نقش نماز در شخصيت جوانان

مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 


 1- روح و حقيقت نماز  


براي پرداختن به اين موضوع كه نماز در ساختار شخصيت جوان، موجد چه آثاري بوده و نقش و تأثير آن تا چه حدي است به نظر مي‎رسد كه تبيين و

توضيح چند مطلب در اين باب لازم و ضروري باشد. نخست حقيقت و روح نماز است و ديگري اهميت دوران نوجواني و جواني و نيز روحية انفعالي

و تأثير پذيري اين نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجي است.

به نظر مي‎رسد تا وقتي كه مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جايگاه خود را پيدا نكنند فوايد و آثار اين امر عبادي يعني نماز در زندگي جوانان در

پرده‎اي از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جايگاه حقيقي خود را پيدا نكند. لذا به همين خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته،

سپس ارتباط نماز با تعديل و تكامل شخصيتي و ايفاي نقش آن در زندگي فردي و اجتماعي جوانان را بيان خواهيم كرد.

نماز لفظ و واژه‎اي است كه در متون ديني ما به عنوان «صلاة» از آن ياد شده و داراي معاني متعدّدي بوده كه يكي از آن معاني، همين عمل مخصوصي

است كه به نام «نماز» در دين اسلام تشريع شده است. اين لفظ در برخي از آيات به معناي سلام و تحيت آمده است آن جا كه خداوند در قرآن مي‎فرمايند:


ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما؛

«همانا خداوند و فرشتگان بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ درود مي‎فرستند شما هم اي اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد و با تعظيم بر او سلام گوئيد».[1]

و در آيه ديگر با اشاره به همين معني مي‎فرمايند:

هو الذي يصلي عليكم و ملائكته؛ «اوست خدايي كه هم او و هم فرشتگانش بر شما تحيت و رحمت مي‎فرستند».[2]

و به معناي دعا هم در برخي از آيات آمده است. آن جا كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ

دستور گرفتن زكات داده مي‎شود خداوند مي‎فرمايد بعد از گرفتن زكات براي آنها و در حقشان دعا كن.


خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكيهم بها و صلّ عليهم إنّ صلواتك سكن لهم؛

«اي رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگير تا بدان واسطه نفوس آنان را پاكيزه سازي و آنها را به دعاي خير ياد كن همانا دعاي تو در حق آنان، موجب تسلي خاطر آنهاست».[3]

«صلاة» به هر دو معناي مزبور كه در حقيقت به معناي واحد بر مي‎گردند كه همان دعا باشد مورد بحث ما نيست بلكه مراد از «صلاة» همان معنايي است

كه با طريق مشخص و با اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است و پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن حقيقت نازله

را در عمل تشريع و خود، آن را تحقق عملي بخشيد. نه تنها شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در طول عمرش به عمل بدان پاي بند بود بلكه همه مسلمين

موظف بودند كه آن را شبانه روز پنج بار بجاي آورند.


اَقم الصلاة لدكوك الشمس الي غسق الليل؛

«نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكي شب برپا دار».[4]

كه اين آيه اشاره اجمالي به نمازهاي پنج گانه دارد. نماز با اين شيوة مرسوم كه مصداق آن براي همة مسلمين روشن و آشكار است چيزي نيست كه مورد فهم و درك نباشد

چون آنچه كه از سنّت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيتش استفاده مي‎شود پر واضح است كه اين تلقي از نماز يعني اعمال مخصوصه‎اي كه با تكبيرة الاحرام

شروع و به سلام ختم مي‎گردد.

و اين است معناي ديگري كه از آيات استفاده مي‎شود. آنچه كه مسلّم است اين است كه اين عمل ظاهري كه اصطلاحاً بدان نماز گفته مي‎شود تمام حقيقت نماز نيست

بلكه اين صورت و چهرة ظاهري آن است. نماز امري است الهي كه تحقق آن همانند ساير امور داراي ظاهر و باطن است كه در متون ديني به هر دو جهت آن اشارات رفته است.

تصوير ظاهري نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است اما روح و باطن نماز عبارتست از:


اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتايي كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.

حقيقت نماز اعم از معناي ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقيقت انسان و انسانيت او به جسم مادي است.

همان طور كه حقيقت انسان در اين جسم خاكي و هيكل مادي قالب گيري شده و به اطوار مختلف و گوناگون در آمده و به اين شكل ظاهري وجود يافته است چنانچه خداوند فرمايد:


و قدخلقتكم اطواراً؛ «و به تحقيق شما را به صورت گوناگون آفريد».[5]

حقيقت نماز هم چون ساير امور در باطن و روح او نهفته شده كه اين قالب و صورت را پذيرا شده است هرگاه آن حقيقت بخواهد در عالم خارج تحقق يابد قطعاً بايد

در همين طور و قالب خاص باشد و در غير اين صورت نماز نبوده بلكه پديدة ديگري است.

هرگاه اين قالب خاص و صورت ظاهري نماز با روح و باطن آن آميخته و قرين گردد نماز حقيقت خود را يافته و تأثير خود را مي‎گذارد.

در چنين صورتي است كه اين

  الهي، ستون دين[6]، معراج مؤمنين[7]، روشنگر چهرة مسلمين[8]، مقرِّب متقين[9]، مكمّل اخلاص مخلصين،

مبعِّد خصائص ملحدين[10]،مسوِّد چهرة شياطين[11]، و مميّز مؤمنين از كافرين[12]،
قرار مي‎گيرد.

