والله وهما كافران مشركان

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

والله وهما كافران مشركان

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسين عليه السلام

سلام بر شما

در طي بحثي با يکي از فضلاي سايت ، روايتي از قول امام سجاد عليه السلام نقل نمودم که ايشان صراحت دارند که ابي بکر و عمر ، کافر و مشرک بوده اند ....

فاضل ارجمند به زعم خود بر ما خدشه کردند و روايت ما را مرسله خواندند و به روايتي از يکي از کتب اهل خلاف ( از يکي از کتب ابي نعيم اصفهاني ) استناد کردند که در آن روايت ، امام سجاد عليه السلام از سخن گفتن بر عليه ابي بکر و عمر نهي کرده اند !!!

گذشته از اينکه اين عمل ايشان غلط بوده و بر خلاف سيره ارباب علم مي باشد زيرا روايات اهل خلاف اصلا براي ما حجت نيستند علي الخصوص رواياتي از ايشان که داراي معارض شيعي مي باشند و با عقايد شيعه در تضاد هستند ؛ لازم ديدم که اين سخن امام سجاد عليه السلام را از ديگر مصادر نيز نقل کنم .


*** مرحوم صفار در کتاب شريف " بصائر الدرجات " ص 289 ( باب في الائمه انهم يحييون الموتي ... ) چنين مي گويند :

حدثني أحمد بن محمد عن عمر بن عبد العزيز عن محمد بن الفضيل عن أبي حمزة الثمالي عن علي بن الحسين عليه السلام قال قلت له أسألك جعلت فداك عن ثلث خصال انفي عنى فيه التقية قال فقال ذلك لك قلت أسألك عن فلان وفلان
[HIGHLIGHT=#ffff00]قال فعليها لعنة الله بلعناته كلها ماتا والله وهما كافران مشركان بالله العظيم  .....

ابو حمزه ثمالي مي گويد : به امام سجاد عليه السلام عرض کردم : سوالاتي دارم که مي خواهم آن را مطرح کنم و بدون تقيه جواب بگيرم . حضرت پذيرفتند.
من پرسبدم : نظر شما در باره ابي بکر و عمر چيست ؟
[HIGHLIGHT=#ffff00]حضرت فرمودند: نفرين خداوند - به تمام اقسام و انواع لعنتهايش - بر آن دو باد . به خدا سوگند هر دو در حال شرک و کفر به خداي عظيم از دنيا رفتند  .





*** مرحوم راوندي در " الخرائج والجرائح " ج 2 ص 583 نيز اين روايت را با حذف سند ، چنين نقل کرده اند :

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِ‏ قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع أَسْأَلُكَ عَنْ شَيْ‏ءٍ أَنْفِي عَنِّي بِهِ مَا قَدْ خَامَرَ نَفْسِي قَالَ ذَلِكَ لَكَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ عَنِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي[HIGHLIGHT=#ffff00] فَقَالَ عَلَيْهِمَا لَعَائِنُ اللَّهِ كِلَيْهِمَا مَضَيَا وَ اللَّهِ كَافِرَيْنِ مُشْرِكَيْنِ بِاللَّهِ الْعَظِيم‏ 

ابو حمزه ثمالى مى‏گويد: به امام سجّاد- عليه السّلام- گفتم: از تو در باره چيزى مى‏پرسم تا آنچه را كه مرا مريض كرده زايل كند.
فرمود: بپرس.
گفتم: از اولى و دومى مى‏پرسم.
[HIGHLIGHT=#ffff00]فرمود: بر آن دو لعنت باد! به خدا سوگند! آن دو كافر بودند و به خداى بزرگ، شرك ورزيدند. 




همچنان که مشاهده مي فرماييد ، اين روايت لعن اولي و دومي و همچنين مشرک و کافر خواندن ايشان روايتي مسند مي باشد که مرحوم راوندي به حذف سند بيان کردند ......




مشابه اين روايت از قول امام سجاد عليه السلام نيز آمده است :


*** تقريب المعارف - أبو الصلاح الحلبي - ص 244

وعن أبي إسحاق أنه قال : صحبت علي بن الحسين عليهما السلام بين مكة والمدينة ، فسأله عن أبي بكر وعمر ما تقول فيهما ؟ قال : ما عسى أن أقول فيهما ، لا رحمهما الله ولا غفر لهما .

( ابواسحاق مي کويد : در راه مکه و مدينه خدمت امام سجاد عليه السلام بودم . از حضرت پرسيدم : شما در مورد ابي بکر و عمر چه مي فرماييد ؟
حضرت فرمودند : چه بگويم ! خدا آنها را نبخشد . خدا آنها را نيامرزد
)



*** تقريب المعارف - أبو الصلاح الحلبي - ص 244

وعن القاسم بن مسلم قال : كنت مع علي بن الحسين عليهما السلام بينبع ، يدي في يده ، فقلت : ما تقول في هذين الرجلين أتبرأ من عدوهما ؟ فغضب ورمى بيده من يدي ، ثم قال : ويحك يا قاسم هما أول من أضعنا بآياتنا ، واضطجعا بسبيلنا ، وحملا الناس على رقابنا ، وجلسا مجلسا كنا أحق به منهما . وعن حكيم بن جبير ، عنه عليه السلام مثله ، وزاد : فلا غفر الله لهما

( قاسم بن مسلم مي گويد : در خدمت امام سجاد عليه السلام بودم . دست در دست يکديگر داده بوديم . پرسيدم درباره اين دو نفر ( ابي بکر و عمر ) چه مي گوييد ؟ آيا از دشمنان آنها بيزار باشم ؟
حضرت با خشم دست خود را از دست من کشيدند و فرمودند : واي بر تو اي قاسم ! آن دو اولين کساني بودند که کينه ما را به خودشان جلب کردند و به جهت رفتاري که با پدران ما داشتند و مردم را بر گردن ما سوار کردند و بر جايگاهي که سزاوار ما بود تکيه زدند .

در روايتي ديگر در آخر آن آمده است : پس خدا آنها را نيامرزد )



*** تقريب المعارف - أبو الصلاح الحلبي - ص 244

وعن أبي علي الخراساني ، عن مولى لعلي بن الحسين عليهما السلام قال : كنت مع علي بن الحسين عليهما السلام في بعض خلواته ، فقلت : إن لي عليك حقا ، ألا تخبرني عن هذين الرجلين ، عن أبي بكر وعمر ؟ فقال : كافران ، كافر من أحبهما .
( ابو علي خراساني مي گويد : در برخي از خلوتهاي امام سجاد ( عليه السلام ) با ايشان بودم . پس گفتم : حقي از من بر شما مي باشد . آيا به من خبر نمي دهيد در مورد اين دو نفر ، ابي بکر و عمر ؟
حضرت فرمودند : هر دو آنها کافر بودند . و هر کس آن دو نفر را دوست داشته باشد کافر است
)


*** تقريب المعارف - أبو الصلاح الحلبي - ص 244

وعن أبي حمزه الثمالي قال : قلت لعلي بن الحسين عليهما السلام وقد خلا : أخبرني عن هذين الرجلين ؟ قال : ها أول من ظلمنا حقنا ، وأخذا ميراثنا ، وجلسا مجلسا كنا أحق به منهما ، لا غفر الله فما ولا رحمهما ، كافران ، كافر من تولاها .

( ابوحمزه ثمالي مي گويد : در خلوت به امام سجاد ( عليه السلام ) گفتم: نظر شما در مورد اين دو نفر ( ابي بکر و عمر ) چيست ؟
حضرت فرمودند : آنها اولين کساني بودند که در حق ما ظلم کردند . و ميراث ما را غارت کردند . و در مسند خلافت که ما شايسته و سزاوار آن بوديم تکيه زدند. خداوند آنها را نيامرزد و به آنها رحم نکند . آن دو نفر کافر بودند و هر کس ولايت آن دو را داشته باشد کافر است
)


حال به نظر شما با وجود چنين رواياتي در شيعه ، مي توان به روايتي از کتب اهل خلاف ( که دشمني ايشان با اهل بيت عليهم السلام و تعصب ايشان بر خلفاي سگانه کاملا مشهود است ) اعتماد نمود و از آن اعتقاد گرفت ؟؟؟!!!!!!

آيا مي توان اين روايات را به بهانه يک روايت سنّي رد کرد ؟

فعليکم بالتدبر !

*************************************************

بررسي سندي روايات

متاسفانه در اين زمانه ، برخي از افراد از اصوليون واقعي همچون علامه بهبهاني نيز جلوتر زده و به راحتي ، احاديث اهل بيت عليهم السلام را به بهانه ضعف ظاهري اسناد آنها رد مي کنند ...... البته برخي از ايشان گروهي از روايات ضعيف السند مطابق عقايد خود را تصحيح نموده و روايات صحيح ( سندي يا متني ) را که مطابق عقايد خود نيست را رد مي کنند !!!!

اهل علم مي دانند که بررسي سندي روايات فقهي - که سخت گيري در آنها بسيار زياد است - با بررسي روايات عقيدتي و معرفتي بسيار متفاوت است ...

در بحث فقه علماي سخت گيري همچون آيت الله العظمي خوئي ، حتي کتبي مانند " نهج البلاغه " را قبول ندارند و آن را مستندي کامل براي استخراج فقه نمي دانند ( تنقيح شرح عروه ج 1 - کتاب الاجتهاد ) .

ولي در باب روايات اعتقادي اين سخت گيري هاي سندي وجود ندارد زيرا متن بسياري از روايات - گذشته از تظافر معنوی نصوص آنها در دیگر روایات - نشان مي دهد که اين روايت به غير از معصوم عليه السلام ، از شخص ديگري صادر نشده است ( همانند زیارت جامعه کبیره ) ...


اين همان بحث بررسي محتواي روايات است که قبلا بيان کرديم ....

اثبات صدور حدیث از طریق مضمون شناسى و متن



حتي در هنگام بررسي روايات بر سبيل مناقشه سندي ، تظافر معنوي روايت در ديگر روايات سبب قبول روايت مي شود و بعضا وجود مجاهيل ( مجاهيل لغوي و نه اصطلاحي ) سبب رد روايت نمي شود .... قبلا نيز اين بحث را بيان کرده ايم .

مجاهیل و احادیث آنها


در سخنان علما نيز بيان شده است که چه زماني روايات را بررسي سندي انجام مي دهند ....


*** محقق خراساتي در " الحق المبين " ص 449 چنين مي گويند :

والبحث السندي نحتاج اليه عندما لا يکون عندنا دليل ان هذا الکلام صادر من اهل بيت الوحي عليهم السلام

ما زماني به بحث سندي روايات نياز پيدا مي کنيم که دليلي در نزد ما وجود نداشته باشد که اين کلام از اهل بيت عليهم السلام صادر شده است .



*** شيخ علي کوراني در " الحق المبين في معرفه المعصومين " ص 504 نيز چنين مي گويد :

فبحث السند كما يعرف أهله ، نحتاج اليه عندما لا يكون عندنا دليل على أن هذا الكلام صادر من أهل بيت الوحي عليهم السلام

پس بررسی سند روایات آنچنان اهل آن ( اهل علم ) می دانند زمانی ما بدان نیاز پیدا می کنیم که دلیلی در نزد ما وجود نداشته باشد که این کلام از اهل بیت علیهم السلام صادر شده است .



حال سوال ما این است که چه دلیلی برای ما وجود دارد که مثلا روایتی که امام سجاد علیه السلام در مورد ابی بکر و عمر می فرمایند که آن دو نفر کافر و مشرک بودند ؛ را قبول نکنیم ؟؟؟

چون این روایت با آموزه های ما تطابق ندارد ؟؟

چون این روایت در تعارض سخن اهل خلاف است که به امام سجاد علیه السلام بر عکس آن را منسوب می کنند ؟؟؟

چون با هوای نفسانی و اجتهادات شخصی ما همسو نمی باشد ؟؟؟

چون با جهل ما نسبت یه عقیده اصیل شیعی و احادیث متظافر بلکه متواتر در کفر و شرک ابی بکر و عمر ، در تعارض است ؟؟؟


آخر سر به چه دلیل ؟؟؟


 [HIGHLIGHT=#ffc000]نکته اصلی در این گونه امور دقیقا جهل است ... خواه فرد در این جهل قاصر باشد و خواه مقصر !  



