(؟?) احادیث واژگونه (؟?)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

(؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم


الحمد للّه ربّ العالمين والصلاة والسلام على سيّدنا محمّد وآله الطاهرين المعصومين ولعنة اللّه على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين


پيش گفتار


آن گاه كه به كتاب هاى حديثى و به باب هاى فضائل و مناقب اهل بيت عليهمالسلام و صحابه رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله در منابع اهل سنّت مراجعهمى كنيم،

 احاديثى را مى يابيم كه با توجه به اين كه درباره اهل بيت عليهماالسلام وارد شده;

به طور دقيق با همان متن و يا نزديك به آن در شأن برخى صحابه نيز وارد شده است. 

از اين رو هنگامى كه پژوهش گر به اين روايات برخورد مى كند، اين پرسش درذهن او به وجود مى آيد كه :


آيا به راستى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اينكلام را درباره هر دو گروه فرموده است و يا اين كه براى يكى از اين دوگروه فرموده;


ولى دست خيانتكارِ تحريف و جعل، به جعل و تحريف آن، پيرامونگروه ديگر پرداخته است.


كتابى كه پيش رو داريد با بررسى اين متون دوگانه، به اين پرسش پاسخ داده وبراى نمونه به نقد و بررسى چند حديث در اين زمينه پرداخته است

و پس ازكاوش هاى علمى به اين نتيجه رسيده كه اين احاديث در شأن و منزلت اهل بيت عليهم السلام وارد شده اند;

ولى دست خيانت پيشان از روى غرض هاى سياسى وهدف هاى ديگر اين احاديث را به نفع صحابه برگردانده اند.

البته پس از اثبات اين مطلب مى توان آن را به احاديث ديگرى در فضايل و مناقب صحابه سرايت داد.

ما در اين بررسى فقط به روايات اهل سنّت پرداخته ايم و از كلام عالمان بزرگ اهل سنّت در حديث بهره برده ايم.

از خداوند متعال مى خواهيم ما را در رسيدن به حقايق كتاب و سنّت يارى فرمايد. «سيد على حسينى ميلانی» 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

 بخش يكم
بررسى حديث منزلت
 


نگاهى به حديث منزلت

حديث منزلت از احاديثى است كه در شأن و مقام امير مؤمنان على عليه السلام وارد شده است

و همه مسلمانان در ورود آن درباره حضرت على عليه السلام اتفاق نظر دارند.


محدثان بزرگ متقدم و متأخر، علما و دانشمندان اهل تسنّن نيز اين حديث رانقل كرده اند.

براى نمونه مى توان به بُخارى، مسلم نيشابورى و ديگر نويسندگان صحاح اشاره نمود.

نگارندگان مسند همچون احمد بن حنبل شيبانى درمسند

و معجم نگاران مانند طبرانى در المعجم الكبير نيز به اين حديث اشاره كرده اند.1



پی نوشت:
--------------
1 . گفتنى است كه ما به طور مبسوط در نوشتارى جداگانه تحت عنوان نگاهى به حديث منزلت اين حديث را بررسى كرده ايم
و اين كتاب در ضمن سلسله پژوهش هاى اعتقادى شماره 12 چاپ شده است.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

حديث منزلت در شأن امير مؤمنان على عليه السلام

به روايت بُخارى

بُخارى اين حديث را اين گونه نقل مى كند:

محمّد بن بشّار، از غندر، از شعبه، از سعد نقل مى كند كه مى گويد:

ازابراهيم بن سعد، از پدرش شنيدم كه اين گونه مى گفت:


پيامبر صلى اللّه عليهوآله (1) به على عليه السلام فرمود:


أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى؟ (2)

آيا راضى نيستى كه براى من همانند هارون براى موسى باشى؟


بُخارى در بخش ديگرى از صحيح، حديث منزلت را اين گونه نقل مى كند:

مسدّد،از يحيى، از شعبه، از حَكَم، از مصعب بن سعد، از پدرش نقل مى كند كه سعدمى گويد:


آن گاه كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به تبوك مى رفت، على عليه السلام را جانشين خود قرار داد.

