عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان

پست توسط MAHDIYAR »

 عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان 

چكيده:
عهد جديد، بخشى از مجموعه كتاب مقدس است، كه تنها مسيحيان آن را قبول دارند و يهوديان آن را جزء كتاب مقدس خود نمى‏دانند.

اين بخش دربردارنده كتابها و رساله‏هايى است كه از نظر محتوا، تاريخ نگارش و نويسنده متنوع‏اند. نكته جالب توجه درباره اين مجموعه

آن است كه علاوه بر اين كه منبع اصلى اعتقادات و باورهاى مسيحى است، منبع منحصر به فرد زندگينامه و سيره مؤسس آيين و نيز تاريخ

اين دين تا پايان قرن اول است; به گونه‏اى كه براى حوادثى كه در سده اول مسيحى براى اين دين پيش آمده، هيچ منبع ديگرى غير از عهد جديد در دسترس نيست.

اين مجموعه در ابعاد عقيدتى و عملى دوگانه است; و در بخشى از آن همان ابعاد عقيدتى و عملى عهد قديم دنبال شده، و بر انسان بودن و

فرستاده خدا بودن حضرت عيسى و نيز وجوب پايبندى به شريعت موسوى تاكيد شده است. در بخش ديگر اين مجموعه، بر جنبه الوهى

حضرت عيسى و نفى شريعت موسوى تاكيد شده است.

با توجه به اين كه اين مجموعه در مدتى نزديك به يك قرن و به دست نويسندگان مختلف نوشته شده است، تعيين تاريخ نگارش هر قسمت و

نيز نويسندگان آنها بسيار اهميت مى‏يابد. قطعا وثاقت و اعتبار، با توجه به نزديكى زمان نگارش به ابتداى ظهور دين، قوت مى‏گيرد;

و از سوى ديگر، احتمال تاثير نوشته مقدم بر متاخر مى‏رود. همچنين نويسنده كتاب مى‏تواند حجيت و اعتبار آن را بالا ببرد; مثلا اگر

كتاب يا نوشته‏اى با دليل قطعى به حواريون حضرت عيسى نسبت داده شود، قطعا اعتبار آن افزايش مى‏يابد.

مقدمه

كتاب مقدس مسيحيان از دو بخش اصلى تشكيل شده است:

1. عهد قديم، كه بيش از سه چهارم اين كتاب را در برمى‏گيرد، و مسيحيان و يهوديان آن را معتبر مى‏دانند; 2. عهد جديد، كه تنها مورد قبول مسيحيان است.

عهد جديد شامل 27 كتاب و رساله است. اين مجموعه با چهار انجيل آغاز مى‏شود، كه به متى، مرقس، لوقا و يوحنا منسوب‏اند.

پس از آن، كتابى است‏به نام اعمال رسولان. سپس سيزده يا چهارده رساله منسوب به پولس، يك رساله منسوب به يعقوب، دو رساله

منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به يوحنا و يك رساله منسوب به يهودا، آمده است. اين مجموعه با مكاشفه يوحنا پايان مى‏يابد.

گفتنى است كه در ميان مسيحيان هيچ كس معتقد نيست كه بخشى از اين مجموعه يا هيچ كتاب ديگرى را حضرت عيسى عليه السلام آورده است.

آنها مى‏گويند معنا ندارد كه آن حضرت كتابى بياورد، چون كتاب وحى است، و وحى بر واسطه بين خدا و انسان نازل مى‏شود;

در حالى كه حضرت عيسى خود خدا و كلمه اوست. پس خودش وحى است، و زندگى و سيره و گفتار او براى هدايت انسانها كفايت مى‏كند. (1)

آنها معتقدند اين مجموعه را كسانى نوشته‏اند كه مورد تاييد روح القدس بوده‏اند.

با توجه به تنوع اين مجموعه از نظر نويسنده و محتوا و تاريخ نگارش، مى‏توان آن را به چند لحاظ تقسيم كرد:

1. محتوا. از اين جهت كه عمده محتواى هر بخش چيست، اين مجموعه را مى‏توان به سه بخش تقسيم كرد:

الف) بخش تاريخى، كه عمدتا به تاريخ زندگى و فعاليتهاى حضرت عيسى و حواريون مى‏پردازد. اين بخش كه از چهار انجيل و كتاب اعمال رسولان تشكيل شده است، از اندكى قبل از تولد حضرت عيسى تا اندكى قبل از كشته شدن پطرس و پولس، يعنى تا حدود سال 63 ميلادى را در برمى‏گيرد. مطالب متنوعى در اين بخش وجود دارد، اما عمده مطالب آن تاريخ و زندگينامه است.

ب) بخش عقيدتى، كه عمدتا به ترويج عقايد و دفاع از آنها و رد عقايد ديگر مى‏پردازد. 21 رساله موجود در عهد جديد، اين بخش را تشكيل مى‏دهند. در اين بخش اگر به مسئله‏اى تاريخى هم اشاره شده باشد، بيشتر براى اثبات يا تقويت مسئله‏اى عقيدتى است.

ج) بخش پيشگويى، كه در آن وقايع آخرالزمان و آمدن مجدد حضرت عيسى به صورت يك رؤيا و مكاشفه، پيشگويى شده است. در اين بخش تنها كتاب مكاشفه يوحنا قرار دارد.

2. تاريخ نگارش. سده اول مسيحيت را مى‏توان به سه بخش تقسيم كرد:

الف) عصر حيات زمينى مؤسس دين، يعنى حضرت عيسى.

در اين دوره تعداد مسيحيان اندك و محدود به منطقه يهودا (فلسطين) بوده است. اين دوره در حدود سال 30 ميلادى پايان‏مى‏يابد.

ب) عصر گسترش مسيحيت.

در اين دوره دو شخصيت عمده تاريخ مسيحيت پس از حضرت عيسى، نقش آفرينى مى‏كنند.

نزاعهاى بين پطرس - كه بزرگترين حوارى حضرت عيسى بوده، و آن حضرت او را سنگ زيربناى كليسا ناميده، (2)

و شبانى امت را به او سپرده بود (3) - با پولس - كه بعدا ايمان آورد و مدعى شد كه حضرت عيسى را پس از به صليب كشيده شدن

ديده، و آن حضرت به او ماموريت داده است (4) - در اين دوره، واقع شده است. در اين دوره كه نزاع سختى بين حواريون به سركردگى

پطرس و پولس، بر سر مسائل عقيدتى و شريعت در جريان بوده است، مسيحيت‏به دست پولس گسترش مى‏يابد و در سراسر امپراتورى روم

پيرو پيدا مى‏كند. اين دوره با كشته شدن پطرس و پولس در سال 64 ميلادى پايان مى‏يابد.

ج) عصر نزاعهاى عقيدتى.

پس از كشته شدن پطرس و پولس، نزاع بين انديشه‏ها و برداشتهاى اين دو فرد از مسيحيت ادامه مى‏يابد. در اين دوره است كه غلبه انديشه‏هاى پولسى بر پطرسى تا حدى نمايانتر مى‏شود.

گفته مى‏شود برخى از حواريون حضرت عيسى تا پايان اين دوره، يعنى حدود سال 100 ميلادى، مى‏زيسته‏اند.

با توجه به اين سه دوره، كه تا پايان قرن اول ادامه مى‏يابد، و نيز قرن دوم، مى‏توان از مجموعه عهد جديد تقسيم ديگرى به دست داد.

هيچ يك از مسيحيان، و نيز محققان، مدعى نشده‏اند كه بخشى از اين مجموعه در دوره‏اول، يعنى در زمان حيات زمينى حضرت عيسى،

نگاشته شده است. از سوى ديگر، بيشتر محققان بر آن‏اند كه عمده اين مجموعه در دوره‏هاى دوم و سوم نگاشته شده است، و تعداد اندكى

از آنها در قرن دوم. حال اختلاف در اين است كه كدام بخشها در دوره دوم و كدام در دوره سوم نگاشته شده است.

3. مؤلف.

در مجموعه عهد جديد، غير از هفت‏يا هشت رساله پولس، در نويسندگان بقيه بخشها ترديد است، و از خود هريك از قسمتها دليل قابل توجهى

براى تعيين نويسنده آنها به دست نمى‏آيد. با توجه به اين كه هر بخش از اين مجموعه به كسى نسبت داده شده است، آن را مى‏توان به اين لحاظ تقسيم كرد:

بخشهايى از اين مجموعه به حواريون منسوب است; انجيل اول و چهارم به ترتيب به متى و يوحنا; سه رساله و كتاب مكاشفه به يوحنا،

و دو رساله به پطرس منسوب است. اين سه نفر از حواريون بوده‏اند. بخشهايى از عهد جديد نيز به افرادى ديگر منسوب است.

صحت اين انتسابها بايد مورد بحث قرار گيرد.

4. مسيح‏شناسى.

در عهد جديد با دو نوع مسيح‏شناسى روبه رو مى‏شويم: در يك بخش مسيح انسان، پيامبر خدا، (5) بنده خدا (6) و پسر انسان است (7) ;

و اگر هم به او پسر خدا اطلاق مى‏شود، به معناى بنده مقرب و برگزيده خداست; در بخش ديگر، او خود خدا، (8) خالق آسمان و زمين (9)

و پسر خداست; به اين معنا كه همذات با خداست.

اگر مسيح‏شناسى اول را عيسى بشرى، و دوم را عيسى خدايى بناميم، مجموعه عهد جديد را نيز مى‏توان به اين دو بخش تقسيم كرد.

اگر كتاب مكاشفه را، كه درباره پيشگوييهاى آخرالزمان است و به اين بحث مربوط نمى‏شود، كنار بگذاريم، مى‏توان گفت نوشته‏هاى

پولس و انجيل و رساله‏هاى منسوب به يوحنا به بخش عيسى خدايى، و بقيه قسمتها به بخش عيسى بشرى تعلق دارند.

در بخش اخير، سه انجيل متى، مرقس و لوقا قرار دارد، كه به لحاظ مشابهت مطالبى كه درباره حضرت عيسى نقل كرده‏اند،

به آنها اناجيل همنوا (10) گفته مى‏شود.

با توجه به آنچه گذشت، درباره زمان نگارش قسمتهاى مختلف عهد جديد و نويسندگان آنها سؤالاتى مطرح مى‏شود:

به لحاظ تاريخى كدام قسمت عهد جديد زودتر نگاشته شد و در دسترس مردم قرار گرفت؟

مسيحيت در دوره دوم قرن اول، يعنى از حدود سال 30 ميلادى تا سال 64 ميلادى، به قسمتهاى ديگر امپراتورى روم نفوذ كرد،

و غيريهوديان، كه با انديشه‏هاى يهوديت آشنايى نداشتند، به مسيحيت گرويدند; اين غيريهوديان، كه به زودى اكثريت مسيحيان را تشكيل دادند،

ابتدا با كدام روايت از مسيحيت مواجه شدند؟ آيا بخش عقيدتى عهد جديد زودتر نگاشته شده و در اختيار مردم قرار گرفته يا بخش تاريخى،

و كدام يك تحت تاثيرى ديگرى بوده است؟ افراد مختلفى كه اين مجموعه را به وجود آورده‏اند، كدام يك تحت تاثير ديگرى بوده‏اند؟

نوشته‏هاى منسوب به يوحنا، كه از نظر مسيح‏شناسى دنباله‏رو نوشته‏هاى پولس هستند، در چه زمانى و تا چه اندازه تحت تاثير او نوشته شده‏اند؟

سه انجيل همنوا، كه از نظر مسيح‏شناسى در مقابل نوشته‏هاى پولس قرار دارند، چه زمانى نوشته شده‏اند و ميزان تاثيرپذيرى آنها از همديگر

و از نوشته‏هاى پولس چه مقدار است؟ با توجه به اين سؤالات، بحث را پى مى‏گيريم.


پولس، نخستين نويسنده عهد جديد

ترتيب فعلى عهد جديد به گونه‏اى است كه اناجيل چهارگانه و كتاب اعمال رسولان قبل از رساله‏هاى پولس و ديگر قسمتهاى عهد جديد واقع شده‏اند.

همچنين اين پنج كتاب، بخش تاريخى عهد جديد را تشكيل مى‏دهند و به زمانى مى‏پردازند كه هنوز پولس تغيير كيش نداده بود.

پس به لحاظ منطقى بر رساله‏هاى پولس تقدم دارند. اما همه اينها دلالت نمى‏كنند كه تاريخ نگارش اين چهار انجيل بر قسمتهاى ديگر مقدم است.

در يكى دو قرن اخير عده زيادى در غرب به نقد كتاب مقدس و تحليل متنى آن پرداخته‏اند و از درون خود اين متون شواهد قانع كننده‏اى

براى تاريخ تقريبى نگارش قسمتهاى مختلف عهد جديد يافته‏اند; هر چند خودشان معترف‏اند كه تاريخ دقيق هيچ يك از اين قسمتها را نمى‏توان معين كرد.

از جمله مهمترين دستاوردها اين است كه نخستين نوشته‏هاى عهد جديد، رساله‏هاى پولس بوده است. امروزه كمتر كسى از محققان با اين مطلب

مخالف است. از سوى ديگر، تنها قسمتى از عهد جديد، كه از نظر نويسنده مورد اختلاف نيست، نوشته‏هاى پولس است; و چون او در زمانى

بين 35 تا 40 ميلادى تغيير كيش داده و در سال 64 ميلادى به قتل رسيده است، پس زمان تقريبى نگارش اين رساله‏ها مشخص مى‏شود.

برخى از دانشمندان تاريخ تقريبى نگارش هر قسمت را بيان كرده‏اند، و ما با مقايسه اين تاريخها مى‏توانيم به تقدم تاريخ نگارش رساله‏هاى پولس،

و اين كه آنها اولين نوشته‏ها بوده‏اند، پى‏ببريم. ما هنگامى كه به هر يك از اين كتابها و رساله‏ها مى‏پردازيم، برخى از اين اقوال را نقل مى‏كنيم.

برخى ديگر از اين دانشمندان به اين نكته تصريح كرده‏اند; مريل سى. تنى (11) مى‏گويد:

كتابهاى عهد جديد از نظر تاريخى به ترتيبى كه در كتاب مقدس قرار داده شده‏اند، نوشته نشده‏اند. نبايد خيال كرد كه چون مثلا اناجيل

قبل از نوشتجات پولس قرار داده شده‏اند، پس حتما زودتر از آنها نوشته شده‏اند. به علاوه، امكان دارد بين تاريخ تاليف و زمان مطالبى

كه به آنها اشاره شده، فاصله قابل ملاحظه‏اى وجود داشته باشد; مثلا مرقس در مورد زندگى مسيح مطالبى ذكر مى‏كند كه در دهه سوم

قرن اول ميلادى واقع شده‏اند، ولى خود انجيل قبل از سالهاى 65 تا 70 ميلادى در دسترس عموم قرار نگرفت. (12)

و. م. ميلر، پس از اين كه در يك بخش به زمان نوشته شدن رساله‏هاى پولس اشاره مى‏كند، در فصل بعد مى‏گويد كه چون تعاليم رساله‏ها

و حكايات شفاهى كافى نبود، پس نياز پيدا شد كه امورى درباره زندگى، تعاليم و معجزات عيسى نوشته شود. بنابراين، عده‏اى احساس وظيفه

كردند كه انجيل بنويسند. (13)

توماس ميشل مى‏گويد:

از جمله كتابهاى عهد جديد سيزده نامه است، كه به پولس نسبت داده مى‏شود. زمان نگارش اين نامه‏ها از همه كتابهاى عهد جديد جلوتر است. (14)

جوان ا. گريدى مى‏گويد:

در سالهاى نخست تولد مسيحيت هيچ گزارش يا تعليم مكتوبى وجود نداشت...; نخستين گزارشهاى مكتوبى كه درباره مسيحيت موجود است،

رساله‏هاى پولس قديس است. اين رساله‏ها احتمالا بين سالهاى 50 ميلادى و سال مرگ پولس، يعنى حدود 64 ميلادى، نوشته شده‏اند....

بنابراين، رساله‏هاى پولس قديس، همراه با عهد قديم، نخستين نوشته‏هايى بود كه كليساها به كار مى‏بردند. (15)

نويسنده‏اى ديگر با اذعان به اين كه رساله‏هاى پولس قبل از اناجيل و ديگر قسمتهاى عهد جديد نوشته شده‏اند، احتمال مى‏دهد كه تنها رساله

كوچك يعقوب قبل از رساله‏هاى پولس نوشته شده باشد:

چهار انجيل به حوادث سى سال اول عصر مسيحى مى‏پردازند و رساله‏هاى عهد جديد به باقيمانده قرن اول تعلق دارند، اما چند عدد از اين

نامه‏ها حتى قبل از قديمترين اناجيل موجود بوده‏اند. نخستين اسناد عهد جديد، آن دسته از رساله‏هاى پولس هستند كه قبل از دو سال حبس

وى در روم (60 - 62 ميلادى) نگاشته شده‏اند. البته احتمالا يك استثنا وجود دارد، و آن رساله يعقوب است. (16)

ديگرى مى‏گويد:

قديمترين متن موجود مسيحى نامه‏هاى پولس است...; آنها قديمترين بخش عهد جديد هستند. در دايره دانشمندان گهگاه اظهار مى‏شود

كه رساله يعقوب... نخستين رساله از عهد جديد است، اما تقريبا همه متفق‏اند كه رساله اول پولس به تسالونيكيان، قديمترين سندى است

كه بعدا براى تشكيل عهد جديد جمع آورى شد. (17)

براى اين كه اهميت تقدم تاريخ نگارش رساله‏هاى پولس بر قسمتهاى ديگر عهد جديد، به ويژه اناجيل همنوا، روشن شود، به چند نكته بايد اشاره كنيم:

1. از كتاب اعمال رسولان و رساله‏هاى پولس اين نكته به دست مى‏آيد كه در دوره دوم سده اول مسيحى، يعنى از پايان حيات زمينى

حضرت عيسى (حدود 30 ميلادى) تا زمان كشته شدن پطرس و پولس (64 ميلادى)، دو روايت از مسيحيت در كار بوده است;

و اين دو نفر رهبرى جناحهاى مدافع اين دو روايت را بر عهده داشته‏اند.

اختلاف اصلى اين دو روايت در دو چيز است: 1. مسيح‏شناسى; 2. عمل به شريعت.

مسيح‏شناسى گروه اول به رهبرى پطرس، عيسى بشرى است. آنها عيسى را انسان و بنده خدا مى‏دانند. اين انديشه در سه انجيل همنوا به چشم مى‏خورد.

مسيح‏شناسى گروه ديگر، عيسى خدايى است، و مسيح نزد آنان خداى متجسد به شمار مى‏رود. همچنين گروه اول عمل به شريعت‏يهود را لازم مى‏دانستند،

ولى پولس چنين اعتقادى نداشت.

همچنين از رساله‏هاى پولس و نيز كتاب اعمال رسولان برمى‏آيد كه نزاع سختى بين اين دو گروه در جريان بوده است. پولس مى‏گويد:

اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را رو به رو مخالفت نمودم، زيرا كه مستوجب ملامت‏بود. چون كه قبل از آمدن بعضى از جانب يعقوب

با امتها[غيريهوديان] غذا مى‏خورد، ولى چون آمدند از آنانى كه اهل ختنه [يهوديان] بودند ترسيده، باز ايستاد و خويشتن را جدا ساخت.

و ساير يهوديان هم با وى نفاق كردند; به حدى كه برنابا نيز در نفاق ايشان گرفتار شد. ولى چون ديدم كه به راستى انجيل به استقامت

رفتار نمى‏كنند، پيش روى همه پطرس را گفتم: اگر تو كه يهود هستى، به طريق امتها، و نه به طريق يهود، زيست مى‏كنى،

چون است كه امتها را مجبور مى‏سازى كه به طريق يهود رفتار كنند؟ (18)

پولس از اين كه عده‏اى از اهالى غلاطيه به طرف گرايش ديگر جذب شده‏اند، ناراحت‏شده و مى‏گويد:

اى غلاطيان بى‏فهم! كيست كه شما را افسون كرد تا راستى را اطاعت نكنيد كه پيش چشمان شما عيسى مسيح مصلوب شده مبين گرديد.

فقط اين را مى‏خواهم از شما بفهمم كه روح را از اعمال شريعت‏يافته‏ايد يا از خبر ايمان؟ آيا اين قدر بى‏فهم هستيد كه به روح شروع كرده،

الان به جسم كامل مى‏شويد؟ (19)

2. فعاليت‏حواريون و پطرس بيشتر در ميان يهوديان و منطقه يهودا متمركز بود. اين منطقه بخش بسيار كوچكى از امپراتورى روم بوده است.

اما پولس با اين كه قبول داشت‏حضرت عيسى پطرس را به جانشينى خود و رهبرى مت‏برگزيده است، مدعى شد ماموريتى كه به پطرس داده شده،

تنها بشارت يهوديان است، و بشارت غيريهوديان را حضرت عيسى پس از صليب به خود او واگذار كرده است:

بلكه به خلاف آن چون ديدند كه بشارت نامختونان (20) به من سپرده شد; چنان كه بشارت مختونان به پطرس. زيرا او كه براى رسالت مختونان

در پطرس عمل كرد، در من هم براى امتها عمل كرد. پس چون يعقوب و كيفا و يوحنا، كه معتبر به اركان بودند، آن فيضى را كه به من عطا شده بود،

ديدند، دست رفاقت‏به من و برنابا دادند تا ما به سوى امتها رويم; چنان كه ايشان به سوى مختونان. (21)

پس پولس به سوى امتها و غيريهوديان مى‏رود و حواريون به فعاليت در ميان يهوديان مى‏پردازند. اما اين تقسيم نابرابر است; چرا كه يهوديان

اقليت‏بسيار كوچكى در امپراتورى روم بودند. بنابراين، دامنه فعاليت پولس بسيار بيشتر بوده است. اهميت اين مسئله در اين است كه پس از

گسترش مسيحيت و نفوذ آن در سراسر امپراتورى روم، اكثريت قاطع مسيحيان را غيريهوديان تشكيل مى‏دادند; و اين اكثريت از طريق روايت پولسى

‏با مسيحيت آشناشده بودند.

3. روايت پطرسى از مسيحيت، ريشه در يهوديت داشت، و اصول آن با دين يهود هماهنگ بود. بنابراين، اين روايت‏براى يهوديان

قابل فهم بود، اما براى غير يهوديان - كه با مبانى دينى يهود و متون مقدس آنان آشنايى نداشتند، و سنت و انديشه‏هاى دينى بسيار

متفاوتى داشتند - آسان نبود. اما روايت پولسى قرابت‏بسيار نزديكى با انديشه‏هاى آنان داشت. جان. بى. ناس مى‏گويد:

اما چون وى نزد امم غيريهودى به دعوت مبعوث بود، فكر مسيحيت، و بعثت و رجعت او به كلى نزد ايشان فكرى بيگانه بود.

از اين رو، پولس از راه ديگرى كه متناسب با فكر و انديشه آن اقوام بود، درآمد. (22)

ويل دورانت مى‏گويد:

پولس... الهياتى به وجود آورد كه در سخنان مسيح چيزى جز نكات مبهم از آن نمى‏توان يافت. هر انسانى كه از زن به دنيا بيايد،

وارث گناه آدم است، و از نفرين ابدى جز به وسيله مرگ پسر خدا، كه كفاره گناه است، نمى‏تواند نجات يابد. (23) چنين مفهومى

براى مشركان قابل قبولتر از يهوديان بود.... غيريهوديان انطاكيه و شهرهاى ديگر، كه هرگز مسيح را در حياتش نشناخته بودند،

نمى‏توانستند او را جز به شيوه خدايان منجى بپذيرند. (24)

نويسنده مسيحى ديگرى مى‏گويد:

پولس به جنبشهاى دينى زمانش به شدت اهتمام مى‏ورزيد و به يهوديت و آيين ميترا و ديانت آن زمان، كه اسكندريه آن را پذيرفته بود،

بسيار دانا بود. بنابراين، بسيارى از افكار و مصطلحات آنها را به مسيحيت منتقل كرد و به توسعه و رشد انديشه اصلى عيسى، كه انديشه

ملكوت آسمان بود، اهميتى نمى‏داد. وليكن به مردم تعليم مى‏داد كه عيسى فقط مسيح موعود و زعيم يهود، كه وعده داده شده است، نيست،

بلكه او پسر خداست كه به زمين نزول كرده است تا خودش را قربانى كند و به صليب رود تا كفاره گناه انسان شود. پس مرگ او قربانى‏اى

مثل قربانى شدن خدايان براى نجات بشر در اديان ابتدايى بود; و مسيحيت چيزهاى زيادى از اين دينها به عاريه گرفت. (25)

با توجه به آنچه گفته آمد، روشن مى‏شود كه زمينه تاثير و نفوذ رساله‏هاى پولس چه اندازه بوده است. رساله‏هاى پولس اولين نوشته‏هايى است كه

در كليساهاى مسيحى خوانده مى‏شده، و زمينه‏هاى پذيرش آنها هم زياد بوده است. بنابراين، اگر ديگر قسمتهاى عهد جديد در دوره سوم قرن اول،

يا پس از آن، كه اكثريت قاطع مسيحيان را غيريهوديان تشكيل مى‏دادند، نوشته شده باشند، ميزان تاثير انديشه‏هاى پولس را در آنها بايد بررسى كرد.

مسلما با مرور زمان روايت پطرسى مسيحيت ضعيف‏تر مى‏شده است، و روايت پولسى قويتر:

پولس حوارى را غالبا دومين مؤسس مسيحيت لقب داده‏اند و مسلما او در اين راه جهاد كرد و فرقه طرفداران اصول و شرايع موسوى را مغلوب

ساخت; به طورى كه آنها اهميت، موقع و مقام خود را بر اثر مساعى پولس از كف دادند، ولى اهميت او بيشتر از آن جهت است كه وى اصول

لاهوت و مبادى الوهى (تئولوژيك) خاصى به وجود آورد كه آثار روحانى مبادى عيسى را در ضمير و روح پيروان او ثابت و مستقر ساخت;

و همين اصول سبب شد كه نصرانيت عالمگير شود و در ممالك جهان انتشار يابد; و از اين جهت، بزرگترين خدمت را در تحول تمدن غربى،

پولس انجام داده است. (26)

رساله‏هاى پولس

در عهد جديد چهارده رساله وجود دارد كه يا به صورت قطعى و يا احتمالى به پولس نسبت داده مى‏شوند. اين مجموعه را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد:

1. رساله‏هايى كه در انتساب آنها به پولس ترديدى نيست، و علاوه بر اينكه كليسا آنها را به پولس نسبت مى‏دهد، دانشمندان كتاب مقدس در انتساب آنها

كمتر ترديد كرده‏اند. اين رساله‏ها هفت عددند: روميان، دو رساله به قرنتيان، غلاطيان، فيلپيان، اول تسالونيكيان، فليمون. (27)

2. رساله‏هايى كه در كتاب مقدس به پولس منسوب‏اند و كليسا عموما اين انتساب را تاييد كرده، اما دانشمندان كتاب مقدس آن را تاييد نمى‏كنند.

اين رساله‏ها شش عددند: افسسيان، كولسيان، دوم تسالونيكيان، دو رساله به تيموتائوس، تيطس. (28)

3. در عهد جديد يك رساله وجود دارد كه در انتساب آن به پولس در خود كليسا اختلاف است; و آن رساله به عبرانيان است. محتواى اين رساله

شباهتهايى با رساله‏هاى پولس دارد و در گذشته بسيارى از دانشمندان مسيحى آن را به پولس نسبت مى‏داده‏اند، اما امروزه كمتر آن را به پولس

نسبت مى‏دهند و يا انتساب آن را رد مى‏كنند. (29) كليساى ارتدكس اين رساله را به پولس نسبت مى‏دهد. (30)

برخى از اين رساله‏ها خطاب به افرادى خاص نوشته شده است، كه به آنها رساله‏هاى شبانى گفته‏مى‏شود، كه‏چهار عددند. بقيه‏رساله‏ها خطاب به

كليساهاى شهرهاى مختلف نگاشته شده‏اند.

رساله‏هاى پولس بين سالهاى 40 - 64 ميلادى نوشته شده‏اند، اما ترتيب زمان نگارش آنها در عهد جديد رعايت نشده است.

همچنين از آن جا كه پولس بيشتر در حال مسافرت بوده است، اين رساله‏ها را از شهرهاى مختلف فرستاده است.


اناجيل همنوا و كتاب اعمال رسولان

گفته شد كه نخستين نوشته‏هاى عهد جديد رساله‏هاى پولس هستند، كه قبل از سال 64 ميلادى نوشته شده‏اند. از سوى ديگر، اصلى‏ترين و مهمترين

بخشى كه در عهد جديد بيانگر روايت عيسى خدايى است، همان رساله‏هاى پولس‏اند. حال بايد ببينيم مهمترين بخشى كه به بيان روايت عيسى بشرى

مى‏پردازد، در چه زمانى و به دست چه كسانى نوشته شده است؟ اين بخش از سه انجيل متى، مرقس و لوقا تشكيل شده است. كتاب اعمال رسولان

به اين دليل به اين مجموعه ملحق شده كه اولا از نظر مسيح‏شناسى مانند سه انجيل همنواست; ثانيا از نظر مؤلف و تاريخ نگارش ارتباط نزديكى

با لوقا دارد، به گونه‏اى كه در اين بحث آنها را نمى‏توان از هم جدا كرد. در اين بخش نخست‏بايد روابط اين سه انجيل و مشتركات آنها را بيان كنيم،

و سپس به بحث درباره هر يك از آنها بپردازيم.

الف) مباحث مشترك اناجيل همنوا

1. زمان نگارش

امروزه بيشتر محققان بر آن‏اند كه هيچ يك از اناجيل همنوا قبل از سال 64 ميلادى نگاشته نشده است; هر چند قبلا گمان مى‏رفت كه اين اناجيل

قبل از اين زمان نوشته شده‏اند، و حتى گاهى زمان نگارش برخى از آنها را به قبل از سال 40 ميلادى برمى‏گردانيدند: (31)

«انجيل مرقس، كه در حدود سال 70 ميلادى نوشته شده، نخستين انجيل مكتوب عهد جديد است.» (32)

«انجيل نويسى در اواسط دهه 60 ميلادى آغاز گشت. در اين زمان، ابتدا انجيل مرقس... وپس از آن متى... و سپس لوقا... نوشته شدند.

نزديك به پايان قرن اول، انجيل يوحنا نوشته‏شد.» (33)

نويسنده‏اى مسيحى به نام دكتر كشيش فهيم عزيز، اقوال موجود درباره زمان نگارش نخستين انجيل (مرقس) را اين گونه دسته‏بندى مى‏كند:

1. پيروان سنت مصرى تاكيد مى‏كنند كه اين انجيل در اواسط دهه 40 ميلادى نگاشته شده‏است;

2. س. تورى مى‏گويد بين سالهاى 39 و 40 ميلادى نوشته شده است;

3. هارينگ مى‏گويد در دهه 50 ميلادى نوشته شده است;

4. اكثريت دانشمندان معتقدند كه بين سالهاى 64 تا 70 ميلادى نگاشته شده است. دليل آنها شهادت ايرنئوس (34) است كه مى‏گويد

مرقس انجيلش را بعد از مرگ پطرس و پولس نگاشت. مضافا اين كه امورى در خود اين انجيل وجود دارد كه گواه اين مدعاست. (35)

جان. بى. ناس مى‏گويد كه انجيل مرقس قبل از دو انجيل متى و لوقا موجود بود، و در حدود 65 تا 70 ميلادى نوشته شده است. (36)

2. منابع اناجيل همنوا

در ميان اين سه انجيل، قديمترين و كوتاهترين آنها انجيل مرقس است، و تقريبا تمام مطالبى كه در اين انجيل آمده، در دو انجيل ديگر تكرار شده است.

از سوى ديگر، مطالبى در دو انجيل متى و لوقا آمده كه در انجيل مرقس نيست. در هر كدام از دو انجيل متى و لوقا نيز مطالبى آمده كه در ديگرى

موجود نيست. اين مسئله، كه به «مشكل اناجيل همنوا» (37) معروف شده، بحثهاى بسيارى در پى داشته است. (38) براى حل اين مشكل،

به تدريج فرضيه‏هايى مطرح مى‏شده است; نخستين و قديمترين فرضيه اين است كه اين اناجيل از يك منبع شفاهى استفاده كرده‏اند.

درباره زندگى حضرت عيسى يك سنت‏شفاهى غيرقابل تغيير و جا افتاده وجود داشته است، كه اين سه انجيل مطالب مشترك خود را از آن گرفته‏اند. (39)

البته اين فرضيه تنها مى‏تواند براى مطالبى كه در هر سه انجيل تكرار شده، منبع پيدا كند. نيز مى‏تواند به «فرضيه مرقسى‏» (40) كمك كند;

اين فرضيه مى‏گويد انجيل مرقس براى دو انجيل متى و لوقا منبع بوده است. از اين رو، تقريبا تمام مطالب انجيل مرقس در دو انجيل ديگر تكرار

شده است. (41) چون اين سؤال پيش مى‏آيد كه منبع انجيل مرقس چه بوده است؟ بر اساس فرضيه اول مى‏توان گفت كه اين انجيل از منبع شفاهى

استفاده كرده است. البته يك سخن در اين جا اين‏است كه مرقس گفته‏هاى‏پطرس را نوشته‏است. اما مجموع اين دو فرضيه هم مشكل را كاملا حل نمى‏كنند،

چون درست است كه تمام مطالب انجيل مرقس در دو انجيل ديگر آمده، اما مطالبى‏در هر دو انجيل آمده كه در انجيل مرقس موجود نيست;

منبع اين مطالب چه بوده است؟

در اين باره فرضيه سومى مطرح شده است. دانشمندان كتاب مقدس براى مطالب مشترك بين متى و لوقا منبعى فرض كرده‏اند، و به ,Q كه

از كلمه آلمانى Quelle به معناى منبع گرفته شده، معروف است. (42) بنابراين، دو انجيل متى و لوقا از دو منبع مشترك استفاده كرده‏اند:

يكى انجيل مرقس و ديگرى منبع .Q اما باز هم مشكل حل نشده است، چون در هر يك از اين دو انجيل مطالبى وجود دارد كه در انجيل مرقس

و انجيل ديگر نيست، لذا دانشمندان مجبور شده‏اند دو منبع ديگر در نظر بگيرند: يكى منبع M و ديگرى منبع ,L كه به ترتيب، اشاره به مطالب

خاص هر يك از اناجيل متى و لوقا دارند. (43)

3. نويسندگان اناجيل همنوا

در بحث درباره هر يك از اناجيل همنوا درباره نويسندگان آنها هم بحث مى‏شود، اما يك نكته وجود دارد كه كلى است و خاص هيچ كدام از

اين سه انجيل نيست. اين سه انجيل سنتا به سه شخصيت قرن اول مسيحيت نسبت داده مى‏شوند. نام اين سه انجيل از همين اشخاص

گرفته شده است.

از اين سه، يكى متى است، كه گفته مى‏شود همان متاى حوارى است; ديگرى مرقس است، كه با يوحناى مرقس، شاگرد پطرس، تطبيق مى‏شود;

سومى لوقا است، كه گفته مى‏شود همان شاگرد خاص پولس است.

اما نكته اين جاست كه از هيچ جاى اين سه انجيل برنمى‏آيد كه نويسنده آنها كيست. تنها در عنوان كتاب نام اين افراد آمده است.

ولى حتى عنوان اين اناجيل، و همچنين انجيل يوحنا به گونه‏اى است كه انتساب به اين افراد را نشان نمى‏دهد. در بيشتر كتابهاى موجود،

كلمه انجيل به اسم اين افراد اضافه شده، و چنين مى‏نمايد كه همين افراد نويسندگانشان بوده‏اند، اما عهد جديد در اصل به زبان يونانى نوشته شده،

و اگر قسمتهايى از آن به غير زبان يونانى نوشته شده باشد، نسخه اصلى در دسترس نيست، و تنها نسخه يونانى موجود است. در زبان يونانى اين عنوان به گونه ديگرى است:

چهار انجيل سنتا به متى، مرقس، لوقا و يوحنا نسبت داده مى‏شوند، ولى عنوان اصلى اناجيل نامعلوم است. نام بيشتر كتابهاى يونانى صريحا

به نويسنده آنها اضافه مى‏شود; مثلا مى‏گويند: ايلياد هومر و جمهورى افلاطون. اين در حالى است كه براى انجيلها حرف اضافه Kata

(در زبان يونانى به معناى به روايت متى و...) به كار مى‏برند، و گويا بدين شيوه از نسبت دادن آن كتابها به نويسندگان سنتى آنها مى‏پرهيزند. (44)

به همين دليل است كه در بسيارى از متون و دايرة‏المعارفهاى انگليسى عنوان اناجيل را اين گونه قرار مى‏دهند:

.The Gospel According to Matthew Mark, ... (45) و در زبان عربى اين عنوان به اين صورت به كار رفته است:

«الانجيل بحسب متى، مرقس و....» (46) شايد بهترين برگردان فارسى اين عنوان «انجيل به روايت متى، مرقس و...» باشد.



ب) مباحث ويژه هر يك از اناجيل همنوا

گفته شد كه انجيل مرقس قديمترين انجيل است، و ترتيب عهد جديد موجود مطابق تاريخ نگارش نيست. ما با ترتيب تاريخ نگارش به اين بحث مى‏پردازيم.

1. انجيل به روايت مرقس

عموما اين انجيل را به يوحناى مرقس، دوست و همدم پطرس، كه گاهى همسفر پولس نيز بوده است، نسبت مى‏دهند. البته از خود انجيل چنين چيزى

ثابت نمى‏شود، و حتى برخى احتمال مى‏دهند كه فرد ديگرى به همين نام اين انجيل را نوشته باشد. (47) اگر نويسنده همان يوحناى مرقس باشد،

نام او در عهد جديد آمده، و نام مادرش مريم است. در كتاب اعمال رسولان چنين آمده است كه وقتى پطرس دستگير شد و يك شب را در زندان

سپرى كرد، حواريون در خانه مريم، مادر يوحناى مرقس، براى دعا تجمع كردند. وقتى پطرس آزاد شد، مستقيما به خانه او آمد. (48) او بعدا

همراه پسر عموى خود، برنابا، كه همراه پولس بود، در سفرهاى تبليغى شركت مى‏كند، (49) اما در اثناى سفر به دليل نامعلومى از آن دو جدا

مى‏شود و به اورشليم باز مى‏گردد. (50) بعدها برنابا از پولس مى‏خواهد كه مرقس را نيز همراه خود ببرد، ولى پولس به اين دليل كه بار اول

آنها را ترك كرده بود، اين امر را نمى‏پذيرد. از اين‏رو، نزاعى سخت‏بين آنان درگرفت، و كار به جايى رسيد كه برنابا از پولس جدا شد، و همراه

با مرقس مسير ديگرى را در پيش گرفت. (51) از رساله اول پطرس برمى‏آيد كه مرقس همراه پطرس در روم بوده و از نزديكان او بوده است:

«پسر من، مرقس، به شما سلام مى‏رساند.» (52)

منشا انجيل مرقس

يوسبيوس (حدود 260 - 440)، اسقف قيصريه، از قول پاپياس كه بين سالهاى 110 تا 130 ميلادى اسقف شهر هيراپوليس در آسياى صغير

بوده است، (53) درباره منشا انجيل مرقس چنين نقل مى‏كند:

«يوحنا كه شيخ كليسا بود نيز چنين گفته است: مرقس مترجم پطرس بود و هرچه ثبت كرد با دقت‏بسيار زياد ثبت نمود. مع هذا، مطالب وى

با همان ترتيبى نبود كه خداوند ما سخن گفت‏يا انجام داد، زيرا وى كلام خداوند ما را نشنيد و شاگرد او نبود، بلكه همان‏طورى كه قبلا گفته شد،

وى همسفر پطرس بود، و پطرس به او تعاليم لازم را داد، ولى فرمايشات خداوند را به ترتيب تاريخى براى او نقل نكرد. بنابراين، مرقس در

هيچ قسمتى اشتباه نكرده، بلكه مطالب را ثبت نموده است، زيرا او در يك قسمت دقت كامل داشته است، و آن اين‏كه آنچه شنيده است‏به درستى

ثبت كند و هيچ مطلب نادرست ننويسد.» (54)

يوسبيوس در قرن چهارم مى‏زيسته، و او از پاپياس نقل مى‏كند، و منبع نقل اين دو در دست نيست، لذا برخى احتمال داده‏اند كه مرقس خودش

مواد انجيل را جمع‏آورى كرده باشد. (55) اگر اين‏گونه باشد، ممكن است‏باز به همان منبع شفاهى، كه قبلا ذكر شد، باز گرديم.

زمان و مكان نگارش انجيل مرقس

گفته شد كه اكثريت دانشمندان اين انجيل را قديمترين انجيل مى‏دانند، و به همين مناسبت اختلافاتى كه درباره زمان نگارش اين انجيل وجود دارد

بيان شد، و گفته شد كه اكثر محققان برآن‏اند كه اين انجيل بين سالهاى 65 - 70 ميلادى نوشته شده است.

درباره مكان نوشته شدن اين كتاب نيز اختلاف است. برخى محل نگارش آن را مصر، و برخى انطاكيه دانسته‏اند، ولى اكثر دانشمندان معتقدند

اين انجيل در روم نوشته شده است. (56)

2. انجيل به روايت متى

اعتقاد بر اين بوده است كه اين انجيل، كه مفصل‏ترين اناجيل است و در ابتداى مجموعه عهد جديد قرار گرفته، قديمترين اناجيل است،

و به دست متاى حوارى، نوشته شده است. همچنين بر اين باور بوده‏اند كه اين انجيل در اصل به زبان عبرى نوشته شده، و بعد به يونانى

ترجمه شده است; هرچند اصل عبرى آن موجود نيست. (57) اما با آغاز نقادى عصر جديد، همه اين عقايد زير سؤال رفته است.

تاريخ نگارش انجيل متى

برخى تاريخ نگارش اين انجيل را به اوايل دهه 40 برگردانيده‏اند، (58) اما از خود انجيل برمى‏آيد كه زمان نگارش آن بايد بسيار

ديرتر از اين تاريخ باشد. در اين انجيل آمده است كه هنگامى كه‏يهوداى اسخريوطى عيسى را تسليم كرد، از سران يهود سى‏پاره نقره

دريافت كرد. اما يهودا به زودى پشيمان شد و پاره‏هاى نقره را در معبد انداخت. رؤساى كهنه اين نقره‏ها را برداشتند وبا آن مزرعه‏اى

براى مقبره غريبان خريدند. چون نقره به منزله خونبها بوده است، نام اين مزرعه را «حقل الدم‏» گذاشتند. سپس مى‏گويد:

«از آن جهت، اين مزرعه تا امروز به حقل الدم مشهور است.» (59)

فراموش شدن نام يك محل زمانى نسبتا طولانى را مى‏طلبد، لذا تاكيد بر روى كلمه «تاامروز»، نشان مى‏دهد كه تاريخ نگارش اين انجيل

حداقل چند دهه پس از ماجراى صليب بوده است.

از سوى ديگر، امروزه تقريبا مسلم است كه انجيل متى پس از انجيل مرقس نوشته شده. به اين دليل كه تمام مطالب مرقس در اين انجيل

آمده است. بنابراين، متى از مرقس استفاده كرده است. چنان كه گفتيم، امروزه اكثريت دانشمندان بر اين باورند كه انجيل مرقس بين‏

سالهاى 65 - 70 ميلادى نوشته شده است. پس تاريخ نگارش انجيل متى نمى‏تواند قبل از اين تاريخ باشد.

نويسنده مسيحى، دكتر كشيش فهيم عزيز، پس از نقل اقوالى درباره تاريخ نگارش اين انجيل مى‏گويد:

پس ممكن است مانند اكثريت دانشمندان قائل شويم كه اين انجيل بعد از سال 70 ميلادى، و چه‏بسا بين سالهاى 75 - 80 ميلادى، نوشته شده است. (60)

برخى ديگر، تاريخ نگارش را اندكى پس از سال 70 ميلادى و تخريب اورشليم مى‏دانند. (61) همچنين برخى سال 90 ميلادى را

محتمل مى‏دانند. (62) با اين حال، گروهى با استناد به اين‏كه اين انجيل سقوط شهر اورشليم در سال 70 ميلادى را پيشگويى كرده، (63)

ولى اشاره‏اى به وقوع اين پيشگويى‏نكرده، احتمال‏قويتر را اين‏مى‏دانند كه‏اندكى قبل از سال‏70ميلادى‏نگاشته شده باشد. (64)

نويسنده انجيل متى

به گفته اناجيل، حضرت عيسى فردى را كه براى روميان ماليات مى‏گرفت دعوت مى‏كند، و او مى‏پذيرد. (65) نام اين فرد در

انجيل متى، متى است، و در دو انجيل ديگر «لاوى‏». از سوى ديگر، نام متاى باجگير در عهد جديد در فهرست‏حواريون قرار دارد. (66)

كليسا از اوايل قرن دوم تا آغاز مطالعات نقادانه جديد، معتقد بوده است همين متاى باجگير، كه نام ديگرش لاوى، و از حواريون بوده است،

انجيل منسوب به متى را نگاشته است. (67)

اين امر به دو دليل بوده است: يكى اين‏كه عنوان اين كتاب (انجيل به روايت متى) انتساب به او را مى‏رساند. البته در خود متن هيچ دليلى

بر اين انتساب وجود ندارد، اما از اوايل قرن دوم اين عنوان بوده است; (68) دليل دوم شهادت پاپياس است. يوسبيوس در اوايل قرن چهارم

از پاپياس در اوايل قرن دوم نقل مى‏كند كه متى انجيل خود را به زبان عبرى نگاشت، و هر كس به اندازه توان خود اين انجيل را ترجمه كرد. (69)

با اين حال، محققان جديد اين دو دليل را كافى ندانسته، و انتساب اين انجيل را به متاى حوارى مورد ترديد قرار داده، بلكه رد كرده‏اند.

آنها مى‏گويند گفته پاپياس بر انجيل موجود منطبق نمى‏شود، چون او مى‏گويد متى انجيلش را به زبان عبرى نگاشت; در حالى كه لغت‏شناسان

مى‏گويند اين انجيل موجود بايد در اصل به زبان يونانى نوشته شده باشد. (70)

نكته ديگر اين است كه متاى حوارى خود شاهد حوادث زندگى حضرت عيسى بوده است; در حالى كه انجيل موجود مطالب انجيل مرقس را،

كه خود از حواريون نبوده، به‏طور كامل نقل كرده است; و اين نمى‏تواند قابل قبول باشد. (71) علاوه بر اين، زبان مادرى متاى حوارى

آرامى بوده است; در حالى كه انجيل مرقس به زبان يونانى نوشته شده و متى نمى‏توانسته از آن استفاده كند
. (72)

با توجه به آنچه گفته شد، بسيارى بر اين باورند كه انجيل موجود را فرد ديگرى كه ناشناخته است و شايد نام او متى بوده، نوشته است. (73)

دست‏كم در اين‏كه بتوان اين انجيل را به متاى حوارى نسبت داد ترديد وجود دارد. (74) البته هنوز هم برخى اين انجيل را به صورت

قطعى به متاى حوارى نسبت مى‏دهند، و مى‏گويند: از آن‏جا كه متى در ميان حواريون چندان مهم نبوده، انگيزه‏اى وجود نداشته كه كسى

انجيل بنويسد و به او نسبت دهد. (75) ولى اين دليل چندان محكم به نظر نمى‏رسد، چون اولا اشتباه در استناد حتما نبايد عمدى باشد;

ثانيا انتساب به افراد ناشناخته‏تر زودتر پذيرفته مى‏شود.

