نجات در اديان

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

همه اديان انسان را خطاكار مي‌دانند و راهي براي نجات او عرضه مي‌كنند. معمولاً در اديان سامي، مشكل انسان گناه و نافرماني از فرمان خداست اما در اديان هندي معمولاً ناداني مشكل آدمي است. در اديان مختلف، نجات به صورت‌هاي مختلف ترسيم شده است؛ بعضي از اديان تأكيد دارند كه خدا انسان را نجات مي‌دهد اما بعضي ديگر معتقدند كه انسان بايد خود به داد خود برسد. هدف از نجات بهبودي زندگي اين‌جايي و زندگي در فردوس يا نيروانه فرجامين در جهاني ديگر است. 
  • يهوديت
يهوديان اعتقاد دارند كه در انسان نيروي خير و شر وجود دارد، او عارف نيك و بد است و خداوندخدا آدم را از خاك زمين سرشته است. اما فرقي اساسي بين جانوران و انسان‌ها وجود دارد؛ خدا آدم را به صورت خود آفريده است. ما داراي آروزييم، آگاهيم و مي‌توانيم مفاهيم انتزاعي را درباره جهان و خودمان بيان كنيم. ما مراقب طبيعت هستيم و از آن بهره مي‌بريم؛ طبيعتي كه رو به آلودگي و تباهي است. داشتن روح الاهي آدمي را شبيه به خالق مي‌كند و ما با انجام كارهاي سودمند خداگونه مي‌شويم. انسان تنها موجودي است كه عارف نيك و بد است اما جاه‌طلبي، خودخواهي، غرور، نفرت، آز و حرص او را به بدبختي مي‌كشاند.

يهوديان راه بيرون‌رفت از اين وضعيت را فرمان‌بري از تورات مي‌ديدند. آن‌ها آگاه بودند كه خدا خود را منكشف كرده است، با آن‌ها ميثاق بسته است و آن‌ها را از مصر نجات داده، به سرزمين موعود برده است. آن‌ها در مقابل، با اطاعت ناچيز و نذرِ قرباني براي گناهان، شكرگزار اين آزادي بودند. به اعتقاد يهوديان، انسان موجودي مختار است و از اين رو مي‌تواند از سر اختيار به اوامر و نواهي تورات عمل كند، اما در دين يهود، مراد از نجات معمولاً نجات قوم بني اسرائيل است. اگر آن قوم از خدا فرمان برد به نجات جهان ياري رسانده است. يهوديان اكنون بايد آن را هدف خود قرار دهند اما آن‌ها هم‌چنين مشتاقانه منتظر حكومت كاملي‌اند كه منجي با پادشاهي خدا آن را استقرار مي‌بخشد. يهوديان راست‌كيش به آزادي قوم بني اسرائيل و آزادي جهاني اعتقاد دارند و فرا رسيدن دوره جديد، به معناي جزاي بدكاران در رستاخيز و برخورداري از ارتباط نزديك‌تر با خدا، از راه فرمان‌برداري است.

هر انساني داراي روح است، اما نه به مفهوم يوناني آن كه بدن را كوچك مي‌شمرد، بلكه روح و تن در يك وحدتِ روان‌تني به هم پيوند خورده‌اند؛ به طوري كه رستاخيز تن در كار خواهد بود. درباره اين كه آيا رستاخيز تن در كار خواهد بود يا نه، در بين يهوديان اختلافاتي وجود دارد؛ براي مثال، گروه اصلاح‌طلب اشاره به رستاخيز تن را از كتاب دعاي خود حذف كرده‌اند و بر «حيات جاودان» تأكيد مي‌ورزند.
 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

مسيحيت

مسيحيت نيز همانند يهوديت به فرمان‌بري از خدا اعتقاد دارد، اما در اين دين، عيسي مسيح به عنوان نجات‌بخش از اركان اعتقادي مسيحيت است و بدون ايمانِ به او نمي‌توان بندگي خدا كرد. اين‌كه تا چه حد آزادي اراده داريم يك معضل و مسئله است؛ زيرا در مسيحيت آموزه گناه نخستين وجود دارد و ديدگاه‌هاي مختلفي درباره دامنه آن وجود دارد. اين آموزه به اين معناست كه رابطه‌اي علي بين گناه آدم و گناه انسان وجود دارد، اما بعضي از الاهي‌دانان در اين آموزه چند و چون كرده‌اند و معتقدند كه انسان نيكو زاده شده است اما جامعه او را به فساد كشانده است. مسيحيت بر بازخريد گناهان مبتني است كه بازخرنده آن عيسي مسيح است و از رهگذر آن انسان با خدا آشتي مي‌كند. اما در «كفاره» (گناه‌شويان)، معاني مختلفي وجود دارد: ديه، نمونه اخلاقي، قرباني و پيروزي بر شر.

سنت اگوستن در قرن دوازدهم مي‌انديشيد كه گناه انسان بي‌حرمتي به شكوه خداوند است و مرگ عيسي اين بي‌حرمتي را جبران و تلافي مي‌كند. در واكنش به او، آبلارد به نظريه اخلاقي گناه‌شويان اعتقاد داشت. او مي‌گفت مسيح با مرگش الگويي از عشق قرباني را از خود به جا گذاشت كه همه بايد از آن پيروي كنند. اما همه نظريه‌ها تأكيد مي‌كنند كه شر به قدري سنگين است كه تنها خدا مي‌تواند آن را جبران كند؛ از اين رو خدا در عيسي مسيح تجسد پيدا كرده است و روح‌القدس او در قلب مؤمنان زندگي مي‌كند و آن‌ها را قادر مي‌كند تا به‌درستي زندگي كنند. عيسي مسيح پادشاهي خدا را هم در حال و هم در آينده تعليم داد. سرانجام، پاداش از آنِ درست‌كاران خواهد بود. اما كيفر و مجازات در انتظار بدكاران است. اين اختلاف نظر درباره نجات بود كه سبب انشعاب در كليساي غربي در قرن شانزدهم شد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

آيين هندو

بر زندگي روستاييان هندو اموري چون ارواح، ساحري، و شورچشمي حاكم است كه غربيان آن را خرافه مي‌دانند. روستاييان هندو براي آن‌كه از پسِ اين‌ها برآيند، دست ياري به سوي برهمن يا جن‌گيران يا روحانيان غيربرهمن دراز مي‌كنند. ايزدان يا ايزدبانوان در دين روستاييان هندو به احتمال زياد پهلوانان محلي‌اند. در اين دين، عبادت جا و مكان نمي‌شناسد، آنان در هر جايي مي‌توانند به عبادت بپردازند. آن‌ها مي‌كوشند تا نجات يابند، ثواب اندوزند، بر طبق درمه عمل كنند و سرانجام چرخه باززايي را متوقف كنند. طبقات پايين‌تر اساساً در فكر نجاتِ از طبقه‌اي‌ هستند كه در آن قرار دارند و اميدوارند كه در چرخه بعدي باززايي بهتري به دست آورند و طبقات بالاتر قصدشان اين است تا با كسب ثواب معنوي و نيل به نجاتِ متعالي درمه‌شان را بهبود بخشند. البته، انگيزه‌ها هم‌پوشي دارند. در عبادت، نذركردن، زيارت، خيرات و مانند آن، هم هدفِ عملي وجود دارد و هم هدف معنوي. براي مثال، اي. بي. هارپر از رويكرد يك‌پارچه‌گر همه كثرات حمايت مي‌كند؛ به طوري كه فعاليت ديني از زندگي دنيايي هندو جدايي ناپذير دانسته شده است. رويكرد او با روش گسته‌اي ام. ان. سري نيواس و مكيم مريوت فرق دارد كه بنا بر آن چنين تجربه ديني را مي‌توان در مقوله‌هاي مختلفي دسته‌بندي كرد.

اما آيين هندو يك چنين دين متفاوتي است كه قادر است هر نوع تجربه‌اي را كه در زندگي پيدا مي‌شود در بر گيرد. در آيين هندو عامل اساسي و تعيين‌كننده طبقه است و علي‌رغم مخالفت حكومت با آن، اين اعتقاد هم‌چنان پابرجاست. بنا بر افسانه‌اي، از زمان آفرينش الاهيِ مانو، انسان نخستين، بود كه طبقات پيدا شدند. از سر او برهمن‌ها (روحانيان)، از دستان او كشتريه‌ها (جنگ‌آوران)، از ران‌هاي او ويشيه‌ها (تاجران و كشاورزان) و از پاهاي او شودره‌ها (غلامان و كارگران) پيدا شدند.

بهگودگيتا وظايف اين چهار طبقه را بيان كرده است: «برهمن‌ها، كشتريه‌ها، ويشيه‌ها و شودره‌ها به سبب اعمالشان، كه در ارتباط با نحوه‌هاي ظهور سرشت مادي‌شان است، از هم متمايز مي‌شوند... آرامش، خويشتن‌داري، پاك‌دامني، فرزانگي و پارسايي، فضايلي‌اند كه بر رفتار برهمن‌ها حاكم‌اند؛ دليري، قدرت و سرسختي، مهارت، شجاعت در نبرد و سخاوت، از خصايلي است كه بر رفتار كشتريه‌ها حاكم است؛ كشاورزي، گاوداري و بازرگاني بر رفتار ويشيه‌ها حاكم است و وظيفه شودره‌ها اين است كه كار فيزيكي انجام دهند و خدمت‌كاراني براي ديگران باشند.»
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

در اوپه‌نيشدها بود كه آموزه سنساره پيدا شد و سپس با قانون كرمه سازگار و هم‌خوان شد. كرمه اساساً به معناي آن است كه هر آن‌چه در اين زندگي مي‌كاريد در زندگي بعدي درو مي‌كنيد. درمه‌هايي عام و فراگير وجود دارد كه شامل همه هندوان مي‌شود و رفتارهاي معمولي همه طبقات را در برمي‌گيرد اما درمه‌هاي نيز وجود دارد كه خاص يك طبقه است. براي مثال، در بهگودگيتا، به ارجوناي جنگجو، كه خوره ترديد در جانش افتاده بود، گفته مي‌شود كه وظيفه‌اش را به عنوان سرباز انجام دهد و از كشتن دشمنان نگراني به خود راه ندهد؛ زيرا تولد دوباره براي آن‌ها رقم خورده است. اين نه يك داستان واقعي، بلكه قصه پيكار دروني نيكي و بدي در قلب آدمي است. ارجونا وظيفه ايثارگرانه را انتخاب مي‌كند اما ديگران، معمولاً در آخرين مرحله زندگي، تارك دنيا مي‌شوند يا از آغاز زاهد مي‌شوند. گاندي يك زاهد بود اما از زندگي معمولي دست نكشيد؛ زيرا بر اين اعتقاد بود كه راه نجات، خدمتِ به ميهن و مردم ميهن خود است.

از اين رو در دين هندو راه‌هاي گوناگونِ محبت (بهكتي) يا عمل (كرمه) يا معرفت (جنيانه) ، براي توقف چرخه سنساره ارايه شده است. راه معرفت به معناي شناساييِ برهمن به عنوان يگانه موجود واقعي است؛ بر خلاف مايا، كه جهان موهوم را واقعي مي‌نماياند. يك چنين معرفتي بيشتر شبيه به بينش است تا شناخت اكتسابي يا تجربه حسي. اما راه محبت راه شايع در آيين هندوست كه به معناي تسليم دروني به خدا يا اجراي مراسم در پيش‌گاه تمثال يا زيارت مكان‌هاي مقدس است.

استادِ معنوي يا گورو، به عنوان ميانجي فيض نجات‌بخش الاهي، نقش اول را عهده‌دار بود. اين نكته در سنت‌هاي خداباورانه‌اي چون آيين ويشنو، آيين شيوا، و آيين شكتي آشكار و پيداست؛ براي مثال، ويشنو نجات‌بخشِ انسان‌واري است، كه فيض را به پيروان خود مي‌بخشد.

اما آزادي و نجات بسته به نوع تلقي‌اي است كه از رابطه خدا و انسان وجود دارد. فيلسوفان مدرسي دراين‌باره اختلاف نظر دارند. پرسش اين است: آيا واقعاً بين خدا و انسان وحدت وجود دارد و تنها راه نجات، معرفت به اين حقيقت است؟ پاسخ شنكره مثبت است. او مي‌گويد: «برهمن واقعي است، آن آتمن است، آن تو هستي.» اما مدهوه بر اين عقيده است كه شكاف بزرگي بين خدا و انسان وجود دارد كه انسان براي پل زدن بر روي آن نيازمند فيض است. اما احتمالاً آن طور كه رامانوجه مي‌گويد حقيقت در جايي بين اين دو وجود دارد. او به اصلِ وحدت در كثرت اعتقاد دارد. ما همانند برهمن هستيم مع‌هذا ناهمانند با اويم. او در ماست اما هم‌چنين فراسوي ماست. بنابراين انسان و برهمن يكي نيستند، ناميرايي در برهمن استغراق ندارد اما يك وجود جاودان در اتحاد با خداست.

درباره آيين هندو اين پرسش را مي‌توان پيش كشيد: اگر همه نفوس يكسان و هم‌ترازند چرا طبقات نابرابر وجود دارد؟ احتمالاً هندوها پاسخ مي‌دهند كه نفوس داراي كرمه بدي‌اند كه به آن‌ها بسته است؛ چنان‌كه در چرخه زندگي، جزا و مكافات آن را مي‌پردازند. اما به نظر مي‌رسد به تحقيق، اختلافي اساسي بين نظام‌هاي فلسفي‌اي چون ودانتا و عمل ديني واقع‌گرايانه روستاييان هندو وجود دارد. شنكره اين اَعمال را براي سطح پايين سامان بخشيد و بين سطوح مختلف حقيقت فرق گذاشت. اما راما نوجه مخالف ديدگاه او بود. دليل وي آن بود كه عبادت را نمي‌توان در سطحي پايين‌تر قرار داد، عبادت براي نجاتِ نفس ضروري است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

آيين بودا

سيدارته گوتمه پسر حاكم قبيله شاكيه در نپال بود، كه پس از روشن‌شدگي به «بودا» معروف شد. در افسانه‌اي آمده است كه او تولدي معجزه‌آسا داشته است و در بيست و نه سالگي در جست‌وجوي پاسخي براي چيستي رنج، خانه و كاشانه را ترك كرد اما از زهدورزي و رياضت طرفي نبست و سرانجام به مدد مراقبه، به روشن‌شدگي و اشراق دست يافت. اما از وسوسه مارا، نماد شخصي شر و بدي، در امان نبود. در متون بودايي همه نوع خدا، روح و شيطان وجود دارد؛ به طوري كه با آن‌كه اين دين از عبادتِ خدايان فراتر مي‌رود، آن‌ها را انكار نمي‌كند. يك ساحتِ معنوي وجود دارد. اما بودا فوق همه خداياني كه ميرايند قرار دارد و از او انتظار مي‌رود تا براي رهايي از تولد دوباره ياري‌رسان باشد. او با برپايي انجمن رهروان (سنگه)، چهار حقيقت شريف و راه هشت‌گانه را تعليم داد: رنج (دوكه)، علتِ رنج، توقف رنج و راه هشت‌گانه‌اي كه به توقفِ آن مي‌انجامد.

در شكلِ آغازين آيين بودا اعتقاد بر آن است كه بودا مجري و كانالي براي نيروي معنويِ درمه (تعاليم) است. از اين رو، درمه از بوداي تاريخي مهم‌تر است؛ چنان‌كه سخنان بودا مؤيد آن است: «... كسي كه درمه معنوي را مي‌بيند مرا مي‌بيند، كسي كه مرا مي‌بيند درمه معنوي را مي‌بيند.» بوداييان آسيايي خودشان را پيروان درمه مي‌بينند و اين اساس و گوهر همه تعاليمشان است. درمه به معناي يك واقعيت نهايي در تحت همه امور و در همه امور است و آن را بايد در راست‌كاري و فضيلت متجلي كرد. بوداييان مي‌گويند كه ديدگاهشان درباره جهان تنها نمود است. محوريت درمه ظاهراً نشان مي‌دهد كه درمه در واقع دين آن‌هاست. نجات از راه تلاش خود است؛ زيرا فرد بايد خود راه نجاتش را كشف كند. بودا مي‌گويد: «هر كدامتان جزيزه خود و پناهگاه خود باشيد؛ پناهگاه ديگري مجوييد! به اين طريق است كه به جايگاه عالي ناميرايي دست خواهيد يافت.» اما چرخه بزرگ آيين بودا، مهايانه، شخصيت‌هاي نجات‌بخش را ضروري مي‌بيند و بوداسف‌هايي را مطرح مي‌كند كه به روشن‌شدگي دست يافته‌اند اما به خاطر ياري به ديگران ورود به نيروانه كاملشان را به تأخير انداخته‌اند. در واقع بوداهاي بسياري وجود دارند كه هر از گاهي ظهور مي‌كنند و بوداييان اكنون در انتظار بوداي آينده‌اند. گردونه بزرگ بودايي، يعني مهايانه راهي را براي توده مردم فراهم كرد تا نيروانه را تجربه كنند و از خودياري‌گري بودا فاصله گرفت. در اين دوره مهارتي به نام «وسيله ماهرانه» شكل گرفت تا بوداييان راه‌هايي را براي انطباق و سازگاري تعاليم با اوضاع و احوال دشوار و شرايط تازه بيابند.

در ارزيابي جايگاه بودا، مرزهاي استاد، الگو و منجي تيره و تار شده است و جداسازي و دسته‌بندي ديدگاه‌هاي مختلف بسيار دشوار شده است. اما پيام بودا روشن و واضح است. او خاستگاه و علت رنج را ميل و تشنگي مي‌داند. آدمي مدام در آرزوي قدرت، پول، همسر، و بچه است و اين دل‌بستگي‌ها به رنج مي‌انجامد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

هر چيزي ناپاينده و گذراست و مع‌هذا جهان را پايا مي‌انگاريم. هر چيزي فاني و گذراست، مع‌هذا زندگي را هميشه‌مان و پايا مي‌انگاريم. آيين بودا از اين حيث كه «خود» (آتمن) يا «نفس» را انكار مي‌كند با اديان ديگر فرق دارد. اگر همه امور ناپاينده (انيچه) و بي‌بنيادند، چگونه «خود» پايا و آتمن وجود دارد؟ «خود» امري موهوم است. «خود» صرفاً مجموعه‌اي از بخش‌هاي (اسكنده) مادي و رواني است و اگر «خود» و «من»ي وجود ندارد، چيزي هم نمي‌تواند به آن تعلق داشته باشد. از اين رو،«اين از آنِ من است»، سخني احمقانه است. فهم و درك همين نكته است كه ميل را از ريشه برمي‌كند؛ زيرا ميل وابسته به «من» است. به جهت ندانستن اين نكته است كه احساس مي‌كنيم جهان و «خود» موجوداتي پايا هستند و احساس مي‌كنيم با تسليم خواسته‌هاي حواس شدن و خشنود كردن خودهايمان مي‌توانيم به سعادت دست يابيم. ناداني، تنفر و آز سه آتشي‌اند كه ما را تهديد به نابودي مي‌كنند و ميل شهواني، كينه، تنبلي، بي‌تابي، نگراني و ترديد تنها با بينش نسبت به درمه چاره مي‌شوند.

آيين بودا با گفتن اين‌كه ما محتاج آزادي از ناداني هستيم به آيين هندو ملحق مي‌شود، حال آن‌كه اديان سامي عموماً بر اين تأكيد دارند كه مشكل ما آدميان، نافرماني از دستوراتِ خداوند است و راه چاره، تن دادن به دستورات اوست.

بنابراين چگونه مي‌توان چرخه تولد دوباره را متوقف كرد؟ نه با آيين‌هاي ديني يا اعتقاد به موجودي فراطبيعي؛ بلكه با پيروي راه ميانه‌اي بين تن‌آسايي و رياضت‌كشي، كه همان راه هشت‌گانه است، مي‌توان به چرخه باززايي پايان بخشيد. راه هشت‌گانه همان راه ميانه است. بوداييان معتقدند كه انسان متشكل از پنج بخش است. ماده، احساسات، ادراك، نمودهاي رواني و آگاهي. عجيب آن‌كه به نظر مي‌رسد هرچند در آيين بودا، برخلاف ديگر اديان، آگاهي يا ذهن نقش محوري ندارد، در اين آيين، ذهن در مراقبه نقش اول را دارد؛ لذا آيا ذهن نبايد در آيين بودا نقشي محوري‌تر داشته باشد؟ هدف در آيين بودا نيروانه است كه عبارت است از آرامش و بينش در اين زندگي و آزادي از تولد دوباره پس از مرگ. اما نيروانه دشوارفهم است و درباره آن هم ديدگاه‌هاي ايجابي و هم ديدگاه‌هاي سلبي وجود دارد. اگر آدمي صرفاً رشته‌اي از حالاتِ مادي و رواني است، چگونه پس از مرگ هم‌چنان وجود دارد؟ سخنان بودا دراين‌باره دوپهلوست و از چنين سؤالاتي ناخشنود است! نيروانه به معناي خاموش كردن يا نابودي خود است. در اين‌جاست كه آيين بودا با مسيحيت خويشاوندي پيدا كرده است؛ زيرا در اين دين هم از «فناي نفس» سخن گفته مي‌شود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

اما «خود» يا «نفس» درآيين بودا امري موهوم است؛ به طوري كه آن‌چه دوباره زاده مي‌شود تارهاي كرمه‌اي است كه به طور علي به هم تنيده شده‌اند. بودا نه به عمل، بلكه به نيت عمل توجه دارد. دقيقاً همان‌طور كه آتش از مشعلي به مشعلي ديگر منتقل مي‌شود يا همان طور كه شيئي سبب حركت شيء ديگر مي‌شود؛ براي مثال، وقتي كه به توپ بيليارد ضربه مي‌زنيم، به حركت درمي‌آيد و فاصله‌اي را طي مي‌كند و توپ ديگري را به حركت درمي‌آورد و خود متوقف مي‌شود و توپ دومي اين ضربه را به توپ سوم مي‌رساند. در اين‌جا هيچ چيز مادي از توپ اول به توپ دوم و همين طور به توپ سوم نرفته است، بلكه هر توپ با برخوردش به آن ديگري به آن حركت و جهت داده است. تبيين ديگر اين است كه ببينيم بخش‌هاي سازنده انسان بر طبق الگوهايي كه از يك آن به آن ديگر بازتوليد مي‌شوند و پيوستگي و يك‌پارچگي شخصي را فراهم مي‌كند، در ارتباط با يكديگرند. مرگ ارتباط را مي‌گسلد، اما بخش‌هاي سازنده (اسكنده) الگوهاي جديدي را شكل مي‌دهند كه با الگوهاي قبلي يكي نيستند، اما با آن‌ها ارتباط دارند. از اين رو، فرد جديدي كه زاده مي‌شود، با فرد قبلي يكي نيست اما كاملاً متفاوت هم نيست. كرمه زنجيره علي بين آن‌ها را تضمين مي‌كند.

بودا هم پايندگي نفس را انكار مي‌كند و هم ناميرايي خدايان يا خدا را. بنابراين، چگونه مي‌توان آيين او را دين ناميد؟ دانشمندان مي‌گويند كه آيين بودا به جهت تأكيد بر تركِ ارزش‌هاي دنيايي و تأكيد بر لزوم رهايي از دل‌بستگي كه از مفاهيمي است كه در هر ديني وجود دارد، با خداناباروي مدرن فرق دارد. يك امر پايا نيروانه است كه آن خاموشي آتش حرص، تنفر و توهم، يعني اعتقاد به «خودِ» پاياست. همين كه آدمي دل‌بستگي را از بيخ و بن بركند، به نيروانه دست مي‌يابد، چنان كه انسان كامل (ارهت) با نفي دل‌بستگي در زندگي اين جهاني به آن دست يافته است. انسان‌ها در اين دنيا مي‌توانند به نيروانه دست يابند، اما نيروانه فرجامين وجود دارد زيرا بودا از كرانه ديگر، قلمرو بي‌مرگ، نازاده، ناآفريده و... سخن مي‌گويد. با آن‌كه همه امور معلول يا مشروط‌‌اند، نيروانه نامشروط است. فيلسوفان هم‌چنان درباره اين‌كه آيا نيروانه ايجابي است يا سلبي چند و چون مي‌كنند، اما احتمالاً بهترين ديدگاه آن است كه نيروانه يك «جا» نيست بلكه يك «حالت» است و از آن‌جا كه به حوزه امر مطلق تعلق دارد، آن را نمي‌توان وصف كرد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
Iron
Iron
پست: 225
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 219 بار

Re: نجات در اديان

پست توسط mohajer6164 »

اما محققاً به نظر مي‌رسد نيروانه به عنوان يك امر نامشروط يك معضل است. به نظر فيلسوفان، جهان هستي قايم بالذات نيست. جهان هستي تهي است؛ يعني تنها ناشي از اوضاع و احوال خاصي است. اما نيروانه به عنوان امري نامشروط، تهي نيست. از اين رو، بايد امري بيرون از اين جهان باشد. اما اگر چنين است، چگونه مي‌توان آن امر پايا را در جهاني كه ناپاياست، تجربه كرد؟ اگر نيروانه متعلق به جهانِ امر مطلق است، آن‌گاه به نحوي نيروانه بايد متعالي و درون‌بود باشد، همان‌طور كه خدا در اديان ديگر چنين است.

راه محبت (بهكتي) در آيين بودا نيز بسط يافت و بقاياي جسد سوخته بودا در استوپه‌ها نگهداري شد و عبادت‌كنندگان شيفته آن بودند و دل در گرو آن داشتند. دل‌دادگي عبادت كنندگان به بودا روز به روز بيشتر شد و در بسياري از كشورها پيكره‌هاي بزرگي از بودا ساخته شد كه از اين شيدايي حكايت مي‌كرد. در مهايانه شخصيت‌هاي منجي بسياري وجود دارد. براي مثال، اميتابه يكي از آنها است، كه بوداي متعالي و نور بي‌كران و تجلي انسان‌وار مهر، عشق، فرزانگي و محبت بي‌كران است. هم‌چنين، اولوكيشتوره يكي از بزرگ‌ترين بوداسف‌هاست؛ پروردگاري كه مهرورزانه و ياري‌رسانه، گوشه چشمي به انسان دارد. ميتريه، بوداي آينده است كه صلح را براي جهان به ارمغان خواهد آورد و بوداييان چشم به راه اويند. شكل‌گيري اين آموزه‌ها بيش از هر چيز نشان مي‌دهد ديني كه با خودياري‌گري آغاز شد، سرانجام شاهد ظهور شخصيت‌هاي منجي در درون خود است. بودايان آسماني و بوداسف‌ها با اوصاف مهرورزي و فيض به آيين بودا راه پيدا كردند. در سوره نيلوفر، بودا به بوداييان وعده قلمرو آسماني را داده است.

در نتيجه، اديان معتقدند كه تأكيد بر پادشاهي خدا يا نيروانه يا برادري بر روي زمين يك هدف دنيايي است اما هدف آن دنيايي نيز وجود دارد و آن عبارت است از آسمان يا فردوس يا نيروانه نهايي يا... آن‌جا كه درست‌كار يا روشني‌يافته در آرامش خواهد بود. راهاي بسياري براي رسيدن به اين اهداف وجود دارد اما قطع نظر از آيين بوداي اوليه، معمولا در همه راه‌ها از خدا كمك طلبيده مي‌شود؛ زيرا يكي از نشانه‌هاي دين، اعتماد به لطف و فيض پروردگار است.

پي‌نوشت:
* اين نوشته بخش‌هايي از مقاله liberation اثر رابرت كروفرد است كه مشخصات كتاب‌شناختي آن چنين است:
Crawford,Robert, "Liberation" in What is Rrligion? (London: Routledge, 2002) ,pp75-88.


منبع:ماهنامه اخبار اديان،‌ شماره 16
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ارسال پست

بازگشت به “مهدویت (عج)”