آیا گریستن بر متوفی جایز است ؟
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
آیا گریستن بر متوفی جایز است ؟
نویسنده :
علامه سید مرتضی عسکری
الف - رواياتى كه مى گويد: پيامبر بر متوفى گريست و بر آن ترغيب فرمود
1 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله در بيمارى سعد بن عباده :
در صحيح مسلم از عبدالله بن عمر روايت كند كه گفت :
سعد بن عباده بيمار شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، براى عيادت ، همراه با عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص و عبدالله بن مسعود به ديدار او رفتند. بر بالينش كه رسيدند مدهوشش يافتند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
آيا جان سپرده است ؟ گفتند: نه ، اى رسول خدا!
پيامبر صلى الله عليه و آله به گريه افتاد.
مردم نيز كه گريستن رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدند به گريه افتادند. فرمود: آيا نمى شنويد؟ خداوند بر سر شك ديده عذاب نمى كند، و بر اندوه دل نيز، ولى به خاطر اين - با اشاره به زبان خود - عذاب مى كند يا مى بخشايد. (1)
2 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر پسرش ابراهيم :
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى داود و سنن ابن ماجه از انس بن مالك روايت كنند كه گفت : (2)
با رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد شديم ...ابراهيم در حال جان سپردن بود.
چشمان پيامبر اشك ريزان شد،
عبدالرحمان بن عوف گفت : اى رسول خدا! شما هم ؟!
فرمود: پسر عوف ! اين رحمت است سپس بر آن افزود و فرمود:
درست مى بينى ديده گريان است و دل اندوهبار، ولى هرگز چيزى - جز آنچه كه پروردگارمان را خشنود كند - بر زبان نياوريم . اى ابراهيم ! براستى كه ما از جدايى تو اندوهگينيم . (3)
اين روايت در سنن ابن ماجه چنين است :
انس بن مالك گويد: هنگامى كه ابراهيم پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله جان سپرد، پيامبر صلى الله عليه و آله به حاضران فرمود: او را در كفن هايش نپوشانيد تا براى آخرين بار ديارش كنم . سپس بر بالينش آمده بر روى او خم شد و گريست . (4)
در سنن ترمذى آمده است :
جابر بن عبدالله گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله دست عبدالرحمان بن عوف را گرفت و با وى بر بالين پسرش ابراهيم آمد و او را كه در حال جان سپردن بود در بر گرفت و بر دامن نهاد و گريستن آغازيد. عبدالرحمان بن عوف گفت : آيا گريه مى كنى ؟ مگر شما نبودى كه از گريه كردن باز مى داشتنى ؟!
فرمود: نه ، من از فغان و فرياد دو گروه احمق و سفيه گناهكار باز داشتم : آنان كه هنگام مصيبت چهره مى خراشند و گريبان مى درند و ناله هاى شيطانى سر مى دهند. (5)
3 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر نوه خويش :
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى داود و سنن نسائى روايت كنند:
دختر پيامبر صلى الله عليه و آله براى آن حضرت پيام داد: نزد ما بيا كه ، پسرى از من جانسپار است . پيامبر برخاست و همراه با سعد بن عباده و مردانى از اصحاب خويش به ديدار آنها آمدند.
كودك را كه در حال نفس زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند. سرشك ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جوشش آمد.
سعد گفت : اى رسول خدا! چه مى بينم ؟!
فرمود: اين رحمت و عطوفتى است كه خداوند در دلهاى بندگانش قرار داده است ، و خداوند تنها بندگان رحيم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشايش قرار مى دهد. (6)
پی نوشتها :
--------------------------
1-صحيح مسلم ، جلد دوم ،ص 636، كتاب الجنائز، باب 6.
2-عبارت از صحيح بخارى است .
3-صحيح مسلم ، جلد 4،ص 1808، كتاب الصبيان ، سنن ابى داود، جلد 3،ص 193، باب البكاء على الميت ، سنن ابن ماجه ، جلد 1،ص 507. صحيح بخارى ، جلد 1،ص 158.
4-سنن ابن ماجه ، جلد 1(ص ) 473، كتاب الجنائز.
5-سنن ترمذى ، جلد 4 ص 226، كتاب الجنائز، باب الرخصه فى البكاء على الميت . اين حديث نزد علماى حديث شناس مكتب خلفا حديثى حسن است .
6-صحيح بخارى ، كتاب الجنائز، باب قول النبى صلى الله عليه و آله : يعذب الميت ببعض بكاء اهله عليه . كتاب المرضى ، باب : عباده الصبيان جلد 4،ص 3 و 191. كتاب التوحيد، باب : ان رحمه الله قريب من المحسنين . صحيح مسلم ، كتاب الجنائز، باب : البكاء على الميت جلد 2 ص 636 حديث 11. سنن ابى داود، كتاب الجنائز، باب : البكاء على الميت جلد 3 ص 193 حديث 3125. سنن النسائى ، جلد 4 ص 22، كتاب الجنائز، باب الامر بالاحتساب و الصبر. مسند احمد، جلد 5 ص 204 و 206 و 207.
آخرین ويرايش توسط 2 on Mohsen1001, ويرايش شده در 0.
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
4 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر عموى خويش حمزه :
در طبقات ابن سعد، مغازى واقدى ، مسند احمد و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله - پس از جنگ احد - هنگامى كه صداى گريه از خانه هاى انصار بر كشته هايشان را شنيد، ديدگانش اشكبار شد و گريست و فرمود :
ولى حمزه گريه كننده اى ندارد.!
سعد بن معاذ كه آن را شنيد به نزد زنان بنى عبد الاشمل شتافت و آنان را به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و تسليت بر او و گريستن بر حمزه فرا خواند.
پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايشان دعا كرد و آنان را بازگردانيد. پس از آن واقعه ، هيچ يك از زنان انصار بر مرده اى نگريست مگر آنكه ابتدا بر حمزه كرد و پس از آن بر مرده خويش گريست . (1)
5 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر شهداى جنگ موته :
در صحيح بخارى روايت كند:
پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه شهيد شدن زيد و جعفر و ابن رواحه را، پيش از رسيدن خبر آنان ، براى مردم توصيف كرد و فرمود:
زيد پرچم را بر گرفت و ضربت خورد و شهيد شد! سپس جعفر پرچم را بر گرفت . او نيز شهيد شد! پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت و شهيد شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى اين سخنان را مى فرمود كه ديدگانش سرشك مى ريختند! (2)
6 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر جعفر بن ابى طالب :
در استيعاب ، اسد الغابه ، اصابه ، تاريخ ابن اثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايتى است كه فشرده آن چنين است :
هنگامى كه جعفر و اصحاب او به شهادت رسيدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه او رفت ، فرزندانش را فرا خواند و آنان را - در حالى كه سرشك ديدگانش فرو مى ريخت - بوئيد و نوازش كرد. همسر جعفر، اسماء گفت :
پدر و مادرم فداى شما باد، چه چيز را مى گرياند؟
آيا از جعفر و ياران او چيزى به شما رسيده ؟
فرمود: آرى ، امروز شهيد شدند. اسماء گفت : من برخاستم و صيحه زدم و زنان را گرد آوردم ، وارد خانه فاطمه كه شدم ديدم او مى گريد و مى گويد:
واى عمويم ! و رسول خدا صلى الله عليه و آله كه چنين ديد فرمود:
براستى كه گريه كنندگان ، بايد بر مثل جعفر بگريند. (3)
7 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر مزار مادرش آمنه :
در صحيح مسلم ، مسند احمد، سنن ابى داود، نسائى ، و ابن ماجه روايت كنند: (4)
ابوهريره گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت كرد و گريست و همه اطرافيان را گريانيد. (5)
پی نوشتها :
--------------------------------
1-ابن روايت را از شرح حال حمزه در طبقات ابن سعد. جلد 3 ص 11 چاپ دار صادر بيروت . 1377 ه . آورديم . مشروحتر آن را مغازى واقدى ، جلد 1 ص 315 - 317، آمده است . و نيز، امتاع الاسماع ، جلد 1 ص 163. مسند احمد. جلد 2 ص 40. تاريخ طبرى ، جلد 2 ص 532 چاپ مصر. سيره ابن هشام جلد 3 ص 50. ابن عبد البر در استيعاب ، و ابن اثير در اسد الغابه نيز، فشرده آن را در شرح حال حمزه آورده اند.
2-صحيح بخارى ، جلد 2 ص 204، كتاب فضائل الصحابه ، باب : مناقب خالد. البدايه و النهايه ، ابن كثير، جلد 4 ص 255. سنن الكبرى ، بيهقى ، جلد 4 ص 70. انساب الاشراف ، جلد 2 ص 43 .شرح ابن ابى الحديد بر نهج البلاغه ، جزء 15 ص 73.
3-تاريخ ابن اثير، جلد 2 ص 90 و ديگر كتب مورد اشاره در متن در شرح حال جعفر طيار.
4-عبارت متن از صحيح مسلم است .
5-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 671، كتاب الجنائز، باب 36 حديث 108. مسند احمد، جلد 2 ص 441. سنن نسائى ، جلد 4 ص 90، كتاب الجنائز. سنن ابن ماجه ، جلد 1 ص 501، حديث 1572.
در طبقات ابن سعد، مغازى واقدى ، مسند احمد و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله - پس از جنگ احد - هنگامى كه صداى گريه از خانه هاى انصار بر كشته هايشان را شنيد، ديدگانش اشكبار شد و گريست و فرمود :
ولى حمزه گريه كننده اى ندارد.!
سعد بن معاذ كه آن را شنيد به نزد زنان بنى عبد الاشمل شتافت و آنان را به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و تسليت بر او و گريستن بر حمزه فرا خواند.
پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايشان دعا كرد و آنان را بازگردانيد. پس از آن واقعه ، هيچ يك از زنان انصار بر مرده اى نگريست مگر آنكه ابتدا بر حمزه كرد و پس از آن بر مرده خويش گريست . (1)
5 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر شهداى جنگ موته :
در صحيح بخارى روايت كند:
پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه شهيد شدن زيد و جعفر و ابن رواحه را، پيش از رسيدن خبر آنان ، براى مردم توصيف كرد و فرمود:
زيد پرچم را بر گرفت و ضربت خورد و شهيد شد! سپس جعفر پرچم را بر گرفت . او نيز شهيد شد! پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت و شهيد شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى اين سخنان را مى فرمود كه ديدگانش سرشك مى ريختند! (2)
6 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر جعفر بن ابى طالب :
در استيعاب ، اسد الغابه ، اصابه ، تاريخ ابن اثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايتى است كه فشرده آن چنين است :
هنگامى كه جعفر و اصحاب او به شهادت رسيدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه او رفت ، فرزندانش را فرا خواند و آنان را - در حالى كه سرشك ديدگانش فرو مى ريخت - بوئيد و نوازش كرد. همسر جعفر، اسماء گفت :
پدر و مادرم فداى شما باد، چه چيز را مى گرياند؟
آيا از جعفر و ياران او چيزى به شما رسيده ؟
فرمود: آرى ، امروز شهيد شدند. اسماء گفت : من برخاستم و صيحه زدم و زنان را گرد آوردم ، وارد خانه فاطمه كه شدم ديدم او مى گريد و مى گويد:
واى عمويم ! و رسول خدا صلى الله عليه و آله كه چنين ديد فرمود:
براستى كه گريه كنندگان ، بايد بر مثل جعفر بگريند. (3)
7 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر مزار مادرش آمنه :
در صحيح مسلم ، مسند احمد، سنن ابى داود، نسائى ، و ابن ماجه روايت كنند: (4)
ابوهريره گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت كرد و گريست و همه اطرافيان را گريانيد. (5)
پی نوشتها :
--------------------------------
1-ابن روايت را از شرح حال حمزه در طبقات ابن سعد. جلد 3 ص 11 چاپ دار صادر بيروت . 1377 ه . آورديم . مشروحتر آن را مغازى واقدى ، جلد 1 ص 315 - 317، آمده است . و نيز، امتاع الاسماع ، جلد 1 ص 163. مسند احمد. جلد 2 ص 40. تاريخ طبرى ، جلد 2 ص 532 چاپ مصر. سيره ابن هشام جلد 3 ص 50. ابن عبد البر در استيعاب ، و ابن اثير در اسد الغابه نيز، فشرده آن را در شرح حال حمزه آورده اند.
2-صحيح بخارى ، جلد 2 ص 204، كتاب فضائل الصحابه ، باب : مناقب خالد. البدايه و النهايه ، ابن كثير، جلد 4 ص 255. سنن الكبرى ، بيهقى ، جلد 4 ص 70. انساب الاشراف ، جلد 2 ص 43 .شرح ابن ابى الحديد بر نهج البلاغه ، جزء 15 ص 73.
3-تاريخ ابن اثير، جلد 2 ص 90 و ديگر كتب مورد اشاره در متن در شرح حال جعفر طيار.
4-عبارت متن از صحيح مسلم است .
5-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 671، كتاب الجنائز، باب 36 حديث 108. مسند احمد، جلد 2 ص 441. سنن نسائى ، جلد 4 ص 90، كتاب الجنائز. سنن ابن ماجه ، جلد 1 ص 501، حديث 1572.
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فرزندش حسين در مناسبتهاى
1 - حديث ام الفضل :
در مستدرك صحيحين ، تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى و ديگر كتب مكتب خلفا آمده است : (1)
از ام الفضل دختر حارث روايت كنند كه او بر پيامبر خدا وارد شد و گفت :
اى رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشايندى ديدم ! فرمود: چه ديده اى ؟ گفت : خيلى سخت است ، فرمود: چيست ؟
گفت : ديدم گويا قطعه اى از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت !
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
چيز خوبى ديده اى فاطمه انشاءالله پسرى به دنيا مى آورد و در دامان تو جاى مى گيرد
پس گويد: پس از آن ، فاطمه - همان گونه كه پيامبر فرموده بود - حسين را به دنيا آورد، و او را در دامن من جاى گرفت .
روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدم و حسين را در دامان آن حضرت نهادم ، اندكى بعد توجهش از من منصرف شد،
بناگاه ديدم از ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله سيل آسا اشك مى بارد! گويد: گفتم : اى نبى خدا! پدر و مادرم به فدايت ، شما را چه مى شود؟!
فرمود: جبرئيل - عليه الصلاه و السلام - به ديدارم آمد و به من خبر داد كه ، امتم بزودى اين پسرم را مى كشند.
گفتم : اين را؟! فرمود: آرى ، او قدرى از تربت سرخش را نيز براى من آورد.
حاكم صاحب مستدرك صحيحين گويد: اين حديث با شرائط شيخين =بخارى و مسلم حديثى صحيح است ، ولى آن را نياورده اند. (2)
2 - روايت زينب بنت جحش :
در تاريخ ابن عساكر، مجمع الزوائد، تاريخ ابن كثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند: (3)
زينب گويد: در يكى از اوقات كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه من بود و من حسين تازه به راه افتاده را نگه مى داشتم ، لحظه اى از وى غافل شدم و او نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت .
فرمود: آزاديش بگذار. - تا آنجا كه گويد - سپس دستش را بلند كرد. پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را به انجام رسانيد گفتم : اى رسول خدا! من امروز كارى را از شما ديدم كه تا به حال نديده بودم ؟!
فرمود: جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد امت من اين فرزندم را مى كشند. گفتم : پس تربتش را به من نشان بده و او تربت سرخ رنگى برايم آورد. (4)
3 - روايت عايشه :
در تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى ، مجمع الزوائد و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا از ابى سلمه بن عبدالرحمن روايت كنند: (5)
عايشه گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حسين را بر ران خود نشانيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت : اين پسر توست ؟ فرمود: آرى ،
گفت : ولى امتت بزودى - پس از تو - او را مى كشند. ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله اشكبار شد.
جبرئيل گفت : اگر بخواهى سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم . فرمود: آرى چنين كن . جبرئيل نير، خاكى از سرزمين طف = كربلا را به آن حضرت نماياند.
در عبارت ديگرى چنين است : جبرئيل به سوى سرزمين طف در عراق اشاره كرد و تربتى سرخ فام بر گرفت و به او نشان داد و گفت : اين تربت قتلگاه اوست . (6)
در اين باب روايات ديگرى است كه خبر دادن فرشتگان به رسول خدا صلى الله عليه و آله - درباره شهادت امام حسين - عليه السلام - - را تاييد مى كند. مانند:
1 - روايت ام سلمه :
در مستدرك صحيحين ، طبقات ابن سعد، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند (7) كه راوى گفته است :
ام سلمه - رضى الله عنها - مرا خبر داد كه : يك شب رسول خدا صلى الله عليه و آله براى خواب در بستر شد و اندكى بعد با حالتى افسرده بيدار گرديد؛ سپس خوابيد و آرام گرفت و دوباره با حالتى سبك تر از آنچه در مرحله اول ديده بودم ، بيدار شد؛ سپس خوابيد و باز هم - در حالتى كه تربت سرخ فامى در دست داشت و آن را مى بوسيد - از خواب بيدار شد.
عرض كرديم : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! اين تربت چيست ؟
فرمود: جبرئيل مرا خبر داد كه اين = حسين عليه السلام در سرزمين عراق كشته مى شود. به جبرئيل گفتم : تربت زمينى را كه در آن كشته مى شود به من نشان بده . و اين تربت آن جاست .
حاكم گويد: اين حديث با شرايط شيخين بخارى و مسلم حديثى صحيح است ولى آن را در كتب خود نياورده اند. (8)
2 - حديث انس بن مالك :
در مسند احمد، المعجم الكبير طبرانى ، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند:(9)
انس بن مالك گويد: يكى از فرشتگان به نام قطر از پروردگار خود اجازه خواست تا به ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله بيايد؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام سلمه وارد شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: مواظب باش كسى در مجلس ما وارد نگردد. در همان حال كه او بر درب اطاق بود ناگهان حسين بن على - عليه السلام - سر رسيد و در را گشود و وارد شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز، او را در بر گرفت و بوسه باران كرد.
آن فرشته گفت : دوستش دارى ؟ فرمود: آرى . گفت : امتت بزودى او را مى كشند! اگر بخواهى مكانى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم ؟ فرمود: آرى مى خواهم .
گويد: آن فرشته مشتى از مكان كشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نماياند، پس از آن قدرى ماسه يا خاك سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوى حديث ، ثابت ، گويد: ما - در آن زمان - مى گفتيم : اين كربلاست !(10)
پی نوشتها :
-------------------------------------------------------
1-عبارت متن از مستدرك است .
2-مستدرك صحيحين ، جلد 3 ص 176 و فشرده آن در ص 179. تاريخ ابن عساكر، حديث 631 و نزديك به آن در حديث 630 مجمع الزوائد، جلد9 ص 179. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 159 و 162.
تاريخ ابن اثير جلد 6 ص 230، در جلد 8 ص 199 نيز به اشاره كرده است . امالى شجرى ، ص 188. فصول المهمه ابن صباغ مالكى ، ص 145. روض النضير، جلد 1 ص 89. صواعق ، ص 115 و در چاپ ديگر ص 190. كنز العمال ، جلد 6 ص 223 چاپ قديم . الخصائص الكبرى ، جلد 2 ص 125. در كتاب هاى مكتب اهل بيت - عليه السلام - نيز، در مثير الاحزان ،ص 8 و لهوف ابن طاوس ، ص 6و7، آمده است.
3-عبارت از تاريخ ابن عساكر و فشرده آن است .
4-تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 629. مجمع الزوائد، جلد9 ص 8 18. كنز العمال ، جلد 13 ص 112. ابن كثير نيز در تاريخ خود، جلد 8 ص 199 به آن اشاره كرده است . در كتابهاى پيروان مكتب اهل بيت نيز، در امالى شيخ طوسى ، جلد1 ص 323. مثير الاحزان ، ص 7 - 10، كه در پايان آن تتمه مهمى است . و همچنين در لهوف ص 7 - 9
ام المومنين زينب بنت جحش زوجه رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
5-عبارت خوارزمى را آورديم .
6-طبقات ابن سعد، حديث 269، تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين - عليه السلام - حديث 627. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 159. مجمع الزوائد، جلد9 ص 187 و 188. كنز العمال ، جلد 13 ص 108 چاپ جديد و جلد 6 ص 223 چاپ قديم . الصواعق المحرقه ابن حجر، ص 115. خصائص السيوطى ، جلد 2 ص 125 و 126. جوهره الكلام للقره غولى ، ص 117. و امالى شيخ طوسى از كتب پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام ، جلد 1 ص 325. و امالى شجرى ، ص 177 مشروح .
7-عبارت از مستدرك است .
8-مستدرك صحيحين ، جلد 4 ص 398. المعجم الكبير طبرانى ، حديث 55. تاريخ ابن عساكر، حديث 619. طبقات ابن سعد، تحقيق و نشر، عبدالعزيز طباطبائى ، ص 42 - 44، حديث 628. تاريخ الاسلام ذهبى ، جلد 3 ص 11. سير اعلام النبلاء جلد 3 ص 194 و 195. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 158 و 159. ذخاير العقبى ، محب الطبرى ، ص 148 و 149. تاريخ ابن كثير، جلد 6 ص 230. كنز العمال ، متقى ، جلد 16 ص 266.
9-عبارت متن از مسند احمد بن حنبل است .
10-مسند احمد، جلد 3 ص 242 و 265. تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 615 و 617 و تهذيب آن تاريخ ، جلد 4 ص 325. معجم الكبير طبرانى ، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 47. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 160 - 162. تاريخ الاسلام ذهبى ، جلد 3 ص 10. سير اعلام النبلا، جلد 3 ص 194. ذخائر العقبى ، ص 146 و 147. مجمع الزوائد، جلد9 ص 187 و ص 190 به سند ديگر، تاريخ ابن كثير، باب : الاخبار بمقتل الحسين ، جلد 6 ص 229 كه در. عبارت آن چنين است : ما مى شنيديم كه او در كربلا كشته مى شود. و جلد 8 ص 199. كنز العمال ، جلد 16 ص 266. الصواعق المحرقه ، ابن حجر، ص 115. الدلائل ابى نعيم ، جلد 3 ص 202. الروض النضير، جلد 1 ص 192. المواهب اللدنيه قسطلانى ، جلد 2 ص 195. خصائص سيوطى ، جلد 2 ص 25. موارد الضمان بزوائد صحيح ابن حبان ، ابوبكر هيتمى ، ص 554.
در كتب پيروان مكتب اهل بيت - عليه السلام - نيز، امالى شيخ طوسى ت / 460 ه جلد 1 ص 221 كه در عبارت آن چنين است : بزرگى از بزرگان ملائكه ...
1 - حديث ام الفضل :
در مستدرك صحيحين ، تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى و ديگر كتب مكتب خلفا آمده است : (1)
از ام الفضل دختر حارث روايت كنند كه او بر پيامبر خدا وارد شد و گفت :
اى رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشايندى ديدم ! فرمود: چه ديده اى ؟ گفت : خيلى سخت است ، فرمود: چيست ؟
گفت : ديدم گويا قطعه اى از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت !
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
چيز خوبى ديده اى فاطمه انشاءالله پسرى به دنيا مى آورد و در دامان تو جاى مى گيرد
پس گويد: پس از آن ، فاطمه - همان گونه كه پيامبر فرموده بود - حسين را به دنيا آورد، و او را در دامن من جاى گرفت .
روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدم و حسين را در دامان آن حضرت نهادم ، اندكى بعد توجهش از من منصرف شد،
بناگاه ديدم از ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله سيل آسا اشك مى بارد! گويد: گفتم : اى نبى خدا! پدر و مادرم به فدايت ، شما را چه مى شود؟!
فرمود: جبرئيل - عليه الصلاه و السلام - به ديدارم آمد و به من خبر داد كه ، امتم بزودى اين پسرم را مى كشند.
گفتم : اين را؟! فرمود: آرى ، او قدرى از تربت سرخش را نيز براى من آورد.
حاكم صاحب مستدرك صحيحين گويد: اين حديث با شرائط شيخين =بخارى و مسلم حديثى صحيح است ، ولى آن را نياورده اند. (2)
2 - روايت زينب بنت جحش :
در تاريخ ابن عساكر، مجمع الزوائد، تاريخ ابن كثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند: (3)
زينب گويد: در يكى از اوقات كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه من بود و من حسين تازه به راه افتاده را نگه مى داشتم ، لحظه اى از وى غافل شدم و او نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت .
فرمود: آزاديش بگذار. - تا آنجا كه گويد - سپس دستش را بلند كرد. پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را به انجام رسانيد گفتم : اى رسول خدا! من امروز كارى را از شما ديدم كه تا به حال نديده بودم ؟!
فرمود: جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد امت من اين فرزندم را مى كشند. گفتم : پس تربتش را به من نشان بده و او تربت سرخ رنگى برايم آورد. (4)
3 - روايت عايشه :
در تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى ، مجمع الزوائد و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا از ابى سلمه بن عبدالرحمن روايت كنند: (5)
عايشه گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حسين را بر ران خود نشانيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت : اين پسر توست ؟ فرمود: آرى ،
گفت : ولى امتت بزودى - پس از تو - او را مى كشند. ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله اشكبار شد.
جبرئيل گفت : اگر بخواهى سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم . فرمود: آرى چنين كن . جبرئيل نير، خاكى از سرزمين طف = كربلا را به آن حضرت نماياند.
در عبارت ديگرى چنين است : جبرئيل به سوى سرزمين طف در عراق اشاره كرد و تربتى سرخ فام بر گرفت و به او نشان داد و گفت : اين تربت قتلگاه اوست . (6)
در اين باب روايات ديگرى است كه خبر دادن فرشتگان به رسول خدا صلى الله عليه و آله - درباره شهادت امام حسين - عليه السلام - - را تاييد مى كند. مانند:
1 - روايت ام سلمه :
در مستدرك صحيحين ، طبقات ابن سعد، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند (7) كه راوى گفته است :
ام سلمه - رضى الله عنها - مرا خبر داد كه : يك شب رسول خدا صلى الله عليه و آله براى خواب در بستر شد و اندكى بعد با حالتى افسرده بيدار گرديد؛ سپس خوابيد و آرام گرفت و دوباره با حالتى سبك تر از آنچه در مرحله اول ديده بودم ، بيدار شد؛ سپس خوابيد و باز هم - در حالتى كه تربت سرخ فامى در دست داشت و آن را مى بوسيد - از خواب بيدار شد.
عرض كرديم : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! اين تربت چيست ؟
فرمود: جبرئيل مرا خبر داد كه اين = حسين عليه السلام در سرزمين عراق كشته مى شود. به جبرئيل گفتم : تربت زمينى را كه در آن كشته مى شود به من نشان بده . و اين تربت آن جاست .
حاكم گويد: اين حديث با شرايط شيخين بخارى و مسلم حديثى صحيح است ولى آن را در كتب خود نياورده اند. (8)
2 - حديث انس بن مالك :
در مسند احمد، المعجم الكبير طبرانى ، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند:(9)
انس بن مالك گويد: يكى از فرشتگان به نام قطر از پروردگار خود اجازه خواست تا به ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله بيايد؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام سلمه وارد شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: مواظب باش كسى در مجلس ما وارد نگردد. در همان حال كه او بر درب اطاق بود ناگهان حسين بن على - عليه السلام - سر رسيد و در را گشود و وارد شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز، او را در بر گرفت و بوسه باران كرد.
آن فرشته گفت : دوستش دارى ؟ فرمود: آرى . گفت : امتت بزودى او را مى كشند! اگر بخواهى مكانى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم ؟ فرمود: آرى مى خواهم .
گويد: آن فرشته مشتى از مكان كشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نماياند، پس از آن قدرى ماسه يا خاك سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوى حديث ، ثابت ، گويد: ما - در آن زمان - مى گفتيم : اين كربلاست !(10)
پی نوشتها :
-------------------------------------------------------
1-عبارت متن از مستدرك است .
2-مستدرك صحيحين ، جلد 3 ص 176 و فشرده آن در ص 179. تاريخ ابن عساكر، حديث 631 و نزديك به آن در حديث 630 مجمع الزوائد، جلد9 ص 179. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 159 و 162.
تاريخ ابن اثير جلد 6 ص 230، در جلد 8 ص 199 نيز به اشاره كرده است . امالى شجرى ، ص 188. فصول المهمه ابن صباغ مالكى ، ص 145. روض النضير، جلد 1 ص 89. صواعق ، ص 115 و در چاپ ديگر ص 190. كنز العمال ، جلد 6 ص 223 چاپ قديم . الخصائص الكبرى ، جلد 2 ص 125. در كتاب هاى مكتب اهل بيت - عليه السلام - نيز، در مثير الاحزان ،ص 8 و لهوف ابن طاوس ، ص 6و7، آمده است.
3-عبارت از تاريخ ابن عساكر و فشرده آن است .
4-تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 629. مجمع الزوائد، جلد9 ص 8 18. كنز العمال ، جلد 13 ص 112. ابن كثير نيز در تاريخ خود، جلد 8 ص 199 به آن اشاره كرده است . در كتابهاى پيروان مكتب اهل بيت نيز، در امالى شيخ طوسى ، جلد1 ص 323. مثير الاحزان ، ص 7 - 10، كه در پايان آن تتمه مهمى است . و همچنين در لهوف ص 7 - 9
ام المومنين زينب بنت جحش زوجه رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
5-عبارت خوارزمى را آورديم .
6-طبقات ابن سعد، حديث 269، تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين - عليه السلام - حديث 627. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 159. مجمع الزوائد، جلد9 ص 187 و 188. كنز العمال ، جلد 13 ص 108 چاپ جديد و جلد 6 ص 223 چاپ قديم . الصواعق المحرقه ابن حجر، ص 115. خصائص السيوطى ، جلد 2 ص 125 و 126. جوهره الكلام للقره غولى ، ص 117. و امالى شيخ طوسى از كتب پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام ، جلد 1 ص 325. و امالى شجرى ، ص 177 مشروح .
7-عبارت از مستدرك است .
8-مستدرك صحيحين ، جلد 4 ص 398. المعجم الكبير طبرانى ، حديث 55. تاريخ ابن عساكر، حديث 619. طبقات ابن سعد، تحقيق و نشر، عبدالعزيز طباطبائى ، ص 42 - 44، حديث 628. تاريخ الاسلام ذهبى ، جلد 3 ص 11. سير اعلام النبلاء جلد 3 ص 194 و 195. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 158 و 159. ذخاير العقبى ، محب الطبرى ، ص 148 و 149. تاريخ ابن كثير، جلد 6 ص 230. كنز العمال ، متقى ، جلد 16 ص 266.
9-عبارت متن از مسند احمد بن حنبل است .
10-مسند احمد، جلد 3 ص 242 و 265. تاريخ ابن عساكر، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 615 و 617 و تهذيب آن تاريخ ، جلد 4 ص 325. معجم الكبير طبرانى ، شرح حال امام حسين عليه السلام ، حديث 47. مقتل خوارزمى ، جلد 1 ص 160 - 162. تاريخ الاسلام ذهبى ، جلد 3 ص 10. سير اعلام النبلا، جلد 3 ص 194. ذخائر العقبى ، ص 146 و 147. مجمع الزوائد، جلد9 ص 187 و ص 190 به سند ديگر، تاريخ ابن كثير، باب : الاخبار بمقتل الحسين ، جلد 6 ص 229 كه در. عبارت آن چنين است : ما مى شنيديم كه او در كربلا كشته مى شود. و جلد 8 ص 199. كنز العمال ، جلد 16 ص 266. الصواعق المحرقه ، ابن حجر، ص 115. الدلائل ابى نعيم ، جلد 3 ص 202. الروض النضير، جلد 1 ص 192. المواهب اللدنيه قسطلانى ، جلد 2 ص 195. خصائص سيوطى ، جلد 2 ص 25. موارد الضمان بزوائد صحيح ابن حبان ، ابوبكر هيتمى ، ص 554.
در كتب پيروان مكتب اهل بيت - عليه السلام - نيز، امالى شيخ طوسى ت / 460 ه جلد 1 ص 221 كه در عبارت آن چنين است : بزرگى از بزرگان ملائكه ...
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
ب - رواياتى كه مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله از گريه كردن نهی فرمود ، و منشا اين روايات
در صحيح مسلم و سنن نسائى از عبدالله روايت كنند:
حفصه بر حال عمر گريست . عمر گفت : آرام باش دخترم ! آيا نمى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او عذاب مى بيند؟! (1)
در روايت ديگرى آمده است :
عمر گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت در قبر به خاطر نوحه و زارى بر او عذاب مى بيند. (2)
و در ديگرى :
عبدالله بن عمر گويد: هنگامى كه عمر ضربت خورد، مدهوش گرديد. بدين خاطر، بر او صيحه و شيون كردند.
چون به هوش آمد گفت : آيا نمى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر گريه زنده عذاب مى بيند.(3)
استدراك عايشه بر حديث و رفع اشتباه از عمر و پسرش : در صحيح بخارى ، صحيح مسلم و سنن نسائى روايت كنند:
ابن عباس گويد: به مدينه كه رسيديم ، اميرالمومنين (= عمر) هنوز استقرار نيافته بود كه ضربت خورد. صهيب با فرياد: واى برادرم ! واى ياورم ! بر بالين او آمد. عمر گفت : آيا نمى دانى ، آيا نشنيده اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر برخى گريه هاى بستگانش عذاب مى بيند؟!
ابن عباس گويد: من برخاستم و نزد عايشه رفتم و از آن چه گذشته بود آگاهش كردم .
عايشه گفت :
نه به خدا! رسول خدا هرگز نفرموده : ميت به خاطر گريه كسى عذاب مى بيند.
بلكه فرموده :
«ان الكافر يزيده الله ببكاء اهله عذابا و ان الله لهو اضحك و ابكى ، و لا تزر وازره و زر اخرى»
خداوند كافر را به خاطر بستگانش بيشتر عذاب مى كند، و خداوند است كه مى خنداند و مى گرياند، و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد.
قاسم بن محمد گويد: هنگامى كه سخن عمر و پسرش به عايشه رسيد گفت : شما مرا از كسانى خبر مى دهيد كه نه دروغگويند و نه دروغزن ، ولى به هر حال گوش آدمى خطا مى شنود. (4)
در صحيح مسلم ، صحيح بخارى ، سنن ترمذى و موطا مالك روايت كنند:
هشام بن عروه از پدرش ، گويد:
در نزد عايشه گفته شد كه ابن عمر گفته است : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مى بيند.
عايشه گفت : خداى بر ابا عبدالرحمن ببخشايد، چيزى را شنيده ولى خوب در نيافته ، قضيه چنين بود كه : جنازه يهودى را - در حالى كه بر او مى گريستند - از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند، آن حضرت فرمود: شما مى گرييد و او عذاب مى شود. (5)
امام نووى متوفاى 676 ه در شرح صحيح مسلم ، درباره روايات نهى از گريستن كه از رسول خدا روايت شده ، گويد:
اين روايات تنها از روايت عمر و پسرش عبدالله است .
عايشه آنها را انكار كرده و آن را از نسيان و فراموشى و اشتباه آن دو دانسته ، و منكر صدور آن از پيامبر صلى الله عليه و آله شده است. (6)
پی نوشتها :
---------------------------
1-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب ببكاء اهله عليه . سنن نسائى ، جلد 4 ص 18، كتاب الجنائز، باب : النهى عن البكاء على الميت .
2-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639. صحيح ترمذى ، جلد 4 ص 222، كتاب الجنائز، باب 24. سنن ابن ماجه ، جلد 1 ص 508، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب بما نيح عليه .
3-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639. سنن نسائى ، جلد 4 ص 18.
4-صحيح مسلم ، كتاب الجنائز، باب 9 حديث 22 و 23. صحيح بخارى ، كتاب الجنائز، باب : يعذب الميت ببكاء اهله عليه ، جلد 1 ص 155 و 156. سنن نسائى ، جلد 4 ص 18، كتاب الجنائز، باب : النياحه على الميت . الاجابه لا يراد ما استدركته عايشه على الصحابه ، زركشى ، ص 82، باب : استدراكها على عمر بن الخطاب .
5-صحيح مسلم ، كتاب الجنائز، باب 9، حديث 25، صحيح بخارى ، جلد 1 ص 156، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب ببكاء بعض اهله . صحيح ترمذى ، كتاب الجنائز، باب 25، جلد 4 ص 226 و 227. موطا مالك ، جلد 1 ص 234، كتاب الجنائز، باب : النهى عن البكاء على الميت .
6-شرح صحيح مسلم ، الامام النووى ، جلد 6 ص 228، كتاب الجنائز.
در صحيح مسلم و سنن نسائى از عبدالله روايت كنند:
حفصه بر حال عمر گريست . عمر گفت : آرام باش دخترم ! آيا نمى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او عذاب مى بيند؟! (1)
در روايت ديگرى آمده است :
عمر گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت در قبر به خاطر نوحه و زارى بر او عذاب مى بيند. (2)
و در ديگرى :
عبدالله بن عمر گويد: هنگامى كه عمر ضربت خورد، مدهوش گرديد. بدين خاطر، بر او صيحه و شيون كردند.
چون به هوش آمد گفت : آيا نمى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر گريه زنده عذاب مى بيند.(3)
استدراك عايشه بر حديث و رفع اشتباه از عمر و پسرش : در صحيح بخارى ، صحيح مسلم و سنن نسائى روايت كنند:
ابن عباس گويد: به مدينه كه رسيديم ، اميرالمومنين (= عمر) هنوز استقرار نيافته بود كه ضربت خورد. صهيب با فرياد: واى برادرم ! واى ياورم ! بر بالين او آمد. عمر گفت : آيا نمى دانى ، آيا نشنيده اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر برخى گريه هاى بستگانش عذاب مى بيند؟!
ابن عباس گويد: من برخاستم و نزد عايشه رفتم و از آن چه گذشته بود آگاهش كردم .
عايشه گفت :
نه به خدا! رسول خدا هرگز نفرموده : ميت به خاطر گريه كسى عذاب مى بيند.
بلكه فرموده :
«ان الكافر يزيده الله ببكاء اهله عذابا و ان الله لهو اضحك و ابكى ، و لا تزر وازره و زر اخرى»
خداوند كافر را به خاطر بستگانش بيشتر عذاب مى كند، و خداوند است كه مى خنداند و مى گرياند، و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد.
قاسم بن محمد گويد: هنگامى كه سخن عمر و پسرش به عايشه رسيد گفت : شما مرا از كسانى خبر مى دهيد كه نه دروغگويند و نه دروغزن ، ولى به هر حال گوش آدمى خطا مى شنود. (4)
در صحيح مسلم ، صحيح بخارى ، سنن ترمذى و موطا مالك روايت كنند:
هشام بن عروه از پدرش ، گويد:
در نزد عايشه گفته شد كه ابن عمر گفته است : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مى بيند.
عايشه گفت : خداى بر ابا عبدالرحمن ببخشايد، چيزى را شنيده ولى خوب در نيافته ، قضيه چنين بود كه : جنازه يهودى را - در حالى كه بر او مى گريستند - از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند، آن حضرت فرمود: شما مى گرييد و او عذاب مى شود. (5)
امام نووى متوفاى 676 ه در شرح صحيح مسلم ، درباره روايات نهى از گريستن كه از رسول خدا روايت شده ، گويد:
اين روايات تنها از روايت عمر و پسرش عبدالله است .
عايشه آنها را انكار كرده و آن را از نسيان و فراموشى و اشتباه آن دو دانسته ، و منكر صدور آن از پيامبر صلى الله عليه و آله شده است. (6)
پی نوشتها :
---------------------------
1-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب ببكاء اهله عليه . سنن نسائى ، جلد 4 ص 18، كتاب الجنائز، باب : النهى عن البكاء على الميت .
2-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639. صحيح ترمذى ، جلد 4 ص 222، كتاب الجنائز، باب 24. سنن ابن ماجه ، جلد 1 ص 508، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب بما نيح عليه .
3-صحيح مسلم ، جلد 2 ص 639. سنن نسائى ، جلد 4 ص 18.
4-صحيح مسلم ، كتاب الجنائز، باب 9 حديث 22 و 23. صحيح بخارى ، كتاب الجنائز، باب : يعذب الميت ببكاء اهله عليه ، جلد 1 ص 155 و 156. سنن نسائى ، جلد 4 ص 18، كتاب الجنائز، باب : النياحه على الميت . الاجابه لا يراد ما استدركته عايشه على الصحابه ، زركشى ، ص 82، باب : استدراكها على عمر بن الخطاب .
5-صحيح مسلم ، كتاب الجنائز، باب 9، حديث 25، صحيح بخارى ، جلد 1 ص 156، كتاب الجنائز، باب : الميت يعذب ببكاء بعض اهله . صحيح ترمذى ، كتاب الجنائز، باب 25، جلد 4 ص 226 و 227. موطا مالك ، جلد 1 ص 234، كتاب الجنائز، باب : النهى عن البكاء على الميت .
6-شرح صحيح مسلم ، الامام النووى ، جلد 6 ص 228، كتاب الجنائز.
-
- پست: 2244
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10691 بار
- سپاسهای دریافتی: 5476 بار
- تماس:
رسول خدا صلى الله عليه و آله عمر را از نهى ، نهى مى كند:
در سنن نسائى ، سنن ابن ماجه و مسند احمد روايت كنند كه : (1)
سلمه بن ازرق گويد:
شنيدم كه ابوهريره مى گفت :
يكى از بستگان رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ، زنان جمع شده و بر او گريه مى كردند، عمر برخاست و آنان بر او بازداشته و پراكنده مى كرد،
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
عمر! آنان را به حال خود واگذار كه چشمها اشكبار و دلها مصيبت ديده داغشان تازه است .(2)
در مسند احمد از وهب بن كيسان از محمد بن عمرو روايت كند كه :
سلمه بن ازرق با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودند كه عده اى جنازه اى را عبور داده و بر آن مى گريستند. عبدالله بن عمر اين كار را ناپسند شمرده و آنان را طرد كرد. سلمه بن ازرق به او گفت :
چنين مگو! زيرا من خود شاهد بودم و از ابوهريره شنيدم - زنى از بستگان مروان جان سپرده بود و مروان دستور مى داد زنانى را كه بر او مى گريستند از آنجا برانند - ابوهريره كه بر سر جنازه آمده بود گفت :
اى اباعبدالملك ! آنان را به حال خود واگذار، زيرا جنازه اى را از مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند. من و عمر بن خطاب نيز، در كنار آن حضرت بوديم .
