سلسله درسهاي اخلاق

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 137
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 166 بار
سپاس‌های دریافتی: 279 بار

سلسله درسهاي اخلاق

پست توسط عاشورايي »

غبار راه طلب
انسان وقتی در مسیر زندگی روزمره اش و رسیدن به نیازمندیهای دنیویش گام برمی دارد زحمت بسیاری می کشد. خیلی از راه ها را می رود بدون اینکه اطمینان به حصول نتیجه داشته باشد ولی همین که احتمال موفقیت دهد حتی احتمالی نسبتا ضعیف اقدام می کند. سرمایه گذاری های بلند مدت می کند، از خواب و استراحت و خوشی اش برای گرفتن نتیجه مطلوب می گذرد، همه مسیرهای ممکن را امتحان می کند، گاه در شرایط خاص و حتی غیر خاص به هر کسی رو می اندازد، از یکبار و دوبار نتیجه نگرفتن و حتی شکست خوردن مایوس نمی شود و باز هم بر می خیزد و از نو تلاش می کند، در طول روز و در مسیر حرکتش چه بسا بارها و بارها از دیگران سخن و رفتار ناخوشایند و توهین آمیز می شنود و می بیند ولی همه اینها باعث نمی شود سرخورده شود و از تلاش باز ایستد، مرتب در جستجوی وضعیت بهتری است و هرگز به آنچه که فعلا دارد راضی نیست،....
شما هم اگر فکر کنید بسیاری از این موارد را در خویش یا جامعه می بینید. همین عوامل و نظائر اینهاست که سبب می شود همه عموما به نتایجی که برای خودشان نسبتا رضایت بخش است دست یابند.بسیاری از افراد در طول زمان کم و بیش در شرایط مادی ارتقا می یابند. راستی چه می شد اگر همه همین ویژگی ها را در رابطه با زندگی معنوی نیز بکار می بستند؟ فکرش را بکنید چه حرکت عظیمی در جامعه بروز می یافت، چه سرمایه معنوی بزرگی حاصل می شد.
ولی چرا در باب معنا قضیه عکس است یعنی بجای رشد سرمایه های معنوی شاهد افول آنها هستیم؟ هیچ فکرش را کرده اید؟ به نتیجه جالبی می رسیم. فرمولهایی که در عرصه حیات معنوی اعمال می شود دقیقا عکس فرمولهایی است که در حوزه زندگی مادی اجرا می شود و به همین دلیل هم نتیجه معکوس است. مثلا آنجا هزار کلمه درشت هم می شنید از پا نمی نشست اینجا اگر اندکی مطابق میلش نباشد قهر می کند می رود. آنجا چندین آدرس را می رفت شاید یکی نتیجه بدهد اینجا توقع دارد دقیقا به او آدرس بدهند تازه همان را هم نمی رود. مثلا به او می گویند یکی از شب های رمضان قدر است می گوید نه من دقیقا باید بدانم کدام شب است مبادا زحمت اضافی بکشم تازه بعد همان یکی دوشب را هم کاری نمی کند. آنجا حاضر است برای هیچ و پوچ سالها زحمت بکشد اینجا آمده است یک شبه بردارد و برود. آنجا حاضر است هر سختس را به جان بخرد اینجا کمی که کار مشکل باشد احساس ناتوانی می کند و رها می کند. چقدر خوب است آدمی زندگی معنویش را به همان اندازه زندگی مادیش جدی بگیرد و برای آن مایه بگذارد نه بیشتر.
سلسله درسهاي اخلاق ..... دبير خانه طرح ذكرى
Iron
Iron
پست: 137
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 166 بار
سپاس‌های دریافتی: 279 بار

Re: سلسله درسهاي اخلاق

پست توسط عاشورايي »

مدعیان

نسبت بعضی چیزها با دینداری حقیقی، نسبت آتش با پنبه است. نمی شود کسی هم دیندار باشد هم دین وسیله ارتزاق او باشد. نمی شود کسی هم دیندار باشد هم دین وسیله اقتدار او باشد. اشکالی در این نیست که دیندار ثروت مند یا مقتدر باشد اشکال وقتی ایجاد می شود که همان دین، پل رسیدن به قدرت و ثروت شود. بلکه اینجا نسبت، معکوس است. نه تنها ارتزاق و اقتدار به دین، با دینداری منافات دارد بلکه دیندار حقیقی کسی است که از رزق و قدرت و آبرویش برای دینش مایه بگذارد.

