.......امکان رويت خداوند سبحان.......

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

.......امکان رويت خداوند سبحان.......

پست توسط پرستوی-مهاجر »

[font=Verdana]امكان رؤ يت خداوند سبحان  
[font=Times New Roman]
در روايتى آمده است كه ابى بصير از امام صادق پرسيد:

هل يراه المومنون يوم القيامه ؟

آيا مؤ منان در روز قيامت او (خدا) را خواهند ديد؟

حضرت فرمود:

نعم قد راؤ ه قبل يوم القيامه .

بله ، بلكه پيش از روز قيامت او را ديده اند. وى مى گويد:

عرض كردم : آيا مقصود همان ديدنى است كه خداوند (در ازل ) فرمود: الست بربكم ؟ قالوا: بلى (اعراف : 172).

آيا من پروردگار شما نيستم ؟! و همه گفتند: بله .

حضرت چند لحظه ساكت شد و سپس فرمود: و ان المؤ منين ليرونه فى الدنيا قبل يوم القيامه الست

تراه فى وقتك هذا؟!

و قطعا مؤ منان او را در دنيا و پيش از روز قيامت مى بينند. آيا تو در همين هنگام او را نمى بينى ؟! و در

ادامه روايت از حضرت خواست كه اين مطلب را براى ديگران نيز نقل كند ولى حضرت فرمود: خير، نقل

نكن .چرا حضرت به وى اجازه نداد كه براى ديگران نقل كند؟ و معناى ديدن خداوند در دنيا و قيامت

چيست ؟

زيرا اگر نقل مى كرد، جاهلان تصور مى كردند كه خداوند متعال جسم است ، و با چشم سر و ظاهر

بين مى توان خدا را ديد؛ در حالى كه خداوند جسم نيست .

اما در رابطه با مشاهده خداوند در دنيا و آخرت بايد توجه داشت كه ما در ديدمان واقعيات را مشاهده

مى كنيم ، و چه در دنيا و چه در قيامت اصلا غير خدا براى ما مشهود نيست ؛ چنانكه مى فرمايد:

سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ، حتى يتبين لهم انه الحق ، اولم يكف بربك انه على كل شى

ء شهيد؟! الا انهم فى مريه من لقاء ربهم . الا، انه بكل شى ء محيط (فصلت : 53 و 54).

به زودى نشانه هاى خود را در افقهاى (گوناگون ) و در دلهايشان به ايشان خواهيم نمود، تا بر ايشان

روشن گردد كه تنها او حق است ، آيا (براى حق بودن ) پروردگارت همين كافى نيست كه او براى هر

چيز مشهود است . هان آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند، آگاه باش كه مسلما او به هر چيزى

احاطه دارد.

از جمله على كل شى ء شهيد استفاده مى شود كه خداوند حتى در دنيا مشهود همگان است ، در

رابطه با قيامت نيز در آيه ديگر مى فرمايد: و يعملون ان الله هو الحق المبين (نور: 25).

و پى مى برند كه تنها خداوند، حق و آشكار است .

از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود در آخرت هم معلوم مى شود كه خداوند متعال حقيقتا حق و

مبين و آشكار است .
 

[font=Verdana][align=center]یا رب الحسین بدم الحسین براس الحسین اشفع صدر الحسین بظهور   
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

با سلام :razz:

چند نكته لازم در مورد مطالب بيان شده عرض مي كنم و سپس ارجاع مي دهم به بحثي كه قبلا شده است :

اولا حديثي كه بيان شد معني دقيقش در كلام امير مومنان(ع) امده است (و قبلا نيز تاكيد شده كه تحقيق روايي بايد جامع باشد وگرنه امكان فهم غلط بسيار است)

امام علي (ع) در جواب سوال فردي كه پرسيده بود :

آيا پروردگارت را ديده اي ؟

فرمويدند : « ما كنت اعبد ربّا لم اَرَه » : خدايي را كه نديده ام عبادت نمي كنم .

و اما در پاسخ به اينكه او را چگونه ديده اي ؟ مي فرمايد :

 « لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار ولكن راته القلوب بحقائق الايمان »

چشم ها او را با مشاهده درك نمي كنند (با چشم سر نميتوان ديدش) ، ولي قلب ها او را با حقيقت ايمان درك مي كنند . 
  (خطبه 179 نهج البلاغه ، اصول كافي ج1ص97) 


---------------------------------------------------------------------------

نكته بعدي اشتباه بسيار واضحي در ترجمه آيه زير است :

اولم يكف بربك انه على كل شى ء شهيد؟!

آيا (براى حق بودن ) پروردگارت همين كافى نيست كه او براى هر چيز مشهود است .


شهيد به معني گواه و شاهد بر همه چيز است . نه اينكه مشهود همه چيز باشد !!!

بايد مراقب بود چنين اشتباهاتي در جايي از قول شيعه نقل نشود كه بسيار مورد نكوهش خواهد بود .


ان الله هو الحق المبين : در اينجا نيز مبين به معني آشكار است اما مبين صفت حق است ، نه صفت خدا . (وگرنه بايد مي گفت هو الحق و المبين)

خداوند حقيقتي آشكار است . يعني حقيقتي مخفي نيست ، كه برخي به آن دست نيابند بلكه همه فطرت ها وجود او را به روشني در ميابند . (= آشكار صفت حقيقت است)

نكته آخر در مورد روز الست مي باشد كه خداوند گواهي بر ربوبيت خود گرفت از بندگان و ديداري در آن روز رخ نداده است .

------------------------------------------

چرا حضرت به وى اجازه نداد كه براى ديگران نقل كند؟ و معناى ديدن خداوند در دنيا و قيامت

چيست ؟


به اين دليل كه پيروان مكتب خلفا احاديث جعلي بسياري مبني بر ديدن جسم خدا دردنيا و قيامت داشتند كه بحث مفصل آن در تاپيك زير آمده :

http://www.eteghadat.com/forum/viewtopic.php?t=444

و اگر حضرت اجازه پخش چنين حديثي را مي داد ، به خاطر بد فهمي حديث معصوم آنها خيال مي كردند كه حضرت نيز اعتقاد به رويت دارد .

چون مردم آن زمان اكثريت به اين عقيده بودند و انها را مجسّمه (تجسيم خدا) مي خواندند و لذا دامن معصومين را نيز به اين عقايد غلط مي آلودند .

ادامه اين بحث :

MAHDIYAR نوشته شده:منشا اختلاف درباره ديدار خداوند و برخى از صفات او

آنچه گذشت ، آراء و نظريات برخى از مسلمانان است درباره صفات خداوند.

در برابر اين دسته ، مسلمانانى نيز وجود دارند كه در رد بر چنان باورها و سخنانى ، اين كلام خدا را تلاوت مى كنند كه :

 لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار...
يعنى: چشمها او را نمى بينند و او بيننده چشمهاست ... (انعام / 103). 

و نيز مى گويند اينكه خداوند فرموده است :

[align=center]وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره  
  به اين معنى است كه در آن روز چهره ها شادابند و منتظر فرمان پروردگارشان مى باشند. 

و اين آيه ، همانند سخن فرزندان يعقوب است به پدرشان در داستان حضرت يوسف كه در قرآن آمده است :

[align=center]و اسال القريه التى كنا فيها.(يوسف / 82).  
  يعنى از آن آبادى سؤ ال كن كه ما در آن بوديم .  

و منظور اين است كه از اهل آن آبادى سوال كن .

و بيگمان كلمه امر در آيه اول و اهل در اين آيه ، به اصطلاح نحويون ، در تقدير است .

و همين طور ديگر آياتى را كه بظاهر حكايت از جسم داشتن خدا مى كند، تاويل مى نمايند.

