ايرانيان در قرآن

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Junior Member
Junior Member
پست: 47
تاریخ عضویت: شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۶, ۲:۰۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 40 بار

ايرانيان در قرآن

پست توسط 1507 »

ايرانيان در قرآن

امام باقرعليه السّلام مى فرمايد:
« پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وقتى اين آيه را خواند: « وَ اخَرِينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم »*
(و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله همچنين براى گروه ديگرى از مؤ منان غيرعرب فرستاده شده كه هنوز به مؤمنان ملحق نشده اند و او عزيز و حكيم است.)
شخصى پرسيد: اين افراد كيستند؟
جناب سلمان فارسى، در حضور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نشسته بود پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دست خود را بر شانه سلمان گذاشته و فرمود:
« لَوْ كانَ الاْيمانُ فى الثُّرَيّا لَنا لَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاء »
اگر ايمان در ستاره ثريا باشد هر آينه مردانى از طايفه سلمان به آن نائل مى شوند؛ يعنى اگر ايمان در دورترين و سخت ترين نقاط عالم باشد، عدّه اى از ايرانيان، به آن نائل خواهند شد.

پي نوشت:
* سوره جمعه، 3

منبع:
مجمع البيان، ج 10، ص284.
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با سلام ,
من يک سوال دارم : روي اسکناسهاي پنج هزار توماني را که حتما خوانده ايد ؟ اگر نخوانده ايد حالا بخوانيد :

[External Link Removed for Guests]

ظاهرا روی پول چیز دیگری نوشته ! بجای کلمه "ایمان" واژه "دانش" نوشته شده . کدامیک صحیح است ؟
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

با سلام

با توجه به تمام منابع حديثي و روايي که بنده تفحص کردم ، همان کلمه ايمان صحيح است (در يک نقل نيز "دين" آمده است )

که منافاتي با هم ندارند .

ضمنا مفاد آيه کريمه اي که ذيل آن ، اين حديث نقل شده ، با واژۀ ايمان هماهنگ تر است .

چرا که در توضيح آن آمده است که منظور سبقت و فضيلت در ايمان آوردن و پذيرش دين است .

و دانش ربطي به اين آيه ندارد . (دقت کنيد که واژه دانش را رد نمي کنم بلکه عرضم اين است با اين آيه سازگار نيست)

شايد در جايي دانش هم آمده باشد اما با منابع بسياري که در اختيار داشتم دانش پيدا نکردم .

موفق باشيد :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 151
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 53 بار
سپاس‌های دریافتی: 182 بار

پست توسط کاظم سبزواری »

درمورد علم ایرانیان من مطلبی رو میزارم که فکر کنم استاد عزیزم M-raadi نوشته باشه اینو
به هر حال اگر مشکلی داشت محمد علی عزیز و اساتید دیگر تصیح میکنند
در ضمن یادم اودمد محمد علی عزیز :) (میدونی چقدر دوستت دارم ) در قسمت شکلک ها قابلیت نوار ابزاری مانند b i و رنگ ها و نقل قول رو اضافه کن ما سرعتمون کم است و باید به قسمت ارسال جواب بریم تا اون امکانات رو داشته باشیم
پس لطفا چند تا چیز مهم مثل نقل ول و رنگ و بولدار رو در قسمت پایین همین شکلک ها اگر امکان هست اضافه کن

------------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
شاید شما این حدیث منسوب به پیامبر (ص) را زیاد شنیده باشید که می گوید : اگر علم در ثریا بود مردانی از اهل فارس به آن دست می یافتند. این حدیث در اوقات اخیر در اماکن مختلف زیاد دیده می شود . شاید دلیل آن این باشد که هم سال پیامبر اعظم (ص) از طرف مقام معظم رهبری نام گرفته و هم تعریفی از اهل فارس است . در این حدیث به قدری از اهل فارس تعریف شده که انسان را به شک وا می دارد. به همین علت ما بر آن شدیم تا این حدیث را بررسی کنیم. تا ابعاد مختلف آن را بدست آوریم که مختصری از آن را در زیر می آوریم :
حدیث در کتب شیعه :
1-اصل حدیث در کتاب قرب الإسناد نوشته عبدالله بن جعفر حمیری (رض) در قرن سوم هجری است. که علامه مجلسی (رض) آن را در بحارالأنوار به نقل از همین کتاب آورده است . حدیث بدین صورت بیان شده است :
ابن ظریف عن ابن علوان عن جعفر عن ابیه (ع) أن رسول الله (ص) قال : « لو کان العلم منوطا با لثریا لتناوله رجال من فارس » (بحار الأنوار ج 1 ص 195 ، بحار الأنوار ج 64 ص 174 و قرب الإسناد ص 52 )
چنانکه دیدیم این حدیث منسوب است به امام صادق (ع) که از پدرش نقل کرده است.
این حدیث معتبر نیست . زیرا یکی از راویان آن حسین بن علوان است . که علاوه بر اینکه سنی است ، از راویان ضعیف است که توثیق نشده است.

حدیث در کتب اهل سنت :
1- حدیثی بدین مضمون در کتاب الحلیه ابو نعیم الأصبهانی(یا اصفهانی) وجود دارد که آن را می آوریم :
(منهم) االحافظ أبو نعیم الإصبهانی فی الحلیه ( ج 6 ص 64 طبع مصر )
حیث قال : حدثنا أبوبکر ، ثنا الحارث ، ثنا هوده ، ثنا عوف ، عن شهر قال : سمعت أبا هریره یقول : « قال رسول الله (ص) : لو کان العلم منوطا بالثریا لتناوله رجال من أبناء فارس رواه یزید بن زریع و أبو عاصم عن عوف مثله الخ .( به نقل از کتاب شرح إحقاق الحق ج3 - السید المرعشی (رض) )
2- حدیث دیگری نیزوجود دارد که بدین صورت است :
حدثنا عبدالله حدثنی ابی ثنا عبدالوهاب بن عطاء أنا عوف عن شهر بن حوشب قال قال أبو هریره قال رسول الله (ص) : «لو کان العلم بالثریا لتناوله ناس من أبناء فارس»(مسند احمد بن حنبل ج 2 ص 778 )
3- یک حدیث دیگر : یحیی بن أبی الحجاج المنقری حدثنا محمد قال حدثنا معاویه قال سمعت یحیی قال یحیی بن ابی الحجاج لیس بشئ و من حدیثه ما حدثناه محمد بن عماد بن عطیه الرازی حدثنا احمد بن الصباح بن ابی سریح حدثنا یحیی بن ابی الحجاج المنقری حدثنا عون عن محمد بن سیرین عن ابی هریره قال قال رسول الله (ص) : «لو کان العلم بالثریا لتناوله أناس من أبناء فارس» (ضعفا العقیلی ج 4 ص 397)

در کتب اهل سنت همین حدیث ابا هریره که از طرق مختلف نقل شده و در اصل یک حدیث است ، تکرار شده که برای اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم.
این احادیث که به ابا هریره می رسد هیچکدام داری سند صحیح و درست نیستند. و علاوه بر اینکه بعضی از راویان آنها ضعیف و یا مجهول الهویّه هستند راوی اصلی آن ابا هریره است که علاوه بر اینکه یک فرد سنّی است ضعیف بودن او بر همگان روشن است.
پس معلوم شد که دو حدیث بیشتر در در این باره وجود ندارد که یکی منسوب به امام صادق (ع) است که از پدرانش نقل کرده است و از کتب شیعه نقل شده است و دیگری هم از ابو هریره است که منسوب به رسول الله(ص)است و از کتب اهل سنّت نقل شده است. که هردو از نظر سند فاقد اعتبار هستند.
علم در ثریا در تضاد با قرآن
علاوه بر این این حدیث مخالف آیه قرآن است که شرح آن را در زیر می آوریم .
خداوند در آِیه 13 سوره حجرات در قرآن می فرماید : «یا ایّها الناس انّا خلقنکم من ذکر او انثی و جعلنکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم انّ الله علیم خبیر» یعنی : هان ای مردم ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را تیره های بزرگ و کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقوی است و گرامی ترین شما با تقواترین شماست که خداوند دانای با خبر است .
حال قسمتی از تفسیر المیزان علامه طباطبائی (ره) را می آوریم : « ... ما شما را از یک پدر و از یک مادر آفریدیم ، همه شما از آن دو تن منتشر شده اید ، چه سفیدتان و چه سیاهتان ، چه عربتان و چه عجمتان ، و ما شما را به صورت شعبه ها و قبیله های مختلف قرار دادیم ، نه برای اینکه طایفه ای از شما بر سایرین برتری و کرامت داشته باشد ، بلکه صرفا برای اینکه یکدیگر را بشناسید و امر اجتماعتان و موصلاتو معاملاتتان بهتر انجام گیرد...» ( المیزان ـ ترجه سید موسوی همدانی ـ ج 18 ص488 )
همانطور که دیدیم این آیه صریحاً می گوید که قومی نسبت به قوم دیگر برتری و فضیلت ندارد و این تقسیم بندی ها فقط برای آن انجام گرفته که افراد یکدیگر را بشناسند و تنها چیزی که باعث افزایش درجه و رتبه انسان می شود تقوی و پرهیز کاری است . و این در حالی است که حدیث مزبور می گوید که اهل فارس از دیگر اقوام برتری دارند و اگر علم در ثریّا هم بود به آن دست می یافتند!!! ، در صورتی که این فضیلت برای هیچ یک از اقوام دیگر مثل عرب و ترک و ... بیان نشده است . این آیه می خواهد ریشه تفاخر نَسَبی و قومی را بزند و بگوید که هیچ یک از اقوام نسبت به هم برتری ندارند.و می خواهد راه را به ما نشان دهد که اگر فردی یا حدیثی برتری قومی نسبت به قوم دیگر را بیان کرد ما زود آن را باور نکنیم و تعصّب های ملی گرایانه و وطن پرستانه چشم مارا کور نکند و واقع بینانه تر به قضایا بنگریم تا دچار تحریف و انحرافات فکری نشویم .
این حدیث چون مخالف قرآن است بکلی از حجیّت ساقط می شود و ما نباید خلاف قرآن را به ائمه(ع) نسبت دهیم چون آنها خلاف قرآن نمی گفتند و خلاف قرآن عمل نمی کردند همانطور که امام رضا(ع) فرمودند : « ... لا تقبلوا علینا خلاف القرآن ... » ( رجال کشی ص 224 چاپ مشهد ) یعنی آنچه را به ما نسبت می دهند اگر مخالف قرآن است قبول نکنید .
علاوه بر اینکه این حدیث مخالف قرآن است مخالف چند حدیث دیگر از رسول الله است که در شأن نزول آیه مزبور آمده است که همان مطالب آیه را بیان می کند و در تفسیر مجمع البیان آمده است که برای رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می کنیم .
کلا این شکل احادیث که مربوط به قوم و قبیله می شود و مثلا برای قوم خاصی ارزش مخصوصی قائل می شود و یا به قومی صفات بد و ناپسندی را نسبت می دهد در کتب احادیث شیعه و حتی کتبی مثل کافی شیخ کلینی و من لا یحضر الفقیه شیخ صدوق که از کتب معروف به حساب می آید وجود دارد که همگی مخالف آیه مزبورند و از این جهت اعتبار ندارند. و وجود این شکل احادیث در کتب معروفی مثل کافی و... نشان می دهد که هر حدیثی نیاز به بررسی دارد و معروف بودن یا نبودن حدیث یا کتاب مانع بررسی آن نمی شود.
[External Link Removed for Guests]
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]بسم الله الرحمن الرحیم  

kazemfdisk نوشته شده:درمورد علم ایرانیان من مطلبی رو میزارم که فکر کنم استاد عزیزم M-raadi نوشته باشه اینو
به هر حال اگر مشکلی داشت محمد علی عزیز و اساتید دیگر تصیح میکنند
در ضمن یادم اودمد محمد علی عزیز :) (میدونی چقدر دوستت دارم ) در قسمت شکلک ها قابلیت نوار ابزاری مانند b i و رنگ ها و نقل قول رو اضافه کن ما سرعتمون کم است و باید به قسمت ارسال جواب بریم تا اون امکانات رو داشته باشیم
پس لطفا چند تا چیز مهم مثل نقل ول و رنگ و بولدار رو در قسمت پایین همین شکلک ها اگر امکان هست اضافه کن


إن شاء الله :D
------------------------------------------------------------



با سلام خدمت دوست عزیز وتشکر از زحمات ارزشمند شما :razz:

همانطور که در بالا نیز عرض شد ، لفظ ایمان مقدم است بر علم . یعنی سند هایی که برای علم آمده بر اساس تحقیق دوستمون اینگونه تضعیف شده بودند .

اما نکته قابل توجه این است که احادیثی که در مورد ایمان آمده چنین نیست . توضیح هم دادیم که منظور سبقت در ایمان است .

اما با تمام احترامی که برای تحقیق دوست مان قائل هستیم ، ولی با نتایجی که در آخر آن گرفته اند موافق نیستیم .

همانطور که دیدیم این آیه صریحاً می گوید که قومی نسبت به قوم دیگر برتری و فضیلت ندارد و این تقسیم بندی ها فقط برای آن انجام گرفته که افراد یکدیگر را بشناسند و تنها چیزی که باعث افزایش درجه و رتبه انسان می شود تقوی و پرهیز کاری است . و این در حالی است که حدیث مزبور می گوید که اهل فارس از دیگر اقوام برتری دارند و اگر علم در ثریّا هم بود به آن دست می یافتند!!! ، در صورتی که این فضیلت برای هیچ یک از اقوام دیگر مثل عرب و ترک و ... بیان نشده است . این آیه می خواهد ریشه تفاخر نَسَبی و قومی را بزند و بگوید که هیچ یک از اقوام نسبت به هم برتری ندارند.و می خواهد راه را به ما نشان دهد که اگر فردی یا حدیثی برتری قومی نسبت به قوم دیگر را بیان کرد ما زود آن را باور نکنیم و تعصّب های ملی گرایانه و وطن پرستانه چشم مارا کور نکند و واقع بینانه تر به قضایا بنگریم تا دچار تحریف و انحرافات فکری نشویم .
این حدیث چون مخالف قرآن است بکلی از حجیّت ساقط می شود و ما نباید خلاف قرآن را به ائمه(ع) نسبت دهیم چون آنها خلاف قرآن نمی گفتند و خلاف قرآن عمل نمی کردند


