جناب جابر بن یزید جعفی اعلی الله مقامه الشریف

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

جناب جابر بن یزید جعفی اعلی الله مقامه الشریف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

در طی مباحث اساتید این حقیر در یکی از تاپیکها ، در ضمن بررسی سندی یکی از روایات معارفی شیعه ، به یکی از روات آن به نام " جابر ین یزید جعفی " اشکال شد .

ما در آن تایپک به ترجمه این صحابی گرانقدر در لسان رجالیون شیعه اشاره کردیم .

" http://www.eteghadat.com/forum/forum-f5 ... tml#p39911 "


اصل و اساس اشکالی که بر جناب جابر بن یزید جعفی ( اعلی الله مقامه الشریف ) شده است بر 2 امر است : نسبت اختلاط به ایشان از جانب مرحوم نجاشی - ابیاتی منسوب به شیخ مفید در ذم و اختلاط جابر جعفی ( اعلی الله مقامه ) و البته در آخر نیز به توقف مرحوم علامه بر احادیث جناب جابر - که تلویحا دلیل بر غیر ثقه بودن جناب جابر تلقی شده بود - نیز اشاره شد .

ما در آن تاپیک بیان نمودیم که اجماع علمای شیعه - حتی ابن غضائری که ید طولایی در جرح راویان دارد و بسیاری از علما کتاب رجالی منسوب به وی را نیز قبول ندارند - جناب جابر از موثقین صحابه بوده و حتی از صاحبان اسرار اهل بیت علیهم السلام می باشد تا جایی که امام صادق علیه السلام در شان وی فرموده اند :

رحم الله جابر الجعفي ، كان يصدق علينا

خداوند جابر جعفی را رحمت نماید ( زیرا ) همواره ما را تصدیق می نمود .


لذا در این تاپیک بر آن شدم که سخنان مرحوم مامقانی ( نور الله مرقده ) را از کتاب شریف و قیّم " تنقیح المقال " ج 14 شماره 33 بیان نمایم .

سخنان مرحوم مامقانی در این کتاب دقیقا مجموعه ای سخنان علمای رجالی قبل از ایشان می باشد و سپس ایشان نظر خود را در مورد راویان بیان می کنند .

مرحوم مامقانی - که در کتاب ایشان آمده است که در طول 3 سال تالیف " تنقیح المقال " تنها روزی 3 ساعت می خوابیدند - بعد نقل اقوال مختلف در مورد جناب جابر جعفی ، چنین بیان می کنند :

إنّ الّذي يستفاد من مجموع ما مرّ من الأخبار ، أنّ الرجل في غاية الجلالة ، ونهاية النبالة ، وله المنزلة العظيمة عند الصادقين عليهما السلام ، بل هو من أهل أسرارهما وبطانتهما ، ومورد ألطافهما الخاصّة وعنايتهما المخصوصة ، وأمينهما على ما لا يؤتمن عليه إلاّ أوحديّ العدول من الأسرار ، ومناقب أهل البيت عليهم السلام.
وقد نقل في ترجمة مولانا الباقر عليه السلام عن المناقب أنّ بابه : جابر ابن يزيد الجعفي ، ولا يعقل تمكين الإمام عليه السلام المعصوم من صيرورة غير العدل باباً له ، وواسطة بينه عليه السلام وبين شيعته الضعفاء الأخيار.
وقد سمعت من ابن الغضائري ـ المصرّ على تضعيف الرواة ـ توثيقه. ولا يقدح تضعيفه أكثر الراوين عنه ؛ ضرورة أنّ ضعف الراوين عنه ليس راجعاً إلى فعله حتّى يؤاخذ عليه ويغمز به فيه.
ووثّقه الفاضل المجلسي أيضاً في الوجيزة .
وفي البلغة : إنّه ثقة على الأظهر.
وفي تعليقة الشهيد الثاني رحمه الله على الخلاصة : إنّه ذكره صاحب الإكمال القرشي ، ووثّقه وأثنى عليه كثيراً ، وقال : ومات سنة ثمان وعشرين ومائة. انتهى ما في التعليقة.