اگر بدانند که مجموعه روایات شیعی نه تنها هیچ حرمتی برای ابی بکر و عمر قائل نیستند بلکه وجود سر سوزنی محبت از آنها در دل را سبب خلود در آتش می دانند ، هرگز چنین نمی گویند !

اگر بدانند که عقیده اصیل شیعه بر تبری و برائت از این دو حرامزاده حرامی می باشد ، هرگز چنین نمی گویند !

اگر بدانند که عقل حکم می کند که کسی که مادرش را شهید کرده اند ( به آن طریقی که در تاریخ آمده ) هرگز چنین دشمنانی را دوست نداشته باشد و از آنها دفاع نمی کند ، هرگز چنین نمی گویند !


اگر بدانند که اصل روایات اهل خلاف هرگز صلاحیت استدلال ندارند علی الخصوص در تعارض با روایات اهل بیت علیهم السلام ...... شاید نمی دانند که سیر تدوین احادیث در نزد شیعه دقیقا از زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام بوده است و اصحاب ، مطالب تدوین شده از سخنان این بزرگواران را تقریر کرده و به خود امیرالمومنین علیه السلام می دانند و ایشان آنها را تصحیح می کردند !

[HIGHLIGHT=#ffff00]ولی سیر تدوین حدیث در نزد اهل خلاف بر می گردد به حدود 150 سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ..... زمانی که مالک بن انس ملعون ، به دستور حاکم وقت ، کتابی روایی تالیف کرد که حتی یک روایت نیز از امیرالمومنین علیه السلام در آن نبود یعنی الموطاء !!!! 

[HIGHLIGHT=#ffff00]اولین مجامع حدیثی صحیح اهل خلاف بر می گردد به حدود 150 سال الی 200 سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ....یعنی همان زمانی که اهل خلاف اصلا امیرالمومنین علیه السلام را بعنوان خلیفه چهارم قبول نداشتند و تربیع ( 4 خلیفه ای ) از بعد از احمد بن حنبل در عقاید اهل خلاف آمد ...... 


حال اگر مقایسه کنند روایات شیعه را که در زمان امیرالمومنین علیه السلام تدوین شده و تا زمان غیبت صغری ، با واسطه و بی واسطه از معصومین علیهم السلام گرفته می شد ، با روایات اهل خلافی که از 150 سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تدوین شد و خوی تعصب و دشمنی ایشان با اهل بیت علیهم السلام در این مجامع روایی داد و فریاد می زند و اصلا مراجعه ای به اهل بیت علیهم السلام نمی بود ؛ آیا واقعا روایات اهل خلاف اصلا صلاحیت استناد دارند چه برسد به صلاحیت آوردن آنها در مخالفت با یک روایت شیعی ؟؟؟؟!!!!!

 [HIGHLIGHT=#ffc000]من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هر چه کرد آن آشنا   





حواسمان باشد که اگر روایتی را خواندیم و مفاهیم آن ( به هر دلیل ) برای ما قابل درک نبود ، مبادا آن روایت را طرح و رد کنیم زیرا قیاس در صحت روایات جهل ما نمی باشد بلکه قیاس در وجود جهل ما ، وجود همین روایات می باشند .


التماس دعا

یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Junior Member
Junior Member
پست: 41
تاریخ عضویت: جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰, ۱۲:۱۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 11 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: والله وهما كافران مشركان

پست توسط عبدالحسین2 »

بسمه تعالی شانه

سلام عليكم

با تشكر از برادر عزيز و ارجمند جناب عموناصر .

مشكل از اين روايات شريفه نيست ، بلكه از بي سواداني است كه توهم فهم دارند و در واقع هيچ نمي فهمند . و الا مسائلي چون كفر ابوبكر و عمر و مشرك بودن آنان ، از متواترات است و اساسا هيچ احتياجي به بررسي سندي ندارد .
ارسال پست

بازگشت به “اشرار”