چرا که به هیچ عنوان اینگونه احادیث متعارض با قرآن نیستند ، بلکه سبقت در ایمان ناظر به همان باتقواتر بودن است .

والبته در حدیث هم نگفته همه اهالی فارس ، بلکه واژۀ "مِن" آمده است ، یعنی همه نه ، بلکه "از ایشان" عده ای چنین هستند .

همه دوستانی که با این حقیر آشنایی دارند می دانند که از تعصبات قومی و این مسائل کاملا به دور هستم و در مقاطع زیادی به صراحت نیز ابراز کرده ام .

اما بحث من کاملا حدیثی و علمی است .

اگر کمی بیشتر در آیات قرآن تفحص کنیم خواهیم دید که این شیوه را خود قرآن نیز در آیات بسیاری در پیش گرفته است و نه تنها برتری بلکه بعضا طعن و خورده گیری نیز

نسبت به اقوامی دارد که به عنوان نمونه چند مورد آنها را می آوریم :

سوره مبارکه توبه :

الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (97)

اعراب، كفر و نفاقشان شديدتر است; و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند; و خداوند دانا و حكيم است! (97)


وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ .... (101)

و از (ميان) اعراب كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند.


اما باید دقت داشته باشیم که در عین معرفی عده بسیاری از اعراب به این صفات ، همه را به یک چوب نمی راند و در آیه دیگری می فرماید :

سوره مبارکه توبه :

وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (99)‏

گروهى (ديگر) از عربها ، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند; و آنچه را انفاق مى‏كنند، مايه تقرب به خدا، و دعاى پيامبر مى‏دانند;

آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است! (99)


پس می بینیم که خود قرآن هیچ ابایی از معرفی دسته مختلف از یک قوم را ندارد و این در راستای همان آیه است که "شما را اقوام مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید"

و در راستای همین شناختن ، خود قرآن پیش قدم است و بسیاری را به ما می شناساند . و این به معنی کوبیدن یک قوم به طور کلی نیست ،

اما ویژگی بارز آنها را بیان می دارد که اعراب بسیار دیر ایمان می آورند و نفاق بسیاری دارند .


سوره مبارکه حجرات :

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (14)

عربها گفتند: «ايمان آورده‏ايم‏» بگو: «شما ايمان نياورده‏ايد، ولى بگوييد اسلام آورده‏ايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است!

و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد، چيزى از پاداش كارهاى شما را فروگذار نمى‏كند، خداوند، آمرزنده مهربان است.» (14)

[align=center]حتی در پذیرش ایمانشان در اینجا تصریح شده است که باید مراتبی طی کرد تا به ایمان رسید و به صراحت می گوید شما فقط اسلام آوردید نه ایمان ! 


در مورد اقوام دیگر نیز چنین است :

سوره مبارکه نساء :

مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيّاً بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْناً فِي الدِّينِ

وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (46)

بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مى‏كنند; و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم‏»)، مى‏گويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مى‏گويند: ) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مى‏گويند: ) راعنا ( ما را تحميق كن! )» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) تند: «شنيديم و اطاعت كرديم; و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم) س‏ذللّه، براى آنان بهتر،و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته است; از اين رو جز عده كمى ايمان نمى‏آورند. (46)


دقت نمایید که "یحرّفون" مضارع است . (یعنی مستمر و برقرار است کماکان و تنها مربوط به گذشته نیست )

اما همانگونه که اینان را طعن می کند و معرفی می نماید ، عده ای دیگر از یهود و نصاری و ... را مومن می داند :

سوره مبارکه بقره :

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (62)

که شرط رستگاری را ایمان آنها معرفی می کند .


به این آیه دقت بیشتری کنید :

سوره مبارکه مائده :

[align=center]لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ (82)‏

بطور مسلم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت; و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مى‏يابى كه مى‏گويند: «ما نصارى هستيم‏»;

اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند; و آنها (در برابر حق) تكبر نمى‏ورزند. (82)

به وضوح معرفی می کند که چه کسانی ویژگی درونیشان دشمنی با مومنان است و ترغیب میکند که برای تبلیغ دین و یا حتی مصالحه ،

با آن اقوام دیگر که زمینه دوستی و پذیرش ایمان را دارند پیش قدم شوید .
 


