جهل و غفلت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

جهل و غفلت

پست توسط HRG »

 [FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عقيده دانشمند مصرى
دانشمندشهيد مصرى در كتاب « الاسلام و مشكلات الحضاره » كه تحت عنوان « فاجعهتمدن » ترجمه شده است مى نويسد :« عوامل مهم و اساسى انحراف بشر ، ونابودى ويژگى هاى انسانى او ، و دچار آمدنش به انواع مشكلات را بايد درمسائل زير جستجو كرد :
1ـ جهل و غفلت
به رغم گسترش علوم مادى وصنايعى كه بر اساس اصول فنى پيشرفته استوار است ، جهل ما نسبت به انسانفوق العاده مى باشد ، و به همين علت هنوز نتوانسته ايم از پيش خود ، نظامىكه شامل همه جوانب زندگى انسان و متناسب با طبيعت و فطرت وى باشد ترسيمكنيم . بدون شك در آينده نيز از وضع چنين نظام متقن و بر اساس فطرت وطبيعت عاجز خواهيم بود .البتّه نياز به وضع چنين نظامى نداريم ; زيرا خالقانسان چنين نظام حكيمانه اى را تحت عنوان دين اسلام ، براى هدايت همهجانبه انسان وضع كرده است .( إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللهِ الاِْسْلاَمُ ) .« مسلماً دينِ [ واقعى كه همه پيامبرانْ مُبلّغ آن بودند ] نزد خدا اسلاماست » .پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :اَلاِْسْلامُيَعْلُوا وَلا يُعْلى عَلَيْهِ . « اسلام ( دين ) برتر است و هيچ ( دينى )بر او برترى ندارد » .
2 ـ اشتباهات
اشتباهات در زندگى انسان ، باتوجه به اطلاعات محدود و نادانى فوق العاده وى ، از آن وقت شروع شده استكه راه خود را از راهى كه پروردگار حكيم و داناى به فطرت و طبيعت انسان بهاو نشان داده بود جدا كرد . راهى كه جواب گوى همه نيازمندى هاى فطرى وواقعى انسان است . راهى كه ويژگى هاى خاص وى را مى پروراند و به ثمر مىرساند . و بالاخره راهى كه انسان براى مقام خليفة اللهى آماده مى كند واستعدادهاى درونى او را بارور مى سازد .
3 ـ عدم تناسب تمدن مادى با انسان
كاختمدن مادى بر اساس نيازمندى هاى واقعى انسان ، بالا نرفته است و از ايننظر به خصايص انسانى، ارزشى قائل نيست و انسان و همه چيزِ او را بامعيارهاى ماشينى و حيوانى مى سنجد . ظهور نتايج ناگوارى از تمدن مادى ، درميان ملت هايى كه به آخرين درجه تمدن رسيده اند ، آثار و نتايج شومى كه ازعدم توجه به انسانيت انسان ، آغاز شده است ، و جامعه بشريت رادر پرتگاهسقوط و نابودى قرار داده نيز بر مشكلات افزوده است » .آرى! اينها همه ازنتايج حكومت شوم مكتب هاى ماديگرى بر انسان است . بدون شك ، جز بابرگشتانسان به راهى كه از همه جهت موافق با فطرت و نيازمندى هاى اوست ، مشكلاتانسان حل نخواهد شد و به خير دنيا و خير آخرت نخواهد رسيد .
عقيده كارل
«كارل » كه از دانشمندان بزرگ اين قرن است ، در كتاب « انسان موجودناشناخته » عقيده دارد :علم انسان درباره انسان بسيار ناچيز ، و تقريباًمساوى با صفر است .با اين عقل محدود و دانش بسيار ناچيز ، چگونه انسان مىتواند پايه گذار مكتبى باشد كه در آن مكتب ، بُعْد روحى و مادى انسان ،آنچنان كه شايسته اوست ، رشد كند و به تمام نيازمندى هاى روحى و جسمى اوپاسخ گويد .
اسلام آگاه به انسان
تنها مكتبى كه به تمام زواياى حياتانسانى آگاه است ، مكتب سعادت بخش اسلام است .اسلام ، در بعد معنوى اجازهتحمل رياضت هاى غير منطقى و سخت گيرى هاى زيان بخش را نمى دهد .اسلام ،براى رشد بعد معنوى ، سلسله مسائلى را به عنوان عبادات ، و سلسله برنامههايى را كه تحت عنوان حسنات اخلاقى براى تزكيه نفس ، ارائه كرده و در بعدمادى ، انسان را به هر كار با منفعتى تشويق كرده است . اسلام ، در تمامامور مربوط به ترقّى و رشد انسان ، از نظر شخصى و اجتماعى سخن دارد ، بهعنوان نمونه در فصل مسائل اقتصادى ، ابوابى تحت عناوين باب الصناعة ، بابالتجارة ، باب المزارعة دارد .
اسلام ، به مسئله كشاورزى در درجه اول ،و صنعت و تجارت در درجه بعد اهميت داده است ، و پيامبر بزرگ اسلام بهنشانه احترام عميقش به مسئله كار و كارگر ، در بازگشت از يك سفر ، دستكشاورزى را بوسيد .اسلام ، طلب هر علمى كه در جهت رشد معنويت و ماديّتانسان نقشى ايفا مى كند را به عنوان فريضه اعلام كرده است .اسلام ، دستانسان را در آبادكردن زمين و استخدام نيروهاى طبيعت و ذخاير آن باز گذاشته، و از طرفى در راه انتخاب چگونگى زندگى انسانى ، او را به خود وانگذاشته; بلكه در اين مرحله او را مقيّد به پيمودن راه و روش معيّنى نموده است .راه و روشى كه در آن انسان به خود حق هيچ گونه تجاوزى به حق ديگر را نمىدهد .اسلام ، پيمودن راه معنويت بر اساس راهنمايى هاى وحى ، و تلاش براىبه دست آوردن روزى ، و ازدواج و تشكيل خانواده جهت به دست آوردن آرامش وتوليد نسل ، و بهره گيرى از زندگى را بر انسان واجب نموده است .روىگرداندن از ازدواج را روى گرداندن از هدف نبوت دانسته و فرموده:اَلنِّكاحُ سُنَّتِى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَيْسَ مِنِّى . «ازدواج سنّت من است ; كسى كه از سنّت من سرپيچى كند از من نيست » .و محبتكردن به همسر و فرزندان را از بهترين عبادات به حساب آورده است .دنبالزراعت و صنعت و تجارت رفتن را مطابق با جهاد فى سبيل الله دانسته، و براىكار و كارگر ارزشى بس والا قائل شده است .اسلام ، بدخلق و كسى كه دچارسيّئات اخلاقى است را از خود ندانسته ، و معاشرت با آلودگان به رذائل رابه خاطر حفظ حدود انسانيت انسان ، ممنوع اعلام كرده است .اسلام ، براىبُعْد تفكّر و تعقّل آنچنان ارزش قائل شده كه در قرآن مجيد نزديك به هزارآيه در اين زمينه نازل كرده و بابى در كتاب هاى روايى مستقل تحت عنوان «باب العقل و الجهل » كه مستند بر هزاران روايت است را تنظيم نموده است.پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :فِكْرَةَ ساعَة خَيْرٌ مِنْعِبادةِ سِتِّينَ سِنَة . انديشه در كار ، دوربينى و تعقل، ارزشش با شصتسال يا بنا بر نقل روايات ديگر با يك سال عبادت برابر است .اسلام ، دربُعْد اخلاق ، سفارش به عفو و گذشت از برادران دينى ، رعايت توجه بهيتيمان ، دستگيرى از مستمندان ، رسيدگى به درد دردمندان ، حفظ آبروىمسلمانان ، رعايت حقوق پدر و مادر و همسايگان نموده است، و در اين زمينهها به خوشبختى خانواده و جامعه كمك شايانى كرده است .و در بعد انديشه وروح و جسم ، انسان را از راهنمايى تنها نگذاشته ، و همه جا به دنبال ايجادسعادت براى انسان است .اسلام ، براى تأمين خير دنيا و آخرت مردم آمده ، وبه طور مكرر پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه وآله) هدف از رسالت خود راچنين بيان مى كند :اِنّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الْدُّنْياوَالاْخِرَةِ . « من براى تأمين خير دنيا و آخرت شما مبعوث به رسالت شدهام » .
توجه فراگير اسلام
كوتاه سخن اينكه : اسلام براى تأميننيازهاى انسان ، چه در زمينه مادى و چه در زمينه معنوى ، وظايف و مسئوليتهاى مهمى را معين كرده كه با به كار گرفتن آن ، مشكلات شخصى و اجتماعىقابل حل و در پرتو عمل به آن ، سعادت نصيب انسان خواهد شد .
