. . .
آماده شده بودم که برم سر کار
سوار اتوبوس که شدم یادم افتاد سالنامه ام را برنداشتم
با خودم گفتم اشکال نداره ،وقتی رسیدم شرکت میگم برادرم سالنامه را برام بیاره
اما وقتی رسیدم باز فراموش کردم که تماس بگیرم
مسئول دفتر که وارد اتاق شد تازه یادم اومد....
(ای خدا ...آبروم ریخت)
شرمنده آقای ... فراموش کردم امانتی را همراه خودم بیارم، انشالله فردا رو میزکارتونه!!
بعد از کار خسته بودم
به خاطر مشغله های ذهنی و کم خوابی مسیر برگشت را سوار تاکسی شدم
به مقصد که رسیدیدم از تاکسی پیاده شدم و راه افتادم به طرف خونه...
که یکدفعه متوجه شدم یکی داد میزنه ،"آقا کرایتو بده"!!!
با حات شرمندگی به طرف ماشین رفتم و گفتم:
ببخشید آقا حواسم نبود که کرایه را ندادم، بفرمایید...
رسیدم به خونه و نشستم سر سفره غذا
بعد از غذا مامانم گفت،اتو را که داده بودم برا تعمیر گرفتی؟
(عجب یاد و هوشی دارم
الان روز سومه که یادم رفته اتو رابگیرم)
باشه مامان، فردا کف دستم می نویسم تا یادم بمونه
دیگه رفتم گله کردم در خونه خدا
ای خداااا این چه حافظه ایه که من دارم!!
امروز کلی خجالت کشیدم جلوی این و اون...
همیشه یکی دو تا از کارام را فراموش میکنم
چی میشد اگر تمام مسائل زندگیمون یادمون می موند؟؟
کتاب هایی که خوندیم
خاطره سفرهامون
وعده هامون
دوستی هامون
کار هایی که برای مردم کردیم را
اینجوری هیچ کس از کار و زندگیش نمی موند...
شاید در زندگی خیلی از شما اتفاقاتی نظیر اونچه که در بالا اومده ،افتاده باشه
و شاید خیلی هامون با نارضایتی از اینکه حافظه خوبی نداریم
و با مرور زمان بسیاری از مسائل از ذهنمون پاک میشه ،به خدا شکایت کردیم
اما غافل...
غافل از اینکه فراموشی یکی از بهترین و موثر ترین ویژگی های انسانه برای گذران زندگی
اگر بنا بر این بود که ما همیشه،همه چیز را در ذهن و خاطر داشته باشیم
اونوقت آیا میشد به راحتی از کسی گذشت و کینه اش را از دل زدود؟
آیامیشد با یادِ درد و سختی بیماری راحت زندگی کرد؟
آیا دیگر دوری دوستان و آشنایان به مرور برایمان عادی میشد؟
آیا با مرگ عزیزی دیگر امکان ادامه زندگی را داشتیم؟
وهزاران آیا دیگر...
چیزی که ما نباید فراموش کنیم(که می کنیم) یادآوری وتأمل در نعمت های خداست که حکمت وجود هر کدومش را خودش
در این تاپیک ان شاء الله به احادیثی در مورد نعمت هایی می پردازیم که کمتر از آنها یاد میشه
که اولین موردش نعمت فراموشیه
»» نعمت های فراموش شده!!
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 1668
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3099 بار
- سپاسهای دریافتی: 5474 بار
»» نعمت های فراموش شده!!
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
-
- پست: 1668
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3099 بار
- سپاسهای دریافتی: 5474 بار
Re: »» نعمت های فراموش شده!!
الله الرّحمن الرّ
امام صادق(علیه السّلام) فرمودند:
ان الله تبارک و تعالی تطوّل علی عباده بثلاث
القی علیهم الرّیح بعد الرّوح و لولا ذلک ما دفن حمیم حمیما
و القی علیهم السّلوة و لولا ذلک لا انقطع النّسل
و القی علی هذه الحبّة الدّابه و لولا ذلک لکنزها ملوکهم کما یکنزون الذّهب و الفضّة
خداوند بر بندگان خود منت گذارده و سه چیز را در نظام خلقت برقرار فرموده است:
اول بوی مشمئز کننده را پس از قبض روح بر اجساد مرده القا نموده و اگر این نمی بود هیچ دوستی، دوست خود را دفن نمی کرد
دوم فراموشی را بر مصیبت زدگان القا نموده است که اگر این نمی بود و مصیبت همچنان با شدت اولیه خود باقی می ماند نسل منقطع می شد،-زیرا شدت تأثر وتألّم نمی گذارد مصیبت زده متوجه تمایل جنسی شود-
سوم خداوند حشرات و کرم های کوچک را بر- گندم و جو و برنج و...- حبوبات القا نموده و اگر نمی بود پادشاهان و قدرتمندان مواد غذایی مردم را به صورت گنج همانند طلا و نقره زیر خاک دفن می کردند.
.ج3.
امام صادق(علیه السّلام) فرمودند:
ان الله تبارک و تعالی تطوّل علی عباده بثلاث
القی علیهم الرّیح بعد الرّوح و لولا ذلک ما دفن حمیم حمیما
و القی علیهم السّلوة و لولا ذلک لا انقطع النّسل
و القی علی هذه الحبّة الدّابه و لولا ذلک لکنزها ملوکهم کما یکنزون الذّهب و الفضّة
خداوند بر بندگان خود منت گذارده و سه چیز را در نظام خلقت برقرار فرموده است:
اول بوی مشمئز کننده را پس از قبض روح بر اجساد مرده القا نموده و اگر این نمی بود هیچ دوستی، دوست خود را دفن نمی کرد
دوم فراموشی را بر مصیبت زدگان القا نموده است که اگر این نمی بود و مصیبت همچنان با شدت اولیه خود باقی می ماند نسل منقطع می شد،-زیرا شدت تأثر وتألّم نمی گذارد مصیبت زده متوجه تمایل جنسی شود-
سوم خداوند حشرات و کرم های کوچک را بر- گندم و جو و برنج و...- حبوبات القا نموده و اگر نمی بود پادشاهان و قدرتمندان مواد غذایی مردم را به صورت گنج همانند طلا و نقره زیر خاک دفن می کردند.
.ج3.
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
-
- پست: 1668
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3099 بار
- سپاسهای دریافتی: 5474 بار
Re: »» نعمت های فراموش شده!!
امام صادق عليه السلام فرمودند :
أ فَرَأيتَ لَو نُقصَ الإنسانُ مِن هذهِ الخِلالِ الحِفْظَ وَحدَهُ كيفَ كانَتْ تكونُ حالُهُ ؟!
و كَم مِن خَلَلٍ كانَ يَدخُلُ علَيهِ في اُمورِهِ و مَعاشِهِ و تَجارِبهِ إذا لم يَحْفَظْ ما لَهُ و عَلَيهِ ، و ما أخَذَهُ و ما أعطى ، و ما رأى و ما سَمِعَ ...
ثُمَّ كانَ لا يَهتدي لطريقٍ لو سَلَكَهُ ما لا يحصى ، و لا يَحفَظُ عِلْما و لو دَرَسَهُ عُمْرَهُ ، و لا يَعْتَقِدُ دِينا ، و لا يَنْتَفِعُ بتَجْرِبَةٍ ، و لا يَسْتَطيعُ أن يَعْتَبِر شيئا على ما مضى ، بَل كانَ حَقيقا أنْ يَنْسَلِخَ مِن الإنْسانيّةِ أصْلاً . ...
و أعظمُ من النِّعمَةِ على الإنسانِ في الحِفْظِ النِّعمَةُ في النِّسْيانِ ؛ فإنَّهُ لولا النِّسْيانُ لَما سَلا أحَدٌ عن مُصيبَةٍ .
آيا انديشيده اى كه اگر انسان از ميان اين ويژگيها، فقط حافظه را كم داشت، حال و روزش چگونه بود ؟
و اگر موضوعات سودمند و زيانبار و گرفته ها و داده ها و ديده ها و شنيده هاى خود را در حافظه اش نگه نمى داشت چه اختلالاتى در كارها و زندگى و تجربياتش به وجود مى آمد ... ؟
اگر راهى را بارها و بارها مى پيمود، باز آن را گم مى كرد ، اگر همه عمرش را درس مى خواند، دانشى را به خاطر نمى سپرد ، به دينى اعتقاد نمى يافت و از تجربه اى بهره مند نمى شد و نمى توانست از گذشته ها كمترين عبرتى بگيرد ، به طور كلى سزاوار بود كه از انسان بودن يكسره خارج شود ...
بالاتر از نعمتِ حافظه براى انسان، نعمتِ فراموشى است ؛ زيرا اگر فراموشى نبود، هيچ كس هيچ مصيبتى را از ياد نمى برد .
الحكمة ج3
أ فَرَأيتَ لَو نُقصَ الإنسانُ مِن هذهِ الخِلالِ الحِفْظَ وَحدَهُ كيفَ كانَتْ تكونُ حالُهُ ؟!
و كَم مِن خَلَلٍ كانَ يَدخُلُ علَيهِ في اُمورِهِ و مَعاشِهِ و تَجارِبهِ إذا لم يَحْفَظْ ما لَهُ و عَلَيهِ ، و ما أخَذَهُ و ما أعطى ، و ما رأى و ما سَمِعَ ...
ثُمَّ كانَ لا يَهتدي لطريقٍ لو سَلَكَهُ ما لا يحصى ، و لا يَحفَظُ عِلْما و لو دَرَسَهُ عُمْرَهُ ، و لا يَعْتَقِدُ دِينا ، و لا يَنْتَفِعُ بتَجْرِبَةٍ ، و لا يَسْتَطيعُ أن يَعْتَبِر شيئا على ما مضى ، بَل كانَ حَقيقا أنْ يَنْسَلِخَ مِن الإنْسانيّةِ أصْلاً . ...
و أعظمُ من النِّعمَةِ على الإنسانِ في الحِفْظِ النِّعمَةُ في النِّسْيانِ ؛ فإنَّهُ لولا النِّسْيانُ لَما سَلا أحَدٌ عن مُصيبَةٍ .
آيا انديشيده اى كه اگر انسان از ميان اين ويژگيها، فقط حافظه را كم داشت، حال و روزش چگونه بود ؟
و اگر موضوعات سودمند و زيانبار و گرفته ها و داده ها و ديده ها و شنيده هاى خود را در حافظه اش نگه نمى داشت چه اختلالاتى در كارها و زندگى و تجربياتش به وجود مى آمد ... ؟
اگر راهى را بارها و بارها مى پيمود، باز آن را گم مى كرد ، اگر همه عمرش را درس مى خواند، دانشى را به خاطر نمى سپرد ، به دينى اعتقاد نمى يافت و از تجربه اى بهره مند نمى شد و نمى توانست از گذشته ها كمترين عبرتى بگيرد ، به طور كلى سزاوار بود كه از انسان بودن يكسره خارج شود ...
بالاتر از نعمتِ حافظه براى انسان، نعمتِ فراموشى است ؛ زيرا اگر فراموشى نبود، هيچ كس هيچ مصيبتى را از ياد نمى برد .
الحكمة ج3
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند