سؤال:آیا وهابیون مشرک هستند؟

[chernobil]

سلام دوستان ببخشید من این سوال خیلی ذهنمو درگیر کرده بود خیلی هم سرچ کردم ولی چیزی پیدا نکردم
میخواستم بدونم آیا وهابیها مشرک هستند؟
واینکه اگر یک شیعه وهابی شه مرتد محسوب میشه؟
اگه منبع هم معرفی کنید ممنون میشم

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

سلام دوست عزیز
شما میدونین مشرک یعنی چی ؟

[chernobil]

بله استاد میدونم
ولی شما هم از عقاید وهابیون مطلع هستید؟
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

سلام عليكم
قربان , بنده شاگردِ شاگردها هم نیستم چه برسه به استاد .

شما دوست گرامی دو سوال پرسیدین .اولیش اینه که آیا وهابی مشرکه .

فقط برایِ روشن شدنِ موضوع خدمتتون عرض میکنم که مشرک ضدِ مُوَحِّد هست .

مشرک , شرکت , شریک , شراکت , مشارکت و شِرک همه هم خانواده هستند .

مشرک یعنی قبول نداشتنِ یگانگیِ خداوند در خداوندی . یعنی قبول نداشتنِ " لا إله إلا الله "
مشرک بوجودِ خدا ایمان داره اما قبول نداره که خدا یکی هست .

حالا یا بت رو با او می پرسته یا پول یا ارتش یا پست و مقام یا خودش رو یا غیره رو .

یعنی قبول نداره که لا حول ولا قوة إلا بالله .

ما تو حرف زدنمون میگیم بابا صلوات بفرست و طرفِ مقابل میگه : اللهم صل علی محمد وآل محمد

بسیاری از عربها به جای این میگن :
یا أخي وَحِّد الله ( فعلِ امر از مصدرِ توحید) و اون طرف هم میگه لا إله إلا الله .

وهابی برعکس , دیگر مسلمانان رو متهم به شرکِ به خدا میکنه . میگه در امورِ روزمره ی زندگیشون و رسیدن به حاجتهاشون و بر طرف شدنِ مشکلاتشون رو میارند به غیر از خدا ( بندگانِ خدا ) یعنی وهابی , دیگر مسلمانان رو متهم به شرک میکنه و میگن نباید غیر از خدایِ یکتا را پرستید و نباید به کسی غیر از خدایِ یکتا رو آورد برای درخواست و نیاز .

میگن این معنیِ ایاکَ نعبد وایاک نستعین هست .
"فقط"تو را میپرستیم و "فقط" از تو یاری می جوئیم .

چیزهایی که راجع به جسم بودنِ خدا میگند غیر از مسئله ی توحید هست . توحید یعنی ایمان به یگانگی خدا در خداوندی.

اما اینکه این خدایِ یگانه , چگونه هست , ماهیتش چیست یا به زبانِ عامیانه چه شکلیه , در این مورد مزخرفاتی میگن که بیا و ببین .

اما در یگانگیِ خداوند در خداوندی شکی ندارند .

جوابِ چیزهایی هم که در موردِ جسم بودنِ خداوند میگند , اینقدر آسونه که حد نداره


خداوند در قرآنِ کریم در موردِ ماهیتِ خودش میفرماید :

لَیسَ کُمِثلِهِ شَئٌ . سوره الشوری آیه ی 11

نیست همانندِ او چیزی .
به زبان عامیانه یعنی هیچ چیزی شبیهِ به او نیست .

دیگه آیه از این روشن تر و واضح تر نمیشه .

یعنی هی نگین خدا این شکلیه خدا اون شکلیه . هیچ چیزی تو عالمِ هستی شبیهِ به خدا وجود نداره .


واللهُ أعلم

[ع ل ی]

با سلام
من خاك پاي همه دوستداران اهلبيت عليهم السلام هستم
وهابيت از سك هم نجس ترند.
آنها عقايد خوبي براي پيروي از ابليس دارند.
اصل و نسب آنها به يهوديت و صهيونيزم وصل هستند .
براي جدا شدن از خدا و پيامبر و ائمه معصومين عليهمالسلام بهترين فرقه هستند .
و ....

حالا خودتان قضاوت كنيد آيا آنها مشركند يا دوستداران اهلبيت عليهم السلام
موفق باشيد.

[chernobil]

در این که وهابیها در باطن مشرک هستند شکی نیست
بحث من در ظاهر امره
یعنی اگر یک شیعه در ظاهر اعلام وهابی بودن بکنه یا نگه من وهابیم ولی عقاید اونا رو داشته باشه اونوقت تکلیف چیه؟آیا حکم مرتد در قبالش جاری میشه یا نه، هنوز یک مسلمان به حساب میاد؟
مثل اینکه اگه یک شیعه سنی شد هیچ مشکلی در ظاهر نداره و صد البته که عاقبتش با خداست...
من دنبال دلایل متقن میگردم
چه عقلی باشه چه نقلی
ممنون

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

با سلامی دوباره

اِعرابِ آیه ی قرآنی رو اشتباه نوشتم که بدینوسیله تصحیح میکنم :

لَیسَ کَمِثلِهِ شَيءٌ

چرا کسی از دوستان به بنده تذکر نداد ؟!

:8

[chernobil]

با سلامی دوباره

اِعرابِ آیه ی قرآنی رو اشتباه نوشتم که بدینوسیله تصحیح میکنم :

لَیسَ کَمِثلِهِ شَيءٌ

چرا کسی از دوستان به بنده تذکر نداد ؟!

:8

معلومه کسی پست شما رو نخونده

[amoonaser]

  رب الحسین علیه  

  بر  

  بحثی در باطن اعتقادی اهل خلاف ( اعم از وهابی و سنی ) از قول یکی از علمای اصولی بیان می کنم . 

  وحید بهبهانی    در " حاشية مجمع الفائدة والبرهان " ص 32 چنین می گویند :

" فإن المخالف الذي أنكر أصلا أو أصلين من أصول الدين - وهما الإمامة والعدل - بل وكثيرا من صفات الله تعالى ورسوله ( صلى الله عليه وآله ) أنكرها وبدلها ، بل ربما قال بتعدد الآلهة وأمثاله من شنائع أصول الدين ، كافر بلا شك بالكفر المقابل للإيمان ، وإن لم يكن كافرا بالكفر المقابل للإسلام ، بل ورد في الأخبار أنه شر من اليهود والنصارى وغيرهما ، واللعن والطعن والقدح والإنكار والبراءة منه ، ورودها في شأنه أزيد وأشد وآكد وأكثر مما ورد في الكفار بمراتب شتى ، لا يخفى على من له أدنى اطلاع وفطنة "

( پس مخالف - اهل تسنن - که منکر اصل یا 2 اصل از اصول دین هستند - امامت و عدل - بلکه منکر بسیاری از صفات الله و رسول بوده و آنها را تبدیل کرده اند ، بلکه چه بسا قائل به تعدد خدا و امثال این شنایع در اصول دین هستند ، [HIGHLIGHT=#ffff00]قطعا کافر هستند به کفر در مقابل ایمان ، با اینکه کافر به معنای کفر در مقابل اسلام نیستند  . بلکه در روایات آمده است که اینان از یهود و نصاری و غیره ایشان بدتر هستند . روایات لعن و طعن و قدح و انکار و برائت از این قوم به مراتب بیشتر و شدیدتر و موکدتر و زیادتر از روایات در شان کفار آمده است . و این امر بر کسی که کمترین اطلاع بر احادیث داشته باشد مخفی نیست ) 


   در باب حکم ظاهری آنها ، می توان چنین بیان نمود : 

  علامه کبیر ؛ آیت الله العظمی خویی ( رحمه الله ) در " کتاب الطهاره " ج 2 ص 87 ( در شرح کتاب ) می فرماید :

"      الحكم بطهارة جميع المخالفين للشيعة الاثني عشرية واسلامهم ظاهرا بلا فرق في ذلك بين أهل الخلاف وبين غيرهم   كان جميعهم في الحقيقة كافرين وهم الذين سميناهم بمسلم الدنيا وكافر الآخرة .     "

