امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

 بسم الله الرحمن الرحيم  


 امكان تشرف به حضور امام عليه السلام در زمان غيبت     


بحث امکان تشرّف در زمان غيبت را با حديثي از امام صادق (عليه السلام) آغاز مي کنيم:

 
«قال أبو عبد اللّه (عليه السلام): للقائم غيبتان: إحداهما قصيرة، والاُخري طويلة، الغيبة الاُولي لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة شيعته، والاُخري لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة مواليه». [1] .

 



 
«امام صادق (عليه السلام) فرمود: براي قائم (عليه السلام) دو گونه غيبت وجود داد: يکي از آن دو کوتاه و ديگري طولاني مي باشد.
ويژگي غيبت اول آن است که مکانِ آن حضرت را جز خواصّ شيعيان کسي نمي داند. ويژگي غيبت دوم آن است که مکانِ آن حضرت را جز خواص موالي و دوستان وي کسي نمي داند».
 



 تصویرتصویرتصویر 
   


از اين روايت نکاتي استفاده مي شود که شايان ذکر و متناسب با موضوع بحث است. البتّه قبل از بيان نکات، لازم است بگوييم:

اولا: اين روايت از نظر سند صحيح است و تمام راويان آن از افراد موثّق هستند. [2] .
ثانياً: روايات به اين مضمون متعدّد است که به خاطر رعايت اختصار به ذکر يکي از آن ها اکتفا کرديم.



-----------------------------

(1)كافي / ج 1/ ص340 و غيبت نعماني / ص170 با اندكي اختلاف
(2) راويان حديث عبارتند از : مرحوم كليني ، محمد بن يحيي ، محمد بن حسين ، حسين بن محجوب ، و اسحاق بن عمار
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

اينک به طور اختصار نکات را بيان مي نماييم:

نکته اوّل:

از جمله [COLOR=#4f6128]«للقائم غيبتان إحداهما قصيرة»   مي شود که حضرت قائم (عليه السلام) داراي دو گونه غيبت است؛ يکي از آن دو کوتاه و ديگري طولاني است که جمله «الاُخري طويلة» اشاره به آن است.

با توجه به رواياتي که ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را مانند ولادت موسي (عليه السلام) در خفا دانسته، مي توان گفت که آغاز غيبت صغري همزمان با ولادت آن حضرت در نيمه شعبان سال 255 هـ.ق بوده است. اين غيبت کوتاه مدّت، در نيمه شعبان سال 329 هـ.ق با وفات علي بن محمّد سمري (رحمه الله) ـ نايب چهارم حضرت ـ پايان پذيرفت.
البته بعضي از علما و دانشمندان شيعه آغاز غيبت صغري را همزمان با شهادت امام حسن عسکري (عليه السلام) به سال 260 هـ.ق دانسته اند.
بنابر اين، غيبت اوّل را اگر همزمان با تولّد حضرت دانستيم، مدّت آن 74 سال و اگر آغاز آن را از زمان شهادت امام حسن عسکري (عليه السلام) بدانيم، مدّت آن 69 سال خواهد بود. اين مقدار نسبت به غيبت دوم حضرت که هنوز ادامه دارد، بسيار کوتاه است.

نکته دوّم:

از جمله «الغيبة الاُولي لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة شيعته» استفاده مي شود که غيبت صغري نه تنها از جهت زمان محدود بود، بلکه از نظر شعاع و گستردگي نيز محدوديت داشته است. زيرا به دليل اين روايت، در غيبت صغري فقط شيعيان خاص مانند نُوّاب خاصّ و بعضي از وکلاي آن حضرت، مکان و محل ايشان را مي دانستند و با وي در ارتباط بودند.

همچنين افرادي در زمان حيات و زندگاني امام حسن عسکري (عليه السلام) که آغاز غيبت صغري بود، به محضر حضرت مي رسيدند، مانند نُوّاب خاص، و احياناً افراد ديگري بعد از امام حسن عسکري (عليه السلام) نيز با حضرت در ارتباط بودند و گاهي به فيض درک حضورش نايل مي شدند که اين موضوع با مراجعه به تاريخ غيبت صغري روشن مي شود.


 
البتّه تشرّف به حضور امام زمان (عليه السلام) در زمان حيات و زندگي امام حسن عسکري (عليه السلام) بيشتر بود.  



زيرا آن حضرت عنايت داشتند که با تدبيرهاي ويژه اي ـ که مزاحتمي از طرف حکومت براي ايشان فراهم نشود ـ فرزند عزيزشان را به خواصّ اصحاب و شيعيان خود نشان دهند و بر امامت وي بعد از خود تأکيد نمايند، تا در آينده شيعيان نسبت به شناخت امام در حيرت و سرگرداني نمانند.

لذا امام حسن عسکري (عليه السلام) به هنگام لزوم، در مواردي، به افراد متعدّدي حضرت مهدي (عليه السلام) را نشان مي دادند و بر امامت وي تأکيد مي کردند. زيرا حضرت مي دانستند که اگر ولادت آن حضرت به طور کلي در خفا بماند، موجب حيرت و سرگرداني شيعيان خواهد شد.

 
از سوي ديگر شيعيان نيز در شرايطي بودند که با مشاهده آثار و علايم وقوع غيبت در آينده نزديک، نسبت به شناسايي امام دوازدهم (عليه السلام) حساس شده بودند و پيوسته از امام عسکري (عليه السلام) در مورد وي پرسش مي کردند.  
 

اين امر نيز سبب مي شد که حضرت، بيشتر در شناساندن فرزندشان به عنوان آخرين وصيّ و جانشين معصوم پيامبر اهتمام بورزد.  
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

در اين مورد شواهد تاريخي فراوان وجود دارد که نمونه اي از آن را ذکر مي کنيم:
مرحوم صدوق با سند صحيح از احمد بن اسحاق نقل مي کند که گفت:

«خدمت حضرت امام عسکري (عليه السلام) شرفياب شدم و خواستم درباره امام بعد از وي پرسش کنم. آن حضرت قبل از آن که من سؤال کنم فرمود:
 
«احمد بن اسحاق! خداوند از هنگام خلقت آدم تاکنون زمين را ازحجّت خالي نگذاشته و تا قيامت نيز زمين را از کسي که به وسيله او بلاها را از اهل زمين دفع کند وباران رحمتش رافروفرستد وبرکات زمين را بروياند، خالي نخواهدگذاشت.»  



عرض کردم: يابن رسول اللّه! امام و خليفه بعد از شما کيست؟
حضرت از جاي برخاستند و با سرعت وارد اطاق شدند. وقتي بيرون آمدند، کودک سه ساله اي مانند ماه شب چهارده، بر دوش وي بود.


آن گاه فرمود:

اي احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و حجت هاي وي گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. او همنام و هم کنيه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) است و همان کسي است که زمين را از قسط و عدالت پر کند، همان طوري که از جور و ستم پر شده باشد.

اي احمد بن اسحاق! مَثَل او در اُمّت اسلام، مثل حضرت خضر (عليه السلام) و ذي القرنين است. به خدا سوگند او را غيبتي است که در آن، کسي بر اعتقاد به امامت او نخواهد ماند مگر فردي که خدا او را ثابت نگه دارد و او را به دعا نمودن براي تعجيل ظهور امام عصر (عليه السلام) توفيق دهد.

عرض کردم: اي آقاي من! آيا معجزه و علامتي هست که قلب من به واسطه آن مطمئن گردد؟


 
فنطق الغلام (عليه السلام) بلسان عربيّ فصيح فقال: أنا بقيّة اللّه في أرضه والمنتقم من أعدائه، ولاتطلب أثراً بعد عين يا أحمد بن اسحاق؛
 
 
در اين هنگام آن فرزند خردسال به زبان عربي فصيح فرمود:  
 «من ذخيره خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم. اي احمد بن اسحاق! بعد از آن که خودم را مشاهده کردي، ديگر دنبال علامت و نشانه من مگرد».  


احمد بن اسحاق گويد: خوشحال و مسرور، از حضور حضرت امام حسن عسکري و حضرت مهدي (عليهما السلام) بيرون رفتم.
روز بعد به حضور حضرت برگشتم و عرض کردم: يابن رسول اللّه! به سبب احساني که ديروز به من کرديد (و امام بعد از خودتان را به من نشان داديد) سُرورم فراوان شد؛ لکن بفرماييد که چه سنّتي از خضر و ذي القرنين در آن حضرت است؟

حضرت فرمودند: طولاني شدن غيبت او، اي احمد!

عرض کردم: آيا غيبت او به درازا مي کشد؟

حضرت فرمود: آري به خدا سوگند! تا جايي که بسياري از معتقدان به امامت او به واسطه طولاني شدن غيبتش از اعتقادشان بر گردند، و ثابت نماند مگر کسي که خدا از او عهد و پيمان گرفته و ايمان به او را در قلبش جا داده و او را مؤيَّد فرموده باشد.



آن گاه امام عسکري (عليه السلام) فرمودند:
 
يا أحمد بن إسحاق، هذا أمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه وغيب من غيب اللّه، فخذ ما آتيتک واکتمه وکن من الشاکرين، تکن معنا غداً في علّيين؛
 
 اي احمد بن اسحاق! غيبت امري است الهي و سرّي است از اسرار خدا و رازي است از رازهاي خدا. آنچه به تو گفتم، بگير و آن را پوشيده دار و از سپاسگزاران باش، تا فرداي قيامت در درجات عالي با ما باشي».  
 
كمال الدين / ص385/ح1
 
 

با توجّه به اين روايت، روشن گرديد که در ايّام پر برکت زندگاني امام عسکري (عليه السلام) عدّه اي از خواصّ شيعه شرفياب حضور حضرت بقية اللّه (عليه السلام) شده و امام خويش و حجت خدا بعد از امام عسکري (عليه السلام) را شناخته بودند.  
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

نکته سوم:

از جمله «والاُخري لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة مواليه» استفاده مي شود که در دوران غيبت طولاني حضرت مهدي (عليه السلام) نيز مواليان و خدمت کاراني براي حضرت وجود دارند که جا و مکان وي را مي دانند.

با توجّه به اين نکته که از فرمايش امام صادق (عليه السلام) استفاده کرديم، بحث امکان تشرّف به حضور امام زمان (عليه السلام) در غيبت کبري را ادامه مي دهيم. در دعاي شريف ندبه مي خوانيم:

 
«هل إليک يابن أحمد سبيل فتلقي؟». 
 
«آيا راهي به سويت اي فرزند احمد هست تا ملاقات شوي؟»  
 [COLOR=#4f6128]دعاي ندبه   
 

سؤالي که با خواندن اين جمله، در ذهن مشتاقان حضرت مهدي (عليه السلام) خطور مي کند اين است که:  

 آيا در عصر غيبت کبري راهي براي شرفيابي به حضور امام زمان (عليه السلام) هست؟  
 
در جواب پرسش فوق به طور اجمال مي توان گفت: آري! در زمان غيبت کبري امکان تشرف به حضور امام زمان (عليه السلام) هست. زيرا افراد زيادي در طول غيبت کبري به سعادت ديدار حضرت بقية اللّه الأعظم (عليه السلام) دست يافته اند. * 

 ّا براي اين که پرسش فوق را به صورت مفصّل جواب دهيم، لازم است موضوع سؤال را از دو جهت بحث نماييم:  
 1. از جهت امکان عقلي.
2. از جهت دليل نقلي.
 

 * براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به كتاب هاي : نجم الثاقب ، العقبري الحسان ، جنة المأوي و بغية الطالب فيمن رأي الامام الغائب مراجعه شود .  
 
امکان تشرف به حضور امام زمان از نظر عقل  

  از ديدگاه عقل به اين مسئله بنگريم، هيچ گونه مانعي در اين باره وجود ندارد و عقل آن را ممکن مي داند. زيرا تحقق آن نه امري محال است و نه مستلزم امر محال مي باشد.  

  اين، همانگونه که خداوند به پيامبر مي فرمايد:  

 «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ » سوره كهف / آيه 11 به مردم بگو، من نيز مانند شما انسانم».  


  عصر (عليه السلام) نيز همچون پيامبر هستند و گرچه از انظار عموم غايب مي باشند، ولي عقل، ديدن و مشاهده آن حضرت را ممکن مي داند.  

  بر اين، ـ طبق شواهد متقن تاريخي، افراد بسياري در دروه غيبت کبري به حضور حضرتش رسيده اند که اين دليل قاطعي بر امکان تشرّف است. زيرا بهترين دليل بر امکانِ چيزي، وقوع آن است.  

 
در اين جهتِ از بحث به همين مقدار بسنده مي کنيم. زيرا هدف اساسي ما اين است که اين موضوع را از نظر روايات و براهين نقلي بررسي کنيم.

امکان تشرف به حضور امام زمان از نظر نقل

روايات ائمه اطهار (عليهم السلام) در مورد زندگاني حضرت مهدي (عليه السلام) در عصر غيبت، از نظر دلالت به طور کلي به سه دسته تقسيم مي شود:  
 
دسته اول:    است که از آن ها استفاده مي شود که امام زمان (عليه السلام) به طور طبيعي و معمولي، امّا به صورت ناشناس و با «خفاي عنوان» در ميان مردم و اجتماع مي باشند و مردم را مي بينند و مي شناسند و مردم نيز حضرت را مشاهده مي کنند، لکن آن حضرت را نمي شناسند.  
 
اينک نمونه هايي از آن روايات را متذکّر مي شويم:  
 
1 ـ سدير مي گويد: «از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود: «به تحقيق در صاحب اين امر شباهتي از يوسف خواهد بود».  

  کردم: گويا شما از غيبت وي سخن مي گوييد؟  
 
حضرت فرمود:  
 
چرا اين مردم خوک صفت، موضوع غيبت را انکار مي کنند. ـ مگر نمي دانند که ـ برادران يوسف که عاقل و با خرد و فرزندان پيامبران بودند، هنگام ورود بر وي با او به گفتگو و داد و ستد پرداختند، امّا او را نشناختند تا اين که خود را به آنان معرفي فرمود.  

  گاه يوسف را شناختند. پس چرا اين امت حيران، انکار مي کنند که خداوند در پاره اي از اوقات، حجتش را از آنان مستور بدارد؟»  

 
... فما تنکر هذه الأمّة أن يکون اللّه يفعل بحجّته ما فعل بيوسف وأن يکون صاحبکم المظلوم، المجحود حقّه، صاحب هذا الأمر يتردّد بينهم، و يمشي في أسواقهم، و يطأ فرشهم ولايعرفونه حتّي يأذن اللّه له أن يعرّفهم نفسه کما اذن ليوسف حين قال له إخوته: «أءِنَّکَ لأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ» [1]  

 پس چرا اين امت انکار مي کند که خداوند با حجت خويش همان کند که با يوسف کرد؟ يعني صاحب شما که مظلوم است و حقش را انکار مي کنند، در بين امت رفت و آمد کند و در بازارشان راه رود و بر فرش هايشان قدم نهد. ولي او را نشناسند تا خدا به وي اجازه دهد که خود را به آنان معرّفي کند همچنان که به يوسف اجازه داد در آن هنگام که برادرانش به وي گفتند: آيا تو يوسفي؟! فرمود بلي، من يوسف هستم». [2] .  



  ـ در حديثي امام صادق (عليه السلام) شباهت آن حضرت را با يوسف پيامبر چنين بيان مي فرمايد:  
 
«وأمّا سنّة من يوسف فالستر يجعل اللّه بينه و بين الخلق حجاباً يرونه ولايعرفونه». [3] .   
«اما سنّتي که از يوسف (عليه السلام) در صاحب اين امر مي باشد اين است که خداوند بين او و ساير خلق، حجابي قرار مي دهد که او را مي بينند، ولي نمي شناسند».  

 
3 ـ جناب محمّد بن عثمان ـ نايب خاصّ حضرت در غيبت صغري ـ که از ديگران به حال امام (عليه السلام) آگاه تر است، مي فرمايد:  

 
«واللّه إنّ صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم کلّ سنة فيري الناس و يعرفهم ويرونه ولايعرفونه». [4] .   
«سوگند به خدا! همانا صاحب اين امر همه ساله در موسم حج حاضر مي شود و مردم را مشاهده مي کند و مي شناسد و مردم نيز او را مي بينند، امّا نمي شناسند».  


 
[1]سوره يوسف / آيه 90
[2]غيبت نعماني / ص163، بحار الانوار / ج52 /ص154
[3] كمال الدين / ص351 /ح46
[4] كمال الدين / ص440/ ح8  
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

از اين دسته روايات که از نظر تعداد قابل ملاحظه است، نکاتي استفاده مي شود:

>امکان مشاهده حضرت مهدي
>چگونگي ارتباط با امام زمان در غيبت کبري
>امام زمان در دوران غيبت با مردم هستند


امکان مشاهده حضرت مهدي

اين روايات بيانگر امکان مشاهده حضرت مهدي (عليه السلام) در غيبت کبري است. زيرا در آن ها تصريح شده است:


 «همان طور که امام (عليه السلام) مردم را مشاهده مي کند، مردم نيز آن حضرت را مي بينند، امّا نمي شناسند».  


 چگونگي ارتباط با امام زمان در غيبت کبري
 


از اين دسته روايات استفاده مي شود که امام صادق (عليه السلام) مدّت ها قبل از تولد حضرت مهدي (عليه السلام) با بهره گيري از قصّه حضرت يوسف، مسئله امکان تشرّف و ارتباط با آن حضرت را در عصر غيبت کبري، ممکن دانسته و کيفيّت و چگونگي آن را نيز بيان فرموده اند؛ آن جا که حضرت در بيان سنّتي از يوسف در حضرت مهدي (عليه السلام)، فرمود:

 «خداوند بين او و خلق حجابي قرار مي دهد که در عين حالي که وي را مشاهده مي کنند، نمي شناسند».  



از جمله اي که در چند حديث آمده است، استفاده مي شود که همان طور که برادران يوسف (عليه السلام) در هنگام مواجه شدن با وي، او را نشناختند و به عنوان عزيز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضاي کمک بيشتر کردند، حضرت مهدي (عليه السلام) نيز چنين حالتي دارند که در عصر غيبت کبري، امکان دارد افرادي با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وي گفتگو نمايند، امّا او را نشناسند؛

همانند يوسف (عليه السلام) که حتّي برادران وي بعد از آن همه برخوردهاي متعدد که همراه با گفتگو و داد و ستدهاي تجاري بود، يوسف (عليه السلام) را نشناختند، تا اين که يوسف (عليه السلام) که به خوبي برادران را مي شناخت، خطاب به آنان فرمود:

«آيا دانستيد که شما از روي جهالت با يوسف و برادرش چه کرديد؟!»
در اين هنگام برادران يوسف متوجه شدند و گفتند: «آيا تو يوسفي؟!»

فرمود: «من يوسفم و اين هم برادرم».. *

نتيجه اين که، اگر چه تشرّف به حضور امام زمان (عليه السلام) در عصر غيبت کبري، امري است ممکن، لکن بايد دانست غالب کساني که به اين سعادت بزرگ دست يافته اند، در آن هنگام، حضرت را نشناخته اند، بلکه بعد از ملاقات با حضرت، طبق نشانه ها و شواهد، فهميده اند که مورد عنايت خداوند قرار گرفته اند و لحظاتي را در حضور وليّ خدا گذرانده اند.

شاهد بر اين موضوع، حکايات و قضاياي فراواني است که توسط افراد موثّق و مورد اعتماد نقل گرديده است و به هيچ وجه قابل خدشه نيست.
البته دانستن اين مطلب نيز لازم است که در مواردي هم ممکن است بعضي از افراد در هنگام تشرّف، التفات به آن داشته باشند؛ لکن اين موارد بستگي به اجازه خداوند دارد که حضرت کسي را مورد عنايت خاصّ خودشان قرار دهند، امّا در عين حال که الطاف و عنايات حضرت مهدي (عليه السلام) به شيعيان و ارادتمندانش فراوان است، لکن به جهت مصالح مهم تري که در کار است، در چنين مواردي که انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ايشان را بشناسد اندک است.


امام زمان در دوران غيبت با مردم هستند

اين روايات ما را متوجّه اين امر مي کند که بودن آن حضرت در بين مردم، تأثير عميق اخلاقي و معنوي در روحيّه افراد متديّن و مؤمن مي گذارد.

زيرا وقتي توجّه داشته باشيم که حجّت و وليّ خدا بر اساس مصالح و حکمت هايي که بر ما پوشيده است از انظار غايب مي باشد لکن غيبت آن حضرت به گونه اي نيست که به کلّي از ما بيگانه و دور باشند، بيشتر به فکر خود سازي و اصلاح نفس خواهيم بود چنانکه در دعاي شريف ندبه مي خوانيم:

 
«بنفسي أنت من مغيّب لم يخل منّا، بنفسي أنت من نازح ما نزح عنّا؛ 

 جانم به فداي غايبي که از ميان ما بيرون نيست! جانم به فداي دور از وطني که از ما بر کنار نيست!»  

اين عبارت به خوبي دلالت دارد که امام زمان (عليه السلام) در بين مردم حضور دارند؛ نه اين که از ميان مردم، خارج و دور باشند. بديهي است اعتقاد به ظهور وليّ عصر (عليه السلام) با اين باور که وي در زمان غيبت نيز در ميان مردم است و از ما کنار نيست تأثيرات مثبت و سازنده اي دارد که به برخي از آن ها اشاره خواهد شد.



* سوره يوسف / آيه 89و90
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

دسته دوم:

از رواياتي که دلالت بر امکان ارتباط با امام زمان (عليه السلام) در غيبت کبري مي کند، رواياتي است که دلالت دارد بر اين که در غيبت دوم و طولاني حضرت نيز کساني هستند که علاوه بر ارتباط با آن حضرت، جا و مکان وي را نيز مي دانند که دو نمونه از آن را ذکر مي کنيم:
1 ـ عن إسحاق بن عمّار قال: قال ابو عبد اللّه (عليه السلام): «للقائم غيبتان: أحدهما قصيرة و الاُخري طويلة، الغيبة الاُولي لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة شيعته و الاُخري لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة مواليه». [1] .

«اسحاق بن عمار از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که حضرتش فرمود: براي قائم (عليه السلام) دو غيبت است که يکي کوتاه و ديگري طولاني است. در غيبت اول جا و مکان آن حضرت را جز خواص شيعيان وي کسي نمي داند و در غيبت دوم، جز مواليان خاص آن جناب کسي از جا و مکان او اطلاعي ندارد».

گرچه اين روايت را در بحث هاي گذشته آورديم، ولي به خاطر استفاده نکات ديگر، آن را ذکر نموديم.
از قسمت آخر روايت به خوبي استفاده مي شود که در غيبت دوم نيز ارتباط با آن حضرت در شعاع و گستره اي کمتر از غيبت صغري وجود دارد و به طور کلي ارتباط قطع نيست و براي آن حضرت، خدمت کاران خاص و ويژه اي وجود دارد که از جا و مکان وي آگاه هستند.

تذکر اين نکته لازم است که اين روايت، از نظر سند نيز صحيح است و تمام راويانِ آن از افراد برجسته شيعه مي باشند. [2] .

2 ـ مفضّل از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که حضرت فرمود:
«إنّ لصاحب هذا الأمر غيبتين، إحداهما تطول حتّي يقول بعضهم: مات، و بعضهم يقول: قتل، و بعضهم يقول: ذهب، فلا يبقي علي أمره من أصحابه إلاّ نفر يسير، لا يطّلع علي موضعه أحد من وليّ ولا غيره إلاّ مولي الّذي يلي أمره [3] ؛


 براي صاحب اين امر، دو غيبت است که يکي از آن دو به قدري طولاني مي شود که بعضي مي گويند: او وفات کرده است، و بعضي مي گويند: کشته شده است، و بعضي مي گويند: رفته است؛ به طوري که کسي از اصحاب او بر اعتقاد به امامت وي باقي نماند، مگر افراد اندکي، و از مکان او کسي از دوست و غير دوست آگاه نيست، جز موالي و خدمتکار آن حضرت».  


از اين روايت هم استفاده مي شود که اگرچه بر اثر طولاني شدن غيبت دوم حضرت، بسياري از معتقدين به امامت وي ـ جز عده کمي ـ دست از عقايد حقّه خودشان بر مي دارند و کسي هم از مکان آن حضرت مطلع نمي شود، لکن از آخر حديث استفاده مي گردد که باز هم مواليان و خدمت کاران براي حضرت وجود دارد که علاوه بر ارتباط با آن جناب، مکان وي را نيز مي دانند.

صاحب غيبت نعماني (رحمه الله) بعد از نقل اين حديث مي فرمايد:

 
«ولولم يکن يروي في الغيبة إلاّ هذا الحديث، لکان فيه کفاية لمن تأمّله؛  

 اگر در موضوع غيبت تنها همين روايت بود، براي کساني که در معني و مفهوم آن تأمّل مي کنند، کافي بود».  



نتيجه اي که از اين روايات به دست مي آيد، اين است که درغيبت کبري به طور کلي ارتباط آن حضرت با شيعيان قطع نيست و افرادي هستند که از برکت و فيض حضور حضرت برخوردارند، اگر چه تعدادشان اندک است.
بنابر اين، با توجه به اين روايات و روايات دسته اول که بيانگر کيفيّت حضور حضرت در جامعه بود و با توجه به قضايا و شواهد متقن تاريخي که در طول غيبت کبري براي عده بسياري از بزرگان و معتمدان شيعه در رابطه با تشرّف به حضور حضرت رخ داده است، نمي توان گفت که در غيبت کبري به طور کلي ارتباط بين آن حضرت و شيعيان قطع شده است.

دسته سوم:

رواياتي است که از ظاهر آن ها استفاده مي شود که آن حضرت در ايام غيبت با خفاي شخصي زندگي مي کنند و ديده نمي شوند و نيز نام حضرت هم برده نمي شود.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

اکنون ما روايات مزبور را از منابع اصلي آن ذکر مي کنيم و سپس توضيحات لازم را نسبت به هر کدام ارائه خواهيم کرد:
1 ـ از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است که فرموده اند:

«الخامس من ولد السابع يغيب عنکم شخصه و لا يحلّ لکم تسميته [4] ؛
پنجمين نفر از فرزندان هفتمين امام، (کسي است که) شخص وي از شما غايب مي شود و بردن نام او بر شما روا نخواهد بود».

اين روايت دلالت دارد که شخصِ حضرت از ما غايب مي شود و بردن نام حضرت نيز براي ما حلال نيست؛ امّا از اين که غيبت حضرت طوري باشد که هيچ ارتباطي براي هيچ کس با وي نباشد ساکت است. زيرا اين روايت اصل مسئله غيبت را بيان مي فرمايد.

بنابر اين، روايات ديگري که دلالت دارد خواص از شيعيان در غيبت صغري و مواليان و خدمت کاران حضرت در غيبت کبري جاي ايشان را مي دانند و در دسته دوم به دو نمونه از آنها اشاره شد، منافاتي با اين روايت ندارد. نتيجه اين مي شود که گر چه حضرت از انظار غايب هستند، لکن ممکن است در مواردي هم افرادي خاصّ حضرت را ديدار نمايند.

مطلب ديگري که در مورد اين روايت مي توان گفت اين است که بعضي از ناقلين آن مانند محمّد بن سنان در علم رجال تضعيف شده است، چنانکه علاّمه در «خلاصه» مي فرمايد: محمّد بن سنان از اصحاب امام هفتم و هشتم و نهم است؛ لکن هم ضعيف است و هم مورد طعن واقع شده است.
مرحوم شيخ طوسي فرموده است: اين مرد جدّاً ضعيف است و اعتماد بر او نمي توان کرد و آنچه به تنهايي نقل نموده باشد قابل التفات و توجه نيست.

ابو عمرو کشّي در کتاب رجال خود از فضل بن شاذان چنين نقل مي کند:


«لا اُحلّ لکم أن ترووا أحاديث محمّد بن سنان؛ جايز نمي دانم براي شما که احاديث محمّد بن سنان را روايت کنيد».

غضائري نيز از کتب فضل بن شاذان چنين نقل مي کند: از دروغگوهاي مشهور، محمّد بن سنان است. [5] .

با توجه به سند روايت فوق که چنين فردي ناقل آن است هيچ وقت نمي توان به وسيله آن يک مطلب اعتقادي را اثبات يا نفي کرد.
2 ـ ريّان بن صلت از امام رضا (عليه السلام) چنين روايت مي کند:

«سئل الرضا (عليه السلام) عن القائم (عليه السلام) فقال: لايري جسمه ولايسمّي باسمه» [6] .

«از امام هشتم درباره حضرت قائم (عليه السلام) سؤال شد. حضرت فرمود: شخص او ديده نمي شود و نام وي برده نمي شود».

اين روايت، مطلق است و قابل تقييد مي باشد و از جهت سند نيز مخدوش است. زيرا در سند آن جعفر بن محمّد بن مالک مي باشد که تضعيف شده است.
در ترجمه وي آمده است: جعفر بن محمّد بن مالک بن عيسي بن سابور ابو عبد اللّه کوفي در نقل حديث ضعيف است. و احمد بن حسين گفته است که وي حديث وضع مي کرده و از افراد ناشناخته نيز روايت نقل کرده است. علاوه بر اين، فاسد المذهب نيز بوده است.

سپس اضافه مي کند که نمي دانم به چه جهت علي بن همام و ابو غالب زراري از او روايت نقل کرده اند. علاّمه در «خلاصه» فرموده که او ثقه است؛ لکن اضافه مي کند که وي را تضعيف کرده اند و درباره مولد حضرت قائم (عليه السلام) اعاجيبي نقل کرده است و من نيز به روايت او عمل نمي کنم. [7] .

بنابر اين، به طور حتم حديثي که از چنين فردي نقل شده باشد، عمل به آن درست نيست؛ به خصوص که روايت در رابطه با مسائل اعتقادي باشد.

3 ـ از داوود بن قاسم جعفري نقل شده که گفت: از امام هادي (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود:

«الخلف من بعدي الحسن فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ جعلني اللّه فداک؟ قال: انّکم لاترون شخصه ولا يحلّ لکم ذکره باسمه» [8] .

«جانشين بعد از من، فرزندم حسن است. چگونه خواهيد بود در زمان جانشين پس از وي؟ عرض کردم: جانم فدايت! به چه جهت؟
فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد و بردن نام او براي شما جايز نيست».


اطلاق اين روايت نيز قابل تقييد است و با رواياتي که دلالت دارد بر اين که حضرت را بعضي از افراد ـ اگر چه به طور ناشناس ـ مي بينند يا رواياتي که دلالت دارد مکان آن حضرت را بعضي از افراد در غيبت کبري مي دانند، تقييد مي خورد.

علاوه بر اين، سند اين روايت نيز به خاطر محمّد بن احمد علوي مخدوش است و مرحوم آية اللّه العظمي خويي در «معجم رجال الحديث» مي فرمايند: اگر چه وجوهي بر وثاقت وي ذکر شده است لکن اين وجوه، وثاقت وي را ثابت نمي کند. [9] .

گذشته از اين در «کافي» چنين آمده است: علي بن محمّد عمّن ذکره، که معلوم نيست اين فرد کيست.
بنابر اين، استدلال به چنين روايتي، آن هم در مورد مسايل اعتقادي، صحيح نيست. زيرا يکي از راويان آن مجهول است.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

4 ـ عبيد بن زراره از امام صادق (عليه السلام) چنين روايت مي کند:
«للقائم غيبتان، يشهد في إحداهما المواسم، يري الناس ولايرونه». [10] .
«براي قائم (عليه السلام) دو غيبت است که در يکي از آن دو، حضرت در موسم هاي حج حاضر مي شوند و مردم را مي بينند، لکن مردم ايشان را نمي بينند».

اين روايت با روايتي که از نايب دوم حضرت ـ محمّد بن عثمان (قدس سره) که به طور حتم از ديگران نسبت به آن حضرت آگاه تر است ـ نقل گرديد، معارض است؛

زيرا وي مي فرمايد: «يرونه ولايعرفونه [11] ؛ او را مي بينند ولکن نمي شناسند». همچنين با رواياتي که در آنها، زندگاني حضرت در غيبت کبري به زندگاني حضرت يوسف (عليه السلام) تشبيه مي شود، معارض است.

زيرا در آن روايات مي فرمايد: «يرونه ولايعرفونه» [12] علاوه بر همه اين ها، اين روايت فقط تشرّف در زمان حجّ را نفي مي کند نه همه زمان ها را. بنابر اين، با توجه به رواياتي که زندگاني حضرت مهدي (عليه السلام) را به زندگاني حضرت يوسف (عليه السلام) تشبيه فرموده بود و با توجه به رواياتي که دلالت بر امکان ارتباط براي بعضي از مواليان خاصّ حضرت دارد، براي توجيه روايت چهارم مي توان گفت:

گرچه زندگاني حضرت ولي عصر (عليه السلام) به صورت خفاي شخصي در زمان غيبت، امري ممکن است؛ لکن اين طور نيست که حضرت در غيبت کبري به طور دايم بدين منوال زندگي کنند، بلکه در شرايط خاصّي که زندگي معمولي و طبيعي براي حضرت ممکن نباشد ممکن است از طريقه خفاي شخصي استفاده کنند.

باتوجه به اين که استفاده ازطريقه «خفاي شخصي» معمولا ملازم با اعجاز است، مي توان گفت حضرت به طور معمول و طبيعي از راه «خفاي عنوان» به طور ناشناس در بلاد و شهرهاي مختلف زندگاني مي کنند و در مواردي هم ممکن است ـ در صورت لزوم ـ از راه اعجاز به صورت خفاي شخصي زندگي نمايند؛ نه اين که به طور دايم و مستمر زندگي حضرت بدين گونه باشد.

اين تذکر لازم است که زندگي کردن از راه خفاي شخصي، منحصر به آن حضرت نيست؛ بلکه پيامبر اکرم و ائمه اطهار (عليهم السلام) نيز گاهي از اين طريقه استفاده مي کردند چنانکه در آغاز هجرت پس از آنکه مشرکين نقشه قتل پيامبر را کشيدند و آن حضرت ناگزير به ترک مکه شدند، به حضرت علي (عليه السلام) دستور فرمود که در جاي ايشان بخوابد و خود شبانه از جلوي چشم مشرکين گذشتند و کسي از آن ها وي را مشاهده نکرد چنانکه قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:

(وَجَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لايُبْصِرُونَ) [13] .
«ما در پيش روي آنان (مشرکين) سدّي و نيز در پشت سر آنان سدّي قرار داديم و چشمانشان را پوشانديم، لذا آن ها نمي بينند».

بنابر اين چنين نتيجه مي گيريم که اگر در شرايطي براي پيامبر و امام لازم باشد و سلامتي ايشان بر خفاي شخصي متوقف باشد، از اين راه استفاده مي کنند؛ امّا در غير اين صورت نيازي به بهره جستن از راه خفاي شخصي نخواهد بود. زندگاني حضرت ولي عصر (عليه السلام) نيز چنين است و همان طور که توضيح داده شد و در ضمن نقل روايات بيان کرديم، در صورتي که براي حضرت امکان زندگاني معمولي با خفاي عنوان ـ يعني به طور ناشناس ـ در بلاد مختلف وجود داشته باشد، ايشان نيازي به استفاده از خفاي شخصي ندارند.

مؤيّدات مطلب مورد بحث:


براي اين نظريه که به طور معمول و طبيعي، جز در موارد ضرورت، امام زمان (عليه السلام) به طور ناشناس و با خفاي عنوان، زندگي مي کنند، مؤيّداتي وجود دارد که به يکي از آن ها اشاره مي کنيم:
1 ـ رواياتي است که در آن ها از تصريح به اسم حضرت مهدي (عليه السلام) نهي شده است و علّت آن نيز، اين گونه بيان گرديده است که اگر مردم از مکان و اسم آن بزرگوار آگاهي پيدا کنند موجب دسترسي دشمنان به وي خواهد شد. دراين صورت ممکن است از ناحيه دشمن براي حضرت، مزاحمت ايجاد شود. لذا هنگامي که بعضي از شيعيان درباره اسم و مکان سؤال کردند، جوابي بدين مضمون صادر شد:
«إن دللتهم علي الإسم أذاعوه و إن عرفوا المکان دلّوا عليه». [14] .

«اگر مردم را به اسم حضرت، دلالت و راهنمايي کرديد، آن را در ميان مردم پخش مي کنند و اگر از مکان وي آگاه شوند، مردم را به سوي حضرت دلالت مي کنند».


واضح است با شرايط خاصي که حضرت مهدي (عليه السلام) دارند، اگر دشمنان از نام و نشان و مکان وي آگاه گردند، براي حضرتش ايجاد مزاحمت مي کنند.
بنابر اين، اگر امام (عليه السلام) به طور دايم به وسيله اعجاز با اختفاي شخصي زندگي کنند، ديگر خوفي از ناحيه دشمن نمي تواند وي را تهديد کند. زيرا در اين صورت شخصِ حضرت از انظار غايب است و براي احدي امکان دسترسي به وي نيست و ديگر لزومي نخواهد بود که از تصريح کردن به اسم و آگاه نمودن از مکان وي نهي شود.

پس از همين نهي که در روايات بيان شده است استفاده مي شود که ائمه اطهار (عليهم السلام) مي خواستند که مردم از اسم و عنوان آن حضرت بي خبر باشند تا زمينه براي زندگاني آن حضرت در ميان جامعه به طور ناشناس فراهم شود. بنابراين ممکن است، آن حضرت را ببينند، ولي آن بزرگوار را نشناسند.




*******************

[1] كافي /ج1 / ص340
[2] به پاورقي ص90 همين كتاب مراجعه كنيد
[3] غيبت نعماني / ص172، غيبت طوسي / ص102
[4] كمال الدين / ص333
[5] جامع الرواة / ج2 / ص124
[6] اكمال الدين / ص648
[7]جامع الرواة/ ج1/ ص160
[8] كافي / ج1 / ص332
[9]معجم رجال الحديث / ج5/ص56
[10]كافي / ج5/ ص339
[11] بحار الانوار/ ج 51/ص350
[12] همان /ص224
[13] سوره يس / آيه 9
[14] كافي / ج1/ص333/ ح2
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

پايان غيبت صغري
پس از گذشت بيش از هفتاد سال دوران غيبت صغري، امام زمان (عليه السلام) طيّ توقيع مهمي به علي بن محمّد سمري (قدس سره) پايان غيبت صغري را اعلام فرمود.
مرحوم صدوق مي فرمايد که ابو محمّد مکتّب گويد: در سالي که شيخ علي بن محمّد سمري (قدس سره) وفات يافت، من در «مدينة السلام» ـ بغداد ـ بودم. چند روز قبل از وفاتش نزد وي رفتم. او اين توقيع را از حضرت صاحب الامر (عليه السلام) بر مردم خواند:

 
بسم اللّه الرحمن الرحيم
«يا عليّ بن محمّد السمري، أعظم اللّه أجر إخوانک فيک فإنّک ميّت ما بينک و بين ستّة أيّام، فاجمع أمرک ولاتوص إلي أحد يقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغيبة الثانية [التامّة] فلا ظهور إلاّ بعد إذن اللّه عزّوجلّ و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القلوب، وامتلاء الأرض جوراً، وسيأتي شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن ادّعي المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو کاذب مفتر، ولاحول ولاقوّة إلاّباللّه العليّ العظيم». [1] .
 


 
به نام خداوند بخشنده مهربان
«اي علي بن محمّد سمري! خداوند پاداش برادرانت را در وفات تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز ديگر از دنيا مفارقت خواهي کرد. پس کارهاي خويش را جمع کن و براي نيابت، به هيچ کس وصيّت نکن. زيرا که غيبت دوّم و کامل واقع شده است و ظهور نيست مگر بعد از اذن خداوند؛ و اذن خدا بعد از طولاني شدن انتظار و سخت شدن دل ها و پر شدن زمين از ستم، خواهد بود. به زودي کساني از شيعيان ادّعاي اين گونه مشاهده را خواهند نمود. آگاه باشيد! هر کس قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني چنين ادّعايي کند، دروغگو و مفتري است. و توان و قدرتي نيست مگر از جانب خداوند بزرگ».
 




از اين توقيع شريف چند نکته استفاده مي شود که قابل ذکر است:

نکته اول: اين که از جمله «ولاتوص إلي أحد» استفاده مي شود که در مدّت غيت صغري هر کدام از نواب خاص که از دنيا رحلت مي کردند، طبق دستور امام عصر (عليه السلام) چند روز قبل از فوت مأموريت مي يافت که جانشين مورد نظر حضرت را به مردم معرفي کند. لذا مردمي که خدمت عليّ بن محمّد سمري (رحمه الله) بودند، براي سؤال از نايب بعد از وي، نزد او رفته بودند و او اين توقيع را بيرون آورده و آنان را از مضمون آن آگاه ساخته بود.
اين مطلب در فرهنگ شيعه از اول بود که بدون دليل گفته کسي را نمي پذيرفتند. لذا از زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) شيعيان، مانند: سلمان و ابوذر و عمّار و مقداد و ديگر بزرگان، از خود پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد شخص امام بعد از آن حضرت سؤال مي کردند و به فرمايش حضرت پيامبر از حضرت علي (عليه السلام) به عنوان امام بعد از آن حضرت تبعيّت نمودند.

اين روش عاقلانه و صحيح درتمام دوران زندگاني ائمه اطهار (عليهم السلام) و نيز در ايام غيبت صغري و نواب چهارگانه حضرت ادامه داشت و شيعيان، بدون برهان و دليلي قاطع، قول هر کس را در موضوع امامت و همچنين در مورد نيابت خاصّه قبول نمي کردند.

لذا چون جمعي از بزرگان براي کسب تکليف و روشن شدن وظيفه، خدمت نايب چهارم حضرت رفته بودند، وي با ارايه اين توقيع از سوي حضرت پايان غيبت صغري را اعلام فرمود. [2] .

نکته دوم: اين که غيبت کبراي حضرت، بسيار طولاني مي شود و ظهور حضرت بستگي به اذن و اجازه خداوند متعال دارد.
نکته سوم: از جمله «سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة» استفاده مي شود که در آينده نزديکي بعضي از شيعيان ادّعاي مشاهده مي کنند و کسي که چنين ادّعايي کند، قبل از خروج سفياني دروغگو و افترا زننده است.
در اين جا با توجه به اين جمله، بعضي از افراد، شبهه و اشکال کرده اند که اکنون سؤال و اشکال آنان را مطرح و توضيحات لازم را بيان نماييم:
آن ها مي گويند که با توجه به اين که شواهد معتبري در دست داريم که افراد متعددي در غيبت کبري به حضور حضرت مهدي (عليه السلام) شرفياب شده اند، اين توقيع را چگونه بايد تفسير نمود؟

 
در جواب اين سؤال بايد بگوييم:
1 ـ با صدور اين توقيع از سوي امام زمان (عليه السلام) به علي بن محمّد سمري (قدس سره) ـ نايب چهارم حضرت ـ غيبت صغري و باب نيابت خاصه از طرف امام (عليه السلام) پايان پذيرفت و غيبت کبري فرا رسيد و با پايان پذيرفتن غيبت صغري، راه هر گونه فرصت طلبي و سوء استفاده به روي افراد ناصالح بسته شد و راه ادّعاي نيابت خاصه مسدود گرديد، تا افراد ناشايسته، مانند شلمغاني و محمّد بن نصير نميري و حسين بن منصور حلاج و... نتوانند مدعي چنين مقام والايي شوند.  
 

[HIGHLIGHT=#ffff00]شايد يکي از علل پايان پذيرفتن غيبت صغري همين بود. زيرا با توجه به اين که حدود 74 سال شيعيانِ اهل بيت (عليهم السلام) با مسئله غيبتِ امام و حجت خدا اُنس گرفته بودند و توسط نمايندگان خاص حضرت به وظايف شرعي خود آشنا گرديده بودند، ديگر حضرت لزومي براي امتداد آن نمي ديد. لذا پايان دوران غيبت صغري را اعلام فرمود.  



2 ـ در اين جمله از توقيع چند نکته وجود دارد که مراد از نفي مشاهده در غيبت کبري نفي مطلق مشاهده نيست؛ بلکه مراد، نفي مشاهده اي است که همراه با ادّعاي نيابت خاصه از آن حضرت باشد:


اين که لفظ «کاذب» با قيد «مفتر» آمده است زيرا با توجه به پايان يافتن غيبت صغري، اگر کسي ادّعاي نيابت خاصه نمود، مفتر
[3] خواهد بود.
چنانکه از لغت استفاده مي شود، دروغ، قول و گفتار خلاف واقع است و افترا آن است که کسي چيزي را که واقعيت ندارد، جعل کند و به ديگري نسبت دهد. در اين جا هم منظور، کسي است که به دروغ ادّعاي نيابت از امام زمان (عليه السلام) کند. زيرا کسي که ادّعاي تشرّف کند و در اين گفتار صادق نباشد، او کاذب است، امّا مفتري نيست.

چون مفتري کسي است که چيزي را که واقعيّت ندارد به ديگري نسبت دهد. مدّعي مشاهده، در صورتي کاذب و مفتري است که چيزي را که حقيقت ندارد به امام عصر (عليه السلام) نسبت دهد. يعني ادّعاي نيابت کند و بگويد که آن حضرت او را نايب خود قرار داده است. پس اگر ادّعاي نيابت نداشته باشد، فقط، کاذب است؛ نه مفتري.

آنچه در اين توقيع نفي شده است، ادّعاي مشاهده اي است که بعنوان ادّعاي نيابت همراه باشد. چنين ادّعايي در آغاز غيبت کبري زمينه فراواني داشت که حضرت براي اين که جلوي چنين سوء استفاده هايي گرفته شود، اين توقيع را صادر فرمود.

نکته چهارم: دليل ديگري که مرحوم آية اللّه العظمي حاج شيخ مرتضي حايري نيز به آن استدلال مي فرمودند ـ با توضيح ما ـ اين است که در توقيع، ذکر شد: «سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة» و لفظ «مشاهدة» با «الف و لام» ذکر شده است که دلالت دارد بر اين که مشاهده خاصّي منظور حضرت است؛ نه مطلق مشاهده.

زيرا اگر مطلق مشاهده منظور بود، «الف و لام» لازم نبود و مي بايست حضرت بفرمايند: «من ادّعي مشاهدتي فهود کاذب مفتر» يعني هر کس مشاهده مرا ادّعا کند، کاذب و مفتر خواهد بود.

از آنچه تا اين جا در مورد توقيع شريف بيان شد، مي توان چنين نتيجه گرفت:



 
 [HIGHLIGHT=#fbd5b5]مشاهده اي که در توقيع نفي شده، شامل آنچه براي بعضي از افراد صالح در غيبت کبري اتفاق افتاده است، نمي شود. زيرا آنان به خاطر قابليّت يا در هنگام شدايد و گرفتاري با دعا و توسل و توبه و انابه به درگاه خداوند، مورد عنايت خدا قرار مي گرفتند و از حضور ولي خدا (عليه السلام) بهره مند مي شدند.   


*************************

(1) كمال الدين / ص516/ح44، غيبت طوسي /ص243
(2) نوادر الاخبار / مرحوم فيض/ ص233
(3) كسي كه به دروغ چيزي را به كسي نسبت مي دهد.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: امكان تشرف به حضور امام -عليه السلام - در زمان غيبت

پست توسط محب فاطمه »

ديدگاه علما و دانشمندان شيعه در مورد امکان تشرف


در بحث امکان تشرّف به حضور امام (عليه السلام) در غيبت کبري، علماي زيادي نظريه داده اند، لکن ما به جهت اختصار ديدگاه بعضي از بزرگان علماي شيعه را از نظر خوانندگان محترم مي گذرانيم:
1 ـ مرحوم سيد مرتضي (قدس سره) مي فرمايد:
«إنّا غير قاطعين علي أنّ الإمام (عليه السلام) لا يصل إليه أحد ولايلقاه بشر، فهذا أمر غير معلوم ولا سبيل إلي القطع عليه [1] ؛

ما قطع نداريم که در زمان غيبت، کسي امام (عليه السلام) را زيارت نکند. زيرا موضوع عدم تشرّف به حضور حضرت، روشن نيست و راهي نيست که انسان به آن قطع پيدا کند».


در اين مورد چنين ايراد شده که اگر سبب غيبت و استتار حضرت، ترس و خوف از ستمگران است، پس بايد حضرت براي دوستان و شيعيان خودشان که خوفي از ناحيه آنان براي حضرتش نيست، ظاهر باشد.
مرحوم سيد مرتضي (قدس سره) در ضمن جواب هايي که از اين ايراد داده است، مي فرمايد:
«إنّه غير ممتنع أن يکون الإمام (عليه السلام) يظهر لبعض أوليائه ممّن لايخشي من جهته شيئاً من أسباب الخوف، فإنّ هذا ممّا لا يمکن القطع علي ارتفاعه وامتناعه و إنّما يعلم کلّ واحد من شيعته حال نفسه ولاسبيل له إلي العلم بحال غيره [2] ؛
هيچ مانعي ندارد که امام (عليه السلام) براي بعضي از دوستان خود که ترسي از جانب آنان نباشد، ظاهر شود. زيرا امکان چنين زيارتي، چيزي نيست که بتوان قطع و يقين به امتناع آن پيدا کرد و هر کدام از شيعيان، به حال خود آگاه است و کسي را راهي به سوي آگاهي از حال ديگران نيست».

[HIGHLIGHT=#d8d8d8]يعني ممکن است افراد به زيارت حضرت موفق شوند و ما ندانيم.  

2 ـ شيخ طوسي (قدس سره) در اين مورد مي فرمايد:
«الأعداء وإن حالوا بينه و بين الظهور علي وجه التصرّف و التدبير، فلم يحولوا بينه و بين لقاء من شاء من أوليائه علي سبيل الاختصاص [3] ؛

گر چه دشمنان ـ اسلام ـ مانع ظهور و تصرّف و تدبير امام زمان (عليه السلام) شده اند، لکن نتوانستند مانع شوند از اين که بعضي از دوستان آن حضرت به طور اختصاصي شرفياب حضور آن جناب گردند».

در سخني ديگر، اين عالم فرزانه جهان اسلام و تشيّع مي فرمايد:
«لايجب القطع علي استتاره عن جميع أوليائه [4] ؛

بر معتقدين به امامت آن حضرت، واجب نيست که اعتقاد داشته باشند آن بزرگوار از تمام دوستانش پنهان و مخفي است».

همچنين در مسأله غيبت، شيخ طوسي (رحمه الله) مي فرمايد:


«نحن نجوز أن يصل إليه کثير من أوليائه والقائلون بإمامته [5] ؛
 ما جايز مي دانيم که بسياري از دوستان و شيعيان ـ حضرت مهدي (عليه السلام) ـ در غيبت کبري به وي دسترسي پيدا کنند».  
و نيز در همان رساله غيبت فرموده است:
 
«لا نقطع علي استتاره عن جميع أوليائه، بل يجوز أن يبرز لأکثرهم ولايعلم کلّ إنسان إلاّحال نفسه [6] ؛ 

 ما يقين نداريم که امام زمان (عليه السلام) از تمام دوستان خود پنهان باشد، بلکه ممکن است براي بسياري از آنان ظاهر شود و هر کس به حال خودش آگاه است نه ديگران [تا ملاقات را نسبت به همه نفي کند]»  

3 ـ سيد بن طاووس خطاب به فرزندش مي فرمايد:
«والطريق مفتوحة إلي إمامک (عليه السلام) لمن يريد اللّه جلّ شأنه عنايته به و تمام إحسانه إليه [7] ؛
راه به سوي امام زمان تو، براي کسي که مورد عنايت و احسان خداوند قرار گيرد، باز است».


همچنين در فرمايش ديگري مي فرمايد:
«وإذ کان (عليه السلام) غير ظاهر الآن لجميع شيعته فلا يمتنع أن يکون جماعة منهم يلقونه وينتفعون بمقاله وفعاله ويکتمونه کما جري الأمر في جماعة من الأنبياء و الأوصياء والملوک حيث غابوا عن کثير من الاُمّة لمصالح دينيّة أو دنيويّة أوجبت ذلک [8] ؛

اکنون که حضرت مهدي (عليه السلام) براي تمام شيعيان ظاهر نمي باشد، مانعي نيست که گروهي از شيعيان با حضرت ملاقات نمايند و از گفتار و کردار وي بهره مند گردند، و اين مطلب را پنهان بدارند؛ چنانکه اين جريان درباره گروهي از پيامبران و اوصيايشان و حتّي بعضي از سلاطين واقع شده است که به جهت مصالح ديني يا دنيوي از بسياري از مردم پنهان مي شدند».

4 ـ آخوند خراساني صاحب «کفاية الأصول» در بحث اجماع مي فرمايد:
«وإن احتمل تشرّف بعض الأوحدي بخدمته ومعرفته أحياناً [9] ؛

[HIGHLIGHT=#ffff00]«گر چه محتمل است که بعضي از فرزانگانِ يگانه، به خدمت آن حضرت شرفياب گردند و حضرتش را بشناسند».  

5 ـ محقق نائيني نيز در همان بحث مي فرمايد:
«نعم، قد يتّفق في زمان الغيبة للأوحدي التشرّف بخدمته وأخذ الحکم منه (عليه السلام) [10] ؛

[HIGHLIGHT=#ffff00]گاهي ممکن است بعضي از بزرگان شايسته، شرفياب خدمت حضرت شوند و حکم خدا را نيز از وي بگيرند».  


6 ـ آية اللّه العظمي گلپايگاني در جواب سؤالي که از ايشان در مورد امکان تشرف به حضور حضرت بقية اللّه (عليه السلام) شده است، آن را ممکن دانسته که متن سؤال و جواب را ذکر مي کنيم:

 : چه کار بايد کرد تا امام زمان (عليه السلام) را ملاقات کرد؟  

جواب: به طور کلي براي تشرّف به حضور ايشان نمي توان راهي را که همه کس به آن برسند ارائه داد مگر عدّه معدودي [که به ملاقات آن حضرت نائل مي شوند؛ ديگران] از اين فيض عظيم به نحوي که آن حضرت را بشناسند محروم هستند.


  مع ذلک عمل به تکاليف شرعيّه و جلب رضايت و خشنودي آن حضرت و بعضي اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضي از اشخاصي که مصلحت باشد، خواهد  .    [11] .   
 
 بنابر اين، با توجه به نمونه هايي از ديدگاه هاي بزرگان شيعه و ستارگان آسمان فقه و فقاهت، روشن مي شود که موضوع ارتباط و تشرّف به خدمت امام زمان (عليه السلام) امري ممکن است.   


براي اثبات اين مطلب نمونه هاي بسياري از شواهد متقن تاريخي، چه در گذشته و چه در حال، که حاکي از وقوع تشرّفات متعدّد خدمت حضرت است كه براي آگاهي بيشتر مي توانيد به لينك زير مراجعه كنيد :

 
" ره يافتگان كوي دوست "  


تا كسي رخ ننمايد ز كسي دل نبرد ، دلبر ما دل ما برد و زما رخ ننمود...  


*************
(1) تنزيه الانبياء / ص230، بحار الانوار / ج53/ص323
(2) تنزيه الانبياء /ص232
(3) تلخيص الشافي / ج2 / ص221
(4) تلخيص الشافي / ج2 / 222
(5) كلمات المحققين / ص533
(6) جنة المأوي مطبوع با بحار الانوار ، ج53، ص323
(7) كشف المحجة / ص153
(8) الطرائف / ص185
(9) كفاية الاصول / ج2، بحث اجماع
(10) فوائد الاصول / ج3 ، بحث اجماع
(11) عنايات حضرت مهدي عليه السلام / ص18



 

 
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “مهدویت (عج)”