عشیرة الاقربین از زبان امیرالمومنین امام علی (ع)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

عشیرة الاقربین از زبان امیرالمومنین امام علی (ع)

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



عشیرة الاقربین از امام زبان علی (ع)



کتاب خاطرات علی (ع)



هنگامى كه آيه "و انذر عشيرتك الاقربين " (1) بر رسول خدا (ص) نازل گرديد ،

آن حضرت مرا به حضور طلبيد و فرمود :


على ! از من خواسته شده كه بستگانم را به پرستش خداى يكتا دعوت كنم و از عذاب الهى برحذر دارم. از طرفى ، مى دانم كه اگر اين ماموريت را با آنان در ميان بگذارم پاسخ ناگوارى دريافت مى كنم.

به اين جهت در انتظار فرصتى مناسب دم فرو بستم تا اينكه جبرئيل فرود آمد و گفت :



پس همگى خوردند (و سير شدند) چندانكه ديگر نيازى به خوراكى نداشتند.

من همين قدر مى ديدم كه دست ها (ى بسيارى) به سوى غذا دراز مى شود و از آن مى خورند. (اما چيزى از غذا كاسته نمى شود!)

به خدايى كه جان على به دست اوست ، (اشتهاى) هر يك از آنان چنان بود كه مجموع غذاى طبخ شده تنها جوابگوى يك نفر از آنها بود ، نه بيشتر.


رسول خدا (ص) فرمود ظرف شير را نيز بياورم. آنان همگى نوشيدند و سيراب شدند.

به خدا سوگند قدح شير گنجايش خوراك بيش از يك نفر را نداشت. (اما همگى به بركت رسول خدا (ص) از نوشيدنى و خوراكى بى نياز گشتند.)

پس از صرف غذا ، همين كه رسول خدا (ص) خواست با ايشان سخن بگويد ، ابولهب پيشدستى كرد و گفت : چه شديد ، جادويتان كرد؟!

با سخنان ابولهب ، (مجلس از آمادگى افتاد و) مهمانان متفرق شدند و پيغمبر با ايشان سخنى نگفت.

بامداد روز بعد ، رسول خدا (ص) به من فرمود : على ! (ديدى كه) اين مرد با گفتار خود بر من پيشدستى كرد و پيش از آنكه من سخنى بگويم جمعيت را پراكنده ساخت. تو امروز نيز مانند ديروز عمل كن و آنان را دوباره دعوت كن.


من نيز بنا به دستور آن حضرت غذايى تهيه كردم و آنها را گرد آوردم پس از صرف غذا ، رسول خدا (ص) سخن خود را آغاز كرد و فرمود :

اى فرزندان عبدالمطلب ! به خدا سوگند ، من در ميان عرب جوانى را سراغ ندارم كه براى قوم خود ، چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام ، آورده باشد.

من براى شما سعادت و نيكبختى دنيا و آخرت را آورده ام و خدا به من دستور داده است تا شما را بدان فراخوانم. اينك كداميك از شما حاضر است مرا در اين ماموريت يارى رساند تا به پاداش آن ، برادر من و وصى و جانشين من باشد ؟

(پاسخى از بستگان پيامبر شنيده نشد و) ناباورانه از حرف او سر باز زدند و من كه آن روز كوچكترين آنها بودم (برخاستم و) گفتم : اى پيامبر خدا (ص) من كمك كار شما در اين ماموريت خواهم بود.


رسول خدا (ص) (كه چنان ديد) دست بر گردنم نهاد (2) و گفت :
براستى كه اين است برادر و وصى و جانشين من در ميان شما و شما از او حرف شنوى داشته باشيد و پيرويش كنيد.


آن گروه برخاستند و در حالى كه مى خنديدند به (پدرم ) ابوطالب گفتند :
تو را مامور كرد كه از پسرت فرمان برى و از وى اطاعت كنى !



پاورقی :
1- سوره شعراء (26) 214 خويشان نزديك خود را (از عذاب الهى) بترسان.
2- در نقل ديگر آمده است كه اين دعوت تا سه نوبت تكرار شد و در هر بار تنها على بود كه به نداى رسول خدا (ص) پاسخ مثبت داد. (بحار، ج 18، ص 179)
ارسال پست

بازگشت به “اميرالمومنين علي (علیه السّلام)”