ابن عربی را بهتر بشناسیم

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط amoonaser »

Seyyed Ali نوشته شده:- راه توحید از ولایت می‌گذرد لذا برادران اهل تسنن به درجات بالای عرفانی که عارف رومی مولوی یا محیی الدین ... رسیدند نخواهند رسید طرح اشعاری از مولوی که تأیید می‌کند سنی است با دو فرض نقض می‌شود اول تقیه ایشان به خاطر محدودیت‌ زمانی دوم تحریف کلام ایشان.


 بسم رب الحسین علیه السلام 

 سلام بر شما 

 ضمن تشکر از مطالب اساتید محترم 

 ابتدا مطلبی را در مورد ابن عربی ناصبی بیان می کنم و سپس در مورد ملای رومی سخنانی عرض می کنم . 

 ابن عربی معروف به شیخ اکبر و غیره ؛ سنی ناصبی بوده است که مطالب وی در تضاد با شرع می باشد . 

 درجات والای عرفانی این ناصبی را می توان در اعتقاد به عصمت عمر بن خطاب و شهود شیعیان به صورت سگ و غیره خلاصه کرد !!! 

 آیا چنین شخصی دارای درجات عرفانی (!) است ؟؟؟ 

 اینکه فلان شخص از وی تعریف کرده دلیل بر درستی وی نمی شود زیرا فلان شخص هم او را نفی کرده است !!!!! 

 بررسی مطالب و کتب ابن عربی ناصبی دلیل بر مدعای ما می باشد !!! 


****************************************************************************

 ملای رومی :

شکی نیست که مولوی شخصی سنی و صوفی و از اعداء اهل بیت علیهم السلام بوده است .

کتب وی مملو از عقاید صوفی گری و تبلیغ عقاید اهل خلاف است .

این گفتار را می توان در اشعار متقن و مسلّم که در کتاب وی وجود دارد اثبات نمود ....

بحث تقیه هم برای توجیه اشعار ضد و نقیض وی می باشد .... اعتقادات مولوی در کتبش معلوم و مسلّم است .

مطلبی را بیان می کنم از قول آیت الله سید جواد مدرسی یزدی در مورد ملای رومی ....

در ادامه ، به مدد مولا ، به برخی از انحرافات اعتقادی ملای بلخی اشاره خواهیم کرد .
 




   
  یا سُنّی ؟!  


 [HIGHLIGHT=#ffc000]آیت الله سیّد جواد مدرسی   


  كه از گروه صوفيه است در اشعار و آثار خود نشان داده كه از فيض ارتباط با اهل بيت (ع) محروم بوده، و در اين زمينه حتي از بعضي اقران صوفي مشرب خود نيزعقب ترمانده است . تا آنجا كه دشمنان اهل بيت (ع) چون معاويه را مشمول الطاف صوفيانه خود قرار داده و براي آنها انواع كرامت ها تراشيده است . درحالي كه مثلاً سنايي يعني همان شخصي كه مولوي شديداً به او علاقه مند و اشعــارش مــورد تـوجه وي است درمورد معاويه چنين مي گويد : 


 [HIGHLIGHT=#ffff00]  پسر هند مگر   
[HIGHLIGHT=#ffff00]  از او و سه كسِ او به پيمبر چه    

  كه درمتن آمده[2] براي اثبات تسنن مولوي كافي است. ولي براي روشن ترشدن مطلب و بستن راه هرگونه بهانه و عذر ، نكات ديگري به اجمال اضافه مي شود: 

 الف ـ پدر مولوي، بهاء ولد، كه اولين استاد و مربي وي است سني حنفي صوفي بوده است ( رجوع شود به معارف بهاء ولد وكتب تراجم ) 

 ب ـ اساتيد ديگر مولوي كه عمدتاً در دمشق و حلب يعني محل تحصيل مولوي سكونت داشته اند، از عامه بوده اند.[3] 

 ج ـ پير و مراد معشوق مولوي يعني شمس تبريزي شيعه و امامي نبوده و ارتباطي با مكتب تشيع نداشته است.[4] 

 د ـ مصادر و منابعي كه شرح حال مولوي را نوشته و نزديك به عصر وي بوده اند ، مولوي را فقيه حنفي معرفي كرده و نام او را در طبقات و تراجم حنفي ها آورده اند.[5] 

 هـ ـ مريدان و شاگردان و فرزند محبوب مولوي (سلطان ولد ) نيز سني و نوعـاً حنفي هستند و سخنـان و اشعار آنها ( به خصوص سلطان ولد) كاملاً بر اين مطلب گواهي مي دهد، به عبارت ديگر تسنن وحنفي بودن ( همچنين تصوف ) ميراث خانوادگي مولوي است و تا آنجا پيش رفته اند كه سلطان ولد در زمان علامه حلّي و شيعه شدن سلطان خدابنده، فرزند خود را روانه سلطانيّه مي كند تا از اين مصيبت به خيال خود يعني تشيّع سلطان و تبعات آن جلوگيري كند.[6] 

  ها و نشانه هاي زياد ديگري است كه اين پاورقي گنجايش آن را ندارد. 

  وجود اين همه دلايل و شواهد، اين ادعا، كه مولوي مثلاً شيعه است، مضحكه اي بيش نيست، و به اصطلاح اجتهاد در مقابل نص است. تنها رگ صوفي گري است كه بعضي افراد را وادار مي كند تا با پرده پوشي بر واقعيات، چنين سخنان بي اساس را اظهار كنند. 

  عامل باعث شده است كه اشعار مجعول و غيرواقعي ( درمدح اهل بيت علیهم السلام و تشيع ) را به مولوي نسبت بدهند و خصوصاً بعد از رخنه و نفوذ تصوف در شيعه ( ازقرن نهم و بالاٌخص در دوران صفويه ) اشعاري به نفع وي جعل كنند، تا مگر مولوي ( در رابطه با تشيع ) اعاده حيثيت شود و او را با شيعه آشتي دهند. 

  تاريخ ادبيات ايران مي نويسد : ... به مولوي غزل ها و اشعاري درعهد صفويه نسبت داده اند كه دلالت بر تشيع او مي كند و حال آنكه او سني و فقيه حنفي بود و پيداست كه اين اشعار، از مجعولات شيعه ( صوفي ) و مخصوصاً از مخترعات صفوي است[7]. 

  آنچه گفته شد روشن مي شود كه عنوان كردن تقيه براي توجيه روش مولوي نيز مضحكه ديگري است كه سخنان و آثار مولوي آن را به شدت تكذيب مي كند . 

  واقعاً كسي شيعه و پيرو مذهب اهل بيت (ع) باشد و در عين حال در موقعيت و شرايط تقيه قرار بگيرد، افعال و سخنـان وي متناسب با جو تقيه و در حد ضرورت شكل مي گيرد ، ( و اين براي كساني كه از بيرون شاهد آن هستند و به خصوص آيندگان ملموس و روشن خواهد بود )، نه اين كه چون كاسه داغ تر از آش معاويه را تا مقام اولياي الهي بالا ببرد و لباس كرامت بر او بپوشاند، يا سكوت و عجز عثمان از بيان خطبه ( درنمازجمعه ) را رندانه و با زيركي ، كرامت و فضيلت جا بزند . 

  چه ضرورت و دليلي وجود داشت كه تا اين حد در ستايش افراد مذكور پيش برود و درباره اشخاصي چون معاويه و عثمان سخناني بگويد و ابتكاري به خرج بدهد که شايد هيچ عالم سني قبل از او به زبان نياورده باشد. آيا كتاب هايي چون حليه الاولياء، طبقات شعراني و حتي تذكره الاولياء عطاركه نام برخي از ائمه (ع) و سخنان آنان را (هرچند كم) آورده اند خلاف تقيه عمل كرده اند؟ 

  قول يكي از بزرگان توجيه مذكور شبيه به داستان آن مرد است كه دركمال زيبايي مي رقصيد و انواع حركات را از خود بروز مي داد. وقتي به او اعتراض كردند كه چرا چنين عملي را انجام دادي، در مقام عذرخواهي برآمد و گفت: مجبور بودم. به او گفتند: اي بدبخت اگر مجبور بودي پس چرا چنين خوش رقصيدي؟ كسي كه از هنر رقاصي تو خبر نداشت. 

 ً: مولوي نشان داده كه در مذهب و مرام خود چندان هم اهل نرمش و گذشت و اعمال تقيه نبوده است. افراط و اصرار مولوي برسماع، عليرغم مخالفت هاي شديد فقها و حتي برخي صوفيان معاصر خود ( چنانكه در جاي خود خواهد آمد، و همچنين پيروي بي چون و چرا نسبت به شمس تبريزي، با همه اعترض ها و كشمكش ها كه پيش آمد و نشـان مي دهد كه مولوي در مسايل اصولي ( به عقيده خود ) اهل مماشات و تسامح و تقيه نبوده است. 

 ً: محيط قونيه و به طوركلي آسيا ي صغير ( روم ) كه مولوي در آنجا زندگي مي كرده ، به علل مختلف از جمله حضور عده كثيري از كفار ( مسيحي، يهودي و ... ) درميان مسلمانان، شيوع تصوف، سهل انگاري حكام سلجوقي درباره اديان و مذاهب، تركتازي مغول و ... محيطي بود كه تا حدودي لاقيد و كم تعصب به شمار مي رفت، و انواع مذاهب و اديان را در خود جـاي داده بود.[8] 

  هر صورت جواب ناآگاهان يا متجاهلان، بايد سخن فرزند مورد علاقه مولوي يعني سلطان ولد را يادآوري كرد كه درحق پدرش مي گويد: حضرت پدرم از اول حال تا آخر عمر ( عمروار ) هرچه كرد براي خدا كرد.[9] 

 ******************************* 

 [1] ـ لازم به تذکر است : این متن از حاشیه کتاب « نقدی بر مثنوی » برداشت شده است. 

 [2] ـ منظور، متن کتاب « نقدی بر مثنوی » می  

 [3] ـ رساله سپهسالار / ص 25 وكتب  

 [4] ـ مقالات شمس بهترين شاهد برمطلب  

 [5] ـ مانند كتاب الكواكب  

 [6] ـ تنبيه الغافلين، ص 84 نقل از مناقب  

 [7] ـ ج 3/1 ، ص 469 ، تاليف ذبيح ا... صفا. 

 [8] ـ مولانا جلال الدين ص  

 [9] ـ مناقب العارفين ،  



 یا علی ع 
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: ما برون را ننگریم و قال را *** ما درون را بنگریم و حال را

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی
سلام دوست عزیز :razz:

بنده هم از مطالب دیگر دوستان تشکر و قدردانی می‌کنم.

