از دست همه ناراحتم!! ولی حیف نیست در کنار تو از غم بگویم؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

از دست همه ناراحتم!! ولی حیف نیست در کنار تو از غم بگویم؟

پست توسط Labbaik »

 تصویر بسم الله الرّحمن الرّئوفتصویر  تصویر 

 ‹›یادداشت‌های تو با تو، هزار حرف برای گفتن‹› 

در خانه که هستم گرفتارم، رنجورم، دلشکسته‌ام، هزار غم و غصه در دل دارم، بغض گلویم را می‌گیرد و دوست دارم با صدای بلند گریه کنم، از دست همه ناراحتم، از هیچ چیز این دنیا خوشم نمی‌اید، نه از مردم دل ‌خوشی دارم و نه از خودم.تصویر

به اطرافم که نگاه می‌کنم تنها رنگ‌های تیره را می‌بینم، انگار تمام مردم شهر غمگین هستند، همه خسته‌اند و کلافه‌ و می‌خواهند کسی را پیدا کنند و سرش داد بکشند تا بلکه غم از دلشان بیرون رود. تصویر

در خانه که هستم بی‌آنکه بخواهم اشک از چشم‌هایم می‌اید.تصویر

  ناگهان به یاد تو می‌افتم، می‌دانم که می‌توانی آرامم کنی. 

به خودم می‌گویم الان می‌روم، کنارش می‌نشینم و همه غم‌ها و گرفتاری‌هایم را می‌گویم و از او کمک می‌خواهم، چرا در خانه گریه کنم؟
بلند می‌شوم و می‌روم پیش خودش و تا جا دارد اشک می‌ریزم آنقدر که دیگر حتی یک قطره اشک هم برای چشم‌هایم باقی نماند.تصویر

بلند می‌شوم و بهترین لباسم را می‌پوشم و بسیار آراسته به سویت حرکت می‌کنم. در راه هرچه می‌بینم و هر چه را می‌خواهم به تمام خواهش‌هایم اضافه می‌کنم و در یادم نگه می‌دارم تا به تو برسم و همه را یک‌جا برایت بگویم.

تو هم چاره همه را یک‌جا برایم می‌گویی. گرفتاری‌های ریز و درشت زندگیم زیاد است و مطمئنم گره تمام آن‌ها فقط به دست تو باز می‌شود.


وای چقدر باصفا!تصویر
چه شکوهی، چه عظمتی، چه جلالی!
چشم آدم سر شوق می‌اید، دل آدم دیگر نمی‌لرزد، چه سکوت دلنشینی به دل آدم می‌نشیند، چه عطر خوبی احساس می‌شود، چقدر زیباست این‌جا، چه آرامشی.

پایم را که داخل حرم مطهرت می‌گذارم آرام ِ آرام، می‌شوم، دلم از غصه تهی می‌‌شود، اشک از چشم‌هایم پرمی‌کشد، زردی رخسارم می‌رود لرزش دست و پایم هم، بغض از گلویم برداشته می‌شود و نفرتی که از دنیا در قلبم دارم به عشق بدل می‌گردد.

این‌جا دنیا زیباتر از همه‌جاست.تصویر
این‌جا زشتی‌های مردم خیلی آزارم نمی‌دهد، دیگر فریاد بلند رئیس اداره آن طرف خیابان ناراحتم نمی‌کند. از این که اجاره خانه‌ام عقب افتاده نمی‌ترسم. پرداخت مخارج سنگین زندگی را دیگر غولی بی‌شاخ و دم نمی‌بینم.

از امتحان، وحشت ندارم و حتی از اینکه کرایه ماشین گران شده یا که نرخ نان بالا رفته دیگر عصبانی نمی‌شوم، و این‌که می‌بینم کسانی هستند که به پول خون پدر زنده‌اند دلم را نمی‌شکند، یعنی می‌شکند ولی چون در کنار تو هستم خودم را ایمن می‌دانم هم از شر شیطان و هم از شر فتنه‌های این دنیا، و برای بقیه نیز امنیت را آرزو دارم.

 ‌جا هزارحرفی که برای گفتن داشتم از یاد بردم. حیف نیست در کنار تو از غم بگویم؟

به خدا حیف است عطر حرم پاکت را با بوی تعفن اندوهم ضایع کنم. 
 تصویر 

این‌جا که هستم به خودم دلداری می‌دهم و می‌گویم اگر تو غریبی، باکی نیست. ببین امام رضا هم غریب است، او غریب‌ترین غریب‌هاست، مسافری است که از دیاری دور به این سرزمین آمده است، عزیزانش را رها کرده و به امر خدا تن داده است. پس تو هم با درد غریبی سر کن، کفر نگو،

  ِ خدایت را مقصد بدان نه شهر و آبادی را.  

این‌جا که هستم و تو را که می‌بینم به خودم می‌گویم اگر تو گرفتاری و غم بر سینه‌داری باز هم باکی نیست. امامت را ببین، فرزند پاک موسی‌بن‌جعفر را که چه دردی را با خود به عمق خاک برده است. او را ببین که چگونه در دوری از عزیزان سوخت و باز به امر خدایش تن در داد و در غربت سر بر خاک نهاد.تصویر

این‌جا که هستم با دیدن تو آرام می‌شوم.

  خودم می‌گویم اگر این دنیا خوب بود که خدایت آن را به عزیزانش می‌داد،آن را به اهل بیت می‌ 

خدایی که بهترین چیزها را نثار پاکان عالم کرده است چگونه می‌تواند چیزی را از آن‌ها دریغ کند؟
پس دنیا خوب نیست، پایدار نیست، بی‌وفا است، دورنگی می‌آورد و بندگی را می‌برد، ناسپاسی بر زبان می‌نشاند و شکر از دل برمی‌دارد، تیرگی حاصل می‌کند و روشنایی را زایل می‌گرداند، قلب را اسیر هیچ می‌کند و آزادی دل را پر می‌دهد.

  دنیا را نداری چه باک؟ خدا را داشته باش. 

در خانه که هستم فکر می‌کنم غم و درد فقط برای من و دل من است، ولی این‌جا که می‌ایم، می‌بینم وای هزاران گرفتار زار به سوی کرم تو آمده‌اند، تصویر
هزاران بیمار خود را به پنجره فولاد تو بسته‌اند و هزاران چشم برای اجابت تو دریا شده‌اند، هزاران دل با گفتن یک التماس دعا به سوی حرم پاک تو پرواز کرده‌اند.

همه عاشق تو هستند دوست و دشمن، چه آن‌ها که خدا را دوست دارند و چه آن‌ها که از مهر خدا فراری‌اند. تو در دل همگان جای داری و بی‌جهت نیست که به رضا ملقب گشته‌ای، ای پسندیده خدا.


در حرمت ملایک جمعند ای سرپرست دین خدا، پس دل‌ها شادند.
در حرمت انبیا حاضرند ای دعوت‌کننده به دین خدا، پس دل‌ها شادند.
در حرمت ای سلطان طوس پاکان در ثنایند، پس دل‌ها شادند.

  هم شادم آن‌جا که تو هستی زیرا که تو نور خدایی آن‌جایی که زمین تاریک است،  

تو وارث آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی و محمدی.تصویر

هر روز در حرمت شادم و امروز شادتر، که روز میلاد توست. امروز که حجت خدا پای بر زمین گذاشته است همه‌جا غرق نور است و از آن نور من نیز شادترم. و بی‌اختیار اکنون که خیره به حرمت هستم هم‌صدا با ملایک می‌گویم:


  علیک یا وارث محمدرسول‌الله،

السلام علیک یا وارث امیرالمومنین علی‌ولی‌الله و وصی‌رسول‌ رب‌العالمین،

السلام علیک یا وارث فاطمه‌الزهرا، السلام علیک یا وارث‌الحسن والحسین سیدی شباب اهل‌الجنه.تصویرتصویر 



 :مریم  
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “امام رضا (علیه السّلام)”