خودتون بخونید و خودتون نتیجه بگیرید

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Junior Member
Junior Member
پست: 22
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸, ۲:۲۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 20 بار
سپاس‌های دریافتی: 44 بار

خودتون بخونید و خودتون نتیجه بگیرید

پست توسط Jamshid2100 »

 خودتون بخونید و خودتون نتیجه بگیرید  
 تصویر 


شاید که این جمعه بیاید و تکانی به این دل زنگ زده کنیم و شاید که باید راهی را که می رویم برگردیم و پشت سرمان را نگاهی کنیم شاید کج رفته باشیم.شاید آن راهی که رفتیم در مهر مهمان نباشد .شاید کج رفته ایم و در تاریکی این دل های سیاهمان خود گمشده ایم و خود نمی دانیم . که شاید خطا می رویم و نمی دانیم .شاید آنقدر خود را گرفتار دنیا کردهایم که امامان را فراموش کرده ایم و تمام وقتمان صرف دنیا می شود و یک لحظه یک نفس به خودمان بیاییم که کجاییم که هستیم و چه کاره ایم ؟ به دنبال چه می گردیم و در این صحرای بی آب و علف از معرفت به خدا و راهنما هر سرابی را آب می بینیم و به سوی آن چنان دوانیم اتقار مایه ی نجات است و سخت در اشتباهیم . شاید گنجشگ تو قفسیم که از آسمان به این بزرگی خبر نداریم و به این قفس خو گرفتیم .
شاید اگر در قفس هم باز باشد نیز مانند پرندگان قفسی به جای این آسمان قشنگ و فراخ و آزادی و حقارت و کوچکی و گناه را در قفس ترجیح دهیم . و خود را راضی از زندگی ببینیم و خبر نداریم که مانند مرغ سرکرده آنقدر دنبال امور دنیا دویده ایم که کارمان شده دویدن و خود خبر نداریم که ما مسلمانیم و فقط اسییر هوا ی نفس شده ایم . شاید آنقدر به خواسته های دلمان اهمیت می دهیم و آنچنان وابسته ی این قفس تنگ شده ایم که عظمت عقب در آسمان یادمان رفته به خفت و خواری تن داده ایم .


آنقدر با گناه و دنیا انس گرفته ایم که یادمان رفته خدا که بود اماش که بود ؟! یادم رفته و یادمان رفته که ما بال داریم و جوجه ی عقابیم که در منزلگاه پست با مرغ و خروس بزرگ شده ایم و که آنها بال پرواز ندارند و ما هم یادمان رفته و نمی دانیم که عقابیم و جایگاه ما در مراتب عالی آسمان هاست نه زمین پست با مرغ و خروس ها ! اگر از این پایین هم عقابی با عظمت در آسمان ببینیم حسرت عقاب بودن در آسمان بودن می کنیم و نمی دانیمخودمان عقابیم . به دان مرغ و خروس خو گرفتیم که هرزگاهی از آب گل آلود آب می خوریم و از شکار لذیذ عقاب بی خبریم . شاید آدم بودنمان یادمان رفته شاید شده ایم گرفتار دنیا که هر چقدر به سمت آن می رویم نمی رسیم و هر چقدر روی زمین گرد می دویم باز بد از مدت ها جای قبلی برگشته ایم ! شاید ندانیم که عقاب هر چه از زمین دورتر می شود منزلتش بیشتر و با غرور تر و هر روز در آسمان عالم چرخی می زند و حالی !
حال ما عقابان مرغ صفت آنقدر در زمین پست می چرخیم و چیزی نداریم . شاید باید به بلندی رویم و بال ها باز کنیم و جرآت پریدن پیدا کنیم و پرواز کنیم و آنچه در آسمان است روزی ما شود .
انسان مرغ باغ ملکوت است و یادمان رفته .شاید یادمان رفته که جایگاه روح در آسمان های عالم است نه این زمین خاکی اگر به دنبال دنیا باشیم مانند همان عقاب مرغ صفتیم که به چیز های بی ارزش رو زمین خاکی دل بسته ایم و هر چقدر به سمت و سوی دنیا می رویم به خواسته های نفس پاسخ می دهیم زمین گرد است اگر همان مسیر به صورت مستقیم طی شود بعد از مدت ها در همان جای اول خواهی بود ولی آسمان که جای و منزلت انسان است تمامی ندارد و پایانی ندارد کجا در کدامین مقاله ی علمی خوانده اید که فضای خارج زمین پایان دارد و آسمان پایانی ندارد و نهایتا بال ها را بگشایید و دل از این زمین پست بکنیم و به سمت بالا پرواز کنیم و به سوی خدا .
نقل قول از یک نویسنده :
چند روز پیش که که اتفاقاتی برام افتاد قصد کردم مرغ عشق رو آزاد کنم . با خودم گفتم حتما می پره میره در قفس رو باز کردم آروم آروم اومد بیرون و آسمون رو یه نگاهی کرد و بعدش هم برگشت توی قفسش .
برداشت نویسنده :
چون مرغ عشقم تو قفس به دنیا اومده بود فکر می کرد خونش همون قفسه و تمام هست ونیستش همونه و منم روزی رسونشم (خدا) . اسمون به این بزرگی و آزادی رو که دید اونقدر دلبستگی به این قفس تنگ و کوچیک داشت که که به قفس برگشن . شاید نه می دونست که بال پرواز داره و نه می دونست که که می تونه پرواز کنه و به همه جا بره و و آزاد باشه نه می دونست که یه مرغ عشقه !
توصیف انسان نیز همینه نمی دونه کیه و چوندر این قفس متولد شده و به این محل پست خو گرفته فکر می کنه زندگیش عمرش و هستش و همه چیزش اینجاست و به جای اینکه به دنبال خدا گرایی بره چسبیده به دنیا و پول و مقام و شهوت و ... اونقدر خواهان اونهست (بی ارزش) که لذت آسمونی بودن یا با خدا بودن رو فراموش کرده و لذات دنیا براش قشنگه به طوری که قفس رو به آسمون ترجیح می ده و ما ها هم همین طوریم جرا پریدن رو هم نداریم .!
پس کی می خوام اصلاح بشم پس کی می خوام به خودم بیام ؟کی می خوام خدایی بشم جوونیم داره میره و زمان می گذره کی می خوام یوسف زهرا رو ببینم کی می خوام با خدا باشم ؟ تا به کی می خوام دلمو خوش کنم به به چندتا صفحه ی سایت اینترنتی تا به کی می خوام به قیافم به تیپم به مدرک تحصیلی به وضع اقتصادیم و مقام پدرم و... دل خوش کنم آخه باسم چه فایده داره خدایا تو اگه از من راضی نباشی تمام دنیا باسه من به چه دردم می خوره اگر وابسته ی اینایی که گفتم باشم و هستم خدا خییلی بچه صفتم که میشه سرو یه بچه رو با یه شکلات شیره مالید و هزار تومانی که باباش بهش داده ازش بگیری !
آخه چقدر باید بدو ام تا تا به نفسم جواب بدم خدایا از این زمین خسته شدم تو باتلاق گناه هر لحظه بیشتر فرو میرم خدایا خود دستمو بگیر و بکش بیرون هلاک شدم به داد به این بنده ی گناهکارت برس آخه خدا یو سف زهرا که از من راضی نیست دلمو به چی خوش کنم خداد به دادم برس
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
به کدامین بازار به چند خرندم

 تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “صاحب الزمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف)”