<<<-----در غدير خم ، چه گذشت؟----->>>

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

<<<-----در غدير خم ، چه گذشت؟----->>>

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


[font=Times New Roman] اكنون شرح واقعه غدير را پى مى گيريم   


آفتاب داغ نيمروز هجدهم ماه ذى الحجه بر سرزمين غدير خم به شدت مى تابيد و گروه انبوهى كه تاريخ تعداد آنهارا از هفتاد هزار تا

صد و بيست هزار ضبط كرده است در آن محل به فرمان پيامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظارحادثه تاريخى آن روز به سر مى بردند،

در حالى كه از شدت گرما رداها را به دو نيم كرده ، نيمى بر سر و نيم ديگر را زيرپا انداخته بودند
.

در آن لحظات حساس ، طنين اذان ظهر سارسر بيابان را فرا گرفت و نداى تكبير مؤذن بلند شد. مردم خود را براى اداى نماز ظهر آماده

كردند و پيامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشكوه ، كه سرزمين غدير نظير آن را هرگز به خاطرنداشت ، بجا آورد و سپس به ميان

جمعيت آمد و بر منبر بلندى كه از جهاز شتران ترتيب يافته بود قرار گرفت و باصداى بلند خطبه اى به شرح زير ايراد كرد:


(ستايش از آن خداست . از او يارى مى خواهيم و به او ايمان داريم و بر او توكل مى كنيم و از شر نفسهاى خويش وبدى كردارهايمان به

خدايى پناه مى بريم كه جز او براى گمراهان هادى و راهنمايى نيست ؛ خدايى كه هر كس راهدايت كرد براى او گمراه كننده اى نيست .

گواهى مى دهيم كه خدايى جز او نيست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست .)


هان اى مردم ،

نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم . و من مسئولم و شما نيز مسئول هستيد. درباره من چه فكر مى كنيد؟

ياران پيامبر گفتند:

گواهى مى دهيم كه تو آيين خدا را تبليغ كردى و نسبت به ما خير خواهى و نصيحت كردى و دراين راه بسيار كوشيدى خداوند به تو پاداش نيك بدهد.


پيامبر اكرم (ص )، وقتى مجدداً آرامش بر جمعيت حكمفرما شد ، فرمود:

آيا شما گواهى نمى دهيد كه جز خدا، خدايى نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟

بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخير بدون شك فرا خواهد رسيد و خداوند كسانى را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟


ياران پيامبر گفتند: آرى ، آرى ، گواهى مى دهيم .

پيامبر (ص ) ادامه داد:

من در ميان شما دو چيز گرانبها به يادگار مى گذارم ؛ چگونه با آنها معامله خواهيد كرد؟

ناشناسى پرسيد: مقصود ازاين دو چيز گرانبهاچيست ؟

پيامبر (ص ) فرمود:

 ثقل اكبر كتاب خداست كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست . به كتاب او چنگ بزنيدتا گمراه نشويد.

و ثقل اصغر عترت و اهل بيت من است .
 

خدايم به من خبر داده كه دو يادگار من تا روز رستاخير از هم جدا نمى شوند.

هان اى مردم ، بر كتاب خدا و عترت من پيشى نگيريد و از آن دو عقب نمانيد تا نابود نشويد.

در اين موقع پيامبر (ص ) دست حضرت على (ع ) را گرفت و بالا برد ، تا جايى كه سفيدى زير بغل او بر همه مردم نمايان شد و همه

حضرت على (ع ) را در كنار پيامبر ديدند و او را به خوبى شناختند و دريافتند كه مقصود از اين اجتماع مسئله اى است كه مربوط به

حضرت على (ع ) است و همگى با ولع خاصى آماده شدند كه به سخنان پيامبر (ص ) گوش فرا دهند.


پيامبر فرمود:

هان اى مردم ، سزاوارترين فرد بر مؤمنان از خود آنان كيست ؟

ياران پيامبر پاسخ دادند: خداوند و پيامبر او بهتر مى دانند.

پيامبر (ص ) ادامه داد:

خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها اوز خودشان اولى و سزاوارترم .

هان اى مردم!

  (هر كس كه من مولا و رهبر اوهستم ، على هم مولا و رهبر اوست .) 

