جوان و تهاجم فرهنگي

مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests]


[External Link Removed for Guests] 

 
موضوع فرهنگ از موضوعاتى است كه همواره و در همه جا از اهميت خاصى برخوردار مى باشد. فرهنگ هر جامعه، در همه ى نهادهاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى، آموزشى و... آن جاى دارد، و نشان دهنده ى ارزش و اهميت آنهاست. امروزه، همه ى نزاع ها به نزاع فرهنگى ختم مى شود; اين نزاع در جامعه ى ما بسيار شديدتر و محسوس تر از ديگر جوامع است; زيرا تفاوت و فاصله ى فرهنگ ناب اسلامى با ديگر فرهنگ هاى رايج دنيا زياد است.  
 
موضوع نوجوان و جوان نيز، به ويژه در كشور ما ـ با تركيب جمعيتىِ جوانى كه دارد ـ از اهميت بسيارى برخوردار است; اگر فرهنگ مورد نظر، با روش هاى صحيح و علمى به نوجوان و جوان منتقل نشود، با گذشت دو نسل، ممكن است هيچ اثرى از فرهنگ قبل نباشد.  
 
اگر به ارتباط اين دو موضوع توجه نماييم، اهميت مضاعف آن براى جامعه ى ما بيش تر آشكار مى شود. در اين اثر مختصر، تلاش بر اين است كه با مخاطبين نوجوان و جوان، گفتگويى علمى، لكن با زبانى ساده، در اين موضوع داشته باشيم.  


 [External Link Removed for Guests] 

تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 


كلياتى در مورد مفهوم شناسى فرهنگ  
 
بعضى از كلمه ها و واژه ها، در علوم مختلف، داراى معانى اصطلاحى اند كه فهم صحيح آنها احتياج به تبيين و توضيح بيش ترى دارد.
به همين دليل، در فصل اول، ابتدا اصطلاح فرهنگ و ديگر اصطلاحات مربوط به آن، تشريح، و نيز ارتباط آنها با هم بيان شده است.
 


[FONT=Comic Sans MS]سؤال: فرهنگ يعنى چه و به چه چيزهايى فرهنگ مى گويند؟  
 
جواب: «فرهنگ» معانى متعددى دارد; حدود سيصد تعريف براى آن ذكر شده است كه به مواردى از آنها اشاره مى كنيم:
ـ علم، فضل، دانش، عقل و ادب را فرهنگ گويند; اين واژه مركب از فر (پيشوند) و هنگ است كه در ريشه هاى اوستايى و لاتينى، يكى از معانى آن تعليم و تربيت است[1].
ـ اصطلاح فرهنگ دو كاربرد اصلى دارد:
1. دستاوردهاى تمدن هاى پيش رفته، مثل ادبيات، هنر، فلسفه، و ...;
2. توصيف برجستگى ها و ويژگى هاى تاريخى و كنونى انسان; مثل ايجاد عقيده ها، عادات، و موضوعات مادى.
ـ در دايرة المعارف بين المللى، موضوع فرهنگ تحت عناوين ذيل مورد بررسى قرار گرفته است:
الف) فرهنگ، يك مفهوم تكاملى.[2] اشاره به تكامل انسان نسبت به حيوانات دارد. باستان شناسان، رشد و گستره ى فرهنگ به اين معنا را حداقل از 700 هزار سال پيش مى دانند.
ب) فرهنگ، يك مفهوم توصيفگر.[3] انسان ها و گروه هاى انسانى، مجموعه اى از عقايد، سنت ها، عادات، تكنيك ها و دستاوردهاى مادى را براى خود انباشته كرده اند.اين اندوخته ها، در گروه هاى مختلف، بسيار متفاوت اند; فرهنگ شناسان، اندوخته ها و تفاوت هاى آنها را براى ما توصيف مى كنند.
 
 
ج) فرهنگ به عنوان نوع زندگى.[4] يكى از ويژگى هاى ممتاز رفتارى انسان، قدرت تفكرِ سمبليك است; يعنى تصوّر چيزهايى كه وجود ندارند، يا در محدوده ى ادراك مستقيم فرد نيستند. بدين طريق، نوع زندگى (فرهنگ) انسان ها، با حيوانات متفاوت مى شود. آنها از اين رهگذر قادر مى شوند كه ابزارهايى بسازند و خودشان را در گروه هاى پيچيده اى سازمان دهى كنند. فرهنگ به اين معنا، شامل زبان (امكان تكلم)، تفكر، تصميم گيرى، و خلق چيزهاى جديد است. اين ها انسان را نسبت به موجودات ديگر، موجودى منحصر به فرد نموده است[5].  
 
ـ علامه محمد تقى جعفرى(رحمهم الله) تحقيق نسبتاً جامعى در اين خصوص انجام داده اند. ايشان از ميان يكصد و شصت و چهار تعريف فرهنگ ـ كه در دايرة المعارف بريتانيكا به آن اشاره شده است ـ يك تعريف جامع اخذ كرده اند. برخى از آن تعاريف، براى شناساندن يك يا چند عنصر از عناصر فرهنگ ذكر شده اند; مانند فرهنگ ادبى، فرهنگ هنرى، فرهنگ علمى، فرهنگ اخلاقى; و برخى، به گونه اى ديگر به تقسيم فرهنگ پرداخته اند، مثل فرهنگ پيرو و فرهنگ پيش رو.[6]  
 
تعريفى كه علامه جعفرى(رحمهم الله) به عنوان وجه مشترك تمام تعاريف، از مهم ترين دايرة المعارف هاى دنيا اخذ كرده چنين است:  
 
«فرهنگ عبارت است از: كيفيت يا شيوه ى بايسته يا شايسته، براى آن دسته از فعاليت هاى حيات مادى و معنوى انسان ها كه مستند به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيد شده ى آنان در حيات معقول تكاملى باشد».  
 
ايشان در اين تعريف، چهار اصل مهم را به تفكيك، مورد توجه قرار داده اند:
1. بايستگى و شايستگىِ مستند به تعقل سليم و احساسات تصعيد شده ى مردم; با اين قيد، حتى پاره اى از پديده هاى معقول را نمى توان فرهنگى دانست، تا چه رسد به پديده هايى كه ضد تعقل و احساسات و علم و ادب باشند; پس امورى مثل نژادپرستى، پول پرستى، قدرت پرستى، شهوت پرستى، و لذت گرايى را نمى توان در مفهوم فرهنگ جاى داد. در حقيقت، اطلاِ فرهنگ به اين امور، خيانت به بزرگ ترين ارزش هاى انسانى است;  
 
2. حيات انسانىِ دور از فرهنگ ـ به معنايى كه گفته شد ـ شايسته ى بقا نيست; زيرا زندگى بدون فرهنگ، در حقيقت، همان زندگى بى معنى و دور از تعقل و خرد و احساسات عالى انسانى است;  
 
3. فرهنگ يك جامعه، هر چه بيش تر به اصول ثابت معقول و دريافت هاى عالى انسانى متكى باشد، از بايستگى و شايستگى و پاى دارى بيش ترى برخوردار است;
4. بعضى از عناصر تشكيل دهنده ى فرهنگ، نسبى و بعضى مطلق اند:
منظور از نسبى، آن است كه اختصاص به بعضى از اقوام و ملل دارد; مثل تعظيم و تكريم بيش از اندازه به صنف مرد، كه در ژاپن معمول است; و منظور از مطلق، آن است كه در تمام اقوام و ملل وجود دارد; مثل علاقه به زيبايى ها، احترام متقابل ميان انسان ها، حق شناسى، علم و معرفت جويى، و ...  
 
بنابراين، از ديدگاه علامه جعفرى(رحمهم الله) فرهنگ، عصاره ى انسانيت انسان و جوامع انسانى است كه بايد سلامت آن را پاس داشت، بر غناى آن افزود و آن را به نسل بعد اهدا كرد. بايد آن را كه تجسم بعد انسانىِ انسان است، همواره از دست برد و هجوم بعد حيوانى و اهريمنى انسان ها محفوظ و مصون داشت.  
 
اما معناى عمومى تر و رايج تر نيز از فرهنگ وجود دارد; مثلا گفته مى شود «بايد فرهنگ سازى كرد»; «فرهنگ جامعه خراب است»; «آموزش هاى دينى به صورت فرهنگ در نيامده است» و ... . فرهنگ در اين عبارات، اعم از خوب و بد است; لذا شيوه ى رفتار و احساس و مجموعه ى باورها و ارزش ها و انديشه هايى پديده ى فرهنگى محسوب مى شود كه اولا، عمومى شده باشد; ثانياً، افراد با اختيار به سوى آن ميل كنند; ثالثاً، به زمان و شرايط ويژه اى مربوط نشود، و رابعاً، خودش را در ديگر تجليات رفتارى جامعه نيز نشان بدهد.

   :
[1]. على اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 10، ص 15109 ـ 15111.
[2]- culture as a evolutionary concept
[3]- CULTURE AS A DESCRIPTIVE CONCEPT
[4]- Cultur as a mode of life
[5]- encyclopedia international. v.5. p.p 358-9
[6]. ر.ك. محمد تقى جعفرى، فرهنگ پيرو، فرهنگ پيش رو، ص 75 ـ 78.
 




 [External Link Removed for Guests]
 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 

 [SIZE=150]سؤال: تمدن به چه معنايى است؟    
 [SIZE=150] 
ارتباط فرهنگ با تمدن چگونه است؟  
 
كدام يك داراى معناى وسيع ترى است؟ 


  : تمدن،[1] معانى متعددى دارد و بسيارى از معانى فرهنگ با تمدن هم پوشى دارند.
  
تمدن، يعنى تخلق به اخلاِ اهل شهر. تمدن داشتن، يعنى داراى تربيت شهرنشينى بودن و در مرحله ى كامل تربيت اجتماعى قرار داشتن; برخلاف بربريت.[2]  
 
بر اساس آنچه در دايرة المعارف بين المللى[3] آمده است، اصطلاح تمدن، هم به نوعى جامعه و هم به نوعى فرهنگ اشاره دارد. جوامع اوليه، غير متمدن بوده اند و سپس متمدن شده اند.  
 
شكل گيرى جوامع متمدن سه مؤلفه دارد:
1. رشد زياد جمعيت;
2. تنوع جمعيت در صنف كشاورزان، صنعت كاران، متخصصان ادارى (مثل كارمندان دولت) و ...;  
 
3. ايجاد يك قانون و ظرفيت قانون پذيرى براى زندگى اجتماعى گروه هاى مختلف در كنار يكديگر.[4]  
 
در جوامع اوليه، پيوندهاى خانوادگى، طايفه اى و قبيله اى، قوى ترين نيرويى بود كه گروه ها را در كنار يكديگر قرار مى داد. در جوامع متمدن، نهادهاى اقتصادى، سياسى، و ايدئولوژيك (مثل: صنعت، دولت، دين و ...) بسيار مهم تر از پيوندهاى قومى و خانوادگى هستند.  
 
تمدن به معنى فرهنگ، به انواع و اَشكال فرهنگ هايى اشاره دارد كه جوامع بسيار سازمان يافته و پيش رفته را به وجود مى آورند. تمدن به اين معنا مشتمل است بر:  
 
1. فرم هاى سازمانى و تكنيكى اى كه براى سازمان دادن جمعيتِ زياد لازم است (مثل: نظام هاى مالياتى، شيوه هاى نگه دارى و فراخوانى سربازان يا كارگران و ...);
2. اَشكال مختلف هنر (مثل: معمارى، نقاشى، ادبيات، موسيقى و...;
3. فرم هاى ايدئولوژيكى (مثل: باورهاى دينى و نظريه هاى فلسفى در باب هدف زندگى و هدف دولت).[5]  
 
فرهنگ ها و فرم هاى فرهنگى ممكن است آن قدر الگوهاى مشخصى داشته باشند كه بتوانيم از سبك فرهنگى سخن بگوييم و تمدن ها را برحسب تفاوت هاى سبك فرهنگى شان مقايسه كنيم.  
 
وجه اشتراك هر دو معنا اين است كه جامعه ى متمدن، به هر معنا، از حيث دستاوردهاى مادى زندگى، مثل صنعت و تكنولوژى و ...، از جوامع غير متمدن پيش رفته تر است; به عبارت ديگر، تمدن به مظاهر و دستاوردهاى صنعتى و مادى و فيزيكى زندگى هم اشاره دارد.  
 
بر اين اساس، ارتباط فرهنگ و تمدن معلوم مى شود. اگرچه اين دو، تلازم منطقى با يكديگر ندارند، اما تلازم عادى دارند. معمولا فرهنگ و تمدن، به موازات هم پيش رفت مى كنند و بر يكديگر اثر مثبت دارند; لكن اين امكان وجود دارد كه در يك جامعه، تمدن (به معنى پيش رفت صنعت و تكنولوژى) به نزاع با فرهنگ (شيوه ى بايسته و شايسته براى فعاليت هاى حيات مادى و معنوى انسان ها...) برخيزد و باعث ضعف يا نابودى آن شود; لذا هميشه فرهنگ، نياز به محافظت دارد.
 منابع:
[1]. Civilization.
[2]. على اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 4، ص 6108.
[3]. ENCYCLOPEDIA INTERNATIONAL, V.4, PP. 450 - 452
[4]. Encyclopedia International, P.450
[5]. ibid. p 451.
 


 [External Link Removed for Guests]  
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 


سؤال: معمولا فرهنگ جوامعْ متفاوت است; لطفاً فرهنگ اسلامى ـ ايرانى را توضيح بدهيد; آيا اساساً، اين تركيب، تركيب صحيحى است؟  

 چگونه مى توان فرهنگ جهان اسلام را به فرهنگ يك مرز و بوم محدود نمود؟

جواب: فرهنگ ايران قبل از اسلام، نقاط مثبت قابل توجهى، مثل حجاب، خانواده، نوع دوستى، وطن دوستى و هم چنين نقاط منفى اى مثل اشرافيت، نظام طبقاتى، سلطنت و ... را در خود داشته است. با آمدن اسلام، نقاط مثبت، تأييد و تقويت، و نقاط منفى، مردود و تضعيف شدند.
  
وقتى در مورد فرهنگ اسلامى سخن مى گوييم، ممكن است دو سطح از فرهنگ اسلامى را تصور كنيم.
  
