سوره مبارکه طه

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

سوره مبارکه طه

پست توسط محمد علي »

بسم الله الرحمن الرحیم

:razz: سوره مبارکه طه :razz:


ترتیب : سوره 20 ؛

( جزء شانزدهم ؛ ص312 )

محل نزول : مکه

آیات : 135



بصورت pdf :

[External Link Removed for Guests]


بصورت text نیز در ذیل آمده است :
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

متن سوره مبارکه طه

پست توسط محمد علي »

  
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

ترجمه سوره مبارکه طه

پست توسط محمد علي »

:razz: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر :razz:


طه (1)

ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى! (2)

آن را فقط براى يادآورى كسانى كه (از خدا) مى‏ترسند نازل ساختيم. (3)

(اين قرآن) از سوى كسى نازل شده كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است. (4)

همان بخشنده‏اى كه بر عرش مسلط است. (5)

از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است! (6)

اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى)، او اسرار -و حتى پنهان‏تر از آن- را نيز مى‏داند! (7)

او خداوندى است كه معبودى جز او نيست; و نامهاى نيكوتر از آن اوست! (8)

و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟ (9)

هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: «(اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعله‏اى از آن براى شما بياورم;

يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم!» (10)

هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى! (11)

من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس «طوى‏» هستى! (12)

و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم; اكنون به آنچه برتو وحى مى‏شود، گوش فراده! (13)

من «الله‏» هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار! (14)

بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مى‏خواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود! (15)

پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مى‏كند، تو را از آن بازدارد; كه هلاك خواهى شد! (16)

و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟! (17)

گفت: «اين عصاى من است; بر آن تكيه مى‏كنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومى‏ريزم; و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است. (18)

گفت: «اى موسى! آن را بيفكن.» (19)

پس موسى آن (عصا) را افكند، كه ناگهان اژدهايى شد كه به هر سو مى‏شتافت. (20)

گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمى‏گردانيم. (21)

و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بى‏عيب بيرون آيد; اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است. (22)

تا از نشانه‏هاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم. (23)

اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.» (24)

(موسى) گفت: «پروردگارا! سينه‏ام را گشاده كن; (25)

و كارم رابرايم آسان گردان! (26)

و گره از زبانم بگشاى; (27)

تا سخنان مرا بفهمند! (28)

و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده... (29)

برادرم هارون را! (30)

با او پشتم را محكم كن; (31)

و او را در كارم شريك ساز; (32)

تا تو را بسيار تسبيح گوييم; (33)

و تو را بسيار ياد كنيم; (34)

چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بوده‏اى!» (35)

فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد! (36)

و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم... (37)

آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم... (38)

كه: «او را در صندوقى بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!»

و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش يابى)! (39)

در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مى‏رفت و مى‏گفت: «آيا كسى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مى‏كند

(و دايه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگين نگردد! و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى;

اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، ساليانى در ميان مردم «مدين; س‏ذللّه توقف نمودى;

سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به اين جا آمدى، اى موسى! (40)

و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41)

(اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد! (42)

بسوى فرعون برويد; كه طغيان كرده است! (43)

اما بنرمى با او سخن بگوييد; شايد متذكر شود، يا (از خدا) بترسد! (44)

(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مى‏ترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد); يا طغيان كند (و نپذيرد)!» (45)

فرمود: «نترسيد! من با شما هستم; (همه چيز را) مى‏شنوم و مى‏بينم! (46)

به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توئيم! بنى اسرائيل را با ما بفرست; و آنان را شكنجه و آزار مكن!

ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده‏ايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مى‏كند! (47)

به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند و سرپيچى نمايد!» (48)

(فرعون) گفت: «پروردگار شما كيست، اى موسى؟!» (49)

گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده; سپس هدايت كرده است!» (50)

گفت: «پس تكليف نسلهاى گذشته (كه به اينها ايمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51)

گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در كتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمى‏شود، و فراموش نمى‏كند

(و آنچه شايسته آنهاست به ايشان مى‏دهد)! (52)

همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد; و راه‏هايى در آن ايجاد كرد;

و از آسمان، آبى فرستاد!» كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم. (53)

هم خودتان بخوريد; و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلما در اينها نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است! (54)

ما شما را از آن ( زمين) آفريديم; و در آن بازمى‏گردانيم; و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مى‏آوريم! (55)

ما همه آيات خود را به او نشان داديم; اما او تكذيب كرد و سرباز زد! (56)

گفت: «اى موسى! آيا آمده‏اى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟! (57)

قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلف نكنيم;

آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!» (58)

گفت: «ميعاد ما و شما روز زينت ( روز عيد) است; به شرط اينكه همه مردم ، هنگامى كه روز، بالا مى‏آيد، جمع شوند!» (59)

فرعون آن مجلس را ترك گفت; و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (60)

موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود مى‏سازد! و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد،

نوميد (و شكست خورده) مى‏شود!» (61)

آنها در ميان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفيانه و درگوشى با هم سخن گفتند. (62)

گفتند: «اين دو (نفر) مسلما ساحرند! مى‏خواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و راه و رسم نمونه شما را از بين ببرند! (63)

اكنون كه چنين است، تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد، و در يك صف (به ميدان مبارزه) بياييد; امروز رستگارى از آن كسى است كه برترى خود را اثبات كند! (64)

(ساحران) گفتند: «اى موسى! آيا تو اول (عصاى خود را) مى‏افكنى، يا ما كسانى باشيم كه اول بيفكنيم؟!» (65)

گفت: «شما اول بيفكنيد!» در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى‏رسيد كه حركت مى‏كند! (66)

موسى ترس خفيفى در دل احساس كرد (مبادا مردم گمراه شوند)! (67)

گفتيم: «نترس! تو مسلما (پيروز و) برترى! (68)

و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساخته‏اند مى‏بلعد! آنچه ساخته‏اند تنها مكر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69)

(موسى عصاى خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم!» (70)

(فرعون) گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است!

به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مى‏كنم; و شما را از تنه‏هاى نخل به دار مى‏آويزم;

و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!» (71)

گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حكمى مى‏خواهى بكن;

تو تنها در اين زندگى دنيا مى‏توانى حكم كنى! (72)

ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد; و خدا بهتر و پايدارتر است!» (73)

هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه مى‏ميرد و نه زندگى مى‏كند! (74)

و هر كس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند.. . (75)

باغهاى جاويدان بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود; اين است پاداش كسى كه خود را پاك نمايد! (76)

ما به موسى وحى فرستاديم كه: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا;

كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا! (77)

(به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند; و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد! (78)

فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدايت نكرد! (79)

اى بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم; و در طرف راست كوه طور، با شما وعده گذارديم; و «من‏» و «سلوى‏» بر شما نازل كرديم! (80)

بخوريداز روزيهاى پاكيزه‏اى كه به شما داده‏ايم; و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوب مى‏كند! (81)

و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى‏آمرزم! (82)

اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى، و (براى آمدن به كوه طور)عجله كنى؟! (83)

عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى! (84)

فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85)

موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟!

آيا مدت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مى‏خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟!» (86)

گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم; بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد... (87)

و براى آنان مجسمه گوساله‏اى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پديد آورد; و (به يكديگر) گفتند: «اين خداى شما، و خداى موسى است!»

و او فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود)! (88)

آيا نمى‏بينند كه (اين گوساله) هيچ پاسخى به آنان نمى‏دهد، و مالك هيچ گونه سود و زيانى براى آنها نيست؟! (89)

و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد! پروردگار شما خداوند رحمان است!

پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!» (90)

ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مى‏گرديم (و به پرستش گوساله ادامه مى‏دهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!» (91)

(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند... (92)

از من پيروى نكردى؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟!» (93)

(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!» (94)

(موسى رو به سامرى كرد و) گفت: «تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟!» (95)

گفت: «من چيزى ديدم كه آنها نديدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افكندم،

و اينچنين (هواى) نفس من اين كار را در نظرم جلوه داد!» (96)

(موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) بگوئى س‏خ‏للّهبا من تماس نگير!»

و تو ميعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مى‏كردى!

و ببين ما آن را نخست مى‏سوزانيم; سپس ذرات آن را به دريا مى‏پاشيم! (97)

معبود شما تنها خداوندى است كه جز او معبودى نيست; و علم او همه چيز را فرا گرفته است! (98)

اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مى‏كنيم; و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم! (99)

هر كس از آن روى گردان شود، روز قيامت بار سنگينى (از گناه و مسؤوليت) بر دوش خواهد داشت! (100)

در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قيامت! (101)

همان روزى كه در «صور» دميده مى‏شود; و مجرمان را با بدنهاى كبود، در آن روز جمع مى‏كنيم! (102)

آنها آهسته با هم گفتگو مى‏كنند; (بعضى مى‏گويند: ) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف كرديد! (و نمى‏دانند چقدر طولانى بوده است!) (103)

ما به آنچه آنها مى‏گويند آگاهتريم، هنگامى كه نيكوروش‏ترين آنها مى‏گويد:«شما تنها يك روز درنگ كرديد!» (104)

و از تو درباره كوه‏ها سؤال مى‏كنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) برباد مى‏دهد! (105)

سپس زمين را صاف و هموار و بى‏آب و گياه رها مى‏سازد... (106)

به گونه‏اى كه در آن، هيچ پستى و بلندى نمى‏بينى!» (107)

در آن روز، همه از دعوت كننده الهى پيروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمى‏خيزند);

و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مى‏شود; و جز صداى آهسته چيزى نمى‏شنوى! (108)

در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمى‏بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است. (109)

آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشته‏اند مى‏داند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند! (110)

و (در آن روز) همه چهره‏ها در برابر خداوند حى قيوم، خاضع مى‏شود; و مايوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد! (111)

(اما) آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ظلمى مى‏ترسد، و نه از نقصان حقش. (112)

و اين گونه آن را قرآنى عربى ( فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه كنند; يا براى آنان تذكرى پديد آورد! (113)

پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود;

و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!» (114)

پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم; اما او فراموش كرد; و عزم استوارى براى او نيافتيم! (115)

و به ياد آور هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» همگى سجده كردند; جز ابليس كه سرباز زد (و سجده نكرد)! (116)

پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند; كه به زحمت و رنج خواهى افتاد! (117)

(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزيتش) براى تو اين است كه در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد; (118)

و در آن تشنه نمى‏شوى، و حرارت آفتاب آزارت نمى‏دهد!» (119)

ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟!» (120)

سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتيشان فرو ريخت،) و عورتشان آشكار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند!

(آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد، و از پاداش او محروم شد! (121)

سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‏اش را پذيرفت، و هدايتش نمود. (122)

(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود! ولى هرگاه هدايت من به سراغ شما آيد،

هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مى‏شود، و نه در رنج خواهد بود! (123)

و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قيامت، او را نابينا محشور مى‏كنيم!» (124)

مى‏گويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم!» (125)

مى‏فرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى; امروز نيز تو فراموش خواهى شد!» (126)

و اين گونه جزا مى‏دهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است! (127)

آيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از نسلهاى پيشين را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك نموديم، و اينها در مسكنهاى (ويران شده) آنان راه مى‏روند!

مسلما در اين امر، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است. (128)

و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى‏گرفت! (129)

پس در برابر آنچه مى‏گويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور;

و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى; باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى! (130)

و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، كه به گروه‏هايى از آنان داده‏ايم، ميفكن! اينها شكوفه‏هاى زندگى دنياست;

تا آنان را در آن بيازماييم; و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است! (131)

خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمى‏خواهيم; (بلكه) ما به تو روزى مى‏دهيم; و عاقبت نيك براى تقواست! (132)

گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانه‏اى از سوى پروردگارش براى ما نمى‏آورد؟! (بگو: ) آيا خبرهاى روشنى كه در كتابهاى (آسمانى) نخستين بوده،

براى آنها نيامد؟! (133)

اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مى‏كرديم، (در قيامت) مى‏گفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى

تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكه‏ذليل و رسوا شويم!» (134)

بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزى، و شما در انتظار شكست ما!) حال كه چنين است، انتظار بكشيد!

اما بزودى مى‏دانيد چه كسى از اصحاب صراط مستقيم، و چه كسى هدايت يافته است! (135)
قفل شده

بازگشت به “متن و ترجمه قرآن کریم”