شما می‌گویید محیی الدین سنی ناصبی بوده اثبات کنید و مطالب متضاد با شرع ایشان را هم بیان کنید تا صرف گفتن نباشد.
می‌گویید مولوی اعداء اهل بیت بوده ثابت کنید تا از نسبت دادن ناروا به مؤمنی مصون باشید می‌گویید اشعاری که در ثنای علی بوده درست نیست ثابت کنید اشعاری که در مدح خلفا بوده تحریف نیست. صرف نقل قول تاریخی از هر کسی و کتابی که نمی‌تواند مبنای اثبات یا نفی مطلبی باشد ما در فقه علمی داریم به نام علم رجال این علم مشخص می‌کند روایات با چه سلسه‌ای و توسط چه راویانی به معصوم می‌رسد حالا بنده نمی‌گویم مطالب تاریخی که در نفی مولوی نوشتید علم رجال می‌خواهد ولی حداقل چطور می‌توان فهمید این مطالب صحیح است؟ آیا شهود عارف بر اساس آیهٔ اذا الوحوش حشرت قرآن که شیعیان و سنی و ... را که برخی آنها جزء بطن و فرج هدفی ندارد سگ و الاغ دیدن مخالف نص قرآن است؟ خوب حیوانات که مکلف نیستند تا حشر داشته باشند تا ما به ظاهر آیه اکتفا کنیم. بنده می‌گویم در هر علمی متخصصی وجود دارد در علم عرفان هم شما را نمی‌دانم ولی بنده اسامی که نام بردم مثل امام خمینی، علامه جوادی و حسن زاده، علامه طباطبایی و استاد مطهری ... را به عنوان عرفای معاصر و اهل فن قبول دارم حالا اگر بنده بگویم امام خمینی مولوی و محیی الدین را تأیید کرده بلکه کتب محیی الدین نزد اهل عرفان جزء کتب معتبر و پایه است و اسامی که نام بردم علاوه بر مطالعهٔ این کتب و آثار و اندیشه‌ها شرح‌ها و حاشیه‌ها بر آن زدند در نتیجه با گفته‌هایی که در بالا فرمودید شما مجبور می‌شوید برای اثبات مطالبی که گفتید بروید دلایلی هم برای اعداء، ناصبی و سنی بودن امام خمینی و ... پیدا کنید.

در پایان بد نیست مطلبی را از حضرت امام پیرامون مخالفت برخی روحانیون با فلسفه بیان کنم. تقریبا با چنین مضمونی که در آن زمانها برخی روحانیون و فقها خواندن فلسفه را حرام و کسی که فلسفه می خواند را نجس می دانستند می فرمایند وقتی پسرم سید مصطفی که بچه بود رفت از کوزه آن مخالفین آب خورد آنها گفتند این پسر فلانی است که فلسفه می خواند لذا بردند کوزه را آب کشیدند ضمن اینکه حضرت امام علاوه بر اینکه فقیه متبحر و مجتهد و مرجع بود فیلسوف و عارف هم بود لذا از مقام جامعیت برخوردار بود و انقلاب اسلامی در واقع سفر چهارم عرفانی ایشان بود و باز ذکر این نکته ضروری است که امام خمینی می‌فرمودند راه طریقت از شریعت و احکام فقهی می‌گذرد و عرفان بدون شریعت چه قبل از وصول و چه بعد از وصول باطل است و مخالف سیرهٔ اهل بیت علیهم السلام.

لذا دوستان توجه داشته باشند که کید و حیلهٔ نفس و شیطان دقیق است بعضی مواقع نفس اماره و شیطان اولیاء الله را اعداء و اعداء را اولیاء می‌کنند و وای به حال کسی که اولیاء خدا و اهل بیت را اعداء آنها بداند در نتیجه خدا اعداء او می شود البته اگر جهل و مخصوصا جهل مرکب برطرف شود و تعمدی در کار نباشد خداوند توبه پذیر و مهربان است.

یا علی
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

اندر احوالات ابن عربی ؛ شیخ اکبر !

پست توسط amoonaser »

  رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب سید علی عزیز :  
تصویر

  از بررسی احوالات ملای رومی ، به مدد مولا ، کمی در مورد ابن عربی صحبت خواهیم نمود .

[HIGHLIGHT=#ffc000]  :
آیه " و اذا الوحوش حشرت " چه ربطی به این مطلب دارد که ابن عربی ناصبی شیعیان امیرالمومنین ( علیه السلام ) { یعنی بنده و جنابعالی } را به صورت خوک ببیند ؟؟؟ در بعضی کتب هم آمده است که وی ما به صورت سگ دیده است !!!!!



[HIGHLIGHT=#ffc000]  :
نظر شما در مورد داعیه عصمت عمر بن خطاب ، که ابن عربی ناصبی مدعی است ، چه می باشد ؟


[HIGHLIGHT=#ffc000]  :
 
 [HIGHLIGHT=#ffff00]  برخی عقاید و سخنان ابن عربی     

1 - وی معتقد است که هیچ نصی در مورد وصایت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود ندارد و اصل وصایت بعد از پیامبر را مقبول نمی داند .

 
  در " شرح فصوص الحکم " ص 955 چنین از وی نقل می کند :

"  
[COLOR=red]ولهذا مات رسول الله صلی الله علیه وسلم و ما نص بخلافه عنه الی احد و لا عینه لعلمه ان فی امته من یاخذ الخلافه عن ربه فیکون خلیفه عن الله مع الموافقه فی الحکم المشروع .فلما علم ذلک صلی الله علیه و سلم _لم یحجر الامر     "
 
 


2 - وی کلمات جالبی در مورد ابی بکر دارد .

 
 *** وی صراحتا ابی بکر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 )


 
 *** وی صراحتا خلافت ابی بکر را بر حق می داند

و هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق و منزلة علی رضی الله عنهما
  ( فتوحات المکیه ج 4 ص 78 ) 
 

***  
 [COLOR=Black]وی صراحتا ابی بکر را افضل از دیگران ( من جمله امیرالمومنین علیه السلام ) می داند

 
  [COLOR=Blue]و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم ( فتوحات المکیه ج 3 ص 372 )
  
 [COLOR=Purple]


[COLOR=#000000]3 - وی عقاید جالبی هم در مورد عمر بن خطاب دارد .

 
  
 *** وی صراحتا عمر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 )


*** وی صراحتا عمر بن خطاب را معصوم از گناه می داند

 
 من أقطاب هذا المقام عمر بن الخطاب، وأحمد بن حنبل، ولهذا قال صلى الله عليه وسلم في عمر بن الخطاب، يذكر ما أعطاه الله من القوة: يا عمر، ما لقيك الشيطان في فج إلا سلك فجاً غير فجك.[HIGHLIGHT=#ffc000]فدل هذا على  ، بشهادة المعصوم.وقد علمنا: أن الشيطان ما يسلك قط بنا إلا إلى الباطل، وهو غير فج عمر بن الخطاب. فما كان عمر يسلك الافجاج الحق بالنص، فكان ممن لا تأخذه في الله لومة لائم، في جميع مسالكه، وللحق صولة  (  فتوحات المکیه ج 1 ص 200   )





  - وی حتی متوکل عباسی را نیز صاحب مقام می داند .

 
 *** وی صراحتا متوکل را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6

 
این کلام وی آنقدر سخیف می باشد که حتی علامه طباطبایی نیز به این حرف وی اعتراض می کند :

"  
[FONT=&quot][COLOR=Purple][COLOR=Black]     [HIGHLIGHT=#ffff00][External Link Removed for Guests]   [COLOR=Purple][COLOR=Black] ([COLOR=#0070c0] روح مجرد - پاورقی ص 436      "
 
 


5 - عنایت به شیعیان

 
  صراحتا بیان می کند که شیعیان را به صورت سگ و خوک شهود کرده است .

 
  عربی در " الفتوحات المکیه " ج 2 ص 8 می گوید : 

 " وكان هذا الذي رأيته قد أبقى عليه [HIGHLIGHT=#ffff00]كشف   
 [HIGHLIGHT=#ffff00]الروافض من أهل الشيعة  [HIGHLIGHT=#ffff00]  سائر السنة فكان يراهم    [HIGHLIGHT=#ffff00]خنازير    " 


 ایشان در عالم کشف و شهود خودشان (!) ما شیعیان را به صورت خوک دیده اند ...... !!!!!!!!!!!!! 


 ابن عربی در " محاضره الابرار " ج 1 ص 245 - 246 ، لطف کردند و شیعیان را " [SIZE=150]سگ " معرفی کردند :  

 "  وقد اجتمعنا برجل منهم في شهر رجب، وهو محبوس في بيته، قد حبسته هذه الحالة، وهو بائع للجزر والخضر العامة، غير أني سألته عن حالته، فأخبرني بكيفيتها على ما كان علمي منها، وكان يخبر بعجائب.. 
 فسألته: هل يبقى لك علامة في شيء؟ 
 قال: نعم، لي علامة من الله في الرافضة خاصة، [SIZE=150][HIGHLIGHT=#ffff00]أراهم في صورة  ، لا يستترون عني أبداً.
وقد رجع منهم على يده جماعة مستورون، لا يعرفهم أهل السنة، إلا أنهم منهم عدول. فدخلوا عليه، فأعرض عنهم، وأخبرهم بأمرهم، فرجعوا وتابوا، وشهدوا على أنفسهم بما أخبر عنهم، مما ليس عند أحد من غيرهم خبره
 


********************************************************************

  که ابی بکر و عمر را ولی و افضل از امیرالمومنین ( علیه السلام ) دانسته و مقام عصمت برای عمر بن خطاب قائل است متوکل عباسی را از اولیاء می داند و شیعیان را سگ و خوک می شناسد ؛ آیا چنین شخصی شیعه است ؟؟؟

آیا چنین شخصی ناصبی نیست ؟ آیا چنین شخصی لیاقت دارد که شیعیان از وی تبیعیت کنند و وی را شیخ اکبر (!) بدانند ؟؟؟!!!


*شیخ صدوق در " صفات الشیعه " ص 9 حدیث 17 چنین می گوید :

"  
 الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ [HIGHLIGHT=#ffff00]لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَالَوْنَا وَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَ     "

(  
 معلى بن خنيس گويد شنيدم امام صادق عليه السّلام مى‏فرمود: كسى كه بما ناصبى(دشمن اهل بیت) باشد او را ناصبى نگويند براى آنكه فردى را نمى‏يابى كه بگويد من محمد و دودمانش را دشمن دارم  [HIGHLIGHT=#ffff00]ولى ناصبى كسى است كه نسبت بشما ناصبى است در حالى كه مى ‏داند شما ما را دوست داريد و از دشمنانمان بيزارى مى‏ جوئيد     [HIGHLIGHT=#ffff00]   )



*ابن ادریس حلی در " مستطرفات السرائر " ص 583 و علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 69 ص 135 چنین می گویند :

" مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ [HIGHLIGHT=#ffff00]مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِب‏  "

( موسى بن محمد گويد: به ابو الحسن عليه السّلام نوشتم: آيا ناصبى جز اينكه ديگران را بر على عليه السّلام در امامت مقدم مى ‏دارد علامت ديگرى هم دارد، فرمودند: [HIGHLIGHT=#ffff00]تقديم آنها بر على يكى از دلائل نصب است و همين بر ناصبى بودن كفايت مى‏  )

********************************************

فعلا همین اندک کفایت می کند تا حق برای حق جویان روشن شود ....

ما بقی مطالب در مورد ابن عربی ملعون ناصبی را بعدا بیان خواهیم کرد .

ابن عربی از استوانه های صوفیه می باشد و در احادیث زیادی آمده است که باید در مقابل این فرقه انحرافی ( صوفیه ) مقابله کنیم و اجر این امر به مثابه اجر جهاد با کفار در کنار رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد .

********************************************

برای مطالعه بیشتر ، می توانید کتاب " ابن عربی لیس بشیعی " تالیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی را مطالعه فرمایید :

فایل فشرده این کتاب : فایل ضمیمه را دانلود نمایید . 


 
فایل کتاب برای برنامه مکتبه الشامله :
 
[External Link Removed for Guests]


 ********************************************

 
  شاء الله در پستهای آینده ، هم به فتاوای برخی از بزرگان در مورد این فرد اشاره خواهیم کرد و هم گوشه ای دیگر از سخنان و عقاید انحرافی وی را بیان خواهیم نمود .

 

  علی  
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: ما برون را ننگریم و قال را *** ما درون را بنگریم و حال را

پست توسط amoonaser »

 بسم رب الحسین علیه السلام 

 سلام بر شما 

 پیرو عرایض قبلی خودم در مورد ابن عربی ملعون ناصبی ، در این پست به برخی استفتاآت در مورد این ملعون اشاره خواهم نمود . 


 [HIGHLIGHT=#ffff00] ابن عربی در استفتاء علما   



 [SIZE=150]آيت الله العظمي صافي گلپايگاني
:

   تصویر
  





 [SIZE=150]آيت الله العظمي روحاني
:

   تصویر
  











 [SIZE=150]آيت الله ميلاني
:

   تصویر
  







 [SIZE=150]لجنه الافتاء
:

   تصویر
  









 [SIZE=150]آیت الله سید حسین شاهرودی
: 

[URL=http://www.ansarweb.net/artman2/publish/85/article_3321.php] 
 


 السؤال : 
 السلام عليكم / ما هو راى سماحة السيد بالنسبة الى ابن عربي صاحب الفصوص و الفتوحات المكية ؟ 
 شكرا 


 الجواب : 


 هو من أركان المتصوفة، له كلمات مضلة ودعاوى فاسدة وقد عبروا عنه ب ([HIGHLIGHT=#ffff00]مميت  ) بدلاً من محيي الدين لكثرة كلماته المنحرفة في مختلف مجالات العقيدة من التوحيد والنبوة والامامة . 

 قال في أول فتوحاته : (سبحان من أظهر الاشياء وهو عينها) وهو ظاهر في وحدة الوجود والموجود، وانكار الخالق والمخلوق او عدم الفرق بينهما. 

 وقال في الفصوص : (اعلم ان التنزيه عند اهل التحقيق في الجناب الالهي عين التحديد والتقييد، فالمنزه اما جاهل واما صاحب سوء.. _الى ان قال_ : فالحق محدود بكل حد لأن كل ما هو محدود بحد مظهر من مظاهره، ظاهره من اسمه الظاهر وباطنه من اسمه الباطن، والمظهر عين الظاهر باعتبار الأحدية) 

 وقال في وصف قوم نوح عليه السلام : {مما خطيئاتهم} : (فهي التي خطت بهم فغرقوا في بحار العلم بالله وهو الحيرة) 
 {فادخلوا ناراً} (في عين الماء .. فلم يجدوا من دون الله انصاراً فكان الله عين انصارهم فهلكوا فيه الى الابد.. الى ان قال : وان كان الكل لله وبالله، بل هو الله ..) 

 وقال في الفص الهاروني : (فكان عتب موسى اخاه هارون لمّا وقع الامر في انكاره وعدم اتّساعه فان العارف من يرى الحق في كل شيء، بل يراه عين كل شيء) 

 وقال في قوله تعالى {انا اعطيناك الكوثر} : (اي معرفة الكثرة بالوحدة، علم التوحيد التفصيلي وشهود الوحدة عين الكثرة بتجلي الواحد الكثير والكثير الواحد..} 

 وفي سورة نوح {لأنذرن آلهتكم} : (اي معبوداتكم التي عكفتم بهواكم عليها من ودّ البدن الذي عبدتموه بشهواتكم واحببتموه وسواع النفس ويغوث الاهل ويعوق المال ونسر الحرص {مما خطيئاتهم اغرقوا} في بحر الهيولا .. ) 

 وقد ادعى العروج وعلم الغيب ونحو ذلك، فمن اقواله ان لله تعالى أولياء يعرفون بالرجبيين، يعلمون بواطن الناس ويرونهم بصورتهم الواقعية، وقد ادعى انه لقي أحدهم وساله عما يرى فقال اني ارى الرافضة في صورة الخنزير ! 

 وقال : لما عرج بي الى السماء رأيت علياً في مرتبة ودرجة نازلة ودون أبي بكر عمر وعثمان، فقلت له : كنت تدعي في دار الدنيا أنك افضلهم فما بدا مما عدا. 

 وادعى انه يعلم الغيب وكان يقول : اذهب الى العرش في كل ليلة عشر مرات (نقل بالمضمون) 

 الى غير ذلك من الاراجيف والكلمات التي [HIGHLIGHT=#ffff00]تدل على ضلاله   وانهماكه في توهمات الصوفية ووساوسهم. 



 
 [/URL]





 آیت الله العظمی سید عباس مدرسی یزدی : 

[URL=http://www.ansarweb.net/artman2/publish/85/article_3303.php] 
 

 بسم الله الرحمن الرحيم 



 من مقدمة كتاب محي الدين بن عربي ، لسماحة آية الله العظمى الحاج السيد عباس المدرسي اليزدي أحد مراجع التقليد وأساتذة الحوزة العلمية في مدينة قم المقدسة . 

 الطبعة الأولى 1428 هـ - قم المشرفة ، والكتاب يقع في 472 صفحة ... 

 وننقل لكم بعض ما ورد في المقدمة . 


 (( بسم الله الرحمن الرحيم 

 الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على محمد وعترته الطيبين الطاهرين المعصومين ، وبعد 
 فيقول المحتاج إلى رحمة ربه الغفور الرحيم الحاج السيد عباس المدرسي اليزدي ابن سماحة آية الله العظمى المرحوم السيد يحيى المدرسي اليزدي قدس سره ، [HIGHLIGHT=#ffff00]قد استفتوني عن عقيدة محي الدين ابن عربي ، فأجبت عنه مختصرا وأوكلت تفصيله على رسالة مستقلة التي هي هذه الرسالة فإنه مجمل عن كتابه الفتوحات المكية والفصوص وهو من إخواننا المسلمين ، ويشتمل كتابه الفتوحات عن سلسلة رسومات وحسابات لم ينزل بها من سلطان ، وأحكام شرعية واعتقادات غير مرضية وادعاءات محضه وسلسلة موهومات وخيالات ، وبعض أمور منصفه ، وجعلت الرسالة لتنبيه الغافلين بمعرفة محي الدين ابن عربي وتبيين عقيدته  ... )) 



 وما نقلناه جزء مما ورد في المقدمة 


 ولسماحة السيد المؤلف مصنفات أخرى مطبوعة منها : 
 1- رسالة في الشهادة الثالثة . 
 2- رسالة في الحسن البصري . 
 3- رسالة في تناسخ الأرواح . 
 4- نموذج في الفـقـه . 
 5- نماذج الأصول صدر منه إلى الجزء الرابع . 
 6- فقه أحكام غير المسلمين ( تقرير لدرسه ) . 
 7- رسالة عملية بعنوان ( توضيح المسائل ) طبعت باللغات الفارسية والتركية والأردو . 




 
 [/URL]







   قال الصادق عليه السلام :

 
 [HIGHLIGHT=#ffff00]كَذبَ  مَن زَعَمَ أنَّهُ مِن شِيعَتِنا وَهَوَ مُتَمَسِّك بِعُروَةِ غَيِرنا  

[SIZE=200]
 یا علی ع 
 
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی
سلام بر دوستان و دوست عزیز amoonaser

در مورد استفتاء از مراجع یک اشکال اساسی در متن سؤال استفتاء‌ کنندگان وجود دارد که مشخص است استفتاء کننده با ذهنیت مخالفت احتمالاً سؤال خود را مطرح کرده است سؤال کننده اصلاً در مورد تحریف کتب ابن عربی یا حتی احتمال تحریف مطلبی در متن سؤال مطرح نکرده است خوب همهٔ ما می‌دانیم جزء قرآن که بنابر سخن خود قرآن تحریف ناشدنی است هر اثر و کتابی احتمال تحریف مغرضانه در آن وجود دارد دیگر فتوحات و فصوص الحکم که بالاتر از انجیل و تورات نیستند البته میزان تحریف انجیل و تورات احتمال می‌رود بسیار بیشتر باشد. بعد اکثر کسانی که از آنها استفتاء شده است فقیه هستند نه عارف و فیلسوف و فقیه مثل امام خمینی، علامه طباطبایی، علامه جوادی و حسن زاده، علامه جعفری، استاد مطهری و ... تا با مطالب و کتب ابن عربی مأنوس باشند شما پاسخ سؤال بنده را ندادید اگر ابن عربی منحرف بود چرا امام خمینی و اکثر شخصیتهای مذهبی که علماء فقیه و عارف هم بودند آثار ایشان را نزد اساتیدشان می‌آموختند و تعلیم می‌دادند و شرح و حاشیه بر آن می‌زدند آیا با علم این متخصصان بر انحراف ابن عربی آیا امور نامبرده چیزی جزء تأیید یک ناصبی به قول شما و ترویج انحراف فکری و عقیدتی است؟ آیا امام خمینی، علامه طباطبایی، علامه جوادی و حسن زاده، علامه جعفری، استاد مطهری و ... خود ناصبی بودند که از شخصیت و افکار ابن عربی بهره می‌بردند یا این بزرگواران به درجه‌ای از علم رسیده بودند که نسبت به ابن عربی از این شناخت سطحی عبور کرده بودند؟ و فقط نیمهٔ خالی لیوان را که در استناد آن قسمت هم یقینی نیست نمی‌دیدند. آیا شخصیتی مثل ابن عربی که در آثارش می‌فرماید مقامی در هستی وجود دارد به نام مقام عماء که دارندهٔ این مقام عالی فقط و فقط از آن پیامبر و حضرت امیر است می تواند اعداء پیامبر و علی و دوستدار عمر و عثمان باشد؟ بهتر نیست به جای تعصب و سطحی نگری و بدون مطالعه بلکه غور در آثار ابن عربی چشم بسته در مورد نه فقط ایشان بلکه هر شخصیت دیگری اظهار نظر نکنیم و ملاک قضاوت در مورد افراد را قسمتی از سخنان او که در استناد آن سخنان به وی هیچ مدرکی نیست ملاک قرار ندهیم! آیا مابقی صحبت او را هم اندیشه کردیم و قضاوت داشتیم؟ در نتیجه اهل بیت دنبال تربیت شیعیان سطحی و خشک مقدس و اسلام طالبانی نبودند و نیستند چنانکه افتخار شیعه به شخصیتها و عرفایی مثل ابن عربی است گرچه شیخ طوسی ها و کلینی ها هم در جای خود ارج نهاده می‌شوند حضرت امیر فرمود من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم این نشان از اهمیت حضرت به شهود قلبی و عرفان است و اکثر شاگردان اهل بیت مثل سلمان و مقداد و کمیل و ... اهل عرفان و سیر و سلوک بودند و هر انسانی که بیشتر سیر داشت و شهود بیشتر به سیرهٔ اهل بیت بیشتر عمل کرده است.
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط amoonaser »

  رب الحسین علیه  

  بر  

  سید علی عزیز : 
تصویر  


  استفتآءها بسیار روشن است و هیچ راه فراری از آن نیست .... 

  هم حرف شما صحیح باشد ، قطعا مرجعی که از وی چنین سوالی می شود ، جواب سوال را بر اساس واقعیات می دهد و نه اینکه واقعیات را مخفی کند !!! 

 **************************************************************************** 


  دیگر این است که برای فهم عقاید یک نفر ، ما بایستی عقاید وی را از کتب وی بررسی نماییم و نه از جملات دیگران !! 

  که شما دائما نام آنان را می برید از جمله مبلغین این شخصیت بوده اند و خیلی نباید انتظار داشته باشید که انحرافات وی را به نمایش بگذارند !! 

  انحرافات وی را یا توجیه می کنند و یا سهو می نمایند !!! 

 [HIGHLIGHT=#ffff00]  نظر شما در مورد سخن علامه طباطبایی که ابن عربی را محکوم کردند زیرا متوکل را از اولیآءالله می دانست چیست ؟؟؟ چرا این مطلب را بدون جواب گذاشتید ؟؟؟   


  است بجای شخصیت پرستی ، کمی در عقاید افراد تتبع نماییم و بررسی علمی انجام دهیم !!!! 

 *************************************************************************** 

  مور تحریف کتب ابن عربی سخن گفتید .... 

  عرض می کنم که اگر قرار باشد که شما این حرفهای ابن عربی را تحریف شده بدانید از کجا معلوم که کشف و شهود های وی نیز تحریف نشده باشند ؟؟؟ 

  و شهود امری شخصی است و اصلا ملاکی برای الهی بودن یا شیطانی بودن وی وجود ندارد .... علی الخصوص کشف و شهودهای این ناصبی !!! 

  این عقاید مسلّم وی تحریف شده باشد ، پس کشف و شهود های کذایی وی نیز تحریف شده است !!!! 


  عربی ملعون معتقد به وحدت وجود است ....و اهم دلیل وحدت وجودی وی كشف وشهود است و دلیل عقلی ندارد؛ چون عرفا مصطلح این مقوله را طور ورا ء طور العقل دانسته ،یعنی اینكه فهم وحدت وجود برای عقل قابل درك نیست لذا وقتی با عقل ثابت نشود و كتاب هم در معرض تحریف باشد قابل اطمینان نیست. 

  كجا میدانید كه سایر مبانی عرفانی كه در كتب ابن عربی آمده است تحریف نشده باشد و باز چه دلیلی دارید كه واقعا مطالبی كه در تایید سنّی بودن وی است جز تحریفات است!!! 


  همه مطالبی است که شما دلیلی بر آنها ندارید مگر تکرار این جملات : فلان عالم وی را تایید کرده !!!! 


 ********************************************************************* 


  خبر ندارید که شهریه جناب قاضی ( استاد علامه طباطبایی و غیره ) را بخاطر تدریس " فصوص الحکم " قطع شد ... و اتفاقا این امر توسط کسی انجام شد که بسیاری از همین افرادی که شما دائما برای ما تکرار می نمایید ، آرزو یا افتخار شاگردی وی را خواستارند !!!! 


 ******************************************************************** 

  شیعه بودن در عقاید ما کاملا معلوم است و این شرایط اصلا منوط به " گفتار فلان عالم " نیست زیرا شیعه بودن سلیقه ای نیست بلکه شرایط دارد ... 

  ابن عربی ملعون از نواصب ( ابی بکر و عمر بن خطاب و متوکل و .... ) نشان از آن دارد که وی اصلا بویی از اسلام نبرده است چه برسد به تشیع !!!!! 



  نیست برای روشنی چشم همه خودمان ، برخی دیگر از عقاید این ملعون را برای شما بیان کنم : 


  عربی ناصبی چنین می گوید : 

  المكية - ابن العربي - ج 1 - ص  

 والميم وجود العالم الذي بعث إليهم والنقطة التي تليه أبو بكر رضي الله عنه والنقطة التي تلي الألف محمد صلى الله عليه وسلم ...فإنه واقف مع صدقه ومحمد واقف مع الحق... ولما لم يصح اجتماع صادقين معا لذلك لم يقم أبو بكر في حال النبي صلى الله عليه وسلم وثبت مع صدقه به فلو فقد النبي صلى الله عليه وسلم في ذلك الموطن وحضره أبو بكر لقام في ذلك المقام الذي أقيم فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم ...والمقالة عندنا إنما كانت لأبي بكر رضي الله عنه ويؤيدنا قول النبي صلى الله عليه وسلم لو كنت متخذا خليلا لاتخذت أبا بكر خليلا ... 

 میم وجود عالم است که پیامبر به سوی آنها مبعوث گشته و نقطه ای که به دنبال میم است ابوبکر رضی الله عنه است و نقطه ای که به دنبال الف است محمد صلی الله علیه و سلم است . 
 ابوبکر در جایگاه صدقش قرار دارد و محمد در جایگاه حق است . و چون درست نیست که دو صادق با هم جمع شود ، ابوبکر با وجود پیامبر به پا نمی خیزد و در جایگاه صدقش باقی می ماند . 
 پس چون پیامبر از این جایگاه مفقود شد و ابوبکر حضور داشت به آن مقام به پا می خیزد. 
 و این تفسیر ما تنها مخصوص ابوبکر است و گفته پیامبر که فرمود " اگر خلیلی انتخاب می کردم حتما ابوبکر را به عنوان خلیل انتخاب می کردم " آن را تایید می کند . 




  ابن عربی ناصبی در جای دیگری چنین می گوید : 

  المكية - ابن العربي - ج 1 - ص  

 فأنزل عليه إذا جاء نصر الله والفتح ...ولما تلا رسول الله صلى الله عليه وسلم هذه السورة بكى أبو بكر الصديق رضي الله عنه وحده دون من كان في ذلك المجلس وعلم أن الله تعالى قد نعى إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم نفسه وهو كان أعلم الناس به وأخذ الحاضرون يتعجبون من بكائه ولا يعرفون سبب ذلك... 

 سوره نصر بر پیامبر نازل شد ...و هنگامی که پیامبر این سوره را خواند تنها ابوبکر صدیق رضی الله عنه گریه کرد و هیچ کس دیگر از اشخاصی که در آن مجلس بودند گریه نکردند ، و ابوبکر فهمید که خدا به این وسیله خبر رحلت پیامبر را داده است و او ( ابوبکر ) داناترین مردم به این امر بود ، اهل مجلس همه از گریه ابوبکر تعجب کردند و هیچ کس دلیل آن را نمی دانست ... 

  این ما هستیم که باید از جناب سید علی عزیز و دیگر محبین این عربی ناصبی بپرسیم که آیا هیچ شیعه ای این مزخرفات را می گوید ؟ یا گوینده این کلمات یک سنی ناصبی است ؟ البته سنی بودنش نیز بعید می نماید ؛ چه اینکه اکثر مفسرین اهل خلاف نیز در قضیه نزول سوره نصر چنین مزخرفاتی را بیان نکرده اند ! 

  که با عقاید اهل عرفان آشنا هستند می دانند که اکثریت عرفا " لا مذهب " هستند ... 

   در آینده نشان خواهیم داد که همین ابن عربی ملعون ، حتی فرعون را تبرئه کرده و می گوید که خداوند توبه فرعون را قبول نموده است !!!!!  

 ********************************************** 

  سید علی عزیز از مقام " عماء " برای ما سخن گفتند و به زعم خود می خواهند با این کلام ، دامن ابن عربی را پاک نگه دارند !! 


  اصل روایتی را که ابن عربی در اینمورد بیان کرده را عرض می کنم و سپس جرح و تعدیل این روایت بر اساس مبانی اهل سنت و در آخر هم بیان می کنیم که اینگونه مطالب آیا با عقاید توحیدی شیعه در تضاد است یا خیر !!!! 


 [SIZE=150]اصل روایت


  عربی در " فتوحات المکیه " بسیار به این روایت استناد کرده است ... 

  می گوید : 

  المكية - ابن العربي - ج 2 - ص  

 ورد في الصحيح أنه قيل لرسول الله ص أين كان ربنا قبل أن يخلق خلقه قال كان في عماء ما فوقه هواء وما تحته هواء 

 در روایتی صحیح (!) آمده است که به رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم ) گفته شد که خداوند ما قبل از خلق مخلوقانش در کجا بوده است ؟ 
 پیامبر فرمودند : وی در عماء بوده است که بالای وی هوا و زیر وی هوا بود . 


 نظر علمای اهل سنت

  اختصار ، به 2 نظر از نظرات علمای اهل سنت اکتفا می کنم . 


  رازی شافعی چنین می گوید : 

  الرازي - الرازي - ج 17 - ص  

 السؤال الثاني : هل يصح ما يروى أنه قيل يا رسول الله ، أين كان ربنا قبل خلق السماوات والأرض ؟ فقال كان في عماء فوقه هواء وتحته هواء . 

 والجواب : أن هذه الرواية ضعيفة ، والأولى أن يكون الخبر المشهور أولى بالقبول وهو قوله صلى الله عليه وسلم كان الله وما كان معه شيء ، ثم كان عرشه على الماء . 


 سوال دوم : آیا روایت مذبور ( که ما قبلا ترجمه آن را بیان کردیم ) صحیح است ؟ 

 جواب : این روایت ضعیف است و اولی در قبول روایت مشهوری است که پیامبر اکرم صلی الله علیه - و آله - وسلم فرمودند : خداوند بود و هیچ چیز با وی نبود و عرش وی بر روی ماء بود . 


  نیز این روایت را تضعیف نموده است . در کتب " ظلال الجنه " ص 612 و " مختصر العلو " ص 193 و 250 . 

  خود آلبانی باز کلام خویش را نقض نموده است زیرا این روایت از روایات مشهور ابن تیمیه در اثبات جسمانیت خداوند متعال می باشد !!!! 


  کتاب " سیر اعلام النبلاء " در ج 10 پاورقی ص 505 چنین می گوید : 

 " لکن الصحه غیر متحققه فی حدیث " الکرسی موضع القدمین " و حدیث " این کان ربنا " کما تقدم

 صحت روایات " کرسی جای پای دو قدم می باشد " و " خداوند کجا بود " متحقق نشده است همچنان که قبلا بیان شد . 



