چرا زبان قرآن عربی است ؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 444
تاریخ عضویت: شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۷, ۳:۵۷ ب.ظ
محل اقامت: خیلی دور ، خیلی نزدیک
سپاس‌های ارسالی: 3080 بار
سپاس‌های دریافتی: 1425 بار

چرا زبان قرآن عربی است ؟

پست توسط hasan21 »

بسم الله الرحمن الرحیم
این نوشتار در صدد پاسخ به سوالی درون دینی است که خود به دو سوال دیگر تقسیم می شود:
1)چرا پیامبر عرب زبان، برای قوم عرب زبان، کتابی عربی آورد؟
2) چرا آخرین پیامبر از بین عرب ها مبعوث شد تا بالطبع کتابش عربی باشد؟



درباره زبان، روش و نگارش متون دینی، بحث های گوناگونی مطرح است که رشته ها و گرایش های متعددی در دانشگاه ها به آن می پردازند.

در این نوشتار، از بین کتاب های مقدس، قرآن را برگزیده و از بین بحث های متعدد آن تنها به این می پردازیم که " چرا قرآن به زبان عربی است؟ "

از آن جا که وارد شدن به این گونه مباحث نیز دارای دو روش برون دینی و درون دینی است، در این بحث و نظر تنها، روش درون دینی را بر می گزینیم.

محدود کردن دایره بحث به این جهت است که مبادی، اصول و پیش فرض های هر بحث با بحث دیگر متفاوت است و مشخص نشدن مبنا و دایره ی بحث، در ابتدا، سرگردانی و در پایان بی نتیجگی به همراه خواهد داشت.

پس از این مقدمه و روشن شدن محدوده و پیش فرض ها به سراغ سوال اصلی می رویم؛


چرا زبان قرآن، عربی است؟

این پرسش را به چند صورت می توان مطرح کرد و جواب های هر کدام نیز متفاوت می باشد:

1) چرا حضرت محمد(ص) که شخصی عرب بود و در مکه مبعوث شد قرآنی به زبان عربی آورد؟

در این صورت جواب واضح و کاملا روشن است، زیرا که هر پیامبری باید به زبان قومش سخن بگوید تا مردم آن سخنان را بشنوند و پیرامون آن بیندیشند؛ و راه برای ایمان به آن یا تکذیب آن باز شود. بنابراین ، در اینجا، به طور کلی جای این سوال نیست که چرا پیامبر عرب، به زبان غیر عربی کتاب نمی آورد.

بلکه برعکس اگر کسی بخواهد آوردن کتاب به زبان غیرعربی را وظیفه او بداند می بایست دلیل بیاورد. قرآن در این باره می فرماید:« ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [ حقایق را] برای آنان بیان کند.»(ابراهیم 4)

بنابراین توافق زبان هر پیامبر با زبان پیام و پیام پذیر، امری مورد قبول و بلکه لازم است و گرنه تفهیم و تفهّم صورت نمی پذیرد.

2)گاهی پرسش به گونه دیگری مطرح می شود وآن این که:


چرا آخرین پیامبرالهی، عرب زبان بود تا به دنبال آن کتابش نیز به زبان عربی نازل شود؟

در جواب این پرسش باید جهات مختلف را در نظر گرفت ازجمله:

الف) وقتی سخن از آخرین پیامبر و آخرین پیام است، طبعا و اجمالا باید بشر را در سطحی از آگاهی و شعور دانست که قدرت دریافت آخرین پیام را داشته باشد، وحداقل طایفه یا گروهی از آنان بتوانند آن پیام را دریافت کنند و از آن نگهبانی کنند تا به نسل های بعدی برسد.

ب) اگر چه برخی از مردم دریافت، فهم، نگهداری و عمل به آخرین وحی را پیدا می کنند ولی به طور مسلّم، گروه بیشتر و بزرگتری با امکانات فراوان وقدرت و مکنت بیشتری، دین جدید و آخرین پیام را برنمی تابند و درصدد ازبین بردن آن و از میان برداشتن معتقدان، حافظان و نگهبانان آن هستند بنابراین باید راهکاری برای حل این مشکل اندیشیده شود.