پس می بینیم که قرآن کریم در صدد معرفی همان قبائل و شعوب و آشنایی دادن با آنهاست و لذا هیچ منافاتی ندارد که مبیّن قرآن یعنی پیامبراکرم (ص) نیز در تفسیر این آیه کریمه

سوره مبارکه جمعه :

  وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (3)

فرمودند که ایشان از قوم سلمان هستند . و سبقت در ایمان دارند و این ویژگی آنهاست که در وجودشان نهاده شده است . 

ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (4)

(البته باید دقت کرد که شبهه جبر اینجا مطرح نشود ، چراکه به همان میزان که نعمات خدا زیاد می شود محاسبه و میزان در قیامت سنگین تر است و متناسب با آن است

و اگر کسی در شرایط سخت تری ایمان بیاورد ایمانش ارزش بیشتری هم خواهد داشت ... اما فعلا راجع به جبر بحث نداریم)

پس می بینیم که پیامبر(ص) اکرم در تفسیر این آیه این "اخرین" را توضیح می دهند . البته باز هم از "مِن" استفاده می کنند یعنی نه بطور مطلق همه افراد این قوم

بلکه عده ای از ایشان ، همانگونه که بسیاری از همین قوم را معصومین (ع) لعنت کردند بخاطر آیین مجوس و خرافات انها .



کلا این شکل احادیث که مربوط به قوم و قبیله می شود و مثلا برای قوم خاصی ارزش مخصوصی قائل می شود و یا به قومی صفات بد و ناپسندی را نسبت می دهد در کتب احادیث شیعه و حتی کتبی مثل کافی شیخ کلینی و من لا یحضر الفقیه شیخ صدوق که از کتب معروف به حساب می آید وجود دارد که همگی مخالف آیه مزبورند و از این جهت اعتبار ندارند. و وجود این شکل احادیث در کتب معروفی مثل کافی و... نشان می دهد که هر حدیثی نیاز به بررسی دارد و معروف بودن یا نبودن حدیث یا کتاب مانع بررسی آن نمی شود.


لذا ذکر فضایل در روایات به هیچ عنوان به گونه ای که شما فرمودید موجب اثبات ضعف حدیث نیست ، چرا که در احادیث صحیحه فراوانی داریم که

یاران حضرت امام عصر(عج) را از ایرانیان می داند و نیز به عنوان نمونه در حدیث صحیحی امام علی (ع) فرمودند به صاحب سرّ خویش اصبغ بن نباته :


 عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ كَأَنِّي بِالْعَجَمِ فَسَاطِيطُهُمْ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ 

 گویی می بینم مردم عجم(قوم فارس) را که مجالسشان در مسجد کوفه گسترده است ، و قرآن را به همان شکلی که نازل شده به مردم می آموزند(با تفسیر و تاویل صحیح) 

[align=left]بحارالأنوار ج 89 / ص  

که خبر از زمان ظهور دارد و فضیلتی است انکار ناپذیر .


اما نکته مهم اینجاست که ذکر چنین فضایلی برای معرفی و الگو پذیری سایر مردم است و نباید موجب تفاخر و تکبر شود :

سوره مبارکه حجرات:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِّنْهُنَّ

وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11)‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند; و نه زنانى زنان ديگر را،

شايد آنان بهتر از اينان باشند; و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد،

بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد; و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند! (11)


 پس نتیجه این شد که سبقت در ایمان ، ویژگی قلبی و ممتاز در یک قوم ، به معنی فخر فروشی و تبعیض نژادی نیست ؛

بلکه با اهدافی است که در بالا از خود قرآن نقل شد .

همچنین همانگونه که عرض شد "ایمان" هماهنگی بیشتری با سیاق آیه سوره جمعه دارد ، و "علم" احتمال بعید تری دارد همانگونه که دوست گرامی در سند آن نیز تحقیق نمودند .

ذکر فضایل در هر روایت باید بطور جداگانه مورد بررسی متنی و مضمونی قرار بگیرد و نمی شود با یک برچسب همه احادیث معتبر را به راحتی تضعیف نمود .
 