  روایت در نزد معتقدین به تجسیم خداوند متعال بسیار مقبول نیز می باشد .... 


 روایت مذبور در منظر شیعه

  این روایت و سوال سائل از منظر شیعه مردود است .... 

  الاسلام کلینی در " الاصول من الکافی " ج 1 ص 90 و خاتم المحدثین صدوق در " التوحید " ص 175 چنین روایت می کنند : 

 وروي أنه سئل عليه السلام أين كان ربنا قبل أن يخلق سماء وأرضا ؟ فقال عليه السلام : ( أين ) سؤال عن مكان ، وكان الله ولا مكان . 

  و روايت شده است كه از آن حضرت ( امیرالمومنین علیه السلام ) سؤال شد كه پروردگار ما پيش از آنكه آسمان و زمين را بيافريند در كجا بود حضرت (ع) فرمود كه كو و كجا سؤال از مكان و جاى بودنست و خدا بود و هيچ مكانى نبود. 


  بن طاووس علیه الرحمه نیز در مورد این روایت مطلبی می فرماید : 

  في معرفة مذاهب الطوائف - السيد ابن طاووس - ص  

  قال عبد المحمود : إذا كان ربهم قد أحاط به الهوى فقد صار متحيزا وفي جهة دون جهة ، فيلزم أن يكون مخلوقا حادثا فإن العقول يشهد أن كل متحيز أو في جهة فإنه محتاج إلى من جعله في ذلك الحيز أو الجهة ، وإذا كان ربهم على قولهم محدثا ، فقد ساووا أصحاب الأصنام ورجعوا إلى ما كانوا قبل الإسلام وفارقوا العقول وكتابهم ورسولهم ، والحمد لله على السلامة من الاقتداء بهم والمنشأ فيهم والولادة بينهم . 

 اگر خداوند آنان بوسیله هوا احاطه شود پس صاحب مکان می باشد و در جهتی بدون جهت . پس الزاما باید مخلوقی باشد حادث زیرا عقل شهادت می دهد که هر چیزی که مکان دارد یا در سمت و سو می باشد محتاج به مکان و جهت می باشد . و اگر خداوند آنان بر اساس کلام آنان ، حادث باشد ؛ پس آنان بت پرست شده اند و برگشته اند به آنچه که قبل از اسلام بوده است و از عقل و کتابشان و رسولشان نیز جدا شده اند .و سپاس خداوند متعال را بر پیروی از اهل بیت و نشو و نمو در میان عقاید آنان و تولد در میان عقاید آنان . 



  طلب مکان برای خداوند غلط است ... چه برسد که کسی مانند ابن عربی ملعون نیز بیاید و مخلوقی را در این مقام شریک کند ! 

  صدوق در " التوحید " ص 251 چنین روایت می کند : 

 فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَأَوْجِدْنِي كَيْفَ هُوَ وَ أَيْنَ هُوَ 

 قَالَ وَيْلَكَ إِنَّ الَّذِي ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَطٌ هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَ لَا أَيْنَ وَ هُوَ كَيَّفَ الْكَيْفَ وَ كَانَ وَ لَا كَيْفَ وَ لَا يُعْرَفُ بِكَيْفُوفِيَّةٍ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّةٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِحَاسَّةٍ وَ لَا يُقَاسُ بِشَيْ‏ء 


 آن مرد گفت خدا تو را رحمت كند مرا بجواب خود بى‏ نياز ساز كه ديگر احتياج بسؤال نداشته باشم و بفرما كه خدا چون و چگونه است و آن جناب در كجا است ؟ 
 حضرت فرمود كه واى بر تو بدرستى كه آنچه تو بسوى آن رفته و آن را مذهب خود ساخته غلط و اشتباه است خدا حقيقت كو و كجا را موجود فرموده و آن جناب بود و كو و كجائى نبود يعنى مكان را كه كور و كجا سؤال از آنست بوجود آورده بى‏ آنكه مكانى باشد كه بكو و كجا از آن سؤال شود و او حقيقت حال را كه چگونه و چون سؤال از آنست بعرصه وجود آن سؤال شود و آنكه چيزى را خلق ميكند خود متصف بآن نميشود زيرا كه اتصاف‏ بيرون رفتن است از قابليت بسوى فعليت و قابلى كه خالى باشد از وصف پيش از اتصاف آن را ندارد و كسى كه چيزى را ندارد آن را اعطاء نميتواند كرد و خدا كه خالق است بخود چيزى نميدهد كه بآن كامل گردد و لهذا ميفرمايد كه آن جناب بچگونه بودن و در كجا بودن شناخته نميشود چه معلوم شد كه چون و كجا مخلوق او است و او بر آنها مقدم است و بهيچ حاسه كه چيزها را دريابد او را نتوان شناخت و او را به چيزى قياس نميتوان نمود . 


 ******************************************* 

  دیگری که باید بیان شود این است که برخی با این حربه که فلان عالم از امیرالمومنین ( علیه السلام ) تعریف و تمجید کرده است ، پس شیعه است !!! 


  این کلام بسیار روشن است .... 

  قدیم گفته اند :[HIGHLIGHT=#ffff00] الفضل ما شهدت به الاعداء  ( [HIGHLIGHT=#ffc000]فضیلت آن است که دشمن به آن شهادت دهد  ) 

  از روایات فضیلت امیرالمومنین ( علیه السلام ) از قول ابی بکر و عمر بن خطاب و دیگر نواصب و دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) می باشد ... 

  با این دلایل باید مدعی شد که این حرامزادگان نیز شیعه بوده اند ؟؟؟ 

  عمرو بن عاص که در نامه خود به معاویه حدیث غدیر را صراحتا بیان می نماید ، آیا شیعه بوده است ؟ 

  عمر بن خطاب که یکی از راویان حدیث منزلت است ، شیعه بوده است ؟ 

  عایشه که راوی " ذکر علی عباده " می باشد ، شیعه بوده است ؟ 


  ضمن اهل خلاف بایستی از امیرالمومنین ( علیه السلام ) تعریف و تمجید بکنند زیرا ایشان خلیفه چهارم این قوم هستند و بیان فضایل ایشان ( علیه السلام ) بر اهل خلاف واجب است !!! 


 (( البته بگذریم که تا قبل از احمد بن حنبل ، اهل خلاف اصلا خلیفه چهارم نداشتند و امیرالمومنین ( علیه السلام ) را اصلا خلیفه نمی دانستند ؛ اگر لازم باشد منابع این کلام را نیز بیان می کنم )) 


 ********************************************* 

  آخر : 

  است کسانی که سینه چاک امثال ابن عربی هستند ، نظرات شخصی خود را به حساب مذهب حقه شیعه نگذارند و اغلاط را به منسوب به شیعه ننمایند !!! 

  نزد شیعیان واقعی ، ابن عربی اصلا ارزشی ندارد و وی نیز همچون دیگر عرفای کذایی ( همچون حلاج و بایزید بسطامی و غیره ) مردود و منفور و ملعون می باشند .... 


  بد نباشد که خواننده گرامی بداند که ابن عربی از مروّجین عقاید حلاج ملعون بوده است و وی را تکریم می نموده است !! 

  این در حالی است که حلاج ملعون بوده و شیعه اصلا وی را قبول ندارد !!!! 


 [HIGHLIGHT=#ffff00]شیخ مفید کتابی دارند به نام : الرد علی اصحاب الحلاج !!!  




  طبرسی در " الاحتجاج " ج 2 ص 474 چنین می گوید : 

 " ‏ و كان أيضا من جملة الغلاة أحمد بن هلال الكرخي و قد كان من قبل في عدد أصحاب أبي محمد ع ثم تغير عما كان عليه و أنكر بابية أبي جعفر محمد بن عثمان فخرج التوقيع يلعنه من قبل صاحب الأمر و الزمان و بالبراءة منه في جملة من لعن و تبرأ منه 

 و كذا كان أبو طاهر محمد بن علي بن بلال و الحسين بن منصور الحلاج و محمد بن علي الشلمغاني المعروف بابن أبي العزاقري لعنهم الله فخرج التوقيع بلعنهم و البراءة منهم جميعا على يد الشيخ أبي القاسم الحسين بن روح ره و نسخته 

 و همچنين از افراد غالى يكى: احمد بن هلال كرخى است، او قبلًا از جمله أصحاب امام هادى عليه السّلام بود، سپس از عقيده‏اش تغيير يافته و منكر نيابت أبو جعفر محمّد بن عثمان شد،در پى اين حركت توقيعى از صاحب الأمر مبتنى بر لعن و برائت او در ميان افراد ديگرى كه لعن شده بودند؛ صادر شد. و همچنين بود أبو طاهر محمّد بن علىّ بن بلال، و [HIGHLIGHT=#ffff00]حسين بن منصور حلّ ، و محمّد بن- على شلمغانى معروف به ابن ابى العزاقر- لعنهم اللَّه-، براى تمام اينان توقيعى بر لعن و برائت از همه آنان بدست شيخ أبو القاسم حسين بن روح رحمه اللَّه بدين مضمون صادر شد 






 عَرِّفْ أَطَالَ اللَّهُ بَقَاكَ وَ عَرَّفَكَ اللَّهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ وَ خَتَمَ بِهِ عَمَلَكَ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ وَ تَسْكُنُ إِلَى نِيَّتِهِ مِنْ إِخْوَانِنَا أَدَامَ اللَّهُ سَعَادَتَهُمْ بِأَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفَ بِالشَّلْمَغَانِيِّ عَجَّلَ اللَّهُ لَهُ النِّقِمَةَ وَ لَا أَمْهَلَهُ قَد ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ فَارَقَهُ وَ أَلْحَدَ فِي دِينِ اللَّهِ وَ ادَّعَى مَا كَفَرَ مَعَهُ بِالْخَالِقِ جَلَّ وَ تَعَالَى وَ افْتَرَى كَذِباً وَ زُوراً وَ قَالَ بُهْتَاناً وَ إِثْماً عَظِيماً كَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللَّهِ وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً وَ خَسِرُوا خُسْراناً مُبِيناً وَ إِنَّا بَرِئْنَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ سَلَامُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ مِنْهُ وَ لَعَنَّاهُ عَلَيْهِ لَعَائِنُ اللَّهِ تَتْرَى فِي الظَّاهِرِ مِنَّا وَ الْبَاطِنِ وَ السِّرِّ وَ الْجَهْرِ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ عَلَى كُلِّ مَنْ شَايَعَهُ وَ بَلَغَهُ هَذَا الْقَوْلُ مِنَّا فَأَقَامَ عَلَى تَوَلَّاهُ بَعْدَهُ أَعْلِمْهُمْ تَوَلَّاكَ اللَّهُ أَنَّنَا فِي التَّوَقِّي‏ . وَ الْمُحَاذَرَةِ مِنْهُ عَلَى مِثْلِ مَا كُنَّا عَلَيْهِ مِمَّنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ نُظَرَائِهِ مِنَ السَّرِيعِيِّ وَ النُّمَيْرِيِّ وَ الْهِلَالِيِّ وَ الْبِلَالِيِّ وَ غَيْرِهِمْ وَ عَادَةُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ مَعَ ذَلِكَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ عِنْدَنَا جَمِيلَةٌ وَ بِهِ نَثِقُ وَ إِيَّاهُ نَسْتَعِينُ وَ هُوَ حَسْبُنَا فِي كُلِّ أُمُورِنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيل‏ . 

 خداوند عمر تو را طولانى گرداند و همه خوبيها را بتو بشناساند، و سرانجام تو را به نيكى كامل گرداند و سعادت تو را پيوسته كند به كسانى كه به ديانت آنان اطمينان دارى اعلام كن كه محمّد بن علىّ معروف به شلمغانى خداوند در عذاب وى تعجيل نموده و ديگر مهلت به او نمى‏دهد، چه او از دين اسلام برگشته و از آن جدا شده و ملحد گرديده و چيزهايى ادّعا كرد كه موجب كفر به خالق متعال شد، و بخدا دروغ و بهتان بست و گناه بزرگى نمود، آنان كه از خداوند برگشتند سخت گمراه و از رحمت خدا دور شده‏اند و زيانى بس آشكار بردند.ما از طرف خدا و رسول صلوات و سلام و رحمت و بركات خدا بر او باد از او بيزارى جسته‏ و او را لعنت مى‏كنيم، در ظاهر و باطن و پنهان و آشكار و در هر وقت و هر حال [HIGHLIGHT=#ffff00]و لعنت خدا بر كسى كه از وى پيروى و تبعيّت   و بعد از صدور اين توقيع ما، باز در دوستى او ثابت بماند، و مردم را از اين موضع مطّلع گردان- خدا شما را دوست بدارد-: ما در پرهيز و حذر از او همان رفتار را داريم كه با افراد همانند گذشته او داشتيم مانند: شريعى، نميرى، هلالى و بلالى، و ديگر از ايشان، و بعد از او ما عادت خدا را نيك دانسته و مى ‏دانيم و به او اعتماد مى ‏كنيم و از وى يارى مى ‏جوئيم و در همه امور، او براى ما كافى و نيكو كارگزار و پشتيبانى است‏ . 


  بهتر است بجای متهم نمودن دیگران و بیان سخنان بی پایه و نا پخته ، کمی مطالعه نمایید !!!! 

  قرار است که تمامی این مطالبی که بر علیه ابن عربی می باشد ( و به مدد مولا ، بسیاری از آنان را بعد بیان خواهیم کرد ) تحریف شده و دستکاری شده باشند ، پس این چه کتاب و مکتبی است که همه چیز آن تحریف شده است و سینه چاکان وی هنوز مطالب آن را حلوا حلوا می کنند و تبلیغ آن می کنند و مخالفانشان را خشک و متحجر می دانند !!!!! 


  مدد مولایم مهدی فاطمه ( سلام الله علیهما ) در پست بعدی ، به سخنان برخی علمای شیعه در تصریح به سنی بودن این ملعون ( ابن عربی ) اشاره خواهم کرد تا معلوم شود که به غیر از اندکی ، اکثریت بر تسنن ابن عربی شهادت داده اند !!!! 



  علی  





 
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط amoonaser »

  رب الحسین علیه  

  بر  

  عرایض قبلی خودم در باب ابن عربی ناصبی ، بر آنم که تصریحات برخی از علمای شیعه را در سنی بودن این فرد بیان نمایم . 

  این بزرگان عملا رد تشیع این ناصبی می باشد و همین برای اثبات کلام ما کفایت می کند . 

  در بحث بررسی عقاید صوفیه و عرفای کذایی (!) عملا همه مذهب گرایی رنگ می بازد و افرادی همچون ابن عربی را می توان " لا مذهب " شمرد زیرا محبت گرایی به همه چیز و همه کس همچون فرعون و سامری و غیره در هیچ مرامی نمی گنجد !!!!! 


     
    به ذکر است که ابن عربی ( صاحب فتوحات المکیه - متوفی 638 ه. ق ) با قاضی ابن عربی مالکی ( صاحب احکام القرآن ، العواصم و ... - متوفی 543 ه.ق ) کاملا متفاوت است .   



 [HIGHLIGHT=#ffff00]  علمای شیعه در سنی بودن وی ( و اشاره برخی به ناصبی بودن وی )    



 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  در کتاب " فصل القضاء " ص 409 از قول سید صدر چنین آمده است : 

 " وقد رأيت بخط السيد الفاضل المتبحر علي بن أحمد الصدر المعروف بالسيد علي خان - رحمه الله - المدني شارح الصحيفة ، حاشية على هذه العبارة هذه صورتها بلفظه : 
  خلاف لما أجمعت عليه الفرقة الناجية الإمامية ، ولم أر هذا المذهب في كتاب من كتب الإمامية سوى هذا الكتاب . وحمله على التقية بعيد جدا إذ لا مظنة لها هنا ، وهو مذهب ابن العربي من العامة في فتوحاته




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  میرزا نوری در " خاتمه المستدرک " ج 2 ص 239 - 240 ضمن بیان شرح حال ملاصدرا ، بیان می کند که[HIGHLIGHT=#ffff00] وی ( ملاصدرا ) از ابن عربی بسیار تعریف کرده است ولی توجه نکرده است که ابن عربی از علمای عامه بوده و از   !! 

 " وسابعهم : الحكيم المتأله الفاضل محمد بن إبراهيم الشيرازي ، الشهير بملأ صدرا....... وعكس الأمر في حالي ابن العربي صاحب الفتوحات فمدحه ووصفه في كلماته بأوصاف لا تنبغي إلا للأوحدي من العلماء الراسخين ، مع أنه لم ير في علماء العامة ونواصبهم أشد نصبا " منه أليس هو القائل في الفتوحات في ذكر بعض حالات الأقطاب ما لفظه : ومنهم من يكون ظاهر الحكم ، ويحوز الخلافة الظاهرة كهما حاز الخلافة الباطنة من جهة المقام ، كأبي بكر وعمر وعثمان - وعلي وحسن ومعاوية بن يزيد وعمر بن عبد العزيز والمتوكل " 

  ایشان به بیان برخی مطالب شنیع عقیدتی ابن عربی از کتاب فتوحات مکیه ، می پرازد : 

 "وصرح أيضا " فيه بأن أصل الضلالات من  

  في مسامرة الأبرار بأن الرجبيين جماعة لهم رياضة ، من آثارها أنهم يرون الروافض بصورة  

  في الفتوحات بعصمة ابن  

 ، وغير ذلك مما هو نص على كونه من نواصبهم " 


  البته متذکر می شوند که ابن عربی نیز همانند برخی دیگر از علمای اهل سنت ، به وجود امام مهدی عج اشاره کرده است ولی این دلیلی بر رفع نصب وی نیست و خواننده را برای تحصیل ادله متقن ، به کتاب "النجم الثاقب " ارجاع می دهند ..... 


 [HIGHLIGHT=#ffc000]  می توانند ادله مرحوم نوری در نصب ابن عربی را در کتاب " النجم الثاقب " ؛ آخر باب الرابع و باب الخامس ( آخر باب 4 و باب 5 ) مشاهده کنند .   



 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  شیخ علی نمازی شاهرودی ( رحمه الله ) در " مستدرک سفینه البحار " ج 7 ص 144 - 145 می گوید : 

 " ابن العربي : هو محي الدين ، صاحب الفتوحات المكية والفصوص ، من أركان المتصوفة ، له دعاوي فاسدة وكلمات مضلة ، ذكرنا بعضها في كتابنا " تاريخ فلسفه وتصوف " . وتقدم شطر منها في " حيى " بعنوان محي الدين . مات سنة 638 ، وله ذموم وخرافيات ، كما في البحار . نقله هنا في السفينة "

( ابن عربی : او محی الدین ، صاحب فتوحات مکیه و فصوص می باشد .   از ارکان متصوفه می باشد و صاحب ادعاهای فاسد و سخنان گمراه کننده می باشد که برخی از آنان را در کتابمان " تاریخ فلسفه و تصوف " بیان کرده ایم . برخی از آنان در ماده " حیی " بعنوان محی الدین بیان شد . وی در سال 638 ه.ق مرد . مذمتها و خرافیاتی برای وی می باشد همچنان که در " بحارالانوار " آمده . آنان را در اینجا از " سفینه البحار " نقل   )
 



 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  آقا بزرگ طهرانی در " الذریعه " ج 22 ص 209 می گوید : 

 "( 6725 : ملخص فصوص الحكم ) الأصل والملخص كلاهما لمحيى الدين ابن العربي العامي ، ويأتي الملخص باسمها " نقش الفصوص " في حرف النون . " 




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*   محسن امین در " اعیان الشیعه " ج 2 ص53 - 54 ، نام ابن عربی را در باب " اخباره عن طرق اهل السنه " ( یعنی اخبار وجود امام زمان عج از طریق علمای اهل سنت ) بیان می کند . 

 " فصل الخطاب عن بعض كبراء العارفين يعني الشيخ محيي الدين بن العربي في ذكره المهدي


 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  میرزا حسین نوری طبرسی ( استاد امثال کاشف الغطاء - آقا بزرگ طهرانی - محدث قمی و ... ) در " نفس الرحمان فی فضائل السلمان " ص 137 می گوید : 

 "من هنا قال ابن العربي الحنبلي في الفتوحات المكية " 




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  شیخ علی یزدی حائری در " الزام الناصب " ج 1 ( الفرع الثالث - فی ذکر بعض المعترفین بولادته من اهل السنه و الجماعه ) ص 292 ، می گوید : 

 "الخامس : الشيخ الأكبر محي الدين بن العربي في الباب السادس والستين وثلاثمائة من الفتوحات " 




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  سید شرف الدین عاملی در " الفصول المهمه فی تالیف الامه " ( الفصل السادس في لمعة مما أفتى به علماء أهل السنة ، من إيمان أهل التوحيد مطلقا ونجاة أصحاب الشهادتين جميعا ) ص 35 می گوید : 

 "وقال الشيخ الأكبر ابن العربي في باب الوصايا من فتوحاته " 




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*   ماحوزی در " الاربعین " ص 229 - 230 چنین می گوید : 

 " قال الشيخ محي الدين بن عربي ، وهو من أكابر صوفية المخالفين ، كما يظهر لمن تتبع كلامه في الفتوحات المكية " 



 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  سید حسن صدر در " تکمله آمل الامل " ص 183 - 184 چنین می گوید : 

 " أين هم من علمائنا ؟ وهل فينا من يقول بوحدة الوجود ولا صوفي الا يقول بها ، فانظر منازل السائرين والرسالة القشيرية ورسائل ابن عربي والحلاج والجنيد والعطار وخواجة عبد الله وأمثالهم . أولئك الصوفية لا الشهيد وابن فهد والبهائي وأبيه من حكماء الدين وشيوخ المتشرعين . "

( کجاست مکان آنان از علمای ما ؟ و آیا در میان ما کسی وجود دارد که به وحدت وجود معتقد باشد مگر اینکه قائل آن صوفی می باشد . پس کتب " منازل السائرین " و " رسائل قشیریه " و " رسائل ابن عربی " و حلاج و جنید و عطار و خواجه عبدالله و امثال آنان را مطالعه کن . آنان از صوفیه اند و نه کسانی مانند شهید و ابن فهد و بهایی و پدرش که از حکمای دین و متشرعین بوده اند )
 
  به صراحت مکان علمای بزرگ شیعه را از افرادی همچون ابن عربی و حلاج و غیره جدا می داند و اینان را مدعیان وحدت وجود و صوفیه معرفی می کند .

ایشان مدعیان وحدت وجود را نیز شیعه نمی دانند بلکه از صوفیه می دانند !
 

 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  شیخ علی کورانی عاملی در کتاب " عصر الظهور " ص 336 چنین می گوید : 

 " على أن عددا من علماء السنة يوافقنا أي على أنه هو الإمام محمد بن الحسن العسكري عليه السلام ، مثل ابن عربي والشعراني وغيرهم ، ممن صرحوا باسمه ونسبه ، وثبت عندهم أنه حي غائب . وقد ذكر أسماء مجموعة منهم صاحب كتاب " المهدي الموعود " "

( گروهی از علمای اهل سنت نیز همانند ما موافق این مطلب هستند که وی ، امام محمد بن حسن عسکری علیه السلام می باشد . همانند ابن عربی و شعرانی و غیره که به نام ایشان و نسب ایشان صراحت داشته اند و در نزد آنان ثابت است که ایشان ( امام زمان عج ) زنده و غائب هستند . و صاحب کتاب " مهدی موعود " نام گروهی از آنان را در کتابش آورده است )
 


 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  علامه سید علی میلانی در کتاب قیّم " نفحات الازهار " به کلام ابن عربی ، بعنوان یکی از علمای اهل سنت ، اشاره می کند مانند کلام ایشان در باب حدیث نور ( ج 5 ص 275 ) 

 " فمنهم : الشيخ محيي الدين ابن عربي ، كبير أوليائهم وأكبر مشايخهم " 




 [HIGHLIGHT=#ff0000]*  آیت الله العظمی مرعشی نجفی در " شرح احقاق الحق " نیز از کلام ابن عربی ، بعنوان نمونه ای کلام بزرگان اهل سنت استفاده می کند . مانند ج 11 ص 578  

 " حديث أم جابر رواه جماعة من القوم : منهم العلامة الشيخ محي الدين بن العربي في ( محاضرات الأبرار ) "



به مدد مولایم ، در پست بعدی به ترجمه ابن عربی در اهل سنت خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که وی از معتمدین در نزد اهل خلاف می باشد .


[SIZE=200]یا علی ع

  
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط amoonaser »

  رب الحسين عليه  

  بر  

  ابن عربي در نزد اهل خلاف نیز شامخ می باشد . 

  برخی از علمای اهل خلاف نیز وی را تکفیر کرده اند و بسیاری دیگر نیز وی را مدح و توثیق نموده اند . 


 * ابن عابدین در " حاشیه رد المختار " ج 4 ص 423 بابی دارد به نام :

  "  [HIGHLIGHT=#ffff00]مطلب فی حال الشیخ الاکبر سیدی محیی الدین ابن عربی نفعنا الله تعالی    "

 
  در ادامه می گوید : 
 " وللحافظ السيوطي رسالة سماها تنبيه الغبي بتبرئة ابن عربي "

  ( جلال الدین سیوطی رساله ای دارد در دفاع از ابن عربی )


 
  عابدین می گوید : 

 " وله مصنفات كثيرة : منها فصوص حكمية وفتوحات مكية بعض مسائلها مفهوم النص والمعنى وموافق للامر الإلهي والشرع النبوي ، وبعضها خفي عن إدراك أهل الظاهر دون أهل الكشف والباطن ، ومن لم يطلع على المعنى المرام يجب عليه السكوت في هذا المقام

 ( ابن عربی مصنفات زیادی دارد مانند : فصوص الحکم و فتوحات المکیه . بعضی مسائل داخل این کتب با نص شرعی و الهی هماهنگی دارد و برخی دیگر از دایره درک افراد عادی به دور است و برای درک آنها باید اهل باطن و کشف و شهود بود . و برای کسی که در این زمینه اطلاعی دارد ، واجب است که سکوت کند و حرفی نزند .

 [HIGHLIGHT=#ffff00]پس ابن عابدین هم اعتقاد دارد که کلام ابن عربی هم بر اساس شرع است و آنچه که بر روال معمول بیان نشده است ، فهم آن نیازمند اهل شهود بودن می باشد و منکر آن باید سکوت کند . ( [HIGHLIGHT=#ffc000]البته دوستان وصف کشف و شهود های این ناصبی را می دانند !!!!!  )  





 * ذهبی در " میزان الاعتدال " ج 3 ص 660 می گوید :

  " عدها طائفة من العلماء مروقا وزندقة ، وعدها طائفة من العلماء من إشارات العارفين ورموز السالكين ، وعدها طائفة من متشابه القول ، وأن ظاهرها كفر وضلال ، وباطنها حق وعرفان ، وأنه صحيح في نفسه كبير القدر . وآخرون يقولون : قد قال هذا الباطل والضلال ، فمن الذي قال إنه مات عليه ، فالظاهر عندهم من حاله أنه رجع وأناب إلى الله ، فإنه كان عالما بالآثار والسنن ، قوي المشاركة في العلوم . وقولي أنا فيه : إنه يجوز أن يكون من أولياء الله الذين اجتذبهم الحق إلى جنابه عند الموت ، وختم له بالحسنى ، فأما كلامه فمن فهمه وعرفه على قواعد الاتحادية وعلم محط القوم ، وجمع بين أطراف عباراتهم - تبين له الحق في خلاف قولهم .

 ( ذهبی بعد از بیان نظرات افراد در مورد وی می گوید : نظر من بر این است که وی از اولیاء الله بوده که مجذوب ذات حق تعالی در هنگام مرگ شد و عاقبت وی را احسن قرار داد . و اما کلام او ( در کتبش ) اگر کسی آنها را بفهمد و بر اساس قواعد اتحادی و علم مخصوص دریابد و ما بقی عباراتش را در کنار هم نهد ، برای او روشن میشود که کلام ابن عربی حق است برخلاف آنچه دیگران می گویند



 [HIGHLIGHT=#ffff00]پس جناب ذهبی هم قائل به این امر هستند که ابن عربی نه تنها در حرفهایش کفری نگفته بلکه کلام وی حق بوده برخلاف آنچه دیگران می گویند .

  

  کلام ذهبی را ابن حجر عسقلانی در " لسان المیزان " ج 5 ص 312 بیان میدارد .



 
 * ابن حجر عسقلانی در " لسان المیزان " ج 5 ص 315 می گوید :

  " ولا يساوي به أحدا من أهل زمانه وتصانيفه لا يفهم منها الا القليل لكن الذي يفهم منها حسن جميل "


 

 * آلوسی ، مفسر شهیر اهل سنت در جای جای تفسیر خود ( روح المعانی ) به گفته های ابن عربی استناد کرده و از وی به نام " الشیخ الاکبر " ( لقب معروف ابن عربی ) نام برده مانند عبارت زیر :

  " وقال [HIGHLIGHT=#ffff00]الشيخ الأكبر محيى الدين قدس   في الباب الحادي والسبعين والثلثمائة من الفتوحات : إنه ذوار كان أربعة ووجوه أربعة هي قوائمه الأصلية وبين كل قائمتين قوائم وعددها معلوم عندنا ولا أبينها إلى آخر ما قال. " ( تفسیر آلوسی – ج 16 ص 161 )



 

 * ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " ج 23 ص 48 – 49 وی را اینگونه معرفی می کند : 

 " 34 - ابن العربي * العلامة صاحب التواليف الكثيرة محيي الدين أبو بكر محمد بن علي بن محمد بن أحمد الطائي الحاتمي المرسي ابن العربي ، نزيل دمشق ...... وقد أوردت عنه في " التاريخ الكبير " ( یعنی تاریخ الاسلام ) . وله شعر رائق ، وعلم واسع ، وذهن وقاد ، ولا ريب أن كثيرا من عباراته له تأويل إلا كتاب " الفصوص " !




 * ابن النجار در " ذیل تاریخ بغداد " می گوید :

  " وكان قد صحب الصوفية وأرباب القلوب وسلك طريق الفقر ، وحج وجاور وصنف كتبا في علوم القوم وفي أخبار مشايخ المغرب وزهادها ، وله أشعار حسنة وكلام مليح ، اجتمعت به بدمشق وكتبت عنه من شعره ، [HIGHLIGHT=#ffff00]  الشيخ هو  ، دخل بغداد وحدث بها بشئ من مصنفاته وكتب عنه حافظ العصر الشيخ عبد الله الدبيثي . . . توفي سنة 638  "


 

 * اسکندری در " لطائف المتن " ص 152 داستان [HIGHLIGHT=#ffff00]ملاقات ابن عربی با حضرت خضر ( علیه السلام )  بیان می کند .


 

 * یافعی در " مراه الجنان " ج 2 ص 177 - سنة ثمان وثلاثين وست مائة ( آنچنان که کفوی در " کتائب اعلام الاخیار " بیان کرده ) می گوید :

  " أن الشيخ شهاب الدين السهروردي والشيخ محيي الدين العربي اجتمعا في مجلس ، فسئل كل منهما عن صاحبه ، فقال العربي للسهروردي : هو رجل مملو من قرنه من السنة . وقال السهروردي :   بحر الحقائق  "


 

 * ازنیقی در " مدینه العلوم " می گوید : 
 " ومن لطائف كتاب المحاضرات ( محاضرة الأبرار ومسامرة الأخيار )   الإمام العالم الرباني والبحر الصمداني ، وسند السالكين ومنقذ الهالكين ، الشيخ أبي عبد الله محيي الدين محمد بن علي بن محمد العربي الحاتمي الطائي الأندلسي قدس الله سره العزيز . كان جليل الشأن ، وله المصنفات الوافرة والمؤلفات الفاخرة وتصانيف لا   "


 
 * عبدالعلی سهالی در " الصبح الصادق فی شرح المنار " وی را به نام " الشیخ وارث النبی صلی الله علیه و سلم " می خواند .


 
 * برزنجی در " الاشاعه لاشراط الساعه " ص 107 وی را به نام " امام المحققین " می خواند .


 
 * یافعی در " الارشاد " وی را به نامهای " شیخ الطریقه و بحر الحقیقه " می خوانند .

 

 * زرکلی در " الاعلام " ج 6 ص 281 می گوید : 

 " محمد بن علي بن محمد ابن العربي ، أبو بكر الحاتمي الطائي الأندلسي ، المعروف بمحيي الدين بن عربي ، الملقب   الأكبر : فيلسوف ، من أئمة المتكلمين في كل علم ....  " 




 * مولوى سلامة اللَّه در " معركة الآراء "می گوید :  

 "   قطب الموحّدين محيى الحق و الملة و الدّين مولانا الشيخ الاكبر محمد بن العربى قدس اللَّه سرّه و افاض علينا فتوحه انّ ابراهيم عليه السلام قال لابنه انّى ارى فى المنام انّى اذبحك و المنام حفرة الخيال فلم يعبّرها الخ  ."


 
 * مولوى صديق حسن خان در كتاب " الجنّة فى الاسوة الحسنة بالسنّة " در ذكر مجتهدين می گوید : 

 "و منهم   الاكبر ابن العربى فانّه لم يقلد احدا الّا النّبى صلّى اللَّه عليه و آله و اصحابه و سلم و قد ذكر فى الفتوحات المذاهب الاربعة و غيرها و اختار منها ما افضى إليه اجتهاده من غير مبالاة بزيد و عمر و اكابر العلماء اعتقدوا ولايته و الولى الكامل لا يكون مقلّدا  "

********************************************************************

این بود گوشه ای از ترجمه ابن عربی در سخنان علمای اهل خلاف که نشان از مقبولیت وی در نزد اهل خلاف دارد !!!!


 
 [HIGHLIGHT=#ffff00]  است که هیچیک از این علمای مذکور ( علی الخصوص کسانی مانند ذهبی و ابن حجر ) وی را حتی به تشیع منتسب نکردند !!!!  

    
به مدد مولایم در پست آینده ، به برخی انحرافات عقیدتی و فقهی این ناصبی اشاره خواهیم کرد .


[SIZE=200]یا علی ع

  
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط amoonaser »

  رب الحسين عليه  

  بر  


 [HIGHLIGHT=#ffff00]  عربي و حكم به موت در حال کفر حضرت ابو طالب ( علیه السلام )   
  عربی همانند دیگر هم کیشان خود ( اهل خلاف ) معتقد بود که حضرت ابی طالب ( علیه السلام ) کافر بوده و بر همین آیین نیز از دنیا رفتند ..!!! 

  حرفها از عقاید معروف و مسلّم اهل خلاف است !!! 


  شیعه بر رد این عقیده است و اینکه حضرت ابوطالب ( علیه السلام ) مسلمان بوده و با اعتقاد کامل اسلامی رحلت نمودند ! 

  ببینیم این شیخ اکبر ( ابن عربی ناصبی ) چه گفته است : 

 " ( إنك لا تهدى من أحببت ولكن الله يهدى من يشاء ) . ولو كان للهمة أثر ، ولا بد لم يكن أحد أكمل من رسول الله ، صلى الله عليه و سلم ، ولا أعلى وأقوى همة منه ، [HIGHLIGHT=#ffff00]وما أثرت في إسلام أبى طالب   ، وفيه نزلت الآية التي ذكرناها

 ( فصوص الحکم ص 130

 ( {در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمی توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى ‏كند } اگر برای همّت، اثری بود كسی اكمل از رسول الله و اعلی و اقوی همت تر از او نبود [HIGHLIGHT=#ffff00]و حال اینكه همت او در اسلام ابوطالب، عموی او اثر   و در شان وی همان آیه ای را که بیان کردیم ، نازل شد .



 [HIGHLIGHT=#ffc000]  باز هم در سنی بودن و نصب وی می توان شک نمود ؟؟!!!!   

[SIZE=150]  احادیث شیعه نیز چنین آمده است :
 
 
  [HIGHLIGHT=#ffff00][SIZE=150]
شک در ایمان ابوطالب ، موجب خلود در آتش

    بن محمد قال كتبت إلى الإمام الرضا علي بن موسى جعلت فداك قد شككت في إيمان أبي طالب قال فكتب‏
  
 " بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد فمن يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى
[HIGHLIGHT=#ffff00] إنك إن لم تقر بإيمان أبي طالب كان مصيرك إلى النار  "

ابان بن محمد می گوید : نوشتم به امام رضا على بن موسى ع قربانت من در باره ايمان ابى طالب ترديد دارم و آن حضرت در پاسخم نگارش فرمود:
" بنام خداوند بخشنده مهربان اما بعد هر كه پيرو باشد جز راه مؤمنان را بدنبال آنش فرستيم كه دوست داشته، [HIGHLIGHT=#ffff00]راستش اگر تو بايمان ابى طالب اعتراف نكنى بدوزخ خواهى رفت‏   "

  
       الكراجكي، ابو الفتح محمد بن علي (متوفاي449هـ)، كنز الفوائد، ج 1 ص 182 - 183، ناشر: دار الذخائر 
  
[SIZE=150] 
 
 
[HIGHLIGHT=#ffff00]   [SIZE=150] [HIGHLIGHT=#ffff00]قبول شفاعت ابوطالب در مورد  
 

 
  َنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (عليهم السلام) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِساً فِي الرَّحْبَةِ وَالنَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِي أَنْزَلَكَ اللَّهُ بِهِ وَأَبُوكَ مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ: مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاكَ وَالَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِيهِمْ أَبِي مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ وَابْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ وَالَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نُورَ أَبِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَيُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ كُلِّهِمْ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ (صلي الله عليه وآله) وَنُورِي وَنُورَ الْحَسَنِ وَنُورَ الْحُسَيْنِ وَنُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ (عليه السلام) بِأَلْفَيْ عَام‏.

 [COLOR=#0070c0]از حضرت صادق از پدران گرامش عليهم السّلام نقل است كه أمير المؤمنين عليه السّلام روزى در فضاى مسجد نشسته بود و مردم گرد او جمع بودند كه مردى برخاسته و گفت:
[HIGHLIGHT=#ffff00]اى أمير المؤمنين چطور مى ‏شود كه شما در مكانى هستى كه خداوند شما را در آن مكان فرو آورده، در حالى كه پدر تو به آتش در عذاب است؟ 
[HIGHLIGHT=#ffff00]حضرت عليه السّلام فرمود: خدا زبانت را ببرد!  قسم به خدايى كه محمّد را به پيامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهكاران زمين را شفاعت كند خداوند آن را مى‏پذيرد، مگر مى‏شود كه پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسيم بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث فرمود بى‏شكّ نور پدرم در روز قيامت همه انوار خلايق؛ جز پنج نور: نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسين و نور نه فرزند از اولاد حسين را خاموش و بى‏اثر مى‏سازد؛ زيرا نور او از نور ما است، خداوند آن را دو هزار سال پيش از خلق آدم آفريده است.

 الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاي 548هـ)، الاحتجاج، ج‏1، ص230، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م

الكراجكي، ابو الفتح محمد بن علي (متوفاي449هـ)، كنز الفوائد، ج 1 ص 183، ناشر: دار الذخائر

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 35 ص 69، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
 



 [HIGHLIGHT=#ffff00]معتقد به کفر ابوطالب ، دشمن خدا می باشد 

  عن أبي عبد الله ع أنه قال يا يونس ما يقول الناس في إيمان أبي طالب
قلت جعلت فداك يقولون هو في ضحضاح من نار يغلي منها أم رأسه
فقال [HIGHLIGHT=#ffff00]كذب أعداء الله  إن أبا طالب من رفقاء النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقا

امام صادق علیه السلام فرمود: اى يونس مردم ( اهل خلاف ) در باره ابو طالب چه ميگويند؟
گفتم: قربانت ميگويند او در گودالى از دوزخ است كه مغزش از آن بجوش مى‏آيد
فرمود: [HIGHLIGHT=#ffff00]دروغ گفتند دشمنان خدا  به درستی که ابى طالب از رفقاى پيغمبران و صديقان و شهيدانست و نيكان شايسته وجه خوب رفيقانى باشند آنان‏ .

   الكراجكي، ابو الفتح محمد بن علي (متوفاي449هـ)، كنز الفوائد، ج 1 ص 183، ناشر: دار الذخائر 
  
(( ذيل حديث دنباله آيه 49 سوره مباركه النساء است در وصف جانبازان راه خدا و توصيف حضرت ابى طالب بمضمون اين آيه دلالت دارد كه او يكى از جانبازان راه خداوند بود و با اين ايمان و عقيده بيارى پيغمبر اسلام برخاسته و با اين شعور عشق خدائى در برابر انبوه امواج كفر قريش ايستادگى كرده و همين ستايش جوابگوى گفتار ناهنجار مخالفان است كه از روى حسد بمقام امير مؤمنان ع چنين گستاخى كرده و جاى او را گودال دوزخ دانستند ))


    *******************************************************************


سید بن طاووس در " الطرائف " ج 1 ص 298 چنین می گوید :

" قال عبد المحمود .... ثم تظاهروا بالشهادة على أبي طالب ع عم نبيهم و كفيله بأنه مات كافرا و كذبوا الأخبار الصحيحة المتضمنة لإيمانه و ردوا شهادة عترة نبيهم ص الذين رووا أنهم لا يفارقون كتاب ربهم و إنني وجدت علماء هذه العترة مجمعين على إيمان أبي طالب ع و ما رأيت هؤلاء الأربعة المذاهب كابروا فيمن قيل عنه إنه مسلم .... [SIZE=150]و يظهر لك أن شهادتهم عليه بالكفر ليست [HIGHLIGHT=#ffff00]إلا عداوة لولده علي بن أبي طالب  ع أو لبني هاشم‏
"

( سپس بر علیه ابوطالب عموی پیامبرشان شهادت می دهند که وی کافر مرد و اخبار صحیحی که متضمن ایمان وی می باشد را تکذیب می کنند و همچنین شهادت عترت پیامبرشان ( صلوات الله علیهم ) را ( در مورد صحت ایمان ابوطالب ) . کسانی که در حق آنان روایت شده است که از کتاب خدایشان جدا نمیشوند . و من اجماع علمای این عترت را برایمان ابوطالب یافتم . و ندیدم که این مذاهب اربعه اهل سنت مخالفت نکنند با کسی که می گوید ابوطالب مسملمان بوده است .... و برای تو روشن خواهد شد که [HIGHLIGHT=#ffff00]شهادت آنان بر کفر ابوطالب نیست مگر بخاطر دشمنی با پسرش علی بن   یا بنی هاشم )



  
  [HIGHLIGHT=#ffc000]   باز هم ابن عربی شیعه است ؟؟؟؟   



     

به مدد مولا ادامه دارد ......

[SIZE=200]یا علی ع


  
 
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Bronze
Bronze
پست: 41
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷, ۲:۰۹ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 186 بار
سپاس‌های دریافتی: 159 بار
تماس:

Re: ابن عربی را بهتر بشناسیم

پست توسط nazer110 »

سلام بر شما برادر بزرگوار
استفاده کردم، زحمت زیادی در جمع آوری مطالب کشیده اید، ماجور انشاءالله
التماس دعا
ارسال پست

بازگشت به “اشرار”