قرآن و زبان
باتحقيقى جامع و با دقت نظر در كتاب حضرت حق به اين حقيقت دست خواهيم يافتكه : آياتى كه در قرآن مجيد براى بيان احكام فقهى نازل شده نزديك به پانصدآيه است كه محققينى همچون « مقدس اردبيلى » مجموع آن آيات را در يك كتاب ،تحت عنوان « آيات الاحكام » جمع آورى كرده است .فقه اسلامى نزديك به هشتادو سه بخش است : باب طهارت ، صلوة ، صوم ، زكات ، اعتكاف ، حج ، امر بهمعروف و نهى از منكر ، جهاد ، قضاء ، شهادات ، يمين و عهد و قسم ، كفارات، نذر ، تجارت ، مضاربه ، مساقات ، مزارعه ، ازدواج ، طلاق ، رضاع و . . .هر يك ابوابى جداگانه و داراى فروعات فقهى زيادى است ; ولى براى تمام اينابواب در قرآن مجيد بيش از پانصد آيه وجود ندارد .درباره زبان در قرآنمجيد نزديك به دويست و هشتاد و سه آيه آمده است .به عنوان نمونه به چندآيه توجه كنيد : تنها در سوره هاى « صف » و « حجرات » كه به سوره اخلاقمعروف است چندين آيه وجود دارد ، مانند : ـ ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَآمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِندَاللهَ أَن تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ ) « اى مؤمنان ! چرا چيزى را مىگوييد كه خود عمل نمى كنيد ؟ * نزد خدا به شدت موجب خشم است كه چيزى رابگوييد كه خود عمل نمى كنيد » .2 ـ ( وَلاَ يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاًأَيُحِبُ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ). « و از يكديگر غيبت ننماييد ، آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادرمرده اش را بخورد ؟ بى ترديد [ از اين كار ]نفرت داريد ، و از خدا پرواكنيد كه خدا بسيار توبه پذير و مهربان است » .ـ ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَآمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلاَتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض ). « اى مؤمنان! صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد ، و آن گونه كه با يكديگر بلندسخن مى گوييد با او بلند سخن نگوييد » .
4 ـ ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَآمَنُوا لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْم عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراًمِنْهُمْ وَلاَ نِسَاءٌ مِن نِسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّوَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالاَْلْقَابِ ) .
«اى اهل ايمان ! نبايد گروهى گروه ديگر را مسخره كنند ، شايد مسخره شده هااز مسخره كنندگان بهتر باشند ، ونبايد زنانى زنان ديگر را [ مسخره كنند ]شايد مسخره شده ها از مسخره كنندگان بهتر باشند ، و از يكديگر عيب جويىنكنيد و با لقب هاى زشت و ناپسند يكديگر را صدا نزنيد » .
اهميت و ارزش زبان
وقتىدر قرآن مجيد درباره زبان ، به بيش از يك و نيم برابر آيات تمام ابواب فقهبرخورد مى كنيم ، به اين معنى مى رسيم كه زبان عضوى بزرگ و پاره گوشتى فوقالعاده است .مى گويند: مالك « لقمان » يا خواجه او به او گفت : بهترينغذاى دنيا را برايم تهيه كن ، لقمان زبان پخته اى براى خواجه آورد . گفت :بدترين غذاى عالم را برايم تهيه نما . لقمان زبان پخته اى تهيه كرد . ازلقمان پرسيد : زبان بهترين و بدترين غذاست؟ گفت : آرى ; زيرا سعادت انساندر صلاح و تقواى زبان ، و شقاوت ، بدبختى و هلاكت بشر در كج روى اين عضواست .با يك فرمان ظالمانه زبان نزديك به صد هزار نفر در « هيروشيما » وچندين هزار بى گناه در « ناكازاكى » زير بمباران هواپيماهاى آمريكايىتبديل به خاكستر شدند .با فرمانى كه از زبان « هيتلر » در جنگ جهانى دومصادر شد نزديك به 17 ميليون ليتر خون از گلوى بشر بى گناه به زمين ريخت و35 ميليون انسان بى پناه كشته شدند .