الف) فرهنگ اسلامى موجود. آن مقدار از آموزه هاى اسلامى كه در جامعه حاصل شده و به صورت فرهنگ جارى در آمده است; مثل نماز، روزه، حج، جهاد، شهادت، نوع دوستى و ديگر آموزه هاى جارى در جامعه;   
ب) فرهنگ اسلامى مطلوب. آن آموزه هاى اسلامى كه از متون اسلامى به دست مى آيد; اما در جامعه به صورت فرهنگ جارى در نيامده است، بلكه براى پياده شدن آنها بايد تلاش كرد; مثل بسيارى از اخلاقيات و اعتقادات و احكام، كه توده ى مردم هنوز به آنها آشنا نيستند.   
فرهنگ اسلامى، در هر دو سطح با فرهنگ هاى ديگر متفاوت است. آنچه كه موجود است، اگرچه كامل نيست، ليكن داراى ويژگى هايى است كه آن را از ديگر فرهنگ ها متمايز مى كند:   
الف) تنها مكتب خدامحورى است كه به ابعاد مختلف زندگى نظر داشته، در آن دخل و تصرف كرده، آن را هدايت مى كند و دستورالعمل مى دهد.  
ب) آخرين مكتب الهى و كامل ترين آنهاست و تحريفى در آن راه نيافته است;
ج) با اجتهاد در فقه، همواره پاسخ گوى مسائل روز است.  
د) ابعاد مختلف زندگى مادى و معنوى، دنيوى و اخروى و ... را مورد توجه قرار مى دهد.  
هـ) عناصر حيات بخش بسيار مهمى، مثل جهاد، شهادت، ايثار، مواسات و... در آن وجود دارد كه فرهنگ هاى ديگر از آن بى بهره اند.   
آرمان شهرى كه با تكيه بر منابع و متون اسلامى ترسيم مى گردد، جامع ترين، مفيدترين و عملى ترين آرمان شهرِ متصور براى جامعه ى بشرى است. علامه جعفرى(رحمهم الله) در اين زمينه مى فرمايد:   
فرهنگى را كه اسلام بنا نهاد، حيات هدف دارى است كه ابعاد زيباجويى، علم گرايى، منطق طلبى و آرمان خواهى انسان ها را به شدت به فعاليت وا مى دارد و همه ى عناصر فرهنگى را متشكل مى سازد; عنصر علمى را از عنصر اخلاِ عاليه ى انسانى، و عنصر هنرى را از عنصر اقتصادى تفكيك نمى كند; وحدت فرهنگ را پيرو وحدت روح آدمى قرار داده، از تجزيه و متلاشى شدن آن جلوگيرى مى نمايد.   
عناصر فرهنگ اسلامى كه در منابع معتبر، با عناوين ادب، خصال، علم، اخلاِ ـ به مفهوم عمومى آن ـ و محاسن امور ناميده مى شوند، همگى در يك مفهوم عالى به نام حكمت جاى دارند. اين حكمت، شامل هرگونه نمود و فعاليتى است كه مى تواند نيرو بخش حيات هدف دار، براى فرد و جامعه باشد. اولين بنيان گذار و حمايت كننده ى اصلى اين فرهنگ، خداست كه آدمى را با قلم، بيان، قريحه، ذوِ، كمال جويى و كشف اصول پايدار در رودخانه ى هميشه در جريان روى دادها مجهز ساخت و دو بال احساس و انديشه ى او را به پرواز در آورد.[1]   
اين فرهنگ، با فرهنگ ايرانى و خصيصه هاىِ مثبت ملى، عجين شده و صحنه هاى بسيار زيبا و تماشايى را آفريده است; به طور مثال، در ايران قبل از اسلام، حجاب، حتى براى اعيان و اشراف، داراى اهميت بسيارى بوده است.   اسلام نيز حجاب براى همه ى زنان مسلمانِ آزاد، لازم و ضرورى است; اما در صدر اسلام كه برده دارى هنوز وجود داشت، حجاب براى زنانى كه كنيز بودند ضرورى نبود. زمانى نه چندان دور، حجاب در جامعه ى ايران، نه تنها به عنوان يك هنجار اجتماعى، بلكه به عنوان يك «تابو» شناخته مى شد، اكنون اگر، خدشه اى به اين پديده ى مبارك وارد شده، محصول هجوم فرهنگى زمان رضا شاه است.[2]   
اهميت دادن به خانواده نيز از همين قبيل است. خانواده در فرهنگ ايرانى - اسلامى، استحكام فوِ العاده اى دارد، و اين مطلبى است كه همه ى فرهنگ ها نيز به شدت به آن نياز دارند، و بايد در استراتژى فرهنگى و در سياست گذارى هاى كلان فرهنگى، از آن محافظت نمود.   
وقتى كه نوع دوستى و وطن دوستى، با حق خواهى و شهادت طلبى و ايثار، عجين شود، نتيجه آن مى شود كه در دفاع مقدس در طول 8 سال جنگ تحميلى، در پيش چشمان بهت زده ى جهانيان به نمايش گذاشته شد و دوست و دشمن را به تحسين واداشت.   
در اين فرهنگ، از اين نمونه ها بسيار است; بايد به آنها توجه نمود و آنها را زنده نگه داشت.

 :
[1]. علامه محمدتقى جعفرى، فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو، ص 102.
[2]. يكى از مظاهر هجوم فرهنگى كه توسط رضا خان انجام شد، تغيير لباس و كشف حجاب بود; اين جريان در صحنه ى تاريخ معاصر ايران كاملا روشن و واضح است. براى مطالعه بيش تر ر.ك: بررسى اسناد تاريخى وزارت اطلاعات، (تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد).
        [External Link Removed for Guests]  
آخرین ويرايش توسط 3 on طهورا, ويرايش شده در 0.
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 سؤال: مقصود از تهاجم فرهنگى چيست; آيا مى توان فعاليت هاى فرهنگى

را مانند فعاليت هاى نظامى، تهاجم ناميد؟


جواب: همواره بين انسان ها بر سر قدرت و جابه جايى آن نزاع هايى بوده است; اين نزاع ها به منظور به دست آوردن بيش ترين منافع و تحمل كم ترين آسيب ها، همواره تغيير شكل داده اند و به ترتيب تاريخى، به شكل نزاع هاى بدنى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و اطلاعاتى بروز كرده اند.

 
اگرچه براى هر يك از اين مراحل، مرزبندى دقيق تاريخى انجام نشده است; اما براى هر كدام، شواهد تاريخى فراوانى يافت مى شود; ما از بين اين نزاع ها، فقط به نزاع فرهنگى اشاره مى كنيم.  
 
نزاع فرهنگى، به صورت رسمى و برنامه ريزى شده و تعميم يافته، از بيش از يك قرن پيش شروع شده است، و علت آن احساس عدم هماهنگى بين دخل و خرج نزاع هاى نظامى و اقتصادى بوده است; زيرا جنگ نظامى، خرابى ها، از بين رفتن انسان ها، فجايع عاطفى و احساسى فراوان و مانند اين ها را به دنبال داشت.  

  اقتصادى (محاصره ى اقتصادى) نيز پيامدهايى از قبيل: از دست دادن بازار فروش، اشغال بازار توسط رقيب، شكوفايى استعدادها در كشورهاى مورد تحريم و غيره را در بر داشت; لذا به مسائل فرهنگى پرداختند، تا جلوى ضررها گرفته شود. از ابتدا آن را تبادل فرهنگى معرفى كردند; اما در واقع، در بسيارى از كشورها، هجوم فرهنگى صورت مى پذيرد.[1]  
 
تهاجم فرهنگى از حيث هدف، داراى سه مرحله است: تحميل فرهنگى، تخريب فرهنگى و تسليم فرهنگى.  
 
نزاع فرهنگى در هر مرحله اى كه باشد داراى چند ويژگى بسيار مهم است كه نزاع هاى نظامى و اقتصادى فاقد آن هستند:
الف) دراز مدت است. چه بسا بايد قرن هاى گذشته و آينده در آن لحاظ شود; مثلا اختصاص به يك يا دو دوره ى رياست جمهورى ندارد، بايد يك استراتژى مورد وفاِ ملى، با پشتوانه هاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى، و اجتماعى قوى داشته باشد.  
 
ب) بنيادى و ريشه اى است. به مسائل مهم توجه دارد; مثلا در هجوم به فرهنگ ما، مهم ترين و ريشه اى ترين عوامل فرهنگى كه هدف قرار مى گيرند، عبارت اند از: اصل دين، رابطه ى دين با سياست، روحيه ى تقوا و معنويت مسلمانان; و به همين ترتيب به مسائل فرعى تر نيز منتقل مى شوند.  
 
ج) نامحسوس و نامرئى است. از آن جا كه قرار است مضرات نزاع هاى قبل را نداشته باشد، بايد نامحسوس باشد، به همين جهت از علوم انسانى، به ويژه از روان شناسى، بسيار استفاده مى شود.  
 
د) آرام و بى سر و صداست. نزاع فرهنگى، واقعاً بايد فرهنگى باشد; هر يك از طرفين كه آن را به نزاع فيزيكى و ظاهرى تبديل كند، در دراز مدت بازنده مى شود; چون اذهان و افكار عمومى مورد هدف است نه بدن ها و ظواهر آنها; و طرف زيرك تر،با ترفندهاى ويژه اى، از نزاع فيزيكى خصمْ سود مى برد.  
 
هـ) غير مستقيم و غير محرك است. چه بسيارند فرهنگ هايى كه به واقع با هم در نزاع اند، اما سردم داران آنها به ظاهر صميمى هستند، در چارچوب هاى مشخص و متقابل، به يكديگر بهره مى رسانند و بهره مى برند، معاهدات امضا مى كنند و روابط سياسى و اقتصادى و اجتماعى دارند; اما در لابلاى اين ها، نزاع فرهنگى خود را فراموش نمى كنند.  
 
و) سازمان يافته است. براى نزاع فرهنگى برنامه لازم است. بايد مراحل كارى و امكانات را محاسبه، تغييرات احتمالى آينده را پيش بينى، و تشكيلات و نيروهاى متخصص را فراهم نمود; و بايد افكار عمومى ملت خود را جهت داد و حساسيت هاى مثبت و منفى را شناسايى كرد.[2]  

 
واقعيت اين است كه كشور و فرهنگ ما نيز، به شدت درگير نزاع فرهنگى است. ما نبايد از اصل نزاع فرهنگى ناخرسند باشيم; بلكه بايد از كيفيت ورود و خروج خود در اين نزاع، از غفلت و بى برنامگى خود، رشد نيافتگى احتمالى توده هاى مردم، عدم شناخت صحيح آنان نسبت به فرهنگ قرآنى، انفعالى برخورد كردن و از كف دادن ابتكار عمل در نزاع فرهنگى، اسير شدن مسئولين و حاكمان رده هاى مختلف در چنگال دشمن ترين دشمنان، يعنى هواهاى نفسانى و دنياخواهى و زياده طلبى آنان و مانند اين ها نگران باشيم.  
 
يكى از تجربه هاى نزاع فرهنگى، حدود چهار قرن قبل، در آندلس رخ داد. اگر كتاب خاطره ى سقوط آندلس، تأليف احمد رائف را بخوانيد، بى اختيار خواهيد گفت: راستى چقدر امروز به ديروز شباهت دارد! امروز بيش تر به يك فاجعه شبيه است. شما همراه آقاى رائف، تاريخ امروز را مرور خواهيد كرد و خواهيد ديد كه تاريخ چگونه تكرار مى شود. اين سنت جاويد خداوند است كه پيوسته، مانند چراغى روشن، فرا راه خردمندان قرار گرفته است. «خداوند سرنوشت ملتى را تغيير نمى دهد، مگر اين كه آنها خود را از درون تغيير دهند.»[3]  
 
بايد گفت مسلمانان، هيچ سرزمينى را جز با ياد خدا فتح نكردند و سقوط مرزهايشان، يكى پس از ديگرى نيز، جز به خاطر غفلت نبود; غفلتى كه در اثر آن، خدا را فراموش كردند و در نتيجه، اهل باطل بر آنان چيره و وسيله ى عقوبت و عذاب آنان شدند.  
 
مردم آندلس گرفتار نزاع داخلى، راحت طلبى و لذت خواهى فراوان شدند; به ويژه در برهه اى از زمان، آن قدر از خدا غافل و غرِ لذت طلبى شدند كه مونتگمرىوات، مؤلف اسپانياى اسلامى، در خصوص وضعيت شعرِ مبتذل در آن جا مى گويد:  
 
محور اصلى اين اشعار، طبع مشكل پسند، تجمل پرستى و لذت جويى بود; ساير انديشه هاى ادبى نيز سخن گويانى داشت; لكن مانند شعر اوج نداشت; در عوض، سخن از شب هاى پر گل و ريحان، در نسيم خنك شب يا به هنگام صبح، بسيار است; سخن از دلبران غزال مانند، با شرابى كه در جام مى ريزند و با نگاه هايى كه نثار مى كنند و بوسه هايى كه ارزانى مى دارند، بسيار است...[4]  
 
در قرن اخير، ايده ى تعامل ميان فرهنگ ها، جاى خود را در بين علوم پيدا كرد; و هدفش حركت به سوى يك فرهنگ جهانى است كه براى مناديان آن، نتايج بسيار مطلوبى را در بر دارد.[5]


 :
[1]. ر.ك: الوين تافلر، جابه جايى قدرت، ترجمه ى شهيندخت خوارزمى، ص 163.
[2]. ر. ك: دفتر سياسى سپاه، مقابله با شبيخون دشمن از ديدگاه رهبر.
[3]. ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم. سوره ى رعد (13)، آيه ى 11.
[4]. مونتگمرى وات، اسپانياى اسلامى، ترجمه ى طالقانى، ص 135.
[5]. ر.ك: آلدوكس هاكس، دنياى قشنگ تو; فرانسيس هانتينگتون، غرب، غريب، نه غالب; هربرت شيلر، وسايل ارتباط جمعى و امپراطورى آمريكا.
    [External Link Removed for Guests] 
آخرین ويرايش توسط 3 on طهورا, ويرايش شده در 0.
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 


سؤال: چگونه كشور تاريخى و باستانى ايران با فرهنگ ملّى و اسلامى قدرتمند، دست خوشِ هجوم فرهنگى شده، و چه زمينه ها و عواملى باعث آن گرديده است؟

جواب: تهاجم فرهنگى، معمولا مخفيانه صورت مى گيرد. در ايران نيز اين تهاجماتِ ناپيدا، كم نبوده اند. استاد على دوانى معتقد است كه خط سير هجوم فرهنگى غرب عليه ايران و فرهنگ اسلامى را، بايد از ابتداى قاجاريه و حتى قبل از آن پيدا كرد. ايشان نمونه هايى از اين تهاجمات را شمارش، و به ريشه ها و كارگردانان پشت صحنه ى آن نيز اشاره مى كنند:
 
 
وهابى گرى كه توسط محمد بن عبدالوهاب نجدى در حجاز شروع شد، تا آن جا پيش رفت كه اماكن مقدسه، حرم ها و قبور ائمه(عليهم السلام) را تخريب كامل كردند; حتى تصميم به تخريب مرقد منوّر حضرت رسول (ص) نيز داشتند، كه با تهديد علماى مسلمان هندى به حكم جهاد، از اين اقدام منصرف شدند و وهابى گرى در حجاز متوقف ماند; والاّ، قصد انتشار در تمام كشورهاى اسلامى را داشتند.  
 
احياى صوفى گرى توسط معصومعلى شاه دكنى كه مى گفتند از شاگردان و مريدان شاه عليرضا دكنى است نيز در همين رديف قرار مى گيرد.  