آنچه از مجموعه روایات بیان شده مستفاد می شود این است که این مرد - جناب جابر - در غایت جلالت و بزرگی و در نهایت دانایی بوده است و برای او منزلتی عظیم در نزد صادقین علیهما السلام بوده است بلکه او از صاحبان سر و نهان ایشان بوده و مورد لطف خاص و عنایت مخصوص ایشان بوده است . و امین ایشان ، در مطالبی که بیان نمی شده مگر تنها بر کسانی که عادل و اهل سر باشند و همچنین مناقب اهل بیت علیهم السلام ، بوده است .
و در مناقب - ابن شهر آشوب - در ترجمه امام باقر علیه السلام بیان شده است که - جناب جابر - باب ایشان بوده است . و معقول به نظر نمی رسد که امام معصوم علیه السلام مقام بابیّت را به وی تمکین نمایند مگر اینکه آن فرد از عادل باشد . و - آن فرد عادل - واسطه بین امام علیه السلام و بین شیعیان ایشان از ضعفاء و نیکان باشد .
و (حتی) از قول ابن غضائری - که مصر بر تضعیف راویان می باشد - توثیق وی را شنیدی و تضعیف راویانی که از وی ( جناب جابر ) روایت کرده اند قدح بر ایشان نیست به این ضرورت که ضعف راوی عنه - کسانی که از جناب جابر روایت کرده اند - مربوط به جناب جابر نیست تا بدانها بخواهیم ایشان تضعیف شود .

فاضل مجلسی ( مجلسی اول - پدر علامه مجلسی ) در " الوجیزه " ( رجال المجلسی ) او را توثیق نموده است .
و ( همچنین ایشان در ) " البلغه " ( بلغة المحدثين ) می گوید : او - جابر جعفی - بنابر اظهر ، ثقه می باشد .
و در تعلیقه شهید ثانی رحمه الله بر خلاصه ( مرحوم علامه ) چنین آمده است : صاحب اکمال القرشی ، او ( جابر جعفی ) را ذکر نموده و توثیقش کرده است و می گوید : در سال 128 ه .ق فوت کرده است .


سپس مرحوم مامقانی به شبهه ای که در مورد اختلاط جناب جابر - بر اساس شعر منسوب به شیخ مفید - اشاره کرده و می گوید :

وأمّا الشيخ المفيد الّذي روى عنه النجاشي في عبارته المزبورة انشاد أشعار كثيرة دالّة على اختلاط الرجل ، قد ذكر في حقّه في رسالته الّتي صنّفها في الردّ على أصحاب العدد في شهر رمضان ، ما يزيد على الوثاقة ، حيث قال : وأمّا رواة الحديث بأنّ شهر رمضان يكون تسعة وعشرين يوماً ويكون ثلاثين ، فهم فقهاء أصحاب أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما السلام والأعلام الرؤساء المأخوذ منهم الحلال والحرام والفتيا والأحكام ، الّذين لا مطعن عليهم ، ولا طريق إلى ذمّ واحد منهم ، وهم أصحاب الأصول المدونة والمصنّفات المشهورة .. إلى أن شرع في ذكرهم ، وذكر رواياتهم ، ومن جملة تلك الروايات رواية جابر بن يزيد الجعفي. فلو كان له في جابر هذا غمز لم يدرجه في الثناء المذكور ، والتجليل المزبور الّذي لا يعارضه نقل الأشعار المشار إليها التي لم يعلم قائلها ولا مضمونها.
ولقد أجاد الحائري حيث قال : إنّ الاستناد إلى الأشعار عجيب من مثل النجاشي كانت منه أو فيه. انتهى .

و اما شیخ مفید که نجاشی از او اشعار دال بر اختلاط این مرد - جابر جعفی - را روایت کرده است ، در حق جابر در رساله ای که در رد اصحاب عدد در ماه رمضان تالیف کرده است ، چیزی به جز وثاقت نکفته است . وقتی می گوید : و اما راویان حدیثی که دال بر 29 روز یا 30 روزه بودن ماه رمضان می باشد ، پس همه آنها از فقها اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام می باشند و از بزرگان و اعلامی می باشند که از ایشان حلال و حرام و فتاوا و احکام گرفته می شود .کسانی که طعنی بر ایشان نیست و هیچ راهی بر ذم و اشکال کردن بر ایشان وجود ندارد و آنها اصحاب اصول تدوین شده و مصنفات مشهوره می باشند .... سپس از ترجمه ایشان و روایات ایشان نیکو یاد کرده و از جمله این روایات ، روایت جابر ین یزید جعفی می باشد . پس اگر برای جابر جعفی عیبی وجود داشت ، اینقدر او را مورد ستایش قرار نمی داد و اشعار مشار الیه که گوینده ان مشخص نیست و متن آن معلوم نیست ، هرگز نمی تواند معارض این تجلیل بیان شده باشد .
و چه نیکو گفته است حائری : استناد به این اشعار عجیب از کسی مانند نجاشی تنها مخصوص خودش می باشد .


و سپس به سخن مرحوم نجاشی اشاره نموده و می گوید :

وأمّا ما رواه النجاشي رحمه الله به من الاختلاط .. فلا أصل له أصلا ، وإنّما ذلك ناش من روايته لأمور في الأئمة عليهم السلام صارت اليوم من ضروريّات مذهب الشيعة ، وكانت تعدّ يومئذ غلوّا .. فمن بنوا يومئذ على كونه مخلّطاً للروايات المشار إليها لا نبني على اختلاطه اليوم ، بعد كون مفاد تلك الروايات من ضروريّات المذهب.
ولقد أجاد الفاضل المجلسي الأوّل قدّس سرّه حيث قال ـ فيما حكاه عنه في التعليقة ـ : والّذي يخطر ببالي من تتبّع أخباره أنّه كان من أصحاب أسرار الصادقين عليهما السلام ، وكان يذكر بعض المعجزات التي لا تدركها عقول الضعفاء ، حصل به الغلوّ في بعضهم ، ونسبوا إليه افتراء ، سيما الغلاة والعامّة ..

و اما آنچه که نجاشی رحمه الله در مورد اختلاط جابر بیان کرده است هرگز اصل و ریشه ای ندارد و این سخن ناشی از روایات جابر در مورد اهل بیت علیهم السلام می باشد که هم اکنون از ضروریات مذهب شیعه می باشد و در آن روزگاران ، غلو محسوب می شده است .پس اگر کسی در آن روزها بنابر آن روایات ، جابر را مختلط بداند ، امروز ما جابر را مختلط نمی دانیم زیرا مفاد این گروه از روایات از ضروریات مذهب شیعه می باشد .
و چه نیکو گفته است فاضل مجلسی اول - آنچنان که در تعلیقه او نقل شده - آنچه به فکر من از تتبع در روایات جابر می رسد این است که او از اصحاب اسرار صادقین علیهم السلام می باشد و - جابر - برخی از معجزات - اهل بیت علیهم السلام - را بیان می کرده است که عقول ضعفاء نمی توانستند آنها را درک نمایند و بخاطر برخی از این روایات ، او را متهم به غلو کرده و به وی افترا بستند علی الخصوص غلاة و اهل تسنن .....


و سپس مرحوم مامقانی به نقل از مرحوم علامه وحید بهبهانی ، به گروهی از روایات جابر اشاره می کنند - که مرحوم مجلسی اول بیان کرده اند - و در ادامه از قول مجلسی اول می گویند :

ولا يخفى أنّ الأجلّة مثل الصفّار .. وغيره كانوا يعتمدون عليه وعلى أمثاله. [ وقال ] وروى مسلم في أوّل كتابه ذموماً كثيرة في جابر ، والكلّ يرجع إلى الرفض ، وإلى القول بالرجعة ، وكان مشتهراً بينهم ، وعمل على أخباره جلّ أصحاب الحديث ، ولم نطّلع على شيء يدلٌّ على غلوّه واختلاطه ؛ سوى خبر ضعيف رواه الكشي.

مخفی نماند که بزرگانی همچون صفار و غیره بر روایات جابر و امثال او اعتماد کرده اند و همچنین مسلم - صاحب صحیح مسلم - در ابتدای کتابش ، عیوب زیادی در مورد جابر بیان کرده است که تمام آنها بر می گردد به رفض و قول بر رجعت .و این سخن - ذم بر معتقدین به رجعت - در میان ایشان مشهور است . و بزرگان اصحاب حدیث شیعه به روایات جابر عمل کرده اند و به ما هیچ چیزی که دال بر غلو و یا اختلاط جابر باشد نرسیده است مگر خبر ضعیفی که کشی نقل کرده است .....


سپس مرحوم مامقانی در رد خبر مرجوم کشی در رجالش ، چنین می گوید :

وأقول : أشار بما رواه الكشّي ممّا يدل على غلوّه ، ما مرّ في طيّ الأخبار من خبر عمرو بن شمر الّذي مرّ نقلنا من الكشّي قوله بعد نقله : إنّه حديث موضوع لا شكّ في كذبه ، ورواته كلّهم متّهمون بالغلوّ والتفويض.
قلت : ويشهد بذلك أخباره الاُخر الصريحة في عدم قوله بألوهيّة الأئمّة عليهم السلام بوجه ، وعدم غلوّه أصلا.

می گویم : ( سخن مجلسی اول ) اشاره دارد به روایتی که کشی بیان کرده و دال بر غلو جابر می باشد . و این خبر در طی اخبار ( کشی ) از قول عمرو بن شمر بیان شد و نقل شد که کشی بعد از نقل این روایت می گوید : این حدیث جعلی بوده و هیچ شکی در دروغ بودن آن نیست . و تمام روات آن متهم به غلو و تفویض بوده اند .
می گویم : و دیگر اخبار صراحت دارند بر عدم قول به الوهیت ائمه علیهم السلام و عدم غلو او ( جابر جعفی )


سپس مرحوم مامقانی به سخن مرحوم علامه در باب توقف در احادیث جابر جعفی اشاره کرده و چنین می گویند :

وأمّا ما سمعته من الخلاصة في آخر كلامه من التوقّف ، فليس غمزاً في الرجل نفسه ، بل ردّ للروايات الّتي روتها الضعفاء عنه ، وهذا لا يختصّ بجابر ، بل أعدل الخلق وأوثقهم وأتقاهم أجمعين ـ وهم الأئمة عليهم السلام ، المتّصفون بالعصمة ـ لا يعتمد على الأخبار الّتي روتها عنهم عليهم السلام الضعفاء ، فكيف بغير المعصوم من العدول ؟!.

و اما آنچه از کتاب خلاصه در آخر کلام علامه شنیدی مبنی بر توقف ( ایشان در احادیث جابر ) ، پس این سخن عیبی بر جابر جعفی نیست بلکه ردی است بر روایاتی که ضعفاء از وی نقل کرده اند . و این امر اختصاص به جابر ندارد بلکه مختص به اعدل مردم و اوثق ایشان و متقی ترین آنها نیز می باشد ، یعنی ائمه علیهم السلام ، همان کسانی که متصف به عصمت هستند - زیرا هیچ اعتمادی بر روایاتی که ضعفاء از ایشان علیهم السلام کرده اند نیست ، پس چگونه است حال - روایت نمودن ضعفاء از - کسی که غیر معصوم می باشد ؟


سپس مرحوم مامقانی از سخنان قبل نتیجه گیری نموده و می گویند :

فتلخّص من ذلك كلّه : أنّ الرجل ثقة جليل يعتمد عليه في خبره ، لتوثيق ابن الغضائري ـ الّذي عادته الغمز في الرجال غالباً من غير جهة ـ إيّاه المعادل لتوثيق جمع ، مضافاً إلى تأيّده بأمور :
فمنها : توثيق الوجيزة ، والبلغة ، والإكمال.
ومنها : ترحّم الصادق عليه السلام عليه.
ومنها : الأخبار المزبورة الكاشفة عن جلالته وعلوّ قدره عند الصادقين عليهما السلام وكونه عيبة أسرارهما عليهما السلام ، وكونه باب الباقر عليه السلام ، وانتهاء علوم الأئمّة عليهم السلام إلى جمع ، هو أحدهم كما مرّ.
ومنها : تشنيع علماء العامّة عليه ، الكاشف عن غاية جلالته ، حتّى أنّ الذهبي قال : إ نّه من أكبر علماء الشيعة ، وإ نّه وثّقه شعبة فشذّ ، وتركه الحفّاظ .


خلاصه همه این حرفها این است : این مرد - جابر جعفی - ثقه جلیل بوده و بر روایات وی اعتماد می شود . همچنین بر اساس توثیق ابن غضائری - کسی که عادتش بر عیب گیری بی جهت بر راویان می باشد - که توثیق او معادل توثیق همه علما می باشد . مضافا بر تایید وی اموری است همچون :

از آنها : توثیق جابر در ( کتابهای ) الوجیزه ، البلغه ، الاکمال .

از آنها : ترحم امام صادق علیه السلام بر او - جابر جعفی .

از آنها : اخبار بیان شده که کاشف از جلالت و بزرگی رتبه وی در نزد صادقین علیهم السلام می باشد و اینکه او مخزن اسرار ایشان علیهما السلام بوده است و او باب امام باقر علیه السلام بوده است و علوم ائمه علیهم السلام به گروهی منتهی می شده است که جابر یکی از ایشان بوده . همچنان که روایاتش بیان شد .

از آنها : تشنیع و بدگویی علمای اهل تسنن از وی کاشف از آن است که جابر در غایت جلالت و بزرگی بوده است . تا جایی که ذهبی ( در حق جابر )می گوید : او از بزرگان علمای شیعه بوده است و شعبه او را توثیق نموده و او را رد کرده است . و حفاظ حدیث نیز او را رها کرده اند .


و سپس مرحوم مامقانی نظر نهایی خود در مورد جابر جعفی را بیان کرده و چنین می گویند :

وبالجملة; فقد بان ممّا ذكرنا فيه أنّ وثاقة الرجل غير قابلة للريب بوجه ، فلا وجه لما صدر من الفاضل الجزائري في الحاوي من عدّه في الضعفاء. وإنّي كنت أزعم أنّ قلمي الجزائري ـ في المتأخرين ـ وابن الغضائري ـ في المتقدّمين ـ في المسارعة إلى تضعيف البرءاء الثقات كفرسي رهان ، لكن ظهر لي الآن أنّ قلم الجزائري أسبق من قلم ابن الغضائري ، حيث عدّ في الضعفاء من وثّقه ابن الغضائري .
ولكن ليس لي منه كثير تعجّب ، وإنّما غاية عجبي من الشهيد الثاني رحمه الله حيث علّق على قول العلاّمة رحمه الله في عبارة الخلاصة المزبورة قوله : لا وجه للتوقف فيما يرويه هؤلاء عنه ، لشدّة ضعفهم الموجب لردّ روايتهم ، وإنّما ينبغي توقّف المصنف رحمه الله فيما يرويه جابر نفسه ، لاختلاف الناس في مدحه وذمّه ، إن لم يرجّح الجارح. وعلى كلّ حال ، فلا وجه لإدراجه في هذا القسم. انتهى.
فإنّ فيه : إنّك قد عرفت أنّ الجارح منّا لم يجرحه بما يقابل توثيق ابن الغضائري المؤيّد بما مرّ من المؤيّدات ، بل قد بان لك أن لا جرح في حقّه عند التحقيق ، أو معارض بما صدر من الجارح نفسه ، ممّا يدلّ على توثيقه ، مثل ما سمعته من الشيخ المفيد قدّس سرّه فلاحظ.
ولعمري أنّ جابراً هذا مظلوم. حيث إنّه على نهاية جلالته ، وكونه من أهل الأسرار ، توقّف بعضهم في وثاقته. ولكنّ الّذي يهوّن الخطب أنّ خفاء الفضل وذهاب الحقّ من لوازم الفضل والتمسّك بالحقّ في مواليه وأتباعهم إلى زماننا هذا ، وللاتّباع في مواليهم أسوة.


