حكومت و سیاست در سیره امام جوادعلیه السلام

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 175
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۵:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: قم
سپاس‌های ارسالی: 102 بار
سپاس‌های دریافتی: 283 بار
تماس:

حكومت و سیاست در سیره امام جوادعلیه السلام

پست توسط Hamed_53 »

  بطور عموم خصوصاً علویان كه امامان شیعه در رأس آن ها بودند, درعصر خلفاى بنى امیه و عصر خلافت منصور و مهدى عباسى , در بدترین حالت بسرمى بردند, و قیام هاى شیعى یكى پشت سر دیگرى توسط دستگاه حاكم سركوب مىشد, و بطور كلى شیعه بودن جرم بزرگى بود كه بواسطه ى آن , كشتن و زندان ومصادره ى اموال و ویرانى خانه هاى شیعیان , براى دستگاه خلافت امر مشروع وقانونى بود, و امامان شیعه نیز در حال تقیه بسر مى بردند, و ارتباطهاىسیاسى با شیعیان بشكل پنهانى انجام مى گرفت . اما بعد از امام كاظم (ع )كه فعالیت هاى سیاسى زیر پردهء امامان (ع ) كم كم به ثمر مى رسید, شیعهتوانست ابراز وجود نماید و جمعیت شان روبفزونى گرفت . پس از گذشت سالیاندرازى كه شیعه هانمى توانستند در مورد امامت امامان ابراز عقیده نمایند,هم اكنون عظمت و منزلت ائمه (ع ) نزد مردم تا بدان جا رسیده بود كه خلفاىعباسى دیدند, نمى توانند بطور علنى و بى پرده عواطف مردم را بر انگیزند, واحساساتشان را جریحه دار سازند و به ائمه (ع ) آسیب برسانند و از طرف دیگرنمى توانستند امامان را بحال خود واگذارند, تا آزادانه و مطابق خواست ];كك 5 و اراده خود هر چه مى خواهند بكنند, ازین رو مناسب دیدند در برابرامامان , سیاست جدیدى اتخاذ نمایند.

سازش مأمون با امام هشتم (ع ) ـ رهبرو مقتداى شیعیان ـ میزان نفوذ و توان این فرقه را در صحنه هاى فكرى وسیاسى بالا برد, مقر حضرت رضا (ع ) به خراسان و شبكه ى و كلاى آن حضرت وحضرت جواد (ع ) در نواحى و نقاط مختلف مملكت اسلامى , موجب شد كه شیعه هابتوانند ابراز وجود نمایند, و ارتباطات سیاسى خود را مستقیماً در مقر حجدر مدینه و مكه با خود امام جواد و یا با وكلاى آن حضرت برقرار نمایند.شیعیان امام جواد (ع ) در بغداد و مداین , سواد عراق و در مصر در صحنهظاهر شدند, خراسان و رى بصورت دو مركز بزرگ شیعى درآمد, اینان علاوه برارتباط با وكلاى امام (ع ) خود نیز در سفر حج در مدینه و مكه به دیدارامام (ع ) مى شتافتند, بدین ترتیب ارتباط خود را با امام حفظ مى كردند. قمیكى از مراكز اصلى شیعه بود, و در دوران امامت امام جواد (ع ) ارتباط خودرا با آنجناب حفظ كرده بود, و در عین حال در آن زمان مردم قم با عاملانحكومتى كه از طرف مأمون مى آمدند, مخالفت مى كردند, و درگیرى هایى رابوجود آوردند, كه موجب آن درخواست كاهش خراج و مالیات بود كه از طرف حكومتپذیرفته نشد, تا این كه با لشكر كشى مأمون توسط على ابن هشام سركوب گردید,ولى باز هم بطور پراكنده براى مدتى ادامه داشت . و همچنین در فارس و اهوازو خراسان و سیستان , تشكل هاى شیعى كم كم علنى و ارتباطات خود را مستقیماًبا امام (ع ) در سفر حج و یا توسط وكلاى آن حضرت برقرار مى كردند. مأمونعباسى كه سیاستمدارترین , زیرك ترین و دور اندیش ترین عباسیان است , خودرا در چهرهء حامى علم و مدافع آزادى بیان و احترام به عقاید ظاهر مى ساخت, و این به هدف آنان براى ماندن شان بر اریكه قدرت كمك مى كرد. این پوششمزورانه , نیرنگ ها و گمراهى هاى بسیارى را در خود نهفته داشت . و نتیجهءآن عبارت بود از محو بسیارى از حقایقى كه با سیاست حكام و منافع شانسازگارى نداشت .

مأمون , معاصر امام جواد (ع ) بود, و امام (ع ) بخش بزرگىاز زندگانى خود را همزمان با او بسر برد. مأمون بمنظور كسب پیروزى نهایى وقطعى براندیشهء شیعى امامى , چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جوادكوشش هاى فراوانى را بعمل آورد. او پس از آن كه اشتباه گذشتگانش را نسبتبه رفتار با ائمه اهلبیت تجربه كرده ];ّّ5 بود, سعى نمود كه با آنان باروش نو, و در نوع خود بى نظیر كه در پس آن نیرنگ سخت تر و توطئهء بزرگترنفته بود, رفتار كند. تشكیل جلسات , مباحثه هاى علمى , و دعوت از فقها ومتكلمین و عالمان نامدار, براى بحث و جدل علمى , بدین منظور بود كه چهامام رضا (ع ) و چه امام جواد (ع ) را كه خردسال هم بود, حداقل در یكمسئله ء علمى شكست دهند, و بدینوسیله لیاقت , محبوبیت و وجههء مذهبىومردمى آن ها را زیر سؤال برد, و با شكست امام , در مسئلهء امامت , مذهبتشیع از مبنا سقوط كند, و براى همیشه ستاره ى شیعه و امامان شیعه خاموشگردد, و بدین ترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشكلات و خطراتى كه مأمون و دیگرحاكمان غاصب را تهدید مى كنند, از میان بردارد و مى گفت : چیزى از این كهمنزلت او كاسته شود, نزد من محبوب تر نیست . بعد از شهادت امام رضا (ع )نیز این مرد بجهت رسیدن به مقاصد, راه خود را ادامه داد, و توطئهء خود راعلیه حركت تشیع و موقعیت اجتماعى آن , كه حكومت عباسیان را تحت تأثیرقرارداده بود, ادامه داد. مأمون كه بالاى سر هر كسى یك خبرچین داشت , وكنیزكان خود را براى جاسوسى به هر كه مى خواست هدیه مى داد و ازدواج دخترشام حبیبه با امام رضا (ع ) و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد (ع ) نیزبیشتر بمنظور اطلاع یابى و جاسوسى بود, او با این خصوصیات قطعاً از حركتهاى شیعى بعد از امام رضا (ع ) و ارتباطشان با امام جواد (ع ) مطلع بود, وبه توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق ومشكل كاملاً آگاهى داشت .


وجود اما جواد (ع ) با آن سن كم , در مقام امامت كه مسؤولیت هاى رهبرى رابه عهده داشت , فى حد نفسه و بخودى خود براى نظام حاكم خطرناك بود, مأمونحزم و احتیاط نموده و براى مقابله با هر رویداد ناگهانى احتمالى , آمادگىلازم را اتخاذ مى كرد و لذا براى فرو خواباندن خشم و اعتراض شیعیان علیهخود, همانطور كه امام رضا (ع ) را ولیعهد خود قرار داد و بنام او سكه زد,و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد, نسبت به امام جواد (ع ) نیز همان نیرنگسیاسى را بكار برد, و در سال 211هجرى امام جواد (ع ) را از مدینه به بغدادآورد, تا فعالیت هاى فكرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد, و هرگاه زیان وخطرى را از ناحیه وى احساس كند, فوراً راه ها را بر وى ببندد, و روابط اورا با شیعیانش قطع كند و هم آرزو داشت كه با نیرنگ ها و شیوه هایش با فریبدادن امام و];ّّ5 یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب كرده و داعىو مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوشبینى شیعیان نسبت به خود, و مبراءنشان دادن خود از مسموم كردن امام هشتم (ع ) یكى دیگر از هدف هاى مأمونبود كه دنبال مى كرد و مى خواست براى مردم تثبیت كند كه او هیچ گونهمنافاتى بین خط امام (ع ) و روش خود به عنوان سلطان و حاكم نمى بیند.

تلاش هاى مأمون براى كاستن از وجهه و لیاقت و محبوبیت امام جواد (ع )بجایى نرسید و براى نیرنگ خواست دخترش را به عقد امام (ع ) درآورد. مأمونكه در زیركى و شعور سیاسى كم نظیر بود, با ترویج دخترش به امام جواد (ع )همان هدفى را دنبال مى كرد كه در مورد سپردن ولایتعهدى به امام هشتم (ع )و ازدواج دخترش با آن حضرت دنبال مى كرد. زیرا شیعیان و علویان در آن زماننیروى عظیمى را تشكیل مى دادند, و مأمون تنها از همین ها مى ترسید, از اینرو با ازدواج دختر خود با آن حضرت كه زعیم و پیشواى اهلبیت و شیعیان بودمى خواست شعله هاى انقلابات را خاموش سازد.

اما امام (ع ) برخلاف انتظار مأمون , فعالیت هاى خود را بسیار دقیق و حسابشده انجام مى داد, و در هر زمینه اى كه فرصت فعالیت بود, فعالیت مى كرد,حتى ماندن در بغداد برایش مشكل تمام مى شد, بقصد زیارت خانه ى خدا ازبغداد بیرون شد و دربرگشت در مدینه ماند, تا از مراقبت و تسلط مأمون بهدور باشد, و نقشه هاى او را خنثى كرد اما وقتى كه معتصم برادر مأمون بهخلافت نشست به عبدالملك ابن زیاد نوشت : تقى و ام الفضل را بسوى او بفرستدو دوباره امام جواد (ع ) را به بغداد آورد, تا شخصاً حركت هاى امام (ع )را زیر نظر بگیرد. اما امام (ع ) علیرغم تلاش ها و حیله هاى مأمون و معتصمروز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى یافت و در میان مردم ریشه مىدوانید, به گونه اى كه براى نظام حاكم هراس آور بود با آن كه خرد سال بود,انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند,مردم شیفته ى جمال او بودند, وقتى كه در خیابان هاى بغداد راه مى رفت ,مردم برفراز تپه ها و بلندى ها مى رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن اوبراى آنان رویداد مهم بحساب مى آمد
بدینسان نفوذ اجتماعى و محبوبیت آن حضرت , علیرغم توطئه هاى خلافت گستردهمى شد, كه دستگاه ];ّّ5 خلافت را به وحشت انداخته بود, زیرا مى دیدند امامتوانسته است آن چه را كه به عقیده حكومت براى او نقطه ى ضعف بشمار مى رفت, نقطه ى قوت خود قرار داده وحتى در میان رجال دولتى نفوذ كرده است . مردىاز بنى حنیفه از اهالى سیستان گوید: سالى در سفر حج همراه با امام جواد (ع) بودم , روزى كه با هم سرسفره بودیم و عده اى از درباریان معتصم نیز حضورداشتند, عرض كردم كه حاكم ما مردى است كه دوستدار شما اهلبیت است , و دردیوان او براى من مالیاتى مقرر شده است به او نامه ى بنویسید كه به مننیكى كند, فرمود: من او را نمى شناسم , گفتم از دوستان شما است . پس نوشتبسم الله الرحمن الرحیم , رساننده این نامه , مذهب و مرام جمیل از تو یادمى كند, عمل مفید براى تو آنست كه به مردم نیكى كنى . وقتى وارد سیستانشدم و نامه را به حاكم دادم , آن را گرفته به چشم مالید و پرسید مشكل شماچیست ؟ گفتم : در دیوان شما مالیاتى سنگینى براى من مقرر شده است , دستورداد آن مالیات را از من بردارد و گفت : تا من حاكمم مالیات پرداخت نكن .

از آن كه در آن مجلس برخى از دربارنشینان معتصم بود, امام (ع ) على الظاهرتجاهل مى كند كه او را نمى شناسم , تا آسیبى به او نرسد, آنگاه با چندجمله اى موعظه گونه منظورش را مى نویسد, ولى نفوذ و تأثیرش به آن اندازهاست كه حاكم سیستان بعنوان یك مرید دلباخته , فرمان امام را اجرا مىنماید. در مورد مبارزات ائمهء معصومین (ع ) با دستگاه حاكمه مى توان گفت :همهء زندگى آنان طبیعت مبارزاتى داشته است بصورتى كه تمام كلمات , و حركاتو جهت گیرى ها و سیره و روش زندگى آنان حتى اكل و شرب , مشى و ركوب , ورنگ لباس و القاب و نقش انگشترشان , معنادار و پر از رمز و راز بوده است .حضرت امام جواد (ع ) جملهء <نعم القادر الله > براى نقش انگشتر خودانتخاب كرده بود كه با این انتخاب در واقع تمامى مظاهر سركشى و ستمعباسیان را محكوم مى نماید, آنان كه به آخرین آرمان هاى شان رسیده بودندكه عبارت بود از مستحكم نمودن پایه هاى حكومت و سلطنتشان به طورى كه دیگرهیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سركشى آنان نداشته باشد.

حضرت امام جواد (ع ) پایه هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى رادر اهلبیت حفظ كرد, لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثباترساند, مناظرات آن حضرت با متكلمین و فقها از جمله یحیى ];ّّ5 ابن اكثم كهاز بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته هاى علوم , بجاى آنكه از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود, وسایل گسترشپیام اهلبیت (ع ) و نفوذ آنان را فراهم نمود, و بى لیاقتى و عدم كفایتخلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده هاى فریب و تزویر را ازچهره هاى آنان بالا زد, و این خطر بزرگى براى آنان بود و بخصوص در زمینه ىسیاسى اثر حتمى داشت . دستگاه خلافت مى خواست , كرامت و فضیلت و شخصیتامام (ع ) را مخفى نگه داشته , و یا بكلى محو كنند, تا مردم مجذوب اونگردند اما تكیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و كرامت او, نتیجه ى برعكس داد,تا آن كه با خوراندن زهر بطور مخفیانه و حذف فیزیكى توانستند خود را ازخطرات كه چه بسا حكومت شان نمى توانست در برابر آن مقاومت كند, نجات دهند.



--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1 پیشین , جعفریان , ج 2 ص 212به نقل از الغیبة: ص 212
2 پیشین , جعفریان , ج 2 ص 133و ر.ك : زندگانى سیاسى امام جواد (ع ):عاملى , جعفر مرتضى , ترجمه : سید محمد حسینى , چاپ هفتم , قم انتشاراتجامعه مدرسین , 1373و ر.ك : گسترش تشیع در رى و تاریخ تشیع در ایران : ص125ـ 124
3 پیشین , عاملى , ص 75ـ 74
4 ر.ك : پیشین , عاملى .
5 ر.ك : پیشین , عاملى , ص 7669
6 پیشین , مجلسى , ج 5 ص 73 پیشین , عاملى , ص 83به نقل از اعیان الشیعة: ج 2 ص 33
7 پیشین , شبر, ص 170به نقل از سیرة رسول الله و اهل بیته : ج 2 ص 537 پیشین , عاملى , ص 117
8 ر.ك : پیشین , عاملى .
9 پیشین , مجلسى , بحارالانوار: ج 50 ص 82به نقل از الكافى : ج 5 ص 112ـ 111
10 پیشین , مجلسى , ج 50 ص 87ـ 85
11 ارشاد: مفید, محمد ابن نعمان , 320ـ 319 انتشارات بصیرتى , قم .



pasokhgoo 
 

چون گفتی بنده ای به بندگی اش پایبند و چون خواندی به خداوندی اش به احکامش محکم...

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “امام جواد (علیه السّلام)”