اين دسته از مسلمانان ، كسانى را كه داراى چنان باورهايى هستند و خدا را داراى جسم مى دانند، مجسمه ومشبهه مى نامند، يعنى كسانى كه خدا را به مخلوقاتش تشبيه مى كنند و معتقدند كه خداوند جسم دارد.

اينان از امام صادق (ع ) روايت مى كنند كه فرموده است :

هر كس بگويد كه خداوند بر روى عرش قرار دارد، خدا را محمول و عرش ‍ را حامل او پنداشته است ،

و در اين صورت بايد كه حامل از محمول قويتر و تواناتر باشد. همچنين آن كس كه معتقد باشد كه خداوند در چيزى و يا روى چيزى است و يا اينكه تصور كند چيزى و جايى وجود دارد كه خدا در آن نيست ، و يا چيزى او را به خود مشغول مى دارد، او را چون ديگر آفريده ها پنداشته و توصيف كرده است . در صورتى كه خداوند، آفريننده همه چيزهاست و هرگز نمى شود او را مورد قياس قرار دارد و شبيه به مردم پنداشت . جايى نيست كه خدا در آن نباشد و محل مخصوصى هم ندارد.(24)

همچنين سخن اميرالمومنين را شاهد مى آورند كه فرموده است :

خداوند فرود نمى آيد و نيازى هم به فرود آمدن ندارد. هر كس كه چنين بگويد، نسبت زيادتى و نقصان به او داده است . چه ، هر متحركى نيازمند به محرك است و يا چيزى كه با آن حركت نمايد؛ و خدا از همه اينها بى نياز است و بنابراين در بر شمردن صفات خداى متعال سخت بهوش باشيد كه مبادا براى او صفتى قائل شويد كه خداوند با به حدى محدود، و به زيادتى و نقصان ، يا تحريك و تحرك ، يا فرود و نزول ، و يا نشستن و برخاستن ، تعريف كند. (25)

همچنين حديث امام رضا(ع ) را شاهد مى آورند كه راوى به او مى گويد:

براى ما روايت كرده اند كه خداى متعال سخن گفتن بيواسطه را به موسى ارزانى داشته و توفيق ديدار حضرتش را به محمد (ص ) مرحمت فرموده است .

امام فرمود:

اگر چنين باشد، پس چه كسى اين سخن خداى عزوجل را به همه جهانيان ، از انس و جن ابلاغ كرده است :

 لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار، و لا يحيطون به علما، و ليس كمثله شى ء. 

آيا همين محمد (ص ) اينها را ابلاغ نكرده است ؟

راوى پاسخ داد: آري همو بوده است .

امام فرمود: پس با اين حال چطور مى شود كه مردى بيايد و به همه مردم بگويد كه از جانب خدا آمده و بنا به فرمان او، آنها را به سوى خدا مى خواند كه فرموده است لا تدركه الابصارو آن وقت خودش مدعى شود كه من خودم با اين چشمهايم خدا را ديده ام و او را كاملا دريافته ام و قيافه او نيز همانند صورت بشر است ، چرا شرم نمى كنيد؟ زنديقان هم نتوانستند چنين بهتان و افترايى به پيغمبر بزنند
راوي مى گويد: در كتاب خدا آمده است : و لقد راه نزله اخرى .
امام پاسخ داد: بعد از اين آيه ، آيه ديگرى است كه معلوم مى كند پيغمبر خدا چه ديده است .
آنجا كه مى فرمايد:

ما كذب الفواد ما راى .
 يعنى دل محمد آنچه را كه چشمهاى او ديده ، انكار نكرده است . 
آنگاه از آن چه چشمهاى او ديده ، خبر مى دهد كه
 لقد راى من آيات ربه الكبرى .
يعنى بيگمان آيات بزرگ پروردگارش را ديد.  

و معلوم است كه آيات الهى غير از ذات بارى تعالى مى باشد.
همچنين فرموده است : و لا يحيطون به علما. و معلوم است كه اگر چشمها او را ببينند، علم و اطلاع به كم و كيفش حاصل خواهد شد.
در اينجا ابوقره از امام پرسيد: پس شما اين روايتها را رد مى كنيد؟
امام پاسخ داد: اگر روايتها مخالف با قرآن باشد، آنها را تكذيب مى كنم . (26)

بدين سان ائمه اهل بيت - عليهم السلام - تفسير آياتى را كه ظاهرا درباره ديدار خدا و جسم داشتن اوست ، بيان داشته ، مقصود از ساق و دست و عرش و نظاير آنها را كه در آيات قرآن آمده ، و يا از آن حديث كه مى گويد خداوند آدم را همشكل خود آفريده است (27) روشن ساخته اند كه ما از آوردن همه آنها چشم پوشيده ايم . زيرا در مقام آن نيستيم كه همه دلايل دو مذهب را بياوريم ، بلكه تنها خواستيم نمونه هايى از احاديث متعارض دو مذهب را درباره صفات الهى ، كه هر كدامشان آيات قرآن را از ديدگاه ويژه خود تاويل و تفسير كرده اند، آورده باشيم و همين احاديث متعارض موجب بروز اختلاف درباره صفات بارى تعالى شده است .



--------------------------------------------------------------

24- كافى ، كتاب توحيد، باب عرش و كرسى ، ج 1 و ح 7 و باب حركت و انتقال ، ح 3و9توحيد شيخ صدوق ، باب نفى زمان و مكان و حركت ،ح 9، 10 و 12 و باب و كان عرشه على الماء، ح 1 و باب معناى الرحمن على العرش استوى ، ح 5 6، 7، 8،؛ بحار الانوار مجلسى چاپ جديد، كتاب توحيد، باب نفى جسم و صورت و تشبيه و حلول و اتحاد، ج 3، ص 87، ح 23.

25- كافى ، كتاب توحيد، باب الحركه والانتقال ، ح 1، توحيد صدوق ، باب نفى المكان و الزمان والحركه عنه تعالى ، ح 18؛ بحار مجلسى ، كتاب توحيد، باب نفى الزمان و المكان و الحركه والانتقال عنه تعالى ، ج 3، ص 311، ح 25

26- توحيد صدوق ، ص 111 - 112، به اختصار، همچنين ر.ك : بحار الانوار مجلسى ، كتاب توحيد، باب نفى الرويه و تاويل الايات ، ج 4، ص 31، ح 14؛ كافى ، كتاب التوحيد، باب فى ابطال الرويه ، ح 2.

27- در مورد صفات خداى تعالى به كتابهاى اصول كافى (كتاب توحيد)، توحيد صدوق و عيون اخبار الرضا رجوع شود.


 (5) 


MAHDIYAR نوشته شده:" ديدار خدا "


ابوقُرّه، از جمله محدثان اهل سنت و از روايان حديث در عصر امام رضا (عليه السّلام) بود. صفوان بن يحيي، يكي از شاگردان امام رضا (عليه السّلام)، مي گويد: ابوقرّه از من خواست تا او را به محضر حضرت رضا (عليه السّلام) ببرم. من از ايشان اجازه خواستم و چون آن حضرت اجازه فرمودند، ابوقرّه به محضر امام علي بن موسي الرضا (عليه السّلام) شرفياب شد و پرسش هايي در خصوص احكام دين و حلال و حرام الهي مطرح نمود؛ تا آنکه سؤالش به مسئله توحيد كشيده شد. در اين هنگام او پرسيد:



"براي ما چنين روايت كرده اند كه خداوند "ديدار" و "هم سخني" خود را بين دو پيامبر تقسيم فرمود (در ميان پيامبران، دو پيامبر را برگزيد تا با يكي از آن ها هم كلام شود و ديدار خويش را به ديگري ارزاني فرمايد). هم سخنی خود را به موسي (عليه السّلام) داد و ديدار خويش را به حضرت محمّد (صلّي الله عليه و آله و سلم) عطا نمود. پس بنابراين خداوند وجودي قابل ديدن است."



امام رضا (عليه السّلام) پاسخ دادند: "پس آن کسي كه به جنّ و انس (اين مطلب را) رسانيد كه "چشم ها او را نمي بينند و علم آنان به او احاطه پيدا نمي کند و هيچ چيز همانند او نيست"، چه كسي بود؟ مگر محمّد (صلّي الله عليه و آله و سلم) نبود؟"



ابوقرّه گفت:" آري".



امام رضا(عليه السّلام) فرمودند: "بنابراين، چگونه ممكن است مردي از طرف خدا به سوي تمامي مخلوقات بيايد و آنها را با فرمان الهي به سوي خداوند دعوت کند و بگويد: "چشم ها او را نمي بينند و دانش آنان به او احاطه پيدا نمي کند و هيچ چيز همانند او نيست" و سپس خود بگويد که من به چشمم خدا را ديده و به او احاطه علمي يافتم و او به شكل انسان است؟ آيا خجالت نمي كشيد افراد بي دين و کافر نتوانستند چنين نسبتي به آن حضرت بدهند كه او چيزي را از طرف خداوند مي آورد و سپس از راه ديگر خلاف آنرا مي گويد".



ابوقرّه در مقام پاسخ امام برآمد و گفت: "خداوند خودش در قرآن مي فرمايد: "و بار ديگر نيز (پيامبر) او را ديد".(1)



امام رضا (عليه السّلام) در جواب فرمودند: "بعد از اين آيه، آيه ديگري است که بر آنچه پيامبر ديده است، دلالت مي کند. خداوند (ابتدا) مي فرمايد: "قلب در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت."(2)، يعني دل محمد(صلّي الله عليه و آله و سلم) آن چه را كه چشمانش ديد، دروغ ندانست. سپس (در آيه اي ديگر) از آن چه که محمد(صلّي الله عليه و آله و سلم) ديده است، خبر داده و مي فرماید: " او پاره اي از آيات و نشانه هاي بزرگ پروردگارش را ديد".(3) بنابراين نشانه هاي خدا (که خداوند از آنان به عنوان مشاهدات پيامبر نام مي برد) موضوعي متفاوت از خود خداوند است و باز خداوند (در جاي ديگر از قرآن کريم) مي فرمايد: " و دانش آنان به او احاطه پيدا نمي کند ".(4) در صورتي که اگر ديده ها او را ببينند، (آنگاه ديگر) علم بر او احاطه يافته و شناخت واقع شده است. (در حال كه آيه مذكور تصريح دارد که احاطه علمي بر خداوند ممكن نيست)...



و در ادامه امام هشتم (عليه السلام) فرمودند: آنچه مسلمين بر آن اتفاق دارند، اين است که احاطه علمي بر خداوند نمي توان يافت و ديدگان او را نمي بينند و چيزي مانند او نيست."



(برگرفته از کتاب اصول کافي، جلد 1، باب ابطال ديدن خدا، حديث 2)



منبع : [External Link Removed for Guests]



-------------------------------------------------------------------------------------

پاورقيها:
1- "و لقد رآه نزلة اخري "(سورة نجم، آيه 13)

2- "ما کذب الفؤاد ما راي"(سورة نجم، آيه 11)

3- "لقد راي من آيات ربه الکبري" (سورة نجم، آيه 18)

4- "...و لا يحيطون به علما "(سورة طه، آيه 110)
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 966
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷, ۷:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 973 بار
سپاس‌های دریافتی: 1783 بار
تماس:

پست توسط سعید منتظر »

در قرآن هم داریم که وقتی حضرت موسی به خداوند عرض کرد خدایا میخواهم تو را ببینم...

خداوند فرمود تو هرگز مرا نخواهی دید... :razz:
 روزگاری‌ست که شیطان میگوید: انسان پیدا کنید ، سجده خواهم   [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+     [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+     [External Link Removed for Guests]  [External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”