[align=center]به نام
گر نيايي ...
[External Link Removed for Guests]
گر نيايي فقير مي ميرم
مثل دنيا حقير مي ميرم
چون کبوتر که در قفس حبس است
تک و تنها اسير مي ميرم
اي شکوه ترنم باران
در فراقت کوير مي ميرم
در ديار دلم زمين لرزه است
زير آوار پير مي ميرم
بي تو زجرآور است جان کندن!
واي بر من؛ چه دير مي ميرم!
تو بيا، مي خورم قسم به خدا
چون بگويي بمير، مي ميرم
«مهديا» اي تمام هستي من
گر نيايي فقير مي ميرم...
----------------------------------------------------------
شعری از:فاطمه معين زاده_ با اندکی تصرف
«گر نيايي فقير مي ميرم...»
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 1668
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3099 بار
- سپاسهای دریافتی: 5474 بار
«گر نيايي فقير مي ميرم...»
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند