سید رضی(متوفای406)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

سید رضی(متوفای406)

پست توسط علی اصغر حسین »

  سید رضی  
  هنوز يك قرن از غيبت خورشيد پرفروغ آسمان امامت- حضرت مهدی(عج )- نگذشته بود كه ستاره ای از افق بغداد درخشيدن گرفت و نور اميدی بر دل عاشقان و منتظران نشاند.   
  او به سال 395 ق. [1] در محله شيعه نشين كرخ بغداد، در خانه ای كه از گلهای عطر آگين ايمان و اخلاص و روشنايی علم و عمل آذين بندی شده بود، ديده به جهان گشود و نام زيبای «محمد» به خود گرفت. محمد كه بعدها به «شريف رضی» و «سيد رضی» شهرت يافت از خاندانی برخاست كه همه از بزرگان دين وعالمان و عابدان و زاهدان و پرهيزكاران كم مانند و روزگار بودند.   
  پدر و مادر سيدرضی هر دو از سادات علوی و از نوادگان سرور آزادگان حسين بن علی عليه السلام بودند. نسب وی از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم می رسد.(2) از اين رو گاهی شريف رضی را «رضوی» می خوانند. و از طرف مادر نسب وی با شش رابطه به امام زين العابدين عليه السلام می رسد.(3)   
  در جلالت و عظمت شان فاطمه مادر رسيد رضی همين بس كه می گويند: شيخ مفيد رحمة الله كتاب «كتاب النساء» را برای او نوشته و در مقدمه كتاب از او به بانويی محترم و فاطمه ياد كرده است.(4)   
    
  خواب سرنوشت ساز   
  قرن چهارم و پنجم ق. برای بغداد دوران طلايی به حساب می آيد. زيرا در آن موقع از نظر علم و ادب، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسيده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت، تشنگان فضيلت را به ضيافت كوثر دعوت می كرد. از جمله آنان دانشمند فرزانه و فقيه يگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شيخ مفيد بود كه در آن ديار، حوزه درسی برپا كرد و به پرورش استعداد پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده می شد.   
  روزی همچون گذشته شيخ بزرگوار و عصاره تقوا، به منظور تدريس قدم بر «مسجد براثا» گذاشت و درس راشروع كرد. چند لحظه ای از شروع درس نگذشته بود كه ناگهان نفسهای گرم استاد در پشت قفس برخاست: سلام عليكم، بفرمائيد!  
   ها به پشت سر برگشتند و در مقابل ديدگان خود بانوی محترمی را ديدند كه دست دو فرزند كوچك را گرفته بود. بانوی پاكدامن در كمال متانت رو به شيخ كرد و گفت: ای شيخ! اينان دو فرزند «سيد مرتضی» و «سيد رضی» هستند، به خدمت       ام تا فقه به آنان بياموزی.   
  با شنيدن اين كلام شيخ شروع به گريستن كرد ...   
  حاضران در وادی حيرت پی علت می گشتند تا اينكه كلمه «شگفتا» ی استاد آنها را متوجه خود ساخت. شيخ با چشمانی اشك آلود گفت: «حالا حقيقت برايم آفتابی شد و رؤيای شگفتم تعبير گرديد.» و ادامه داد:  
  «خواب ديدم در همين مسجد نشسته ام و مشغول تدريس هستم. در خواب بی بی دو عالم، فاطمه زهرا عليه السلام را ديدم كه دست دو فرزندش امام حسن و امام حسين عليه السلام را گرفته بود و رو به من فرمودند: ای شيخ! دو فرزندم حسن و حسين را آوردم تا فقه شان بياموزی. هنوز حلاوت حضورشان رامی چشيدم كه از عالم خواب بيدار شدم و در دريای تفكر فرو رفتم. خدايا! من كجا و استادی دو امام معصوم كجا؟! با اين افكار به مسجد آمدم تا اينكه اين سلاله زهرای اطهر عليه السلام با دو غنچه از گلستان محمدی از در مسجد وارد شدند و من به تعبير رؤيای خود رسيدم.»   
  از همان روز شيخ مفيد، تربيت سيد مرتضی و سيد رضی را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهايت سعی و تلاش خود را به عمل آورد.(5)   
    
  دلباخته علم و معرفت   
  سيد رضی از همان اوايل كودكی با اشتياق فراوان به تحصيل و فراگيری علوم روی آورد. وی علاوه بر جديت و پشتكاری از هوش فراوان برخوردار بود كه پيشرفت علمی و ادبی او را سرعت می بخشيد. نزاع های مذهبی در قرن چهارم تا حدودی از بين رفته بود. از اين رو در دو فرقه بزرگ و نيرومند تشيع و تسنن در جوی مسالمت آميز زندگی می كردند و روح تفاهم و هبستگی باعث شده بود كه دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افكار و اشاعه مذهب بپردازند. سيد رضی از اين فرصت استثنايی بهره های فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن، صرف و نحو، حديث، كلام، فقه، اصول، تفسير و فنون شعر و غيره را بياموخت تا اينكه در بيست سالگی در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.   
  عده ای از دانشمندان نام آوری كه سيد رضی نزد آنان به كسب دانش پرداخته عبارت اند از:  
  1- ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبری(متوفی 393 ق. ) فقيه و اديب و نويسنده زبر دست كه سيد رضی قرآن را در دوران كودكی نزد وی آموخت.   
  2- ابوعلی فارسی(متوفی 377 ق. ) نام آور دانش و ادب و پيشوای علم نحو در عصر خود.   
  3- ابوسعيد سيرافی(متوفی 368 ق ) دانشمند بزرگ و نحوی كه مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت.   
  4- قاضی عبدالجبار بغدادی، متخصص علم حديث و ادبيات.   
  5- عبدالرحيم بن نباته(متوفی 374 ق. ) از خطبای بلند آوازه و نامدار شيعه، مشهور به خطيب مصری. سيد رضی مقداری از فنون شعر را از وی آموخت.   
  6- ابومحمد عبدالله بن محمد اسدی اكفافی(متوفای 405 ق. ) عالم فاضل و پرهيزكار و مسند نشين قضاوت در بغداد.   
  7- ابوالفتح عثمان بن جنی(متوفی 392 ق. ) اديب ماهر در علم نحو و صرف.   
  8- ابوالحسن علی بن عيسی(متوفای 420 ق. ) شعر شناس و پيشوای علم لغت و ادبيات.   
  9- ابوحفص عمر بن ابراهيم بن احمد الكنانی، محدث ثقه كه سيد رضی از او حديث فرا گرفت.   
  10- ابوالقاسم عيسی بن علی بن حديث بن داوود بن جراح(متوفی 350ق. ) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد.   
  11- ابوعبدالله مرزبانی(متوفای 384ق. ) حديث و مورد اعتماد شيخ صدوق رحمة الله.   
  12- ابوبكر محمد بن موسی خوارزمی(متوفی 403 ق. ) فقيهی سترگ و استاد حديث كه سيد رضی و ديگران از وی فقه آموختند.   
  13- ابومحمد هارون تلعكبری(متوفای 385 ق. ) فقيهی جليل القدر و صاحب كتاب جوامع در علوم دين.   
  14- ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شيخ مفيد(متوفای 413 ق. ) از دانشمندان كم مانند عالم اسلام.(6)   
    
  شعر و شاعری  
  سيد رضی از بزرگترين صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركی صحيح و ذوقی سليم برخوردار بود. وی اولين چكامه قصيده اش را در مدح و ستايش نياكانش(اهل بيت صلی الله عليه و آله) در 9 سالگی سرود و چنان مهارتی از خود نشان داد كه همگان را شگفت زده كرد. سيد رضی در طول حيات خود آثار گران بهايی از جمله ديوان اشعار، كه به گفته ثعالبی چهار جلد می باشد، را به يادگار گذاشت و لقب «اشعر قريش» و «اشعر عرب»(سرآمد شعرای قريش و عرب ) را به خود اختصاص داد.(7)   
  پدر بزرگوارش تا انقراض حكومت پر اقتدار عضدوالدوله ديلمی در قلعه شيراز زندانی بود و در طول اين سالها، شريف رضی كه دوران كودكی خود را می گذراند در هاله ای از غم و اندوه به سر می برد. درر دوران زمام داری صمصام الدوله، ابو احمد پدر سيد رضی از بند اسارت آزاد گشت و سيد رضی با سرودن اشعاری مقدم پدر را گرامی داشت.(8)   
    
  مناسب حکومتی  
   رضی دانشمندی متعهد، وظيفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصيل علم را برای روشنگری افكار و انديشه های جامعه می خواست و از نفوذ اجتماعی و سياسی خود به منظور تشكل نيروهای مخلص و ياری رساندن به همنوعان خود استفاده می كرد. سيد رضی هيچگاه خود را در كنج كتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را روی خود نبست. سيد رضی رسالت خود را فقط در بحث و تحقيق و تاليف و شعر و شاعری نمی ديد بلكه با پيروی از جد بزرگوارش اميرمؤمنان علی عليه السلام به دستگيری از محرومان و ستمديدگان می شتافت و نصرت دين خدا را هدف نهايی خود می دانست.    شيفته خدمت بود نه تشنه   . از اين رو تنها مسئوليتهايی را به عهده گرفت كه ويژگيهای مردمی داشت؛ مانند نقابت علويان، امارت حاجيان و ديوان مظالم.(9)   
    
  سید رضی و خلفای عباسی  
   رضی همه خلفای بنی عباس را غاصب می    و از آنها متنفر بود، بخصوص از «القادربالله». او مردی خود خواه و جاه طلب و متعصب و پركينه و عقده ای بود و در پی بهانه ای می گشت تا ابهت و شخصيت اجتماعی و وجهه علمی و روحانی سيد رضی را از بين ببرد. از طرفی ديگر سيد رضی در همان زمان تنفر و انزجار خود را طی اشعاری آشكار ساخت كه همچون رعد در همه جا پيچيد و غوغايی به پا كرد...   
  هنگامی كه اشعار آتشين سيد رضی به گوش خليفه رسيد سخت برآشفت. و مجلسی برپا كرد تا با ترفندی در آن مجلس بهانه ای به دست آورده و سید رضی را مجازات نماید. سيد رضی دعوت خليفه را رد كرد و در مجلس وی حاضر نشد. از اين رو خليفه غضبناك شد و سيد رضی را از تمام مسئوليت های مهم اجتماعی بركنار كرد.(10)   
  سيد رضی سخنوری شجاع و بی باك بود. او از هيچ مقام و قدرت و صاحب منصبی واهمه به دل راه نمی داد. هميشه به انتظار زمان مساعد به سر می برد تا بر ضد طاغوتيان و حاكمان ظلم و جور، خروشی بی امان از دل پر جوش برآورد و با خشكاندن ريشه ظلم و فساد، بار ديگر عدل علی عليه السلام را بگستراند. آن سيد مجاهد، افكار انقلابی خود را در مجالس خصوصی، ضمن اشعار حماسی به رفقای صميمی و هم مرام خويش بازگو می كرد.(11) و بنا به فكر بلند سياسی كه داشت خود را برتر از خليفه می دانست.   
  سيد رضی روزی نزد «الطايع بالله» نشسته بود و بی اعتنا به جاه و جبروت خليفه محاسن خود را به دست گرفته، به طرف بينی بالا می برد. خليفه خواست بر سيد طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بكشد، رو به سيد گفت:  
  گمان می كنم بوی خلافت را استشمام می كنی؟!  
  سيد رضی با همان متانت و شجاعت هميشگی پاسخ داد:  
  بلكه بوی نبوت را استشمام می نمايم!(12)   
    
  بوستان معرفت   
  سيد رضی در حين فراگيری و قبل از فارغ التحصيلی، اقدام به پرورش طالبان علم و جويندگان معرفت می كرد. وی در بوستان معرفتش به پرورش شاگردانی پرداخت كه به هر يك از آنان افتخار می ورزيد. به طوری كه هر يك از آنان مانند قمری در فلك علم و فرهنگ می درخشند. نام برخی از آن به قرار زير است:  
  1- سيد عبد الله جرجانی، مشهور به ابوزيد كيابكی   
  2- شيخ محمدحلوانی   
  3- شيخ جعفر دوريستی(متوفی حدود 473 ق. )  
  4- شيخ طوسی(م 460 ق. )  
  5- احمد بن علی بن قدامه مشهور به اين قدامه(م 486 ق. )  
  6- ابوالحسن هاشمی   
  7- مفيد نيشابوری(م 455 ق. )  
  8- ابوبكر نيشابوری خزاعی(متوفی حدود 480ق. )  
  9- قاضی ابوبكری عكبری(م 472 ق. )  
  10- مهيار ديلمی.(13)   
    
  ایجاد دارالعلم  
  شريف رضی جوانمردی درد آشنا بود. او نيش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانيت ترجيح می داد و در ميدان های خدمت كمر همت می بست و يك تنه مسئوليت های سنگين و دشوار اجتماعی را بر عهده می گرفت.   
  سيد بزرگوار در كنار كارهای بس سنگين نقابت و ديوان مظالم و... همواره به فكر تحصيل طلاب بود. از اين رو در پی طرحی نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد كه نتيجه انديشه اش ايجاد دانشگاه شبانه روزی شد كه تا آن زمان سابقه نداشت. او با اينكه از تمكن مالی كم بهره بود، وقتی ديد گروهی از طالبان علم و شاگردانش پيوسته در ملازمت او هستند، خانه ای تهيه كرد و آن را به صورت مدرسه ای شبانه روزید درآورد و نامش را «دارالعلم» نهاد و تمامی نيازمنديهای طلاب را برای آنها فراهم كرد. سيدرضی برای دارالعلم، كتابخانه و خزانه ای با كليه وسايل و لوازم فراهم كرد.(14)   
  بايد دانست كه تاسيس دارالعلم سيد رضی ده هاسال پيش از تاسيس مدرسه نظاميه بغداد از سوی خواجه نظام الملك طوسی(سال 457 ق) صورت گرفته است. او تقريبا حدود هشتاد سال بعد از سيد رضی به اين كار اقدام ورزيده است.(15)   
    
  جلوه های تربيتی   
  سيد رضی مردی خود ساخته و پيراسته بود و شخصيت و عظمت افراد را در ارزشهای والای انسانی و معنويات می ديد. از اين رو در تمام عمرش همواره ميانه روی را پيشه خود ساخت. چرا كه با روح قناعت در غنای حقيقی به سر می برد. وی هيچ گاه دست طمع به سوی ديگران دراز نكرد. به همين سبب، علو همت و مناعت طبع شريف رضی، زبانزد عام و خاص گشته بود. در مورد خصوصيات اخلاقی سيد رضی قضايای زيادی نقل شده است كه به يكی از آنها اكتفا می كنيم:  
  از ابی محمد مهلبی، وزير بهاءالدوله نقل كرده اند كه می گفت:  
  روزی به من خبر رسيد خداوند به سيد رضی پسری عنايت كرده است. فرصت را غنيمت شمردم و خواستم به بهانه اين مولود صله ای به سيد رضی بدهم. به غلامان دستور دادم طبقی حاضر كردند و دو هزار دينار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنی و هديه برايش فرستادم.   
  سيد قبول نكرده و پيغام داده بود كه: لابد وزير می دانند و اگر مطلع نيستند، بدانند كه من از كسی صله قبول نمی كنم.   
  به اميد اينكه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پرسيم و زر را فرستادم و گفتم: اين هديه ناچيز را قبول بفرماييد و به قابله ها بدهيد.   
  او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابله ها غريبه نيستند و رسم ما بر اين نيست كه بيگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان می باشند و چيزی هم نمی پذيرند.   
  برای بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال كه خود قبول نمی كنيد بين طلبه هايی كه پيش شما درس می خوانند تقسيم كنيد. چون طبق را آوردند استاد در حضور طبله ها فرمود: طلبه ها خودشان حاضرند! بعد رو كرد به شاگردان و گفت: هر كس به اين پول ها محتاج است بردارد.   
  در اين هنگام يكی از آنان برخاست ديناری(طلا) برداشت و قسمتی از آن را قيچی كرد و بقيه را سر جايش گذاشت. ديگر طلبه ها هم چيزی برنداشتند.   
  شريف رضی از آن طلبه پرسيده: برای چه اين مقدار برداشتی؟!  
  وی گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود كه از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقال مقداری روغن چراغ نسيه كرده ام. حالا اين قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء كنم!  
  سيد رضی تا اين سخن بشنيد دستور داد به عدد طلاب كليد ساختند تا هر كس چيزی لازم داشت كليد انبار را همراه داشته باشد.(16)   
    
  قطرهای از دريای بيكران   
  سيدرضی در دوران جوانی به تفسير و توضيح آيات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوايل كودكی آغاز شده بود. چنانكه بعد از يادگيری، انس دايم و رابطه هميشگی با قرآن برقرار كرد. او همواره با زمزمه كلام الهی آينه دل را جلا می بخشيد. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآنی علاوه بر شيرينی قرائت دوران كودكی، خود را با دنيايی از زيبايي های روح بخش همراه می يافت كه وسعتش بی انتها و غايتش بی منتها بود. سيد رضی محو در جمال تابناك آيات الهی دست به قلم برد تا قطره ای از دريای بيكران تعاليمش را بر صفحه روزگار جاری سازد. ثمره اين تلاش با اخلاص، سه گنجينه گران سنگی است كه برای نسل های آينده به يادگار گذاشت:  
  1- تلخيص البيان عن مجازات القرآن  
  2- حقايق التاويل فی متشابه التنزيل  
  3- معانی القرآن  
    
  ديگر تاءليفات سيد رضی عبارتند از:  
  خصايص الائمه، الزيادات فی شعر ابی تمام، تعليق خلاف الفقهاء، كتاب مجازات آثار النبويه، تعليقه بر ايضاح ابی علی، الجيد الحجاج، مختار شعر ابی اسحق الصابی، كتاب «ما دار بينه و بين ابی اسحق من الرسائل» و ديوان اشعار.(17)   
    
  نهج البلاغه   
  هر روز كه سپری می شد برگ زرينی به دست توانای سيد رضی بر تاريخ تابناك اسلام افزوده می گشت. او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزنده ای ارائه كرد. برای كتاب وحی تفسير نوشت، احكام فقهی تدوين كرد، با اشعار نغز و قصيده های بلند خود سيل معارف، روان ساخت و مسئوليت های طاقت فرسای دينی، سياسی، اجتماعی را بر عهده گرفت، و... با همه اينها احساس خلاء و كمبود می كرد و گويی رسالتی بزرگ بر دوش او گذاشته شده است.   
   می بايست از فضای آزاد به وجود آمده كمال استفاده را می برد و با شناساندن اصالت شيعه، اسلام واقعی را به جهانيان معرفی می كرد. سيد رضی به خوبی می دانست كه رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم بدون وجود علی عليه السلام شهری بی دروازه می ماند و    معصوم، قرآن بدون مفسر خواهد   . می بايست قدم به ميدان گذاشت و اقدامی كرد و كاری را كه انجام آن برای گذشتگان ميسر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.   
  شريف رضی با اين تفكر الهی كار بزرگی را آغازيد. همان كاری كه ثمره شيرينش در كلام بلند مولا علی عليه السلام به بار نشست و كتاب هميشه جاودان نهج البلاغه را به ارمغان آورده، نام و ياد سيد رضی را برای هميشه زنده نگه داشت. در حقيقت او اولين عالمی است كه كلمات و خطبه های اميرالمومنان علی عليه السلام را گردآوری و تدوين كرد.   
    