ج) با اذعان به این مطلب که بنا نیست، پیوسته با معجزه و کارهای خارق العاده از دین و قرآن حمایت شود، به ویژه وقتی که آخرین پیام می خواهد به بشریت عرضه شود باید به گونه ای عمل شود که دین خاتم خود به خود، و بدون به معجزات و امور غیبی حفظ گردد و نگهبان و حافظ بیرونی نیاز نداشته باشد، با در نظر گرفتن نکات یاد شده، به سراغ انسان ها و محیط زندگی آنان می رویم تا ببینیم در کدام محیط وکدام شرایط آن نکات، خصوصا بند ج بیشتر قابل تحقق است.

اولا: عرب ها مردمانی هستند که بر زبان، راه و روش، آیین و نسب خود تعصب خاصی دارند، به گونه ای که نمی توان آنان را به راحتی از فرهنگ خود جدا کرد.حتی دراین دوره که تبلیغات رسانه ها همه را از حالت اولیه خود خارج کرده است ولی اکثر عرب ها حتی حاضر نیستند لباس سنتی خود را کنار بگذارند تا چه رسد به زمان های سابق که تبلیغات انترناسیونالیستی وجود نداشته، بلکه همه ی تبلیغات برحفظ ملیت بوده است.

ثانیا: عرب های حجاز به طور ویژه در شرایطی بودند که نه تنها از زبان خود دست بردار نبودند بلکه حکومت ها و سلطه های خارجی نیز نمی توانستند، آنان را مجبور کنند که از زبان و فرهنگ خود دست بردارند

زیرا آنان از قید و بند مسایل حکومت آزاد بودند و در بادیه به سر می بردند و منطقه ی وسیع حجاز آنقدر گرم ، سوزان ، بی آب و علف بوده که حتی حکومت های مقتدر آن زمان، نظیر ایران و روم به آنجا رغبتی نشان نمی دادند، و آنجا را جزوه گستره حکومت خود به حساب نمی آوردند و برفرض اگر تصمیم می گرفتند که مردم آن سرزمین را نابود یا از زبان اصلی وفرهنگ خودشان برگردانند نمی توانستند، زیرا آنان در یک نقطه و یک منطقه خاص ساکن نبودند،

بنابراین خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرد و عرب ها حجاز را با آن آشنا کرد تا از خطر درونی و بیرونی محفوظ بماند، زیرا نه عرب ها دست از زبان خود برمی داشتند و نه امکانات نابودی زبان آنان برای سلطه های خارجی فراهم بود.

ثالثا:زبان عربی با توجه به کثرت ضمایر، تفاوت ضمیرهای تثنیه، مفرد و جمع، تفاوت صیغه های مذکر و مونث، داشتن انواع گوناگون جمع( نظیر جمه قِلّه، کثرت، صحیح)، داشتن کنایات، استغاره های فراوان و بالاخره تفاوت معنای یک لفظ در قبایل مختلف، از امکانات فراوانی برای بیان بیشترین حجم از مطالب در کم ترین حجم از الفاظ، بدون ابهام گویی و نارسایی برخوردار بوده است.

با توجه به این نکات، برای بقای دین خاتم و ویژگی های مطرح شده در قوم عرب، سرزمین حجاز و زبان عربی، بهترین راه دفاع طبیعی و غیر خارق العاده از دین و بیمه کردن بقای آن برای نسل های آینده و بیان بیشترین حجم از مطالب در کم ترین لفظ، بدون ابهام و پیچیدگی، اقتضا می کرد که پیامبراکرم(ص) از بین عرب ها مبعوث شود و قرآن به زبان عربی آورده شود،

تا آن حضرت به مرور زمان، روش و آیین مردم را به سوی اسلام سوق دهد و قرآن با جاذبه های درونی خود، آوا و آهنگ دلپذیر آن، در ذهن های اعراب بادیه که دوستدار کلام موزون و فصیح بودند جای باز کند و درنتیجه از خطر انواع تحریف های لفظی نیز در امان بماند.

روشن است که حفظ قرآن همیشه در گرو حفظ با معجزه یا عذابِ معارضان و مخالفان آن نیست بلکه راه طبیعی این است که خداوند ویژگی های داخلی و خارجی، محیطی و اجتماعی و ... را به گونه ای قرار دهد که با آن ویژگی ها قرآن خود به خود و به طور طبیعی حفظ شود.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
جنبش مبارزه با صهیونیزم ، اومانیسم و فراماسونری
ارسال پست

بازگشت به “قرآن مجید”