  صوفيه از كربلا به ايران آمدند و نفراتى را جذب كردند; حدود سه هزار درويش با كشكول و تبرزين به دنبال آنها به راه افتادند و در شهرهاى ايران حركت مى كردند و براى خود شعرى ساخته بودند و مى خواندند:  

  است شاهِ درويش  
 ِ همه سپاهِ درويش;  

  آنها از عتبات به حدود كرمانشاه رسيدند، توسط مرحوم آقا محمد على كرمانشاهى كه مردى فقيه و مدبر بود و امامت داشت، قلع و قمع شدند; او سران آنها را محاكمه كرد و بعضى از آنها را كشت و به فتح عليشاه و صدر اعظم او نامه نوشت كه برخورد با دراويشِ نوظهور، مربوط به حكام شرع است.  
 
ماجراهاى شيخى گرى و بابى گرى نيز در همين رديف قرار مى گيرد (كه به آنها نمى پردازيم) و حركات سيد جمال الدين در دفع اين تهاجم فرهنگى بوده است.  
    [External Link Removed for Guests]    
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 

عهدنامه ى رويتر، امتيازنامه ى رژى، ورود زنان انگليسى با آن سر و وضع خاص ، بلواى مشروطه و دنباله هاى آن، رضا خان و كارهاى او، احزاب وابسته به روس و انگليس در جنگ دوم و بعد از آن، كسروى و سخنانش، كتاب اسرار هزارساله ـ كه امام خمينى«ره»، به آن پاسخ دادند:  
 
كاپيتولاسيون و ... همه در همين رديف قرار مى گيرند.[1]  
 
فراماسونرى نيز كه يك سازمان متكى بر پنهان كارى است، در همين رديف است; اين سازمان براى رسيدن به اهداف سياسى - اقتصادى خود، از همه ى ابزارها، مثل ترويج ليبراليسم، رفرميسم، صهيونيسم، اومانيسم، و سازمان هاى مخفى و علنى مثل باشگاه جهانى روتارى، لاينز، جمعيت تسليح اخلاقى، و حتى سازمان ملل استفاده مى كند; و بزرگ ترين مانعى را كه براى خود مى شناسد، فرهنگ غنى بعضى از كشورها، از جمله اسلام است.[2]  
 
رضا خان نيز در فرهنگ ستيزى ،بسيار جدى بود و به صورت تشكيلاتى كار مى كرد; او سازمانى به نام «سازمان پرورش افكار درست كرده بود»;  
 
«چارچوب تشكيلاتى سازمان پرورش افكار چنين مى نمايد كه گستره ى فعاليت آن بسيار وسيع در نظر گرفته شده بود. بدنه ى اصلى اين سازمان را يك هيئت مركزى و كميسيون هاى ششگانه تشكيل مى داد.  
   
  خط مشى كلى سازمان و گنجاندن نظريات و سياست هاى حكومت در برنامه هاى آن، هماهنگ نمودن و نظارت بر عملكرد كميسيون ها و گزارش آن به نخست وزير، از وظايف اصلى هيأت مركزى به شمار مى رفت. 
   
   
 [External Link Removed for Guests] 
   
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 


كميسيون هاى ششگانه ى سازمان پرورش افكار عبارت بودند از:  
 
1. كميسيون  
 . كمسيسيون  
 . كميسيون تدوين كتب درسى (كميسيون كتب كلاسيك) 
  4. كميسيون هنرپيشگى (كميسيون نمايش) 
  5. كميسيون  
  6. كميسيون مطبوعات  
 
كميسيون هاى مزبور، بنابر آيين نامه هاى جداگانه، مسئوليت هاى مستقلى داشتند و تمام عرصه هاى فعاليت هاى فرهنگى كشور را تحت پوشش قرار مى دادند. سازمان پرورش افكار، در هر يك از شهرها و شهرستان ها، داراى شعبه اى مستقل بود كه با نظارت دبيرخانه ى هيأت مركزى فعاليت مى نمود.  
 
هر يك از كميسيون هاى مزبور در تهران، و شعب آنها در شهرستان ها، موظف بودند كه ماهانه گزارش اقدامات خود را به دبيرخانه ى سازمان بفرستند.  
 
كميسيون سخنرانى، با برپايى مجالس سخنرانى با موضوعات فرستاده شده از مركز، و كميسيون نمايش، با اجراى نمايش هاى متنوع در اين مجالس، از كميسيون هاى فعال اين سازمان به شمار مى رفتند.  
 
كميسيون مطبوعات ضمن نظارت بر چاپ روزنامه ها و مجلات، در جهت بالا بردن كيفيت چاپ و محتواى مطالب، فعاليت مى نمود و در اين ميان، كميسيون موسيقى، با هدف احياى موسيقى ملى و ايجاد شور و هيجان، به اجراى برنامه مى پرداخت.  
 
كميسيون تدوين كتب درسى نيز در بخش حساس آموزش همگانى نقش بسيار مؤثرى داشت. كميسيون راديو نيز به عنوان رسانه ى همگانى بسيار كارآمد، گزارش مجموعه ى اقدامات كميسيون هاى مزبور را به گونه اى فراگير ارائه مى داد.  
 
نخست وزير وقت، به عنوان رياست سازمان پرورش افكار، وظيفه ى تعيين خطوط كلى فعاليت اين سازمان را به عهده داشت و رؤساى فرهنگ هر شهرستان، مسئوليت شعب مختلف را بر عهده داشتند.  
 
