عبادت واقعی در قرآن

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

عبادت واقعی در قرآن

پست توسط HRG »

عبادتصحيح در قرآن مجيد به دو صورت مطرح شده است : عبادت ظاهرى ، عبادت باطنى.1 ـ ( هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ * وُجُوهٌ يَوْمَئِذ خَاشِعَةٌ* عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ * تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً * تُسْقَى مِنْ عَيْنآنِيَة * لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِيع * لاَ يُسْمِنُ وَلاَيُغْنِى مِن جُوع ) [ غاشيه (88) :
1 ـ 7 .
2 ـ ( وُجُوهٌيَوْمَئِذ نَاعِمَةٌ * لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ * فِى جَنَّة عَالِيَة * لاَتَسْمَعُ فِيهَا لاَغِيَةً * فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ * فِيهَا سُرُرٌمَرْفُوعَةٌ * وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ *وَزَرَابِىُّ مَبْثُوثَةٌ ) غاشيه (88) : 8 ـ 16 ] .
اول : عبادتظاهرى ، كه البته بايد نيت خالص باطن ، آن را همراهى كند ، تا مورد قبولقرار گيرد ، و شامل تكاليف اعضاى ظاهر انسان است كه خداى متعال در قرآن بهآن امر كرده است :( أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِاللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ). « نماز را از ابتداى تمايل خورشيد بهجانب مغرب [ كه شروعِ ظهرِ شرعى است ] تا نهايت تاريكى شب بر پا دار ، و [نيز ] نماز صبح را [ اقامه كن ] » .( وَأَقِيمُوا الْصَّلاَةَ وَآتُواالْزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ ) . « و نماز را بر پاداريد ، و زكات بپردازيد ، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد [ كه نمازخواندن با جماعت محبوب خداست ] » .( وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّالْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ) . « و خدا را حقّى ثابت ولازم بر عهده مردم است كه [ براى اداى مناسك حج ]آهنگ آن خانه كنند ، [البته ] كسانى كه [ از جهت سلامت جسمى و توانمندى مالى و باز بودن مسير ]بتوانند به سوى آن راه يابند » .( كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَاكُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ). « اىاهل ايمان ! روزه بر شما مقرّر و لازم شده ، همان گونه كه بر پيشينيان شمامقرّر و لازم شد ، تا پرهيزكار شويد » .( اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُواإِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِى سَبِيلِهِ ). « اى اهل ايمان ! ازخدا پروا كنيد و دست آويز و وسيله اى [ از ايمان ، عمل صالح و آبروىمقرّبان درگاهش ] براى تقرّب به سوى او بجوييد ; و در راه او جهاد كنيد تارستگار شويد » . ( جَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِى سَبِيلِاللهِ ) . « با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد كه اگر دانا [ ىِبه حقايق ] باشيد اين براى شما بهتر است » .و نمونه هاى ديگرى از ايناوامر كه مربوط به اعضا و جوارح و موضوع علم فقه و يا علم شريعت است كه درصورت رعايت تقوا، اين اوامر به اجرا گذاشته خواهد شد . اگر اعضاى انسانميدان بازيگرى هاى شيطان و طاغوت ، هواى نفس و غرائز و شهوات سركش باشند،تسليم اوامر حق نخواهند شد .علم شريعت معمولاً نزديك به هشتاد و چند كتاباز قبيل كتاب نماز ، طهارت ، زكات ، اعتكاف ، مزارعه ، مضاربه ، مساقات ،ازدواج ، طلاق ، رضاع ، لقطه ( گمشده ) سبق ورمايه ، شفعه ، صيد و ذباحه ،وكالت، ضمان ، حواله ، جعاله ، حدود ، ديات ، قصاص و . . . را تشكيل مىدهد .