به بیان دیگر دینداران سه گروهند:
آنها که دین را پلی قرار داده اند تا به چیزی برسند. اینها بدون استثناء فاسدند.
آنها که از دارائی شان برای دین داریشان مایه گذاشته اند. اینها دینداران حقیقی اند.
آنها که نه از دین داریشان خورده اند نه برای دین داریشان هزینه کرده اند. اینها از دین به ادعا بسنده کرده اند. اینها هرچند مانند گروه اول فاسد نیستند اما بهره آنها از دین حقیقی نیست.

گروه اول در همه طول تاریخ، عنصر انحراف مسیر دین داری بوده اند و دین دشمن برانداز و خطرناکی جز اینها نداشته است. در طول تاریخ سابقه نداشته است که دشمنان بیرونی دین توانسته باشند نقش براندازی داشته باشند بلکه اینها همواره موجب استحکام جایگاه دین در دل ها شده اند.
تا کنون سابقه نداشته است که دشمنان بیرونی بتوانند دین را تحریف کنند. همه تحریفاتی که در دین و متون دینی صورت گرفته از سوی دین دارانی بوده است که دین را پل رسیدن به کامروایی هایشان قرار داده اند. اگر هم جایی ثابت شود این دشمنان بیرونی چنین کاری کرده اند بدون تردید با ابزار دین داران مزور و جاه طلب بوده است.

این دین داران ریاکار دو ضربه مهلک به دین داری می زنند ضربه هایی که هرگز کمونیست ها، لائیک ها، سکولارها، ماتریالیست ها، لیبرال ها... نتوانسته اند بزنند.

ضربه مهلک اول اینکه تظاهر به دین داری بشدت متداول می شود. هرکس می خواهد به نان و نوایی برسد باید تظاهر کند. انسان ها هم طبیعتا بدنبال اغراض ناچیز دنیایی خویشند و می خواهند آن را به هر وسیله ای بدست بیاورند. نتیجه این می شود که اینها بجای اینکه تبلیغ دین کنند تبلیغ ریا می کنند یعنی بجای اینکه دین داری را رواج دهند آفت دین ا رواج می دهند. باغبانی هستند که بجای کاشتن و باروری اصله ها و نهال ها انواع و اقسام آفت را در باغ می پراکند.

دومین ضربه مهلک این مدعیان دین، تحریف دین است. تحریف دین به دو صورت است: تحریف صوری و تحریف معنایی. تحریف صوری این است که مثلا احادیثی جعل شود و گفته شود نبی اکرم ص چنین فرمود. تحریف معنایی این است که متون دینی آنگونه تفسیر و تبیین شود که راه را برای رسیدن به اغراض دنیوی هموارتر کند.
Iron
Iron
پست: 137
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 166 بار
سپاس‌های دریافتی: 279 بار

Re: سلسله درسهاي اخلاق

پست توسط عاشورايي »

او انسان است
حقیقت یگانه وجود با یگانگی اش متجلی گشت و در عین یگانگی اش همه گستره هستی را با همه تنوع و مراتبش در نوردید. یک حقیقت بود اما گاه بالا رفت آنقدر بالا که دست هیچ اندازه ای به آن نرسید و گاه پایین آمد پایین و پایین تر آنقدر پایین که طول و عرض و ارتفاع یافت یعنی همان مکان، و درنگ لحظات را دریافت. همان حقیقت نورانی بود که اینک گرفتار چنبره زمان و مکان بود.
همین بالا و پایین رفتن آن نور، هستی را بسط داد بیشتر و بیشتر، مانند قلم نگارگری که به راست و چپ می چرخد و بالا و پایین می رود. رنگ هایی که در سادگی خویش یکی بیش نبودند، اینک همان یکی هستند اما گلهایی رنگارنگ.
آنگاه نگارگر موجودی بس شگفت آفرید. ظاهرا به او که نگاه می کنی یک موجود بیش نیست. مانند پرده آفرینش نیست که عرض و طولی داشته باشد و قلم نگارگر در آن بچرخد و از همه نوع رقم زند. یکی است. فقط یکی از آن همه نقش. نقشی مانند همه نقش ها و یکی از آنها اما وقتی روی تابلو به آن خیره می شوی می بینی رنگ به رنگ می شود. جا به جا می شود. گاهی پایین تابلو می بینی اش و گاه بالای تابلو.
با اینکه او موجودی از موجودات است اما نور وجود می تواند در او بالا رود یا پایین بیاید درست مانند تابلو با همه گستردگی اش. می تواند شکل یک سنگ شود یا شکل یک گیاه یا شکل یکی از حیوانات یا شکل یکی از فرشتگان یا بالا رود باز هم بالاتر تا آنجا که هیچ شکلی برایش نباشد. می تواند تنزل کند و در چنبره زمان و مکان گرفتار افتد یا ارتقا یابد تا آنجا که بعد را به آن راهی نیست. گاه کوچک می شود آنقدر کوچک که جای خودش هم نیست. گاه بزرگ می شود آنقدر بزرگ که همه موجودات در وجودش میهمانش می شوند.
Iron
Iron
پست: 137
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 166 بار
سپاس‌های دریافتی: 279 بار

Re: سلسله درسهاي اخلاق

پست توسط عاشورايي »

منطق رحمانی، منطق شیطانی
«هرکه بر ضد ما نیست با ماست» یا «هرکه با ما نیست بر ضد ماست» ؟
کدامیک از این دو اندیشه شیطانی و کدامیک رحمانی است؟ نصوصی که از انبیاء الهی و اوصیاء گرانقدرشان به ما رسیده است حکایت از اولی دارد. در انجیل مرقس نقل می کند که عیسی مسیح به یوحنا گفت: «هرکه بر ضد ما نیست با ماست.» و در نصوصی که از اوصیاء حضرت خاتم صلوات الله علیهم اجمعین رسیده روایت شده که هرکس بغض اولیاء را در دل نداشته باشد نهایتا نجات خواهد یافت.
این است منطق رحمانی اولیاء گرانقدر حضرت حق جل و علا چرا که آنها ابواب رحمت الهی اند. چه انتظاری غیر از این است از کسی که خدای متعال در قرآن کریم او را رحمه للعالمین خوانده است.
اما کسانی هستند که منطق دیگری دارند. آنها می گویند هرکس که با ما نیست بر ضد ماست. صرفنظر از اینکه اصلا چنین «ما» یی به چه دلیل محور ارزش یابی در پیشگاه حقیقت است مایی که در تنگنای جهنمی خویش گرفتار است و هیچ نشانی از ما ندارد و همه من است اساسا این منطق، منطق رحمانی نیست.
اولیاء حق تعالی چون گرفتار هوای نفس نیستند و رسته اند و بر همین مبنای وارستگی از هوای نفس نیز برگزیده شده اند می گویند کافی است انسان ها بغض و کینه ولی را به دل نداشته باشند آن هم نه از این جهت که برای ولی مهم است بلکه از جهت اینکه برای خود آنها مهم است تا ارتباطشان با ولی قطع نشود و بتواند از آنها دستگیری کند.
آنها که متکی به خلقند نه حق و گرفتار هوای نفسند نه هوای یار هرگز برنمی تابند کسی بر میلی غیر از میل آنها باشد هرچند کینه و دشمنی آنها را نداشته باشد.
چه فاصله ای است میان این دو منطق و میان صاحبان این دو منطق که حتی با ارقام نجومی قابل محاسبه نیست. آن منطق رحمانی جذاب است و نتیجه اش اینکه « و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» زیرا «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» (آل‏عمران : 159 )
نتیجه منطق شیطانی دافعه و رانده شدن گروه گروه انسان هایی است که می توانستند جایگاهی متعال داشته باشند. صد افسوس که این منطق شیطانی در مدعیان گرانجانی دیده میشود که وظیفه تبلیغ بر عهده دارند.
ارسال پست

بازگشت به “آداب”