"   پس صحیح ،حکم به طهارت و پاکی تمامی مخالفان شیعه 12 امامی و حکم به اسلام ظاهری آنها می باشد . و فرقی میان سنی و دیگر آنها نیست . [HIGHLIGHT=#ffff00][COLOR=#0070c0]در حالی که همه آنها در حقیقت کافر هستند   ما آنها را مسلمان در دنیا و کافر در آخرت می     "  



  در مصدری دیگر ( مصباح الفقاهه ج 1 ص 504 ) چنین می گویند :

  " أنه ثبت في الروايات والأدعية والزيارات جواز لعن المخالفين ، ووجوب البراءة منهم ، واكثار السب عليهم واتهامهم ، والوقيعة فيهم أي غيبتهم ، لأنهم من أهل البدع والريب. بل لا شبهة في كفرهم ، لأن انكار الولاية والأئمة ( عليهم السلام ) حتى الواحد منهم والاعتقاد بخلافة غيرهم ، وبالعقائد الخرافية كالجبر ونحوه يوجب الكفر والزندقة ، وتدل عليه الأخبار المتواترة الظاهرة في كفر منكر الولاية وكفر المعتقد بالعقائد المذكورة وما يشبهها من الضلالات . ويدل عليه أيضا قوله ( عليه السلام ) في الزيارة الجامعة : ومن جحدكم كافر ، وقوله ( عليه السلام ) فيها أيضا : ومن وحده قبل عنكم ، فإنه ينتج بعكس النقيض أن من لم يقبل عنكم لم يوحده بل هو مشرك بالله العظيم .  " 

 (   در روایات و ادعیه و زیارات جواز لعن اهل سنت و وجوب برائت از آنان و فحش دادن بسیار به ایشان و تهمت زدن به آنان و غیبت کردنشان ثابت شده است ، چون آنها از اهل بدعت و ریب هستند ، بلکه شبهه ای در کفر ایشان نیست ، چرا که انکار ولایت و حتی یکی از ائمه علیهم السلام و اعتقاد به خلافت غیر از ایشان و عقاید خرافی مثل جبر و مانند آن موجب کفر و زندقه است ، و اخبار متواتر که کفر منکر ولایت و معتقد به عقاید مذکور و گمراهی های مشابه آن را نشان می دهد بر این مطلب دلالت می کند . و همچنین قول امام معصوم علیه السلام در زیارت جامعه نیز دلیل بر کفر اهل سنت است که می فرماید : و کسی که انکارتان کرد کافر است ، [HIGHLIGHT=#ffff00]و قول امام علیه السلام که می فرماید : کسی که خدا را یگانه دانست از شما قبول نمود ، که نتیجه عکس نقیض این مطلب چنین است که کسی که از شما ( اهل بیت علیهم السلام ) قبول نکرده خدا را به یگانگی قبول ندارد بلکه او مشرک به خدای عظیم است .    ) 



   صاحب جواهر در " جواهر الکلام " ج 6 ص 57    پس از ذکر دلایلی از سیره معصومین علیهم السلام    چنین می گویند : 

  " فهو من أقوى الأدلة على طهارة هؤلاء الكفرة ، وإن كانوا في المعنى أنجس من الكلاب الممطورة .  " 

 (   [HIGHLIGHT=#ffff00]این از قوی ترین دلایل بر طهارت این کفار ( اهل سنت ) است ، اگرچه آنان در واقع از سگ های باران خورده نجس   .  ) 



  مجلسی ( علیه الرحمه ) در " بحار الانوار " ج 8 ص 367 - 368 مطلبی بیان می کند به نقل از رساله " حقائق الایمان " تالیف ستاره آسمان فقاهت تشیع ، شهید ثانی علیه الرحمه ، که می فرماید : 
   
