کتاب ديات يا صحيفه ديات چیست ؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 178
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۶ آبان ۱۳۸۹, ۷:۱۳ ق.ظ
محل اقامت: ای کاش نجف
سپاس‌های ارسالی: 190 بار
سپاس‌های دریافتی: 385 بار
تماس:

کتاب ديات يا صحيفه ديات چیست ؟

پست توسط mamashli110 »

يکي از کتب مؤلّفه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کتابي بوده است که پيوسته به شمشير آن حضرت آويزان بوده است و در آن راجع به مقدار ديه‏هاي مختلف براي جرائم متفاوت تذکر داده شده بوده است.
اين کتاب طبق گفتار آنحضرت در موارد عديده، به املاء رسول الله و خطّ وي ـ عليهماالصّلوة و السّلام ـ تهيّه گرديده بوده است؛ و از حضرت در موارد گوناگون که مي‏پرسند: بر شما آيا وحي نازل شده است؟! در پاسخ مي‏فرمايد: نه! ما غير از مُصْحف الهي و اين صحيفه‏اي که به ذُؤابه سيف (تعليقه بر دسته شمشير) آويزان است چيزي نداريم، مگر اينکه خداوند به بنده‏اش فهم کتابش را عنايت بفرمايد.
سيّد حسن صدر در کتاب «تأسيس الشّيعة لعلوم الإسلام» مي‏گويد: و براي آن حضرت کتابي بوده است که خودش آن را «صحيفه» ناميد، و در باب ديات بود، و پيوسته عادتش اين بود که: آن را به شمشيرش آويزان مي‏نمود. و نزد من نسخه‏اي از آن وجود دارد. و بخاري در صحيحش در باب «کتابت علم» و در باب «إثْمُ مَنْ تَبَرّأ مِنْ مَوَالِيهِ» (گناه کسي که از موالي خود تبرّي جويد) از آن روايت کرده است. [1] .
خطيب بغدادي گويد: ذِکْرُ الرّوَايَةِ عَنْ أميرِالْمُؤمِنِينَ عَلِيّ بْنِ أبِي طَالِبٍ فِي ذَلِکَ (يعني در لزوم کتابت و تقييد علم). آنگاه با سند خود روايت مي‏کند از ابراهيم از پدرش که گفت: خَطَبَنَا عَلِيّ فَقَالَ: مَنْ زَعَمَ أنّ عِنْدَنَا شَيْئاً نَقْرَأُهُ لَيْسَ فِي کِتَابِ اللهِ تَعَالَي وَ هَذِهِ الصّحِيفَةِ ـ قَالَ: صَحِيفَةٌ مُعَلّقَةٌ فِي سَيْفِهِ فِيهَا أسْنَانُ الإبِلِ وَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْجِرَاحَاتِ ـ [2] فَقَدَ کَذَبَ.
وفيها: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه وآله: الْمَدِينةُ حَرَمٌ مَابَيْنَ عَيْرٍ إلَي ثَوْرٍ، فَمَنْ أحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً، أوْآوَي مُحْدِثاً [3] فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلئکَةِ وَالنّاسِ‏أجمعينَ، لاَيَقْبَلُ‏اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَلاَعَدْلاً. [4] .
وَ مَنِ ادّعَي إلَي غَيْرِ أبِيهِ، أوِانْتَمَي إلَي غَيْرِ مَوَالِيهِ [5] فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَ يَقْبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً.
وَ ذِمّةُ الْمُسْلِمينَ وَاحِدَةٌ، يَسْعَي بِهَا أدْنَاهُمْ. فَمَنْ أخْفَرَ مُسْلِماً فَعَليْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَ يَقْبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً. [6] .
«عليّ بن ابيطالب اميرالمؤمنين عليه السلام براي ما خطبه خواند و در آن گفت: کسي که گمان کند در نزد ما چيزي است که آن را مي‏خوانيم غير از کتاب الله تعالي واين صحيفه ـ راوي گفت: صحيفه‏اي بود که به شمشيرش آويزان بود، و در آن سن‏هاي مختلف شتر براي مقدار ديه‏هاي مختلف و کفّارات معيّن شده بود، و ديگر مقداري از ديه جراحات و زخمها ـ پس چنين گمان برنده‏اي حقّاً دروغ گفته است.
و در اين خطبه نيز فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: شهر مدينه از دو جانب آن که مابين عَيْر (زمين مسطّح و برآمده) تا ثَوْر (زمين سنگلاخ) باشد حرم است. هر کس در اين زمين حَدَثي و بدعتي ايجاد نمايد، و يا بر پادارنده حدثي و بدعتي را مأوي دهد، بر او باد لعنت خدا و فرشتگان و مردمان همگي! خداوند از وي قبول نکند انفاق مالي را، و نه فديه و بازخريدي را!
و کسي که در نسب، خود را به غير پدرش منتسب سازد، يا به غير مواليانش ببندد، بر او باد لعنت خداوند و فرشتگان و مردمان همگي! خداوند از وي قبول نکند انفاق مالي را، و نه فديه و بازخريدي را!
ذمّه و عهده‏داري جميع مسلمانان، حائز درجه واحدي از اهميّت است؛ براي برآوردن آن پست‏ترين آنان سعي و دنبال مي‏کند. پس کسي که نقض عهد با مسلماني کند و به وي غدر ورزد، بر او باد لعنت خداوند و فرشتگان و مردمان همگي! خداوند از وي قبول نکند انفاق مالي را، و نه فديه و بازخريدي را!»
و همچنين خطيب با سند خود از طارق روايت مي‏نمايد که گفت: ديدم علي عليه السلام را بر فراز منبر که مي‏گفت: «مَا عِنْدَنَا کِتَابٌ نَقْرَأهُ عَلَيْکُمْ إلاّ کِتَابُ اللهِ عَزّوَجَلّ وَ هَذِهِ الصّحِيفَةُ» وَ صَحِيفَةٌ مُعَلّقَةٌ فِي سَيْفٍ، عَلَيْهِ حَلْقَةُ حَدِيدٍ، َ وَ بَکَرَاتُهُ حَدِيدٌ، فِيهَا فَرَائضُ الصّدَقَةِ [7] قَدْ أخَذَهَا مِنْ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله. [8] «نزد ما کتابي نمي‏باشد که آن را براي شما بخوانيم مگر کتاب الله عزّوجلّ و اين صحيفه. ـ و صحيفه‏اي معلّق بر شمشيري بود که بر آن حلقه‏اي بود از آهن، و قرقره‏هايش از آهن بود. در آن واجبات مقدار پرداخت صدقات بود، که آن را حضرت از رسول خدا صلي الله عليه وآله اخذ نموده بود.»
شيخ محمود أبُورَيّه از اين کتاب بحث مفصّلي تحت عنوان: «حَدِيثُ صَحِيفَةِ عَلِيّ رضي الله عنه» نموده است. وي مي‏گويد: اين حديث را جماعت: احمد و شيخين و اصحاب سُنَن به الفاظ مختلفه نقل نموده‏اند.
امّا بخاري آن را از أبُوجُحَيْفَه در کتاب علم بدين لفظ روايت نموده است که:
قُلْتُ لِعَلِيّ: هَلْ عِنْدَکُمْ کِتَابٌ؟! قَالَ: لاَ إلاّ کِتَابُ اللهِ، أوْ فَهْماً أعْطَاهُ رَجُلاً مُسْلِماً، أوْمَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ!
قُلْتُ: وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ؟! قَالَ: الْعَقْلُ، وَ فِکَاکُ الأسِيرِ، وَ لاَ يُقْتَلُ مُسْلِمٌ بِکَافِرٍ! [9] .
«من به علي عليه السلام گفتم: آيا نزد شما کتابي وجود دارد؟! گفت: نه! مگر کتاب خدا يا فهمي که خداوند بر مرد مسلماني عطا فرمايد، يا آنچه در اين صحيفه مي‏باشد!
گفتم: در اين صحيفه چيست؟! گفت: عقل (شتري که صاحبان خون در کنار خانه مي‏بندند به عنوان ديه تا آن را از اقوام پدري قاتل به عنوان ديه خون خطائي از ايشان أخذ نمايند) و آزاد ساختن اسير، و اينکه مسلمان را در برابر کافر نمي‏توان کشت (خون مسلمان هم ارزش با خون کافر نيست)».
و در روايت کَشْميهَني «و أنْ لاَ يُقْتَلَ» آمده است تا آخر روايت. و در کتاب جهاد بدين لفظ آمده است که:
قُلْتُ لِعَليّ: هَلْ عِنْدَکُمْ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْوَحْيِ؟ إلاّ مَا فِي کِتَابِ اللهِ؟!