رسول اكرم (ص ) اين جمله آخر را سه بار تكرار كرد و سپس ادامه داد:

- بنا به نقل احمد بن حنبل در مسند او، پيامبر (ص ) اين جمله را چهار بار تكرار كرد.

پروردگارا ، دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن بدارد.

خدايا ، ياران على را يارى كن و دشمنان او را خوار و ذيل گردان . پروردگارا, على را محور حق قرار ده .


سپس افزود:

لازم است حاضران به غايبان خبر دهند و ديگران را از اين امر مطلع كنند.

هنوز اجتماع با شكوه به حال خود باقى بود كه فرشتهء وحى فرود آمد و به پيامبر گرامى (ص ) بشارت داد كه خداوند امروز دين خود را

تكميل كرد و نعمت خويش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت .


[align=center]اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً (سورهء مائده ، آيه3). 

در اين لحظه ، صداى تكبير پيامبر (ص ) بلند شد و فرمود:

خدا را سپاسگزارم كه دين خود را كامل كرد و نعمت خود را به پايان رسانيد و از رسالت من و ولايت على پس ازمن خشنود شد.

پيامبر از جايگاه خود فرود آمد و ياران او، دسته دسته ، به حضرت على (ع ) تبريك مى گفتند و او را مولاى خود ومولاى هر مرد و زن مؤمنى مى خواندند.

در اين موقع حساس بن ثابت ، شاعر رسول خدا، برخاست و اين واقعه بزرگ تاريخى را در قالب شعرى با شكوه ريخت و به آن رنگ جاودانى بخشيد.


از چكامه معروف او فقط به ترجمه دو بيت مى پردازيم :

پيامبر به حضرت على فرمود:

  برخيز كه من تو را به پيشوايى مردم و راهنمايى آنان پس از خود برگزيدم . هر كس كه من مولاى او هستم ، على نيز مولاى او است .

مردم ! بر شما لازم است از پيروان راستين و دوستداران واقعى على باشد.
 

 فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له اتباع صدق مواليا 

آنچه نگارش يافت خلاصه اين واقعه بزرگ تاريخى بود كه در مدارك دانشمندان اهل تسنن وارد شده است .

دركتابهاى شيعه اين واقعه به طور گسترده تر بيان شده است .

مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج خطبه مشروحى از پيامبر (ص ) نقل مى كند كه علاقه مندان مى توانند به آن كتاب مراجعه كنند.



 ادامه دارد... 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

[font=Times New Roman]
 واقعه غدير هرگز فراموش نمى شود.  


اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته است كه واقعه تاريخى غدير در تمام قرون و اعصار، به صورت زنده دردلها و به صورت مكتوب در اسناد و كتب بماند و در هر

عصر و زمانى نويسندگان اسلامى در كتابهاى تفسير و حديث و كلام و تاريخ از آن سخن بگويند و گويندگان مذهبى درمجالس وعظ و خطابه درباره آن داد سخن دهند

و آن را ازفضايل غير قابل انكار حضرت على (ع ) بشمارند.

نه تنها خطبا و گويندگان ،بلكه شعرا و سرايندگان بسيارى از اين واقعه الهام گرفته اند و ذوق ادبى خود را از تأمل در زمينه اين حادثه و از اخلاص نسبت به صاحب

ولايت مشتعل ساخته اند و عاليترين قطعات را به صورت هاى گوناگون و به زبانهاى مختلف از خود به يادگار نهاده اند.

از اين جهت ،كمتر واقعه تاريخى همچون رويداد غدير مورد توجه دانشمندان ،اعم از محدث و مفسر و متكلم وفيلسوف و خطيب و شاعر و مورخ و سيره نويس ،

قرار گرفته است و تا اين اندازه درباره عنايت مبذول شده است .

يكى از علل جاودانى بودن اين حديث ، نزول دو آيه از آيات قرآن كريم درباره اين واقعه است و تا روزى كه قرآن باقى است اين واقعه تاريخى نيز باقى خواهد بود و از خ

اطرها محو نخواهد شد.جامعه اسلامى در اعصار ديرينه آن را يكى از اعياد مذهبى مى شمرده اند و شيعيان هم اكنون نيز اين روز را عيدمى گيرند و مراسمى را كه

در ديگر اعياد اسلامى بر پا مى دارند در اين روز نيز انجام مى دهند.