 "  قد عرفت مما تقدم أن التصديق بإمامة الأئمة عليهم السلام من أصول الايمان عند الطائفة من الامامية كما هو معلوم مذهبهم ضرورة ، وصرح بنقله المحقق الطوسي رحمه الله عنهم فيما تقدم ولا ريب أن الشئ يعدم بعدم أصله الذي هو جزؤه كما نحن فيه ، فيلزم الحكم بكفر من لم يتحقق له التصديق المذكور وإن أقر بالشهادتين ،  
   
   وأنه مناف أيضا للحكم بإسلام من لم يصدق بإمامة الأئمة الاثني عشر عليهم السلام .....   وأما الجواب فبالمنع من المنافاة بين الحكمين وذلك لأنا نحكم بأن من لم يتحقق له التصديق المذكور كافر في نفس الامر ، والحكم بإسلامه إنما هو في الظاهر ، فموضوع الحكمين مختلف فلا منافاة .  
   
   ثم قال : المراد بالحكم بإسلامه ظاهرا صحة ترتب كثير من الأحكام الشرعية على ذلك ، والحاصل أن الشارع جعل الاقرار بالشهادتين علامة على صحة إجراء أكثر الأحكام الشرعية على المقر كحل مناكحته والحكم بطهارته وحقن دمه وماله وغير ذلك من الأحكام المذكورة في كتب الفروع ، وكأن الحكمة في ذلك هو التخفيف عن المؤمنين لمسيس الحاجة إلى مخالطتهم في أكثر الأزمنة والأمكنة   " 
   
   
 "   از آنچه گذشت دانستى كه تصديق به امامت امامان عليهم السلام نزد اين طائفه از اماميه از اصول ايمان است چنان كه ضرورى مذهب آنان است ، و محقق طوسى رحمه الله ( در آنچه گذشت ) به نقل آن از آنان تصريح نمود .  
   
   [HIGHLIGHT=#ffff00]و شك نيست كه چيزى كه جزء چيز ديگرى است با از ميان رفتن اصل آن از ميان مى رود مانند مسأله مورد بحث ما ، از اين رو لازم مى آيد حكم به كفر كسى كه تصديق مذكور ( تصديق به امامت ) براى وى محقق نگرديده باشد گرچه به شهادتين اقرار داشته   . . .  
   
   برخى گفته اند : اين حكم منافات دارد با اين كه شما مى گوييد اقرار كننده به شهادتين مسلمان است و كافر نيست . 
   
   پاسخ آن است كه منافاتى ميان اين دو حكم نيست . زيرا ما حكم مى كنيم كه آن كس كه تصديق مذكور را ندارد در نفس الامر كافر است و در ظاهر مسلمان است . بنابر اين موضوع اين دو حكم مختلف است و منافاتى در ميان نيست . 
   
    - سپس گفته است : - مراد از اين كه ظاهرا مسلمان است آن است كه بيشتر احكام شرعى بر آن مترتب است .  
   
   [HIGHLIGHT=#ffff00]حاصل آن كه : شارع اقرار به شهادتين را نشانه صحت اجراى اكثر احكام شرعى بر اقرار كننده قرار داده است مانند حلال بودن ازدواج با او ، پاك بودن او ، حفظ خون و مال او و ديگر احكامى كه در كتابهاى فقهى وارد است . و گويى حكمت آن سبك ساختن تكليف مؤمنان است . . .    " 


  علی  

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

وهابيت از سك هم نجس ترند. د.

سلام


حرفِ شما سه سوال رو برایِ بنده ی مخلص بوجود آورده :
آیا مرجع تقلیدی داریم که فتوی داده باشه که وهابی از سگ هم نجس تره ؟
اگر بله , اسمش رو لطف کنین بگین .

سوال دوم :
آیا مرجع تقلیدی داریم که فتوی داده باشه که وهابی مشرک هست ؟
اگر بله , اسمشون رو بفرمایین .

سوال سوم :
آیا مرجع تقلیدی داریم که فتوی داده باشه که هر کسی که میگه وهابی هست , خونش حلاله و باید کشته بشه ؟

سوالهایی واضح با جوابِ مشخص . یا بله یا خیر و اسم مرجع تقلید .