پس نمازي كه فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطي شي نخواهد بود. بنابر اين قيام به ظاهر آن، تحركي در نمازگزار ايجاد نخواهد كرد و از سوي ذات

باري به اين نماز اقبال و توجهي نيست چنآنچه از رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده كه فرمودند:

«خداوند متعال نظر نمي‎افكند به نمازي كه آدمي دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نكند».[13]

پس حقيقت نماز اعم از صورت ظاهري و معناي باطني است و تمسك به هر يك از اين دو بدون ديگري نماز نيست در نتيجه هم كساني كه به ظاهر آن تشبث جسته

و از روح آن بي‎خبرند از حقيقت نماز غافلند و هم آنان كه نماز نمي‎خوانند و ادعا دارند كه ما به معنا و حقيقت آن رسيده‎ايم معرفتي از نماز ندارند چون نماز در هر

دو صورت فاقد حقيقت است.
 


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره مباركه احزاب، آيه 56.
[2] . سوره مباركه احزاب، آيه 43.
[3] . سوره مباركه توبه، آيه 103.
[4] . سوره مباركه اسراء، آيه 78.
[5] . سوره مباركه جن، آيه 14.
[6] . تهذيب، ج 1، ص 173، روايت 68؛كافي، ج 7، ص 25، روايت 7.
[7] . بحار الانوار، ج 82، ص 303، روايت 2، باب 4.
[8] . نهج الفصاحه، حديث 1874.
[9] . اصول كافي، ج 3، ص 265، روايت 6؛ نهج الفصاحه، حديث 1878.
[10] . مجمع البيان، ج 7، ص 447، ذيل آيه 45 عنكبوت.
[11] . نهج الفصاحه، حديث 1877.
[12] . نهج الفصاحه، حديث 1098.
[13] . معراج السعاده، ص 668.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 2- اهميت دوران جواني  


بر هيچ اهل علمي پوشيده نيست كه در شكل گيري شخصيت هر فرد، مقطع جواني از جايگاه خاص و اهميت ويژه‎اي برخوردار است.

شايد بتوان گفت كه ثبات شخصيت هر انساني در اين سنين آغاز و به هر نحوي كه شكل گيرد غالباً به همان صورت قوام يافته و تثبيت مي‎گردد و به همين دليل در روايات

بر اهميت و برتري اين مقطع سني تأكيدات زيادي رفته و نيز روانشناسان اين دوره را حيات مجدد انسان ناميده‎اند.

صاحب شريعت اسلام، حضرت خير الانام كه از سرچشمة وحي الهام مي‎گرفت در تكريم و احترام به جوانان فرمودند:


فضل الشابّ العابد الذي يَعبُدُ في صباه علي الشيخ الذي يَعبُد بَعْدَ ما كَبُرَتْ سِنُّهُ كفضلِ المرسلين علي ساير النّاس.

«فضيلت و برتري جوان عابد كه از آغاز جواني خدا را عبادت كند بر پيري كه وقت پيري مشغول عبادت گردد چون فضيلت پيغمبران است بر ساير مردم».[1]

و در جاي ديگر با اشاره به ارزش جواني مي‎فرمايد: اغتنم شبابك قبل هرمك.

«جواني‎تان را قبل از فرارسيدن پيري غنيمت و قدر بدانيد».[2]

و خطاب به والدين و مربيان در برخورد با جوانان و نوجوانان مي‎فرمايند:

اوصيكم بالشّبان خيراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشُّبّانُ و خالفن الشيوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال عليهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.

«به شماها دربارة نوبالغان و جوانان به نيكي سفارش مي‎كنم كه آنها دلي رقيق‎تر و قلبي‎ فضيلت پذيرتر دارند.

خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم.

جوانان سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند ولي پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.

سپس به آيه‎اي از قرآن اشاره كرد و دربارة مردم كهن سال و پير كه مدت زندگي آنان به درازا كشيده و دچار قساوت قلب شده‎اند سخن گفت».[3]


همه اين سخنان گوهر بار كه در خطاب به مسلمانان تأكيد داشتند علاوه بر سيرة عملي و برخورد بزرگوارانه و محترمانه كه با جوانان داشته‎اند حاكي از حساسيت عنفوان جواني است.

بنابراين از منظر علم و دين، در تمام عمر و طول حيات انساني هيچ برهه‎اي مهمتر از دورة نوجواني و جواني نيست.

يكي از روانشناسان معروف غربي به نام دكتر «ماي لي» در اهميت اين دوره از عمر آدمي چنين مي‎گويد:


«در نوجواني مسأله شخصيت و هويّت با شدّت تمام از نو وارد ميدان مي‎شود پس نوجواني و جواني يكي از

مراحل و مراتب بارور هستي است كه طي آن ساختهاي قطعي شخصيت و هويت بزرگسال تثبيت شده يا دوباره مطرح مي‎گردند».[4]


انعطاف پذيري روحية جوانان

نسل جوان تنها قشر منحصر به فردي است كه بيشترين روحية تأثير پذيري را داراست شفافيت روحية جوانان و حساسيت ايشان، عامل اصلي توجه دستگاههاي تبليغاتي استكبار و بنگاههاي فرهنگي غرب، براي سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقي و اهداف پليد خويش در طول تاريخ بوده است.

درست از زماني كه دنياي غرب در اثر تحقيقات و مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه جوانان آسيب پذيرترين قشر هر جامعه‎اند با تشكيل بنگاههاي فرهنگي تبليغي همة همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهي تحت عنوان آزادي و عناوين مقدس ديگر به كار گرفت تا اين كه به اغراض استكباري و سلطه طلبي خود دست يازد.

اگر چه غرب در القاي فرهنگ خود به كشورهاي اسلامي از راههاي متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولي تاريخ بهترين شاهد و گواه است

كه نفوذشان بيشتر از طريق جوانان تحصيل كرده يا عوام مقلد (جواناني كه به مباني دين آشنايي چنداني ندارند) بوده است كه سقوط اسلام در اندلس (اسپانياي فعلي) يا سلطة غرب بر مسلمانان الجزاير بهترين نمونه تاريخي است.

روح ظريف و باقد است، احساسات پاك و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلي شكفته و با طراوت نموده است كه بيشترين تأثيرپذيري را براي پژمرده شدن داراست.

تشبيه نوجوان و جوان به نهال نورس در كلمات معصومين، حاكي از همين مطلب است كه او را مي‎توان به هر جهتي هدايت نمود بر خلاف درخت تنومندي كه كسي قادر به جهت دهي او نيست مگر با بريدن تنه آن درخت.

بنابراين جواني با نوعي اثر پذيري روحي و حالات انفعالي و تشويشات ذهني همراه و آميخته است كه كمتر صبغه و رنگ عقلي و استدلالي دارد.

به همين جهت عوامل خارجي در جهات مثبت يا منفي بيشترين اثر را در او مي‎گذارد.

آنچه كه از ديدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوي تكامل انساني و اهداف متعالي است. سنت و سيرة پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اولاد طاهرينش نسبت به جوانان، مبيّن همين نكته است.

پس صرفاً به كار گرفتن احساسات جوانان و تشويق و تحريص آنان از قدرت احساسي و عاطفي مقصود شارع مقدس نيست بلكه سوق دادن آن در قلمرو دين و عقلاني نمودن اهداف عاليه انساني، همه همت رهبران دين مي‎باشد و ادعاي ما اين است كه همة تعاليم دين و احكام الهي خصوصاً نماز در همين راستا بر مسلمين فرض و واجب شده است.


نيازهاي غريزي و فطري جوانان و پاسخ آن

با تمهيد مقدمات و مطالبي كه ذكر شد مي‎توان گفت كه فلسفه همه عبادات ديني در اين نكته معطوف است كه متأثرترين قشر يعني جوانانرا مؤثرترين قشر در اجتماع انساني قرار دهد.

چون احساس به يك تكيه گاه محكم و امنيت و آرامش در پناه آن تنها عنصري است كه مي‎تواند به جوان اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابات دروني و تشويشات ذهني رها سازد.

همه مشكلات و معضلات روحي و رواني كه هويّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصيت او را از كَفَش ربوده و خلاء عظيمي را در او ايجاد كرده ناشي

از نداشتن يك ملجاء و عدم دست يابي به يك پناهگاه دائمي و مستحكم است. همة صاحبان مكاتب كوشيده‎اند تا به نحوي اين آتش احساسات دروني را خاموش و يا حداقل

از شعله‎هاي آن بكاهند.

به همين خاطر راه حل‎هايي چون آزادي بي‎قيد و شرط جوانان در ارضاي هواهاي نفساني و غرايز حيواني و سوق دادن و جهت دهي ايشان به ميخانه‎ها و كاهواره‎ها و صدها

طرق ديگر را به عنوان پناهگاه ارائه دادند اما پس از رويكرد جوانان به آن مأمن‎هاي به ظاهر مستحكم، سقف‎هايشان فرو ريخته و به واهي و خيالي بودن آنها پي برده‎اند.

چون با ارضاء نيازها و دفع هواهاي نفساني، اهداف خود را تأمين شده نمي‎يافتند.


«امروزه اشتياق شديد جوانان سراسر جهان به شنيدن موسيقي به اصطلاح پاپ (Pop) و پوشيدن لباسهاي نوعاً جديدي

مثل بلوجين كه زبان حال ميل به آزادي از قيد و بندها و تحرك و تكاپو و اعلام استقلال يك تنه از قيد ضوابط و معيارهاي اجتماعي است كاملاً‌ واضح است.

بسياري از جوانان تيز و چابك پا در ركاب سفر مي‎گذارند بدون آن كه بدانند به كجا مي‎روند.

در اين مسحور شدگي و حتي تسخير شدگي در قبال شيوة زندگي جديد كه از غرب سرچشمه گرفته و جهانگير شده است شمار كثيري از جوانان مسلمان شريك بوده‎اند

دانستن اين نكته براي جوانان مسلمان لازم است كه اين پديده‎ها با علل ژرفتري ارتباط دارند كه از نظر معنوي بي‎طرف نيستند».[5]

جوانان در زندگي و حيات جواني خويش امور زيادي را درحال تجربه كردن مي‎باشند او چون ساير افراد جامعه اما عاطفي و احساسي‎تر از ديگران در صدد دست يابي

به امري است كه قلبش را بدان واسطه تسكين بخشيده و نوعي آرامش را تحصيل نمايد و ليكن به هر چيزي كه روي مي‎آورد بعد از مدت كوتاهي در مي‎يابد كه آن عنصر،

مطمئن و واقعي نيست.


البته تشخيص اين امر در ابتداي سنين نوجواني و جواني بسيار دشوار است شور و هيجان جواني در جوانان غالباً فرصت

تعقل و انديشة اين كه انسان براي يك زندگي و حيات طولاني و اهداف متعالي خلق شده را از او سلب كرده و به همين خاطر او بعد از تجربه عملي، به پوچي و بي‎پايگي

بسياري از مأمن‎هايي كه بدان پناه آورده است پي خواهد برد.

و دشمنان دين خصوصاً غرب به خاطر درك همين نيازهاي فطري و غريزي جوانان تلاش زيادي انجام مي‎دهند تا اين گرايش‎ها را به جهاتي كه اهداف آنها را تأمين مي‎كند سوق دهند و آنها را از كمالات معنوي و ديني منحرف سازند.

كسي كه خود مدت زيادي از عمرش را در ميان غربيها سپري كرده و الان هم زندگي خود را با آنها در حال تجربه كردن مي‎باشد قضاوت و داوريش چنين است كه گويد:

«در شيوة زندگي كنوني غرب كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظة كنوني فارغ از همة تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرافرازيهاي لحظه‎اي و لذت حسي آني وا مي‎دارد.


پرستش قهرمانان ورزشي و ميل به ركورد شكني دايمي و فايق آمدن بي‎وقفه بر طبيعت نشان دهندة يك وجه از اين دل مشغولي به تن است در حالي كه جنبة بسيار

ويرانگرتر همين گرايش را مي‎توان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، روابط جنسي آزاد و نظاير آن ديد كه تماماً‌ از تلاش نفس براي غرق نمودن خود در

لذتهاي آني جسمي و غريزي حكايت دارد. بديهي است كه ورزش مستلزم انضباط و سخت كوشي است و اين از جهات مثبت آن است.

اما بزرگداشت بيش از حدّ ورزش و كمابيش پرستيدن قهرمانان ورزشي ناشي از اهميت گزافي است كه به تن داده شده است.

علاوه بر اين كه نقش و اهميتي كه به ورزش داده مي‎شود

ابداً بي‎ارتباط با اشتياق به لذت جويي‎هاي جسماني نيست. كه همه اين عوامل متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاي اخلاقي است».[6]

يك جوان مسلمان با تحصيل معرفت و دست يابي به علوم مقدس ديني بايد خود را مجهز ساخته و به دامي كه جوانان غربي بدان گرفتار آمدند هويت خود را از دست ندهد.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج الفصاحه، حديث 2050.
[2] . نهج الفصاحه، حديث 372.
[3] . سفينة البحار، ج 2، ص 176.
[4] . دكتر ماي لي، شخصيت، ترجمه دكتر محمود منصور، ص 120.
[5] . دكتر نصر، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ص 338.
[6] . دكتر حسين نصر، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ص 342.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 

 3- نقش نماز و تعاليم ديني در شخصيت جوانان  



اين كه در انسان تمايلات و گرايشاتي وجود دارد كه او را متوجه به اهدافي مي‎سازد و مي‎خواهد با دست يابي به آن اهداف خود را تسكين و اطمينان ببخشد نشانه آن است كه بايد چنين ملجائي وجود داشته باشد.

چون اقتضاي حكمت بالغه الهي اين است كه هيچ نيازي را بدون پاسخ نگذارد.

آري اگر انسان احساس عطش و گرسنگي مي‎كند بايد آب و طعامي باشد تا رفع تشنگي و گرسنگي نمايد.

حال بايد ديد كه چه عواملي اضطراب او را رفع مي‎كنند و چه دارويي براي او شفا بخش است و كدام طبيب به درد او عالم مي‎باشد؟

ترديدي نيست كه روح و حقيقت تعاليم دين به نيازهاي روحي و گرايشات غريزي و فطري او برگشت مي‎كند و با جزم و يقين مي‎توان گفت كه هيچ يك از دستورات دين بي‎ارتباط با تكامل انساني او نيست.


«جان و جوهر پاسخ اسلامي به دنياي متجدد در جهات ديني و معنوي و فكري زندگي بشر نهفته است.

همين جهات است كه كردار بشر و نحوة تلقي او را از جهان پيرامون رقم مي‎زند. مهمترين پاسخ يك جوان مسلمان و مهمترين گامي كه بايد او پيش از هر

چيز بردارد اين است كه قوت ايمان خود را حفظ كند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحي اسلامي از دست ندهد. دنياي متجدد به تدريج تباه شده است و درصدد است

همة آنچه را كه مقدس و طبعاً‌ ديني است از بين ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان ديني كه از نگرش قدسي نسبت به زندگي و قانون الهي در برگيرندة همه افعال و اعمال بشر عدول نكرده است مخالفت دارد.

اكثر مشترقان غربي حدود دو قرن به اسلام مي‎تاخته‎اند و سعي داشته‎اند به مسلمين ياد دهند كه دين خود را چگونه بفهمند.»[1]


همه اين تلاشها بدان جهت صورت مي‎گيرد كه اسلام چون مسيحيت و يهوديت تحريف نشده و متون واقعي آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مي‎توان در او جست.

در متن و منبع همين دين (قرآن) به مسلمانان تعليم داده مي‎شود كه قرآن شفاي همه امراض قلبي انسانهاست.


قد جاءتكم موعظةٌ من ربكم و شفاءٌ لما في الصدور؛

«اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمد و درمان آنچه كه در سينه‎هاست».[2]

و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبيب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه كاملي است كه با عمل بدان مي‎توان سلامت كامل را بدست آورد چنآنچه علي ـ عليه السلام ـ فرموده‎اند:

«از قرآن براي بيماري‎هاي خود شفا طلب كنيد و براي حل مشكلات خويش به آن استعانت بجوييد چه اين كه در قرآن شفاي بزرگترين دردهاست كه آن درد كفر و نفاق و گمراهي است».[3]

و نيز در همين دين تأكيد بسيار رفته است به اين كه اطمينان قلبي شما انسانها در گرو ياد الهي است.

الا بذكر الله تطمئنّ القلوب؛ «آگاه باشيد كه با ذكر و ياد خدا دلها آرامش مي‎يابد».[4]

پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعي، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه كامل به خالق قادر است تا اين كه خود را بدان وابسته بيند

و از غير او دل بركند و پاسخ اصلي و برآوردن همه نياز و فقر خود را در بي‎نيازي و غناي او يابد و هدايت خويش را در عمل به دستورات و تعاليم او بداند

و تعديل شخصيت و تكميل انسانيت خود را در انس و آشنايي با تعاليم قرآن و دستورات اسلام جستجو نمايد.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جوان مسلمان و دنياي متجدد، ص 352.
[2] . سوره مباركه يونس، آيه 57.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 176.
[4] . سوره مباركه رعد، آيه 28.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




 4- ياد خدا مايه آرامش دلها  


انسان موجودي است كه در زندگي خود، خواه ناخواه با اضطراب و نگراني‎هايي روبروست.

   اين نگراني‎ها براي برخي محدود به مسائل مادي است و گاهي از اين حد گذشته و جنبه غير مادي و معنوي هم پيدا مي‎كند.

اين حالت گاهي برخي از انسانها را چنان به خود مشغول مي‎دارد كه تمام عمرشان را در بر مي‎گيرد و با همان حالت از دنيا مي‎روند و در برخي ديگر،

مدتي از حياتشان را اشغال و زماني سربلند مي‎كنند كه مدت زيادي از عمرشان سپري شده است.

اما عده‎اي از افراد آگاه با تدبير خاص جلوي اين حالات دروني خود را گرفته و ناآرامي دروني خود را آرامش مي‎بخشند.

براي همه ما اين نكته حائز اهميت بسياري است كه بدانيم عامل اين آرامش چيست و چگونه آن اضطراب به طمأنينه تبديل شده و آرامش تضمين و تأمين مي‎گردد.


آري خداوند با يك جمله كوتاه و مختصر پاسخ اين سؤال را داده‎اند كه:   «بدانيد با ياد خدا دلها آرام مي‎گيرد».

اما بايد گفت كه اين كلام الهي براي بسياري از افراد حتي تحصيل كرده‎هاي ما شايد مبهم بوده و تفسير آن روشن نيست.

علامة طباطبايي (ره) صاحب تفسير ارزشمند الميزان در تبيين و تفسير اين آيه مي‎فرمايند:


«در اين آيه و كلام الهي تذكر و توجهي براي مردم است كه قلبها را متوجه و متمايل به ياد و ذكر او سازند.

زيرا هيچ تلاش و همتي براي انسان در زندگيش نيست مگر براي رسيدن به سعادت و نعمت و هيچ ترسي ندارد

مگر ترس از افتادن در بدبختي و سختي و شقاوت و خداوند تنها سبب و يگانه عاملي است كه امور خير در دست اوست و نيز همه خوبي‎ها به او بر مي‎گردد. و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ايشان است.

پس توجه و اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابي و كمال مطلوب است. پس قلبها به ياد او از نگراني‎ها و اضطرابات مطمئن مي‎شوند و تسكين مي‎يابند».[1]


در روايت وارد شده است كه وقتي اين آيه (آيه 28 سورة رعد) نازل شد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به اصحابش فرمود آيا مي‎دانيد معني اين آيه چيست؟

اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر مي‎دانند.

فرمود:
«كسي كه خدا و رسول او و اصحاب پيامبر را دوست بدارد». و در روايت ديگر دارد كه «خدا و رسول و اهل بيت و پيروان و شيعيان ما را دوست داشته باشد».[2]

 نماز بارزترين مصداق ذكر خدا  

ذكر در لغت به معناي حفظ مطالب و معارف آمده با اين فرق كه حفظ به معناي بدست آوردن در ابتداي امر گفته مي‎شود و ذكر به ادامه و حاضر داشتن آن. كه آن حضور گاهي قلبي است و گاهي قولي و به همين خاطر ذكر را به دو قسم قلبي و زباني تقسيم كرده‎اند.[3]

و اما مصداق ذكر: براي ذكر افراد و مصاديق زيادي در قرآن و سنت بيان شده است ولي آنچه از فحص و بررسي در آيات و روايات بدست مي‎آيد

اين است كه نماز، فرد واقعي و مصداق حقيقي ذكر الهي است چون نماز دستوري است كه در همة شرايع و اديان الهي جزء فرائض و واجبات بوده است

و خداوند در قرآن كريم تصريح كرده است كه مراد از ذكر الهي، نماز است.


اَقِم الصلاة لذكري؛ «نماز را به پا دار تا به ياد من باشي».[4]

و در آيه ديگر مي‎فرمايد:

و لذكر الله أكبر؛ «نماز بزرگترين ذكر الهي است».[5]

اين كه نماز را برتري مصداق ذكر خدا ياد كرده شايد بدين جهت باشد كه در حال قيام به نماز، نفس آدمي در اثر توجه به مبدأ اعلي و خالق يكتا از اضطراب دروني دور شده و سختي‎ها و ناملايمات را از ياد مي‎برد.

و شايد وجه كمك گرفتن از نماز در آيه


استعينوا بالصبر و الصلاة؛ «يعني از صبر و نماز استعانت بجوئيد»[6]

همين باشد. در تفسير آيه 91 سوره مباركه مائده

«انما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة و البغضاء في الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلاة فهل انتم منتهون»؛

«شيطان مي‎خواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد آيا خودداري خواهيد كرد».

گفته شد كه: «به اين دليل خداوند در اين آيه نماز را جداي از ذكر خدا اسم برد ـ با توجه به اين كه نماز هم ذكر خداست ـ كه نماز فرد كامل از ذكر الهي است

و خداوند اهتمام بيشتري به امر آن دارد و در روايت صحيح هم وارد شده كه نماز پايه و ستون دين است».[7] و نيز از كلمه «موقوت» در آيه 103 سورة مباركه نساء كه فرمود:


ان الصلاة كانت علي المؤمنين موقوتاً؛

«استفاده مي‎كنند كه وقت در نماز كنايه از ثبات و تغيير ناپذير بودن اين فريضة الهي است يعني نماز يك فريضة ثابتي است كه در هيچ حال ساقط نمي‎شود

و هرگز تبديل به چيز ديگر نمي‎گردد آن طور كه مثلاً روزه در مقام اضطرار تبديل به فديه مي‎شود».[8]


بنابراين كمترين ترديد در اين مطلب روا نيست كه ياد خدا آرام بخش دلها از همة يأس‎ها و ناآرامي‎ها بوده و نماز روشن‎ترين مصداق و فرد اكمل از ذكر الهي است.

نتيجه اين كه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تكيه گاه امن و مأمن مستحكم براي انسانها مخصوصاً جوانان است

كه هرگز نفس خويش را از افتادن در مهلكه حوادث مصون نمي‎بينند و شايد به همين سبب باشد كه در كتاب آسماني قرآن كمتر عبادتي چون نماز مورد اهميت قرار گرفته است

تا آن جا كه حدود صد و چهارده مورد اين كلمه در قرآن به كار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است.

و در صدق و درستي ادعاي ما همين بس كه جواني از انصار نماز را با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جا مي‎آورد

و با اين وصف آلوده به گناهان زشتي نيز بود. اين مطلب را به عرض پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رساندند. حضرت فرمود:


انّ الصلاةً تناهُ يوماً؛

«نمازش او را روزي از اين اعمال پاك مي‎كند».[9]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . الميزان في تفسير القرآن، ج 11، ص 358.
[2] . الميزان في تفسير القرآن، ج 11، ص 370.
[3] . مفردات الفاظ القرآن، ص 181.
[4] . سوره مباركه طه، آيه 14.
[5] . سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.
[6] . سوره مباركه بقره، آيه 45.
[7] . الميزان، ج 6، ص 123، چاپ بيروت (دورة بيست جلدي).
[8] . الميزان، ج 5، ص 65، چاپ بيروت.
[9] . مرحوم طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 447.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 


 5- آيا نماز انسان را از زشتي باز مي‎دارد؟  


چنآنچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز مي‎دارد و در قرآن و سنّت عامل دوري از فحشا و منكرات شمرده شده است.

با اين توصيف كه نماز، تنها ذكر الهي است كه اين همه اثر داشته باشد جاي اين سئوال است كه:


پس چرا بسياري از افراد خصوصاً جوانان با اين كه اهل نمازند چنين آثاري در زندگي‎شان مشهود نيست؟

اگر قرآن مي‎فرمايد:

ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر؛ «همانا نماز از فحشا و زشتي دور مي‎كند».[1]

پس چرا بسياري از افراد نماز مي‎خوانند ولي دامان آنان به گناهان و زشتي‎ها آلوده است؟

اگر آثار نماز، نورانيت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاك و طاهر، آلودگي و پليدي را پذيراست؟


در پاسخگويي به اين سئوال عالمان ديني و مفسران، اقوال متعددي را بيان داشته‎اند كه به صورت فشرده بيان مي‎شود.

1. برخي از ايشان در مقام جواب به اين اشكال، در مفهوم و معناي نماز، دقيق شده‎اند و گفته‎اند كه منظور از نماز در اين آيه كه مي‎فرمايد:


«نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منكرات دور مي‎سازد»‌

به معناي دعاست و مراد دعوت كردن و تشويق نمودن مردم است به امر الهي و معني آيه اين است كه:

قيام كن به دعوت كردن مردم به سوي دستورات الهي كه اين دستور الهي مردم را از فحشاء و منكرات دور مي‎سازد.

اين قول صحيح نيست چون با ظاهر آيه سازگار نيست.


2. بعضي ديگر قولشان اين است كه: قسمي از نمازها داراي چنين آثاري مي‎باشند اما همه نمازها چنين انعكاس و بازتابي ندارند.

3. عده‎اي از مفسران جواب داده‎اند به اين كه: نمازگزار مادام كه مشغول نماز است اثر دوري از گناه در او ايجاد شده و بعد از اقامه نماز اين اثر و فايده مترتب نيست.

يعني اثر نماز كه دوري از منكرات و زشتي‎ها باشد مقطعي و زود گذر است.


4. جواب ديگري كه داده شد اين است كه: نماز مثل يك انسان به نمازگزار گويد از فحشاء و زشتي دوري و اجتناب كن و ليكن لازمه نهي از گناه و زشتي اين نيست

كه مخاطب در مقام عمل مجبور به ترك يا دوري باشد. نهي نماز از نهي خداوند متعال كه بزرگتر نيست.

نهي خداوند موجب ترك از زشتي نمي‎گردد تا چه رسد به نهي نماز.

5. برخي ديگر از مفسرين در دفع اشكال مزبور گفته‎اند: نماز را براي اين مي‎خوانند كه به ياد خدا بيفتند چنآنچه خداوند فرمود:


اقم الصلاة لذكري؛ «نماز را براي ياد و ذكر من به پا دار».

و كسي كه به ياد خدا باشد قطعاً كارها و اعمالي كه مورد رضاي خدا نباشد انجام نمي‎دهد. و اگر كسي را مي‎بينيم كه نماز مي‎خواند باز دست به گناه مي‎زند

او اگر نماز نخواند يقيناً گناه و معصيت بيشتري خواهد كرد. و نماز همين مقدار در او تأثير گذاشته كه گناه و معصيت او را كمتر نمايد.[2]

6. قول آخر سخن علامه طباطبايي (ره) است كه به نظر مي‎رسد مستدل‎ترين پاسخ به اين اشكال باشد. ايشان ضمن ردّ و كافي نبودن اقوال و پاسخهاي مزبور چنين مي‎فرمايند:

«آنچه از ظاهر آيات نماز بر مي‎آيد اين است كه اگر دستور داده‎اند به اين كه مردم نماز بخوانند براي اين بوده كه نماز آنان را از فسق و فجور باز مي‎دارد.

و اين تعليل مي‎فهماند كه نماز عملي است عبادي كه انجام آن صفتي در روح پديد مي‎آورد كه آن صفت به اصطلاح، پليسي است غيبي و صاحبش را از فحشاء و زشتي دور مي‎سازد و قلب و دلش از معاصي و منكرات پاك مي‎گردد.


پس اثر طبيعي نماز اجتناب از معاصي است به نحو اقتضاء نه علت تامه دوري باشد. يعني اين اثر در همه نمازگزاران وجود دارد اما به نحو اقتضاء نه به نحو عليت.

پس اين كه گفته شد در بعضي افراد و مصاديق نماز اين اثر مطرح است نه در همه نمازها صحيح نيست.

و يا اين كه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نيز قول درستي نيست بلكه اثرش دائمي و هميشگي است و همين طور اقوال ديگر با اين استدلال طرح مي‎گردند و رد مي‎شوند

پس نماز اين اثر باز دارندگي را در زندگي نمازگزار به صورت مطلق ايجاد مي‎كند يعني هم اين اثر كلي است و هم دائمي. اما در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه.

وقتي اقتضائي شد موانع بايد برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد».[3]


پس تخلف آثار دوري و پاكي از رذايل اخلاقي در نماز، زماني است كه موانعي بر سر راه آن بوده باشد. كه آن موانع جلوي تأثيرش را سد كرده است.

بنابراين هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمري ننشست كه نمازگزار از آن بهره گيرد بدون ترديد موانعي در آن دخيل‎اند كه نخست بايد آن موانع را شناخت سپس در رفع آن بايد كوشا بود.
در واقع پاسخ صحيح از ميان پاسخهاي ششگانه همين قول آخر است و مطالعه در زندگي قائمين و تاركين به نماز مؤيد همين قول است.

چون آنان كه به نماز اهميت مي‎دهند نسبت به حلال و حرام الهي مقيدند و كساني كه نسبت به نماز اهميت كمتري قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسيت كمتري از خود نشان مي‎دهند.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره مباركه عنكبوت، آيه 45.
[2] . تفسير الميزان، ج 16، ص 138.
[3] . الميزان، ج 16، ص 139.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: نقش نماز در شخصيت جوانان

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 






 6- آفات و موانع آثار نماز  


چنآنچه در اين بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلي عدم ترتب آثار در زندگي نماز گزار است و گفته شد كه آنچه مهم است شناسائي و معرفت آن موانع مي‎باشد.

لذا در اين قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره مي‎شود تا شايد با شناخت آن در رفع آنها بكوشيم و آثار نماز را در زندگي و حيات خويش لمس نمائيم.

و اما مهمترين آفات عبارتند از:

 الف. اكتفا به صورت و ظاهر نماز:  


تكيه كردن به صورت نماز و اعتماد به هيأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلي و قلبي به اذكار و اوراد و روح و حقيقت نماز، يكي از عوامل مهم عدم تأثيرگذاري آن است.

همان طور كه قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقيقت آن، در ظاهرش خلاصه نمي‎شود بلكه نماز علاوه بر صورت و ظاهر داراي سيرت و باطن نيز هست

يعني حقيقت نماز بسي گسترده‎تر از تصور عده‎اي است كه آن را در حركات ظاهري محدود دانسته و به همان هيأت صوري تمسك و تشبث جسته‎اند،

آثار نماز به حقيقت و روح آن پيوند و گره خورده است و براي دسترسي و وصول به آن فوايد و آثار چاره‎اي جز نفوذ به باطن و قيام به حقيقت آن نيست

و در واقع ذكر بودن نماز هم به همين معناست. اما اين كه حقيقت و باطن نماز چيست؟ گفته شد كه حضور قلب، فهم معناي اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهي

و هيبت و عزت آن ذات ربوبي، رجاء و اميدواري از او، اعتراف و اقرار به بي‎مقداري و ناچيز بودن خويش از معاني باطنيه و مفاهيم كامله نماز است.[1]

چنانچه از امام رضا ـ عليه السلام ـ در اين باب سؤال شد فرمودند: «علّت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است

و مبارزه با شرك و بت پرستي و قيام در پيشگاه خداوند در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از معاصي گذشته و تعظيم پروردگار».[2]

بنابراين توقع دست يابي به همة آثار مفيده كه موجب صفاي باطن و جلاي دل و دوري بنده از قاذورات و پليدي‎هاي اخلاقي مي‎گردد با صرف انجام حركات ظاهريه،

انتظاري غير منطقي و عقلي مي‎نمايد چون اكتفا به ظاهر و غفلت از اين كه چه مي‎گويد و با كه سخن مي‎گويد و چه مي‎خواهد و حمد و ثنائي كه بر زبان مي‎آورد

چه معنايي در بر دارد چيزي از اثار نماز را بر نمي‎تابد.

اين گونه نمازگزاران مصداق بارز كلام عتاب آلود خداوند مي‎باشند كه فرمود: فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون؛ «اي واي بر نمازگزاران كه دل از ياد خدا غافل دارند».[3]

و يا اين كه رسول گراميش فرمود: هر كس كه نداند و نفهمد كه در نماز چه مي‎گويد نقصان كرده است.

پس آنچه كه به نماز معني مي‎بخشد حركات ظاهريه آن نيست بلكه آن روح نماز است كه فرد نمازگزار را تعالي و كمال مي‎بخشد. باري اين كه نماز چون جميع عبادات داراي قشر و صورت و لب و حقيقتي است.

«مادام كه انسان صورت انسان و انسان صوري است نماز او نيز صوري و صورت نماز است و فايدة آن نماز، صحّت و اجزاء صوري فقهي است در صورتي

كه قيام به جميع اجزاء و شرايط آن كند.

ولي مقبول درگاه و پسند خاطر نيست. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معني پي برد نماز او حقيقت پيدا مي‎كند پس بر مؤمن به حق و حقيقت

و سالك الي الله به قدم معرفت لازم است كه خود را براي سفر معنوي و معراج ايماني مهيا كند و عوائق و موانع سير و سفر را از خود دور سازد».[4]


 ب. عدم اخلاص و حضور قلب:  


يكي ديگر از عواملي كه موجب مي‎شود تا نماز تأثيري در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.

اين كه نماز را «ذكر الله» ناميده‎اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعني استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است.

ملاك و ميزان هر عملي در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه امام العارفين و سيد السالكين علي ـ عليه السلام ـ فرموده‎اند:


«همانا دو نفر از امت من به نماز مي‎ايستند و ركوع و سجودشان يكي است و حال آن كه مابين آنها مثل مابين زمين و آسمان است».[5]

اگر سؤال شود كه معناي حضور قلب چيست؟ مستفاد از كلام بزرگان و اولياي دين اين است كه:

«حضور قلب يعني فارغ ساختن دل از همه براي عملي كه به آن مشغول است تا اين كه بداند كه چه مي‎كند و چه مي‎گويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد

و اين را خشوع دل نيز مي‎گويند يعني جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزي نگذرد و ديگري خشوع جوارح است كه اعمال ظاهري نمازگزار است».[6]


و حضور قلب يعني پرستش و عبادت خداي به نحوي كه گويا تو او را مي‎بيني و قلب تو تجلي‎گاه اوست و حداقل مراتب آن اين كه فهم كني كه اگر تو او را نمي‎بيني او تو را مي‎بيند.

