««« آه ! اي صادق آل محمد(ص) »»»

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 371
تاریخ عضویت: شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۶, ۹:۱۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 42 بار
سپاس‌های دریافتی: 446 بار

««« آه ! اي صادق آل محمد(ص) »»»

پست توسط زهـرا »

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

تصویر

« در شهادت صادق آل محمد (ص) »


زين ماتمي كه چشم ملايك ز خون ، ترست *** گويا عزاي صادق آل پيمبرست

يا رب چه روي داده، كزين سوگ جانگداز *** خلقي پريش خاطر و ، دلها پر آذرست

مُلك و مَلك به ناله و افغان و اشك و آه *** چون داغدار ، حضرت موسي بن جعفرست

خون مي رود ز فرط غم از چشم شيعيان *** زيرا كه قلب عالم امكان مكدرست

منصور، شاد گشت ز قتل خديو دين *** اما به خُلد ، غمزده زهراي اطهرست

او گرچه كشت خسرو دين را ولي به دهر *** نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست

تن در نداد بر ستم و ، اين كلام نغز *** بر پيروان حق و عدالت مقررست

آزاد مرد ، تن به زبوني نمي دهد *** مرگ از حيات در نظر مرد خوشترست

تنها نه اشكبار چشم صفا زين عزا بود *** دلهاي شيعيان همه از غم مكدرست
 
 تصویر 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

 « غصه و غم ... »


بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را

عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را


****

بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته

مانم آیا با كه گویم این غم جانكاه را؟


****

شد رئیس مذهب ما از جفا خونین جگر

این مصیبت كرده دل‎خون مردم آگاه را

****

آن كه با خون جگر بر شیعیان هموار كرد

در خط سرخ ولایت تا قیامت راه را


****

زهر كین نوشید امّا با عدو سازش نكرد

كرد تا رسواى عالم دشمن بدخواه را


---------------------
محمّد موحدیان «امید»
 
Iron
Iron
پست: 371
تاریخ عضویت: شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۶, ۹:۱۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 42 بار
سپاس‌های دریافتی: 446 بار

پست توسط زهـرا »

 
« در مرثيت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام »


تا گلســتان نبــيّ از جـور اعـــدا ، در گــرفت

جسم و جان دوستان از شعله اش آذر گرفت


********************

در ســراي صـــادق آل نـبـــيّ آتــش زدنـد

چون خليل ، آن شاه دين جا در دل آذر گرفت


********************

نيمه شب ، در بزم منصورش ببُردند از عناد

آنكه خورشيـد فروزان از رخش ، زيـور گرفت


********************

چون برون از خانه ي منصور شد دل پر ز خون

حضرت روح الامين دست عزا بر سر گرفت


********************

ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز كين

رفت شادي از ميان، غم ما سوي را بر گرفت


********************

زد شرر بر جسم و جانش زهر كين با صد محن

شــعله اش اندر جنان ، بر قلب پيــغمبـر گرفت


********************

دين عزادارست و ، مذهب شد يتيم و سوگوار

عالمـــي را ، ماتــم نــــور دل حيــــدر گرفــت


********************

خون دل از ديده مي افشاند با صد درد و داغ

تا سرِ او را به دامـن ، موسـي جعفــر گرفت


********************

افتــخار مرثيــت خواني صفا ، روز نخست

در خصـوص خانــدان از حضـرت داور گرفت


********************

علي سهرابي تويسركاني(صـفا) 
 تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “شعر”