با يك فرمان از زبان خائن بدكار وجنايت پيشه اى در جمعه سياه (17 شهريور) نزديك به 5 هزار مرد و زن آزادىخواه و اسلام طلب ، در ميدان شهداى تهران به خاك و خون كشيده شدند .بافرمان آتش از زبان ناپاكى چون صدام آمريكايى ، هزاران جوان و سرمايه ازمملكت اسلامى ايران ، كه هر يك براى خود مى توانستند منشاء عاليترين خدماتاسلامى و انسانى باشند ، در جنوب و غرب كشور به خاك و خون غلطيدند(1) .باهمان فرمان خائنانه از زبان خلف يزيد ، ميليون ها انسان بى گناه ، آواره واز خانه و كاشانه به دامن صحرا و زير چادرها كشيده شدند .در مقابل با يكفرمان الهى از زبان رهبرى بزرگ ، انديشمندى سترك ، عارفى كم نظير ، موجودىبى نظير ، سالكى شب زنده دار ، يعنى حضرت امام خمينى ، مملكت ايران با سىو شش ميليون نفر جمعيت به طرف قرآن به حركت درآمده ، و از اسارت جهانخواران پليد به ساحل نجات رسيد .مگر مى توان ضرر گفته هاى خائنانه ديوصفتانى كه در لباس آدميزاد بر پيكر انسانيت وارد كرده و مى كنند را برشمرد؟ و مگر مى توان منافع سرشار گفته هاى اولياء الهى را به دايره حساب كشيد؟ 1 ـ سرانجام « صدام حسين » اين ديكتاتور ظالم كه دست نشانده سردمدارانآمريكا بود در سال 1382 با حمله نظامى خود آمريكا سقوط كرد و نظام حكومتمستبدانه اش برچيده شد . با سقوط صدام مردم مظلوم « عراق » جان تازه اىگرفتند و در پى هويّت خويش ، دست به تحركاتى زدند . آمريكا كه بدنبالمنافع خود خون هزاران غير نظامى را به زمين ريخت ، كشور عراق را تحت كنترلخود درآورد و اكنون كه بيش از 6 ماه از حمله به عراق و تصرف آن مى گذرد ،سرنوشت مردم مظلوم اين كشور را در دست گرفته است . اينان كه هر روز دم از« دموكراسى » و حقوق بشر مى زنند ، امروز مانند صدام در چهره اى ديگر بهجنايات خود ادامه مى دهند . بزرگترين جنايت صدام ، بر افروختن شعله جنگهشت ساله اى بود كه با تحريك مزدوران و حاميان آمريكايى ، در آغازينروزهاى تولّد انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام (رحمه الله)عليه ايراناسلامى صورت گرفت . وى آنقدر از حمايت و پشتيبانى قدرتمندان شرق و غرببهره مى برد كه هنگام آغاز حمله ناجوانمردانه به ايران اعلام كرده بود :من در عرض سه روز تهران را فتح مى كنم ; امّا اين خواب پريشانى بود كههرگز تعبير نشد و ملت غيور ايران با ايثار و از خودگذشتگى جوانان اين مرزو بوم ، او را در نقشه هاى خود ناكام كردند .
تكاليف شرعى زبان
انسان از نظر گفتار و سخن ، در ميدان تكليف موضوع مسائلى است مانند :
1 ـ تلبيه گفتن به وقت مُحرم شدن براى زيارت خانه خدا(1) .
احرام ببسته ام به كويت *** لبيك زنان به جستجويت
2 ـ امر به معروف و نهى از منكر :
(كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِوَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ )(2) .
« شمابهترين امتى هستيد كه [ براى اصلاح جوامع انسانى ] پديدار شده ايد ، بهكار شايسته و پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند و زشت بازمى داريد ،و [ از روى تحقيق ، معرفت ، صدق و اخلاص ] به خدا ايمان مى آوريد » .
3 ـ قرائت نمازهاى واجب يوميه ، و در صورت لزوم نماز عهد ، نذر ، طواف و ميت .
4 ـ شهادت به حق دادن در دادگاه اسلامى ، جهت حل مشكل يك مسلمان .
5 ـ اجراى شهادتين : اقرار به توحيد و نبوت رسول اكرم به هنگام مسلمان شدن .
درميدان اخلاق نيز زبان ، موضوع بسيارى از مسائل است كه انسان با رعايت آنمسائل يا جدا ماندن از آن ، فراهم آورنده سعادت يا شقاوت و هلاكت خويش است.
1 ـ لَبَيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَلَبَّيْكَ ، اِنَّ الْحَمْدَ والْنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَرِيْكَلَكَ لَبَّيْكَ . 
 
 [FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برگرفته از کتاب بربال اندیشه   
ارسال پست

بازگشت به “دیگر گفتگو ها”