مرثيه براي امام موسي بن جعفر الکاظم عليه السلام

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 291
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶, ۲:۰۴ ب.ظ
محل اقامت: همين نزديکي ها جنب دلهاي شما
سپاس‌های ارسالی: 139 بار
سپاس‌های دریافتی: 424 بار

مرثيه براي امام موسي بن جعفر الکاظم عليه السلام

پست توسط yeganeh »

یا موسی بن جعفرالکاظم

ناله ای سوخته از سینه سوزان آید

وین نوائیست که از گوشه زندان آید

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت

شبو روزش به نظر تیره و یکسان اید

های هارون که گرفتار تو شد موسی عصر

شب و روز تو و او هر دو به پایان اید

سالها این پسر فاطمه مهمان تو هست

هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

همدم آن پدر پیر زچندین اولاد

طفل اشکی است که از دیده به دامان آید

امشب از غربت او سلسله هم می نالد

که آن جگر سوخته را عمر به پایان اید

کندو زنجیر از آ« جان بزندان مأنوس

نکشد دست اگر بر لب او جان آید

گرچه این زمزمه خاموش شود تا به ابد

بانگ مظلومیش از سینه باران اید



===//===//===//===//===//===



چشم گردون در عزاى موسى جعفر گريست

ديده خورشيد بر آن ماه خوش منظر گريست

گرچه او پروانه حق بود امّا همچو شمع

در مناجاتش ز هجر دوست پا تا سر گريست

ژرف زندان بهر او معراج قرب دوست بود

عاشق صادق ز هجران رخ دلبر گريست

گه به ياد مادرش زهرا فغان از دل كشيد

گاه بر مظلومى شير خدا حيدر گريست

ديده عشاق از داغ امام عاشقان

در دل صحراى غم يك آسمان اختر گريست

حضرت معصومه زين ماتم فغان از دل كشيد

در مدينه از غم مرگ پدر دختر گريست

در عزاى ناخداى فلك تسليم و رضا

پور دلبندش رضا در موج غم گوهر گريست

«حافظى» شمع وجودت آب شد از اين الم

آتشين طبعت ز نوك خامه بر دفتر گريست




///==///==///==///==///==///==///




راحتم كن دگر اى حبيبم ، من غريبم ، غريبم ، غريبم

من كه بى جرم و گناهم

گشته زندان قتلگاهم

موسى جعفرم ،: غريبم

هفتمين رهبرم ، من غريبم

من غريبم ، غريبم ، غريبم

خورده ام بس تازيانه

گشته ام سير از زمانه

رخ نهادم چون غريبانه

روز و شب بر خاك زندان

زين جهان ميروم سوى داور

در جنان ميروم نزد مادر

من غريبم ، غريبم ، غريبم

من به هجران مبتلايم

راحتم كن از بلايم

خواهم هر دم از خدايم

ديدن روى رضايم

اى رضا جان من اى رضا جان

نور چشمان من اى رضا جان

من غريبم ، غريبم ، غريبم


راحتم كن دگر اى حبيبم ، من غريبم ، غريبم ، غريبم

من كه بى جرم و گناهم

گشته زندان قتلگاهم

موسى جعفرم ،: غريبم

هفتمين رهبرم ، من غريبم

من غريبم ، غريبم ، غريبم

خورده ام بس تازيانه

گشته ام سير از زمانه

رخ نهادم چون غريبانه

روز و شب بر خاك زندان

زين جهان ميروم سوى داور

در جنان ميروم نزد مادر

من غريبم ، غريبم ، غريبم

من به هجران مبتلايم

راحتم كن از بلايم

خواهم هر دم از خدايم

ديدن روى رضايم

اى رضا جان من اى رضا جان

نور چشمان من اى رضا جان

من غريبم ، غريبم ، غريبم







[External Link Removed for Guests]





[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “شعر”