و بالجمله از آنچه که بیان نمودیم روشن می شود که در وثاقت این مرد - جابر جعفی - به هیچ وجه نمی توان شک نمود و هیچ اعتنایی بر سخن فاضل جزائری در کتاب حاوی نیست وقتی که جابر را در زمره ضعفاء آورده است و من فکر می کنم که قلم جزائری در میان متاخرین و قلم ابن غضائری در میان متقدمین در تضعیف بزرگان ثقات همانند یکدیگر می باشد لکن برای ما ظاهر است که قلم جزائری بر قلم این غضائری سبقت دارد زیرا کسی را در زمره ضعفاء قرار داده است که ابن غضائری او را توثیق نموده است .
من او جزائری خیلی تعجب نمی کنم بلکه تعجب فراوان من از شهید ثانی رحمه الله می باشد وقتی که در تعلیقه اش بر کلام مرحوم علامه در کتاب خلاصه - که قبلا بیان شد - چنین می گوید : هیچ دلیلی بر توقف در احادیث کسانی که از او - جابر - نقل کرده اند نیست زیرا شدت ضعف آنها موجب رد شدن روایات ایشان می شود بلکه توقف مصنف - یعنی مرحوم علامه - بر آن احادیثی است که خود جابر شخصا روایت کرده است زیرا علما در مدح و ذم او اختلاف دارند .حتی اگر علت جرح جارح ارجحیت نداشته باشد و علی کل حال ، هیچ دلیلی نداشت که نام جابر در این قسم از کتاب بیاید .(( یعنی قسمت اول کتاب خلاصه الاقوال : راویانی که بر ایشان اعتماد می شود ))
پس در اینمورد می گوییم : تو دانستی هیچ کسی از ما - علمای شیعه - این راوی را جرح نکرده است که قابل مقابله با توثیق ابن غضائری - که مویّد به مویّدات بیان شده بود - باشد بلکه برای تو روشن شد که در حق جابر هیچ جرحی در نزد محققین وجود ندارد یا معارضی از جانب جارح . آنچه دلالت دارد بر توثیق وی همانند ان است که از قول شیخ مفید قدس سره شنیدی و بدان رجوع کن .
قسم به جان خودم این جابر مظلوم است با اینکه او در نهایت جلالت و از اهل اسرار می باشد ، باز هم برخی در وثاقت وی توقف کرده اند . ولیکن آنچه این مشکل را حل می کند این است که مخفی نگه داشتن بزرگی از لوازم فضل و تمسک به حق در نزد موالیان و پیروان ایشان ( اهل بیت علیهم السلام ) تا زمان ما می باشد و در پیروی موالیان اهل بیت علیهم السلام در این امر - برای ما اسوه و الگو می باشد .


و در انتهای ترجمه جناب جابر جعفی ( اعلی الله مقامه ) مرحوم مامقانی سخنی بسیار زیبا دارند :

إلاّ أنّه لا يضرّ لكون مراسيله كالمسانيد ، كما لا يخفى

همچنان که مشخص است ، مراسیل ( روایات مرسل ) جناب جابر همانند روایت مسند می باشد .



پس مشاهده می شود که جناب جابر جعفی از بزرگان و اساطین صحابه اهل بیت علیهم السلام بوده اند و بر اساس روایات ، ایشان باب امام باقر علیه السلام و صاحب سر صادیقین علیهما السلام بوده اند و راوی احادیثی بوده اند که شامل مضامین عالی در باب معارف الهی و مناقب اهل بیت علیهم السلام بوده است تا جایی که فهم آن برای عوام مردم سخت بوده و لذا متهم شده اند به غلو و اختلاط .

حتی از برخی روایات نیز بر می آید که جناب جابر جعفی جزء معدود صحابه ای بوده اند که به اذن ولی الله معصوم ( علیه السلام ) به مقامی رسیدند که به ایشان رویت ملکوتی نشان داده شد .

امید است که در بررسی ترجمه بزرگانی همچون جناب جابر جعفی و یا راویانی همچون جناب مفضّل ، نهایت دقت را داشته باشیم تا مبادا افرادی را مجروح بدانیم که از معتمدین و مقربین اهل بیت علیهم السلام بوده اند .


التماس دعا

یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
ارسال پست

بازگشت به “علوم حدیث”