موفق باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با سلام و تشکر از همگي ،
يک جمله ديگه هم هست که خيلي سر زبانها افتاده و اون جمله اينه :
پيامبر (ص) ميفرمايد « من از عربم ولي عرب از من نيست » .
نظرتون در رابطه با صحت يا عدم صحت اين جمله که گويندۀ اون رو پيامبر (ص) ميدانندچيست ؟
در رابطه با ياران حضرت مهدي (عج) هم فکر نميکنم منحصرا ايراني باشن . ايرانيها ميتونن قسمتي يا حداکثر قسمت زيادي از اون ياران رو تشکيل بدن . در ضمن اون حديثي که از حضرت علي (ع) در مورد ياران حضرت مهدي (عج) آورديد چيز خاصي درونش نديدم و من نميفهمم شما چطوري و بر کدام پايه اون رو به حضرت مهدي (عج) و ياران ايشان نسبت داديد .
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]به نام خدا  

سلام مجدد :razz:

لطفا حدیثی که نقل کردید رو با منبع ذکر بفرمایید تا کامل بررسی کنیم . اما معنای اولیه این ترجمه که نوشتید این است که من از این قوم و نسل هستم

اما این قوم پیروی من نکردند و لذا از من نیستند . (این قوم هم به معنی اکثریت است نه همه عرب اینگونه باشند ) ... اما حتما منبع رو بنویسید تا درست معنا بشه .


KH.I.A.2500 نوشته شده:در رابطه با ياران حضرت مهدي (عج) هم فکر نميکنم منحصرا ايراني باشن . ايرانيها ميتونن قسمتي يا حداکثر قسمت زيادي از اون ياران رو تشکيل بدن .


ما هم همین را گفتیم که " از " ایرانیان هستند . نه همه شان ایرانی باشند بلکه از ایرانیان هم هستند . (در توضیح "مِن" عرض کردیم یعنی چه )

 
محمدعلی نوشته شده:یاران حضرت امام عصر(عج) را از ایرانیان می داند
 


KH.I.A.2500 نوشته شده:در ضمن اون حديثي که از حضرت علي (ع) در مورد ياران حضرت مهدي (عج) آورديد چيز خاصي درونش نديدم و من نميفهمم شما چطوري و بر کدام پايه اون رو به حضرت مهدي (عج) و ياران ايشان نسبت داديد .


دلیلش این بودکه بنده فقط قسمت مهمتر و مربوط به موضوع رو نقل کردم . چون در ادامه به این مطلب تصریح می شود . یعنی از حضرت می پرسند که یعنی چه "به همان صورت که نازل شده"

قرآن را یاد می دهند ؟ حضرت فرمودند چون در این سال ها تفسیر وتاویل قرآن را عوض کردند و و با ظهور حضرت این معانی مشخص می گردد و آموزش داده می شود .


یعنی مسلما پس از ظهور است که به تمامی معانی صحیح قرآن می توان پی برد . :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با سلام ،
منبع به صورت متني يا سندي ندارم . اين جمله بيشتر سينه به سينه نقل ميشه . بعيد ميدونم خود شما چنين جمله اي را تا بحال نشنيده باشيد . در هر صورت شما که متخصص و اهل فن هستيد و بهتر ميدانيد اين جمله سند داره يا خير .
با اينحال اگر احيانا سندي پيدا کردم قرار ميدم .
:razz: :razz:
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۳۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار

سوء تفاهم

پست توسط m_raadi »

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
قصد ورود به مباحث این سایت را نداشتم. از طریق یکی از اعضای سایت متوجه شدم ذکری از نام و مقاله اینجانب شده و دوستان تذکراتی راجع به آن داده اند. از این جهت مطالب دوستان را خواندم و چون بعضا اشکالاتی در آن دیدم ننوشتن را جایز ندیدم. از این جهت وقت دوستان را با نوشتن چند جمله می گیرم.

دوستان توجه داشته باشند برای اثبات سخنی، نیاز به دلیل است و این مطلب که «اگر ایمان یا دین یا علم در ثریا باشد از اهل فارس بدان دست می یابند» در هیچ روایت معتبری نیامده است. اگر کسی مدعی است سند معتبری برای اینگونه روایات وجود دارد ارائه دهد. پس اساساً بحث راجع به اینکه از اهل فارس عده ای چنین و چنان هستند بحثی بی فایده است چرا که ریشه و منبع آن سست و بی پایه است.

نکته دوم : بنده نیز منکر این مطلب نیستم که اقوام با هم اختلاف دارند و مثلاً در رنگ پوست یا قدرت بدنی و .. با هم فرق دارند سخن بنده این بود که اینگونه اختلافات برای شناسائی است و هیچکدام جنبه تفاخر ندارد همانگونه که آیه بیان می دارد.

نکته سوم راجع به آیات است. فکر می کنم دوستان در مفهوم کلمه «الاعراب» دچار اشکال شدند. مسئله ای که باید در معنای اینگونه آیات توجه داشت این است که منظور از «الاعراب» قوم عرب نیست بلکه منظور از اعراب بادیه نشینان و قبایل بی فرهنگ عرب است که بخاطر آئین و فرهنگشان دارای خلقیات خاصی بوده اند. همانطور که راغب اصفهانی می نویسد: «العرب ولد اسماعیل و الاعراب جمعه فی الاصل و صار ذلک اسما لسکان البادیه «قالت الاعراب آمنا*الاعراب اشد کفرا و نفاقا*و من الاعراب من یومن بالله و الیوم الآخر» و قیل فی جمع الاعراب اعاریب... و الاعرابی فی التعارف صار اسما للمنسوبین الی سکان البادیة» (معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 340)
پس روشن شد قرآن هم خطابش به قوم عرب نیست بلکه بادیه نشینان منظور است که از فرهنگ بالایی و آئین درستی برخوردار نبودند.

نکته چهارم راجع به قسمت دیگر آیات است که درباره یهودیان و مسیحیان و ادیان صحبت می کند. منظور از قبائل، تقسیم بندی دینی نیست. بلکه منظور تقسیم بندی جغرافیایی است. مثل اینکه عده ای که در محل خاصی زندگی می کنند فلان قبیله گفته می شود. وگرنه مشخص است هر کس به آئینی در آید به خاطر عقاید و رسومات و دستورات آن دین اخلاقیات خاصی پیدا می کند که در ذیل همان تقوی معنا می شود. برای روشن تر شدن موضوع، منظور ما این است که قرآن بین یهودیان عرب و یهودیان فارس فرقی نگذاشته و هر دو را یکسان دانسته است.

دیدیم که قرآن هم بین قبیله ها و شعوب فرقی نمی گذارد و همه را یکسان بیان می دارد. حتی نمی گوید بعضی از فارسی زبانان یا عرب ها اینگونه اند و این ويژگی ها را دارند و مثلاً در ایمان سبقت دارند و ... بلکه همه را مساوی می داند. همانطور که بین یهودیان اروپا و آسیا و عرب و عجم فرقی نمی گذارد بین مسلمانان قبائل مختلف هم فرقی نمی گذارد و می فرماید : «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» و یا می فرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقکم»

اگر روایات معتبر و صحیح السندی وجود داشته باشد که بگوید در فلان مقطع زمانی بعضی از فلان قوم، کاری خوب یا بد می کنند قابل توجیه است اما اینکه روایتی بگوید کل قوم فارس اینگونه اند یا کل قوم عرب اینگونه اند و اختصاص به زمان خاصی مطرح نباشد جای اشکال وجود دارد و باید در اعتبار و معنای روایت دقت لازم به عمل آید.

نکته پنجم در مورد روایات آورده شده است.
روایت اول که آورده شده و گفته شده منظور از آیه «وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ» قوم فارس هستند غالبا از اهل سنت نقل شده و سند همگی به ابو هریره که جعال حدیث بوده می رسد و از این جهت اعتبار ندارد. در روایات اهل بیت (ع) همه مرسل اند (غیر از آن یک مورد که قبلا آوردیم و مضمونش همین جمله است) و اعتبار ندارند.

روایت دوم که می گوید: «گویی می بینم مردم عجم(قوم فارس) را که مجالسشان در مسجد کوفه گسترده است ، و قرآن را به همان شکلی که نازل شده به مردم می آموزند» از نظر قابل توجیه است و می توان گفت با قرآن تضادی ندارد. اما نکته مهم اینجاست که راوی این حدیث ابراهیم بن اسحاق النهاوندی است که نجاشی درباره او می گوید: «كان ضعيفا في حديثه متهوما» (رجال نجاشی، ص 19) و شیخ طوسی درباره این فرد می نویسد: « كان ضعيفا في حديثه متهما في دينه‏» و علامه حلی می گوید: «كان ضعيفا في حديثه متهما في دينه و في مذهبه ارتفاع و أمره مختلط لا أعمل على شي‏ء مما يرويه‏» (الخلاصة للحی، ص 198) و راوی دیگر آن حارث بن حصیره است که اطلاعات جامعی از وی به ما نرسیده و تنها در این حد می دانیم که وی از اصحاب علی (ع) بوده است. در نتیجه اعتبار حدیث زیر سوال است.

امیدوارم توانسته باشم سوءتفاهمی که پیش آمده بود رفع نمایم و از همه دوستان بخاطر اینکه مطلب کمی طولانی شد پوزش می طلبم.

با تشکر
8 شهریور 1387
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

رفع سوء تفاهم

پست توسط محمد علي »

[align=center]به نام خداوند  

با سلام و سپاس از پاسخ متین و زحمات شما :razz:

چند نکته لازم به تذکر به نظر می رسد :


m_raadi نوشته شده:
نکته سوم راجع به آیات است. فکر می کنم دوستان در مفهوم کلمه «الاعراب» دچار اشکال شدند. مسئله ای که باید در معنای اینگونه آیات توجه داشت این است که منظور از «الاعراب» قوم عرب نیست بلکه منظور از اعراب بادیه نشینان و قبایل بی فرهنگ عرب است که بخاطر آئین و فرهنگشان دارای خلقیات خاصی بوده اند. همانطور که راغب اصفهانی می نویسد: «العرب ولد اسماعیل و الاعراب جمعه فی الاصل و صار ذلک اسما لسکان البادیه «قالت الاعراب آمنا*الاعراب اشد کفرا و نفاقا*و من الاعراب من یومن بالله و الیوم الآخر» و قیل فی جمع الاعراب اعاریب... و الاعرابی فی التعارف صار اسما للمنسوبین الی سکان البادیة» (معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 340)

پس روشن شد قرآن هم خطابش به قوم عرب نیست بلکه بادیه نشینان منظور است که از فرهنگ بالایی و آئین درستی برخوردار نبودند.


در اینجا دوست محترم دچار کم دقتی شدند ، چون خود قرآن کریم صراحت به این ندارد که همین اعراب بادیه نشین نیز همگی بی فرهنگند !!

چرا که برخی از همینها را به ایمان می ستاید :

وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ .

پس همانطور که قبلا هم عرض شد :

باید دقت داشته باشیم که در عین معرفی عده بسیاری از اعراب به این صفات (نکوهیده) ، همه را به یک چوب نمی راند




نکته چهارم راجع به قسمت دیگر آیات است که درباره یهودیان و مسیحیان و ادیان صحبت می کند. منظور از قبائل، تقسیم بندی دینی نیست. بلکه منظور تقسیم بندی جغرافیایی است.


به هیچ عنوان چنین ادعایی را نمی توان پذیرفت چرا که هیچ جای قرآن منظور از یهود و نصاری ، تقسیم بندی جغرافیایی نیست . بلکه همه جا دینی و فرهنگی است .

و البته این ادعای مذکور را در فرمایش جلوترتان ، خود نقض کرده اید :

منظور ما این است که قرآن بین یهودیان عرب و یهودیان فارس فرقی نگذاشته


یعنی منطقه جغرافیایی منظور نیست . و لفظ یهود اطلاق دارد .



حتی نمی گوید بعضی از فارسی زبانان یا عرب ها اینگونه اند و این ويژگی ها را دارند و مثلاً در ایمان سبقت دارند و ... بلکه همه را مساوی می داند.


اتفاقا در آیات مذکور دیدیم که قرآن به صراحت هم می گوید بعضی از اعراب و از واژه مِن بعضیّه استفاده کرده است که شما بهتر از بنده معنی آن را می دانید و باکاربرد آن آشنایی دارید .


روایت دوم که می گوید: «گویی می بینم مردم عجم(قوم فارس) را که مجالسشان در مسجد کوفه گسترده است ، و قرآن را به همان شکلی که نازل شده به مردم می آموزند» از نظر قابل توجیه است و می توان گفت با قرآن تضادی ندارد. اما نکته مهم اینجاست که راوی این حدیث ابراهیم بن اسحاق النهاوندی است که نجاشی درباره او می گوید: «كان ضعيفا في حديثه متهوما» (رجال نجاشی، ص 19) و شیخ طوسی درباره این فرد می نویسد: « كان ضعيفا في حديثه متهما في دينه‏» و علامه حلی می گوید: «كان ضعيفا في حديثه متهما في دينه و في مذهبه ارتفاع و أمره مختلط لا أعمل على شي‏ء مما يرويه‏» (الخلاصة للحی، ص 198) و راوی دیگر آن حارث بن حصیره است که اطلاعات جامعی از وی به ما نرسیده و تنها در این حد می دانیم که وی از اصحاب علی (ع) بوده است. در نتیجه اعتبار حدیث زیر سوال است.


البته تلاش شما مورد تحسین است اما متاسفانه خوب تفحص نکرده اید . چون این حدیث سند معتبر دیگری نیز دارد که در درجه بالایی از صحت و استحکام است :

 احمد بن محمد عن ابن سنان عن رفید(مولی ابی هبیره) عن ابی عبد الله (ع) ... ( با کمی تفاوت در نقل )  

که همگی توثیق شده اند . و لذا نه تنها ابهام پیش آمده را در اعتبار حدیث ، از زیر سوال بودن خارج می سازد ؛ بلکه بر اعتبار آن می افزاید .

امیدوارم توانسته باشم سوءتفاهمی که پیش آمده بود رفع نمایم و از همه دوستان بخاطر اینکه مطلب کمی طولانی شد پوزش می طلبم.

با تشکر :razz: 9شهریور 1387 :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “دیگر گفتگو ها”