بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
[FONT=Arial Narrow]بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ » و رضايت دائمي خداوند از صحابه
[FONT=Arial Narrow]
طرح شبهه :
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد:
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَالَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري
تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيم. توبه/ 100.
پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و افرادى كه به نيكى از آنها پيروى كردند، خداوند از آنها خشنود گشت،
و آنها (نيز) از او خشنود شدند و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است
جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزى بزرگ ! .
خداوند در اين آيه از پيشى گيرندگان مهاجر و انصار كه خليفه اول و دوم نيز به طور قطع جزء آنها هستند، رضايت دائمى خود را اعلام
و به آنها وعده بهشت داده است؛ اما شما با مطرح كردن قضيه هجوم به خانه فاطمه، غصب خلافت و...
در حقيقت اين آيه را انكار مىكنيد و از افرادى كه خداوند به صورت دائم از آنها راضى شده است، ناراضى هستيد و به آنان تهمتهاى
ناروا مىزنيد.
نقد و بررسي:
استدلال به اين آيه براى تبرئه خلفا از هجوم به خانه وحى و غصب حق اميرمؤمنان علي عليه السلام و... بر دو محور استوار است:
1. رضايت دائمى خداوند از اصحاب؛
2. وعده قطعى بهشت به آنان.
در توضيح و پاسخ به اين شبهه به چند نكته اشاره مىكنيم:
گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
ادامه دارد ...
آخرین ويرايش توسط 1 on مائده آسمانی, ويرايش شده در 0.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
1. مقصود از (السابقون) چيست وكيست؟
كه در اين آيه امتيازى بزرگ محسوب شده است؛ چه معنايى از آن اراده شده است؟
صرفا اگر در مسلمان شدن فردى بر ديگرى تقدم داشته باشد، مصداق اين آيه خواهد بود؟
يا افزون بر پذيرش اسلام امتيازاتى از قبيل پايبندى به دستورات خداوند و پيشتاز بودن در كارهاى خير و اطاعت و پيروى از
خدا صلى الله عليه وآله و در يك كلام در آزمون بزرگ مسلمانى پيروز شدن نيز لازم است؟.
بزرگ اسلامى مرحوم سيد مرتضى رحمة الله عليه در اين باره مىفرمايد:
ما نقوله: ظاهر هذه الآية لا تقتضي أن السبق المذكور فيها إنما هو السبق إلى اظهار الإيمان والاسلام واتباع
صلى الله عليه وآله، لأن لفظ ( السابقين ) مشتركة غير مختصة بالسبق إلى شئ بعينه.
يجوز أن يكون المراد بها السبق إلى الطاعات، فقد يقال لمن تقدم في الفضل والخير: سابق ومتقدم.
الله تعالى: ( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون )
أراد المعنى الذي ذكرناه، وقال تعالى:
( ثمَُّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنهُْم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنهُْمْ سَابِقُ بِالْخَيرَْاتِ )
معنى قوله تعالى ( الأولون ) التأكيد للسبق والتقدم والتدبير فيه، كما يقال: سابق بالخيرات أول سابق.
لم يكن هاهنا دلالة تدل على أن المراد بالسبق في الآية إلى الإسلام فقد بطل غرض المخالفين وإذا ادعوا
إلى فضله وتقدمه أنه داخل في هذه الآية إذا حملنا على السبق في الخير والدين احتاجوا إلى دليل غير ظاهر الآية،
لهم بذلك.
ظاهر آيه اين است كه مقصود، سبقت در اظهار ايمان و اسلام و پيروى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نباشد؛
كلمه و لفظ (السابقون) معناى مشتركى دارد و به موضوع معينى اختصاص ندارد.
از طرفى مىشود گفت: مقصود، سبقت در اطاعت و پيروى است؛ زيرا گاهى به افرادى كه امتيازى در خوبيها و
دارند گفته مىشود او بر ديگران سبقت گرفته و مقدم است.
مىفرمايد:
سبقت گيرندگان مقدمند، آنان همان مقربانند. در اين آيه خداوند همان چيزى كه ما گفتيم اراده فرموده است.
در آيه ديگر مىفرمايد:
سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه آنان را برگزيده بوديم به ميراث داديم؛ پس برخى از آنان بر خود ستمكارند
و برخى از ايشان ميانه رو، و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگامند.
معناى اين (الْأَوَّلُونَ) در آيه مورد بحث تاكيد بر پيشتاز بودن و انديشه است؛ همانگونه كه گفته
شود: پيشتاز در خوبيها، نخستين فرد آن است.
بنابراين هنگامى كه در اين آيه دليلى نباشد که بتواند سبقت در اسلام آوردن را به عنوان امتياز معرفى كند، مقصود مخالفان
شده و هنگامى كه را حمل بر سبقت در خيرات و دين كرديم، (و نه سبقت در اسلام آوردن) کسانى را
مدعى فضل و پيشگامى ايشان هستند (خلفا) را در اين کنند به ناچار نيازمند اين هستند كه دليلى غير از ظاهر
؛ ولى چگونه مىتوانند چنين دليلى بياورند؟ !!! 3
پاورقی :
1. (الواقعة / 10 و 11 )
2. (فاطر / 32 )
3. المرتضي علم الهدي، أبو القاسم علي بن الحسين بن موسى بن محمد بن موسى بن إبراهيم بن الإمام موسى الكاظم
عليه السلام (متوفاي436هـ)، رسائل المرتضى، ج 3، ص 88، تحقيق: تقديم: السيد أحمد الحسيني /
إعداد: السيد مهدي الرجائي، ناشر: دار القرآن الكريم – قم، 1405هـ.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
2. عمل صالح و حفظ ايمان شرط ورود به بهشت:
در بسيارى از آيات قرآن خداوند ورود به بهشت و حضور در جمع شايستگان را به بعضى از بندگانش وعده داده است كه البته
اين وعده بدون قيد و شرط نبوده و نيست؛ بلكه بهره ورى و استفاده از نعمتهاى عالم آخرت براى كسانى است كه شرايط
حضور در ميعادگاه الهى را فراهم كرده باشند، به ديگر سخن آنكه اين وعده اختصاص به «السابقون الأولون» از مؤمنين ندارد؛
بلكه عام است و شامل هر مؤمن صالح و شايسته كردار مىشود؛ همچنانكه در آيه 72 سوره توبه مىفرمايد:
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَمَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ
وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم.
خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن
خواهند ماند و مسكنهاى پاكيزهاى در بهشتهاى جاودان (نصيب آنها ساخته) و (خشنودى و) رضاى خدا،
(از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است!.
بى ترديد اين وعده الهى به مؤمنين هرگز سبب عصمت آنها نشده و آنها را از خطا و لغزش باز نخواهد داشت؛ از اين رو هرگز
نمىتواند به صورت مطلق و دائمى باشد؛ بلكه خوشنودى خداوند از آنها و در نتيجه رفتن به بهشت، بستگى به آينده آنها و
انجام عمل صالح دارد.
عالم نامدار و انديشمند بزرگ اسلامى شيخ طوسى رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىنويسد:
على أنهم لو كانوا هم المعنيين بالآية [ السبق الي الإسلام لا الإيمان و السبق الظاهري لا الباطني] لم يمنع ذلك من وقوع
الخطأ منهم ولا أوجب لهم العصمة لأن الرضي المذكور في الآية وما أعد الله من النعيم إنما يكون مشروطا بالإقامة على ذلك
والموافاة به، وذلك يجري مجرى قوله " وعد الله المؤمنين والمؤمنات جنات تجري من تحتها الأنهار " (التوبة / 72) ولا أحد يقول
إن ذلك يوجب لهم العصمة ولا يؤمن وقوع الخطأ منهم بل ذلك مشروط بما ذكرناه وكذلك حكم الآية.
اگر در اين آيه مقصود معناى ظاهر آن باشد كه سبقت در مسلمانى است، نه معناى باطنى كه افزون بر اسلام، سبقت در
ايمان نيز لازم و مقصود است، اين تفسير از آيه باعث دور بودن از خطا و اشتباه و عصمت آنان نمىشود؛ زيرا رضايت خداوند
و آنچه از نعمتهاى بهشتى وعده داده است مشروط به پايدارى در دين و وفادار ماندن به شرايط است، اين سخن در حقيقت
مانند اين آيه است كه فرمود:
خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشتهايى وعده داده است كه نهرها از زير آن جارى است، كه البته صرفا نام
مؤمن و مسلم را يدك كشيدن باعث مصون ماندن در برابر خطاها و اشتباهات نخواهد بود؛ بلكه ورود به اين
جايگاه پر از ناز و نعمت بدون محقق شدن شرايط آن ميسر نخواهد شد. 1
در سوره بينيه به صراحت اعلام مىدارد كه شرط ورود به بهشت و رضوان ابدي، انجام اعمال صالح است:
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّةِ. جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِِّمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ
خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ لِمَنْ خَشىَِ رَبَّه. 2
افرادى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات (خدا) يند!.
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن
مىمانند!
(هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و اين (مقام والا) براى كسى است كه از
پروردگارش بترسد!.
چگونه مىشود خداوند از افرادى اعلام رضايت دائمى نمايد كه هر لحظه امكان سرزدن خطا و انجام اعمال غير صالح براى آنها
وجود دارد؟ آيا اين اعلام رضايت به معناى تأييد اعمال خلاف شرع آنها نيست؟
و آيا چنين وعدهاى به منزله نشان دادن چراغ سبز به آنها نخواهد بود و آنها نسبت به انجام اعمال ناشايست ترغيب
نخواهند شد؟
شيخ بزرگوار علامه طوسى رحمة الله عليه در اين باره مىنويسد:
وأيضا فإنه لا يجوز أن يكون هذا الوعد غير مشروط وأن يكون على الإطلاق إلا لمن علم عصمته ولا يجوز عليه شئ من الخطأ،
لأنه لو عنى من يجوز عليه الخطأ بالإطلاق وعلى كل وجه كان ذلك إغراء له بالقبيح وذلك فاسد بالإجماع، وليس أحد يدعي
للمذكورين العصمة فبطل أن يكونوا معنيين بالآية على الإطلاق.
برداشت و تفسير صحيح آيه اين است كه ورود به بهشت بدون شرط و مطلق نيست؛ مگر براى افرادى كه متصف به ويژگي
عصمت باشند و خطائى از آنان سر نزند، و اگر اين وعده كه با قطعيت و حتمى بودن اعلام شده افراد خطاكار را هم شامل
شود، نتيجه آن وادار كردن افراد به ارتكاب خطا و اشتباه است با اين توجيه كه مىگويد: من كه از نجات يافتگان هستم؛
پس آزادم. و اين عقيده و فكر به اجماع همگان فاسد است، و از طرفى هيچ كس براى افراد مورد نظر در آيه
(السابقون الاولون) ادعاى عصمت نكرده است؛ پس بنا بر آنچه گفته شد آنان نمىتوانند از مصاديق آيه باشند. 3
اين مطلب از سياق آيه «السابقون الألون» نيز به خوبى استفاده مىشود؛ زيرا آيات پيش و پس آن در مذمت منافقين وارد
شده و آنها را به خاطر اعمال زشت شان مذمت كرده است.
پيش از آيه مىفرمايد:
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. وَ مِنَ الْأَعْرَابِ
مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًا وَ يَترََبَّصُ بِكمُُ الدَّوَائرَ عَلَيْهِمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ. 4
باديهنشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده،
سزاوارترند و خداوند دانا و حكيم است!
گروهى از (اين) اعراب باديهنشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مىكنند، غرامت محسوب مىدارند و انتظار
حوادث دردناكى براى شما مىكشند حوادث دردناك براى خود آنهاست و خداوند شنوا و داناست!.
و بلا فاصله پس از آن نيز مىفرمايد:
وَمِمَّنْ حَوْلَكمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلىَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحَْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُُم مَّرَّتَينِْ
ثمَُّ يُرَدُّونَ إِلىَ عَذَابٍ عَظِيم.
و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به
نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى؛ ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىكنيم
(: مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده
مىشوند.
اين آيه صراحت دارد كه در ميان اهل مدينه نيز منافقانى وجود داشته است، حال چگونه ممكن است كه خداوند به عدهاى وعده
قطعى بهشت بدهد و بلا فاصله به همانها گوشزد نمايد كه در ميان شما منافقينى هستند كه شما آنها را نمىشناسيد و
به آنها وعده دو بار عذاب كردن بدهد؟
در نتيجه: منظور خداوند اين نيست كه هر كسى جزء «السابقون الأولون» بودند؛ حتى اگر پس از آن ايمان شان را از دست
بدهند و هيچ عمل صالح نيز انجام ندهند، فقط به همين دليل كه جزء (السابقون الأولون) بودهاند، خدا از آنها براى هميشه
راضى است، و هرگز از آنها خشمگين نمىشود هر چند كه زشتترين اعمال را انجام داده باشند.
