بسم الله الرّحمن الرّحیم
« در شهادت صادق آل محمد (ص) »
زين ماتمي كه چشم ملايك ز خون ، ترست *** گويا عزاي صادق آل پيمبرست
يا رب چه روي داده، كزين سوگ جانگداز *** خلقي پريش خاطر و ، دلها پر آذرست
مُلك و مَلك به ناله و افغان و اشك و آه *** چون داغدار ، حضرت موسي بن جعفرست
خون مي رود ز فرط غم از چشم شيعيان *** زيرا كه قلب عالم امكان مكدرست
منصور، شاد گشت ز قتل خديو دين *** اما به خُلد ، غمزده زهراي اطهرست
او گرچه كشت خسرو دين را ولي به دهر *** نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن در نداد بر ستم و ، اين كلام نغز *** بر پيروان حق و عدالت مقررست
آزاد مرد ، تن به زبوني نمي دهد *** مرگ از حيات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشكبار چشم صفا زين عزا بود *** دلهاي شيعيان همه از غم مكدرست
««« آه ! اي صادق آل محمد(ص) »»»
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
« غصه و غم ... »
بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را
عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را
****
بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته
مانم آیا با كه گویم این غم جانكاه را؟
****
شد رئیس مذهب ما از جفا خونین جگر
این مصیبت كرده دلخون مردم آگاه را
****
آن كه با خون جگر بر شیعیان هموار كرد
در خط سرخ ولایت تا قیامت راه را
****
زهر كین نوشید امّا با عدو سازش نكرد
كرد تا رسواى عالم دشمن بدخواه را
---------------------
محمّد موحدیان «امید»
بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را
عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را
****
بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته
مانم آیا با كه گویم این غم جانكاه را؟
****
شد رئیس مذهب ما از جفا خونین جگر
این مصیبت كرده دلخون مردم آگاه را
****
آن كه با خون جگر بر شیعیان هموار كرد
در خط سرخ ولایت تا قیامت راه را
****
زهر كین نوشید امّا با عدو سازش نكرد
كرد تا رسواى عالم دشمن بدخواه را
---------------------
محمّد موحدیان «امید»
-
- پست: 371
- تاریخ عضویت: شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۶, ۹:۱۳ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 42 بار
- سپاسهای دریافتی: 446 بار
« در مرثيت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام »
تا گلســتان نبــيّ از جـور اعـــدا ، در گــرفت
جسم و جان دوستان از شعله اش آذر گرفت
********************
در ســراي صـــادق آل نـبـــيّ آتــش زدنـد
چون خليل ، آن شاه دين جا در دل آذر گرفت
********************
نيمه شب ، در بزم منصورش ببُردند از عناد
آنكه خورشيـد فروزان از رخش ، زيـور گرفت
********************
چون برون از خانه ي منصور شد دل پر ز خون
حضرت روح الامين دست عزا بر سر گرفت
********************
ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز كين
رفت شادي از ميان، غم ما سوي را بر گرفت
********************
زد شرر بر جسم و جانش زهر كين با صد محن
شــعله اش اندر جنان ، بر قلب پيــغمبـر گرفت
********************
دين عزادارست و ، مذهب شد يتيم و سوگوار
عالمـــي را ، ماتــم نــــور دل حيــــدر گرفــت
********************
خون دل از ديده مي افشاند با صد درد و داغ
تا سرِ او را به دامـن ، موسـي جعفــر گرفت
********************
افتــخار مرثيــت خواني صفا ، روز نخست
در خصـوص خانــدان از حضـرت داور گرفت
********************
علي سهرابي تويسركاني(صـفا)