اعوذبالله من نفسی
اي كـه مـرا پـرورده اي
بـر درگـهـت آورده اي
بـابـنـده بـي شـرم خـود
يـارب صـبـوري كـرده اي
اي كـه صـبـوري و حـلـيـم
گـر چـه نـكـردم جـز جـفـا
از تـو نـديـدم جـز وفـا
راضـي مـشـو بـار دگـر:AA:
مـن جـا بـمـانـم اي خــــــــــــــــدا
يـارب بـه حـق مـصـطـفـي
بـه حـرمـت آل عـبـا
بـنـمـا گـذر از جـرم مـا
تـو را بـه جـان مـرتـضـي
غـرق گـنـاهـم اي خــــــــــدا
بـنـگـر بـه آهـم اي خـــــــــدا
درد مـرا بـنـمـا دوا
ديـگـر نـدارم آبـرو
امـا مـنـو يـك آرزو
قـلـب مـرا ده شـسـتـشـو
تـا كـه شـوم پـاك از قـضـا
جـان عـلـي و آل او
مـا را بـبـر دنـبـال او
قـلـب مـرا كـن مـال او
كـز او نـگـردم مـن جـدا
يـــاربــنـــااغــفــرلــنـــا
-*-*-*-*مناجات*-*-*-*-
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
اللهم عجل في فرج مولانا صاحب العصر و الزمان و اقم به الحق و ادحض به الباطل
خبر آمد خبری در راه است *** سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید *** پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم *** بر در سلطان خوبان می روم
میروم بار دگر مستم کند *** بیسر و بیپا و بیدستم کند
میروم کز خویشتن بیرون شوم *** در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را *** بر که بسپارد زمام خویش را
با همهی لحن خوش آواییم *** در به در کوچهی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر *** نغمهی تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی *** محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایهی ما میشدی *** مایهی آسایهی ما میشدی
هر که به دیدار تو نایل شود *** یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد *** سینهی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت *** شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است *** نامهی تو خط امان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب *** در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم *** تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما *** کی و کجا وعدهی دیدار ما
دل مستمندم ای جان، به لبت نیاز دارد *** به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم *** تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم
ببوسم خاک پاک جمکران را *** تجلی خانهی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است *** سر خوش آن دل که ار آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید *** پرده از چهره گشاید...شاید
اللهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم عجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل لولــــــــــــیک الفرج
منتظران خورشید
خبر آمد خبری در راه است *** سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید *** پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم *** بر در سلطان خوبان می روم
میروم بار دگر مستم کند *** بیسر و بیپا و بیدستم کند
میروم کز خویشتن بیرون شوم *** در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را *** بر که بسپارد زمام خویش را
با همهی لحن خوش آواییم *** در به در کوچهی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر *** نغمهی تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی *** محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایهی ما میشدی *** مایهی آسایهی ما میشدی
هر که به دیدار تو نایل شود *** یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد *** سینهی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت *** شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است *** نامهی تو خط امان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب *** در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم *** تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما *** کی و کجا وعدهی دیدار ما
دل مستمندم ای جان، به لبت نیاز دارد *** به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم *** تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم
ببوسم خاک پاک جمکران را *** تجلی خانهی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است *** سر خوش آن دل که ار آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید *** پرده از چهره گشاید...شاید
اللهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم عجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل لولــــــــــــیک الفرج
منتظران خورشید