على عليه السلام عرض كرد:


أتخلّفني في الصبيان والنساء;

آيا مرا در ميان كودكان و زنان باقى مى گذارى؟


پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

ألا ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه ليس نبي بعدي؟ (3)

آيا راضى نيستى كه براى من، همانند هارون براى موسى باشى جز اين كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود؟



به روايت مسلم

مسلم بن حجّاج نيشابورى نيز به نقل اين حديث پرداخته است.

وى در صحيح در بخش فضايل على بن ابى طالب عليهما السلام مى نويسد:

يحيى بن تميمى، ابو جعفر محمّد بن صباح، عبيداللّه قواريرى و سريح بن يونسـ متن حديث به نقل از محمّد بن صباح است ـ از يوسف بن ماجشون نقل مى كنند

كه وى از ابو سَلَمه ماجشون، از محمّد بن منكدر، از سعيد بن مسيّب، ازعامر بن سعد بن ابى وَقّاص، از پدرش نقل مى كند كه رسول خدا صلى اللّهعليه وآله به على عليه السلام فرمود:


أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبي بعدي;

تو براى من، مانند هارون براى موسى هستى جز اين كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود.


سعيد مى گويد: دوست داشتم كه اين حديث را از زبان سعد بشنوم; وقتى سعد راملاقات كردم و گفته عامر را براى او نقل كردم،
 سعد گفت: آرى، من اين حديثرا شنيده ام.

گفتم: خودت آن را شنيده اى؟

سعد انگشتانش را بر گوش هايش نهاد و گفت: آرى، وگرنه گوش هايم كر شوند.
 

اين حديث را ابوبكر بن ابى شِيبه نيز از غندر، از شعبه نقل كرده است.


مسلم در سند ديگرى حديث منزلت را اين گونه نقل مى كند:

محمّد بن مثنّى و ابن بشّار از محمّد بن جعفر نقل مى كنند كه وى، از شعبه،از حَكَم، از مصعب بن سعد، از سعد بن ابى وقّاص نقل مى كند:

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در غزوه تبوك على بن ابى طالب عليه السلام را جانشين خود قرار داد. على عليه السلام گفت:


يا رسول اللّه! تخلّفني في النساء والصبيان؟

اى رسول خدا! آيا مرا در ميان زنان و كودكان باقى مى گذارى؟


پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى غير أنّه لا نبي بعدي؟

آيا راضى نيستى كه براى من، همانند هارون براى موسى باشى، جز اين كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود؟


مسلم در سند ديگر اين حديث را اين گونه نقل مى كند:

عبيداللّه بن معاذ، از پدرم، از شعبه براى ما روايت كرده اند كهقُتَيْبَة بن سعيد و محمّد بن عباد ـ با دو متن نزديك به هم ـ از حاتِم(ابن اسماعيل) از بُكَيْر بن مسمار،

از عامر بن سعد بن ابى وَقّاص، ازپدرش نقل مى كنند كه معاوية بن ابى سُفيان به سعد گفت: چه چيز تو را ازاين كه به ابوتراب دشنام دهى باز مى دارد؟!
 سعد گفت: من مادامى كه سه جمله از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله دربارهعلى به خاطر دارم، او را دشنام نخواهم داد

كه اگر يكى از اين سه جملهدرباره من بود، براى من خوشايندتر از مال دنيا بود.
 

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به هنگام حركت به غزوه اى على عليه السلامرا جانشين خود قرار داد; على عليه السلام به او عرض كرد: اى رسول خدا! مراهمراه زنان و كودكان باقى مى گذارى؟

شنيدم كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله به او فرمود:

أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبي بعدي؟

آيا راضى نيستى كه براى من، همانند هارون براى موسى باشى، جز اين كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود؟


بار ديگر از حضرتش شنيدم كه در جنگ خيبر فرمود:

لاُعطينّ الراية رجلاً يحبّ اللّه ورسوله ويحبّه اللّه ورسوله;

پرچم را به دست مردى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى دارند.

همه ما گردن كشيديم و نگاه مى كرديم كه او چه كسى است. پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: على را برايم صدا بزنيد.

على عليه السلام را پيش رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آوردند. او چشم دردداشت.

پيامبر از آب دهان خود به چشم او ماليد و پرچم را به او داد وخداوند به دست او، فتح و پيروزى را به مسلمانان نصيب كرد.



جمله سوم آن گاه بود كه آيه (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ) نازل شد.

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام رافرا خواند و گفت:


اللهمّ هؤلاء أهلي;

بارالها! اينان خانواده من هستند.

اين حديث را ابوبكر بن ابى شِيبه نيز، از غندر، از شعبه نقل كرده است.


مسلم نيشابورى، به سندى ديگر، اين حديث را چنين نقل مى كند:

محمّد بنمثنّى و ابن بشّار از محمّد بن جعفر، از شعبه، از سعد بن ابراهيم، ازابراهيم بن سعد نقل مى كنند كه سعد مى گويد:

پيامبر صلى اللّه عليه وآلهبه على عليه السلام فرمود:


أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى؟ (4)

آيا راضى نيستى كه براى من همانند هارون براى موسى باشى؟


پی نوشتها :
-----------------
1 . به رغم اين كه در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مباركپيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است،
ما طبقفرمايش حضرتش، درود و صلوات را به صورت كامل آورده ايم.

2 . صحيح بُخارى: 3 / 1359، كتاب فضايل صحابه، باب مناقب على بن ابى طالب عليه السلام، حديث 3503.

3 . صحيح بُخارى: 4 / 1602، كتاب المغازى، باب غزوه تبوك، حديث 4154.

4 . صحيح مسلم: 5 / 22 ـ 24، كتاب فضايل صحابه، باب فضايل على بن ابى طالب عليه السلام، حديث 2404.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

تلاش هاى سست و بى پايه در ردّ حديث منزلت


با توجّه به آن چه بيان شد،

ترديدى در صحّت سند و بلكه تواتر آن ـ حتّى ازطرقى كه نزد اهل تسنن معتبر است ـ وجود ندارد.


از اين رو گروهى از آنانـ در كتاب هاى حديثى و كلامى ـ در دلالت اين حديث بر برترى امير مؤمنانعلى عليه السلام و جانشينى او از رسول ربّ العالمين تشكيك كرده اند.


گروه ديگرى وقتى متوجّه بى ارزشى اين تشكيك ها شده اند، به ناچار سند آنرا زير سؤال برده و آن را ضعيف شمرده اند،


با اين كه حديث منزلت حديثى استكه بخارى و مسلم و ديگر صاحبان صحاح و بزرگان حديث بر آن اتّفاق نظر دارند

و صدور چنين حديثى نزد اهل سنّت قطعى است،

آن چنان كه اين موضوع براى هرپژوهش گرى كه به كتاب الصواعق المحرقه مراجعه كند پوشيده نيست. (1)

 از طرفى، عدّه اى از مخالفان متوجّه شدند كه ضعيف شمردن سند و دلالت اينحديث هيچ سودى ندارد ;

از اين رو متن حديث را به گونه اى كه هيچ مسلمانى بهزبان نمى آورد تحريف كردند

و گفتند: متن حديث اين گونه است :


عليٌّ منّي بمنزلة قارون من موسى ... !

نسبت على به من، مانند نسبت قارون به موسى است !
  گرى كه به كتاب هاى رجال، در ضمن شرح حال «حريز بن عثمان» مراجعه كند،

از جعلى بودن اين روايت آگاهى خواهد يافت.


پی نوشت :
---------------
1 . ر.ك: الصواعق المحرقه: 1 / 31.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

حديث منزلت و تحريف واژگان آن


برخى ديگر، حديث را قلب (1) كرده و نام ابوبكر و عمر را به جاى نام على عليه السلام گذاشته اند.

خطيب بغدادى در تاريخ معروف خود چنين مى نگارد:

طاهرى، از ابوالقاسم علىّ بن حسن بن علىّ بن زكرياى شاعر، از ابوجعفر محمّد بن جرير طبرى، اين گونه نقل مى كند كه بُشر بن دحيه، از قزعة بن سويد، از ابن ابى مُلَيكه اين گونه نقل مى كند:


ابن عبّاس مى گويد كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

نسبت ابوبكر و عمر به من، مانند نسبت هارون به موسى است. (2)


اين روايت را متّقى هندى در كنز العمّال، از خطيب بغدادى و ابن جوزى در الواهيات، از ابن عباس نقل كرده اند. (3)

مناوى نيز در كنوز الحقايق همين گونه آورده است. (3)


پی نوشتها :
------------------
1 . قلب حديث: جا به جا كردن نام يكى از راويان، يا پس و پيش كردن نامى و يا تعويض يك نام با نام ديگر در سند و يا جا به جا كردن و تغيير دادن مطلبى در متن.
2 . تاريخ بغداد: 11 / 383.
3 . كنز العمّال: 11 / 259، كتاب فضايل، باب ذكر صحابه و فضلهم، حديث 34679.
4 . كنوز الحقايق: 1 / 13، حرف همزه، حديث 84.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

انديشه اى در سند اين حديث ساختگى


بديهى است كه سند چنين حديث ساختگى، در نهايت بى اعتبارى است.

ما راويان اين حديث را با دقّت بررسى مى نماييم.


راويان اين حديث ساختگى از اين قرارند:


1 . ابن ابى مُلَيكه

ما در مورد اين فرد در كتاب خواستگارى ساختگى كه پژوهشى در داستان جعلى «خواستگارى على عليه السلام از دختر ابوجهل» است، سخن گفته ايم. (1)



2 . قزعة بن سويد

ابن ابى حاتِم درباره قزعه، از احمد بن حنبل اين گونه نقل مى كند :

قزعه مضطرب الحديث است.


وى از ابن مَعين روايت كرده است كه مى گويد:

او از نظر نقل حديث ضعيف است;


آن گاه از پدرش ابوحاتِم رازى درباره قزعه چنين نقل مى كند:

نمى توان به گفته هايش استناد و احتجاج كرد. (2)


ابن حجر نيز در مورد قزعة بن سويد اظهار نظر كرده است.

وى مى نويسد كه بُخارى مى گويد: قزعه در نقل حديث فرد قوى نيست.


وى هم چنين از ابوداوود، عنبرى و نَسائى نقل مى كند كه گويند:

قزعه در نقل حديث فرد ضعيفى است.


ابن حجر در ادامه مى نويسد كه ابن حبّان، قزعه را اين گونه وصف مى نمايد:

وى خطا و اشتباه هاى بسيار و آشكارى دارد. از آن جا كه چنين مواردى در رواياتش بسيار است، نمى توان به رواياتش استناد كرد. (3)


ذهبى نيز در ميزان الاعتدال نامى از او برده و مى نويسد:

او حديثى منكَر و ناشناخته از ابن ابى مُلَيكه دارد... . (4)

البته سخن ابن جوزى را در اين باره بيان خواهيم كرد.



3 . بشر بن دحيه

ابن حجر مى گويد:

بُشر بن دحيه، از قزعة بن سويد، روايت نقل مى كند; و محمّد بن جرير طبرى نيز از او حديث نقل كرده است.

ذهبى در اصل كتاب ميزان الاعتدال، او را ـ ذيل شرح حال عمّار بن هارون مستملى ـ آورده و ضعيف دانسته است.


در ادامه مطالب، عين عبارت ابن حجر را خواهيد ديد. در آن عبارت از ذهبى اين گونه نقل شده است:

اين حديث دروغ و جاعل آن بُشر است.


در همان عبارت، سخن ابن حجر اين گونه آمده است:

من استاد طبرى (بُشر) را نمى شناسم. ممكن است كه همو جاعل حديث باشد. (5)



4 . على بن حسن شاعر

گروهى از رجال شناسان على بن حسن شاعر دروغ گو دانسته اند.

فراتر اين كه به عقيده گروهى، وى متّهم به جعل اين حديث است ، چنان كه خواهد آمد.



پی نوشتها :
-----------------
1 . ر.ك خواستگارى ساختگى: 72 و 73.
2 . الجرح والتعديل: 7 / 188.
3 . تهذيب التهذيب: 8 / 326.
4 . ميزان الاعتدال: 5 / 472 و 473.
5 . لسان الميزان: 4 / 259.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

تصريحاتى درباره اين حديث


همان گونه كه گفته شد، اين حديث جعلى و ساختگى است;


به طورى كه جمعى از بزرگان، رجال شناسان و علماى اهل سنّت هم چون :

ابن عَدى،

ابن جوزى،

ذهبى و

ابن حجر عسقلانى

ناچار شده اند به اين حقيقت تصريح كنند.


ما در ابتدا عبارت ابن جوزى، آن گاه عبارت ابن حجر را نقل كرده و به همين مقدار بسنده مى كنيم:


ابن جوزى درباره اين حديث چنين مى نگارد:

ابن منصور قزّاز، از ابوبكر بن ثابت، از على بن عبدالعزيز طاهرى، از ابوالقاسم على بن حسن بن علىّ بن زكريّاى شاعر، از ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى،

از بُشر بن دحيه، از قزعة بن سويد، از ابن ابى مُلَيكه نقل مى كند كه ابن عبّاس مى گويد: پيامبر فرمود:

نسبت ابوبكر و عمر به من مانند نسبت هارون به موسى است.

ابن جوزى پس از نقل اين حديث مى گويد:

  اين حديث صحيح نيست و كسى كه به جعل اين حديث متّهم است على بن حسن شاعر است. 


ابو حاتِم رازى گويد:

روايت هاى قزعة بن سويد قابل استناد نيستند.


احمد بن حنبل نيز در مورد قزعه مى گويد كه او مضطرب الحديث است. (1)


ابن حجر عسقلانى نيز در شرح حال بُشر بن دحيه چنين مى نويسد:

بُشر بن دحيه، از قزعة بن سويد روايت نقل مى كند. هم چنين محمّد بن جرير طبرى از او روايت نقل كرده است.


ذهبى در اصل ميزان الاعتدال، در شرح حال عمّار بن هارون مستملى او را ضعيف شمرده است.

آن گاه از ابن عَدى نقل مى كند كه محمّد بن نوح، از جعفر بن محمّد بن ناقد، از عمّار بن هارون مستملى،

از قزعة بن سويد، از ابن ابى مُلَيكه نقل مى كند كه ابن عباس مى گويد كه پيامبر فرمود:

هيچ مالى به اندازه مال ابوبكر به من نفع نداد(!)

در ضمن آن حديث آمده است كه حضرتش فرمود:

نسبت ابوبكر به من، مانند نسبت هارون به موسى است.


ابن عَدى گويد: نظير اين روايت را ابن جرير طبرى، از بُشر بن دحيه، از قزعة بن سويد نيز نقل كرده است.

[HIGHLIGHT=#c6d9f0]ذهبى گويد: اين حديث دروغ و بُشر جاعل آن است. 

سپس ابن عَدى مى گويد: اين حديث را مسلم بن ابراهيم، از قزعه نقل كرده است.

ذهبى درباره قزعه مى گويد: او فرد معتبرى نيست.


ابن حجر در ادامه مى نويسد:

ذهبى در شرح حال على بن حسن بن على بن زكرياى شاعر، او را به جعل اين حديث متهم كرده است. (2)


سپس ابن حجر در شرح حال شاعر مى گويد:

على بن حسن بن على بن زكريّاى شاعر، از محمّد بن جرير طبرى ـ در حديثى كه او متّهم به جعل آن است ـ چنين نقل كرده است كه پيامبر فرمود:

«نسبت ابوبكر به من، مانند نسبت هارون به موسى است»;

ولى نبايد اين مرد را متّهم به اين گناه نمود.


خطيب بغدادى در تاريخ بغداد مى نويسد:

على بن عبدالعزيز طاهرى، از ابوالقاسم على بن حسن بن على بن زكرياى شاعر، از ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى، از بُشر بن دحيه، از قزعه بن سويد،

از ابن ابى مُلَيكه همين حديثى كه از ابن عباس نقل شده، نقل مى نمايد.


ابن حجر پس از نقل اين حديث مى نويسد:

  «بشر بن دحيه» را نمى شناسم; از اين رو ممكن است همو جعل كننده اين حديث باشد... .    (3)


پی نوشتها :
-----------------
1 . العلل المتناهيه: 1 / 199.
2 . لسان الميزان: 2 / 30 ـ 31.
3 . لسان الميزان: 4 / 259.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

 بخش دوم

نگاهى به حديث مباهله 
از برترى هاى اهل بيت عليهم السلام

از فضايل و برترى هاى اهل بيت عليهم السلام حديث مباهله است.


خداوند متعال مى فرمايد (سوره آل عمران: آيه 61) :


 (فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ

ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ)

هر گاه پس از علمى كه (پيرامون حضرت عيسى) به تو رسيده است، به كسانى كه با تو به محاجّه و ستير برخيزند بگو:

بياييد ما فرزندان خود و شما فرزندان خود، ما زنان خود و شما زنان خود و ما جان خود و شما نيز جان خود را فرا خوانيم.

آن گاه مباهله نماييم و لعنت خدا را براى دروغ گويان قرار دهيم.
 

پس از نزول اين آيه،

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به همراه على، فاطمه و حسنين عليهم السلام براى مباهله در وعده گاه حضور يافتند.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

حديث مباهله پيامبر خدا به همراه اهل بيت (علیهم السلام)


بسيارى از دانشمندان اهل تسنّن اين حديث زيبا را نقل كرده اند.

جلال الدين سيوطى در تفسير الدر المنثور اين گونه مى نويسد:


ابن ابى شِيبه، سعيد بن منصور، عبد بن حميد، ابن جرير و ابونعيم نقل كرده اند كه شَعْبى مى گويد:

اعتقاد مسيحيان نجران درباره حضرت عيسى عليه السلام، از گفته ديگر مسيحيان مبالغه آميزتر بود.

آنان همواره با پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله درباره او مجادله مى كردند و از اين رو خداوند اين آيات را در سوره آل عمران نازل فرمود:

(إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللّهِ... فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ)


پس از اين رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آن ها را به مباهله و ملاعنه فرا خواند. آنان بر اين كار فرداى آن روز را وعده كردند.


بامداد فردا پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به همراه على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به سوى وعده گاه رهسپار شدند.


پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:


 لقد أتاني البشير بهلكة أهل نجران حتّى الطير على الشجر لو تمّوا على الملاعنة (1)

بشارت دهنده اى نزد من آمد و اعلام كرد: اگر نجرانيان به ملاعنه مبادرت مى كردند، همه آنان حتّى پرندگان روى درختان نابود مى شدند. 


سيوطى در ادامه مى نويسد:


مسلم، تِرمذى، ابن منذر، حاكم نيشابورى و بيهقى ـ در السنن الكبرى ـ نقل كرده اند كه سعد بن ابى وَقّاص مى گويد:


هنگامى كه آيه:


(قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ)


نازل شد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فرا خواند و فرمود:



 اللهمّ هؤلاء أهلي (2)

بارالها! اينان خاندان من هستند. 


وى در ادامه مى نويسد:

در اين باره حاكم نيشابورى حديثى نقل كرده و آن را صحيح دانسته است.


ابونعيم اصفهانى در دلائل النبوه هم چنين ابن مردويه نقل كرده اند كه جابر مى گويد:


عاقب و سيد از بزرگان مسيحى نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله آمدند...


رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بامدادان در حالى كه دست على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را گرفته بود به وعدگاه روانه شد.


آن گاه كسى را در پى عاقب و سيد فرستاد;

 ولى آن ها از حضور در اين محفل خوددارى كرده و در مقابل ايشان تسليم شدند.  

پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:



 والّذي بعثني بالحقّ لو فعلا لأمطر الوادي عليهما ناراً

سوگند به كسى كه مرا به حقّ به پيامبرى مبعوث كرد! اگر اين كار را انجام مى دادند، اين سرزمين بر آن دو آتش مى باريد.
 



جابر در ادامه مى گويد: اين آيه درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شد كه:


(تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ...).



جابر مى گويد:



 منظور از (أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ)، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و على عليه السلام،

منظور از (أَبْناءَنا)، حسن و حسين عليهما السلام

و منظور از (نِساءَنا)، فاطمه عليها السلام هستند.


(3) 


جلال الدين سيوطى در ادامه مى نويسد:


ابن جرير، از علباء بن احمر يشكرى اين گونه نقل كرده است:


وقتى اين آيه نازل شد كه (قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ...)،


رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در پى على، فاطمه و دو پسر آنان، حسن و حسين عليهم السلام فرستاد و يهوديان را به مباهله و ملاعنه دعوت كرد.


جوانى از يهود گفت:




 واى بر شما! آيا گذشته را به خاطر نداريد كه برادرانتان به بوزينه و خوك مسخ شدند!

ملاعنه را رها كنيد! آنان نيز از ملاعنه خوددارى كردند.

(4) 

پی نوشتها:
-----------------
1 . الدرّ المنثور: 2 / 69.
2 . همان: 2 / 70.
3 . الدرّ المنثور: 2 / 68.
4 . الدر المنثور: 2 / 70. گفتنى است برخى از ناصبى ها و دشمنان اهل بيت عليهم السلام نام «على» را از برخى از متن هاى اين حديث حذف كرده اند.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: (؟?) احادیث واژگونه (؟?)

پست توسط Mohsen1001 »

راويان حديث مباهله


عدّه اى از راويان مشهور، اين حديث را نقل كرده اند كه برخى از آنان عبارتند از:


1 . ابوبكر بن ابى شِيبه;

2 . سعيد بن منصور;

3 . عبد بن حميد;

4 . مسلم بن حجّاج;

5 . ابوعيسى تِرمذى;

6 . ابوعبداللّه حاكم نيشابورى;

7 . ابن منذر;

8 . محمّد بن جرير طبرى;

9 . ابوبكر بيهقى;

10 . ابونعيم اصفهانى;

11 . جلال الدين سيوطى.



احمد بن حنبل اين حديث را در مسند چنين نقل مى كند:


قُتَيْبَة بن سعيد، از حاتِم بن اسماعيل، از بُكَير بن مسمار، از عامر بن سعد، از پدرش نقل مى كند كه مى گويد:


رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله در يكى از جنگ ها (غزوه تبوك) على عليه السلام را جانشين خود قرار داد.

على رضى اللّه عنه گفت: آيا مرا همراه زنان و كودكان باقى مى گذارى؟

پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

يا علي! أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى، إلاّ أنّه لا نبوّة بعدي؟

اى على! آيا راضى نيستى كه براى من، همانند هارون براى موسى باشى، جز اين كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود؟


هم چنين سعد مى گويد: از حضرتش شنيدم كه در جنگ خيبر مى فرمود:


لاُعطينّ الراية رجلاً يحبّ اللّه ورسوله ويحبّه اللّه ورسوله;

[HIGHLIGHT=#d8d8d8]البتّه پرچم را به دست مردى خواهم سپرد كه خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى دارند. 

همه ما گردن دراز كرديم تا ببينيم او چه كسى است. ناگاه حضرتش فرمود: على رضى اللّه عنه را برايم فرا خوانيد.

على عليه السلام را آوردند، در حالى كه چشم درد داشت.

پيامبر صلى اللّه عليه وآله از آب دهانش به چشم او ماليد و پرچم را به دست آن حضرت داد و خداوند به دست او، فتح و پيروزى را نصيب مسلمانان كرد.

و آن گاه كه آيه: (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ) نازل شد،

رسول خدا صلى اللّه عليه وآله على، فاطمه، حسن و حسين رضوان اللّه عليهم اجمعين را فرا خواند و فرمود:

اللهمّ هؤلاء أهلي; (1)

بارخدايا! اينان خاندان من هستند.


البتّه پوشيده نيست كه اين همان حديثى است كه مسلم آن را روايت كرده است و متن آن، در بخش يكم و در بررسى حديث منزلت گذشت.

اكنون متن اين حديث را با متن حديث گذشته مقايسه كنيد تا تحريف و تصرّف در متن حديثى را كه احمد بن حنبل نقل كرده است روشن شود.


گفتنى است كه مفسّران قرآن، حديث مباهله را ذيل همين آيه مباركه ذكر كرده اند.

براى آگاهى بيشتر مى توان به كتاب هاى تفسير دانشمندانى هم چون:

زمخشرى، فخر رازى، بيضاوى، خازن، جلالين، آلوسى و تفسيرهاى ديگر مراجعه نمود.



پی نوشت :
----------------
1 . مسند احمد: 1 / 301 و 302، مسند سعد بن أبىوقّاص، حديث 1611.
ارسال پست

بازگشت به “علوم حدیث”