  از ديدگاه دانشمندان اهل تسنن   
  سيد رضی از نظر مقامات بلند علمی و فضيلتهای ارزشمند اخلاقی، خود را به مرحله ای رساند كه گوی سبقت از ديگران ربود تا بدان حد كه خاص و عام، دوست و دشمن و عالم و عامی به ديده احترامش می نگريستند و زبان به تعريف و تمجيدش می گشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنت درباره عظمت هميشه درخشان سيد رضی سخنان جالب توجهی دارند كه در ذيل به پاره ای از آنها اشاره می كنيم.   
  عبدالملك ثعالبی، شاعر معاصر سيد رضی در كتاب تحقيقی و ادبی خويش «يتيمة الدهر» در وصف سيد می نويسد: «تازه وارد ده سالگی شده بود كه به سرودن شعر پرداخت. او امروز سرآمد شعرای عصر ما و نجيب ترين سروران عراق و دارای شرافت نسب و افتخار حسب، و ادبی ظاهر و فضلی باهر و خود دارای همه خوبی هاست.»(18)   
  خطيب بغدادی در كتابش موسوم به «تاريخ بغداد» می گويد: «... رضی كتابهايی در معانی قرآن نگاشته است كه مانند آن كمتر يافته می شود.»(19)   
  جمال الدين ابی المحاسن يوسف بن تغری بردی اتابكی در كتاب «النجوم الزاهره فی ملوك مصر و القاهره» می نويسد:  
  «سيد رضی موسوی، عارف به لغت و احكام و فقه و نحو و شاعری فصيح بود. او و پدرش و برادرش پيشوای شيعيان بودند.»(20)   
    
  غروبی نابهنگام   
  آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هيجان بود. نگاههای نگران و معنا دار مردم حاكی از اضطرابی بود كه كسی نمی خواست و نمی توانست باور كند. هرگز به ذهن كسی نمی رسيد كه به اين زودی شاهد چنين حادثه غم انگيز و جانسوزی خواهد شد... اما هرچه بود تمام شده بود و ديگر گريزی جز پذيرفتن آن نبود. هركس به ديگری می گفت:   
  شريف رضی درگذشت.  
  سيد رضی در ماه محرم سال 406 ق. در سن 47 سالگی چشم از جهان فرو بست و جهان علم و عالم تشيع را در غم و ماتم فرو برد...   
   اند سيد رضی استوانه علم و تقوا و سياست، از    گذشت مرموز و    برادرش چنان متاثر و متاسف شد كه تاب ديدن جنازه او را نياورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس كاظمين عليه السلام پناه برد. انبوه مردم جنازه سيد رضی را تشييع كردند و فخرالملك وزير بر جنازه وی نماز خواند. پيكر پاكش را در خانه خود دفن و بعدها به حرم امام حسين عليه السلام منتقل كردند.   
    
  پی نوشت:  
  [1] النجوم الزاهره، يوسف بن تعزيری بردی اتابكی، ج 4، ص 240.   
  [2] اعيان الشيعه، سيد محسن امين عاملی، ج 9، ص 216.   
  [3] همان  
  [4] پيرامون نهج البلاغة، سيد محسنامين عاملی، ج 9 ص 20.   
  [5] ر. ك: الغدير، علامه امينی، ج 4، ص 184.   
  [6] الشريف الرضی، محمد هادی امينی، ص 60- 70.   
  [7] يتمة الدهر، ابن منصور ثعالبی، ج 3، ص 131.   
  [8] سيد رضی بر ساحل نهج البلاغة، محمد ابراهيم نژاد، ص 29.   
  [9] ر. ك: همان، ص 30- 38.   
  [10] دائرة المعارف القرن العشرين، محمد فريد وجدی، ج 4، ص 253.   
  [11] سيد رضی بر ساحل نهج البلاغة، ص 39.   
  [12] با دانشمندانی شيع و مكتب آشنا شويم، سيد جواد اميری اراكی، ج 3، ص 113  
  [13] الشريف الرضی، ص 112- 122  
  [14] سيد رضی مؤ لف نهج البلاغه، علی دوانی، ص 161.   
  [15] همان، ص 162  
  [16] اعيان الشيعه، ج 9، ص 217.   
  [17] رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص 283.   
  [18] يتيمة الدهر، ج 3، ص 131.   
  [19] تاريخ بغداد، احمد بن علی الخطيب، ج 2، ص 246.   
  [20] النجوم الزاهره، ج 4، ص 240  
تصویرتصویر
ارسال پست

بازگشت به “اخیار”