قَالَ: لاَ وَالّذِي فَلَقَ الْحَبّةَ، وَ بَرَأ النّسَمَةَ، مَا أعْلَمُهُ إلاّ فَهْماً يُعْطِيهِ اللهُ رَجُلاً فِي الْقُرْآنِ وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ؟!
قُلْتُ: وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ؟!
قَالَ: الْعَقْلُ، وَ فِکَاکُ الأسِيرِ، وَ أنْ لاَيُقْتَلَ مُسْلِمٌ بِکَافرٍ.!
«به علي عليه السلام گفتم: غير از آنچه در کتاب الله مي‏باشد، آيا در نزد شما از وحي آسماني چيزي هست؟! فرمود: نه! قسم به آن که دانه را شکافت، و روح را دميد، من چيزي از وحي را به ياد ندارم که بر من نازل شده باشد، مگر آن فهم و درايتي که خداوند به مردي عطا کند درباره قرآن نازل شده، و آنچه در اين صحيفه موجود است!
گفتم: در اين صحيفه چه مي‏باشد؟!
فرمود: عقل، و آزاد شدن اسير، و اينکه مُسْلِمي نبايد در مقابل کافري به قتل برسد!»
و در باب ديات بدين عبارت است: سَألْتُ عَلِيّا رضي الله عنه: هَلْ عِنْدَکُمْ شَيْ‏ءٌ مِمّا لَيْسَ فِي الْقُرْآنِ؟!
فَقَالَ: وَ الّذِي فَلَقَ الْحَبّةَ وَ بَرَأ النّسَمَةَ، مَا عِنْدَنَا إلاّمَا فِي الْقُرْآنِ، إلاّ فَهْماً يُعْطَي رَجُلٌ فِي کِتَابِهِ، وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ!
قُلْتُ: وَ مَا فِي هَذِه الصّحِيفَةِ؟! قَالَ: الْعَقْلُ، وَ فِکَاکُ الأسِيرِ. الخ.
و در باب حرم مدينه از کتاب حجّ از ابراهيم تَيْمي از پدرش بدين عبارت است:
مَا عِنْدَنَا شَيْ‏ءٌ إلاّ کِتَابُ اللهِ وَ هَذِهِ الصّحِيفَةُ عَنِ النّبيّ صلّي الله عليه [وءاله‏] وسلّم:
«الْمَدِينَةُ حَرَمٌ مَا بَيْنَ عَائرٍ إلَي کَذَا. مَنْ أحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً، أوْ آوَي مُحْدِثاً، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ؛ لاَ يُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لاَ عَدْلٌ.»
وَ قَالَ: «ذِمّةُ الْمُسْلِمِينَ وَاحِدَةٌ؛ فَمَنْ أخْفَرَ مُسْلِماً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَ يُقَبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لاَ عَدْلٌ.»
و در باب ذمّةالمسلمين از کتاب جزيه بدين عبارت است:
خَطَبَنَا عَلِيّ فَقَالَ: مَا عِنْدَنَا کِتَابٌ نَقْرَأهُ إلاّ کِتَابُ اللهِ وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ. قَالُوا: وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ؟!
فَقَالَ: فِيهَا الْجِرَاحَاتُ، وَ أسْنَانُ الإبِلِ، وَ الْمَدِينَةُ حَرَامٌ مَا بَيْنَ عَيْرٍ إلَي کَذَا. فَمَنْ أحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً أوْ آوَي فِيهَا مُحْدِثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلئکَةِ وَ النّاسِ أجْمَعِينَ، لاَ يُقْبَلُ مِنْهٌ صَرْفٌ وَ لاَ عَدْلٌ.
وَ مَنْ تَوَلّي غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ مِثْلُ ذَلِکَ. وَ ذِمَةُ الْمُسْلِمِينَ وَاحِدَةٌ؛ فَمَنْ أخْفَرَ مُسْلِماً فَعَلَيْهِ مِثْلُ ذَلِکَ.
و در باب «إثْمُ مَنْ عَاهَدَثُمّ غَدَرَ» (گناه کسي که معاهده ببندد و پس از آن غدر کند) بدين عبارت است: عَنْ عَلِيّ قَالَ: مَا کَتَبْنَا عَنِ النّبِيّ صلي الله عليه وآله إلاّ الْقُرْآنَ وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ: قَالَ النّبِيّ صلي الله عليه وآله:«الْمَدِينَةُ حَرَامٌ مَا بَيْنَ عَائِرٍ إلَي کَذَا، فَمَنْ أحْدَثَ حَدَثاً أوْ آوَي مُحْدِثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَيُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لاَ عَدْلٌ.
وَ ذِمّةُ الْمُسْلِمينَ وَاحِدَةٌ يَسْعَي بِهَا أدْنَاهُمْ. فَمَنْ أخْفَرَ مُسْلِماً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَيُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لاَعَدْلٌ. وَ مَنْ وَالَي قَوْماً بِغَيْرِ إذْنِ مَوَالِيهِ، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلئکَةِ وَالنّاسِ أجْمَعِينَ، لاَ يُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لاَ عَدْلٌ.
و در باب «إثْم مَنْ تَبَرّأَ مِنْ مَوَالِيهِ» (گناه کسي که از مواليان خود تبرّي جويد) بدين عبارت است: مَا عِنْدَنَا کِتَابٌ نَقْرَأُهُ إلاّ کِتَابُ اللهِ وَ غَيْرُ هَذِهِ الصّحِيفَةِ؛ وَ أخْرَجَهَا فَإذَا فِيهَا أشْيَاءُ مِنَ الْجِراحَاتِ وَ أسْنَانِ الإبِلِ وَ فِيهَا: الْمَدِينَةُ حَرَامٌ ـ الخ و مسأله ولاء، و به دنبالش مسأله ذمّه را مانند آنچه گذشت ذکر کرده است.
و در باب کراهت تعمّق و تنازع و غلوّ در دين از کتاب اعتصام بدين عبارت است:
خَطَبَنَا عَلِيّ علي مِنْبَرٍ مِنْ آجُرٍ فَقَالَ: وَاللهِ مَا عِنْدَنَا مِنْ کِتَابٍ يُقْرَأُ إلاّ کِتَابُ اللهِ وَ مَا فِي هَذِهِ الصّحِيفَةِ، فَنَشَرَهَا فَإذَا فِيهَا: أسْنَانُ الإبِلِ؛ وَ إذَا فِيهَا الْمَدِينَةُ حَرَمٌ مِنْ عَيْرٍ إلَي کَذَا، فَمَنْ أحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ.... وَ ذِمّةُ الْمُسْلِمينَ وَاحِدَةٌ يَسْعَي بِهَا أدْنَاهُمْ فَمَنْ أخْفَرَ فَعَلَيْهِ...
وَ إذَا فِيهَا: مَنْ وَالَي قَوْماً بِغَيْرِ إذْنِ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ...
(إلاّ أنّهُ قَالَ): لاَ يَقْبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً.
اينها مجموعه احاديثي بود که بخاري صاحب «صحيح» در اين مورد روايت نموده است؛ و چون مضامين آنها با همديگر متشابه و مُفادشان قريب است لهذا ما از ذکر ترجمه بسياري از آنها خودداري نموديم؛ زيرا معاني آنها از همان روايات اوّلين که نظاير و أشباه اينها بودند معلوم مي‏گردد.
سپس شيخ محمود أبُورَيّه مي‏گويد: و روايات مسلم و صاحبان سُنَن به معني روايات بخاري است. و مسلم تصريح کرده است به آنکه: دو حدّ مدينه عَيْر و ثَوْر (نام دو کوه) مي‏باشند.
و حافظ ابن‏حَجَر در ضمن گفتاري بر حديث عَلي رضي الله عنه از طريق ابراهيم تَيْمي از پدرش گفته است: آن صحيفه تحقيقاً مشتمل بوده است بر جميع آنچه وارد شده است. به معني آنکه هر شخص راوي از آن چيزي را روايت کرده است؛ يا به جهت آنکه حال او اقتضاي ذکر آن را داشته است نه غير آن را، و يا به جهت آنکه بعضي از راويان تمام آنچه را که در آن بوده است به خاطر نسپرده و حفظ ننموده‏اند، و يا به جهت آنکه نشنيده‏اند؛ و بدون شکّ منقولات ايشان در اين مورد نقل به معني است بدون التزام به لفظ، و بدين سبب است که در ألفاظشان اختلاف است؛ و راويان نگفته‏اند که: حضرت اين صحيفه را به تمامي برايشان قرائت نموده، يا از روي آن نوشته‏اند؛ بلکه (عباراتشان دلالت دارد) بر آنکه راوي آنچه را که در آن بوده است، يا بعضي از آن را از حفظ ذکر نموده است. و کسي که همه آن را يا بعضي از آن را برايشان قرائت نموده است، آنان آن را ننوشته‏اند؛ بلکه از حفظ آن را روايت نموده‏اند.