اعبدالله كانك تراه و إن لم تكن تراه فإنَّه يراك».[7]

از حضرت موسي ـ عليه السلام ـ روايت شده كه از جانب خدا بر او وحي شد اي موسي چون مرا ياد كني ياد كن و اعضاي تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من

خاشع و با وقار باش و چون مرا ياد كني زبان خود را در عقب دل خود بدار يعني اول به دل ياد كن و بعد به زبان و چون در حضور من بايستي بايست مانند بندة ذليل

و مناجات كن با من با دل ترسناك و زباني راستگو. و از امام باقر ـ عليه السلام ـ حديث شده است كه: نمازهاي بنده گاهي نصف آن بالا مي‎رود

و گاهي ثلث آن و گاهي ربع آن و گاهي همه آن و بالا نمي‎رود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصاني كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند.

و اين سخن و كلام عرشي امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ است كه:


«خوشا به حال آن كس كه خالص كند براي خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزي كه چشمش مي‎بيند و فراموش نكند ذكر خدا را به واسطة آن

چيزهايي كه گوشش مي‎شنود و محزون نشود دلش به آنچه كه به غير عطا شده است».


و در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ آورده‎اند كه ابو حمزه ثمالي گويد امام ـ عليه السلام ـ را ديدم كه نماز مي‎گذارد و رداي مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد

تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض كردم فرمودند آيا مي‎داني در خدمت كه بودم به درستي كه نماز به درجة قبول نمي‎رسد مگر به قدري كه دل متوجه او باشد».[8]

بنابراين مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حيث فقهي رفع تكليف مي‎كند ولي چنين نمازي محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست.

يعني اگر كسي نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهي

مهر صحت بر او مي‎خورد و ليكن اثر چنين نمازي به همين مقدار است كه فارق ميان او تارك الصلاة است.

پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوي و عرفاني را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلي اين است كه دل به نماز نمي‎دهيم.

اكثر ما راضي هستيم به اين كه نمازي خوانده باشيم تا در زمرة سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوييم كه وقتي به نماز ايستيم بسياري

از كارهاي فراموش شده در اذهان زنده مي‎شود. تو گويي نماز كليد خاطرات و رمز بازگشايي اوهام و خيالات است.

در غالب نمازهاي ما اين كلام امام خميني (ره) صادق است كه:


«نماز كليد دكان يا چركة حساب يا اوراق كتاب و يا فرصتي براي مشغول شدن به افكار متشتته و خواطر شيطانيه ماست».[9]

«يكي از بزرگان ابتدا به جوالبافي اشتغال داشته است و روزي يك جوال مي‎بافت و آخر هفته حساب مي‎كرد و مزد شاگردهايش را مي‎پرداخت.

روزي به هنگام حساب يك جوال از قلم افتاد آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسي داده‎اند به خاطرشان نيامد.

غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسي داده است.

پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلاني داده‎ايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مي‎خواندي يا جوال پيدا مي‎كردي؟

استاد از اين واقعه متنبّه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد».[10]

و نيز در همين باب در شرح حال سيد رضي و سيد مرتضي علم الهدي دو برادري كه از شاگردان وارسته شيخ مفيد (ره) بودند آورده‎اند كه سيد رضي به

برادر بزرگ خود سيد مرتضي در نماز جماعت اقتدا نمي‎كرد برادر بزرگتر به نزد مادر شكايت برد و مادر سيد رضي را نصيحت كرد سيد رضي به

توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا كرد.

اما در اثناء نماز، نمازش را تمام كرد و از مسجد بيرون رفت، سيد مرتضي نزد مادر آمد و گفت سيد رضي آنچه امروز كرد بدتر از پيش بود مادر ماجرا را از سيد رضي جويا شد.

سيد رضي در جواب گفت: در اثناء نماز ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است به ناچار نماز را شكستم چون كه طهارت شرط صحت نماز است،

مادر شرح حال را با سيد مرتضي در ميان گذاشت سيد گفت راست مي‎گويد زيرا در مسير رفتن به مسجد زني درباره احكام خون حيض از من سؤال كرد به او پاسخ دادم.

اما در اثناء نماز به اين انديشه افتادم كه جوابي كه دادم درست بود يا اشتباه».[11]

پس علم و آگاهي به اين نكته بر همه خصوصاً بر جوانان كه داراي قلبي پاك و باطني صاف مي‎باشند لازم است كه حضور قلب و اخلاص هر چند

كه شرط صحت نماز نيست ولي شرط كمال آن است و بايد اين مانع كه خواطر غيرالهي و شيطاني در حال نماز است را از بين برده و نمازي با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم مُلك به ملكوت پرواز دهد كه   معراج المؤمن
.
 

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مرحوم نراقي، معراج السعادة، ص 666.
[2] . وسائل الشيعه، ج 3، ص 4.
[3] . سوره مباركه ماعون، آيه 6ـ5.
[4] . امام خميني، سر الصلاة، ص 22.
[5] . بحار الانوار، ج 81، ص 249.
[6] . رك: معراج السعاده، ص 666.
[7] . بحار الانوار، ج 25، ص 204، روايت 16، باب 6.
[8] . رك: سر الصلاه (امام خميني)، ص 36؛ معراج السعاده، ص 668 به بعد.
[9] . سر الصلاه، ص 48.
[10] . نشان از بي‎نشانها، ص 323.
[11] . نشان از بي‎نشانها، ص 323.
ارسال پست

بازگشت به “جوانان”