بودجه ى اين سازمان، از محل اعتبارات وزارت فرهنگ تأمين مى گرديد; ولى چون اين مبلغ كم بود، براى رفع كسر بودجه، به ويژه در شهرستان ها از محل هاى ديگر، مانند شهردارى، انجمن تربيت بدنى، عوارض سينماها و كمك هاى مردمى نيز استفاده مى شد.»[3]  
 
با ذكر اين نمونه ها، به خوبى دريافتيم كه هجوم فرهنگى، به طور پنهان و آشكار، سابقه ى ديرينه دارد و اكنون نيز بسيار ساده انديشى است كه تصور كنيم بيگانگان با فرهنگ ما كارى ندارند، و يا در صورت لزوم، خود را با ما هماهنگ مى كنند.

منابع :
[1]. ر.ك: على دوانى، كتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375.
[2]. ر.ك. موسى فقيه حقانى، كتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375.
[3]. محمود دلفانى، فرهنگ ستيزى در دوره ى رضا شاه، ص 1 ـ 11.
 
   
   
 [External Link Removed for Guests] 
 
 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 

عوامل و ريشه هاى تهاجم فرهنگى

1. عوامل خارجى. گاهى اين عوامل كل جهان را هدف قرار مى دهد. نيل پستمن، جامعه شناس آمريكايى و متخصص مسائل ارتباط جمعى، آمريكا را اولين جامعه اى مى داند كه قربانى تكنولوژى فوِ مدرن و بدون اخلاِ شده است. در اين نظام، اين انسان و اجتماع انسانى نيست كه حكم مى راند، بلكه ماشين و كامپيوتر است كه جامعه را اسير توقعات و ايجابات خود كرده است; و از اين رهگذر، جامعه، عنان انديشه و اخلاِ و فرهنگ را از دست داده و آن را در انحصار ماشين گذارده و به ايدز فرهنگى مبتلا شده است.[1]
 
 
اصولا براى انسان متجدد در غرب، ويژگى هايى شمارش مى شود كه همه ى آنها جنبه ى فرهنگى دارد، نه جنبه ى انسان شناختى; اين ويژگى ها عبارت اند از:  
   
 «گرايش به علم تجربى[2] 
   
  آورى[3] 
   
  شدن[4] 
   
  زندگى بالا و بى سابقه، سرمايه دارى[5] 
   
 [6] 
   
  گرايى[7] 
   
 [8] 
   
  گرايى[9] 
   
 [10]».[11]  
 
البته بايد توجه داشت كه لازمه ى منطقىِ متجدد شدن در بعضى ابعاد، پذيرش همه ى ابعاد ياد شده ى ديگر نيست. اين امكان منطقى وجود دارد كه جامعه اى از تكنولوژى استفاده كند و صنعتى شود; اما تسليم سكولاريزم يا اومانيزم و امثال اين ها نشود. البته در نظام كنونى جهان غرب، اين كار امرى مشكل است; اما به اقتضاى فرهنگ اسلامى، فقط بعضى از اين ويژگى ها پذيرفته، و بقيه اش منفى و مطرود است.
 
   
 [External Link Removed for Guests] 
   
   
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: جوان و تهاجم فرهنگي

پست توسط طهورا »

 

گاهى نيز اين هجوم فرهنگى عموميت ندارد; بلكه به دلايلى اختصاص به مسلمانان و جوامع اسلامى، به ويژه جمهورى اسلامى ايران دارد، از جمله:  
 
الف) انقلاب اسلامى ايران، نزاع ماهوى با سلطه ى جهانى دارد.  
 
ب) ايران ام القراى كشورهاى اسلامى شناخته شده است; و هر قدر اين نظام توفيق بيش ترى حاصل كند، بيش تر سرمشق ديگران قرار مى گيرد و در فرهنگ جهانى، نمونه اى مثبت و معقول ارزيابى مى شود.  
 
ج) بسيارى از خيزش هاى اسلامى در سراسر جهان، در طول دو دهه ى گذشته، به طور صريح، خود را پيرو انقلاب اسلامى معرفى كرده اند; اين ها از ديدگاه نظام استكبار جهانى، گناه نابخشودنىِ اين نظام است; بنابراين، از هر گونه سرمايه گذارى براى تضعيف يا انهدام اين نظام، دريغ نخواهند كرد;[12]  
   
  مرتب خوانده ايم و شنيده ايم كه رسانه هاى غربى، هر كدام يك ماشين تبليغاتىِ كاملا هدايت شده هستند، انعكاس دهنده ى واقعيات نيستند، آزادى براى آنها يك ابزار است، حقوِق بشر يك وسيله است، قربانيان از ديدگاه آنها به دو گروه باارزش و بى ارزش تقسيم مى شوند و بالاخره، تهاجم به همه ى فرهنگ ها، به ويژه فرهنگ غنى اسلامى در سرلوحه ى تمام فعاليت هاى آنها قرار گرفته است. چامسكى با تفصيل به الگوهاى تبليغاتى آنها مى پردازد.[13]
 
   
 [External Link Removed for Guests] 
   
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
ارسال پست

بازگشت به “جوانان”