۩۞۩دعای صباح۩۞۩

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

۩۞۩دعای صباح۩۞۩

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 


 دعاى صباح حضرت‏امیرالمؤمنین‏علیه السلام  



اَللّهُمَّ یامَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ‏بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ، وَسَرَّحَ قِطَعَ الّلَیْلِ الْمُظْلِمِ بِغَیاهِبِ‏

خدایا اى کسى که بیرون کشید زبان صبحدم را به بیان تابناک آن و پراکنده ساخت پاره‏هاى شب تاریک را با آن توده‏هاى‏تَلَجْلُجِهِ، وَاَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَکِ الدَّوَّارِ فى‏ مَقادیرِ تَبَرُّجِهِ، وَشَعْشَعَ ضِیآءَ

سیاه سرگردانى که داشت و محکم ساخت ساختمان این چرخ گردون را در اندازه‏هاوگردشهاى‏زیبایش و پرتو افکن ساخت‏


الشَّمْسِ بِنُورِ تَاَجُّجِهِ، یا مَنْ دَلَّ عَلى‏ ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ

تابش خورشید را با نور فروزان و گرم آن اى که راهنمایى کرد بر خودش به خودش و منزه است از هم جنسى (و مشابهت با)

مَخْلُوقاتِهِ، وَجَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ کَیْفِیَّاتِهِ، یامَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ،

مخلوقاتش و برتر است از سنخیت یا چگونگیهاى عالم خلقت اى کسى که نزدیک است به گمانهایى که (درباره او)

وَبَعُدَ عَنْ لَحَظاتِ الْعُیُونِ، وَعَلِمَ بِما کانَ قَبْلَ اَنْ یَکُونَ، یا مَنْ اَرْقَدَنى‏ فى‏

بر دل خطور کند ولى دور است از چشم انداز دیدگان و مى‏داند آنچه را شود پیش از شدنش اى کسى که مرا در گهواره


مِهادِ اَمْنِهِ وَاَمانِهِ، وَاَیْقَظَنى‏ اِلى‏ ما مَنَحَنى‏ بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَاِحْسانِهِ، وَکَفَ‏

آسایش و امنیت خود به خواب برد و براى استفاده از نعمتها و بخششهاى بیدریغش که به من ارزانى داشته بیدارم کرد و

اَکُفَّ السُّوءِ عَنّى‏ بِیَدِهِ وَسُلْطانِهِ، صَلِّ اللّهُمَّ عَلَى الدَّلیلِ اِلَیْکَ فِى اللَّیْلِ،

پنجه‏هاى بدخواهان را بدست قدرت و سلطنت خویش از من بازداشته درود فرست بر آن راهنماى به سوى تو در

الْأَلْیَلِ وَالْماسِکِ مِنْ‏اَسْبَابِکَ بِحَبْلِ‏الشَّرَفِ‏الْأَطْوَلِ، وَالنَّاصِعِ‏الْحَسَبِ فى‏ ذِرْوَةِ

شب بسیار تار (جاهلیت) و آن کس که در میان اسباب و وسائل تو بلندترین ریسمان شرف را گرفت و آن کس که حسب پاک‏

الْکاهِلِ الْأَعْبَلِ، وَالثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلى‏ زَحالیفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ، وَعَلى‏ الِهِ‏

و خالصش بر بلندترین‏شانه‏هاى مردان عالم قرار داشت و آن ثابت قدم بر روى لغزشگاهها در آن زمان پیشین و بر خاندان‏

الْأَخْیارِ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَبْرارِ، وَافْتَحِ اللّهُمَّ لَنا مَصاریعَ الصَّباحِ بِمَفاتیحِ‏

نیکوکار برگزیده خوش کردارش و بگشا براى ما خدایا لنگه‏هاى در بامدادان را به کلیدهاى‏


الرَّحْمَةِ وَالْفَلاحِ، وَاَلْبِسْنِى اللّهُمَّ مِنْ اَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدایَةِ وَالصَّلاحِ،


رحمت و رستگارى و بپوشانم خدایا از بهترین خلعتهاى هدایت و شایستگى‏

وَاَغْرِسِ اللّهُمَّ بِعَظَمَتِکَ فى‏ شِرْبِ جَنانى‏ یَنابیعَ الخُشُوعِ، وَاَجْرِ اللّهُمَ‏

و بجوشان خدایا به عظمت خویش در جویبار دلم چشمه‏هاى خشوع و جارى ساز خدایا

لِهَیْبَتِکَ مِنْ اماقى‏ زَفَراتِ الدُّمُوعِ، وَاَدِّبِ اللّهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنّى‏ بِاَزِمَّةِ