دوم : عبادت باطن يا عبادت سرّ است كه مربوط به نفس ، روان ، روحو جان انسان است و منشأ قبول آن تقواى قلب ، يا تقواى باطن است .صبر ،توكل ، حلم ، فتوّت ، بصيرت ، تواضع ، جود ، سخا ، اخلاص ، معرفت و . . .عبادت هاى باطنى است و نسبت به همه آنها در قرآن مجيد و روايات با امرتأكيد شده و هر انسان مكلفى به اين گونه عبادت ، كه بدون شك ضامن حفظعبادات ظاهرى است ، مكلف است ، و اين خط نورانى است كه انسان را در ميدانتزكيه قرار داده و از انسان موجودى والا و خدايى مى سازد .عهده دار بيانخطوط اين عبادت ، علم سرّ يا علم اخلاق است و ريشه اين علم، و عمل به آننيز تقوا است .امير مؤمنان حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد :اَلتُّقىرِئيسُ الاَْخْلاقِ . « نيروى خود نگهدارى رأس اخلاق است » .چون معرفتحاصل شود ، خوف آيد و چون خوف آمد نيروى تقوا و خود نگهدارى مى آيد و چونتقوا آمد زمينه قبول حسنات اخلاقى كه بهترين عبادت است در انسان آماده مىگردد .
فضايل اخلاقى در قرآن
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوااصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْتُفْلِحُونَ ) . « اى اهل ايمان ! [ در برابر حوادث ]شكيبايى كنيد ، وديگران را هم به شكيبايى واداريد ، و با يكديگر [ چه در حال آسايش چه دربلا و گرفتارى ]پيوند و ارتباط برقرار كنيد و از خدا پروا نماييد تارستگار شويد » .( قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللهِوَاصْبِرُوا ). « موسى به قومش گفت : از خدا يارى بخواهيد ، و شكيبايىورزيد » .( وَاصْبِرْ فإِنَّ اللهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ ).« و شكيبايى كن كه يقيناً خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند » .
(وَعَلَيهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ) . « و [ همه ] توكلكنندگان بايد به خدا توكل كنند » .( فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَىاللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ). « و چون تصميم گرفتى برخدا توكل كن ; زيرا خدا توكل كنندگان را دوست دارد » .( وَالْكَاظِمِينَالْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُـحْسِنِينَ). « و خشم خود را فرو مى برند ، و از [ خطاهاىِ ] مردم در مى گذرند ; وخدا نيكوكاران را دوست دارد » .
اخلاق و زيبايى هايش
اخلاق در فرهنگالهى ، از موقعيت بسيار مهمى برخوردار است ، قواعد عالى اخلاق ، بهترينراهنما براى تزكيه نفس از آلودگى ها است .مايه هاى مهمى كه براى رشد وكمال انسان ، در اعماق وجود قرار دارد ، به وسيله حسنات اخلاقى شكوفا مىگردد . حركت و سير اين خط پر بركت است كه آدمى را آراسته به ارزش ها نمودهو از انسان موجودى والا و وجودى برتر به وجود مى آورد .قرآن مجيد در باباخلاق داراى آيات زيادى است كه در آن آيات به ارزش هايى كه از طريق اخلاقنصيب انسان مى گردد اشاره شده است .قرآن كريم براى حسنات اخلاقى ، كه تنهاراه تزكيه نفس از آلودگى هاست اهميت زيادى قائل شده و معصومين بزرگوار ،نزديك ترين مسلمان را در قيامت به خود ، خوش اخلاق ترين آنان معرفى كردهاند :قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) :اقْرَبُكُمْ غَداً مِنّى فِىالْمَوْقَفِ اَصْدَقَكُمْ لِلْحَدِيْثِ وَ اَداكُمْ لِلْاَمانَةِ وَاَوْفاكُم بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُكُمْ خُلْقَاً وَاَقْرَبُكُمْ مِنَالنّاسِ. « نزديك ترين شما به من در روز قيامت ، راستگوترين شما و اداءكننده امانت ، و وفاداترين شما و به پيمان و خوش اخلاق ترين شما ،نزديكترين شما به مردم است » .
خيال باطل
عده اى تصور مى كنند خوش اخلاقبودن ، خوش رو بودن به هنگام برخورد با ديگران است ، اما اين تصور بدون شكتصور بى جايى است ; زيرا خنده رويى يك جزء بسيار كوچك از مسئله خوش خلقىاست ، اخلاق در اصطلاح بزرگان ، آراسته بودن به تمام حسنات اخلاقى و دورماندن از رذايل است .هنگامى كه رذايل از قبيل : كبر ، ريا ، بخل ، حسد ،نفاق ، نمامى ، دروغگويى ، غرور ، عجب و . . . از صفحه روان زدوده شد ونفس به سخا ، مروت ، مردانگى ، فتوت ، شرف ، غيرت ، خشوع ، خضوع و . . .آراسته گشت ، انسان ، خوش اخلاق شده و به اخلاق پاك آراسته گشته است .قرآنمجيد ، حسنات اخلاقى را « نور » دانسته ، و آراسته به آن حسنات را منور بهنور حق قلمداد كرده است :( أَوَمَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُوَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِىالظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِج مِنْهَا كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَمَاكَانُوا يَعْمَلُونَ ). « آيا كسى كه [ از نظر عقلى و روحى ]مرده بودو ما او را [ به وسيله هدايت و ايمان ] زنده كرديم ، و براى وى نورى قرارداديم تا در پرتو آن در ميان مردم [ به درستى و سلامت ] حركت كند ، مانندكسى است كه در تاريكى ها [ ىِ جهل و گمراهى ] است و از آن بيرون شدنى نيست؟ ! اين گونه براى كافران ] به خاطر لجاجت و عنادشان [ آنچه انجام مىدادند ، آراسته شد [ تا گمان كنند اعمالى را كه انجام مى دهند نيكوست » .
معيار و ميزان الهى
آرى!به فرموده قرآن ، كه معيار و ميزان الهى براى تشخيص حق از باطل است ،حسنات اخلاقى در زندگى بشر ، همچون چراغ فروزان ، فرا راه آدمى است ، ودارندگان اين نور ، براى مردم منبعى از خير و موجودى پربركت اند .فاقديناخلاق حسنه ، در حقيقت محروم از روشنايى لازم اند ، و از كسى كه محروم ازنور است جز شر و پليدى ، ظلم و تجاوز ، خيانت و ناجوانمردى توقع نمى رود .
بركات اخلاق
تنهابرنامه اى كه روابط انسان را با ساير انسان ها ، بر اساس حق و عدل بر پامى كند « اخلاق » است ، و كسى كه از حسنات اخلاقى دور مانده ، دچار ظلمت وتاريكى است و هرگز نخواهد توانست با مردم به نيكى زندگى كند .شما از روانآلوده به رذايل و انسان دچار ظلمت و از مردم فرورفته در جهل ، جز زيان وضرر چه توقعى داريد ؟.نمى توان باور كرد كه انسان فاقد اخلاق ، شر و زياننداشته باشد . تجربه نشان داده كه بيشترين درصد مظالم بشر و تجاوزات وجناياتش ، معلول نبود حسنات اخلاقى در وجود اوست .چگونه مى توان قبول كردكسى كه خود را از آلودگى ها پاك نكرده در روابط و برخوردهايش جانب حق رارعايت كند ؟همچنان كه انسان فاقد ايمان ، متجاوز به حق است ، انسان فاقداخلاق هم متجاوز به حقوق خلق است . گرچه مى توان گفت فاقد ايمان ، به حقوقخلق هم تجاوز مى كند ، و فاقد اخلاق ، حقوق حق را پايمال مى نمايد .امامسجاد (عليه السلام) از خداى بزرگ تقاضا مى كند : «برايم نورى قرار ده تادر پرتو آن در بين مردم سرافراز باشم»(1) . نورى كه حضرت از خدا مى خواهد، همان چراغ پر نور حسنات روحى است .در اينجا تذكر يك نكته لازم است كه :هر مسلمانى براى قبول حسنات اخلاقى و شستشوى روان از رذايل ، نيازمند بهايجاد زمينه در صفحه با عظمت نفس است .بدون شك ، بدون ايجاد زمينه لازم ،دور كردن رذايل ، مشكل ، و آراسته شدن به حسنات اخلاقى غير ممكن به نظر مىرسد .
گريز از دنياگرايى
از آثار گرانبهاى اسلامى چنين برمى آيد كه: برقرار كردن رابطه با دنيا ، به عنوان وسيله رسيدن به حق ، علل ايجادزمينه براى قبول حسنات و معالجه روان از پليدى هاست .بايد بدون اراده ونظر كردن به دنيا به عنوان هدف ، و تكبر ورزيدن در برابر حق ، روان گرفتارسوء خلق ، معالجه گردد ، و مشكل است انسان دنيايىِ تاريك نفس ، به نوراخلاق منور شود .كسى كه از موقعيت دنيا ، يعنى مجموع برنامه هاى مادى وجسمى بى خبر باشد ، كسى كه از شناخت دنيا به معناى حقيقى اش دور مانده است، كسى كه تصور كند ابتدا تا انتهاى حيات ، روابط مادى و رسيدن به لذت هاىجسمى است ، چگونه مى تواند خود را تبديل به انسانى الهى و موجودى والا كند؟آنان كه به دنيا به عنوان اولين و آخرين منزل نگريستند ، و به خيال خامخود ، فقط امروز را صحنه زندگى حساب كردند ، از هيچ رذيلتى در اماننماندند . چنين مردمى با اين گونه رابطه چنان سست اراده شدند كه در برابرمقام مادى ، مراحل شهوانى ، و برخورد با درهم و دينار پاك باخته گشته وبراى رسيدن به هر يك از اين برنامه ها دامن به هر رذيلتى آلوده كردند و درتمام زمينه ها از تواضع در برابر حق اباء نمودند .ولى آنان كه دنيا را بهعنوان وسيله اى براى ادامه حيات ، و كشتزارى براى پاشيدن بذر عمل ، و خانهاى براى ايجاد نور ايمان و فروغ اخلاق در نفس و جان ، و محلى براى آمادهكردن زمينه رشد و كمال به حساب آوردند ، داراى اراده اى پولادين گشته و ازبركت آن ديد صحيح و آن اراده و عزم سخت ، به تواضع در برابر حق در تمامزمينه ها نائل آمده و به حسنات آراسته و از رذايل پاك شدند .اگر انسانمتوجه اين معنا باشد كه دنيا گذرگاهى بيش نيست ، و خلود در آن محال است ،و آنچه انسان از آن به دست مى آورد جز به اندازه پوشاك و خوراك ، خرج اهلو عيال ، مسكن ، مغازه و مركب بهره ديگرى ندارد ، صحبت دلبستگى اش به دنيابه اندازه ضرورت خواهد شد ، و چون از اين اندازه فراتر نمى رود ، جايىبراى رذايل نخواهد ماند و نفس و روان خالى از حسنات نخواهد شد .وقتى انسانبه دنيا به عنوان هدف بنگرد ، به خيال خودش براى محكم كردن جاى پا ، بهتكاپويى سخت خواهد افتاد و به ناچار همه فكر و ذكر ، همت و اراده و نيت وعزمش را براى برقرار كردن رابطه محكم تر ، با مقدارى مواد معامله خواهدكرد .
نقطه شروع رذايل
اينان تصور مى كنند راه محكم تر كردن رابطهبا دنيا ، زحمت كشيدن بيشتر در جنب آن و زيادتر به دست آوردن مواد آن است. به ناچار بر اثر اين شناخت غلط و رابطه ناصحيح ، روح قناعت را از دستداده و هرگز به حق خود قانع نشده و سرانجام در خط تجاوز به حقوق ديگرانخواهند افتاد . اين نقطه ، همان نقطه شروع پديد شدن رذايل در نفس و جاناست، و اين نقطه همان نقطه تكبر ورزيدن در برابر حق و سست شدن اراده و عزماست .راستى با اين عمر كوتاه و وقت كم و با اين همه تكاليفى كه از حق ومردم بر عهده انسان است ، چه جايى براى اين گونه معامله هاى غلط در دنياباقى مى ماند؟