پاورقی :
[COLOR=#953734]1. الطوسي، الشيخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ) الرسائل العشر، ص 128، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم.
[COLOR=#953734]
[COLOR=#953734]2. البينة / 7 و 8.
[COLOR=#953734]
[COLOR=#953734]3. الطوسي، الشيخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ) الرسائل العشر، ص 128، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم.
[COLOR=#953734]4. التوبه / 97 و 98.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
3. رضايت دائم، با آيات ديگر در تضاد است:
رضايت خداوند از آنها مقيد به عمل صالح نباشد و آنها بدون قيد و شرط ( چه بعدها عمل صالح انجام دهند و چه
زشتى مرتكب شوند ) به بهشت بروند، آيات بسيارى از قرآن كريم تكذيب خواهد شد؛ از جمله خداوند در آيه 7 و 8 سوره زلزله
فرمايد:
َ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه.
كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!.
ادعاى اهل سنت پذيرفته شود، بايد بگوييم كه تمام مردم، نتيجه اعمال بد خود را خواهند ديد، مگر آنهايى كه با پيامبر
كردهاند كه اعمال بد آنها حساب نشده و رضايت خداوند از آنان دائمى است!
اين مطلب با اين آيه و آيات ديگر قرآن در تضاد است.
ً گناه افرادى كه بعدها به دنيا آمدهاند چيست كه بايد ذره ذره اعمالشان، محاسبه شده و در برابر آنها حسابرسى شوند؛
«السابقون الأولون» فقط به اين دليل كه در صدر اسلام زندگى مىكردهاند، هيچ يك از گناهانشان محسوب نشده و
حساب به بهشت بروند؟!
نيز خداوند در سوره حجرات مىفرمايد:
ِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَ . 1
ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!.
قرار باشد كه پيشى گيرندگان مهاجر و انصار بدون قيد و شرط؛ چه تقواى الهى پيشه كنند و چه اعمال ناشايست انجام
؛ در عين حال گرامىترين افراد نزد خداوند باشند، اين آيه و بسيارى ديگر از آيات قرآن تكذيب خواهد شد!
نيز اگر رضايت خداوند در اين آيه مطلق باشد، بايد تمام آيات قرآن را كه در باره وعده و وعيد و جزا و پاداش نازل شده است،
بزنيم. يعنى از هر كسى گناهى سر بزند، مجازات خواهد شد؛ مگر (السابقون الأولون) كه آنها حتى اگر مرتد و يا
نيز بشوند، مجازات نخواهند شد.
اين مطلب برابر است با لغويت شريعت و فرمانهاى خداوند؛ زيرا ثابت مىشود كه (السابقون الاولون) چه به شريعت
پايبند باشد و چه نباشند، خداوند آنها را به بهشت خواهد برد.
منظور آيه اين باشد كه افرادى كه جزء (السابقون الأولون) بودهاند، هيچگاه گناه نكردند و لغزشى از آنها صورت نگرفت و
از دنيا رفتند، با اعتقادات اهل سنت نمىسازد و انكار بديهيات خواهد بود.
اگر بگوييم كه منظور خداوند آن است كه آنها گناه كردند، ستم كردند، مرتكب فسق و فجور شدند؛ اما در عين حال باز هم
از آنها راضى است و آنها را به بهشت خواهد برد، با بسيارى ديگر از آيات قرآن كريم در تضاد خواهد بود؛ زيرا خداوند
آيه 96 توبه مىفرمايد:
َإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقين.
خداوند (هرگز) از جمعيّت فاسقان راضى نخواهد شد!.
نيز در آيه 57 و 140 سوره آل عمران مىفرمايد:
َ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين.
خداوند، ستمكاران را دوست نمىدارد.
ادعاى اهل سنت را بپذيريم، بايد بگوييم كه خداوند از فاسقان و سمتگران راضى نيست؛ مگر از آنهايى كه با پيامبر هجرت
كه خداوند براى هميشه از آنها راضى است و فسق و فجور آنها هيچ تأثيرى در رضايت خداوند نخواهد داشت!!
يا خداوند در سوره يونس مىفرمايد:
َ الَّذينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ
ِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُ . 2
افرادى كه مرتكب گناهان شدند، جزاى بدى به مقدار آن دارند و ذلّت و خوارى، چهره آنان را مىپوشاند و هيچ چيز
نمىتواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهرههايشان آن چنان تاريك است كه) گويى با پارههايى از شب
تاريك، صورت آنها پوشيده شده! آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند!.
نيز در سوره ذخرف مىفرمايد:
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فىِ عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُون. 3
در عذاب دوزخ جاودانه مىمانند.
ادعاى اهل سنت درست باشد، بايد بپذيريم كه خداوند هر كسى را كه مرتكب گناه شود، مجازات مىكند، ذلت و خوارى
آنان را مىپوشاند، اهل دوزخ هستند و...؛ مگر افرادى كه جزء (السابقون الأولون) هستند كه آنها هيچ يك از
نشده و هرگز به جهنم نخواهند رفت؛ حتى اگر گناه اولين و آخرين بر گردن آنها باشد!
:
. / 13.
. يونس / 27.
. / 74.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
[FONT=Book Antiqua]4. پيامبران نيز محاسبه مىشوند:
طبق اعتقاد اهل سنت، خداوند از پيشى گيرندگان مهاجر و انصار براى هميشه راضى شده است و آنها بدون حساب و كتاب وارد
بهشت مىشوند؛ در حالى كه طبق آيات قرآن كريم حتى پيامبران نيز در قيامت از حساب و كتاب مستثنا نيستند و آنها بايد حساب پس
دهند. خداوند در سوره اعراف مىفرمايد:
فَلَنَسَْلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسَْلَنَّ الْمُرْسَلِينَ. 1
به يقين، (هم) از افرادى كه پيامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهيم كرد (و هم) از پيامبران سؤال
مىكنيم!.
تا جايى كه خداوند پيامبران خود را تهديد مىكند كه اگر ذرهاى به خداوند شرك بورزند، تمام اعمال نيكى كه تا به حال انجام دادهاند،
از بين خواهد رفت و از زيانكاران خواهند شد. در سوره انعام، پس از نام بردن هيجده نفر از پيامبران بزرگ خود مىفرمايد:
وَلَوْ أَشرَْكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كاَنُواْ يَعْمَلُون. 2
و اگر آنها مشرك شوند [مىشدند]، اعمال (نيكى) كه انجام دادهاند، نابود مىگردد (و نتيجهاى از آن نمىگيرند).
و خطاب به خاتم پيامبران صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايد:
وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين. 3
به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زيانكاران خواهى بود.
و با تهديدى كه در سوره حاقه آمده است، جاى هيچ ترديدى را باقى نمىگذارد كه تفاوت و تبعيضى بين هيچ يك از بندگان نيست و همه
بايد پاسخگوى اعمال خود باشند؛ حتى اگر برترين مخلوق و خاتم پيامبران باشد:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِين. فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِين. 4
اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست، ما او را با قدرت مىگرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم،
و هيچ كس از شمانمىتوانست از (مجازات) او مانع شود.
هنگامى كه خداوند پيامبرانش را اين گونه تهديد مىكند، اهل سنت با چه تضمينى ادعا مىكنند كه خداوند از پيشى گيرندگان مهاجر و
انصار براى هميشه راضى شده است و آنها هر عمل زشتى انجام دهند، محاسبه نشده و به طور قطع بهشتى هستند؟!
از اين گذشته، خداوند در همين دنيا برخى از پيامبران بزرگ خود را فقط به خاطر ترك أولى (از ديدگاه اهل سنت گناه) مجازاتهاى سختى
كرده است.
حضرت آدم عليه السلام را به خاطر يك ترك اولى از بهشت برين اخراج كرد:
وَ قُلْنَا يََادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الجَْنَّةَ وَ كلاَُ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنهَْا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كاَنَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمُْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُْ فىِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلىَ
حِينٍ.
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم. 5
و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد (اما)
نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.
پس شيطان باعث لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد.
و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: «همگى (به زمين) فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى
شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.
سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت چرا كه خداوند توبهپذير
و مهربان است.
و يونس را در كام نهنگ افكند:
وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فىِ الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىِّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِينَ.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجََّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَالِكَ نُجِى الْمُؤْمِنِين. 6
و ذا النون [يونس] را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ
نخواهيم گرفت ( امّا موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت ) در آن تاريكيها (ى متراكم) صدا زد: (خداوندا! ) جز تو معبودى
نيست! منزّهى تو! من از ستمكاران بودم!.
ما دعاى او را به اجابت رسانديم و از آن اندوه نجاتش بخشيديم و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم!.
و حضرت نوح را فقط به خاطر درخواست نجات فرزند گنهكارش، مؤاخذه مىكند:
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الحَْاكِمِينَ.
قَالَ يَنُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُْ صَالِحٍ فَلَا تَسْئَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنىِّ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ.
قَالَ رَبِّ إِنىِّ أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ مَا لَيْسَ لىِ بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لىِ وَتَرْحَمْنىِ أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِين. 7
نوح به پروردگارش عرض كرد: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در باره نجات خاندانم) حق است و تو از
همه حكمكنندگان برترى!.
فرمود: اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [فرد ناشايستهاى است]! پس، آنچه را از آن آگاه
نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى!!
عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مىبرم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من
رحم نكنى، از زيانكاران خواهم بود! »
چگونه است كه خداوند پيامبران بلند مرتبه خود را فقط به خاطر ترك اولي، اين چنين مجازات مىكند؛ اما صحابه را به خاطر اعمال
ناشايستى همچون تهديد دختر رسول خدا به آتش زدن خانهاش، شكستن پهلو و شهادت فرزندش، نشستن بر مسند خلافت بدون آن
كه شايستگى آن را داشته باشد، كنار زدن خليفه منصوب خداوند، بدعتهاى متعدد در دين اسلام و منحرف كردن آن از مسير اصلى اش
و... نه تنها مجازات نمىكند؛ بلكه به آنها وعده قطعى بهشت داده و رضايت ابدى خود را از آنها اعلام مىدارد؟!
پاورقی:
1. الأعراف / 6.
2. انعام / 88.
3. الزمر / 65.
4. الحاقة / 44 ـ 47.
5. البقره / 35 ـ 37.
6. الأنبياء / 87 ـ 88.
7. هود / 45 ـ 47.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
[FONT=Book Antiqua]5. خداوند، همسران رسول خدا (ص) را تهديد مىكند:
شكى نيست كه برخى از زنان پيامبر؛ همچون سودة و... جزء اولين كساني بودند كه اسلام آوردند و طبق اعتقاد اهل سنت، بايد اين
اشخاص بدون حساب و كتاب به بهشت بروند و خداوند براى هميشه از آنها راضى است؛ اما با مراجعه به قرآن مىبينيم كه خداوند
تمام زنان پيامبر را تهديد مىكند كه اگر كار خلافى از آنها سربزند، چند برابر ديگران مجازاتشان خواهد كرد.
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَكانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرا. 1
اى همسران پيامبر!
هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است.
و به اتفاق مفسرين هنگامى كه حفصه دختر عمر، سرّى را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به او گفته و از وى خواست كه به ديگران
نگويد؛ اما او راز پيامبر را با عايشه در ميان گذاشت و سپس هر دو تصميم گرفتند رسول خدا را اذيت كنند، خداوند آن دو را اين گونه تهديد
كرده و دستور مىدهد كه از كار ناپسندشان توبه كنند:
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَإِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْريلُ وَصالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ
ظَهيرٌ. 2
اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست؛ زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او
دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح،
و فرشتگان پس از آنان پشتيبان اويند.
قرطبي، مفسر مشهور اهل سنت در تفسير اين آيه مىنويسد:
قوله تعالى: ( وإن تظاهرا عليه ) أي تتظاهرا وتتعاونا على النبي صلى الله عليه وسلم بالمعصية والايذاء.
معنى اين فرمايش خداوند:
( وإن تظاهرا عليه ) اين است كه اگر شما دو نفر به كمك يكديگر پيامبر را با نا فرمانى واذيت وآزار مورد بى مهرى قرار دهيد.3
و سمرقندى نيز مىنويسد:
ثم قال * ( وإن تظاهرا عليه ) * يعني تعاونا على أذاه ومعصيته فيكون مثلكما كمثل امرأة نوح وامرأة لوط تعملان عملا تؤذيان بذلك رسول
الله صلى الله عليه وسلم.
( وإن تظاهرا عليه ) يعنى با كمك همديگر رسول خدا را اذيت يا نافرمانى كنيد، كه در اين صورت داستان شما همانند داستان همسر نوح
و لوط خواهد بود كه با اعمالشان پيامبر خدا را اذيت مىكردند. 4
[COLOR=#953734]پاورقی:
1. الأحزاب / 30.
2.التحريم / 4.
3.الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 189، ذيل آيه، ناشر: دار الشعب –القاهرة.
4.السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث (متوفاي367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم، ج 3، ص 446، ذيل آيه،
تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
شيعه و سنى اتفاق دارند كه مقصود از آن دو زن حفصه و عائشه است؛ همانگونه كه بخارى نوشته است:
عَنْ عُبَيْدِ بْنِ حُنَيْن، أَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاس رضى الله عنهما يُحَدِّثُ أَنَّهُ قَالَ مَكَثْتُ سَنَةً أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آيَة، فَمَا أَسْتَطِيعُ أَنْ
أَسْأَلَهُ هَيْبَةً لَهُ. حَتَّى خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعْتُ وَكُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِيقِ عَدَلَ إِلَى الأَرَاكِ لِحَاجَة لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّى فَرَغَ سِرْتُ
مَعَهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنِ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم مِنْ أَزْوَاجِهِ فَقَالَ تِلْكَ حَفْصَةُ وَعَائِشَةُ. قَالَ فَقُلْتُ وَاللَّهِ إِنْ
كُنْتُ لأُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَة، فَمَا أَسْتَطِيعُ هَيْبَةً لَكَ.
ابن عباس مىگويد:
يك سال منتظر ماندم تا شايد بتوانم از عمر در باره يك آيه قرآن چيزى بپرسم؛ ولى نتوانستم؛ چون ترس از عمر اجازه نمىداد.
[COLOR=#632423]تا اينكه قصد سفر حج كرد، من نيز با او همراه شدم، هنگام بازگشت، در ميان راه براى قضاى حاجت بطرف محل پر درختى رفت، من
ايستادم تا او فارغ شد، به او ملحق شدم و گفتم: اى امير مؤمنان! آن دو زنى كه از بين زنان رسول خدا براى مقابله با آن حضرت پشت
به پشت هم دادند (هم پيمان شدند) چه كسانى بودند؟ عمر گفت: آن دو حفصه و عائشه هستند.
گفتم: قسم به خدا يك سال است كه مىخواستم اين سؤال را از تو بپرسم؛ اما ترس از تو اجازه نمىداد. 1
مسلم بن حجاج به نقل از عمر بن خطاب مىنويسد:
فَدَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَقُلْتُ يَا بِنْتَ أَبِي بَكْر أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِي رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقَالَتْ مَا لِي وَمَا لَكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ
عَلَيْكَ بِعَيْبَتِكَ. قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَى حَفْصَةَ بِنْتِ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهَا يَا حَفْصَةُ أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِي رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَاللَّهِ لَقَدْ
عَلِمْتِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لاَ يُحِبُّكِ. وَلَوْلاَ أَنَا لَطَلَّقَكِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم.
نزد عائشه رفتم، گفتم: اى دختر ابوبكر كارت به آنجا رسيده است كه رسول خدا را اذيت مىكنى؟!
گفت: اى پسر خطاب! تو چه كارى به من داري، به فكر مشكلات دختر خودت باش، سپس نزد حفصه رفتم و گفتم: چرا پيامبر خدا را اذيت
مىكنى؟ به خدا سوگند خودت مىدانى كه رسول خدا (ص) تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق مىداد. 2
همچنين در چند آيه بعد، سرنوشت زنان حضرت نوح و لوط را براى آنها مثال زده كه مبادا به سرنوشت آنان گرفتار شود:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما
مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ.
خداوند براى افرادى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از
بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى)
نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه افرادى كه وارد مىشوند! .
طبق روايات اهل سنت، شأن نزول اين آيه نيز در باره عائشه و حفصه است.
ابن قيم جوزية (متوفاي751 هـ) در دو كتاب إعلام الموقعين و الأمثال فى القرآن الكريم در اين باره مىنويسد:
ثُمَّ في هذه الْأَمْثَالِ من الْأَسْرَارِ الْبَدِيعَةِ ما يُنَاسِبُ سِيَاقَ السُّورَةِ فَإِنَّهَا سِيقَتْ في ذِكْرِ أَزْوَاجِ النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم وَالتَّحْذِيرِ من
تَظَاهُرِهِنَّ عليه وَأَنَّهُنَّ إنْ لم يُطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُرِدْنَ الدَّارَ الْآخِرَةَ لم يَنْفَعْهُنَّ اتِّصَالُهُنَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم كما لم يَنْفَعْ امْرَأَة
نُوحٍ وَلُوط اتِّصَالهمَا بِهِمَا وَلِهَذَا إنَّمَا ضَرْب في هذه السُّورَةِ مَثَلَ اتِّصَالَ النِّكَاحِ دُونَ الْقَرَابَةِ.
قال يحيى بن سَلَّامٍ ضَرَبَ اللَّهُ الْمَثَلَ الْأَوَّلَ يُحَذِّرُ عَائِشَةَ وَحَفْصَةَ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُمَا الْمَثَلَ الثَّانِيَ يُحَرِّضُهُمَا على التَّمَسُّكِ بِالطَّاعَةِ.
در اين مثالها اسرار عالى نهفته است كه با سياق آيه تناسب دارد؛ زيرا در باره همسران پيامبر و بر حذر داشتن آنان از نافرمانى آن
حضرت نازل شده است كه اگر از خدا و رسول اطاعت نكنند و در عين حال مشتاق سعادت اخروى باشند، فقط پيوند با رسول خدا (ص)
نفعى براى آنان نخواهد داشت؛ همانگونه كه همسر نوح و لوط بودن براى آنان فايدهاى نداشت و به همين جهت هم در اين سوره از رابطه
سببى يعنى ازدواج مثال آورد نه نسبى مثل فرزند و غيره.
يحيى بن سلام گفته است: خداوند در مثال اول عائشه و حفصه را بر حذر داشته و در مثل دوم آن دو را به پيروى و اطاعت از رسول خدا
(ص) ترغيب فرموده است. 4
شوكانى در اين باره مىگويد:
وما أحسن من قال فإن ذكر امرأتي النبيين بعد ذكر قصتهما ومظاهرتهما على رسول الله صلى الله عليه وإله وسلم يرشد أقم إرشاد ويلوح
أبلغ تلويح إلى ان المراد تخويفهما مع سائر أمهات المؤمنين وبيان أنهما وإن كانتا تحت عصمة خير خلق الله وخاتم رسله فإن ذلك لا يغني
عنهما من الله شيئا....
و چه نيكو سخنى گفته است آنكه گفت: ياد آورى داستان دو نفر (عائشه و حفصه) از همسران پيامبر و حركت آن دو بر ضد رسول خدا
(ص)، محكمترين پيام و ارشاد را همراه دارد، كه به آن دو نفر و ديگر همسران رسول خدا (ص) اعلام مىدارد كه همسر خاتم پيامبران
بودن سبب نجات آنان نخواهد بود. 5
و همچنين در سوره حجرات، دو تن از زنان رسول خدا (ص) را به خاطر عيبجوئى و به كار بردن القاب زشت در باره ديگر زنان آن حضرت
توبيخ كرده است.
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن يَكُونُواْ خَيرًْا مِّنهُْمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ أَن يَكُنَّ خَيرًْا مِّنهُْنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ
أَنفُسَكمُْ وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْايمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُون. 6
اى افرادى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند و
نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و
ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و
ستمگرند.
اين آيه نيز از آياتى است كه به شهادت مفسران اهل سنت در شأن عائشه دختر ابوبكر و حفصه دختر عمر نازل شده است.
فخر رازى در تفسير اين آيه مىنويسد:
وقوله تعالى: * ( ومن لم يتب ) * أمرهم بالتوبة عما مضى وإظهار الندم عليها مبالغة في التحذير وتشديدا في الزجر.
[COLOR=#632423]خداوند متعال در اين جمله: ( ومن لم يتب ) دستور به توبه و پشيمانى از اعمال گذشته و اظهار ندامت از آن را صادر فرموده و در حقيقت
مبالغه در ترساندن و شدت نهى را مىرساند. 7
پاورقی :
1. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1866، ح4629، كتاب التفسير، بَاب تَبْتَغِي
مرضات أَزْوَاجِكَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ – 1987م
2. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 2، ص 1105، ح1479، كتاب الطلاق، باب فِي
الإِيلاَءِ وَاعْتِزَالِ النِّسَاءِ وَتَخْيِيرِهِنَّ وَقَوْلِهِ تَعَالَى ( وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ )، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
3. التحريم / 10.
4. الزرعي الدمشقي، محمد بن أبي بكر أيوب (معروف به ابن قيم الجوزية)، إعلام الموقعين عن رب العالمين، ج 1، ص 189، تحقيق:
طه عبد الرؤوف سعد، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1973؛
الزرعي الدمشقي، محمد بن أبي بكر أيوب (معروف به ابن قيم الجوزية)، الأمثال في القرآن الكريم، ج 1، ص 57، تحقيق: إبراهيم محمد،
ناشر: مكتبة الصحابة - طنطا - مصر - 1406، الطبعة: الأولى.
5. الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص 256،
ناشر: دار الفكر – بيروت.
6. الحجرات / 11.
7. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 28، ص 133، ناشر: دار الكتب
العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
آلوسى و بيضاوى مىنويسند:
( فأولائك هم الظالمون ) * بوضع العصيان موضع الطاعة وتعريض النفس للعذاب.
يعنى اينان نافرمانى را جانشين اطاعت و جانشان را در معرض شكنجه قرار داده اند. 1
شوكانى در تفسيرش مىنويسد:
(ومن لم يتب) عما نهى الله عنه ( فأولئك هم الظالمون ) لارتكابهم ما نهى الله عنه وامتناعهم من التوبة، فظلموا من لقبوه، وظلمهم
أنفسهم بما لزمها من الإثم.
كسى كه توبه نكند از آنچه كه خدا نهى كرده است، اينان ستمگرانند؛ چون نهى خدا را انجام داده و توبه نكردهاند؛ پس ستمگر محسوب
شده و به خودشان ستم كردهاند.2
قرطبى در شان نزول آيه مىنويسد:
قال المفسرون: نزلت في امرأتين من أزواج النبي صلى الله عليه وسلم سخرتا من أم سلمة، وذلك أنها ربطت خصريها بسبيبة
- وهو ثوب أبيض، ومثلها السب - وسدلت طرفيها خلفها فكانت تجرها، فقالت عائشة لحفصة رضي الله عنهما:
أنظري! ما تجر خلفها كأنه لسان كلب، فهذه كانت سخريتهما.
وقال أنس وابن زيد: نزلت في نساء النبي صلى الله عليه وسلم، عيرن أم سلمة بالقصر. وقيل: نزلت في عائشة، أشارت بيدها إلى
أم سلمة، يا نبي الله أنها لقصيرة وقال عكرمة عن ابن عباس: إن صفية بنت حيي بن أخطب أتت رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالت:
يا رسول الله، إن النساء يعيرنني، ويقلن لي يا يهودية بنت يهوديين! فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم:
[ هلا قلت إن أبي هارون وإن عمي موسى وإن زوجي محمد ]. فأنزل الله هذه الآية.
مفسران گفته اند:
اين آيه در شان دو تن از همسران رسول خدا (ص) كه امّسلمه را مسخره كرده بودند نازل شده است؛ چون او لباسى سفيد پوشيده و
دو طرف آن را پشت سرش رها كرده بود كه هنگام راه رفتن كشيده مىشد، عائشه به حفصه گفت: ببين چيزى همانند زبان سك بر
پشتش آويزان است.
انس و ابن زيد گفته اند:
در باره همسران پيامبر خدا (ص) كه امّسلمه را به جهت كوتاهى قدش سرزنش كردهاند نازل شده است، و گفته شده است در باره
عائشه است كه با دستش به امّسلمه اشاره كرد و گفت: اى فرستاده خدا بببين چقدر كوتاه قد است.
عكرمه از ابن عباس نقل كرده است كه گفت:
صفيه دختر حى بن اخطب محضر رسول خدا (ص) رسيد و گفت: اى رسول خدا (ص) زنها مرا سرزنش مىكنند و مىگويند:
اى يهودى! واى كسى كه پدر و مادرش يهودى هستند، رسول خدا (ص) فرمود: چرا نگفتى پدرم هارون و عمويم موسى و شوهرم
محمد است، سپس اين آيه بر رسول خدا نازل شد. 3
با توجه به آنچه در توضيح آيات پيشين گذشت، ثابت مىشود كه رضايت خداوند از «السابقون الأولون» رضايت دائمى نيست؛
بلكه بستگى به اعمال و رفتار آينده آنها دارد و گر نه نبايد خداوند زنان پيامبر و به ويژه عائشه را كه به طور قطع جزء
«السابقون الأولون» هستند تهديد نمايد كه آنها را دو برابر ديگران عذاب خواهد كرد، و سرنوشت كافران را براى آنها مثال بزند.
نكته جالب اين كه خود عائشه اعتراف كرده است كه پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله دچار اشتباهاتى شده است؛
از اين رو وصيت مىكند كه او را در كنار پيامبر دفن نكنند؛ بلكه در كنار ديگر زنان رسول خدا در بقيع دفن نمايند.
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى و ذهبى در سير اعلام النبلاء مىنويسند:
عن قيس، قال: قالت عائشة...
إني أحدثت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم حدثا، ادفنوني مع أزواجه. فدفنت بالبقيع رضي الله عنها.
قيس از عايشه نقل مىكند كه گفت: من پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بدعتهاى زيادى انجام دادهام، مرا با همسران
رسول خدا دفن كنيد، پس او را در بقيع دفن كردند.4
حاكم نيشابورى نيز اين روايت را نقل و پس از آن مىگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
اين حديث بنا به شرط بخارى ومسلم صحيح است اگر چه آن را نياورده اند. 5
همچنين در اين جا مىتوان به اعترافات بزرگان صحابه كه به طور قطع جزء «السابقون الأولون» بوده اشاره كرد.
كسانى همچون ابوسعيد خدري، براء بن عازب و... كه نشان مىدهد هيچ يك از آنان استباطى را كه اهل سنت از آيه
«السابقون الأولون» مىكنند، قبول نداشتهاند.
و از آن جايى كه در آيه بيعت رضوان اين اعترافات را به صورت مفصل نقل كرديم، از تكرار آنها در اينجا خوددارى مىكنيم.
پاورقی :
1. الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)،
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 10، ص 122، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
البيضاوي، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاي685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)،
ج 5، ص 218، ناشر: دار الفكر – بيروت.
2. الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص 64،
ناشر: دار الفكر – بيروت.
3. الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 16، ص 326، ذيل آيه، ناشر:
دار الشعب – القاهرة.
4. الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 74، ناشر: دار صادر - بيروت.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 193، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم
العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
5. النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 7، تحقيق مصطفى عبد القادر
عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
6. احتمال ارتداد صحابه در قرآن:
اعتقاد به رضايت دائمى خداوند از «السابقون الأولون» با آياتى از قرآن مجيد كه احتمال ارتداد صحابه را مطرح و آنها را از اين كار
بازداشته است، سازگار نيست؛ زيرا اگر واقعاً خداوند از آنها براى هميشه راضى بوده و آنها به طور قطع بهشتى بودهاند، چرا خداوند
آنها را تهديد كرده و وعده عذاب داده است؟
وَمَا محَُمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلىَ أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلىَ عَقِبَيْهِ فَلَن
يَضرَُّ اللَّهَ شَيًْا وَسَيَجْزِى اللَّهُ الشَّاكِرِين. 1
محمد (صلى الله عليه وآله) فقط فرستاده خداست و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند آيا اگر او بميرد و يا كشته
شود، شما به عقب برمىگرديد؟ ( و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟ ) و هر كس به
عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند و خداوند به زودى شاكران ( و استقامتكنندگان ) را پاداش خواهد داد.
أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين. 2
اى افرادى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمىرساند خداوند جمعيّتى را
مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت
و نيرومند هستند.
بسيار واضح و روشن است كه اين آيه شامل همه صحابه و از جمله «السابقون الأولون» نيز مىشود.
آيات ديگرى نيز در ارتباط با اين موضوع وجود دارد كه مجال نقل همه آنها را نداريم.
پاورقی :
1. آل عمران / 144.
2. المائده / 54 .
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »
7. پشیمانی ها و آرزوهای ابوبکر و عمر:
اهل سنت ادعا مىكنند كه پيشى گيرندگان مهاجر و انصار، به طور قطع بهشتى هستند و خداوند براى هميشه از آنها راضى است؛
اما با سيرى كوتاه در گذشته و زندگى برخى از اصحاب و شنيدن سخنان آنان، درمى يابيم كه خود آنان از آيه مورد نظر، اين مطلب را
استفاده نكرده و به بهشتى بودن و رضايت خداوند از اعمال و كردارشان اطمينان نداشتهاند.
به عنوان مثال: همانطور كه مستشكل گفته، خليفه اول و دوم به طور قطع جزء «السابقون الأولون» بودهاند؛ ولى در طول دوران زندگى
مخصوصا در واپسين لحظات زندگيشان آرزوهايى كردهاند كه نشان مىدهد از آينده خويش نگران بودهاند و اطمينانى به بهشتى بودن
خودشان نداشتهاند.
محمد بن اسماعيل بخارى به نقل از عمر بن خطاب مىنويسد:
عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ... قَالَ [عمر] وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَيْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ.
عمر گفت: اگر براى من زمين پر از طلا شود، پيش از ديدن عذاب الهى آن را براى نجات خويش خرج مىكردم. 1
ابن حجر عسقلانى در توضيح اين روايت مىنويسد:
وانما قال ذلك لغلبة الخوف الذي وقع له في ذلك الوقت من خشية التقصير فيما يجب عليه من حقوق الرعية أو من الفتنة بمدحهم.
اين سخن را عمر به خاطر كوتاهيها در بر آوردن حقوق مردم و هنگامى كه ترس بر او غلبه كرده بود گفته است. 3
اگر واقعاً آن چه كه اهل سنت ادعا مىكنند صحت داشت، چه نيازى بود كه خليفه دوم ترس تمام وجودش را فرابگيرد و براى خلاصى از
عذاب خداوند، فديه بدهد؟
جلال الدين سيوطى به نقل از عمر بن خطاب مىنويسد:
عن عمرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَوْ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ دَاخِلُونَ الْجَنَّةَ كُلُّكُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَخِفْتُ أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ،
وَلَوْ نَادَى مُنَادٍ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ دَاخِلُونَ النَّارَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَرَجَوْتُ أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ ) ( حل ).
اگر فريادگرى از آسمان فرياد زند: اى مردم همه شما بهشتى هستيد جز يك نفر، مىترسم آن يك نفر من باشم، و اگر فرياد كنندهاى
فرياد زند و بگويد: همه شما جهنمى هستيد جز يك نفر، اميدوارم آن يك نفر من باشم... 3
اين نشان مىدهد كه خليفه دوم استنباطى كه عالمان اهل سنت از آيه «السابقون الأولون» دارند، قبول نداشته و به بهشتى بودن خود
اطمينان نداشته است.
علي بن جعد در مسندش، الربعى در وصايا العلما، ابونعيم در حلية الأولياء، بغوى در شرح السنة و... مىنويسند:
عن ابن عمر: كان رأس عمر على فخذي في مرضه الذي مات فيه، فقال لي: ضع رأسي، قال: فوضعته على الأرض،
فقال: ويلي وويل أمي إن لم يرحمني ربي.
[COLOR=#632423]فرزند عمر مىگويد: سر پدرم در وقت بيمارياش كه در همان بيمارى از دنيا رفت، روى زانويم بود، گفت: سرم را روى زمين بگذار، سپس
گفت: واى بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نكند.4
هناد بن سرى متوفاي243 هـ كه از راويان بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است، در كتاب الزهد به نقل از
ضحاك مىنويسد:
عن الضحاك قال مر أبو بكر بطير واقع على شجرة فقال طوبى لك يا طير تقع علي الشجر وتأكل الثمر ثم تطير وليس عليك حساب ولا عذاب
ياليتني كنت مثلك والله لوددت أن الله خلقني شجرة إلى جانب الطريق فمر بي بعير فأخذني فأدخلني فاه فلاكني ثم ازدردني ثم أخرجني
بعرا ولم أك بشرا.
قال وقال عمر يا ليتني كنت كبش أهلي سمنوني ما بدا لهم حتى إذا كنت أسمن ما أكون زارهم بعض ما يحبون فجعلوا بعضي شواء
وبعضي قديدا ثم أكلوني فأخرجوني عذرة ولم أك بشرا قال وقال أبو الدرادء يا ليتني كنت شجرة تعضد ولم أك بشرا.
[COLOR=#632423]ابو بكر از جايى مىگذشت، پرندهاى را ديد كه بر شاخه درختى نشسته است، گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت مىنشيني،
از ميوه درخت مىخوري، پرواز مىكنى و هيچ حساب و كتابى نداري، اى كاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا
مرا بسان درختى بر كناره راه مىآفريد تا شترى از كنار من مىگذشت و مرا در دهانش مىگرفت و مىجويد و مىبلعيد سپس به صورت
پشگل از شكمش خارج مىكرد؛ ولى انسان نبودم!!! .
عمر نيز گفته است: اى كاش قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم مىكردند و بعضى از بدنم را كباب و بعضى را خشك مىكردند و
مىخوردند، سپس به صورت عذره دفع مىكردند و انسان آفريده نمىشدم.
ابو الدرداء مىگويد: اى كاش همانند درختى بودم كه قطع مىشود و بشر آفريده نمىشدم. 5
همچنين محمد بن سعد به نقل از عبد الله بن عامر بن ربيعه مىنويسد:
أخبرنا يزيد بن هارون ووهب بن جرير وكثير بن هشام قال أخبرنا شعبة عن عاصم بن عبيد الله بن عاصم عن عبد الله بن عامر بن ربيعة قال
رَأَيْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَخَذَ تِبْنَةً مِنَ الأَرْضِ فَقَالَ: يَا لَيْتَنِي كُنْتُ هذِهِ التبْنَةَ لَيْتَنِي لَمْ أُخْلَقْ لَيْتَنِي لَمْ أَكُ شَيْئَاً لَيْتَ أُمي لَمْ
تَلِدْنِي لَيْتَنِي كُنْتُ نَسْيَاً مَنْسِيَّاً.
عبد الله بن عامر بن ربيعه مىگويد: عمر پر كاهى از زمين بر داشت و گفت: اى كاش من اين پر كاه بودم، اى كاش به دنيا نمىآمدم، اى
كاش هيچ نبودم، اى كاش مادرم مرا نمىزائيد، اى كاش فراموش شده بودم. 6
و نيز مىتوان به اعتراف خليفه اول اشاره كرد كه در واپسين لحظات عمرش از بسيارى از اعمالش اظهار پشيمانى مىكرد كه يكى از
آنها حمله به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها است.
بنابراين اگر واقعاً ابوبكر و عمر از بهشتى بودن و رضايت دائمى خداوند مطمئن بودند، چرا چنين سخنانى را بر زبان جارى و چنين آروزهايى
كرده اند؟
پاورقی:
1. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 201، ح3692، كتاب فضائل الصحابة، ب 6، باب مَنَاقِبُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ – 1987م.
2. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 7، ص 43، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
3. السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 13، ص 318، ح 1240؛
الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1، ص 53، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
إبن رجب الحنبلي (متوفاي795 هـ)، التخويف من النار والتعريف بحال دار البوار، ج 1، ص 15، ناشر: مكتبة دار البيان - دمشق، الطبعة: الأولى، 1399هـ؛
الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج 12، ص 277، ح 35916، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.
4. الجوهري البغدادي، علي بن الجعد بن عبيد أبو الحسن (متوفاي230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 136، : تحقيق: عامر أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة نادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م؛
الربعي، أبو سليمان محمد بن عبد الله بن أحمد بن زبر (متوفاي379هـ)، وصايا العلماء عند حضور الموت، ج 1، ص 37 ـ 38، تحقيق: صلاح محمد الخيمي والشيخ عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت، الطبعة: الأولى، 1406هـ – 1986م؛
الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1، ص 52، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.
الزمخشري، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ) ربيع الأبرار، ج 1، ص 116.
5. الكوفي، هناد بن السري (متوفاي243هـ)، الزهد، ج 1، ص 258، ح 449، باب من قال ليتني لم أخلق، تحقيق: عبد الرحمن عبد الجبار الفريوائي، ناشر: دار الخلفاء للكتاب الإسلامي - الكويت، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1، ص 52، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر (متوفاي458هـ) شعب الإيمان، ج 1، ص 485، ح 787، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 13، ص 317.
6. الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 360، ناشر: دار صادر - بيروت؛
إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 7، ص 98، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 440؛
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر (متوفاي458هـ) شعب الإيمان، ج 1، ص 486، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ) شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 3، ص 270، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج 1، ص 129، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.