و بعضي از آن عبارت پيغمبر صلي الله عليه وآله است، و بعضي اجمال معني است مثل قوله: «الْعَقْلُ، وَ فِکَاکُ الأسِيرِ» زيرا که مراد از عقل، ديه قتل است و آن را به عقل اسم‏گذاري کرده‏اند به جهت آنکه اصل در آن شتري بوده است که آن را تعقيل مي‏نموده‏اند يعني با عقل و دهنه آن را در فضاي سرباز خانه مقتول يا عصبه او که مستحق ديه بوده‏اند مي‏بسته‏اند.
و أسْنَانُ الإبِلِ که در بعضي از روايات وارد شده است، معنيش آن چيزي است که براي سنّ‏هاي مختلف شتر ديه يا صدقه شرط مي‏گردد ـ الخ.
و محصّل کلام آن است که: ما احدي را سراغ نداريم که آنچه را در نصّ آن صحيفه آمده است بتمامه نوشته باشد و آن را از اميرالمؤمنين أخذ نموده باشد؛ و نه آنکه حضرت آن را به امر پيغمبر صلي الله عليه وآله نوشته باشد؛ به علّت آنکه در روايت قتاده از أبِي‏حَسّان وارد است که: حضرت چيزي شنيدند و نوشتند.
وَ إذَا کان لنا مِن کلمةٍ نُعَلّق بها عَلي أمرِ هذه الصّحيفة المنسوبة إلي عَلي رضي الله عنه با ملاحظه آنچه پيرامون آن روايات مختلفي در کتب حديث وارد است آن است که بگوئيم: ما اطمينان به رواياتي که در اين باره وارد است نداريم گرچه رواتشان صحيح باشند. و براي تو همين بس آنچه را که يافتي ابن‏حَجَر درباره اين روايات گفت.
و بازگشت شک و ترديد ما به آن است که: اگر عَلِي رضي الله عنه اراده مي‏فرمود تا از رسول خدا چيزي را که براي دين و مسلمين نافع بود بنويسد، براي وي اين کافي نبود که مثل اين صحيفه را که بنابر گفتارشان در غلاف شمشيرش جاي مي‏داد بنويسد؛ بلکه او هزاران حديث را که براي امور مهمّه مسلمين به کار مي‏آمد مي‏نوشت و او صادق بود در تمام چيزهائي که مي‏نوشت اگر اراده نوشتن مي‏نمود.
علاوه بر اينها، ما از روايات وارده در پيرامون اين صحيفه فائده بزرگي برديم؛ چرا که براي ما به ثبوت رسانيد که: چگونه جواز نقل به معني در روايت کار خود را کرد، و آن تحقيقاً ضرري عظيم بر دين و بر لغت و أدب بود همان طور که إنشاء الله قريباً اين مطلب را روشن خواهيم نمود. [10] .
منظور ما از آوردن اين روايات کثيره از «صحيح» بخاري به نقل اين مرد بيدار سنّي مذهب آن بود که: اصل تحقّق اين صحيفه بنابر روايت کثيره مخالفين، سندي است براي شيعه در کتابت و تدوين اميرالمؤمنين عليه السلام. و امّا اشکال او به اين نحو که ملاحظه شد وارد نيست؛ به علّت آنکه هر راوي گوشه‏اي از آن را روايت و ذکر نموده است و اين فقط درباره مسائل حدودِ ديات و جِراحات و نظائرها بوده است؛ و امّا جميع مسائل در امور مهمّه و مختلفه در کتاب «جامعه» بوده است که شرح و تفصيل آن گذشت همان طور که أبورَيّه خود بدان تصريح دارد، در آنجا که مي‏گويد: شيعه مي‏گويد: اوّلين کسي که حديث را گردآوري کرد و در أبواب مختلف مرتّب ساخت أبورافِع مولاي رسول الله بود؛ [11] و وي داراي کتابي است در سُنَن و احکام و قضايا. شيعه مي‏گويد: از أبو رافع مُقَدّم‏تر در ترتيب أبواب الحديث و جمع آن در أبواب کسي نيست. [12] .
و عالم کبير محمّد حسين آل کاشف الغِطاء نجفي در کتاب خود به نام «المطالعات و المراجعات و الرّدُود» [13] مي‏گويد: اوّل کسي که حديث را در اسلام تدوين کرد پسر أبو رافع کاتب اميرالمؤمنين عليه السلام و خازن او بر بيت المال بوده است. وليکن حقّ آن است که: اوّل کسي که تدوين حديث نمود، خود اميرالمؤمنين عليّ بن ابيطالب عليه السلام بود همچنانکه خبر صحيفه در صحيحين (صحيح بخاري و مسلم) بر آن دلالت دارد. [14] .
از جمله کلام أبُورَيّه بر صحيفه اميرالمؤمنين مطلبي است که آن را از سيّد رشيد رضا نقل مي‏کند. او مي‏گويد: نَخْتِمُ هَذَا الْموضُوعَ بِکَلِمَةٍ قَيّمَةٍ لِلْعَلاّمَةِ السّيّدِ رَشِيد رِضَا رَحِمَهُ اللهُ:
بعضي از خبرهاي واحد حجّت مي‏باشند بر کسي که ثابت شود نزد او و دلش بدان مطمئنّ گردد؛ امّا بر غير او حجّت نيست به طوري که براي وي واجب العمل باشد. و به همين علّت صحابه جميع احاديثي را که مي‏شنيدند و بدان دعوت مي‏شدند نمي‏نوشتند؛ با آنکه ايشان دعوت مي‏کردند به متابعت قرآن و عمل به آن وبه سنّت عمليّه متّبعه مبيّنه که قرآن را تفسير مي‏نمود؛ مگر مقدار قليلي از بيان سنّت مانند صحيفه علي رضي الله عنه که مشتمل بود بر بعضي احکام مانند ديه، و آزاد کردن اسير، و حرم قرار دادن براي مدينه مثل مکّه ـ تا آخر. [15] .
آري أبُورَيّه حقّ دارد، چرا که اين روايات را از مصادر عامّه همچون بخاري و مسلم تخريج کرده است؛ و عناد ايشان در حذف، و تقطيع، و تحريف، و إسقاط حديث اميرالمؤمنين عليه السلام به پايه‏اي است که امروزه بر احدي حتّي بر بسياري از علماء با انصاف اهل سنّت پوشيده نيست.
اگر أبُورَيّه در اين مطالب به کتب شيعه مراجعه مي‏کرد، به قدري براي وي روشن بود که کَالشّمْسُ فِي السّمَاء الضّاحِيَةِ خودش بدين حقيقت اعتراف مي‏نمود. همچنانکه رئيس المحدّثين صاحب دائرةالمعارف کبير شيعه جَدّنا الأعلي من جانب اُمّ الوالِد: محمّد باقر مجلسي قدس سره در کتاب «بحارالأنوار» از کتاب «بصائرالدّرجات» روايت کرده است از محمّدبن الحسين، از جعفر بن بشير، از محمّد بن الفضيل، از بَکربن کَرَب صَيْرفي که گفت: شنيدم حضرت امام صادق عليه السلام مي‏فرمود:
مَا لَهُمْ وَ لَکُمْ؟ وَ مَا يُرِيدونَ مِنْکُمْ وَ مَا يَعِيبُونَکُمْ؟! يَقُولُونَ: الرّافِضَةُ! نَعَمْ وَاللهِ رَفَضْتُمُ الْکِذْبَ وَ اتّبَعْتُمُ الْحَقّ. أمَا وَاللهِ إنّ عِنْدَنَا مَا لاَ نَحْتَاجُ إلَي أحَدٍ، وَالنّاسُ يَحْتَاجُونَ إلَيْنَا.
إنّ عِنْدَنَا الْکِتَابَ بِإمْلاَءِ رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله وَ خَطّ عَلِيّ عليه السلام بِيَدِهِ، صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً، فِيهَا کُلّ حَلاَلٍ وَ حَرَامٍ. [16] .
«درگيري شما و آنان در چيست؟! و چه از شما مي‏خواهند؟ و چه عيبي از شما مي‏گيرند؟! مي‏گويند: شما رافضي هستيد! آري سوگند به خدا شما دروغ را رفض کرديد! و از حقّ متابعت نموديد! سوگند به خدا تحقيقاً نزد ما چيزي است که با آن نيازي به احدي نداريم و مردم به ما نياز دارند!
تحقيقاً نزد ما کتابي است به املاء رسول الله صلي الله عليه وآله و خطّ علي عليه السلام با دست خودش. صحيفه‏اي است که طولش هفتاد ذراع است، و در آن هر حلالي و هر حرامي موجود مي‏باشد.»
و أيضاً در «بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از أبُوأرَا که روايت مي‏کند که گفت: ما با علي عليه السلام در مسکن بوديم و با رفقاري خود گفتگو داشتيم که: علي عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه وآله شمشير را به ارث برده است؛ و بعضي گفتند: بَغْلَةُ رَسُولِ الله را (استر او را) و بعضي گفتند: صحيفه‏اي را که در حمايل شمشير اوست؛ که ناگهان در اين حال که ما گرم سخن در او بوديم، او وارد شد و گفت:
وَ أيْمُ اللهِ لَوْاُنْشَطُ وَيُؤْذَنُ لَحَدّثْتُکُمْ حَتّي يَحُولَ الْحَوْلُ لاَ اُعِيدُ حَرْفاً.
وَ أيْمُ اللهِ إنّ عِنْدِي لَصُحُفاً کَثِيرَةً قَطَايِعُ [17] رَسُولِ اللهِ صلي الله عليه وآله وَ أهْلِ بَيْتِهِ، وَ إنّ فِيهَا لَصَحِيفَةً يُقَالَ لَهَا: الْعِيطَةُ؛ [18] وَ مَا وَرَدَ عَلَي الْعَرَبِ أشَدّ عَلَيْهِمْ مِنْهَا، وَ إنّ فِيهَا لَسِتّينَ قَبِيلَةً مِنَ الْعَرَبِ بَهْرَجَةً مَا لَهَا فِي دِينِ اللهِ مِنْ نَصِيبٍ.
«و قسم به خدا اگر با نشاط گردم و به من اجازه داده شود، براي شما در مدّت سال به قدري حديث بيان کنم تا سال سپري شود و سال ديگر درآيد و من در اين احاديث يک حرف را تکرار ننموده باشم!
و قسم به خدا نزد من صحيفه‏هاي بسياري است که آنها قطايع رسول اکرم صلي الله عليه وآله و اهل بيت او مي‏باشد، و در ميان آن صحائف، صحيفه‏اي است که آن را عِيطَة (عَبِيطَة) نامند؛ و بر عرب وارد نشده است حادثه‏اي شديد تر از آن صحيفه! در آن صحيفه وارد است که: شصت قبيله از عرب، مردم بدون ارزش و فرومايه هستند، که آنان بهره و نصيبي از دين خدا ندارند.»
مجلسي در بيان خود از «قاموس» نقل نموده است که: بَهْرَج به معني باطل و پست و بدون مقدار است. و بَهْرَجَة عبارت است از عدول به واسطه چيزي از جادّه معتدل به غير آن. و مُبَهْرِج از آبها به آبي گويند که: هرز آب است و کسي جلوي آن را نمي‏گيرد. و مُبَهْرِج از خونها به خون هَدر گويند. [19] .

پاورقی
******************************************************************
[1] پايان ص 279.
[2] و به موافق اين حديث به بخاري ج 1، ص 40 و جامع بيان العلم ج 1، ص 71 و شرح حديث در ارشاد السّاري ج 1، ص 166 و ص 167 و عمدة القاري ج 1، ص 561 و ص 562 و فتح الباري ج 1، ص 182 و شرح کرماني للبخاري مکتبه ظاهريّه حديث 52 آخر نصف أوّل مراجعه کن. [تعليقه‏].
[3] در طبقات کبير ج 6، ص 77 مشابه بعضي از فقرات و مخالف بعضي از فقرات ديگرش وارد است. [تعليقه‏].
[4] مثل اين روايت با لفظي قريب به آن از اعمش در ذمّ کلام وارد است. (هروي ص 163) [تعليقه‏].
[5] در تذکرة الحفّاظ ج 4، ص 63 روايتي مشابه بعضي و مخالف بعضي از فقرات اين حديث وارد است. [تعليقه‏].
[6] مثل اين خبر با اختصار از اعمش در تذکرة الحفّاظ ج 1، ص 3 آمده و در جامع البيان ج 1، ص 71 بدان تصريح دارد.
[7] مثل اين خبر با لفظي متقارب از شريک در ذمّ کلام هروي ص 263 وارد است و در آن است؛ و عليه سيف حليته من حديد و در آنجا خبر صحيفه ديگري است که نزد علي عليه السلام بوده است. (ردّ دارمي بر بشر مريسي ص 130) و توجيه النّظر ص 16 و ص 17 و خبر کتاب قضاء علي در توجيه‏النظر ص‏. 8 (تقييدالعلم طبع ثاني،نشر داراحياء السّنّةالنّبويّة ص 88 و ص 89).
[8] تقييد العلم ص 89.
[9] مع العجب محمد عجّاج خطيب در کتاب السّنّة قبل التّدوين ص 345 به اين حقيقت اعتراف نموده و گفته است: و قد اشتهرت صحيفة اميرالمؤمنين: عليّ بن ابيطالب التي کان يعلّقها في سيفه، فيها أسنان الإبل، و أشياء من الجراحات، و حرم المدينة، و لايقتل مسلمٌ بکافرٍ. و در تعليقه آن گويد: انظر مسند الإمام احمد ص 44 و 35 و 121 و 131 ج 2، و فتح الباري ص 83، ج 7، و رد الدّارمي علي بشر ص 130 و در تفسير المنار ج 6، ص 470 در ضمن تفسير آيه: يا أيّها الرّسول بلّغ ما اُنزل اليک من ربّک آورده است که: و از اين باب مي‏باشد آنچه در صحيحين وارد است از سؤال بعضي از مردم ازعلي مرتضي: هَلْ خصّهم الرّسول بشي‏ءٍ من الوحي أوعلم الدين؟! يعني اهل البيت. در اينجا سؤال أبوجحيفه را از حضرت و پاسخ وي را به همين منوال بيان مي‏نمايد.
[10] أضواءٌ علي السّنّة المحمّدية، أو دفاعٌ عن الحديث طبع سوّم دارالمعارف مصر، ص 94 تا ص 96.
[11] يعني أبورافع غلام رسول خدا بود، و اسم او أسْلَم بود در ابتدا بنده عباس بن عبدالمطّلب بود و او را به رسول اکرم بخشيد و او براي رسول الله منبري ساخت از أثْلُ الغَابَة. و کنيز رسول خدا: سَلْمي‏ در نکاح أبورافع بود و براي وي عبيدالله بن أبي رافع را زائيد که او کاتب اميرالمؤمنين عليه السلام شد. [تعليقه‏] (أثل درختي است شبيه طرفاء که داراي چوبي محکم است و از آن کاسه و بشقاب مي‏سازند. و غابه به معني نيزار است يعني از نوع درختي که نامش أثل بود و در نيزار روئيده بود).
[12] ص 27 و ص 28 از کتاب الشّيعة و فنون الإسلام لمؤلّفه سيد حسن صدر از علماي عراق، مطبعه عرفان، صيدا سنه. 1331 [تعليقه‏].
[13] ص 56 [تعليقه‏].
[14] أضواء علي السّنّة المحمديّة ص 272 و ص 379.
[15] أضواء علي السّنّة المحمديّة ص 272 و ص 379.
[16] بحارالأنوار از طبع کمپاني ج 7، ص 283، و از طبع حيدري ج 26، ص 36، حديث. 66 و بصائر الدّرجات ص 41.
[17] قطيعه به معني زمين خراج است و جمع آن قطايع.
[18] در نسخه بحار کمپاني عيطة، و در طبع حيدري عبيطة مضبوط است.
[19] همين مصدر، از طبع کمپاني ص 283، و از طبع حيدري ص 37، حديث. 67 و از بصائرالدرجات ص 41.




 تصویر 
پيامبر(ص) به على(ع) فرمود:
«انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ ».
« تو نسبت به من، به منزله هارون از موسى هستى جز اين‌كه بعد از من پيامبرى نيست».




أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا اللَّذَینِ خالَفا أمرَکَ وَ أنکَرا وَحـیَکَ

تصویر

[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “اميرالمومنين علي (علیه السّلام)”