عيدالزهراء غدير ثاني

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Junior Member
Junior Member
پست: 22
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۲۱ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 7 بار
تماس:

عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط حيدرحيدر »

بسم الله الرحمن الرحیم

عید بزرگ شیعیان غدیر ثانی مظهر برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام عیدالزهراء را به امام زمان عج و همه شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت عرض میکنم.

روز نهم ربیع الاول در نزد اهل بیت علیهم السلام عصمت و طهارت فضیلت بسیاری دارد و ایشان این روز را عید میدانستند. و جشن و سرور برگزار می کردند و به شیعیان و موالیان خود هم دستور می فرمودند که به این سیره عمل کنند و این روز را عید بدانند و مانند بقیه اعیاد اسلامی خوشحال و شادمان باشند و حتی آنقدر این عید جایگاه ارزشمند در منظر ایشان دارد که یکی از نامهایی که برای این روز گزارده اند غدیر ثانی است با توجه به این که در روایات عیدغدیر را عیدالله الاکبر معرفی کرده اند.
در مورد نهم ربیع الاول روایتی که علامه مجلسی رحمه الله علیه نقل فرموده اند ذکر می کنیم:

روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما در باب قتل عمر بن خطاب لع منازعه کردیم و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بود و به خدمت امام مهدی عج نیز رسیده بود. وقتی درب خانه وی را کوبیدیم دختری عراقیه ای بیرون آمد سراغ احمد را از او گرفتیم. گفت: او امروز مشغول اعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود.
گفتم: سبحان الله عیدهای مومنان چهارتاست: عید فطر -اضحی-غدیر و جمعه.
دختر گفت: احمد بن اسحاق از امام علی النقی روایت میکند امروز روز عید است و بهترین عیدها نزد اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان به حساب می آید. ماگفتیم اجازه بگیر تا به نزد او بیاییم چون که دختر او را خبر کرد بیرون آمد درحالی که لنگی بسته و عبائی بر خود پیچیده بود و بوی مشک از او ساطع بود. گفتیم این چه حالت است که در تو مشاهده می کنیم ؟
گفت: الان از غسل عید فارغ شدم.
گفتیم: مگر امروز عید است؟
گفت: بلی و ما را به داخل خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و
چنین گفت: روزی با جمعی از برادران خود به حضور مولای خود امام حسن عسکری علیه السلام مشرف شدیم در سامرا در مثل این روز (نهم ربیع) که شما به نزد من آمده اید. چون اجازه گرفتیم و به خدمت آن حضرت رسیدیم. دیدیم آن حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته است. و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده. عرض کردیم: یابن رسول الله پدران و مادران ما فدای تو باد. آیا برای اهل بیت علیهم السلام امروز شادمانی تازه رخ داده است ؟
حضرت فرمود: کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیم تر است؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم که حذیفه بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول خدا رسید.
حذیفه گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلامرا دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهم السلام میفرمود:
بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روز روزی است که حق تعالی در این روز دشمن خود و دشمن د شما را هلاک میفرماید ودر این روز دعای مادر شما (۱) را مستجاب میگرداند.
بخورید! که این روز روزی ایست که حق تعالی در این روز اعمال محبان و شیعیان شما را قبول میفرماید.
بخورید! که این روز ظاهر میشود صدق گفته خدا که میفرماید: فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا. این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب ستمهای ایشان.
بخورید! که این روزی است که که در این روز شوکت دشمنان جد شما و یاری کننده دشمن شما شکسته میشود.
بخورید! که این روزی است که در این روز فرعون اهل بیت علیهم السلام من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.
بخورید! که این روزی است که حق تعالی عملهای دشمنان شما را باطل و بیهوده میگرداند.
حذیفه گفت که من عرض کردم: یا رسول الله آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که این حرمتها و قداستها را بشکند.
حضرت فرمود: ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سر کرده خواهد شد و در میان ایشان ادعای ریاست خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود کشیده و مردم را از راه خدا منع خواهد کرد. کتاب خدا را تحریف خواهد نمود. سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد خود را پیشوای مردم خواهد خواند. بر وصی من علی بن ابیطالب علیه السلام امتیاز طلبی خواهد کرد و اموال خدا را به ناحق بر خود حلال و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و من و برادر من و وزیر من علی علیه السلام را به دروغ گویی متهم و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد. پس دخترم او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود.
حذیفه عرض کرد: یا رسول الله چرا دعا نمیکنید حق تعالی او را در حیات شما هلاک گرداند؟ حضرت فرمود: ای حذیفه دوست ندارم جرات کنم بر قضای خدا و از اوتغییر امری را طلب نمایم که در علم او گذشته است. ولیکن از حق تعالی استدعا نمودم فضیلت دهد از سائر روزها آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود تا آن که احترام آن روز در میان دوستان و شیعیان اهل بیت من سنت گردد پس حق تعالی وحی کرد به سوی من که:
ای محمد در علم سابق من گذشته است که دچار آید تو و اهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من. آن منافقانی که تو برای آنها خیرخواهی کردی ولی به تو خیانت کردند. تو به ایشان راستی کردی و آنها با تو مکر کردند. تو باآنها صاف بودی و آنها دشمنی تو را به دل گرفتند و تو خشنودشان ساختی ولی تو را تکذیب کردند و تو آنها را برگزیدی ولی تو را در گرفتاری ها تنها گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته به روی کسی که غصب کند حق علی ع را که وصی توست بعد از تو هزار درب از پست ترین طبقه های جهنم را بگشایم که آن را فیلوق می گویند و او و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم که شیطان بر او برتری و اشراف پیدا کند و او را لعنت کند و آن منافقان را در قیامت برای فرعونها عبرت گردانم که در زمان پیغمبران دیگر بودند و نیز برای سایر دشمنان دین عبرت شوند و منافقان و دوستان آنها را به سوی جهنم برم با دیده های کبود و روهای ترش و بانهایت مذلت و خواری و پشیمانی و ایشان را تا ابد در عذاب خود نگه دارم. ای محمد! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غضب کننده حق او بر او وارد میشود. کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع میکند. و گوساله ای از برای امت تو برپامی کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود و امر کرده ام ایشان را که کرسی کرامت مرا در برابر بیت المعمور نصب کنند و ثنا گویند بر من و طلب آمرزش نمایند برای شیعیان و محبان شما از فرزندان آدم و امر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را برای احترام کرامت تو و وصی تو.
ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود کسی که این روز را عید کند از برای من. ثواب آنها که دور عرش احاطه کرده اند به او عطا کنم. وقبول نمایم شفاعت او را نسبت به خویشان او و زیاده کنم مال او را اگر گشادگی دهد بر خود و عیال خود در این روز و هر سال در این روز صد هزار هزار میلیون نفر از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول و گناهان شان را بیامرزم.
حذیفه گفت: پس رسول خدا برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم در حالیکه به کفر عمر لعنه الله علیه یقین کرده بودم. تا آنکه بعداز رسول خدا دیدم که چه فتنه ها برانگیخت....پس حق تعالی دعای برگزیده خود ودختر پیغمبر خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشنده او (ابولولو) رحمه الله علیه جاری ساخت. من به خدمت حضرت امیرالمومنین رسیدم تا آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم که آن منافق کشته شد و به عذاب حقتعالی واصل گردید. چون حضرت مرا دید فرمود: ای حدیفه: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت. عرض کردم: بلی ای برادر رسول خدا.
حضرت فرمود: به خدا سوگند این روز روزی است که حقتعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دونام میدانم. حذیفه عرض کرد: یا امیرالمومنین! میخواهم این نام ها را از شما بشنوم.
حضرت فرمود: اين روز روز استراحت مؤمنان است زيرا از شر آن منافق استراحت يافتند ، روز زايل شدن كرب و غم است ، روز غدير دوم است ، روز تخفيف گناهان شيعيان است ، روز برهم شكستن بناي كفر و عدوان است ، روز عافيت است ، روز بركت است ، روز طلب خونهاي مؤمنان است ، روز عيد بزرگ خدا است ، روز مستجاب شدن دعا است ، روز موقف اعظم است ، روز وفاي به عهد و شرط است ، روز كندن جامة سياه است روز ندامت ظالم است ، روز شكسته شدن شوكت مخالفان است ، روز نفي هموم است ، روز فتح است ، روز عرضة اعمال كافران است ، روز ظهور قدرت خدا است ، روز عفو از گناه شيعيان است ، روز فرج ايشان است ، روز توبه است ، روز انابه بسوي خدا است ، روز زكات بزرگ است ، روز فطر دوم است ، روز اندوه ياغيان است ، روز كره شدن آب دهان در گلوي مخالفان است ، روز خشنودي مؤمنان است ، روز عيد اهل بيت است ، روز ظفريافتن بني اسرائيل بر فرعون است ، روز مقبول شدن اعمال شيعيان است ، روز پيش فرستادن صدقات است ، روز زيارتي مثوبات است ، روز قتل منافق است ، روز وقت معلوم است ، روز سرور اهل بيت است ، روز مشهود است ، روز قهر بر دشمن است ، روز خراب شدن بنيان ضلالت است ، روزي كه ظالم انگشت ندامت به دندان مي گيرد است ، روز تنبيه است ، روز شرف است ، روز خنك شدن دلهاي مؤمنان است ، روز شهادت است ، روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است ، روز تازگي بوستان اهل ايمان است ، روز شيريني كام ايشان است ، روز خوشي دلهاي مؤمنان است ، روز برطرف شدن پادشاهي منافقان است ، روز توفيق اهل ايمان است ، روز رهايي مؤمنان از شر كافران است ، روز مظاهره است ، روز مفاخره است ، روز قبول اعمال است ، روز تبجيل و تعظيم است ، روز نحله و عطاء است ، روز شكر حق تعالي است ، روز ياري مظلومان است ، روز زيارت كردن مؤمنان است ، روز محبّت كردن به ايشان است ، روز رسيدن به رحمتهاي الهي است ، روز پاك گردانيدن اعمال است ، روز فاش كردن رازها است ، روز برطرف شدن بدعتها است ، روز ترك گناهان كبيره است ، روز اداء حق است ، روز عبادت است ، روز موعظه و نصيحت است و روز انقياد پيشوايان دين است.

حذیفه گوید: سپس از خدمت امیرالمومنین برخواستم و گفتم اگر در نیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبت این روز ودانستن فضیلت این روز هر آینه منت های آرزوی من خواهد بود.
پس محمد و یحیی راویان این حدیث گفتند: چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم: حمد و شکر میکنیم خداوندی را که برانگیخت تو را از برای ما تا فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم. (۲)

این روز بزرگ بر تمامی شیعیان مبارک باد !!!

---------------------------------------------------
اسناد:
۱-اشاره به آن جائی که حضرت زهرا سلام الله علیها موقعی که عمر نامه فدک را پاره کرد. فرمودند خدا شکمت را پاره کند.
۲-زادالمعاد علامه مجلسی باب ۸ص۳۲۵ و زوائد الفوائد از علی بن علی بن طاووس. باب ربیع الاول و بحار جلد ۳۱ ص۱۲۰

به امید ظهور منتقم حضرت زهرا سلام الله علیها

یا علی یا علی یا علی
اللهم العن الجبت و الطاغوت
قال رسول الله صلی الله علیه و اله:
لا یقبل الله ایمان عبد الا بولایة علی و البرائة من اعدائه
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۷:۲۰ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

شیوه سازگاری تبری با تقیه

پست توسط salam1358 »

اهل بیت (ع) لعن را بصورت کلی سفارش کرده اند نه با ذکر نام افراد. حتی نام معاویه هم در زیارتهای مأثوره وارد نشده بجز زیارت عاشورا که آن هم باید غیر علنی خوانده شود و این از عبارت شیخ طوسی در مصباح المتهجد دانسته می شود.

بنابراین آنچه مهم است لعن ظالمان بطور کلی است .

در کافی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده : اذا تناولتم المشرکین فعمّوا و لا تخصّوا
یعنی وقتی از مشرکان بدگویی می کنید نام نبرید بلکه عمومی لعن و بدگویی کنید
در ادامه روایت فرمودند : زیرا ممکن است با ذکر نام آنها فرزندان آنان ( که در زمره مسلمانان هستند ) ناراحت شوند. یعنی پیامبر(ص) حتی از بدگویی مکشوف از مشرکان نهی کرد بخاطر اینکه بین مسلمانان اختلاف رخ ندهد.

اما درباره عمرکشان از نظر تاریخی همانطور که شیخ مفید در مسار الشیعه فرموده اند عمر خطاب در ذیحجه کشته شد و اساسا جشن عمرکشان تا قبل از صفویه رواج نداشته و در منابع فقهی و حدیثی و دعایی معتبر قرن 4 و 5 هیچ اشاره ای به نهم ربیع و عمرکشان پیدا نمی کنید. مثلا مصباح المتهجد شیخ طوسی و مسار الشیعه شیخ مفید و همه کتابهای فقهی قبل از قرن 10 هجری.

لذا از نظر تاریخی عمرکشان یک خرافه است.
لعن صریح با با سیره اهل بیت(ع) هم تعارض دارد. آنچه مهم است باید حقایق تاریخ و مظلومیت اهل بیت(ع) را برای نسل جوان بیان کرد و ضمنا لعن بصورت کلی داشته باشیم نه با ذکر نام افراد.


ا.ملکي
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۷:۲۰ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

پست توسط salam1358 »

روایت رفع القلم که در بحار آمده و نهم ربیع را غدیر ثانی نامیده بسیار ضعیف است زیرا در سند آن نام دو راوی مجهول الهویه وجود دارد.

اساسا نهم ربیع در فرهنگ شیعه و در آثار مربوط به دعا و مستحبات شیعه تا قبل از عصر صفوی جایگاهی نداشته است لذا برای نهم ربیع در منابع قرن 4 و 5 هیچ عمل مستحبی ذکر نمی شد.
براستی اگر غدیر ثانی باشد پس چرا شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق و شیخ کلینی و... از آن بیخبر بوده اند؟!!
بنده اغلب آثار مربوطه را جستجو کرده اکم و یقین دارم در آن عصر هیچ فضیلتی برای نهم ربیع ذکر نمی شده و روایتی که در بحار آمده جعلی است. یعنی مجلسی(ره) آن را از یک منبع غیر معتبر نقل کرده اند و متوجه اشکال در روایت نشده اند.

بنده مطالب مستند در این باره زیاد دارم ولی بخشی از آنها را در وبلاگ زیر می توانید ملاحظه کنید : [External Link Removed for Guests]
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۷:۲۰ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط salam1358 »

مقاله ای درباره مراسم عمرکشان ( عیدالزهراء )( نهم ربیع الاول )

* با افتخار می گوییم : شیعه هستیم
نخست باید بگوییم شیعه و طرفدار حقیقت و واقعیات تاریخ هستیم :

* تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب :
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم عمرکشان ( عید زهرا ) که عده ای در ماه ربیع الاول برگزار می کنند اساسا با تاخیر حدود هفتاد روز انجام می شود و از نظر تاریخی با اشکال مواجه است. برای اطمینان می توان به منابع تاریخی زیر مراجعه کرد که به اتفاق همین مطلب را بیان کرده اند:

* منابع تاریخی شیعه :
1.تاریخ‏الیعقوبى ج‏2 ص 159 قرن: سوم مولف شیعه است.
2.تاریخ‏یعقوبى/ترجمه ج‏2 ص 49 قرن: سوم مولف شیعه است
3.التنبیه‏والإشراف ص 250 قرن: چهارم مولف شیعه است
4.مروج‏الذهب ج‏2 ص 304 قرن: چهارم مولف شیعه است.
5.مروج‏الذهب،ج‏2،ص:321 قرن: چهارم مولف شیعه است.
6.الفتوح ج‏2 ص:323 قرن: چهارم مولف شیعه است.
7.مسارّ الشیعه اوایل قرن پنجم مؤلف : شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرفشده اند.)

* منابع تاریخی دیگر :
8.الإمامةوالسیاسة ج‏1 ص 39 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
9.المعارف ص 183 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
10.أنساب‏الأشراف،ج‏10،ص:417 قرن: سوم مذهبِ مولف : نامعلوم
11.الطبقات‏الکبرى،ج‏3،ص:258 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
12.تاریخ‏الطبری،ج‏4،ص:191 قرن: چهارم مذهب مولف : سنی

سایر منابع جهت اختصار ذکر نمی شود. اما بد نیست بدانیم که علمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد.(ر.ک.بحارالانوار، ج‏31، ص 118 ) گرچه مجلسی(ره) خود سعی کرده اند به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید فرمایند!!(بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیستند از سوی حکومت تحت فشار بوده اند و لذا با کمال تعجب به روایتی که از نظر سندی کاملاً ضعیف است استناد کرده ، اجماع مورخان شیعه و سنی را به کناری نهاده اند! روایتی که ایشان به آن استناد کرده اند از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است.)

ابن ادریس حلی (صاحب سرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ ( هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته،می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک.( شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. )ر.ک. بحارالانوار، ج‏31، ص 119

* انگیزه ی ابولولو در قتل عمر :
درباره قاتل عمر که فیروز ابولؤلؤة نام دارد واقعیت اینست که طبق منابع تاریخی ، مسلمان یا زردشتی یا نصرانی بودن او معلوم نیست: اینکه آیا او از زردشتی های هم پیمان با مسلمانان بوده یا نصرانی بوده یا مسلمان شده بود معلوم نیست. همچنین دلیلی بر شیعه بودن او وجود ندارد. انگیزه ی او در کشتن عمر بن خطاب نیز یک انگیزه شخصی بوده : در واقع او نسبت به گزاف بودن مالیاتِ مقرّر اعتراض داشت و نزد عمر شکایت برد ولی عمر مالیاتش را تخفیف نداد لذا نقشه ی قتل عمر را طراحی کرد. بنابراین انگیزه ی ابولولو یک انگیزه ی شیعی نبوده بلکه صرفاً یک تصفیه حساب شخصی بوده است. از این رو اینکه او برای خشنودی اهل بیت (ع) دست به این کار زده باشد از نظر مورخان کاملا نادرست است. ( رجوع کنید به منابعی که در فوق ذکر کردیم. )
مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی احتمال داده است برخی از بزرگان قریش مثل مغیرة ( مالک ابولولو ) در ترورِ عمر نقش داشته اند زیرا از سختگیری های عمر به تنگ آمده بودند . ر .ک. تاریخ تحلیلی اسلام ص 129 و 130 آنچه دیدگاه ایشان را تقویت می کند اینست که عمر در روزهای آخر گفته بود می خواهد شیوه اش را در تقسیم بیت المال تغییر داده ، مساوات را برگزیند که این می توانست موجب نگرانی برخی از بزرگان قریش شود آنان را به طراحی برای قتل عمر وادار کند. طبق این نظریه ابولولو فریبِ چند عربِ قریشی را خورده و آلت دست آنان شده است.
همچنین برخی از محققان با توجه به سخنانِ کعب الاحبارِ یهودی قبل از ترورِ عُمَر احتمال داده اند که کعب الاحبار از نقشه ی ترورِ عُمَر آگاه بوده است. حجة الاسلام استاد رسول جعفریان در تاریخ خلفا این دیدگاه را نقد کرده اند.ر.ک. تاریخ خلفا صفحه 105تا 109 .



* برخی از منابع :
ابن اعثم کوفى ، أبو محمد أحمد / الفتوح / تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411 هـ ق
برقى ، احمد بن محمد بن خالد / المحاسن/ دار الکتب الإسلامیة قم، 1371 هـ ق ‏
جعفریان ، رسول / تاریخ تشیع در ایران / قم ، انتشارات انصاریان ،1385هـ ش
جعفریان ، رسول / تاریخ خلفا / قم انتشارات دلیل ما ، 1383هـ ش
دینوری‏ ، ابن قتیبة / الإمامة و السیاسة(تاریخ الخلفاء)/ تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410/1990.
رضی، شریف محمد بن حسین / نهج البلاغه/ (نسخه صبحى صالح ) /انتشارات دار الهجره قم
شهیدی ، سید جعفر / تاریخ تحلیلی اسلام / مرکز نشر دانشگاهی 1371هـ ش
عیاشى ، محمد بن مسعود / تفسیر العیاشی / چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق
کلینى، محمد بن یعقوب / الکافی/ دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هـ ش‏
مجلسى، محمد باقر / بحار الأنوار / مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هـ ق ‏
نورى، میرزا حسین / مستدرک الوسائل / مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هـ ق

برخی از منابع فوق از طریق CDهای نور از جمله نرم افزار جامع الاحادیث و نورالسيره که از تولیدات مرکز کامپیوتری علوم اسلامی هستند استفاده شده است.

منبع : [External Link Removed for Guests]
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۷:۲۰ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط salam1358 »

* تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب :
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم عمرکشان ( عید زهرا ) که عده ای در ماه ربیع الاول برگزار می کنند اساسا با تاخیر حدود هفتاد روز انجام می شود. برای اطمینان می توان به منابع تاریخی زیر مراجعه کرد که به اتفاق همین مطلب را بیان کرده اند:

* منابع تاریخی شیعه :
1.تاریخ‏الیعقوبى ج‏2 ص 159 قرن: سوم مولف شیعه است.
2.تاریخ‏یعقوبى/ترجمه ج‏2 ص 49 قرن: سوم مولف شیعه است
3.التنبیه‏والإشراف ص 250 قرن: چهارم مولف شیعه است
4.مروج‏الذهب ج‏2 ص 304 قرن: چهارم مولف شیعه است.
5.مروج‏الذهب،ج‏2،ص:321 قرن: چهارم مولف شیعه است.
6.الفتوح ج‏2 ص:323 قرن: چهارم مولف شیعه است.
7.مسارّ الشیعه (اوایل قرن پنجم) مؤلف : شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرفشده اند.)

* منابع تاریخی دیگر :
8.الإمامةوالسیاسة ج‏1 ص 39 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
9.المعارف ص 183 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
10.أنساب‏الأشراف،ج‏10،ص:417 قرن: سوم مذهبِ مولف : نامعلوم
11.الطبقات‏الکبرى،ج‏3،ص:258 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
12.تاریخ‏الطبری،ج‏4،ص:191 قرن: چهارم مذهب مولف : سنی

سایر منابع جهت اختصار ذکر نمی شود. اما بد نیست بدانیم که علمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد.(ر.ک.بحارالانوار، ج‏31، ص 118 ) گرچه مجلسی(ره) خود سعی کرده اند به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید فرمایند!!(بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیستند از سوی حکومت تحت فشار بوده اند و لذا با کمال تعجب به روایتی که از نظر سندی کاملاً ضعیف است استناد کرده ، اجماع مورخان شیعه و سنی را به کناری نهاده اند! روایتی که ایشان به آن استناد کرده اند از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است.)

ابن ادریس حلی (دانشمند شيعه صاحب كتاب السرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ ( هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته،می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک.( شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. )ر.ک. بحارالانوار، ج‏31، ص 119

* موضع امیرمومنان (ع) درباره ی ترور عُمَر :
بی شک اگر امام علی(ع) درگیری فیزیکی با دستگاه خلافت را صلاح می دیدند خودشان از همان آغاز اقدام می کردند ولی از آنجا که چنین درگیری را متعارض با مصالح عالیه اسلام می دانستند لذا دست به شمشیر نبردند. در برخی منابع آمده که پیامبر(ص) به علی(ع) توصیه کرده بود که اگر مردم تو را ياري نکردند صبر و شکیبایی در پیش بگیر. لذا ايشان صبر کردند. ایشان در آغاز از بیعت با ابوبکر امتناع کردند اما بعداً که دیدند چاره ای نیست - احتمالا برای پرهیز از جنگ داخلی و نیز خطر ارتداد تازه مسلمانها و نیز خطرحمله رومیان به قلمرو اسلامی - با ابوبکر بیعت کردند. بعدا هم با عمر و بعد با عثمان برای مصالح اسلام و برای وحدت بیعت کردند. بیعت ایشان از ترس و احساس ضعف نبود زیرا ایشان شجاعترینِ عرب بوده ، از هیچ فداکاری برای اسلام دریغ نمی کردند. بدین ترتیب امیرالمومنین(ع) بیست و پنج سال بخاطر حفظ اسلام خون جگر خورد ، صبر کرد.
همچنین هیچگاه در منابع قدیم نیامده که امیرمومنان(ع) قتل عمر را تایید کرده باشند. البته اگر کسانی بخواهند درباره این مسائل به کتاب های صد سال اخیر استناد کنند قطعاً از روش علمی فاصله گرفته اند زیرا در مسائل تاریخی باید به منابعی استناد کرد که به زمانِ رویدادِ مورد بحث نزدیکتر باشند. لذا باید به تاریخهای شیعه و سنی در قرنهای نخست رجوع کنیم. از این رو آثار شیخ کلینی(ره) و صدوق(ره) و مفید(ره) و شیخ طوسی(ره) و... به مراتب معتبرتر از سخنان برخی از متاخران است.( مثلاً بحارالانوار که در اوایل قرن دوازدهم توسط علامه مجلسی(ره) تالیف شده از نظر اعتبار هرگز قابل مقایسه با آثار قدمای شیعه(رضوان الله علیهم) نیست.)
در تواریخ آمده ابولولو پس از آسیب زدن به عمر – در حالِ امامت جماعت - تعدادی از نمازگزارانِ صف اول را نیز مورد حمله قرار داد و زخمی کرد که برخی به خاطر جراحات درگذشتند. حال براستی آیا می توان گفت امام علی(ع) راضی بودند که عمر درمسجد و در حال نماز ترور شود؟ آیا مسجد احترام ندارد؟! آیا امام علیه السلام به زخمی شدن چند بی گناه راضی بودند؟! آیا امام راضی بودند عمر در نظر آیندگان بجای اینکه مورد نقد قرار گیرد برعکس به عنوان "خلیفه ی شهید" و "شهید محراب" مورد احترام و تقدیس قرار گیرد؟!!
لذا بی تردید امام علی(ع) به قتل عمر در نماز جماعت و در مسجد النبی(ص) راضی نبوده اند و همانطور که گفتیم اساساً عملکرد ابولولو قابل دفاع نیست.
بنابراین با اینکه عملکرد عمر بن خطاب درباره اهل بیت (ع) را کاملاً مورد نقد می دانیم در عین حال ترور او را نیز اشتباه دانسته ، معتقدیم امیرمومنان(ع) نیز به این قتل آن هم در مسجد و در حال نماز راضی نبودند همانطور که بعدها به قتل عثمان نیز رضایت ندادند و همه ی این امور بدون اطلاع ایشان انجام شده است. برخی معتقدند اینها همه توطئه ی مخالفان علی(ع) بود که می خواستند آن حضرت را همدستِ قاتلانِ خلفا معرفی کنند چنانکه معاویه ایشان را به همکاری با قاتلان عثمان متهم می کرد.( ر.ک. نهج البلاغه نامه ی 28 ) و عجیب آنست که شیعه ی علی(ع) امروز همان حرفی را می زند که معاویه و داستان پردازانِ دربارِ او در آن زمان می گفتند!. حضرت امیر (ع) بارها و بارها خود را از اتهامات معاویه تبرئه فرموده است. در نهج البلاغه مکرراً تاکیدات آن حضرت را بر اینکه در قتل عثمان دستی نداشته اند مشاهده می کنیم.

* نتایج مرگ عمر :
نتیجه ی کار ابولولو چنان شد که عثمان به جای عمر نشست. در واقع باید گفت کاش عمر زنده می ماند تا امور به دست عثمان نیفتد و آنهمه ریخت و پاش در دستگاه حکومت راه پیدا نمی کرد و بنی امیه آنقدر قدرت نمی یافتند. عمربن خطاب با اینکه مورد انتقاد است اما به هرحال بیش از عثمان به سنت پیامبر اعظم (ص) پایبند بود و مرگ او زمینه ساز تسلط کامل بنی امیه و از بین رفتن بسیاری از سنتهای پیامبر اعظم (ص) شد. در واقع این عثمان بود که به بنی امیه (مروان و معاویه و.... ) پر و بال داد و شرایط را برای آنها فراهم کرد و بعدا خود نیز قربانی این اشتباه شد (عثمان خودش از تیره ی بنی امیه بود لذا به خاطر مسایل فامیلی به آنان منصب های حکومتی داد.)

* مرگ ابولولو :
در کتب تاریخ آمده ابولولو پس از آسیب زدن به عمر و زخمی کردن تعدادی دیگر نمازگزاران پا به فرار گذاشت اما نتوانست از مسجد بیرون برود و در همانجا مردم او را دستگیر کردند و او که خود را گرفتار دید - با همان خنجری که عمر را با آن زده بود - خود را کشت (خودکشی کرد).
اما درباره قبر او باید گفت طبیعی است جنازه اش را در همان مدینه دفن کرده اند. به هرحال او نتوانست بگریزد حتی نتوانست از مسجد بیرون رود بلکه همانجا خودکشی کرد چه رسد به اینکه پایش به ایران و کاشان رسیده باشد!!. بنابرین اینکه برخی از عوام می گویند" ابولولو فرار کرده، نزد حضرت امیر(ع) آمد و از ایشان پناه خواست و ایشان فرمودند: من تو را با طیّ الارض به کاشان می برم که مردمانش شیعه هستند" کاملاً بی پایه است زیرا مردم کاشان در آن زمان شیعه نبوده اند. اساساً مردم کاشان به تبعیت از قم شیعه شدند و چون رواج تشیع در قم بین سالهای 80 تا 115هجری آغاز شده بنابراین در سال مرگ عمر (سال 23 هجری) خبری از تشیع در کاشان یا در قم نبوده است.بلکه تشیع در آن زمان در میان عده ای از صحابه در مدینة النبی(ص) منحصر بود.( ر. ک. رسول جعفریان ، تاریخ تشیع در ایران ص 173 )
در یک کلام نمی توان قصه های عامیانه ی مربوط به ابولولو را – که با عموم تواریخ شیعه و سنی تعارض دارند - باور کرد.( درباره خودکشی ابولولو نیز به منابعی که در فوق ذکر شد مراجعه فرمایید. استاد رسول جعفریان معتقد است قصه های عوامانه زیادی در قرن 6 و 7 در میان شیعیان درباره ابولولو رواج یافته که فاقد مستند تاریخی و علمی است. وی با اینکه از اشتباهات عمر دفاع نمی کند با این حال دفاع از ابولولو را نیز ناروا می داند. ر.ک. تاریخ خلفا ص 110 )


* برخی از منابع :
ابن اعثم کوفى ، أبو محمد أحمد / الفتوح / تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411 هـ ق
برقى ، احمد بن محمد بن خالد / المحاسن/ دار الکتب الإسلامیة قم، 1371 هـ ق ‏
جعفریان ، رسول / تاریخ تشیع در ایران / قم ، انتشارات انصاریان ،1385هـ ش
جعفریان ، رسول / تاریخ خلفا / قم انتشارات دلیل ما ، 1383هـ ش
دینوری‏ ، ابن قتیبة / الإمامة و السیاسة(تاریخ الخلفاء)/ تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410/1990.
رضی، شریف محمد بن حسین / نهج البلاغه/ (نسخه صبحى صالح ) /انتشارات دار الهجره قم
شهیدی ، سید جعفر / تاریخ تحلیلی اسلام / مرکز نشر دانشگاهی 1371هـ ش
عیاشى ، محمد بن مسعود / تفسیر العیاشی / چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق
کلینى، محمد بن یعقوب / الکافی/ دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هـ ش‏
مجلسى، محمد باقر / بحار الأنوار / مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هـ ق ‏
نورى، میرزا حسین / مستدرک الوسائل / مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هـ ق

برخی از منابع فوق از طریق CDهای نور از جمله نرم افزار جامع الاحادیث و نورالسيره که از تولیدات مرکز کامپیوتری علوم اسلامی هستند استفاده شده است.

منبع : [External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

Re: شیوه سازگاری تبری با تقیه

پست توسط علی اصغر حسین »

salam1358 نوشته شده:اهل بیت (ع) لعن را بصورت کلی سفارش کرده اند نه با ذکر نام افراد. حتی نام معاویه هم در زیارتهای مأثوره وارد نشده بجز زیارت عاشورا که آن هم باید غیر علنی خوانده شود و این از عبارت شیخ طوسی در مصباح المتهجد دانسته می شود.

بنابراین آنچه مهم است لعن ظالمان بطور کلی است .

در کافی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده : اذا تناولتم المشرکین فعمّوا و لا تخصّوا
یعنی وقتی از مشرکان بدگویی می کنید نام نبرید بلکه عمومی لعن و بدگویی کنید
در ادامه روایت فرمودند : زیرا ممکن است با ذکر نام آنها فرزندان آنان ( که در زمره مسلمانان هستند ) ناراحت شوند. یعنی پیامبر(ص) حتی از بدگویی مکشوف از مشرکان نهی کرد بخاطر اینکه بین مسلمانان اختلاف رخ ندهد.

اما درباره عمرکشان از نظر تاریخی همانطور که شیخ مفید در مسار الشیعه فرموده اند عمر خطاب در ذیحجه کشته شد و اساسا جشن عمرکشان تا قبل از صفویه رواج نداشته و در منابع فقهی و حدیثی و دعایی معتبر قرن 4 و 5 هیچ اشاره ای به نهم ربیع و عمرکشان پیدا نمی کنید. مثلا مصباح المتهجد شیخ طوسی و مسار الشیعه شیخ مفید و همه کتابهای فقهی قبل از قرن 10 هجری.

لذا از نظر تاریخی عمرکشان یک خرافه است.
لعن صریح با با سیره اهل بیت(ع) هم تعارض دارد. آنچه مهم است باید حقایق تاریخ و مظلومیت اهل بیت(ع) را برای نسل جوان بیان کرد و ضمنا لعن بصورت کلی داشته باشیم نه با ذکر نام افراد.


ا.ملکي

 
     
     شيعه دشمنان اسلام و مسلمين و پيامبر(
صلى الله عليه
 

      (  
  اهل بيتش را لعن مى كند؟ آيا واژه لعن و به طور كلّى تبرّى،       گرايى و دشمن تراشى نيست؟ آيا موجب تفرقه بين مسلمانان و در نتيجه،      ّار نمى گردد؟ بهتر آن نيست شيوه اى ديگر پيش روى قرار دهيم، به جاى گلوله از       بگوييم و استراتژى «صلح و سكوت و سلام» را برگزينيم؟ اينها سؤال ها       هايى است كه از طرف مخالفين مطرح مى شود، ونيز گاهى مشاهده مى شود كه در       ها نيز اين سؤال مطرح است كه: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى كنيم و       تبرّى مى جوييم؟ در اين قسمت به اين موضوع مهم مى    .   
 
  در    
   اصفهانى مى گويد: «لعن به معناى طرد و دور كردن با غضب است. لعن اگر       خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنيا به معناى انقطاع از قبول رحمت       است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرين و در خواست بر ضرر       »
.
 (1)  
   مى گويد: «لعن به معناى طرد از رحمت   »  .(2)  
   اثير مى گويد: «اصل لعن به معناى طرد و دور كردن از خداست. و       به معناى سبّ و نفرين   (3)  
   
  در پرتو قرآن و    
   متعال در قرآن كريم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و       بار با انتساب به مردم به كار برده است. و اين حدّبه كار بردن اين واژه فى حدّ      دليل بر مشروعيت لعن از حيث اصل اوّلى است. و در قرآن هيچ موردى وجود       ازلعن نهى شده باشد، در حالى كه از سبّ نهى شده است; آن جا كه مى     
 "  
 َلاتَسُبُّوا الَّذينَ     َدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَيَسُّبُوا اللهَ عَدْواً 
 "  
 (4)  ; «   شما مؤمنان به آنان كه       مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا         ».  
   چنين با مراجعه به سنت نبوى پى مى بريم كه پيامبر     
 (   الله عليه   ) 
    «لعن» و مشتقات آن را در      ، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به كار برده است; نهى هايى كه با       همراه بوده است; به جهت كارهاى زشتى كه از آنها صادر شده بود. با مراجعه       هايى كه در مورد احاديث نبوى نوشته شده پى مى بريم كه بيش از سيصد       
 (   الله عليه   ) 
    ديگران         .(5)  
   
 (   الله عليه   ) 
 : «         شراب، شرابخوار، ساقى، بايع و مشترى آن   )(6)      نيز فرمود: «خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه       در   »  (7)      نيز فرمود: خدا لعنت كند ربا       و دهنده و نويسنده و شاهد...   (8).  
   
     راغب، ص471،   .   
 
     البحرين، ج6،   .   
 
    ، ج 4 ص   .   
 
       (6) آيه   .   
 
     اطراف الحديث النبوى، ج6، ص 594    606.   
 
    ابى داود ج 3 ص   .   
 
       احمد ج 2 ص   .   
 
   .    الصغير ج 2 ص   .   
   لعن در قرآن   
   مراجعه به قرآن كريم پى مى بريم كه خداوند متعال لعن را در       به كار برده   :  
      در مورد ابليس; آن جا كه مى   :
"
 
 َإنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ 
 "  
 (1); «   لعنت       تا روز   ».  
      در مورد عموم كافرين; آن جا كه مى   :
"
 
 َّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ     َعيراً 
 "  
 ;(2) «   خداوند لعنت كرده كافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده   ».  
      در مورد اهل كتاب به طور عموم و يهود به طور خصوص; آن جا         :
"
 
 ُعِنَ الَّذينَ     َفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى بْنِ     َرْيَمَ 
 "  
 ،  (3) «   شدند كسانى كه از بنى اسرائيل كافر شدند، به زبان داود و عيسى بن   ».  
      مواردى كه لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، كه قابل انطباق       است;   :  
  ) عنوان   :
"
 
  لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ 
 "  
 ;(4) «   باش لعنت خدا بر ظالمان   ».  
  ) عنوان   :
"
 
 َالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيهِ إنْ كانَ مِنَ     ْكاذِبينَ 
 "  
 ،  (5) «   بار پنجم قسم ياد كند كه لعنت خدا بر او باد اگر       گويان   ».  
  )عنوان ايذاى  
  الله       
 :

 
 َالَّذينَ     ُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِي الدُّنْ     َالآخِرَةِ 
  
 ;(6)    كه خدا و رسول را اذيت مى كنند خداوند آنان       دنيا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده   .  
  ) عنوان رمى محصنات به   :
"
 
 ِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ     ُعِنُوا فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ 
 "  
 (  (7)   «   كه به زنان با ايمان و پاك دامن بى خبر از       تهمت بستند محققاً در دنيا و آخرت ملعون   ».  
   ) عنوان قتل   :
"
 
 َمَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً      وَغَضَبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً     َظيماً 
 "  
 (8)  ; «   مؤمنى را به عمد بكشد مجازاتش آتش جهنم است كه در آن جاويد معذب خواهد   .    بر او خشم و لعنت كند، و عذابى بسيار شديد برايش مهّيا   ».  
  ) عنوان   :
"
 
 َعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ     َهَنَّمَ خالِدينَ فِيها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ     ُقيمٌ 
 "  
 (9)  «   مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان       كيفر آنان كافى است، و خدا آنان را لعن كرده و براى آنان عذاب ابدى   ».  
  ) عنوان فساد و قطع   :
"
 
 َهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ     َتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ     َأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ 
   (10) 
 «   منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى       در زمين فساد و قطع رحم كنيد باز هم اميد داريد؟ اينان همين منافقانند كه       را لعن كرده و گوش و چشمشان را كور   .  
 
    (38)       
 
       (33) آيه   .   
 
       (5) آيه   .   
 
       (11) آيه   .   
 
       (24) آيه   .    
   
 
  
  لعن و تبرّ  
   روايات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح كلىّ،       كه مى فرمايد: «هل الإيمان إلاّ الحبّ و   (1)  ;    دين غير از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه       
 (   الله عليه   ) 
    علىّ 
 (     ) 
    فرمايد: «يا علىّ     ّك ايمان و بغضك   (2)      على!       ايمان و بغض تو نفاق   .  
   چه دليل اين همه به حبّ و بغض تأكيد مى شود؟ اين سؤال را با       نكته توضيح خواهيم   :  
      مى دانيم كه حبّ و بغض دو نيروى بسيار عظيم است كه اگر در حدّ      در وجود انسان يافت شود، اثر بسيار عظيمى خواهد داشت; مثلا كسى كه محبّت       به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، اين در حقيقت بيانگر عشق      ّت او بخوبى هاست و اين عشق و محبّت نيروى بسيار عظيمى است كه مى تواند تمام       در اختيار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد.       همان كمال و سعادت مطلوب انسان   .  
      از طرفى ديگر، بغض نيز در صورتى كه در دل انسان نسبت به يك نفر       شقى به وجود آيد، در حقيقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از       بيزار شود، و اين در حقيقت بيزارى از بدى هاست و از هر چه كه انسان را از       مى   .  
      اسلام بر خلاف برخى اديان، مانند سكه دو رويى است كه به       اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى       و بد و يا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زيرا دو امرِ       .  
      روان شناسان نيز بر اين امر مهم تأكيد دارند كه بهترين راه (      خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه       از هر دو طرف است، كه از حيث ادبى و هنرى و روانى اثر بسيارى در       تواند داشته   .  
      حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و       با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. اين مطلب       روانى نيز قابل تأمل است، زيرا ابراز و اظهار يك مطلب سبب تلقين در نفس انسان       شدن آن مى شود. از همين رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى       مؤثر   .  
      تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقيقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت   ;    خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشيد دشمنانى در كمين بوده و هستند       شما را ضايع كرده و شما را از مسير مستقيم منحرف سازند، از آنان پيروى   .    بشارت است به مردم در اين كه: ما الگوهايى بسيار كامل و خوب داريم كه       آنها رفته و از آنان پيروى كنيد، قطعاً به حقّ و حقيقت و لقاى الهى       و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر اجتماعى   
تصویرتصویر
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط علی اصغر حسین »

لعن به معنای نفرین برای دوری از رحمت خداوند است.
[External Link Removed for Guests] و [url=<A]ائمه اطهار[/url] افراد خاصی را با ذکر نام آنها لعن کرده اند که در تاریخ ثبت شده است.
مثلا رسول خدا [External Link Removed for Guests]، [External Link Removed for Guests]، [External Link Removed for Guests] و [External Link Removed for Guests] را لعن فرمود. همچنین گروهی را به طور عام مورد لعن قرار داد مانند [url=<A]بنی امیه[/url] یا آل زیاد یا آل مروان یا [External Link Removed for Guests].
لعن کردن افرادی که مستحق لعنت‌اند اشکالی ندارد.
در روایات چنین آمده است که اگر لعن شخص، جایز و روا باشد بر ملعون وارد می‌شود و الا به خود لعنت‌کننده برمی‌گردد و او را از رحمت خداوند دور می‌کند.

لعن نشانه برائت و بیزاری است، و چون برائت از مشرکین و ملحدین مورد رضایت خداوند است بنابراین همان طور که زیارت اولیاء خدا ثواب دارد، لعن دشمنان خدا هم ثواب دارد. پس می‌گوییم: [COLOR=#NaNNaNNaN]اللهم العن اعداء آل محمد الی یوم  

منابع:
بحار الانوار، ج 72، باب 107، ص 208.
تصویرتصویر
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط علی اصغر حسین »

[External Link Removed for Guests]
 ّار مکّاری میگوید: در کوفه خدمت امام صادق (علیه السلام) مشرّف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:
- بشّار! بنشین با ما خرما بخور!
عرض کردم:
- فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم!
فرمود:
در راه چه مشاهده کردی؟
-من از راه می آمدم که دیدم یکی از مأمورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید!
-مگر آن زن چه کرده بود؟

-مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش می لغزد و به زمین می خورد، در آن حال، می گوید: لعن الله ظالمیک یا فاطمة.[در ضرب المثل داریم که: چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه !] 
  امام (علیه السلام) به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه ی شریفش تر شد.
فرمود:
-بشّار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم.
کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای خلاصی آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود:
-حرکت کن برویم! او را آزاد کردند!
از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شده، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد:
-رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، آوردند پیش حاکم. وی از زن پرسید:
چه کردی که تو را مأمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد.
حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد. حاکم گفت:
ما را حلال کن؛ این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
- بشّار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیاز دارد. سلام مرا نیز به وی برسانید.
وقتی که آن هفت دینار را به زن دادم و سلام امام (علیه السلام) را به او رساندم، آن زن از خوشحالی افتاد و غش کرد. به هوش که آمد گفت:
آیا امام به من سلام رساند؟
- بلی!
و سه مرتبه این سؤال و جواب تکرار شد. آنگاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق (علیه السلام) برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت.
پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق (علیه السلام) رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند. 
تصویرتصویر
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط علی اصغر حسین »

لعن بالاتر از صلوات؟!
سلام


خداوند در قرآن بیان می کند که یک الگویی در وجود ابراهیم و همراهان ابراهیم برای شما مسلمین هست. مگر آنها چه کرده اند؟ (اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم؛ به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم، متحنه/ 4 ). آنها هم با قوم خودشان بودند و با همه آنها صله قوم و خویشی داشتند، آن یکی پسر عمویش می شد، آن یکی پسر خاله اش، آن یکی نوه عمه اش، او برادر زنش و . . . ابراهیم و همراهان ابراهیم هم که - به تعبیر عوامانه - از پای بته بلند نشده بودند، آنها هم مردمی بودند که فامیل و قوم و خویش و دوستان داشتند، ولی به خاطر ایمانشان و اینکه قومشان با اینها ستیزه کردند و به کلی از آنها بریدند، گفتند ما از شما تبری می جوییم. تولی و تبری یعنی پیوند دوستی با دوستان خدا برقرار کردن و پیوند بیزاری با دشمنان خدا بر قرار کردن.

«اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم» به قومشان گفتند ما از شما تبری می جوییم، هم از شما و هم از معبودهای شما (آن معبودها سمبل مسلک و عقیده و ایمان شماست)، یعنی از شما و از فکر و عقیده و راه شما تبری می جوییم. «کفرنا بکم» تنها شما کافر نیستید، ما هم کافریم، شما کافرید به آنچه ما ایمان داریم، ما هم کافریم به شما و به عقیده، مسلک شما (در مفهوم " کفر " ستیزه کردن و مبارزه و مخالفت کردن عملی خوابیده است) یعنی به شدت با شما و باعقیده شما مبارزه، خواهیم کرد.

امام سجاد علیه السلام می فرماید: «من لعن الجبت و الطاغوت لعنة واحدة كتب الله له سبعین الف الف حسنه محی عنه سبعین الف الف حسنه و رفع له سبعین الف الف درجه و من امسی یلعنهما لعنه واحده كتب له مثل ذلك»: كسی كه یك بار لعنت كند جبت و طاغوت را خداوند تعالی هفتاد میلیون حسنه برای او می نویسد و هفتاد میلیون گناه از پرونده اعمالش پاك میكند و هفتاد میلیون درجه بر درجات او می افزاید و هر آن كس كه روز و شب بر او بگذرد در حالی كه آن دو را لعنت كند همان حسنات برای او نوشته می شود. ابوحمزه ثمالی گفت: بعد از شهادت علی بن الحسین علیه السلام خدمت مولایم امام باقر علیه السلام رسیدم و این حدیث را به محضرشان عرضه داشتم فرمودند: بله این چنین است ای ثمالی! آیا دوست داری برای تو اضافه تر بگویم؟ عرضه كردم بلی یا مولای. پس فرمودند: كسی كه یك بار آن ها را در صبح تا شام لعنت كند گناهی بر وی نوشته نمی شود. ابوحمزه گوید: بعد از شهادت امام باقر علیه السلام به محضر مقدس امام صادق علیه السلام رسیدم و حدیث پدر و جد مكرمش را خدمتش عرضه داشتم. حضرت فرمودند: یا ابوحمزه! مطلب حق و صحیح است، سپس فرمودند برای لعنت كننده یك میلیون درجه بالا می برد و در ادامه فرمودند: «ان الله واسعٌ كریم». (شفاء الصدور فی شرح زیارت عاشورا: ذیل فراز اللهم حص انت اول ظالم بلعن منی...).

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «من تاثم ان یلعن من یلعنه الله فعلیه لعنة الله»: كسی كه احساس گناه كند از لعن كردن شخصی كه خدا او را لعنت كرده، پس لعنت خدا بر او باد ( رجال كشی: ج 2، ص 811، رقم 1012). امام صادق علیه السلام می فرماید: «نحن معاشر بنی هاشم نأمر كبارنا و صغارنا بسبهما و البرائة منهما»: ما بنی هاشم بزرگ و كوچك خود را امر می كنیم به ناسزا گفتن به آن دو نفر و بیزاری جستن از آنان (رجال كشی: ص 135 ).

شیخ ابوالحسن مرندی از شیخ حر عاملی صاحب وسائل شیعه رحمة الله علیهما نقل می كند: امیرالمؤمنین علیه السلام در حال طواف كعبه بود مردی پرده خانه كعبه را گرفته و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله می فرستاد، حضرت بر او سلام نمود. بار دوم حضرت او را دیدند ولی سلام نكردند. آن مرد عرض كرد یا امیرالمؤمنین! چرا این بار به من سلام ننمودید؟ حضرت فرمود: نخواستم تو را از ذكر لعن كه این بار می گفتی باز دارم. چرا كه لعن از صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله بالاتر است( مجمع النورین و ملتقی البحرین: ص 208).

در روایت دیگری آمده است: مرد خیاطی دو پیراهن نزد امام صادق علیه السلام آورد و عرض كرد: من هنگام دوختن یكی از این دو پیراهن صلوات بر محمد و آل محمد می فرستادم و هنگام دوختن دیگری لعن بر دشمنان محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله می فرستادم. شما كدامیك را اختیار می نمایید؟ امام صادق علیه السلام پیراهنی را كه با ذكر لعن دوخته شده بود انتخاب نمودند و فرمودند: من این پیراهن را بیشتر دوست دارم( امارة الولایة: ص 51 ـ و تعلیقه شفاء الصدور: ج 2، ص 48). امام صادق علیه السلام بعد از هر نماز واجب چهار مرد و چهار زن را لعن می فرمود: عمر، ابابكر، عثمان و معاویه، عایشه، هند، حفصه، ام حكم خواهر معاویه( تهذیب: ج 2، ص 321).

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: والله اگر این امت روی خاك بایستند با پای برهنه در حالی كه بر سر خود خاكستر ریخته باشند و گریه و زاری كنند و بر كسانی كه آن ها را گمراه كرد ه اند و راه خدا را بسته اند و مردم را به سوی جهنم خوانده اند؛ لعنت كنند باز این امت در لعن و بیزاری كم كاری كرده اند. در روایات فراوانی آمده است كه عوالمی وجود دارد كه عدد آن ها بیش از تعداد جن و انس است و اهالی آن عوالم تماما لعنت می كند آن دو نفر را( بصائر الدرجات ، صفار: جزء 10، باب 14).

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله «... ان من عظیم ما یتقرب به خیار املاك الحجب و سماوات صلاة علی محبینا اهل البیت و اللعن لشانئینا»: نبی اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ... به درستی كه بالا ترین چیزی كه برای بهترین ملائكه آسمان ها و ملكوت باعث تقرب به خداوند تعالی می شود، درود بر محبین اهل بیت علیهم السلام و لعن بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام است( تفسیر الامام: ص 295).
<!-- start: postbit_signature -->[HR]
تصویرتصویر
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

Re: عيدالزهراء غدير ثاني

پست توسط علی اصغر حسین »

[External Link Removed for Guests]
 [FONT=Times New Roman]>   
  [COLOR=#000000]خداوند تبارک و تعالی در قرآن این دو خبیث و ظالمین دیگر در حق اهل بیت علیهم‌السلام را لعن می‌نماید و وعده عذاب فرموده است:<   
   «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا»[URL=http://www.blogfa.com/Desktop/Post.aspx#_ftn1]

   [1]  


[/URL]      [COLOR=#000000]و اما جهت اثبات دلایلی است که ما بنا به اختصار به یک دلیل اشاره می‌کنیم:   
  [COLOR=#000000]بنا به نقل از طریقه عامّه و خاصّه، حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد حضرت زهرا علیها سلام الله فرمودند:      «فاطمه بضعه منی مَن آذاها فقد آذانی و مَن آذانی فقد آذی الله»[URL=http://www.blogfa.com/Desktop/Post.aspx#_ftn2]

   [2]  


[/URL]    
  [COLOR=#000000]فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.   
  [COLOR=#000000]و باز به نقل از همان دو طریق روایت است که حضرت زهرا سلام الله علیها به آن دو لعین فرمودند:   
   «انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی صلی الله علیه و آله لاشکونکما الیه»[URL=http://www.blogfa.com/Desktop/Post.aspx#_ftn3]

  [3]  

[/URL]   
  [COLOR=#000000]خدا را شاهد می‌گیرم و ملائکه او را به اینکه شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا خشنود ننمودید و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم هرآینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد      و همچنین ابن ابی الحدید گفته است: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفتند در حالیک سخت از عمر و ابوبکر غضبناک بودند.[URL=http://www.blogfa.com/Desktop/Post.aspx#_ftn4]

  [4]  

[/URL]   
  [COLOR=#000000]پس با استفاده از این مطلب معلوم می‌گردد که آنها مورد لعن خدا قرار می‌گیرند و هیچ جای شکی نیست در جایی که خدا لعن کند، انبیاء و اولیاء و ملائکه هم لعن خواهند نمود. و ما هم باید با تمام وجود از آنه بیزاری بجوییم ( و از خدا بخواهیم که این حالت را به ما عطا فرماید و ما را با چنین عقیده‌ای محشور نماید   
  [COLOR=#000000]ولی متاسفانه بعضی از مردم نادان که به ظاهر مسلمانند، افکار ضد شیعی درون آنها رخنه کرده و با بیزاری جستن و لعن به چنین افرادی مخالفت می‌کنند و دین را سوای تبری شناخته اند (گرچه در مسأله تولی هم می‌لنگند و دروغ می‌گویند چنانچه امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:    
   «دروغ می‌گوید کسی که ادعای دوستی ما را می‌کند ولی از دشمنان ما بیزاری نمی‌جوید» لذا این دسته هم گمراهند و به عذاب الهی گرفتار می‌شوند و حتی مورد لعن خدا قرار می‌گیرند، چنانچه روایت است از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که می‌فرماید:   
   «مَن تَأَثَّمَ یلعن مَن لعنه الله فعلیه لعنه الله»[URL=http://www.blogfa.com/Desktop/Post.aspx#_ftn5]

   [5]  


[/URL]    
  [COLOR=#000000]هر کس گناه بشمارد لعن کردن کسی را که خدا او را لعنت نموده، لعنت خدا بر خود او باد.   


[ [COLOR=#000000]هر کس که بگوید که تبری ضرر است///   [COLOR=#000000]او را نه ز دین و نه ز ایمان خبر است  
   [COLOR=#a0a0a0] [COLOR=#000000]فرزند علی اگر تبری نکند///////>فرزند علی نیست ز نسل عمر است
  
    [HR]]


 

[COLOR=#000000]1- احزاب / آیه 57
  


 

[COLOR=#000000]2- دلایل الامامه ص 45- کتاب سلیم بن قیس ح 48 و در صحیح بخاری ج5 ص 26 به صورت «فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی» – صحیح مسلم ج4 ص 193 «ان فاطمه بضعه منی یؤذینی ما اذاها
  
[External Link Removed for Guests]

 

[COLOR=#000000]3- اعلام النساء ج4 ص123.
  

 

[COLOR=#000000]4- شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید ج 6 ص 50.
  


[FONT=2 Nazanin]

[COLOR=#000000]5- رجال الکشی مع تعلیقه المیرداماد ج2 ص811 رقم 1012.
  
تصویرتصویر
ارسال پست

بازگشت به “اسلام”