نبوت و فلسفه (

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

نبوت و فلسفه (

پست توسط سارا/سینا »

از انجا که فلسفه در خیلی از مسائل اعتقادی با کتاب و سنت در تهافت است می توان انرا بزرگترین بدعت زمان دانست از جمله مباحث مورد اختلاف بحث نبوت است که در این یادداشت کوتاه به ان پرداخته خواهد شد

تقریبا این نقد متوجه تمامی فلاسفه خاصه فلاسفه عصر حاضر است اما از انجا که عده ایی از دوستان نسبت به این معاصرین بسیار تعصب به خرج می دهند دامنه را به شواهد کلام از ایشان نمی کشانم هر چند در کتب تفسیری فلسفی و ....شواهد زیادی وجود دارد که اشکالات جدی دارد
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: نبوت و فلسفه (

پست توسط سارا/سینا »

نبوّت و فلسفه
يوناني ها هيچ گونه عقيده اي به توحيد و نبوّت و روز حساب وكتاب يا معاد نداشتند چنانكه افلاطون انسانها را از اخلاف خدايان (بتهاي كوه المپ) مي¬داند ومعتقد است كه در اين دنيا انسانهاي بدكار بعد از مرگ به صورت حيوانات درمي¬آيند" و انسانهاي خوب به خدايان مي-پيوندند وخدا مي شوند"
در آثار افلاطون و ارسطو هيچ گونه جايگاهي براي نبوت ومفهوم رسالت وجود ندارد . علاّمه مجلسى در بحارالانوار مي فرمايد ((وقتي به سقراط پيغام حضرت موسى رسيد(ع) سقراط گفت :ماملّت خود ساخته( با فرهنگي) هستيم ونيازي به پيغمبر ونبي وپيغام او نداريم ))
اين همان مطلبي است كه غرب آنراتكرارمي كند و به عقلانيّت مادى و منفعت گرامي نازد.
عقيده افلاطون مبني براينكه انسانهاي خوب به خدايان (بتها) مي پيوندند طرفداران زيادى داشت ازجمله از پيروان او ارسطو مي گويد اگر آدمي به عاليترين مرتبه فضيلت راه يابد به مقام خدايي مي رسد"
اين عقيده در فلاسفه مسلمان به سير وسلوك به سوي خدا و در نهايت فنا فى الله (نيروانا و رفتن آتما دربرهما) وپيوستن قطره به درياي بي كران نام گرفت در اين مسابقه دوندگي وسير وسلوك به سوي درياي بي كران هر كس با سرعت بيشتري دويد نبي مي شود نبوت كمال خود نبي است ونتيجه زحمتهاي او ست و بعد از آنكه خداوند او را در سير وسفر نزديكتر به خويش مشاهده نمود او را رسول از طرف خود قرار مي دهد چنانچه ملا صدرا مي گويد : كمال قدرت ترسيم وتصور در انسان به مشاهده اشباح وسايه هاي مثاليه مي انجامد و به خبر دادن از غيب و اطلاع بر حوادث گذشته و آينده منجر مي شود وكمال قدرت حساسه به تاثير گذاري در مواد جسماني مي انجامد وكسى كه در اين كمال حاصل نمايد پس براي او رتبه خلافت الهيّه است او استحقاق رياست خلق را دارد و او رسول خواهد بود از طرف خداوند" پس نبوت عبارت است از نتيجه قدرت ترسيم و تصور(بقول فارابي حاصل قوّه مخيّله) و رياضتها وزحمتهاي يك شخص در سير وسفر به سوي درياي بي كران و اقيانوس و درنتيجه انسانهايي كه در سير وسفر بيشتر و تندتر بدوند مي توانند نبي شوند و نبوّت اكتسابي است،وهبي نيست(در صورتي كه قرآن واحاديث كسبي نمي دانند) و به همين دليل يكي از فلاسفه هند ميرزا غلام احمد قادياني در كتاب (فلسفه ميرزا) مي گويد نبوت نتيجه عمل سالك است و من هم بسيار به طرف حق دويدم (وبالاخره نبي شدم ) او ادعاي نبوت كرد وبراي خود جانشين تعيين نمود و امروزه نيزنظام استعماري كانالهاي ماهواره اي در اختيار پيروان او قرار داده است و آنها در خدمت آن فعاليت مي نمايند . ابن سينا درمورد وحىمعتقد است كه اگر نفس مهار شود به عالم قدسى متّصل ميگردد بعد از اين مرحله اتّصال به ملكوت است كه موجب خبر دادن از غيب است"
در صورتي كه آمدن جبرائيل(ع) بر پيامبر(ص) بيشتر اوقات بصورت غير منتظره بوده است و مسئله اتّصال فلسفى(به عقل فعال يا كيهانى) مطرح نبوده است در فلسفه (يونانزده) معجزه نيز نتيجه رياضت هاي نبي است و كار شخص اوست نه از طرف خداوند، چنانكه ملا هادى سبزواري در شرح منظومه مي گويد: نبي را خصايص سه گانه مي باشد به حسب قواي سه گانه كه قوت قوه علاّمه و قوت قوه عماله و قوت قوه حساسيه باشد و اصول اعجاز به اين خواص است" در صورتي كه اماميه معجزه را كار خدا مي دانند، چنانچه علامه مجلسى مي¬فرمايد استناد معجزه بر قدرت پيامبران تفويض است وكسى كه چنين عقيده اي داشته باشد شكي در كفر او نمي شود"
و مولي محمد صالح مازندراني در شرح اصول كافى انتساب معجزه به پيامبران را (كار پيامبران ونه كار خدا دانستن )‌ از مصاديق تفويض مي داند"
بعضي از فلاسفه معراج پيامبر (ص) را نيز ،فقط روحاني مي دانستند ، آنها تمام مسائل مذكور را با عينك يوناني مي نگرند و يوناني ها بت پرست بودند و طبق نظريات بت پرستانه و مادى يك سري قواعدى موهوم را بنا نهادند، آن قواعد موهوم به علّت مادى بودن با اصول دينى در تضادّ قرار گرفتند و براي حل اين مشكل فلاسفه مسلمان صدها و هزاران كتاب نوشتند كه از هر حرفى صدها حرف ديگر بوجود مي آمد و بدين ترتيب چيزي به نام فلسفه(يونانزده)اسلامي بوجود آمد كه نه با اصول مادى يوناني سنخيّت داشت و نه با اصول وقواعد اسلام و نه با علم تجربي سازگار بود و لذا در غرب به فلسفه اسلامي ثيا سوفى مي گويند(گرچه غرب نيز از تبار افلاطون است ) يعني اوراد جن گيري و جادو و جنبل كه نه بدرد دنيا و نه بدرد آخرت مي خورد.
چنانكه فيلسوف بزرگ ابو زكرياي رازي نبوّت را كم اهميّت شمرده و اخوان الصّفا پارا فرا تر نهاده گفتند: تمام شريعتها ساخته و پرداخته ي بشراست."






Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: نبوت و فلسفه (

پست توسط Mohsen1001 »

بحث پیرامون فلسفه و عرفان تا اطلاع ثانوی ممنوع است

در صورت پرداختن به این موضوعات برخورد خواهد شد.
قفل شده

بازگشت به “پیغمبر شناسی”