از مراجعه به تاريخ به خوبى استفاده مى شود كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام در ميان مسلمانان به نام روز عيدغدير معروف بوده است ،

تا آنجا كه ابن خلكان درباره مستعلى بن المستنصر مى گويد:

در سال 487هجرى در روز عيدغدير كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام است مردم با او بيعت كردند .

و العبيدى دربارهء المستنصر بالله مى نويسد:

وى در سال 487هجرى، دوازده شب به آخر ماه ذى الحجه باقى مانده بود كه درگذشت .

اين شب همان شب هجدهم ذى الحجه , شب عيد غدير است .


نه تنها ابن خلكان اين شب را شب عيد غدير مى نمامد, بلكه مسعودى و ثعالبى نيز اين شب را از شبهاى معروف در ميان امت اسلامى شمرده اند.

ريشه اين عيد اسلامى به خود روز غدير باز مى گردد ،زيرا در آن روز پيامبر (ص ) به مهاجرين وانصار، بلكه به همسران خود ، دستور داد كه بر على (ع ) وارد شوند

و به او در مورد چنين فضيلت بزرگى تبريك بگويند.


زيد بن ارقم مى گويد:

 نخستين كسانى از مهاجرين كه با على دست دادند ابوبكر، عمر، عثمان ، طلحه و زبير بودند و مراسم تبريك وبيعت تا مغرب ادامه داشت . 

در اهميت اين رويداد تاريخى همين اندازه كافى است كه صدو ده نفر صحابى حديث غدير را نقل كرده اند.

البته اين مطلب به معنى آن نيست كه از گروه زياد تنها همين تعداد حادثه را نقل كرده اند ، بلكه تنها در

كتابهاى دانشمندان اهل تسنن نام صدو ده تن به چشم مى خورد.

درست است كه پيامبر (ص ) سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفرى القا كرد ، ولى گروه زيادى از آنان از نقاط دور دست حجاز بودند و از آنان حديثى نقل نشده است .


گروهى از آنان نيزكهاين واقعه را نقل كرده اند تاريخ موفق به درج آن نشده است و اگر هم درج كرده به دست ما نرسيده است .

در قرن دوم هجرى ، كه عصر (تابعان ) است ، هشتاد و نه تن از آنان ، به نقل اين حديث پرداخته اند.

راويان حديث در قرنهاى بعد همگى از علما و دانشمندان اهل تسنن هستند و سيصد و شصت تن از آنان اين حديث را در كتابهاى خود آورده اند و گروه زيادى به صحت

و استوارى آن اعتراف كرده اند.


در قرن سوم نود و دو دانشمند در قرن چهارم چهل و سه، در قرن پنجم بيست و چهار،در قرن ششم بيست،درقرن هفتم بيست و يك ،

در قرن هشتم هجده ، در قرن نهم شانزده ، در قرن دهم چهارده، در قرن يازدهم دوازده ، در قرن دوازدهم سيزده ، در قرن سيزدهم دوازده و در قرن چهاردهم

بيست دانشمند اين حديث را نقل كرده اند.


گروهى نيز تنها به نقل حديث اكتفا نكرده اند بلكه درباره اسناد و مفاد آن مستقلاً كتابهايى نوشته اند.

طبرى ، مورخ بزرگ اسلامى ، كتابى به نام «الولاية فى طريق حديث الغدير» نوشته ، اين حديث را از متجاوز از هفتادطريق از پيامبر (ص ) نقل كرده است .

ابن عقده كوفى در رساله «ولايت » اين حديث را از صد و پنج تن نقل كرده است .

ابوبكر محمد بن عمر بغدادى ، معروف به جعانى ، اين حديث را از بيست و پنج طريق نقل كرده است .

تعداد كسانى كه مستقلاً پيرامون خصوصيات اين واقعه تاريخى كتاب نوشته اند بيست و شش نفر است .


دانشمندان شيعه درباره اين واقعه بزرگ كتابهاى ارزنده اى نوشته اند كه جامعتر از همه كتاب تاريخى<الغدير> است كه به خامه تواناى

نويسنده نامى اسلامى علامه مجاهد مرحوم آية الله امينى نگارش يافته است و در تحرير اين بخش از زندگانى امام (ع ) از اين كتاب شريف استفاده فراوانى

به عمل آمد.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ”