اشعار طنز و خنده دار

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

  چه اکثر پست های بنده در سایت توبه هم آورده شده اما چون این سایت تازه شروع به کار کرده تصمیم گرفتم برای احیای امر " ادخال السرور فی قلوب المومنین " اشعار طنز در این جا هم جمع آوری شود در ضمن از دوستان تقاضا دارم اگر شعری دیدند که ممکن است به درد بخورد اینجا بنویسند. 
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
آخرین ويرايش توسط 1 on Hamed_53, ويرايش شده در 0.
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

عزیز ترین دوستم محمد برزگر فتحی عاشق اشعار لب و لوچه ایه. دعوتش کردم بیاد این سایت رو ببینه . خدا کنه هم اون هم همه خوننده ها خوششون بیاد.

لب هم لب آن یار خوش اندام قدیمی
مانند لبو قرمز و سوزان و صمیمی

لب بود به اندازه ی بشقاب پر از گوشت
لب بود به مقدار غذاهای رژیمی

لب ها ولی از دیده ی اغیار نهان بود
لب های مسلمان و مسیحی و کلیمی

لب ها همه در معرض دید همگان است
امروز نمانده ست حیایی و حریمی

لب ها شده زیتونی و نارنجی و آبی
لب ها شده تزریقی و دندان شده سیمی

آن خال که بالای لب یار عیان است
فی الفور شود پاک به انگشت نسیمی

با یاری جراحی زیبایی صورت
جر داده لب خویش به اوضاع وخیمی

لب را شتری کرده که یعنی مد روز است
ای غنچه دهان ! نیست تو را عقل سلیمی

هر چند که برخی به من ایراد بگیرند
کاین قافیه خبط است ، ‌‌چه یایی است ؟ چه میمی ؟

اما نتوان هیچ نگفت از لب معشوق
بگذار که ایراد بگیرند چه بیمی ؟




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

پیراهن و گیسوی جلفم را که دیدند
با مهربانی گیسوانم را بریدند

من ظاهراً بودم ز اشرار حرامی
ممنونم از نیروی خوب انتظامی

یک روز جین پوشیده بودم او مرا دید
در ضمن او با صورتی بی مو مرا دید

فرمود: از تدریس محرومی برادر
با این قیافه مثل خانومی برادر

گفتم چرا؟ فرمود: چون ضد نظامی
گفتم: برادر! این چه بهتانی ست خامی؟

حتی اگر چیزی که گفتی بنده باشم
سیبیلهایم را هم اکنون می تراشم

آن گونه ای که دخترم را دوست دارم
هم رهبرم هم کشورم را دوست دارم

این مته را بیهوده بر خشخاش مفشار
فرمود پس معتاد هم هستید انگار!

ضد نظام و ضد دین معتادهم روش
گفتم :عجب گیر...برادر گفت :خاموش!

دیدم هوا پس می شود پیش اوفتادم
گفتم: خداحافظ برادر خانه زادم

حالا که قانون شما را نقض کردم
شاید ز بیکاری فرار مغز کردم!

هر چند بیکاری از ایران رخت بسته است
اما وجود یک نفر بیکار بست است

تا غرب با (بی بی سی) و (سی بی اس)خویش
بر ضد ایران شایعا تش را برد پیش

رفتم فرار مغز بنمایم به کابل
دیدم که ممنوع الخروجم بنده بالکل

رفتم مسافرکش شوم ماشین ندارم
ماشین خریده ام ولی بنزین ندارم

رفتم سر بازار پالانی خریدم
شب آمد از درد کمر عر می کشیدم

رفتم قاچاقچی هم شدم اما کساد است
چون دست در این صنف بیش از حد زیاد است

اکنون که بیکارم هزاران چشم بیکار
می بیندم در شکلهای نابهنجار:


**************************
رد می شدم از کوچه ای یارم مرا دید
با همسرم بودم که دلدارم مرا دید

یک روز فحش خواهر و مادر شنیدم
آن روز از بخت بدم خارم مرا دید

یک بار انگشتم درون بینی ام بود
از باجناق خویش بیزارم مرا دید

بعد از هزار و بوق و اندی سال یک بار
وامی گرفتم که طلبکارم مرا دید

انداختم پایین سرم را مثل یک گاو
فهمیده بود از پول پروارم مرا دید

می خواستم پیژامه ام را در بیارم
همسایه ی آن سوی دیوارم مرا دید

از ترس فریادی برآورد از جگرگاه
چون از مقابل بنده پندارم مرا دید!

انگار من از کودکی بیکار بودم
یادم میاید که پرستارم مرا دید

پیش نگاهش از خجالت سرخ گشتم
وقتی که بعد از ختنه شلوارم مرا دید

حرف سیاسی میزدم با سایه ی خویش
ای وای برمن! موش دیوارم مرا دید

می دادم از زور خوشی داد خوشی را
در خلوت خود حیف دادارم مرا دید

آه از ردیف دست و پا گیر« مرا دید»
بگذارتا دست ازتو بردارم «مرا دید»
*****************************

البته در ایران گزینش اینچنین نیست
این مورد از پرونده های حزب نازی ست!

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

این اثر در سومین جشنواره طنز مکتوب حائز رتبه سوم شد . از آقا سعید

بچه كه بودم به من آموختند
فحش نبايد بدهي گوسفند

بي ادبي بوده از اين خانه دور
حرف ركيكي نزني بي شعور

بچه ي همسايه به من فحش داد
پند پدر مادرم آمد به ياد

بر دهنش مشت ادب كوفتم
البته با غيظ و غضب كوفتم

شب كه پدر قصه ي ما را شنيد
نوبت آموزه دوم رسيد

پاي مرا بست به يك ريسمان
بر كفل و بر كف پايم زنان –

گفت نبايد به كسي زور گفت
من چه كنم با توي گردن كلفت

بچه كه بودم پدرم ياد داد
عشق بورزم به نبات و جماد

عشق به سوراخ ازن في المثل
عشق به بوي خوش زير بغل

عشق به انسان و طبيعت ، گياه
عشق به ارتش به بسيج و سپاه

عشق به هم نوع ولو دشمنت
عشق به هر كس شده ، حتي زنت

عشق به مفرد به مثني به جمع
عشق به اينها كه رساندم به سمع

تربيتم سير صعودي گرفت
هيكل من رشد عمودي گرفت

ريش و سبيلي به هم آميختم
زشت شدم تيغ زدم ريختم

ريختم از صورت خود پشم را
باز عيان كرد پدر خشم را

فرصت اندرز و نصيحت نبود
چاره به جز فحش و فضيحت نبود

گفت: پسر ريش تراشيده اي
نفله ! مگر دختر ترشيده اي

كافر حربي شده اي ظاهرا
قرتي و غربي شده اي ظاهرا

بر سر اين صورت صافت مباد
مورچه اي مي بكند بكس باد

صورت سيرابي و بي ريش تو
عين حرام است و نجس ، دور شو

تا نشدي مومن و اهل ثواب
زير پل و روي مقوا بخواب

رفتم و ريشم كه به زانو رسيد
برگشتم پيش پدر رو سپيد

ديد كه تي شرت به تن كرده ام
پارچه اي زرت به تن كرده ام

گفت: مگر پارچه كم داشتي
لخت و پتي آمده اي آشتي

اين كه شمايي پسر بنده نيست
كسوت كفار برازنده نيست

پيرهن و دكمه ي تقوات كو؟
سبحه و انگشتر و اينهات كو؟

هيزم دوزخ شده اي نره خر
زود برو پيرهني نو بخر

مختصري بود ز بسيارها
اين همه مشتي است ز خروارها

منحني تربيتم رشد كرد
حيثيت و شخصيتم رشد كرد

حاصل اين شيوه ارزنده ، من
اين من خوش ذوق ولي بد دهن...


جنبه هجو این شعر یادمون باشه
ایشون در جواب انتقادهای احتمالی پیشاپیش میگن

نه روشنفکر ملعون پلیدم
نه با چاقو دماغی را بریدم

به قرآن بنده بی تقصیر هستم
«امامی» نیستم اما سعیدم!
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

شعر تقریبا معروف گلنار از آقای سعید بیابانکی عزیز در دو پست


حاج قربان علی سلام علیک
پسر جان علی سلام علیک

نام بنده غلام می باشد
خدمتم هم تمام می باشد

رشته ام هست کارگردانی
ولی از منظر مسلمانی

چند سالی است در بلاد فرنگ
طی یک ارتباط تنگاتنگ

با اجانب شبانه محشورم
چه کنم از بلاد خود دورم

دشمنم با سکانس های لجن
مرگ بر سینمای مستهجن

راستی از دهاتمان چه خبر
از رفیقان لاتمان چه خبر

گاوها و خرانتان خوبند؟
همسر و دخترانتان خوبند

چه خبر از نگار من گلنار
لعبتی زیر چادر گلدار

یاد آن چشم های نیلی او
طعم لب های زنجفیلی او….

اخوی ها چطور می باشند
باز هم تخم کینه می پاشند؟

عمه ها خاله ها همه خوبند
گاو و گوساله ها همه خوبند

راستی حال درد سر دارید
از سیاست شما خبر دارید ؟

از شب و شعر و شاعری چه خبر؟
راستی از جزایری چه خبر؟

نان سر سفره ها فرستادند
راستی پول نفت را دادند؟

کسی آنجا نیوز می خواند
افتخاری هنوز می خواند ؟

خادم این بار کشتی اش رابرد
حسنی کوله پشتی اش را برد ؟

رفته آیا به سمت بهبودی
حرکات سهیل محمودی !

درج این نکته هست قابل ذکر
نیستم بنده هیچ روشنفکر

گرچه من چارقل نمی خوانم
شاملو هم به کل نمی خوانم

شعر اهل قبور هم ایضا
بوف بینا و کور هم ایضا

من مجلات زرد می خوانم
من سگ ول نگرد می خوانم

کار کی با براهنی داریم
ما که نسرین ثا منی داریم

خاتمی ماتمی مرا سننه
یا کیارستمی مرا سننه

گاه و بیگاه سینما بد نیست
اندکی حاتمی کیا بد نیست

سینمای یه قل دو قل خوب است
ایرج قادری به کل خوب است

رشته ی من زبیخ و بن الکی است
عشق من سینمای ده نمکی است

جان من حرف مفت را ول کن
فکرما باش و فکراین دل کن

چه قدر صاف و ساده اید هنوز
شوهرش که نداده اید هنوز

پس پریشب باهاش چت کردم
جان قربان علی غلط کردم

به خدا وب نداشتیم اصلا
عربی می نگاشتیم اصلا

انت فی قلبی ایها الگلنار
فقنا ربنا عذاب النار

حبک فی عروق در جریان
همه حتی الورید و الشریان

انت فی چادری شبیه هلن
فتشابه به صوفیای لورن

عشق ما هست سمعی و بصری
به خدا عین حوزه ی هنری

من هم اینجا به کار مشغولم
در پی جمع کردن پولم

رانت خواری نمی کنم اصلا
خرده کاری نمی کنم اصلا

گرچه این سرزمین پراز کفر است
به خدا آک مانده ام در بست

یادتان هست در شلوغی ها
با زنان دست داد آن آقا ؟

همه جا داشت بل بشو می شد
مملکت داشت زیر و رو می شد

گرچه این زن عزیز شد دستش
ولی آن مرد جیز شد دستش

نامه اینجا به بعد شطرنجی است
به گمانم که قا فیه گنجی است …!

بگذریم از دهات می گفتیم
از خر مش برات می گفتیم

راستی جان علی خرش زایید
کل حسن زن برادرش زایید؟

چه خبر از صفای گندمزار
نه ولش کن دوباره از گلنار

بنویسیم و حال و حول کنیم
وقت آن است ما قبول کنیم

مملکت زوج خوب می خواهد
زن و مردی بکوب می خواهد

دست در دست هم نهند زیاد
میهن خویش را کنند آباد

هی به همدیگر اعتماد کنند
جمعیت را فقط زیاد کنند

بعد هم با جناب عزراییل
بشتابند سوی اسراییل

همه در دست شاخ افریقا
یورش آرند سمت امریکا

هرکجا که صلاح می دانند
میخ اسلام را بکوبانند

غرض از این بیاض طولانی
دو کلام است و نیک می دانی

مادرم می رسد به خدمتتان
هم سلامی و هم زیارتتان

گفته ام حلقه ای بیارد او
سنگ بر بافه ای گذارد او

تا غلام از فرنگ برگردد
مهر گلنار بیشتر گردد

چند خطی برای من کافی است
حاج قربان زیاده عرضی نیست ….
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

اول نامه ام به نام خدا
هست قربان علی غلام خدا

جانم اینجا که نامش ایران است
کارگردان شدن که آسان است

ای جوان جعلق بیعار
رفته ای در دیار استکبار؟

با توام ای جوان دختر باز
پسر صادق سماور ساز

ازهمان ابتدا شناختمت
تو بگو از کجا شناختمت

نامه ات چون نداشت بسم الله
گفتم این هست کافری گمراه

تو اگر شاملو نمی خوانی
اسم اورا چطور می دانی

اسم اورا نبر که کافربود
تو گمان می کنی که شاعر بود

گرکه مهمان به خانه ارد او
دشنه در دیس می گذارد او

جان من میهمان حبیب خداست
تازه او اسم خانمش آیداست

توی ایران ادیب خیلی هست
مثلا مهدی سهیلی هست

آن همه شعرهای با مفهوم
نوربارد به قبر آن مرحوم

تو درآن سوی تنبلی کردی
انقلابات مخملی کردی

با توام ای جوان مسئله دار
دست از روستای ما بردار

درس پر زرق و برق می خوانی
رفته ای غرب و شرق می خوانی

تربیت رفته پاک از یادت
حاجی ام هست جد و ابادت

من همان مشتی ام و می باشم
من به زخمت نمک نمی پاشم

حیف گلنار من که با توی خر
بشود در فرنگ هم بستر

رفته ای توی " روم" نصف شبی
تازه بلغور می کنی عربی

من از این روستا اگر برهم
عربی هم به تو نشان بدهم

می فرستم تو را به رسم ادب
هدیه ی کوچکی مناسب شب

می گذارم به جعبه ای گلدار
چند صابون خوشگل گلنار

هیچ جایت نمی زند شوره
هست این هدیه چند منظوره

راستی دختر چو دسته گلم
تر گل و ورگل و تپل مپلم

فکر یک اب و نان بهتر کرد
رفت از این روستا و شوهر کرد !
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد!
بي خبر بود كه ما مشترك كيهانيم
--------------------------------------------------------
مشكل خويش بر پير مغان بردم دوش
گفت:دنياشده از مشكل پر،اين هم روش!
--------------------------------------------------------
- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به دستش مي دهم كاري كه بار آخرش باشد!
--------------------------------------------------------
چه خوش صيد دلم كردي بنازم چشم مستت را
ولي از روي پايم خواهشاً بردار دستت را!
--------------------------------------------------------
فكر كن نان بشود باز يكي شش تومان
ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد!
--------------------------------------------------------
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
اگر چه له شود اما شكايتي نكند!
--------------------------------------------------------
عاشقان را بر سر خود حكم نيست
ور نه فكر چتر در باران كنند!
مي شود آخر گراني ريشه كن
دلبران گر ناز را ارزان كنند
--------------------------------------------------------
كلنگ توسعه بوسيد تربت قم را
كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند!
--------------------------------------------------------
شهر ما قم یه بیمارستان داره به اسم نکویی که هر چی از کرامات و معجزاتش بگم کم گفتم. چقدر آدم عمودی رفتن اون تو افقی رفتن سینه قبرستون

سعديا مرد نكو نام نميرد هرگز
مرده آنست كه او را به نكويي ببرند !
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

گلش پرپر، دو کفشش پاره فوتبال
عجب وضعش فلاکت باره فوتبال

شبیه رینگ بوکسه بی تعـــــارف
که بعضاً عرصـــه‌ی پیکاره فوتبال

هِدش تو صورت و تکلش رو ساقه
پر از کارت و پر از اخطاره فوتبال

به یمن ماهواره از ســــــر شب
الی صبح سحــــــــر بیداره فوتبال

سر ظهری کمی می خواد بخوابه
که گیج از صوت نا هنجاره فوتبال

از این غوغای تانک و توپ و.. غیره!
نوار چرتهـــــــــــایش پاره فوتبال

تو گوشِت پنبه کن مشدی که امروز
پر از فحش و پر از لیچاره فوتبال

همش گل می کنن، انگاری شوتن
چــه مسئولان توپی داره فوتبال

مدیریت که کشکی شد عزیزم
بکش آه و بگو : بیچـــــاره فوتبال
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

سمنـــــــــــــــد کهکشانهــــــــایم، امیدم!
مـــــــــــــرا پرتـــــــــــاب کردند و پریــــدم

چنــــــــــان اوجی گرفتم در سمـــــــــاوات
که دست آخــــــر به قیمتهــــــــا رسیدم!




ز هجرم چشم زهـــــره خون فشان است
دل ناهیــــــــــد در ســــوز نهـــــــــان است

چنان از عشـــــــــق مــــــن بی تاب گشته
که شمسی بهر من منظومه خوان است!




پریشب دُبّ اکبــــــــر بــــــــا قمـــــــــر بود!
دلم را خنده هــــــــاشــــــــان نیشتر بود

برایش چشــــــــــم غرّه رفتــــــــــم از دور
ولی در خــــــــرس گنده بی اثـــــــــر بود!!


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

Re: اشعار طنز و خنده دار

پست توسط Hamed_53 »

جـــــان به قربـان انرژی تـو کردم، هسته!
تــــا شوم ذرّه و دور تـــو بگردم، هسته!

رونوشتی شده از کیک غنی ســازی تـــو
در فراقت بنگــر ایــــن رخ زردم، هسته!

دم به دم ورد زبانم شدی و افزون تر
یادت آرامش جانم شده هـر دم، هسته!

نفت یا گــــاز مرا نیست،دمت گرم، بیــا!
تو مگـر گرم کنی خــــانه‌ی سردم، هسته!

یعنی ای درد و بلایت به سرم، مرحمتی
مرهمی باش و بخـــور باز به دردم، هسته!

خواهش من ز تو عمریست که صلح آمیز است
چون عمو ســـــام نه دنبال نبردم، هسته!

مرد میدانم و پـــــــا پس نکشم از میدان
دست بردارم اگر از تــــو نه مَردم، هسته!

با تو تا قلّه ی توفیق به ســـر خواهم رفت
جان تــــــو بنده خــــــودم کوهنوردم، هسته!

عمر من طی شده در طرح غنی سازی طنز
نرسیده است نطنـــــز تــــو به گردم، هسته!

چشم بد دور ، ببین بنـــــــده ز طبع اتمی
توی این شعر انرژیک چــــه کردم، هسته!!
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ٌٌٌٌٌٌhttp://www.tobeh.org
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “شعر”