عصاي موسي و موسايي ديگر

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

عصاي موسي و موسايي ديگر

پست توسط قهرمان علقمه »

 بسم الله الرحمن الرحیم  


1. عصاي موسي(ع)

[COLOR=#000000]امام باقر(ع) فرمود:
عصاي موسي از آن آدم(ع) بود كه به شعيب رسيد و سپس به موسي‏بن عمران رسيد، آن عصا نزد ماست و اندكي پيش نزدم بود؛ مانند وقتي كه از درختش جدا شده سبز است و چون از او سؤال شود جواب گويد و براي قائم ما (حضرت مهدي(ع)) آماده گشته است، او (حضرت مهدي) با آن، همان كار كه موسي مي‏كرد انجام دهد. آن عصا هراس‏آور است و ساخته‏‌هاي جادوگران را مي‏بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد؛ چون حمله كند هر چه به نيرنگ ساخته‏اند مي‏بلعد و برايش دو شعبه باز شود كه يكي در زمين و ديگري در سقف باشد و ميان آنها (ميان دو فكش) چهل ذراع باشد و نيرنگ ساخته‏‌ها را با زبانش مي‏بلعد. (به‏طوري كه در زمان حضرت موسي(ع) سحر ساحران را بلعيد)2.

امام صادق(ع) نيز فرمود:
الواح موسي(ع) (تورات) و عصاي او نزد ماست و ما وارث پيامبرانيم3.

با توجه به اين روايت مي‏توان گفت: عصاي حضرت موسي(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) و پس از ايشان هم دست به دست به ساير ائمه رسيده است و اكنون نيز اين عصا در اختيار امام مهدي(ع)كه خداوند ظهورش را نزديك گرداند قرار دارد.
عصاي حضرت موسي چندين معجزه داشته كه قرآن به آنها اشاره كرده است:

1. مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسي(ع) به پيامبري: در سورة قصص، آية 31 مي‏فرمايد:
و [فرمود:] «عصاي خود را بيفكن». پس چون ديد آن مثل ماري مي‏جنبد، پشت كرد و برنگشت. «اي موسي، پيش آي و مترس كه تو در اماني».

2. اژد‌ها شدن عصا نزد فرعون: در سورة شعراء، آية 32 مي‏فرمايد:
پس عصاي خود بيفكند و به ‏ناگاه آن اژد‌هايي نمايان شد.

3. بلعيدن سحر ساحران توسط عصا: در سورة شعراء، آيات 45 و 46 مي‏فرمايد:
پس موسي عصايش را انداخت و به ‏ناگاه هر چه را به دروغ برخاسته بودند بلعيد. در نتيجه، ساحران به حالت سجده در افتادند.

4. زدن عصا به دريا و باز شدن راه براي نجات قوم بني‏اسراييل: در سورة شعراء، آية 63 مي‏فرمايد:
پس به موسي وحي كرديم: «با عصاي خود برين دريا بزن». تا از هم شكافت، و هر پاره‏اي همچون كوهي سترگ بود.

5. زدن عصا به سنگ و بيرون آمدن دوازده چشمه آب براي اسباط بني‏اسراييل: در سورة بقره، آية 60 مي‏فرمايد:
و هنگامي كه موسي براي قوم خود در پي آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تخته سنگ بزن». پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت... .

اين عصا، در ابتدا متعلق به حضرت آدم(ع) بوده و سپس به حضرت شعيب(ع) رسيده و آنگاه كه موسي(ع) به خدمت حضرت شعيب(ع) درآمد آن عصا به او رسيد. در كتاب‌هاي تاريخ انبيا براي اين عصا حوادث و وقايع گوناگوني نقل شده است.



----------------------------------
پی نوشت :
1 . قمي، شيخ عباس، مفاتيح‏الجنان، زيارت حضرت صاحب‏الأمر به نقل از سيدبن‏طاووس.
2 . كليني، الكافي، ج1، باب ما عند الأئمة من آيات الأنبياء عليهم‏السلام، ص231، ح1؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص318، ح19.
3 . كليني، همان، ح2.
 
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: عصاي موسي و موسايي ديگر

پست توسط قهرمان علقمه »

2. سنگ حضرت موسي(ع)

قرآن كريم در دو مورد از اين سنگ ياد كرده است؛ يكي آية 60 سورة بقره كه پيش از اين ذكر آن گذشت و ديگري آية 160 سورة اعراف كه مي‏فرمايد:
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتي بودند تقسيم كرديم، و به موسي وقتي قومش از او آب خواستند وحي كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن دوازده چشمه جوشيد. هر گروهي آبشخور خود را بشناخت.

امام باقر(ع) دربارة اين سنگ مي‏فرمايد:
چون حضرت قائم در مكه قيام كند و خواهد كه متوجه كوفه شود مناديش فرياد كشد كه كسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسي(ع) كه به وزن يك بار شتر است با آن حضرت است. در هر منزلي كه فرود آيند، چشمه آبي از آن سنگ بجوشد كه گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند و همان سنگ توشة آنهاست تا هنگامي كه در نجف به پشت كوفه فرود آيند4.

در خصوص سنگ موسي(ع) ذكر چند نكته لازم است:
الف) الف و لام «حجر» در اين آيه (  الحجر
)، الف و لام معرفه است؛ يعني اين سنگ خاص و نه هر سنگي، لذا اين سنگ به عنوان يكي از ودايع نبوت به دست امام عصر(ع) رسيده است و در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) اين سنگ به عنوان توشة بين راه ياران آن حضرت مورد استفاده قرار مي‏گيرد و احاديث مربوط مبين اين موضوع است.
ب) در زمان موسي(ع) چون قوم بني‏اسراييل دوازده سبط بودند5، و اين اسباط با هم اختلاف داشتند، دوازده چشمه از آن سنگ بيرون آمد تا هر گروهي چشمة آبي براي خود داشته باشند، امّا در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) چون اختلاف و تفرقه‏اي بين ياران امام مهدي(ع) نيست، از آن سنگ فقط يك چشمه آب بيرون خواهد آمد و اين توضيح قسمت ديگر آيه است كه فرمود:  « فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً».

سنگ حضرت موسي(ع) به عنوان يكي از ودايع نبوت دست به دست به وسيلة اوصياي بعد از موسي(ع) به دست پيامبر اكرم(ص) رسيده و بعد از ايشان هم به دست امام الوصي، علي(ع)، تا حال حاضر كه نزد خاتم‏الاوصياء، مولانا المهدي(ع) است.


---------------------------

پی نوشت :

4 . همان، ح3؛ مجلسي، همان، ص324؛ همو، حيوةالقلوب، ج1، ص248؛ طيب، سيد عبدالحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج5، ص6.
5 . اسباط دوازده‏گانه عبارت بودند از: 1. بني روبيل؛ 2. بني‏شمعون؛ 3. بني جاد؛ 4. بني‏يهودا؛ 5. بني يساكار؛
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: عصاي موسي و موسايي ديگر

پست توسط قهرمان علقمه »

3. تابوت الشهاد\ (تابوت سكينه)
 
امام صادق(ع) فرمود:

داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بني‏اسراييل؛ تابوت در هر خانداني از بني‏اسراييل كه پيدا مي‏گشت، نبوت به آنها داده مي‏شد، هر كس از ما هم كه سلاح به دستش رسد امامت به او داده مي‏شود6.

نام «تابوت سكينه» يك بار در سورة بقره، آية 248 ذكر شده است كه مي‏فرمايد:
و پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهي او اين است كه تابوتي به سوي شما مي‏آيد كه در آن سكينه و آرامشي از ناحية پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را كه آل موسي و آل ‌هارون باقي گذاشته‏اند و آن تابوت به‏وسيلة فرشتگان حمل مي‏شود، به راستي در آن معجزه و دليل براي شماست چنانكه مؤمن باشيد.

«تابوت سكينه» با نام‌هاي صندوق عهد، تابوت يهوديان، تابوت مقدس، صندوق تورات، تابوت بني‏اسرائيل و تابوت‏الشهاده ناميده شده است. كه اين نام اخير در دعاي «سمات» ذكر شده است، آنجا كه مي‏فرمايد:

تابوت سكينه، طبق نوشته‏‌ها، صندوقي بوده است كه الواح سنگي و احكام ده‏گانه (تورات) در آن قرار داشته بود و هر وقت قوم بني‏اسراييل حركت مي‏كرد، اين صندوق را با حرمت فراوان در ارابه‏اي نهاده و پيشاپيش خود روان مي‏داشتند و در جنگ نيز آن را پيشاپيش صفوف قرار مي‏دادند تا باعث ثبات قدم و آرامش لشكريان گردد. اين صندوق به فرمان حضرت موسي(ع) ساخته شده بود و علاوه بر آن الواح (دو لوح سنگي)، كاسه‏اي از «منّ»؛ يعني همان غذاي آسماني كه در سورة اعراف، آية 160 از آن ياد شده است، نيز در آن قرار داده بودند7.

تا اينكه فلسطيني‌‌ها به يهوديان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از ايشان گرفتند. بعد از آن حضرت داود(ع) جالوت، پادشاه فلسطيني‌ها را كشت و صندوق را به يهوديان باز گرداند.

تا زمان حضرت سليمان(ع) اين صندوق در معبد «قبةالرّمان» قرار داشت.

گفتني است كه از قبةالرّمان نيز در دعاي سمات ياد شده است:
و [تو را مي‌خوانم] به آن مجد و بزرگواري است كه براي موسي بن عمران(ع) بر فراز قبة الرّمان قرار داشت8.

[COLOR=#000000]مطالب ديگري نيز در خصوص تابوت سكينه رسيده است؛ از جمله در كتاب قرب الإسناد حميري (ص164) حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده كه حضرت دربارة تفسير «سكينه» در آية
«  فيه سكينة من ربّكم[/color[COLOR=#000000]]...» [COLOR=#000000]فرمود:
اين سكينه رايحه‏اي است بهشتي كه به شكل صورت انساني از صندوق خارج مي‏شد و آن صندوق هم اينك نزد ماست.
و همين معنا نيز از حضرت رضا(ع) رسيده است.

تابوت الشهاده اكنون نزد امام مهدي(ع) است. پيامبر اكرم(ص) دراين باره مي‏فرمايد:
صندوق مقدس از درياچة طبريه به دست وي (امام مهدي(ع)) آشكار مي‏شود و آن را آورده و در پيشگاه مقدس او در بيت‏المقدس قرار مي‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مي‏نمايند به جز اندكي، بقية آنان ايمان مي‏آورند.9
  

------------------------

پی نوشت :
. بني زبولون؛ 7. بني يوسف؛ 8. بني بنيامين؛ 9. بني‏اشير؛ 10. بني دان؛ 11. بني نفتالي؛ 12. بني لاوي.
6 . كليني، محمدبن يعقوب، همان، باب أنّ مثل سلاح رسول‏الله مثل التابوت في بني‏اسرائيل، ص238، ح1 و 4.
7 . قمي، شيخ عباس، همان.
8 . همان.
9 . الملاحم والفتن، ص57؛ صافي گلپايگاني، لطف‏الله، منتخب‏الأثر، ص309.
 
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: عصاي موسي و موسايي ديگر

پست توسط قهرمان علقمه »

4. پيراهن حضرت يوسف(ع)

[COLOR=#000000]مفضل بن عمر گويد، امام صادق(ع) به من فرمود:
مي‏داني پيراهن يوسف(ع) چه بود؟ عرض كردم، نه، فرمود: چون براي ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل(ع) جامه‏اي از جامه‏‌هاي بهشت برايش آورد، او پوشيد و با آن جامه گرما و سرما به ابراهيم زياني نمي‏رسانيد. چون مرگ ابراهيم رسيد، آن را در غلافي نهاد و به اسحاق آويخت و اسحاق آن را به يعقوب آويخت و چون يوسف(ع) متولد شد آن را به او آويخت و در بازوي او بود تا امرش به آنجا كه بايست رسيد (زمام حكومت مصر را به دست گرفت)؛ چون يوسف آن را در مصر از غلاف بيرون آورد، يعقوب بوي خوش آن را دريافت و همين است كه گفت: «اگر نادانم نمي‏خوانيد من بوي يوسف را احساس مي‏كنم»10

و آن همان پيراهني بود كه خدا از بهشت فرستاده بود. عرض كردم: قربانت گردم، آن پيراهن به چه كسي رسيد؟ فرمود: به اهلش رسيد و هنگامي كه قائم ما (امام مهدي(ع)) ظهور كند، با او خواهد بود، سپس فرمود: هر پيغمبري كه دانش يا چيز ديگري را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسيده است.11

همان‌طور كه در اين حديث طولاني آمده است، امام صادق(ع) حقيقت اين پيراهن را بيان فرموده كه از كجا آمده و در نهايت به دست اهل بيت(ع) رسيده است و اين پيراهن از جمله مواريث انبيا(ع) به شمار مي‏آيد.

همين يك حديث در توضيح پيراهن حضرت يوسف(ع) ما را كفايت مي‏كند. اين پيراهن نيز هم‏اكنون نزد حضرت حجةبن‏الحسن العسكري(ع) است.
 

-------------------------

پی نوشت :

10. سورة يوسف (12)، آية 94.
11. كليني، همان، ص232، ح5؛ مجلسي، همان، ص327، ح45؛ همو، حيوةالقلوب، ج1، ص184.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: عصاي موسي و موسايي ديگر

پست توسط قهرمان علقمه »

5. طشت حضرت موسي(ع)، انگشتر حضرت سليمان(ع)، شمشير، پرچم و زره پيامبر اكرم(ص)

[COLOR=#000000]تعدادي ديگر از مواريث انبيا(ع) نيز هستند كه آنها هم هر كدام بنا بر حكمت و مصلحتي، در اختيار امام مهدي(ع)اند. براي روشن شدن مطلب به ذكر يك حديث مفصل اكتفا مي‏كنيم.

بخشي از حديثي كه از امام صادق(ع) در اين زمينه نقل شده، به شرح ذيل است:

همانا شمشير رسول خدا(ص)، پرچم، جوشن، زره و خُود پيامبر(ص)، پرچم ظفربخش پيامبر(-ص)، الواح موسي و عصاي او، انگشتر سليمان بن داود، طشتي كه موسي(ع) قرباني را در آن انجام داد، اسمي كه نزد پيامبر(ص) بود و چون آن را ميان مسلمانان و كفار مي‏گذاشت كه از مشركان به مسلمانان نشانه‏اي نرسد (و من آن را مي‏دانم) و هر آنچه را كه فرشتگان آورده‏اند نزد من است، داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بني‏اسراييل، و بر در هر خانه‏اي كه تابوت پيدا مي‏شد، نشانة اعطاي نبوت بود و سلاح به هر كس از خانوادة ما رسد امامت به او داده مي‏شود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشيد، دامنش اندكي به زمين مي‏كشيد و من آن را پوشيدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدي(ع)، كسي است كه چون آن را پوشد به اندازة قامتش باشد. ان‏شاءالله.12

اين حديث به‏طور صريح بخشي از ودايع نبوت و مواريث انبياي الهي(ع) را ذكر كرده است و تصريح نموده كه همة آنها به دست ائمه رسيده و در نهايت نيز به خدمت امام عصر، حضرت مهدي(ع) مي‏رسد.

همچنين در كتاب الغيبة نعماني از محمد ابن مسلم روايت شده است كه امام صادق(ع) فرمود:
خداوند بر خلاف وقتي كه تعيين كنندگان وقت ظهور امام مهدي(ع) معين كرده‏اند، عمل مي‏كند. پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست كه جبرييل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در ميان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرييل عرض كرد: اي ابامحمد، به خدا قسم اين پرچم، از پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيست. پيامبر فرمود: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس پيچيد و به دست علي(ع) داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينكه در روز جنگ بصره (جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد؛ آنگاه علي(ع) آن را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچ‏كس آن را نمي‏گشايد تا اينكه قائم ما(ع) قيام كند. وقتي قائم قيام نمود، آن را به اهتزاز درمي‏آورد و هركس در شرق و غرب عالم باشد آن را مي‏بيند؛ رعب و ترس از وي يك ماه زودتر، از پيش روي و چپ و راست او رفته و در دل‌ها جاي مي‏گيرد. آنگاه گفت: اي ابا محمد او به خونخواهي پدرانش قيام مي‏كند و سخت خشمگين است و از اينكه خداوند بر اين خلق غضب نموده متأسف است. او پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود، به تن دارد و عمامه و زره پيغمبر را كه به قامت وي، رساست مي‏پوشد و ذوالفقار، شمشير پيغمبر را در دست دارد، سپس شمشير برمي‏كشد و هشت ماه از كشته‏‌هاي بي‏دينان، پشته‏‌ها مي‏سازد...»13

دو روايت يادشده دقيقاً روشن مي‏كند كه تمامي مواريث انبياي الهي در ن‌هايت به دست باكفايت جان جهان، امام مهدي(ع)، مي‏رسد.
و حديث ذيل اثبات مي‏كند كه تمامي ودايع و وصاياي انبياي الهي(ع) توسط حضرت ابوطالب(ع) به دست پيامبراكرم(ص) رسيده است.

درست بن ابي منصور مي‏گويد:
از امام هفتم(ع) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) مأمور پيروي از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟ فرمود: نه، ولي ابوطالب نگهدار ودايع نبوت بود و وصايا نزد وي سپرده شد، و او آنها را به آن حضرت(ص) داد. گفتم وصايا را به او داد به حساب اينكه حجت بر او (پيغمبر) بود؟ فرمود: اگر حجت بر او بود وصيت را به او نمي‏داد. گفتم: پس ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: به پيغمبر و هر چه آورده بود اقرار كرد و وصايا را به او داد و همان روز درگذشت.14
 

----------------------

پی نوشت :

12. كليني، همان، باب ما عند الأئمة من سلاح رسول‏الله(ص) و متاعه، صص232ـ233، ح1؛ مجلسي، همان، ص360، ح129.
13. نعماني، كتاب الغيبة، ص
14. كليني، همان، باب مولدالنبي(ص) و وفاته، ص445، ح18.
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”