وحدانیت خداوند متعال

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

وحدانیت خداوند متعال

پست توسط Mohsen1001 »

  وحدانیت خداوند متعال  


وحدانیت خداوند همچون وجودش بر هر فطرت پاک و سالم ثابت است و نیازی به برهان و دلیل ندارد اما از ان جا که در طی قرنهای متمادی فطرتهای سالم خدادادی بشر دست خوش بازیهای هوس رانان قرار گرفته و عده ی زیادی از انسانها به وجود خدایی معتقد شدند که یگانه نیست لازم است تا ادله ی توحید بیان گردد تا اینکه حقیقت برای انان که خواهان حقیقت اند روشن شود.

قبل از اثبات یگانگی خداوند متعال از طریق قران و روایت و عقل لازم است تا تعریفی از توحید داشته باشیم و البته بر هیچ صاحب اندیشه ای پوشیده نیست که هیچ کس به زیبایی فرستاده های الهی نمی تواند توحید و دیگر امور مربوط به خداوند متعال را تعریف کند چرا که هر آن چه از ضمیر انسانی تراوش کند همگی زاییده ی معلوماتی است که او از محیط پیرامون خود ذخیره داشته است، محیطی که مادی است بنابراین هر حکمی که در باره ی خداوند متعال کند، از این اندیشه های مبتنی بر ماده صادر شده است. حال آنکه خداوند تبارک و تعالی از هرگونه اثر مادی پاک و منزه است.

برای تعریف و اثبات وحدانیت خدا باید به سراغ منابع الهی رفت تا ایشان که به منبع فیض الهی متصلند و سخنگوی او می باشند، برای ما حقیقت را روشن سازند.

توحید که در لغت یکی بودن و یگانه بودن معنا دارد، از زبان امیرالمؤمنین اینگونه بیان شده است:

"اگر قائل توحید، یک بودن در اعداد را قصد کرده باشد، جائز نمی باشد چراکه آنچه ار که دومی ندارد، داخل در بحث اعداد نمی شود. آیا نمی بینی کافر است آن کس که بگوید سومین از سه تا است. (کسانی که سه خدایی هستند، پدر،پسر و روح القدس) و اگر قائل توحید را به این معنا که او یکی از مردم است بگوید و به این قول نوعی از جنس را اراده کرده باشد، باز نشاید (چرا که تشبیه خالق است به مخلوق و خالق را جنس و نوعی نیست) که خداوند از این گونه چیزها سخت دور است.

و توحید اگر به این دو گونه باشد، توحید و در خداوند تبارک و تعالی ثابت است.

وجه اول این که گوینده ی توحید بگوید: او یکی است که در اشیاء مانند ندارد و وجه دوم آنکه بگوید: احدی المعنی است به این معنا که در وجود و عقل و وهم، بخش نمی شود، این گونه است پروردگار ما عز و جل."

توحید صدوق صفحه 83 باب معنای الواحد


شاهد از قرآن

پس از تعریف توحید، یک شاهد از قرآن در اثبات وحدانیت حق تعالی نوربخش جان و دل ما خواهد بود:

" و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم"

خدای شما خدایی است یگانه ، جز او خدایی نیست او رحمان و رحیم است.

سوره ی مبارکه ی بقره آیه ی163


آیات دیگری در اثبات توحید در قرآن شریف آمده که ما برای رعایت اختصار به همین یک مورد اکتفا می کنیم.

و اما پس از اثبات توحید در کلام خدا، به یک روایت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام متمسک می شویم و آن فرمایش حضرت است برای فرزندش که فرمود:

" ....واعلم یا بنی! انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله، و لرأیت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اله واحد کما وصف نفسه، لا یضاده قی ملکه احد و لا یزول ابدا و لم یزل، اول قبل الاشیاء بلا اولیة و آخر بعد الاشیاء بلا نهایة..."

و بدان ای پسرم که اگر پروردگارت ار شریکی بود، رسولانش به سوی تو می آمدند و هر آینه آثار سلطنت و حکومتش را می دیدی و با افعال و صفاتش آشنا می گشتی لکن پروردگارت خدایی واحد است آنچنان که خود، خودش را وصف کرده است. هیچ کس در ملکش ضد او نیست و هیچگاه از میان نمی رود و ابدی است، اول است قبل از هر چیزی، بدون اولیت و آخر است بعد از هز چیزی ولی بی نهایت.

نهج البلاغه بخش نامه ها، نامه ی 31


دلیل عقلي

و اما دلیل عقل، پس از آنکه در قرآن و روایت بر ما وحدانیت خدا ثابت شد، اثبات وحدانیت از طریق عقل خالی از لطف نمی باشد.

عقل پس از اینکه فطرت انسان توحیدی است، با ادله ی قطعی و برهان های وجدانی به وحدانیت خدا حکم قطعی می کند، این برهان ها متعدد اند. ما از بین آنها هشت مورد را که بعضی برگرفته ی از روایات می باشند. براهینی از قبیل: ارتباط و تدبیر، عدم وجود اثر از خدایی دیگر، برهان فرجه و لزوم تسلسل و احتیاج، برهان سبر و تقسیم، برهان محال بودن شرکت، دلیل کمال و دلیل بی نیازی.

به عنوان نمونه یکی از برهان های بالا که از ناحیه ی اهل بیت به ما رسیده است را بیان می کنیم، برهان سبر و تقسیم:

اگر قائل به تعدد خدا شویم، امر نسبت به دو خدا از سه حال خارج نیست، یا هر دو قادر بر ایجاد نظم هستند، یا هر دو قادر نیستند و یا یکی قادر و دیگری عاجز است، اگر هر دو قادر باشند، وجود یکی لغو و بیهوده است، و اگر هر دو عاجز باشند، وجود هر دو بیهوده است و اگر یکی قادر و دیگری عاجز باشد، آنکه قادر است شایسته ی خدایی است و آنکه عاجز است شایسته نیست خدا یاشد.

به این ترتیب ثابت می شود، که خداوند تبارک و تعالی یکی است، یکی که دو ندارد.

منبع : واحد تحقيقاتي الغدير
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 

 معناي شرك 

سلام علیکم

شرک معنا و مفاهیم مختلفی دارد که هر کدوم از انسانها ممکن است به یکی از این معنا دچار شوند.
( انشالله که ما جزوشون نباشیم :AA: )

در زیر به معنای شرک ، آثار شرک ، نشانه های شرک ، انگیزه های شرک و مبارزه با شرک می پردازیم .


   

شرك، معناى وسيع و گسترده‏اى دارد كه بارزترين آن شرك به معناى بت‏پرستى است و اين نوع شرك،

به فتواى فقها موجب خروج از جرگه‏ى دين و سبب ارتداد انسان مى‏شود.

شرك معانى ديگرى نيز دارد:
اطاعت بى چون و چرا از غير خدا و يا پيروى از هواى نفس كه قرآن مى‏فرمايد:

«و لقد بعثنا فى كلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»1

و همانا فرستاديم در هر امّتى رسولى، كه خدا را عبادت كنيد و از طاغوت اجتناب كنيد.


يا مى‏خوانيم:

«أفرأيت من اتّخذ الهه هواه»2

آيا نديدى كسى كه هواى نفس خود را خداى خود قرار داده است.


در قرآن بيش از 100 مرتبه عبارتِ «دون اللّه» و «دونه» آمده است، يعنى اطاعت و پرستش غير خدا شرك است.

مؤمنان نيز در مواردى كه به غير از فرمان الهى و معيارهاى الهى عمل مى‏كنند، از مدار توحيد خارج مى‏شوند.


«و ما يؤمن اكثرهم باللّه الاّ و هم مشركون»3 يعنى اكثر مؤمنان، مشرك نيز هستند و تكيه‏گاه‏هاى غير الهى دارند.

در روايت آمده است كه اين گونه شرك، از حركت مورچه در شب تاريك بر سنگ سياه پوشيده‏تر است.

 بنابراين شرك، تنها بت‏پرستى نيست،

بلكه وابستگى به هر قدرت، مقام، مال، مدرك، قبيله و هر امرى كه در جهت خدا نباشد،

شرك است.
 


 آثار شرك 

1- حبط عمل:

شرك، كارهاى خوب انسان را از بين مى‏برد، همان گونه كه آتش، درختانِ سبز يك جنگل را از بين مى‏برد.

قرآن، خطاب به پيامبر مى‏فرمايد:
«لئن اشركت ليحبطنّ عملك»4اگر مشرك شوى، تمام اعمالت نابود مى‏شود.

2- اضطراب و نگرانى:

هدف يك فرد خداپرست و موحّد، راضى كردن خداى يكتاست كه زود راضى مى‏شود، امّا كسى كه به جاى خدا در فكر راضى كردن ديگران باشد،

دائماً گرفتار اضطراب و نگرانى است. زيرا تعداد مردم زياد است و هر كدام هم خواسته‏ها و توقّعات گوناگونى دارند.

حضرت يوسف‏عليه السلام در زندان به دوستان مشرك خود فرمود:


«ءارباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهّار» 5 ، آيا چند سرپرست و ارباب بهتر است يا يك خداى واحد.

قرآن مى‏فرمايد: مثال كسى كه از خدا جدا شود، مثال كسى است كه از آسمان پرتاب شود و طعمه‏ى انواع پرندگان قرار گيرد و

هر ذرّه‏ى او به مكان دورى پرتاب شود. «و مَن يشرك باللّه فكانّما خَرَّ من السماء فتَخطَفه الطيَر او تَهوى به الرّيح فى مكان سَحيق» 6


آرى، توحيد و بندگى خالص خداوند، قلعه‏ى محكمى است كه انسان را از هدر رفتن، به هر كس دل بستن، دور هر كس چرخيدن،

به هر كس اميد داشتن، تملّق و ستايش از هر كس و ترسيدن از هر كس، حفظ مى‏كند.


در حديث مى‏خوانيم:

«كلمة لااله‏الاّاللّه حِصنى فمن دَخل حِصنى أمِنَ من عذابى» 7

توحيد قلعه و دژ محكمى است كه هر كس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.


3- اختلاف و تفرقه:

در جامعه‏ى توحيدى، محور همه چيز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعيين مى‏كند و همه دور همان محور مى‏چرخند،

ولى در جامعه‏ى شرك آلود، به جاى خداى واحد، طاغوت‏ها، سليقه‏ها و راه‏هاى متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مى‏نمايد.

قرآن مى‏فرما يد:


«لاتكونوا من المشركين من الّذين فرّقوا دينهم» 8

از مشركان نباشيد، از كسانى كه (به خاطر سليقه‏هاى شخصى و نظريّات از پيش ساخته)، عامل تفرقه مى‏شوند.


4- خوارى و ذلّت در قيامت:

قرآن مى‏فرمايد:

«لا تَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقى‏ فى جهنّم مَلوماً مَخذولاً» 9

با خداى واحد، معبود ديگرى قرار ندهيد كه با ملامت به دوزخ پرتاب خواهيد شد.



 ‏هاى  

يكى از نشانه‏هاى شرك، بهانه‏گيرى در برابر قانون الهى است. قرآن به بعضى از آنها اشاره نموده، مى‏فرمايد:

* آيا هرگاه پيامبر قانونى آورد كه با سليقه‏ى شما هماهنگ نبود، تكبّر مى‏ورزيد؟ «أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى انفسكم استكبرتم» 10

* همين كه فرمان جهاد مى‏رسيد، مى‏گفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد داديد؟ «لِمَ كتَبتَ علينا القِتال» 11

* هنگامى كه غذا براى گروهى از بنى‏اسرائيل رسيد، گفتند: چرا اين غذا؟ «لن نَصبِرَ على طعام واحد»12

* هرگاه خداوند مثالى مى‏زد، مى‏گفتند: چرا اين مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً» 13


نشانه‏ى ديگر شرك، برترى دادن فاميل، مال، مقام و... بر اجراى دستور خدا است.

در آيه 24 سوره توبه مى‏خوانيم:

اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فاميل، ثروت، تجارت و مسكن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، منتظر قهر خدا باشيد.

شرك به قدرى خطرناك است كه با وجود آن كه قرآن چهار مرتبه در كنار توحيد، به احسانِ والدين سفارش كرده،

امّا اگر والدين فرزند خود را به غير خدا فرا خوانند، قرآن مى‏فرمايد: نبايد از آنها اطاعت كرد. 14



 ‏هاى  

مردم، يا به خاطر قدرت به سراغ كسى مى‏روند كه قرآن مى‏فرمايد: تمام مردم حتّى قدرت آفريدن يك مگس را ندارند، «لن يخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له» 15

يا به خاطر لقمه نانى به سراغ اين و آن مى‏روند، كه قرآن مى‏فرمايد: «لا يملكون لكم رزقاً»16

يا به خاطر رسيدن به عزّت به سراغ كسى مى‏روند كه قرآن مى‏فرمايد: «فانّ العزّة للّه جميعاً» 17

يا به خاطر نجات از مشكلات، دور كسى جمع مى‏شوند كه قرآن مى‏فرمايد: «فلا يملكون كشف الضرّ عنهم» 18

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: كسانى كه به جاى خدا به سراغشان مى‏رويد، بندگانى مثل خودتان هستند: «عباد امثالكم» 19

چرا شما بهترين آفريننده را رها مى‏كنيد و به ديگران توجّه داريد؟ «تذرون احسن الخالقين» 20



  با  


اوّلين پيام و هدف تمام انبيا، مبارزه با شرك و دعوت به بندگى خالصانه خداوند است.

«ولقد بعثنا فى كلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت»21

تمام گناهان، مورد عفو قرار مى‏گيرد، جز شرك. «اِنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك» 22

انبيا مأمور بودند با صراحت كامل از انواع شرك‏ها برائت جويند. 23

شريك قرار دادن براى خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسيار كم باشد.

اگر 99% كار براى خد اوند و تنها يك درصد آن براى غير خدا باشد، تمام كار باطل است.

چنانكه قرآن مى‏فرمايد:
«و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئاً» 24

نه تنها بت‏ها و طاغوت‏ها، بلكه انبيا و اولياى الهى نيز نبايد شريك خداوند قرار گيرند.

خداوند به حضرت عيسى مى‏فرمايد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را شريك خدا قرار دهيد.
«ء انتَ قلتَ للناس اتّخذونى وامّى الهَين من دون اللّه» 25

شريك دانستن براى خ داوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن يشرك باللّه فقد افترى اثماً عظيماً» 26

شرك، به قدرى منفور است كه خداوند مى‏فرمايد: پيامبر و مؤمنين حقّ ندارند براى مشركان، حتّى اگر از خويشاوندانشان باشند، استغفار نمايند.

«ما كان للنبىّ والّذين آمنوا اَن يستغفروا للمشركين و لو كانوا اولى قُربى‏»27

اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرك مى‏پردازد و مى‏فرمايد: غير خدا چه آفريده كه شما به آن دل بسته‏ايد؟!

«ماذا خلقوا من الارض»28 مرگ و حيات شما به دست كيست؟ عزّت و ذلّت شما به دست كيست؟

آرى، رها كردن خداوندى كه قدرت و علم بى نهايت دارد و به سراغ افراد و اشيائى رفتن كه هيچ كارى به دستشان نيست، بزرگ‏ترين ظلم به انسانيّت است.

اسير جماد و انسان شدن و تكيه به صنعت كردن و كمك از عاجز خواستن خردمندانه نيست. يكى از اهداف نقل داستان‏ها و تاريخ گذشتگان در قرآن،

ريشه كن كردن رگه‏هاى شرك است.



پا ورقی ...........................

1 =نحل 36
2 =جاثیه 23
3 =یوسف 105
4 =زمر 65
5 =یوسف 39
6 =حج 31
7 =بحار ج 49 ص 127
8 =روم 32
9 =اسراء 38
10 =بقره 87
11 =نساء 77
12 =بقره 61
13 =بقره 26
14 =عنکبوت 8 - لقمان 15
15 =حج 73
16 =عنکبوت 17
17 =نساء 139
18 =اسراء56
19 =اعراف 194
20 =صافان 135
21 =نحل 36
22 =نساء 48، 116
23 =هود 54
24 =نساء 36
25 =مائده 116
26 =نساء 48
27 =توبه 113
28 =فاطر 40
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”