عمر شروع به راندن زنانى كرد كه همراه جنازه مى گريستند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
پسر خطاب ! آنان را به حال خود واگذار كه جانشان مصيبت ديده ، چشمشان اشكبار و داغشان تازه است (3)
مقايسه روايات و نتيجه آن
روايات بخش اول اثبات كرد:
گريه كردن بر محتضر و كسى كه در حال جان دادن است و كسى كه جان سپرده و نيز، گريه بر مزار مردگان - شهيد باشد يا غير شهيد - از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد.
روايات بخش دوم اثبات كرد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها بر فرزندش شهيدش = حسين عليه السلام گريه كردند، و با اثبات آن ، گريه آن حضرت بر حسين - عليه السلام - به بخش اول مى پيوندد
و از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله بشمار مى آيد.
روايات بخش سوم اثبات كرد:
روايات نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريه بر ميت ، تنها از سوى خليفه دوم و پسرش عبدالله است ؛
و از استدراك ام المومنين عايشه بر آنها كه گفت : خداى ببخشايد ابا عبدالرحمن را، چيزى را شنيده ولى در نيافته و سخنان ديگر صحابه مانند: ابوهريره و ابن عباس پيرامون اين موضوع در مى يابيم كه :
آنچه خليفه دوم و پسرش عبدالله درباره نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريستن بر ميت روايت كرده اند، خطا و اشتباه است.
بنابراين ،
گريستن بر كسى كه در حال مردن است ، و گريستن بر ميت ، و گريستن بر مزار ميت ، از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
از اين رو، گريه بر حسين - عليه السلام - نيز، پيروى از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد.
پی نوشتها :
------------------------
1-عبارت نسائى را آورديم .
2-سنن نسائى ، جلد 2 ص 19، باب : الرخصه فى البكاء على الميت . مسند احمد جلد 2 ص 110، 273، 408، 444. سنن الن ماجه ، جلد 1 ص 505، كتاب الجنائز، باب : ما جاء فى البكاء على الميت ، حديث 1587.
3-مسند احمد، جلد 2 ص 273 و 408 و نزديك به آن در ص 333.
«تَـــمَّ وَ الــحـَمـدُ لـلّــه»
در سنن نسائى ، سنن ابن ماجه و مسند احمد روايت كنند كه : (1)
سلمه بن ازرق گويد:
شنيدم كه ابوهريره مى گفت :
يكى از بستگان رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ، زنان جمع شده و بر او گريه مى كردند، عمر برخاست و آنان بر او بازداشته و پراكنده مى كرد،
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
عمر! آنان را به حال خود واگذار كه چشمها اشكبار و دلها مصيبت ديده داغشان تازه است .(2)
در مسند احمد از وهب بن كيسان از محمد بن عمرو روايت كند كه :
سلمه بن ازرق با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودند كه عده اى جنازه اى را عبور داده و بر آن مى گريستند. عبدالله بن عمر اين كار را ناپسند شمرده و آنان را طرد كرد. سلمه بن ازرق به او گفت :
چنين مگو! زيرا من خود شاهد بودم و از ابوهريره شنيدم - زنى از بستگان مروان جان سپرده بود و مروان دستور مى داد زنانى را كه بر او مى گريستند از آنجا برانند - ابوهريره كه بر سر جنازه آمده بود گفت :
اى اباعبدالملك ! آنان را به حال خود واگذار، زيرا جنازه اى را از مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند. من و عمر بن خطاب نيز، در كنار آن حضرت بوديم .
عمر شروع به راندن زنانى كرد كه همراه جنازه مى گريستند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
پسر خطاب ! آنان را به حال خود واگذار كه جانشان مصيبت ديده ، چشمشان اشكبار و داغشان تازه است (3)
مقايسه روايات و نتيجه آن
روايات بخش اول اثبات كرد:
گريه كردن بر محتضر و كسى كه در حال جان دادن است و كسى كه جان سپرده و نيز، گريه بر مزار مردگان - شهيد باشد يا غير شهيد - از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد.
روايات بخش دوم اثبات كرد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها بر فرزندش شهيدش = حسين عليه السلام گريه كردند، و با اثبات آن ، گريه آن حضرت بر حسين - عليه السلام - به بخش اول مى پيوندد
و از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله بشمار مى آيد.
روايات بخش سوم اثبات كرد:
روايات نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريه بر ميت ، تنها از سوى خليفه دوم و پسرش عبدالله است ؛
و از استدراك ام المومنين عايشه بر آنها كه گفت : خداى ببخشايد ابا عبدالرحمن را، چيزى را شنيده ولى در نيافته و سخنان ديگر صحابه مانند: ابوهريره و ابن عباس پيرامون اين موضوع در مى يابيم كه :
آنچه خليفه دوم و پسرش عبدالله درباره نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريستن بر ميت روايت كرده اند، خطا و اشتباه است.
بنابراين ،
گريستن بر كسى كه در حال مردن است ، و گريستن بر ميت ، و گريستن بر مزار ميت ، از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
از اين رو، گريه بر حسين - عليه السلام - نيز، پيروى از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد.
پی نوشتها :
------------------------
1-عبارت نسائى را آورديم .
2-سنن نسائى ، جلد 2 ص 19، باب : الرخصه فى البكاء على الميت . مسند احمد جلد 2 ص 110، 273، 408، 444. سنن الن ماجه ، جلد 1 ص 505، كتاب الجنائز، باب : ما جاء فى البكاء على الميت ، حديث 1587.
3-مسند احمد، جلد 2 ص 273 و 408 و نزديك به آن در ص 333.
«تَـــمَّ وَ الــحـَمـدُ لـلّــه»