براى هیبتت از گونه‏هایم مشکهاى اشک و ادب کن خدایا سبک مغزى و تندخویى مرا به مهارهاى‏

الْقُنُوعِ، اِلهى‏ اِنْ لَمْ‏تَبْتَدِئْنِى الرَّحْمَةُ مِنْکَ بِحُسْنِ التَّوْفیقِ فَمَنِ السَّالِکُ بى‏

قناعت (یا خوارى در سؤال) خدایا اگر در ابتدا رحمت تو از روى حسن توفیق به سراغ من نمى‏آمد پس چه کسى

اِلَیْکَ فى‏ واضِحِ الطَّریقِ، وَاِنْ اَسْلَمَتْنى‏ اَناتُکَ لِقآئِدِ الْأَمَلِ وَالْمُنى‏ فَمَنِ الْمُقیلُ‏

بود که مرا در این راه روشن بسویت آرد و اگر حلم و بردبارى تو مرا بدست آرزو و میل سرکش سپارد پس چه کسى‏

عَثَراتى‏ مِنْ کَبَواةِ الْهَوى‏، وَاِنْ خَذَلَنى‏ نَصْرُکَ عِنْدَ مُحارَبَةِ النَّفْسِ‏

لغزشهاى مرا از زمین خوردنهاى هوا و هوس نادیده بگیرد و اگر در هنگام جنگ با نفس‏

وَالشَّیْطانِ فَقَدْ وَکَلَنى‏ خِذْلانُکَ اِلى‏ حَیْثُ النَّصَبِ وَالْحِرْمانِ، اِلهى‏

و شیطان یارى تو نباشد مسلماً همان یارى نکردنت مرا بدست رنج و حرمان سپارد خدایا

اَتَرانى‏ مآ اَتَیْتُکَ اِلاَّ مِنْ حَیْثُ الْامالِ، اَمْ عَلِقْتُ بِاَطْرافِ حِبالِکَ اِلاَّ حینَ‏

تو بخوبى مرا مى‏بینى که نزدت نیامدم جز از راه آرزوها (و آنها بود که مرا به درگاهت آورد) یا شده که بسر رشته‏هاى فضل‏

باعَدَتْنى‏ ذُنُوبى‏ عَنْ دارِ الْوِصالِ، فَبِئْسَ الْمَطِیَّةُ الَّتِى امْتَطَتْ نَفْسى‏ مِنْ‏

و کرمت چنگ زنم جز وقتى که گناهانم مرااز خانه وصال دور سازد پس‏چه‏بدمرکبى‏است‏این‏مرکب‏هواوهوس‏که‏نفس‏من‏بر آن‏

هَواها، فَواهاً لَها لِما سَوَّلَتْ لَها ظُنُونُها وَمُناها، وَتَبّاً لَها لِجُرْاَتِها عَلى‏

سوار شده پس واى بر این نفس که گمانهاى باطل و آرزوهاى بیجایش در نزد او جلوه کرد و نابود باد که بر

سَیِّدِها وَمَوْلیها، اِلهى‏ قَرَعْتُ بابَ رَحْمَتِکَ بِیَدِ رَجآئى‏، وَهَرَبْتُ اِلَیْکَ‏

آقا و مولاى خویش دلیرى کرد خدایا من در رحمتت را بدست امیدم کوبیدم و

لاجِئاً مِنْ فَرْطِ اَهْوآئى‏، وَعَلَّقْتُ بِاَطْرافِ حِبالِکَ اَنامِلَ وَلائى‏، فَاْصْفَحِ‏

از فرط هواهاى نفسانى به حال پناهندگى بسوى تو گریختم و بندکردم‏بسررشته‏هاى کرمت انگشتان دوستى‏ام را پس درگذر

اللّهُمَّ عَمَّا کُنْتُ اَجْرَمْتُهُ مِنْ زَلَلى‏ وَخَطآئى‏، وَاَقِلْنى‏ مِنْ صَرْعَةِ [رِدآئى‏]


خدایا از جرمهایى که من از روى لغزش و خطا کردم و نگاهم دار از حمله بیماریم (که دچار گشته‏ام)

فَاِنَّکَ سَیِّدى‏ وَ مَوْلاىَ وَمُعْتَمَدى‏ وَرَجائى‏، وَاَنْتَ غایَةُ مَطْلُوبى‏ وَمُناىَ فى‏

زیرا که تویى آقا و مولایم و تکیه‏گاه و امیدم و تویى منتهاى خواسته و

مُنْقَلَبى‏ وَمَثْواىَ، اِلهى‏ کَیْفَ تَطْرُدُ مِسْکیناً الْتَجَأَ اِلَیْکَ مِنَ الذُّنُوبِ هارِباً،

آرمانم در دنیا و عقبایم خدایا چگونه برانى از درگاهت بیچاره‏اى را که در حال فرار از گناهان به تو پناه آورده‏

اَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ اِلى‏ جَنابِکَ ساعِیاً، اَمْ کَیْفَ تَرُدُّ ظَمْئانَ وَرَدَ

یا چگونه نومید سازى راه‏جویى را که شتابان آهنگ حضرت تو را کرده یا چگونه بازگردانى تشنه‏اى را که براى نوشیدن

اِلى‏ حِیاضِکَ شارِباً، کَلاَّ وَحِیاضُکَ مُتْرَعَةٌ فى‏ ضَنْکِ الْمُحُولِ وَبابُکَ‏


(آب) بر سر حوضهاى تو آمده نه‏هرگزچنین‏نخواهى‏کردبااینکه‏حوضهاى(پرفیضت)درسخت‏ترین‏خشکسالیها لبریز است و

مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ وَاَنْتَ غایَةُ الْمَسْئُولِ وَنِهایَةُ الْمَاْمُولِ، اِلهى‏

در خانه‏ات براى خواستن و ورود در آن باز است و تویى انتهاى خواسته (خواستاران) و منتهاى آرزوى (آرزومندان) خدایا

هذِهِ اَزِمَّةُ نَفْسى‏ عَقَلْتُها بِعِقالِ مَشِیَّتِکَ، وَهذِهِ اَعْبآءُ ذُنُوبى‏ دَرَاْتُها بِعَفْوِکَ‏

این مهارهاى نفس من است که به پاى بند مشیت تو آنها را بستم و این است بارهاى سنگین گناهانم که به امید عفو

وَرَحْمَتِکَ، وَهذِهِ اَهْوآئِىَ الْمُضِلَّةُ وَکَلْتُها اِلى‏ جَنابِ لُطْفِکَ وَرَاْفَتِکَ،

و رحمتت بر زمین نهادم و این است هوسهاى گمراه کننده‏ام که به آستان لطف و مهرت‏

فَاجْعَلِ اللّهُمَّ صَباحى‏ هذا ناِزلاً عَلَىَّ بِضِیآءِ الْهُدى‏، وَبِالسَّلامَةِ فِى‏

سپردم پس اى خدا این بامداد مرا چنان مقرر کن که با انوار هدایت و سلامت در

الدّینِ وَالدُّنْیا، وَمَسآئى‏ جُنَّةً مِنْ کَیْدِ الْعِدى‏، وَوِقایَهً مِنْ مُرْدِیاتِ الْهَوى‏،

دین و دنیا بر من فرود آید و شامم را سپرى از نیرنگ خطرناک دشمنان و پناهگاهى از پرتگاههاى هوا و هوس‏

اِنَّکَ قادِرٌ عَلى‏ ما تَشآءُ، تُؤتِى الْمُلْکَ مَنْ تَشآءُ، وَتَنْزِ عُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشآءُ،

قرار ده که تو بر هر چه بخواهى توانایى ملک و سلطنت را به هر که خواهى مى‏دهى و از هرکه خواهى برگیرى و

وَتُعِزُّ مَنْ تَشآءُ، وَتُذِلُّ مَنْ تَشآءُ، بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ عَلى‏ کُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ قَدیرٌ،

عزت دهى هر که را خواهى و خوار کنى هر که را خواهى همه خوبیها بدست تو است و تو بر هر چیز

تُولِجُ اللَیْلَ فى‏ النَّهارِ، وَتُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّیْلِ، وَتُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ،

توانایى شب را در روز فرو برى و روز را در شب درآورى زنده را از مرده بیرون آورى و مرده را

وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَىِّ، وَتَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ بِغَیْرِ حِسابٍ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ،

از زنده برون آرى و به هر که خواهى بى‏حساب روزى دهى معبودى جز تو نیست منزهى تو خدایا و

سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، مَنْ ذایَعْرِفُ‏قَدْرَکَ‏فَلا یَخافُکَ، وَمَن ذایَعْلَمُ ما اَنْتَ‏

حمد تو را گویم کیست که قدر تو را بشناسد و از تو نترسد و کیست که بداند تو کیستى‏

فَلا یَهابُکَ، اَلَّفْتَ بِقُدْرَتِکَ الْفِرَقَ، وَفَلَقْتَ بِلُطْفِکَ الْفَلَقَ، وَاَنَرْتَ بِکَرَمِکَ‏

و از تو نهراسد تو با قدرت خویش جداها را با هم جمع کردى و به لطف خویش سپیده دم را شکافتى و

دَیاجِىَ‏الْغَسَقِ،وَاَنْهَرْتَ‏الْمِیاهَ‏مِنَ‏الصُّمِ‏الصَّیاخیدِعَذْباًوَاُجاجاً،وَاَنْزَلْتَ مِنَ‏
بکرم خود تاریکیهاى شدید شب را روشن کردى و روان کردى آبهاى شیرین و شور را از دل سنگهاى سخت و محکم و فرو ریختى از


الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً، وَجَعَلْتَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لِلْبَرِیَّةِ سِراجاً وَهَّاجاً، مِنْ‏

ابرهاى فشرده آبى ریزان و فراوان، و قرار دادى خورشید و ماه را براى مردمان چراغى فروزان بدون آنکه

غَیْرِ اَنْ تُمارِسَ فیمَا ابْتَدَاْتَ بِهِ لُغُوباً وَلا عِلاجاً، فَیا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْعِزِّ

در آنچه بدان آغاز کردى (در آفرینش) دچار خستگى و تعب گردى یا به چاره‏جویى محتاج شوى اى آنکه در عزت و

وَالْبَقآءِ، وَقَهَرَ عِبادَهُ بِالْمَوْتِ وَالْفَناءِ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْاَتْقِیآءِ، وَاسْمَعْ‏

بقاء یگانه است و بندگانش را بوسیله مرگ و نابودى‏مقهورخویش‏کرده درود فرست بر محمدوخاندان‏پرهیزکارش‏وفریاد مرا

نِدآئى‏، وَاسْتَجِبْ دُعآئى‏، وَحَقِّقْ بِفَضْلِکَ اَمَلى‏ وَرَجآئى‏، یا خَیْرَ مَنْ دُعِىَ‏
بشنو و دعایم را به اجابت مقرون ساز و به فضل خویش آرزو و امید مرا تثبیت کن اى بهترین کسى که خوانده شدى


لِکَشْفِ الضُّرِّ وَالْمَاْمُولِ لِکُلِّ عُسْرٍ وَیُسْرٍ، بِکَ اَنْزَلْتُ حاجَتى‏، فَلا تَرُدَّنى‏

براى برطرف ساختن گرفتارى و آرزو شده‏اى براى هر سختى و آسانى فرود آوردم بار حاجتم را بدرگاهت پس مرا

مِنْ سَنِىِّ مَواهِبِکَ خآئِباً، یاکَریمُ یاکَریمُ یاکَریمُ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ،

از عطایاى عالى (و سنگین قیمت) خود ناامید باز مگردان اى کریم اى کریم اى کریم به رحمت خود اى مهربانترین مهربانان

وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ خَیْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ.

و درود خدا بر بهترین آفریدگانش محمد و آل او همگى

پس به سجده برود و بگوید:

اِلهى‏

خدایا

قَلْبى‏ مَحْجُوبٌ وَنَفْسى‏ مَعْیُوبٌ، وَعَقْلى‏ مَغْلُوبٌ، وَهَوآئى‏ غالِبٌ، وَطاعَتى‏

دلم در پرده است و نفسم معیوب و عقلم مغلوب است و هواى نفس بر من چیره است و طاعتم‏

قَلیلٌ، وَمَعْصِیَتى‏ کَثیرٌ، وَلِسانى‏ مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ، فَکَیْفَ حیلَتى‏ یا سَتَّارَ

اندک و گناهانم بسیار است و زبانم به گناهان اقرار دارد پس چاره‏ام چیست اى پرده پوش‏

الْعُیُوبِ وَیا عَلاَّمَ الْغُیُوبِ وَیا کاشِفَ الْکُرُوبِ، اِغْفِرْ ذُنُوبى‏ کُلَّها بِحُرْمَةِ

عیبها و اى داناى نادیدنیها و اى برطرف کننده اندوهها بیامرز همه گناهانم را به حرمت

مُحَمَّدٍ وَآلِ‏مُحَمَّدٍ، یاغَفَّارُ یاغَفَّارُ، یاغَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

محمد و آل محمد اى آمرزش پیشه اى بسیار آمرزنده اى بسیار آمرزنده به رحمتت اى مهربانترین مهربانان‏
ارسال پست

بازگشت به “ادعيه و زيارات”