عجيب تر اينكه با گذشت شب و روز و هفته و ماه و سال ، خود بهخود ارتباط دنيا با انسان به سستى مى گرايد و لحظه اى خواهد رسيد كه باپايان گرفتن نَفَس و جدا شدن روح حيات از جسم ، تمام روابط انسان با دنياقطع شده و آنچه را كه انسان به دست آورده به وارثان رسيده و جز كفن و مشتىخاك از دنيا نصيب ديگرى براى او نخواهد ماند ; با اين حساب عاقلانه نيستكه انسان بر خلاف قواعد الهى ، با دنيا در رابطه باشد ; چرا كه از اينرابطه جز آلوده شدن به رذايل نصيبى نبرده و نخواهد برد .چه نيكوست كه چشمانداز ما نسبت به دنيا ، چشم انداز انبيا ، امامان ، عارفان و عاشقان باشد، تا از اين رهگذر به قبول حضرت حق برخيزيم و داراى اراده اى سخت براى حفظارزش ها در نفس و جان گشته و در برابر فرامين پاك مولا و آقاى خود كه مارا آفريده و غرق انواع نعمت هاى مادى و معنوى نموده تواضع كنيم .
اى قطره منى سر بيچارگى بنه *** كابليس را غرور منى خاكسار كرد
پرهيزكار باش كه دادار آسمان *** فردوس جاى مردم پرهيزكار كرد
هر كو عمل نكرد و عنايت اميد داشت *** دانه نكشت ابله و دخل انتظار كرد
نابرده رنج گنج ميسر نمى شود *** مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
دنيا كه جسر آخرتش خواند مصطفى *** جاى نشست نيست ببايد گذار كرد
ظالم بمرد و قاعده زشت او بماند *** عادل برفت و نام نكو يادگار كرد
درهر صورت ، ساختمان دنيا ساختمانى است كه از پذيرايى انسان در حد دلخواهابا دارد و دستگيره اى براى پيوند خوردن با او ، و پيداكردن يك زندگىجاويد يا حداقل بر وفق مراد ، و يا بر اساس هوى و هوس ندارد .آنانكه دنيارا به عنوان هدف مى بينند ، به ناچار براى بيشتر به دست آوردنش از جادهپاكى منحرف و به راه شيطانى حرص و طمع و پس از آن به زشتى هاى ديگر دچارخواهد شد .اينان تصور نكنند كه با گستردن بساط مادى ، به هدف اصلى دستيافته اند ; بلكه از هدف دور افتاده ، و به چاه پر خطر غفلت و گمراهى سقوطكرده اند .اينان به خاطر مغرور شدن به نمودهاى ظاهر ، عقل و وجدان را رهاكرده و به پذيرفتن حكومت شهوت و هوى پرستى تن مى دهند ، و براى رسيدن بهلذات جسمى ، به هرگونه انحرافى آلوده شده و از قبول واقعيات خوددارى مىكنند .
دنيا از ديدگاه حضرت على (عليه السلام)
بهترين راه براىشناخت چهره واقعى دنيا ، آن چهره اى كه به عنوان بهترين عامل براى رشد وكمال است ، آن چهره اى كه به عنوان نعمت الهى فرا راه آدمى است ، مراجعهبه آثار پر بهاى اسلامى است .با شناخت دنيا از ديدگاه معارف الهى كهسرچشمه اش عقل پر بهاى اولياى خداست ، انسان در خط حسنات قرار گرفته و ازرذايل گريزان مى گردد .على (عليه السلام) در برابر مردى كه از دنيا نكوهشمى كرد فرمود :انَّ الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَّقَها وَدارُ عافِيَةلِمَنْ فَهِمَ عَنْها وَدارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَدارُمَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ اَحِبَّاءِ اللهِ وَمُصَلَّىمَلائِكَةِ اللهِ وَمَهْبِطُ وَحْىِ اللهِ وَمَتْجَرُ اَوْلِياءِ اللهِ ،اكْتَسَبُوا فِيهَا الْرَّحْمَةَ وَرَبِحُوا فِيْها الْجَنَّةَ. « ايندنيا جاى صدق و راستى است براى آن كس كه با آن به راستى رفتار كند ، وخانه تندرستى است براى آن كسى كه از آن چيزى بفهمد ، و سراى بى نيازى استبراى آن كس كه از آن توشه برگيرد ، و محل اندرز است براى آن كس كه از آناندرز گيرد . مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحىخدا و تجارت خانه اولياى حق است . آنها در اينجا رحمت حق را به دست آوردندو بهشت را سود خود قرار دهند » .
نكات مورد نظر در اين روايت
1 ـدنيا ، براى كسى كه با چشم حقيقت بين آن را بنگرد ، و در آن دقت كند كهتمام جزء جزء بنايش درست بنا شده ، و به درستى باعث اين نظام متقن گشته وعقل ، علم و حكمت از همه جوانبش آشكار است ، سراى راستى است .دنيا براىكسى كه ملاحظه كند ، كه اين عدل و حكمت معلول حكومت قوانين تكوينى است واگر اين حكومت نبود محصولى جز هرج و مرج از دنيا توقع نمى رفت ، سراىراستى است .انسان بايد از اين نظام درست و وجود عدل و حكمت در آن ، به آننتيجه برسد : كه اين راستى و درستى ، جز اراده و رهنمودهاى حق چيزى نبودهو رهنمودهاى الهى به غير از ايمان و عمل صالح و صفات پسنديده اخلاقىبرنامه ديگرى نيست .
2 ـ دنيا ، براى كسى كه بفهمد، سراى ايمنى از عذابفردا و نجات از ذلّت امروز است . فراهم كردن زمينه ايمنى در سايه دوبرنامه محقق است :
الف ـ قبول تمام برنامه هاى الهى ، اعم از آنچه دركتب آسمانى و فرهنگ پر بهاى انبيا و امامان است .
ب ـ به اجرا گذاردن آن برنامه ها .
و به تعبير ديگر ايمنى از ذلّت دنيا و عذاب آخرت ، در سايه حكمت نظرى و عملى است .
3 ـ دنيا ، سراى توانگرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد .
آرى!بهترين سرمايه ها و مايه هاى توانگرى كه عبارت از قوانين خدا ، برنامه هاىپيامبران ، دستورات امامان ، پند ناصحان ، حكمت حكيمان و عرفان عارفان است، در همين دنياست ، و اين انسان فقير است كه بايد براى رفع نياز و جبرانفقر روحى از اين سرمايه ها برداشت كرده و به منافع آن برسد .
4 ـ دنيا، سراى پند است براى كسى كه از آن پند بگيرد . راستى بر هر ورق دفتر دنياهزاران پند و نصيحت قرار دارد ، ديده بينا و قلب توانا و انديشه تابناك مىخواهد كه از پندهاى دنيا سرمشق گرفته و به راه كرامت قدم بگذارد .
بر لب جوى نشين و گذر عمر ببين *** كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو *** يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
برگ درختان سبز در نظر هوشيار *** هر ورقش دفترى است معرفت كردگار
جوانى گفت با پيرى دل آگاه *** كه خم گشتى چه مى جويى در اين راه
جوابش گفت پير خوش تكلم *** كه ايام جوانى كرده ام گم
ذليلشدن شاهان ، فرو افتادن تاجداران از تخت ، خوارشدن مستكبران ، آقا شدنمستمندان ، خالى شدن كاخ ها و آمدن زاغ ها ، به چنگال عدالت افتادن ظالمان، نابود شدن ستمگران ، پشيمان شدن گناهكاران ، از جاى برخاستن افتادگان وفروافتادن متكبران همه و همه درس عبرت ، براى پندگيران است .
تمام كاخ شهان جايگاه جغد شود *** بساز قصر محبت كه خالى از خلل است
5 ـ دنيا ، مسجد عاشقان خداست .
آرى! معامله مردمان با ايمان و پاك نيت و پاكيزه طينت با دنيا ، نشان مى دهدكه آنان اين سراى دو در را همچون مسجدى مى دانستند و همان معامله اى كه بامساجد داشته اند با دنيا مى نمودند .همانگونه كه در فقه آمده ، رعايتامورى نسبت به مسجد واجب و اجراى پاره اى از آنها حرام است ، عاشقان حق بادنيا همان معامله را داشتند .عاشقان در خانه دنيا كه در حقيقت مسجد است ،بستر حرام نياندازند ، مال حرام نخورند ، سخن خلاف نگويند ، به خرابى آنبرنخيزند و در حفظ آن بكوشند . مؤمن در اين خانه ، در حالت خوف و رجا بهسر برده و جز به كسب فضيلت و مبارزه با رذيلت به چيزى نمى انديشد .
6 ـ دنيا ، خانه نماز گذاردن ملائكه خدا و مركز نزول وحى و ظرف كتب ثمر بخش آسمانى است .
7ـ دنيا ، محل تجارت اولياى الهى است ، در همين دنيا بود كه افرادى همانندحر بن يزيد رياحى دست از كسب رذايل شسته و براى به دست آوردن منفعت هميشگى، به تجارت در تجارت خانه توبه برخاستند ، دهاتى ايرانى ، بيايان نشينربذه اى ، سياه چهره حبشى ، در خط اين تجارت تبديل به سلمان و ابوذر وبلال شدند .اين بينايان راه ، آشنايان الله و رهروان آگاه ، در همين دنيابه كسب رحمت حق موفق شده و در همين جا براى خويش در بهشت ، جاى ابدى بهدست آوردند .بدون شك با اين نوع شناخت به دنيا ، نقطه مبارزه با رذايل وكسب حسنات و فضايل شروع شده و انسان به قول على (عليه السلام)همانند يكتاجر سعى خواهد كرد ، هر چه بتواند از دنيا براى زياد كردن شخصيت الهى وآباد كردن خانه فردايش بهره بگيرد .
معرّفى نمونه
« آسيه » همسرفرعون كه در شب هاى قدر ميليون ها نفر ، در دعاى به سر گرفتن قرآن ، خدارا به شخصيت او قسم مى دهند ، با چنين ديدى نسبت به دنيا ، به آن همه مقامرسيد .« حبيب نجار » كه در سوره « يس » از او به عنوان يكى از مبلغينفرهنگ حق ياد شده است ، با اين گونه نظر نسبت به دنيا، به آن همه واقعيتدست يافت. هرگاه نسبت به زندگى مردان و زنانى كه در قرآن مجيد به عنوان يكشخصيت ارزنده الهى ياد شده مى نگريم مى بينيم در سايه چنين شناختى از دنيابه آن مقامات ارزنده رسيدند .
توجه كنيد
از مقدمات گذشته روشن شد كهانسان نبايد خرج دنيا شود ; زيرا در اين معامله ، خسارت و ضرر متوجه انساناست و گاهى پس از بيدار شدن پشيمانى سود ندارد ; بلكه بايد دنيا را خرجخويش كرد و از دنيا به نفع والايى خود بهره برد ، و دنيا را كشتزار آخرتدانست و دنيا را سبب و مقدمه و وسيله اى براى سعادت ابدى و رسيدن به نعمتجاودانى فردا به حساب آورد .به تعبير ديگر: دنيا جاى آراسته شدن بهمسئوليت است ، آن مسئوليتى كه در سايه آن مى توان به مقصد اعلاى جهان ;يعنى خداى بزرگ رسيد .از تمام دنياهايى كه قبل از اين جهان داشتيم مانند:عالم خاك ، صلب پدر ، رحم مادر ، و دنياهايى كه بعد داريم مانند: جهانبرزخ ، قيامت و محشر ، اين دنيا مهم تر است ; زيرا شخصيت و ارزش ما در ايندنيا ، در سايه تكاليف تحقق پيدا مى كند و عظمت و بزرگى در اين دنيا درسايه اجراى مسئوليت ها ساخته مى شود .با توجه به چنين شناختى از دنيا ،زمينه قبول حسنات و رد رذايل در وجود فراهم مى گردد ، و پس از آماده شدناين زمينه ، نوبت به ميدان آوردن اراده و عزم و نشان دادن خضوع در برابرحق است .
 برگرفته از کتاب بر بال اندیشه  
Iron
Iron
پست: 183
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۷, ۸:۲۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1973 بار
سپاس‌های دریافتی: 813 بار

Re: عبادت واقعی در قرآن

پست توسط اسماني »

با نام حق

با سلام


دوست گرامي متن هايي كه گذاشتيد خيلي عالي هستند ولي كاش كمي

فاصله سطرها بيشتر باشه ونوشته ها كمي بزرگتر اگه بشه بهتره ببخشيد

اسائه ادب نباشهتصویر
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

Re: عبادت واقعی در قرآن

پست توسط MAHDIYAR »

با سلام خدمت hrg

اگه يك ذره وقت بذاريد و پستها را ويرايش كنيد خيلي قابله استفاده تر است

ممنون :razz:
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
ارسال پست

بازگشت به “قرآن مجید”