیز ترک میل به آن است .

دقت کنید که شما پس از انجام چندین بارۀ یک عمل ، بدن و روح خود را دچار سازگاری با آن عمل می کنید و در واقع به آن عادت کرده اید !

این عادت را باید ، چه ذهنی و چه عملی از خود دور سازید و این هم مانند مدت زمانی را که به آن عمل عادت نموده اید زمان می برد تا عادت از شما بیفتد .

تصمیم قاطع مهم ترین رکن این مرحله است .

سپس در مواقع بروز این حمله روحی ، خود را به چیز دیگری مشغول کنید و به آن اهمیت ندهید (منظور ، اهمیت ندادن به پیشنهاد درون

برای ارضا شدن از راه غیر طبیعی و شرعی است )
. تا دوباره روح و بدن خود را به اصل وجودی خلقتشان باز گردانید و آرامش لازم را پیدا کنید .

در مورد غریزۀ جنسی ، یک قانون کلی هم وجود دارد که از یکی از بزرگان به ما رسیده است . آن هم مسئله بسیار مهمی است که

با همه قوت و نیرویی که این غریزه دارد ولی یک عیب و ضعف بسیار بزرگی هم دارد ، که با استفاده از این نقطه ضعف

شما می توانید دست او را ببندید :

 آن هم این است که غریزه جنسی را تا سراغش نروید ، سراغتان نمی آید . موقعی می آید که شما به آن فکر کنید و اهمیت بدهید .  

نکته بسیار مهمی است حتما امتحان کنید ، از هر کسی که جویا شدیم به این مسئله معترف بود که تا سراغش نروید سراغتان نمی آید .

 مطمئن باشید  

اما خوب وقتی آمد ، دستورات زیادی وجود دارد که می توان از آنها برای کنترل خویش ، بهره جست که در این نوشتار نمی گنجد .


-----------

 در پایان این نتیجه را باید گرفت ، که آنچه بصورت طبیعی در خلقت و فطرت انسان قرار داده شده

و استفاده از آن به همان صورتی که توسط خالق او وضع شده ، بهترین و تنها راهی است که او را به هدف والای خویش ،

چه سعادت دنیوی و چه بهره مندی در آخرت می رساند .


و بستن این راه بر خود و دیگران ستمی است که او را از رسیدن به آن مقصد باز می دارد .
 





[align=left]خداوند ما را لحظه ای به خودمان و انگذارد

 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

پست توسط Labbaik »

 پيامدهاي

خودارضايي و مبارزه با آن
 


«استمنا» يا «خودارضايي» يكي از راه هاي انحرافي در ارضاي ميل جنسي است كه نسل جوان را در معرض آسيب هاي جدي قرار مي‏دهد. از همين رو مي‏توان آن را نوعي انحراف جنسي يا بيماري ناميد كه با جديت بايد در درمان آن كوشيد. آسيب هاي ناشي از خودارضايي به گونه هاي مختلفي تقسيم ‏پذير است كه به اختصار به برخي از آنها اشاره مي‏شود:
يك. آسيب هاي جسماني‏
يكي از روش هاي شناخت پيشرفت بيماري ها در پزشكي، مرحله‏ بندي علايم بيماري است. براين اساس، برحسب عوارض ايجاد شده در بيمار مبتلا به خودارضايي، سه مرحله بيان شده است



1 . مرحله مشكل ساز

در افرادي كه مدتي است گرفتار خودارضايي شده اند، زودرس ترين عوارض ناشي‏از خودارضايي عبارت است از:
الف. خستگي و كوفتگي

ب. عدم تمركز حواس
ج. ضعف حافظه
د. استرس و اضطراب


2. مرحله گرفتاري شديد
بروز علايم زير در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است كه شدت ابتلاي وي يا مدت آن بيش از مرحله اول است و در نتيجه عوارض شديدتري ظاهر شده است:
الف. خستگي و كوفتگي
ب. نوسان خلق يا تغييرات سريع خلقي
ج. حساسيت بيش از حد و زودرنجي
د. كمردرد
ه. نازك شدن موها
و. ناتواني جنسي زودرس در جواني
ز. بي‏خوابي يا بدخوابي و مشكلات مشابه



3. مرحله گرفتاري بسيار شديد يا حالت اعتياد
الف. خستگي و كوفتگي
ب. ريزش شديد موها
ج. تارشدن ديد چشم ها
د. وز وز گوش
ه. انزال زودرس و غيرارادي يا خروج مني به صورت قطره قطره
و. درد كشاله ران و ناحيه تناسلي
ز. دردهاي قولنجي در ناحيه لگن و استخوان دنبالچه



نحوه پيدايش عوارض‏

در دانش پزشكي، روند پيدايش علايم يك بيماري و چگونگي بروز عوارض و نشانه هاي كلينيكي، در شناخت هر چه بيشتر يك بيماري بسيار مهم است و مي‏تواند پزشك را در تشخيص و درمان بهتر بيماري و مريض را در پيشگيري كمك كند. به اين دليل مناسب است درباره نحوه پيدايش برخي از عوارض خود ارضايي كه در به آن اشاره شد بيشتر به آن توضيح داده شود تا خواننده عزيز با روند پيدايش اين عوارض، يا به اصطلاح پاتوفيزيولوژي آن آشنا شود.
1. خستگي و كوفتگي: انقباض شديد و يك مرتبه تمام عضلات بدن در جريان انزال (ارگاسم يا اوج لذت جنسي)، باعث مصرف سريع مواد غذايي ذخيره شده در عضلات و به طور عمده كاهش گليكوژن (ماده اصلي لازم براي توليد انرژي عضلاني) مي‏شود. خستگي عضلاني تقريبا با سرعت تهي شدن عضلات از گليكوژن رابطه مستقيم دارد و هرچه اين سرعت بيشتر باشد، خستگي بيشتر است ‏فيزيولوژي گايتون، ترجمه دكتر فرخ شادان، تجديد نظر هفتم، 1986 (تهران: چهر، 1365)، ج 1، ص 313.. در خودارضايي، به علت انقباض هاي مكرر عضلات بدن، ذخاير گليكوژن عضلات به سرعت تمام مي‏شود و خستگي و كوفتگي هميشه از عوارض بديهي آن است.
2. ريزش مو: خودارضايي به تدريج با تغييرات هورموني و شيميايي كه در بدن ايجاد مي‏كند، باعث افزايش هورمون جنسي مردانه؛ يعني، تستوسترون به دي هيدرو تستوسترون مي‏شود كه از عواقب بالا بودن ماده DHTدر خون، ريزش موها و تاسي و بزرگ شدن پروستات و عوارض ناشي از آن در پيري است.
3. خود ارضايي مكرر باعث تحريك بيش از حد سيستم عصبي پاراسمپاتيك و افزايش تخليه اَسِتيل كولين از انتهاي اين رشته ها در مغز مي‏گردد كه اين خود باعث پاره‏اي از عوارض جسماني و رواني، چون حواس‏پرتي كمي حافظه ، عدم تمركز حواس، سياهي رفتن چشم و در نهايت تاري ديد مي‏شود. تمام اين علامت ها ناشي از تغيير تعادل ميزان مواد شيميايي موجود در مغز است كه بين سلول هاي عصبي رد و بدل مي‏شود و انتقال پيام هاي مختلف را بر عهده دارد.
برخي نيز بر اين عقيده‏اند كه علت بروز اختلالات مغزي (مانند حواس پرتي، عدم تمركز حواس و كاهش حافظه) ناشي از ظرفيت عظيمي از انرژي بدن است كه در هر بار انزال، تخليه شده و هدر مي‏رود؛ زيرا مايع مني حاوي مقدار بسيار زيادي DNA (هسته 400-300، اسپرمي كه در هر انزال خارج مي‏شود)، RNA آنزيم ها، پروتئين ها، مواد قندي، لسيتين (Lecithin)، كلسيم، فسفر، نمك هاي بيولوژيك، تستوسترون و... است. اين ذخاير عظيم انرژي - كه بايد در بدن براي رشد و تقويت بخش هاي مختلف مورد استفاده قرار گيرد - بيهوده و به طور مكرر از بدن خارج مي‏شود و هر كدام عوارضي را به دنبال مي‏آورند.
براي مثال از آنجا كه سلول هاي خوني و پلاكت ها در مغز استخوان ها توليد مي‏شود و به تكامل نهايي مي‏رسد و براي توليد آنها نيز انرژي بسيار زيادي مورد نياز است؛ در افراد گرفتار خودارضايي، تكامل مغز استخوان و در نتيجه توليد سلول هاي خوني با مشكل مواجه شده و منشأ كم خوني، ضعف و خستگي در اين افراد است. نيز دفع فسفر و ليستين بيش از حد از طريق انزال هاي مكرر، باعث كاهش ذخاير اين مواد مي‏شود كه مواد حياتي براي سلامتي سلول هاي عصبي هستند و در نتيجه اختلال عملكرد سيستم عصبي، مانند حواس پرتي، عدم تمركز حواس و... بروز خواهد كرد.




دو. آسيب هاي روحي و رواني‏

ضعف حافظه و حواس‏پرتي، اضطراب، منزوي شدن و گوشه‏گيري، افسردگي، بي‏نشاطي و لذت نبردن از زندگي، پرخاشگري، بداخلاقي و تندخويي، كسالت دائمي و ضعف اراده، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهاي رواني و روحي خودارضايي است. شرح پاره‏اي از اين موارد در مباحث گذشته روشن شد.
سه. آسيب هاي اجتماعي‏
ناسازگاري خانوادگي، بي‏ميل شدن به همسر و ازدواج، ناتواني در ارتباط با جنس مخالف و همسر، احساس طرد شدن، از بين رفتن عزّت، پاكي، شرافت و جايگاه اجتماعي، دير ازدواج كردن و لذت نبردن از زندگي مشترك‏ جهت آگاهي بيشتر نگا: قائمي، علي، خانواده و مسائل جنسي كودكان، (تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران، چاپ دهم، 1376)..
چهار. آسيب هاي معنوي و اخروي‏
هيچ يك از آسيب هاي پيش گفته، به اهميت آسيب هاي معنوي نيست؛ زيرا آسيب هاي معنوي، جان و دل و به عبارت ديگر كنه حقيقت وجود آدمي را تباه مي‏سازد. خودارضايي از نظر دين يك گناه است و به تعبير قرآن زنگار بر دل مي‏نهد: «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلي‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»؛ «چنين مباد! بلكه اعمال (ناشايست) دل هاي آنان را زنگار زده است».مطففين (83)، آيه 24.
زنگ يا زنگار در اشياي مادي، همان چيزي است كه روي فلزات و اشياي قيمتي مي‏نشيند و معمولاً نشانه پوسيدن و از بين رفتنِ شفافيت و درخشندگي آن و در نهايت ضايع شدن و از بين رفتن آن است.
همچنين آسيب هاي معنوي جهان گذران را در مي‏نوردد و اگر اصلاح نگردد، حيات جاودان آدمي را در معرض تباهي و شوربختي قرار مي‏دهد. از اين رو نصوص ديني نسبت به آن هشدارهاي لازم را داده ‏اند. پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله وسلم در اين باره مي‏فرمايد: «ناكح الكف ملعون»؛«ملعون است كسي كه خودارضايي كند» ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، ج 12، ص 5654..
امام صادق‏عليه السلام نيز مي‏فرمايد: «با سه گروه خداوند در روز قيامت سخن نمي‏گويد و پاكشان نمي‏خواند و عذابي دردناك دارند، از آن سه‏اند، خودارضايي كننده و كسي كه لواط دهد»همان، ح 19049..
در روايات ديگري امام صادق‏عليه السلام خودارضايي را گناه عظيم و مورد نهي الهي معرفي فرموده است‏ همان، ح 19050..



راه هاي درمان‏

1. نخستين گام براي درمان اين عادت شوم، اعتقاد و ايمان به درمان‏پذيري آن و دوري از يأس و نااميدي است. اما رسيدن به نتيجه و ايجاد هرگونه تغيير و دگرگوني نيازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحيح و به كارگيري دقيق دستورها است. البته ترك عادتِ نامطلوب، در زمانِ كوتاه بدون راهنماي كارآزموده و دلسوز، امكان ندارد. از همه اينها مهم‏تر، اراده و خواست فرد، نقش كليدي و محوري را ايفا مي‏كند. درمان و چاره جويي بايد منطبق بر خواست فرد باشد؛ زيرا تا وقتي كه او نخواهد، مي‏توان با قاطعيت گفت كه درمان نخواهد شد.
بنابراين بيمار اگر بخواهد، مي‏تواند بر بيماري اش غلبه كند و جمله معروف «خواستن توانستن است»، عين حقيقت است. اراده همچون نهالي است كه بايد آن را پرورش داد تا به مرحله خودشكوفايي و ثمردهي برسد؛ به عبارت ديگر، اراده تقويت شدني و پرورش يافتني است و راه پرورش و تقويت آن اين است كه برخلاف ميل خود، اندك اندك به مقابله با اين عادت شوم برخيزد تا پس از مدتي لذت توانستن را بچشد ق، مؤسسه پژوهشي - فرهنگي اشراق، خودارضايي يا ارضاي انحرافي جنسي، صص 29 - 30..
2. تلاش براي تقويت اراده از گام هاي مهم در امر بهبود است. نگوييد اراده از ما سلب شده است! ممكن است اراده انسان ضعيف شود؛ ولي هيچ گاه از بين نمي‏رود. نشانه اينكه هنوز اراده باقي است، اين است كه شخص اين عمل را در حضور ديگران و در هر شرايطي انجام نمي‏دهد. براي تقويت اراده، راه هاي زيادي پيشنهاد شده كه از جمله آنها تلقين به خود است‏ جهت آگاهي بيشتر نگا: پرسش ها و پاسخ ها دفتر 7 _ پرسش ها و پاسخ هاي برگزيده (ويراست جديد)، پرسش 46..
ويكتور پوشه - روان شناسِ فرانسوي - مي‏گويد: افراد مبتلا به اين عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمركز فكر به خود بگويند: «من به خوبي قادرم اين عادت بد را از خود دور كنم، من قادرم». تكرار اين عبارت ساده، اثر عجيبي در تقويت اراده و روحيه دارد.
پل ژاگو بر آن است كه: «تلقين، قبل از خواب نيز مؤثر است»همان، ص 34..جهت آگاهي بيشتر نگا: پرسش ها و پاسخ ها دفتر 7 _ پرسش ها و پاسخ هاي برگزيده (ويراست جديد) پرسش شماره ‏46.
3. سعي شود شكم به هنگام خواب، بيش از حد معمول پر نباشد.
4. از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب گردد.
5. از نگاه كردن به مناظر، فيلم ها و تصاوير تحريك كننده، خودداري شود و شخص به محض مواجهه با اين امور، چشم خود را بسته و يا به زمين و يا آسمان نگاه كند.
6. از شنيدن و خواندن مباحث و مطالب جنسي و حتي شوخي هاي تحريك‏كننده و فكر كردن در اين امور، دوري شود.
7. از خوردن مواد غذايي محرك، مانند خرما، پياز، فلفل، تخم‏مرغ، گوشت قرمز و غذاهاي پرچرب - اجتناب و به ميزان ضرورت اكتفا شود.
8. قبل از خواب مثانه تخليه شود.
9. از نوشيدن افراط گونه آب و مايعات پرهيز شود (به خصوص شب ها و قبل از خوابيدن).
10. هيچ‏گاه نبايد به بدن عريان خود نگاه كرد.
11. از دست‏ ورزي با اندام جنسي، بايد اجتناب نمود و در هيچ شرايطي، نبايد دست‏ ورزي كرد!
12. هرگز نبايد به رو خوابيد.
13. به منظور تخليه انرژي - زايد بدن، به طور منظم و زياد بايد ورزش كرد.
14. هيچ‏گاه نبايد بيكار بود؛ شخص بايد براي اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، زيارت، عبادت و ... پر كند.
15. هرگز در مكاني خلوت و تنها و دور از نظر ديگران نبايد ماند.
16. هرگاه شخص مورد هجوم افكار جنسي واقع شد، بايد بلافاصله از مكان خلوت و دور از نظر ديگران خارج شود و خود را به كاري سرگرم كند. در اين زمينه گفت و گو با دوستان، مشاركت در عبادت هاي جمعي (مانند جلسات دعا، نماز جماعت و...) بسيار مفيد است.
17. هفته‏اي يكي دو روز، روزه مستحبي مفيد است و اگر شخص توان آن را ندارد، ميزان صَرف غذا را كاهش و فاصله هر وعده غذا را افزايش دهد و يا تعداد دفعات غذا را كاهش داده و به حداقل خوراك اكتفا كند.
18. از سخن گفتن ملايمت‏آميز، شوخي و خنده با نامحرمان خودداري كرده واز نرمي و لينت در كلام بايد اجتناب ورزيد.
19. هيچ‏گاه نبايد با نامحرم و جنس مخالف، در مكان خلوت و دور از نگاه ديگران باقي ماند (حتي براي آموزش و ...).
20. قرآن زياد بخواند و درباره معاني آيات آن فكر كند.
21. بايد هميشه براي ذهن فكر خود محتواي مطلوب و موضوع مناسب داشت.
22. منشأ اين مشكل، عدم پاسخ صحيح و مناسب به يكي از نيازهاي واقعي انسان است كه بايد به طور طبيعي و صحيح (ازدواج) ارضا و تأمين شود. اما اگر به شكل صحيح تأمين نشود، شخص دچار خطا و گناه خواهد شد كه عواقب سوء آن نيز دامنگير او مي‏شود. بنابراين در صورت امكان با كم كردن سطح توقعات و انتظارات، بايد براي ازدواج اقدام كرد؛ چرا كه بهترين راه حل ازدواج است.
23. از كردارهاي پيشين خود بايد توبه كرد. خداوند توبه كاران را مي‏بخشد. توبه و اطمينان از قبول توبه، بزرگ‏ترين عامل تقويت و دلگرمي براي آغاز حركتي نو است. گناه هر چه باشد، نبايد احساس بي‏ارزشي و نا اميدي به فرد دست دهد. بله! گناه ناراحتي و عذاب وجدان دارد؛ لكن به مفهوم پايان فرصت ها و انتهاي راه و نابودي نيست. كسي كه از صميم دل رجوع كند و تصميم قاطع بر جبران لغزش بگيرد، محبوب درگاه خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»؛ بقره (2)، آيه 222..
چه عاملي از اين كارسازتر كه شخص گنه كار احساس كند در صورت توبه، خداوند او را دوست مي‏دارد و در نظر خداوند چنان است كه گويي گناهي مرتكب نشده است. امام باقرعليه السلام در اين باره مي‏فرمايد: «التائب من الذنب كمن لاذنب له»؛اصول كافي، ج 2، ص 435.؛ «توبه كننده مانند كسي است كه اصلاً گناه نكرده است».
«توبه» يعني شروع زندگي پاك و سازنده و حركت در نور و روشنايي. اگر شخص از گناه خويش مي‏ترسد، بايد از بالاترين گناه (يأس و نوميدي) بترسد.


اگر كسي بخواهد و اراده اي جدي بر ترك اين عمل داشته باشد مطمئناً موفق مي شود فقط شرط اساسي آن داشتن اراده اي محكم است كه در اين باره در نوشته بعدي به آن خواهيم پرداخت. علاوه بر اين مي توان با مطالعه تجربه هاي موفق افرادي كه مدت ها با اين معضل دست و پنجه نرم مي كردند و بخاطر عدم شناخت كافي يا جدي نگرفتن راه مقابله با آن و يا به هر دليل ديگري گرفتار اين رفتار ناپسند بوده اند، اين احساس را در خود تقويت كرد كه واقعاً خواستن توانستن است زيرا در مسير مبارزه با اين گناه، احساس ضعف و سستي كردن آفتي بزرگ است.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
New Member
New Member
پست: 6
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۷, ۱۰:۳۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 5 بار

پست توسط Afrooz »

ممنون از اين حرفاي خيلي خوبتون
ولي همه مي دونن که اين حسي که در موردش صحبت شد به راحتي قابل مهار شدن نيست
و يه آدم خيلي قوي و با اراده مي خواد
راه حل واقعاً چيه؟ ازواج؟ صيغه موقت؟ راه هاي غير شرعي؟ چي کار بايد کرد؟
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با تشکر از همگي , يک سوال دارم :
وقتي زنا , لواط , همجنس بازي و خودارضايي گناهان کبيره هستند , پس توبه چه سودي ميتواند داشته باشد ؟ مثل اين است که من يک نفر را بکشم و بعد توبه کنم !
با تشکر :razz: :razz:
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
ارسال پست

بازگشت به “جوانان”