مكان نگارش انجيل متى و زبان اصلى آن

برخى مى‏گويند اين انجيل براى اهالى فلسطين نگاشته شده است، (76) ولى بيشتر مكان نگارش اين انجيل را انطاكيه و براى اهالى آن ديار

مى‏دانند. (77) با توجه به مطالبى كه در انجيل آمده، گفته مى‏شود كه مخاطب اين انجيل مسيحيان يهودى الاصل بوده‏اند. (78)

در گذشته عقيده بر اين بود كه اين انجيل در اصل به زبان عبرى نگاشته شده، و بعدا به زبان يونانى ترجمه شده است. (79)

دليل اصلى اين اعتقاد همان شهادت پاپياس است، كه نقل شد. اما، همانطور كه گذشت، لغت‏شناسان مى‏گويند كتاب موجود بايد

در اصل به زبان يونانى نگاشته شده باشد.

3. انجيل به روايت لوقا و كتاب اعمال رسولان

قبل از ورود به بحث درباره مؤلف و تاريخ نگارش اين دو كتاب، بايد بيان كنيم كه چه ارتباطى بين اين دو كتاب وجود دارد كه باعث‏شده

تحت‏يك عنوان به بحث درباره آنها بپردازيم. بدين منظور، دو نكته را يادآور مى‏شويم:

1. ابتداى اين دو كتاب به‏گونه‏اى است كه ظن بسيار قوى ايجاد مى‏كند كه نويسنده‏شان بايد يك نفر باشد. در ابتداى انجيل لوقا چنين آمده است:

از آن جهت كه بسيارى دست‏خود را دراز كردند به سوى تاليف حكايت آن امورى كه نزد ما به اتمام رسيد; چنان كه آنانى كه از ابتدا نظارگان

و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند. من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من‏البدايه به تدقيق در پى رفته به تو بنويسم اى تيوفلس عزيز! (80)

كتاب اعمال رسولان اين‏گونه آغاز مى‏شود:

صحيفه اول را انشا نمودم اين تيوفلس! درباره همه امورى كه عيسى به عمل نمودن و تعليم دادن آنها شروع كرد. تا آن روزى كه رسولان

برگزيده خود را به روح القدس حكم كرده، بالا برده شد، كه بديشان نيز بعد از زحمت كشيدن خود خويشتن را زنده ظاهر كرد، به دليلهاى بسيار

كه در مدت چهل روز برايشان ظاهر مى‏شد.... (81)

از اين دو فقره برمى‏آيد كه اين دو كتاب براى يك فرد، يعنى تيوفلس، نوشته شده است. نويسنده در فقره دوم مى‏گويد تا پايان زندگى عيسى

قبلا به تو نوشتم. اين دقيقا همان انجيل سوم است، و در نوشته دوم به زندگى و فعاليتهاى رسولان مى‏پردازد. بنابراين، ظاهر اين دو فقره نشان مى‏ده

د كه نويسنده اين دو كتاب يكى است. همسويى الهيات و سبك نگارش و ادبيات اين دو كتاب نيز مؤيد اين مطلب است. (82) دانشمندان جديد

هم يكى بودن مؤلف اين دو كتاب را تقريبا يقينى انگاشته‏اند، و از اين نظر، با سنت هماهنگ هستند. (83)

2. در انجيل منسوب به لوقا هيچ اشاره‏اى به نويسنده آن نشده است، اما كتاب اعمال رسولان سرنخهايى درباره نويسنده‏اش به دست مى‏دهد.

در اين كتاب، كه قسمت عمده‏اش به مسافرتهاى تبليغى پولس اختصاص دارد، گاهى نويسنده ماجراهاى پولس را با ضمير سوم شخص

دنبال مى‏كند و گاهى با ضمير اول شخص جمع. اين امر نشان مى‏دهد كه نويسنده كتاب در برخى از سفرها همراه پولس بوده است.

از سوى ديگر، پولس در رساله‏هايش گهگاه از همراهانش نام مى‏برد. حال آيا از مقايسه نامهايى كه در جاهاى مختلف اين رساله‏ها آمده،

و جاهايى از كتاب اعمال رسولان كه در آنها ضمير اول شخص به كار رفته است، مى‏توان نويسنده كتاب اعمال، و درنتيجه انجيل سوم را مشخص كرد؟

نويسنده انجيل سوم و كتاب اعمال رسولان

ابتداى انجيل سوم، اطلاعاتى درباره نويسنده اين كتاب به ما مى‏دهد. خود نويسنده مى‏گويد مطالب من بر اساس گفته‏هاى شاهدان عينى است،

و «آنان كه از اول نظارگان و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند.» بنابراين، نويسنده از حواريون نبوده است. نويسنده مى‏گويد درباره همه

اين امور تحقيق مى‏كنم و با دقت و ترتيب مى‏نويسم. پس نويسنده فردى تحصيل‏كرده بوده است. همچنين از سبك نگارش و ادبيات اين دو كتاب

به دست مى‏آيد كه او انسانى آشنا با زبان و فرهنگ يونانى بوده است. (84)

سنتا اين انجيل را به لوقا، يار و همراه پولس، نسبت مى‏دهند. اين امر ريشه در شهادت ايرنئوس در پايان قرن دوم دارد.

او در كتاب Against Heresies مى‏گويد انجيل سوم را لوقا، آن‏گونه كه پولس تبليغ مى‏كرد، نوشت. (85)

در عهد جديد سه يا چهاربار از لوقا نام برده شده است، و همه اين موارد در رساله‏هاى پولس واقع شده‏اند.

«و لوقاى طبيعت، حبيب و ديماس به شما سلام مى‏رسانند»; (86) «لوقا تنها با من است‏»; (87)

«... و لوقا، همكاران من، تو را سلام مى‏رسانند.» (88) مورد چهارم، كه در انطباق آن بر لوقا ترديد است، اين گونه است:

«...ولوسيوس (Lusius) و...، كه خويشان من‏اند، به شما سلام مى‏رسانند.» (89) علت ترديد اين است كه معادل لاتين لوقا

، Luke است، كه برگردان اسم يونانى Loukas است. احتمالا واژه‏هاى Loukios و Lusius تغيير شكلهاى همين كلمه باشند.

چون همين تعبير اخير در اين آيه آمده، احتمال داده شده كه همان «لوقا» مقصود باشد. (90) البته در ترجمه معروف فارسى به «لوقا» برگردان شده است.

از اين موارد برمى‏آيد كه لوقا نزديكترين دوست پولس بوده است. او احتمالا در انطاكيه و بر اثر تبليغ پولس ايمان آورد و دوست و همراه

وى گرديد. (91) دانشمندان از تطبيق مواردى كه پولس از لوقا نام برده با مواردى كه در كتاب اعمال رسولان ضمير اول شخص به

كار رفته، و نيز با استفاده از خصوصياتى كه از ابتداى اين دو كتاب و شيوه نگارش آنها به دست مى‏آيد، حدس قوى مى‏زنند كه نگارنده

كتاب همان «لوقا» باشد. (92)

تعداد زيادى از دانشمندان جديد هم اين استناد را پذيرفته‏اند و اين شواهد را كافى دانسته‏اند، اما برخى ديگر يك اشكال جدى را مطرح كرده‏اند:

اگر لوقا شاگرد خاص پولس است و همه جا همراه پولس بوده و حتى به گفته ايرنئوس انجيل او همان چيزهايى است كه پولس تبليغ مى‏كرده است،

پس چرا الهيات اين دو كتاب با الهيات پولسى تباين كلى دارد؟ (93) الهيات پولسى عيسى خدايى است; در حالى كه الهيات اين دو كتاب عيسى بشرى است.

بنابراين، براى نويسنده اين دو كتاب شواهد بيشترى نسبت‏به دو انجيل قبل وجود دارد، ولى خالى از اشكال و ترديد نيست.

زمان و مكان نگارش انجيل لوقا و كتاب اعمال رسولان

درباره زمان نگارش اين دو كتاب، آغاز خود آنها دو نكته را آشكار مى‏كند: يكى اين‏كه كتاب اعمال رسولان حتما بعد از انجيل لوقا نوشته

شده است، چون نويسنده در ابتداى آن به نوشته اول خود، يعنى انجيل سوم، اشاره مى‏كند: «صحيفه اول را انشا نمودم اى تيوفلس!» (94)

نكته ديگر اين است كه در ابتداى انجيل لوقا آمده است كه «از آن جهت كه بسيارى دست‏خود را دراز كردند به سوى تاليف حكايت آن امورى

كه نزد ما به اتمام رسيد... من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را... به تو بنويسم‏اى تيوفلس!» بنابراين، او در زمانى انجيل خود را مى‏نوشته

كه قبل از او عده زيادى دست‏به چنين كارى زده بوده‏اند. و گفته شد كه امروزه غالب محققان معتقدند انجيل‏نويسى در اواسط دهه 60 ميلادى آغاز گشت.

پس تاريخ نگارش اين انجيل نمى‏تواند قبل از سال 70 ميلادى باشد.

از سوى ديگر، در بحث اناجيل همنوا گفته شد كه چون همه مطالب انجيل مرقس در اين انجيل تكرار شده، پس انجيل مرقس منبعى براى

انجيل لوقا بوده است; و در بحث انجيل مرقس گذشت كه غالب محققان تاريخ نگارش اين انجيل را بين سالهاى 65-70 ميلادى مى‏دانند.

پس انجيل لوقا بايد بعد از سال 70 ميلادى نگاشته شده باشد.

برخى از محققان مى‏گويند از بين سه انجيل همنوا، انجيل لوقا از نظر تاريخ نگارش آخرين است. (95) برخى ديگر بر اين عقيده‏اند كه

انجيل لوقا تنها از انجيل متى استفاده كرده است. (96)

همه اين شواهد نشان دهنده آن است كه اين انجيل نمى‏تواند قبل از انجيل متى نوشته شده باشد. قبلا نيز گفته شد كه برخى تاريخ نگارش انجيل متى

را تا حدود سال 90 ميلادى احتمال مى‏دهند، ولى غالبا اندكى قبل يا بعد از سال 70 ميلادى را قويتر مى‏دانند.

بنابراين، تاريخ نگارش دو كتاب انجيل لوقا و اعمال رسولان در زمانى بين سالهاى 70-90 است، كه 80 تا 85 معمولتر است. (97)

البته برخى تاريخ نگارش اين انجيل را تا حدود 100 ميلادى هم احتمال داده‏اند. (98) با اين همه، برخى قبل از سال 64 ميلادى را محتمل مى‏دانند،

و دليل آنها اين است كه كتاب اعمال رسولان، كه بيشتر به سفرها و فعاليتهاى پولس مى‏پردازد، ماجراى پولس را به پايان نبرده، و در حدود

سال 62 ميلادى ختم كرده است. بنابراين، كتاب اعمال نمى‏تواند خيلى ديرتر از اين تاريخ نوشته شده باشد، و انجيل لوقا هم قبل از اعمال

نوشته شده است. پس تاريخ نگارش آن جلوتر از اين تاريخ است. (99)

علت ناتمام ماندن ماجراى پولس در كتاب اعمال رسولان معلوم نيست. البته اين نمى‏تواند دليل محكمى براى نشان دادن تاريخ نگارش

اين كتاب باشد و با ادله فراوان محققان مقابله كند.

از خود اين دو كتاب چيزى درباره مكان نگارش آنها به دست نمى‏آيد. در اين باره شهرهاى زيادى نام برده شده است كه هيچ‏كدام دليل قطعى ندارند. (100)
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

Re: عهد جديد- تاريخ نگارش و نويسندگان

پست توسط MAHDIYAR »

نوشته‏هاى منسوب به يوحنا

بررسى مؤلف يا مؤلفان و نيز تاريخ نگارش نوشته‏هاى منسوب به يوحنا از اين جهت اهميت دارد كه غير از رساله‏هاى پولس، تنها نوشته‏هايى

در عهد جديد هستند كه الهيات و مسيح‏شناسى عيسى‏خدايى را ترويج مى‏كنند. بنابراين، نوشته‏هاى عيسى‏خدايى عهد جديد به دو نفر منسوب‏اند:

پولس و يوحنا.

حال اين سؤال پيش مى‏آيد كه آيا اين دو دسته نوشته دو منشا جدا داشته‏اند يا اين‏كه يكى از آنها تحت‏تاثير ديگرى بوده است؟

در عهد جديد، انجيل چهارم، سه رساله و كتاب مكاشفه به يوحنا منسوب‏اند، كه اينك به بررسى آنها مى‏پردازيم.

الف) انجيل به روايت‏يوحنا

انجيل چهارم با سه انجيل ديگر بسيار متفاوت است. علاوه بر اين كه تنها انجيلى است كه الهيات عيسى‏خدايى را ترويج مى‏كند،

از نظر سبك نگارش و تركيب و مطالب با اناجيل ديگر بسيار متفاوت است. در اين انجيل مثل وجود ندارد; در حالى كه به گفته

سه انجيل ديگر، حضرت عيسى بسيارى از مطالب را در قالب مثل بيان مى‏كرده است. تعداد اندكى معجزه، يعنى هفت عدد،

در آن نقل شده، كه پنج عدد آنها در اناجيل ديگر موجود نيست. نيز سخنان و مراودات حضرت عيسى در اين انجيل با سه انجيل

ديگر متفاوت است. (101) از اين‏رو، تحقيق درباره وثاقت اين انجيل از نظر نويسنده، منبعى كه از آن استفاده كرده، و تاريخ نگارش

آن، اهميت ويژه‏اى يافته است.

تاريخ نگارش انجيل يوحنا

چه در سنت مسيحى و چه در ميان محققان امروزى، كمتر كسى در اين مطلب شك كرده است كه در ميان چهار انجيل موجود در

مجموعه عهد جديد، انجيل يوحنا از نظر تاريخى آخرين است. (102) اما اين كه اين انجيل در چه زمانى نوشته شده، بيش از

سه انجيل ديگر مورد اختلاف واقع شده است; به‏گونه‏اى كه از قبل از سال 70 ميلادى تا نيمه دوم قرن دوم احتمال داده شده است;

اما اكثريت دانشمندان نه قدمت‏سال 70 ميلادى را قبول دارند و نه تاخر آن را تا نيمه دوم قرن دوم. (103)

هرچه از نيمه دوم قرن دوم به عقب برگرديم، تعداد قائلان به آن تاريخ بيشتر مى‏شود; مثلا تعداد قابل توجهى معتقدند كه

در نيمه اول قرن دوم نگاشته شده است. (104) همچنين هرچه از سال 70 ميلادى به جلو بياييم، باز تعداد قائلان به آن

افزايش مى‏يابد; (105) و ظاهرا اين دو در حدود پايان قرن اول به هم مى‏رسند. بنابراين، قويترين قول اين است كه اين كتاب

در حدود پايان قرن اول نگاشته شده است، (106) و شايد بهترين فاصله زمانى نگارش اين كتاب بين سالهاى 90 تا 115 ميلادى باشد. (107)

سنت مسيحى هم به همين تاريخ، يعنى پايان قرن اول، مايل بوده است. (108) بنابراين، آنچه توماس ميشل درباره نظر دانشمندان

مسيحى درباره تاريخ نگارش اين انجيل گفته است، صحيح به نظر نمى‏رسد:

اما دانشمندان در مورد تاريخ نگارش آن [انجيل يوحنا] اختلاف دارند، و سالهايى كه حدس زده شده، از 65 تا 90 را شامل مى‏شود،

كه البته تاريخ اول (يعنى سال 65) را ترجيح داده‏اند. (109)

چنان كه گفته شد، كسانى كه تاريخ نگارش اين انجيل را به قبل از سال 70 ميلادى برگردانيده‏اند، بسيار نادرند.

نويسنده انجيل يوحنا

چه كسى انجيل يوحنا را نوشته است؟ نويسنده‏اى مسيحى به نام كشيش دكتر فهيم عزيز، به اين سؤال چنين پاسخ مى‏دهد:

اين سؤال مشكل است، و جواب به آن بررسى و تحقيق گسترده‏اى را مى‏طلبد، و غالبا به اين عبارت ختم مى‏شود كه غير از خداى يگانه هيچ‏كس

نمى‏داند چه كسى اين انجيل را نوشته است. (110)

از پايان قرن دوم ميلادى به بعد، اعتقاد غالب در كليساى مسيحى اين بوده است كه اين انجيل به دست‏يوحنا، پسر زبدى، كه يكى از حواريون بوده،

نوشته شده است; (111) تا اين‏كه اين اعتقاد در قرن نوزدهم زير سؤال رفته است. (112)

يوحنا، پسر زبدى، از حواريون است، و نام او همه جاى عهد جديد همراه نام حواريون آمده است. او از اولين كسانى است كه به حضرت

عيسى ايمان آورده است. او با برادرش يعقوب، همراه پدرشان زبدى، مشغول تعمير تور ماهيگيرى خود بودند كه حضرت عيسى آن دو برادر

را دعوت كرد و آنها در پى آن حضرت رفتند. (113) پس از اين او از حواريون مى‏گردد. اعتقاد كليسابر اين‏بوده است كه‏يوحناى حوارى

مدت‏طولانى‏زيست و در اواخر عمر در افسس در آسياى صغير مى‏زيسته و نزديك به پايان عمرش انجيل چهارم را در اين شهر نوشته است. (114)

براى اثبات اين قول عمدتا دو شاهد اقامه شده است:

يكى از درون خود كتاب و ديگر از خارج آن و شهادت ديگران. از برخى قسمتهاى اين كتاب حدس زده مى‏شود كه اين انجيل بايد به دست‏يكى

از همراهان حضرت عيسى نوشته شده باشد. اما عمده اين موارد حدسى است. تنها باب آخر انجيل يوحنا علايمى درباره نويسنده به دست مى‏دهد

كه بسيار مفيدند. در اين باب از شاگردى سخن رفته است كه عيسى به او محبت مى‏نمود. (115)

در همين باب مى‏گويد: همين شاگرد محبوب بود كه هنگام شام آخر بر سينه حضرت عيسى تكيه زده بود. (116) در پايان هم مى‏گويد:

«و اين شاگردى است كه به اين چيزها شهادت داد و اينها را نوشت.» (117)

با بررسى خود انجيل يوحنا و اناجيل ديگر به دست آورده‏اند كه اين شاگرد محبوب - كه احتمالا بسيار جوان يا حتى كودك بوده است كه در

هنگام شام آخر به سينه حضرت عيسى تكيه داده- همان يوحنا پسر زبدى بوده است. اما مشكل اين است كه بسيارى معتقدند باب آخر بعدا و

به دست‏شخص ديگرى نوشته شده است; (118) و اگر اين باب حذف شود، از درون خود كتاب نمى‏توان شاهد محكمى براى تعيين نويسنده آن پيدا كرد.

دليل ديگر شهادتى است كه ايرنئوس در حدود سال 180 ميلادى از پليكارپ -كه اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مى‏زيسته و

شاگرد يوحناى حوارى بوده است- نقل مى‏كند; و آن شهادت اين است كه يوحناى حوارى نويسنده انجيل سوم است. (119)

دانشمندان اين دليل را هم رد مى‏كنند و مى‏گويند به شهادت ايرنئوس نمى‏توان اعتماد كرد، چون قبل از او و در اواسط قرن دوم ژوستين

شهيد از يوحناى رسول سخن مى‏گويد و درباره او مطالبى مى‏نويسد، اما هيچ ذكرى از انجيل او نمى‏كند; در حالى كه كتاب مكاشفه را

به او نسبت مى‏دهد. پس نويسنده انجيل چهارم فردى غير از يوحناى رسول است. (120)

يوسبيوس كه در اوايل قرن چهارم مى‏زيسته، از پاپياس -كه در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم مى‏زيسته- نقل مى‏كند كه در اين زمان

يوحناى ديگر كه به «پير» معروف بوده، در افسس زندگى مى‏كرده است. عده‏اى از محققان جديد مى‏گويند كه در واقع يك يوحنا در افسس

مى‏زيسته، كه همين يوحناى پير بوده، و او انجيل چهارم را نوشته است، و بعدا با يوحناى رسول مشتبه شده است. (121)

دليل ديگرى كه براى رد انتساب اين انجيل به يوحناى حوارى آورده مى‏شود، اين است كه اگر يوحناى حوارى نويسنده اين انجيل است،

پس چرا اين اندازه با سه انجيل ديگر متفاوت است؟ آيا مى‏توان گفت كه دو نفر كه شاهد يك ماجرا بوده‏اند و معتبر هم هستند، اين اندازه متفاوت نقل مى‏كنند؟ (122)

دليل ديگر اين است كه انجيل چهارم پر از مضامين فلسفى و يونانى است; و به گفته كتاب اعمال رسولان (4:13)، يوحنا فردى عامى

و بى‏سواد بوده است. بنابراين، او نمى‏تواند نويسنده اين انجيل باشد. (123)

اين ادله باعث‏شده است كه اكثر مفسران كتاب مقدس نسبت اين انجيل را به يوحنا نپذيرند. (124)

بنابراين، بهتر است مانند فهيم عزيز بگوييم تنها خدا مى‏داند چه كسى انجيل چهارم را نوشته است.

منشا انجيل يوحنا

از آنچه گذشت، معلوم گرديد كه انجيل چهارم به دست فردى نامشخص، در حدود پايان قرن اول، نگاشته شده است. بنابراين، به احتمال قوى

اناجيل ديگر، كه احتمالا چند دهه زودتر نوشته شده‏اند، در اختيار نويسنده بوده است. از اين گذشته، حتما رساله‏هاى پولس، كه از نيم قرن جلوتر

در كليساها خوانده مى‏شده‏اند، در اختيار او بوده‏اند. (125)

اما اين كتاب با ديگر اناجيل و حتى رساله‏هاى پولس متفاوت است، چون عناصر بسيارى از فلسفه يونان در آن مشهود است.

از اين‏رو، ويل دورانت مى‏گويد: «انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است.» نيز مى‏گويد: «با در نظر داشتن همه آنچه گفته شد، اگر

يك‏بار ديگر مقدمه انجيل چهارم را بخوانيم و به جاى واژه «كلمه‏»، كه ترجمه لوگوس يونانى است، خود لوگوس را بگذاريم، فورا درمى‏يابيم

كه نويسنده به فيلسوفان پيوسته است.» (126)

با اين حال، اين انجيل با رساله‏هاى پولس، از جهت الهيات و مسيح‏شناسى، درست مانند هم هستند، و هر دو از مسيح‏شناسى عيسى‏خدايى پيروى

مى‏كنند. بنابراين، با توجه به اين‏كه مسيح‏شناسى عيسى‏خدايى به پولس منسوب است و رساله‏هاى پولس حدود نيم‏قرن پيشتر نوشته شده‏اند،

طبيعى است كه مانند بسيارى ديگر بگوييم نويسنده انجيل چهارم، الهيات و مسيح‏شناسى پولسى را گرفته است، ولى آن را در قالب خاصى

ريخته است. همان‏طور كه فيلون اسكندرانى يهوديت را به‏گونه‏اى بيان مى‏كرد كه براى يونانيان قابل فهم باشد، نويسنده انجيل چهارم نيز

مسيحيت را طورى بيان مى‏كند كه براى يونانيان قابل فهم باشد. (127) بنابراين، او اصطلاحات و قالبها را از فلسفه يونان مى‏گيرد

و الهيات پولسى را در آن مى‏ريزد.

ب) رساله‏هاى يوحنا

در عهد جديد سه رساله به يوحنا منسوب است:

رساله نخست‏خطاب به فردى خاص نيست و عمومى است. رساله دوم خطاب به خاتون برگزيده و فرزندانش است، كه گاهى گفته مى‏شود

مقصود از خاتون برگزيده، همان كليساست. (128) رساله سوم به فردى به نام «غايس‏» نوشته شده، كه شبان يا پيشواى كليسا بوده است. (129)

رساله دوم و سوم بسيار كوتاه هستند و بيشتر به مسائل روزمره كليسا پرداخته‏اند، اما رساله اول نسبتا طولانى است و بيشتر مسائل عقيدتى را دربرمى‏گيرد.

اين رساله از نظر محتوا همان مطالب انجيل چهارم را دنبال مى‏كند، و هر دو يك الهيات را ترويج مى‏كنند. (130)

اعتقاد كليساى مسيحى بر اين بوده است كه اين سه رساله را همان نويسنده انجيل چهارم، يعنى يوحنا پسر زبدى، نوشته است. (131)

از سوى ديگر، سبك نگارش اين سه رساله به‏گونه‏اى است كه بسيارى از محققان برآن‏اند كه نويسنده آنها بايد همان نويسنده انجيل چهارم باشد. (132)

بنابراين، محققان جديد اين رساله‏ها را هم به يوحناى پير، نه يوحناى حوارى، نسبت مى‏دهند. البته اگر ثابت‏شود كه اين سه رساله و انجيل چهارم

را يك نفر نوشته است، در رساله‏هاى دوم و سوم، شواهدى ظنى وجود دارد كه نويسنده يوحناى پير بوده است; از جمله اين‏كه هر دو رساله

با اين عبارت آغاز مى‏شود: «من كه پيرم...» اين تعبير نشان مى‏دهد كه نويسنده با عنوان «پير» معروف بوده است.

يوسبيوس از پاپياس نقل مى‏كند كه در آن زمان در افسس دو نفر به نام يوحنا مى‏زيسته‏اند: يكى يوحناى حوارى، و ديگرى يوحناى پير.

محققان جديد مى‏گويند در واقع يك يوحنا در افسس مى‏زيسته، كه همان يوحناى پير بوده است، و بعدا با يوحناى حوارى مشتبه شده است.

در صورتى كه اين تحليل درست‏باشد، بايد بگوييم اگر رساله دوم و سوم يوحنا را همان كسى نگاشته كه انجيل چهارم و رساله اول را،

پس گفته محققان جديد درباره هر چهار كتاب تقويت مى‏شود، چون كلمه «پير» ظاهر در اين است كه او معروف به اين نام بوده است.

سنت مسيحى زمان و مكان نگارش اين رساله‏ها را اواخر عمر يوحنا، يعنى پايان قرن اول، و در شهر افسس مى‏داند. اما مشخص نيست

كه اين رساله‏ها زودتر نوشته شده‏اند يا اناجيل. (133)

ج) مكاشفه يوحنا

اين كتاب از يك مكاشفه سخن مى‏گويد و مسائل آخر الزمان را پيشگويى مى‏كند; و از اين جهت، با بقيه قسمتهاى عهد جديد متفاوت است.

پس بحث درباره تاريخ و مكان نگارش اين كتاب و نويسنده آن اهميت كمترى دارد. درباره نويسنده اين كتاب از قديم اختلاف بوده است،

و اكثر دانشمندان نويسنده اين كتاب را غير از نويسنده انجيل چهارم و سه رساله يوحنا مى‏دانسته‏اند. (134)

درباره نويسنده اين كتاب چند نكته را بايد در نظر گرفت:

1. خود كتاب مى‏گويد نام نويسنده يوحناست; (135)

2. انديشه‏ها و طرز تفكر نويسنده با نويسنده انجيل چهارم بسيار متفاوت است; به‏گونه‏اى كه ويل دورانت مى‏گويد: «باور نكردنى است كه انجيل چهارم و

كتاب مكاشفه اثر يك فرد باشد. كتاب مكاشفه از شعر يهود، و انجيل چهارم از فلسفه يونان مايه گرفته است‏»; (136)

3. اين كتاب، برخلاف انجيل چهارم، با ادبيات يونانى بسيار ضعيف نوشته شده است;

4. از نظر زمان نگارش، بسيار زودتر از انجيل چهارم نوشته شده است، و بسيارى تاريخ نگارش آن را به زمان فشار و شكنجه نرون

در سال 65 ميلادى برمى‏گردانند. (137)

يوحناى حوارى يك فرد عامى و غيرعالم است، كه در فرهنگ يهودى رشد كرده است. (138) همه شواهدى كه گفته شد، بر اين فرد منطبق است.

احتمال دارد او نويسنده كتاب مكاشفه باشد; برخلاف انجيل چهارم و رساله‏ها.

ديگر نوشته‏هاى عهد جديد

تنها چهار رساله كوتاه از عهد جديد معرفى نشده‏اند، كه عبارت‏اند از: رساله يعقوب، رساله‏هاى اول و دوم پطرس، رساله يهودا.

با توجه به كم اهميت‏بودن اين رساله‏ها در عهد جديد، به اختصار به بررسى نويسندگان و تاريخ نگارش آنها مى‏پردازيم.

الف) رساله يعقوب

شايد بتوان گفت تنها نوشته‏اى از عهد جديد كه صريحا تعاليم پولس را رد مى‏كند، رساله يعقوب است. يكى از مهمترين تعاليم پولس

اين است كه انسان تنها با ايمان به مسيح رستگار مى‏شود، نه با عمل به شريعت. اين گفته در رساله‏هاى پولس، به ويژه غلاطيان و

روميان، بارها تكرار شده است. اما نويسنده اين رساله با صراحت تمام اين گفته را رد مى‏كند: «اى برادران من! چه سود دارد

اگر كسى گويد ايمان دارم، وقتى كه عمل ندارد؟ آيا ايمان مى‏تواند او را نجات بخشد؟ وليكن اى مرد باطل! آيا مى‏خواهى بدانى كه ايمان

بدون اعمال باطل است؟ آيا پدر ما ابراهيم به اعمال عادل شمرده نشد، وقتى كه پسر خود اسحاق را به قربانگاه گذرانيد...

پس مى‏بينيد كه انسان از اعمال عادل شمرده مى‏شود، نه از ايمان تنها.» (139)

صراحت نويسنده اين رساله به‏گونه‏اى است كه گفته مى‏شود در مخالفت مستقيم با پولس نوشته شده است. (140)

نويسنده اين رساله خود را در ابتداى رساله، يعقوب، غلام عيسى مسيح، معرفى مى‏كند. سنت كليسا بر اين است كه اين يعقوب برادر

حضرت عيسى است. (141) اما اشكال شده است كه ادبيات يونانى اين رساله بسيار خوب است و نمى‏تواند نوشته يعقوب برادر عيسى باشد. (142)

با توجه به اين كه در عهد جديد پنج نفر به نام يعقوب وجود دارد، مشخص كردن اين‏كه كدام يك اين رساله را نوشته‏اند، چندان آسان نيست. (143)

از محتواى رساله معلوم است كه نبايد قبل از فعاليتهاى تبليغى پولس نوشته شده باشد. از اين‏رو، برخى مى‏گويند از آن‏جا كه يعقوب،

برادر حضرت عيسى، در سال 66 ميلادى فوت كرده است، نمى‏توانسته به رساله‏هاى پولس دسترسى پيدا كند، تا اين‏گونه با آنها به مخالفت‏بپردازد. (144)

اما مى‏توان گفت كه حتى اگر رساله‏ها در دسترس او نبوده است، طبيعى است كه تعاليم پولس را -كه در شهرهاى مختلف قبل از آن زمان تبليغ شده بود- شنيده باشد.

با اين‏كه درباره تاريخ نگارش اين رساله اختلاف است و برخى تاريخ آن را اوايل قرن دوم دانسته‏اند، اما بيشتر حدود سال 60 ميلادى

را ترجيح مى‏دهند، (145) كه با مطالب اين رساله نيز مناسب است.

ب) دو رساله منسوب به پطرس

در عهد جديد دو رساله به پطرس رسول منسوب است كه بزرگترين حوارى حضرت عيسى به شمار مى‏رفته است.

هر دو رساله با نام پطرس رسول آغاز مى‏شوند، و چنين مى‏نمايد كه نويسنده آنها پطرس حوارى است. رساله اول به كليساهاى شهرهاى

آسياى صغير نوشته شده است، و مسيحيان آن منطقه را به صبر و بردبارى دعوت مى‏كند. البته در لابه‏لاى آن عباراتى است كه با تعاليم پولس

بى‏شباهت نيست، و ادبيات آن با رساله‏هاى پولس قابل مقايسه است. (146)

سنت كليسا اين رساله را به پطرس رسول نسبت مى‏داده است، اما محققان جديد اين انتساب را به شدت زيرسؤال برده‏اند. (147)

آنها مى‏گويند ادبيات يونانى عالى اين رساله، نمى‏تواند نوشته يك ماهيگير ساده باشد. همچنين فقراتى از آن به تعاليم پولسى شبيه است.

ديگر اين‏كه شكنجه و آزار مسيحيان آسياى صغير به اين زودى نبوده است كه پطرس براى آنها نامه بنويسد و آنها را به صبر و شكيبايى

توصيه كند. همه اين امور نشانه آن است كه فرد ديگرى -كه احتمالا از پيروان پطرس بوده- نزديك به پايان قرن اول اين رساله را نوشته است. (148)

رساله دوم پطرس هم مسيحيان را به صبر و بردبارى دعوت مى‏كند، و حقايقى را درباره ايمان مسيحى به آنها گوشزد مى‏كند و مسيحيان

را از هرزگى و بى‏بند و بارى برحذر مى‏دارد. در عهد جديد، غير از كتاب اعمال رسولان و رساله‏هاى پولس، تنها در يك جا از پولس

سخن رفته و از او تعريف شده است; آن هم پايان همين رساله است. بنابراين، اگر انتساب اين رساله به پطرس ثابت‏شود، اهميت ويژه‏اى پيدا مى‏كند.

اين رساله، چه از نظر محتوا و چه از نظر شيوه نگارش، با رساله اول اختلاف فاحشى دارد. (149)

هرچند اين رساله به پطرس نسبت داده مى‏شود، محققان تاريخ نگارش آن را حدود سال 150 ميلادى مى‏دانند، و براى آن شواهد فراوانى مى‏آورند.

بنابراين، نويسنده آن فردى ديگر بوده است و براى اين‏كه نوشته‏اش مورد قبول واقع شود، آن را به پطرس نسبت داده است. (150)

ج) رساله يهودا

اين رساله بسيار كوتاه، درباره خطر معلمان دروغين و پرهيز از هرزگى و بى‏بند و بارى مطالبى را به مسيحيان گوشزد مى‏كند.

رساله با نام «يهودا غلام عيسى مسيح و برادر يعقوب‏» آغاز مى‏شود; و معتقد بوده‏اند كه يهودا برادر عيسى و يعقوب است.

اما بسيارى از دانشمندان اين نسبت را نادرست مى‏دانند و زمان نگارش اين رساله را قرن دوم مى‏دانند. (151) بسيارى معتقدند

مطالب اين رساله مربوط به زمانى بسيار متاخرتر از آن است كه يكى از معاصران حضرت عيسى و حواريون بتواند آن را بنويسد. (152)

با اين حال، برخى تاريخ آن را اواخر قرن اول (153) و يا قبل از تخريب اورشليم در سال 70 ميلادى مى‏دانند. (154)

جمع‏بندى

الف) هيچ يك از قسمتهاى عهد جديد را نمى‏توان به صورت قطعى به حواريون نسبت داد; و اگر بخواهيم بحثها و دلايل دانشمندان و

محققان جديد را مبنا قرار دهيم، بايد بگوييم از اين مجموعه، كه اناجيل متى و يوحنا و رساله‏هاى يوحنا و مكاشفه يوحنا و دو رساله پطرس،

سنتا به حواريون نسبت داده مى‏شده است، به جز كتاب مكاشفه، استناد بقيه تقريبا به صورت قطعى رد شده است.

مضافا اين‏كه كتاب مكاشفه هم مورد ترديد واقع شده است.

ب) تنها قسمتى از عهد جديد، كه نويسنده آن به صورت قطعى مشخص است، هفت‏يا هشت رساله پولس است.

ج) مسلم است كه رساله‏هاى پولس نخستين نوشته‏هاى عهد جديدند، و پيش از اين‏كه ساير بخشهاى عهد جديد نوشته شود، پولس قبل از

سال 65 ميلادى، در شهرهاى مختلف انديشه‏هاى خود را تبليغ مى‏كرد.

د) انجيل‏نويسى پس از سال 65 ميلادى، يعنى سال كشته شدن پطرس و پولس، آغاز گشته است; و سه انجيل همنوا و ديگر قسمتهاى

عهد جديد از اين زمان به بعد نوشته شده‏اند.

ه’ ) در عهد جديد دو الهيات به چشم مى‏خورد: عيسى‏خدايى، عيسى‏بشرى. سالها قبل از نوشته شدن بخش عيسى‏بشرى، الهيات

عيسى‏خدايى نوشته شده و در كليساها خوانده مى‏شده است. بنابراين، شايد بتوان گفت زمانى كه انجيل‏نويسان اناجيل همنوا را مى‏نگاشته‏اند،

چند دهه از آغاز تبليغ الهيات پولسى گذشته بود; و اگر در آنها تعابيرى از قبيل «پسر خدا» وجود دارد، به معناى الوهيت نيست.

اما كاربرد لفظ «پسر»، و تصوير رابطه‏اى خاص ميان حضرت عيسى و خدا، تحت‏تاثير ادبيات پولسى بوده است، كه در آن زمان رواج داشت.

و) غير از رساله‏هاى پولس، انجيل چهارم و سه رساله منسوب به يوحنا نيز از الهيات عيسى‏خدايى پيروى مى‏كنند. اگر به تاريخ نگارش

اين چهار نوشته نگاه كنيم، مى‏بينيم فاصله قابل توجهى با تاريخ نگارش اناجيل همنوا دارند; يعنى حدود سى سال پس از اناجيل همنوا و

بيش از نيم قرن پس از رساله‏هاى پولس نگاشته شده‏اند. بنابراين، با گذشت زمان، الهيات پولسى و عيسى‏خدايى بيشتر رايج مى‏شده است;

به‏گونه‏اى كه اين انديشه در انجيل چهارم و برخى رساله‏هاى منسوب به يوحنا از رساله‏هاى پولس شديدتر و صريحتر شده است.

ز) رساله‏هاى پولس يك عقيده و انديشه و يك الهيات ويژه را ترويج مى‏كرده كه شخصيت مسيح در آن نقش محورى و اصلى را داشته است.

همچنين اين عقيده سالها ترويج و تبليغ مى‏شده و بعدها زندگينامه حضرت عيسى در اناجيل همنوا نگاشته شده است. از اين‏رو، شايد كسى بتواند

ادعا كند كه اين زندگينامه تحت‏تاثير آن عقايد نگاشته شده است.

ح) پولس خود را مامور تبليغ در ميان غيريهوديان خواند، و غيريهوديان در بخش بسيار وسيعى از امپراتورى روم ساكن بودند; و بى‏آن‏كه اطلاعى

از يهوديت داشته باشند، ابتدائا با روايت پولسى از مسيحيت آشنا گرديدند; و به زودى اكثريت مسيحيان را همين غير يهوديان تشكيل دادند.

بنابراين، نقش ويژه رساله‏هاى پولس و تعاليم او در مسيحيت روشن مى‏شود. اين نفوذ و تاثير تا حدى است كه برخى از مسيحيان مى‏گويند:

«پولس حوارى را غالبا دومين مؤسس مسيحيت لقب داده‏اند»; (155) «پولس به خاطر توسعه يافتن افكارش -مخصوصا توسط دسته‏اى

از نويسندگان در پايان قرن اخير- متهم به اين شده است كه آن قدر مسيحيت را تغيير داده كه گويى مؤسس دوم آن است.» (156)

پى‏نوشتها: ------------------------------------

1. تاريخ كليساى قديم، ص 66; كلام مسيحى، ص 28.

2. متى، 16: 18 - 19.

3. يوحنا، 21: 15 - 17.

4. اعمال رسولان، 9: 1 - 10.

5. متى، 13: 57; لوقا، 6: 4 ; 13: 23.

6. اعمال رسولان، 3: 13.

7. متى، 8: 20، و موارد بسيار ديگرى در عهد جديد.

8. يوحنا، 1: 1.

9. رساله پولس به كولسيان، 1: 16.

10. Synoptic Gospels.

11. Merrill C. Tenney.

12. معرفى عهد جديد، 1 / 138 - 139.

13. تاريخ كليساى قديم، ص 66 - 69.

14. كلام مسيحى، ص 54.

15. مسيحيت و بدعتها، ص 46 - 47.

.104 . 16. NIDB

.186 17. ER. ME , Vol. 2. P.

18. رساله پولس به غلاطيان، 2: 11 - 14.

19. همان، 3: 1 - 3.

20. چون در يهود ختنه واجب است، و در آن زمان غيريهوديان ختنه نمى‏كردند، آنها را نامختونان مى‏نامند.

21. رساله پولس به غلاطيان، 2: 7 - 9.

22. تاريخ جامع اديان، ص 617.

23. رساله پولس به روميان، 5: 12.

24. تاريخ تمدن، 3 / 689.

25. A .Short History of the World. pp. 178 - 180.

26. تاريخ جامع اديان، ص 414.

27. تحقيقى در دين مسيح، ص 36; و: HBD, P. 100.

28. همان.

29. كليد عهد جديد، ص 211; معرفى عهد جديد، 2 / 97.

30. همان.

31. تفسيرالعهد الجديد، ص 1، 88.

32. ER. ME. VOl. 2. P. 189.

33. NIDB. P. 705.

34. .Irenaeus از بزرگترين مدافعه نويسان مسيحى پايان قرن دوم و اسقف شهر ليونز.

35. المدخل الى العهد الحديد، ص 219 - 220.

36. تاريخ جامع اديان، ص 576.

. 37. The Synoptic Problem

38. ODC P. 1315 - 2. and ER. ME Vol 2. P. 189 and NIDB . P. 39.

39. معرفى عهد جديد، 1 / 148.

40. Marcian Hyposthesis.

.853 41. ODC. P.

42. ER. ME. Vol 2. P. 189

43. ODC. P. 859.

44. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص 19 - 20.

45. BD. PP. 583, 605, 613.

46. ر. ك: المدخل الى الكتاب المقدس، 4 / 356 به بعد.

47. ER. ME. Vol. 9. P. 208.

48. اعمال رسولان، 12: 6 - 11.

49. همان، 13: 5.

50.همان، 13: 13.

51. همان، 16: 37 - 39.

52. رساله اول پطرس، 5: 13.

53. ODC. pp. 473 and 1011.

54. معرفى عهد جديد، 1/173; المدخل الى الكتاب المقدس، 4/404.

55. ODC. p. 859.

56. تفسير الكتاب المقدس، جماعة من اللاهوتيين، 5/91; المدخل الى العهد الجديد، ص‏221.

57. ODC. p. 874.

58. المدخل الى العهد الجديد، ص‏247.

59. متى، 27: 3 - 8.

60. المدخل الى العهد الجديد، ص‏248.

61. ER, ME. Vol. 9.p. 285.

62. المدخل الى الكتاب المقدس، الجزء الرابع، ص‏356; و: .HBD. P. 613

63. متى، 44:1-28

64. معرفى عهد جديد، 1/158; و: NIDB, p.631.

65. متى، 9:9; مرقس، 2:14; لوقا، 5:27-28.

66. متى، 10:3; مرقس، 3:18; لوقا، 6:15; اعمال رسولان، 1:13.

67. همان.

68. المدخل الى العهد الجديد، ص‏242.

69. WB. p. 452; an ER. ME. vol.9. p.285.

70. المدخل الى العهد الجديد، ص‏243.

71. همان; و: ER. ME. Vol .9. p.285.

72. همان.

73. HBD. p. 613.

74. المدخل الى العهد الجديد، ص‏245.

75. معرفى عهد جديد، 1/ص‏158.

76. تغيير العهد الجديد، ص‏1.

77. معرفى عهد جديد، 1/159; و: NIDB. p.631.

78. معرفى عهد جديد، 1/159.

79. تفسير العهد الجديد، ص‏1.

80. لوقا، 1: 1 - 3.

81. اعمال رسولان، 1: 1 - 3.

82. ER. ME. vol.9. p.51; and HBD. p.582.

83. همان، ص‏583.

84. NIDB. P. 604.

85. ER. ME. Vol .9. P.51.

86. رساله پولس به كولسيان، 4:14.

87. رساله دوم پولس به تيموتائوس، 4:11.

88. رساله پولس به فليمون: 24.

89. رساله پولس به روميان، 16:21.

90. HBD. P.582.

91. معرفى عهد جديد، 1/191.

92. همان، ص‏189-192; المدخل الى العهد الجديد، ص‏272-275.

93. HBD . p.583.

94. NIDB. p.105.

95. همان، ص‏605، 705.

96. HDB. p.583.

97. همان.

98. ODC. p.829.

99. معرفى عهد جديد، 1/193-194.

100. همان.

101. همان، ص‏205; و: ODC. p.731.

102. HBD. p.499.

103. المدخل الى العهد الجديد، ص‏560.

104. NIDB . p.400.

105. معرفى عهد جديد، 1/209.

106. HBD . p. 499.

107. المدخل الى العهد الجديد، ص‏561.

108. NIDB. p.534.

109. كلام مسيحى، ص‏48.

110. المدخل الى العهد الجديد، ص‏546.

111. HBD. .498 and NIDB . p.534.

112. المدخل الى العهد الجديد، ص‏546.

113. متى، 4:21.

114. قاموس الكتاب المقدس، ص‏1109; معرفى عهد جديد، 1/207، 209.

115. يوحنا، 21:7.

116. همان، 21:20.

117. همان، 21:24.

118. عيسى; اسطوره يا تاريخ، ص‏27.

119. المدخل الى العهد الجديد، ص‏547.

120. همان، ص‏551.

121. ODC. p. 731.

122. همان.

123. المدخل الى العهد الجديد، ص‏550.

124. تفسير الكتاب المقدس، 5/229.

125. المدخل الى العهد الجديد، ص‏563.

126. تاريخ تمدن،3/695-696.

127. همان، ص‏696; المدخل الى العهد الجديد، ص‏570.

128. معرفى عهد جديد، 2/114.

129. همان، ص‏115.

130. ODC . p. 130.

131. BD . p. 499.

132. NIDB. pp.536-537.

133. NIDB. p.536.

134. المدخل الى العهد الجديد، ص‏575.

135. تاريخ تمدن، 3/695.

136. معرفى عهد جديد، 2/119.

137. معرفى عهد جديد، 2/118; تاريخ تمدن، 3/695 .

138. اعمال رسولان، 4:13.

139. رساله يعقوب، 2:14، 20-24.

140. HBD . p. 447.

141. بر طبق عهد جديد، حضرت مريم نامزد يوسف نجار بود كه حضرت عيسى از او زاده شد، و پس از آن چند فرزند ديگر را به دنيا آورد. متى، 1:25.

142. ODC. p.711.

.494 143. NIDB. p.

.447. 144. HBD. p

145. كليد عهد جديد، ص‏220-221.

146. ODC. p. 1051.

147. المدخل الى العهد الجديد، ص‏729.

148. HBD . p.779.

149. ODC. p.1051.

150. همان; كليد عهد جديد، ص‏239; و: HBD. p.780.

151. المدخل الى العهد الجديد، ص‏759.

152. HBD. p.514.

153. كليد عهد جديد، ص‏236.

154. ODC. p.750.

155. تاريخ جامع اديان، ص‏613.

156. مسيحيت و بدعتها، ص‏47.



منابع:

منابع فارسى

1. كتاب مقدس.

2. بى.ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، 1375.

3. هاكس، مستر، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، چاپ اول، 1377.

4. فيلسون، فلويد، كليد عهد جديد، ترجمه مسعود رجب‏نيا، تهران، انتشارات نورجهان، 1333.

5. ميلر، و.م، تاريخ كليساى قديم در امپراتورى روم و ايران، ترجمه على نخستين، انتشارات حيات ابدى، چاپ دوم، 1981.

6. ا.گريدى، جوان، مسيحيت و بدعتها، ترجمه عبدالرحيم سليمانى اردستانى، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، 1377.

7. ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب چاپ اول، 1377.

8. آشتيانى، جلال‏الدين، تحقيقى در دين مسيح، نشر نگارش، 1368.

9. سى. تنى. مريل، معرفى عهد جديد، ج‏1 و 2، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدى، چاپ اول، 1362.

10. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج‏3 (قيصر و مسيح)، ترجمه حميد عنايت و...، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ سوم، 1370.

11. رابرتسون، آرچيبالد، عيسى; اسطوره يا تاريخ، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1377.

منابع عربى

12. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج‏5، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1995.

13. جماعة من اللاهوتيين، تفسير الكتاب المقدس، ج‏5، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ دوم، 1990.

14. جماعة من اللاهوتين، تفسير الكتاب المقدس، ج‏6، بيروت، دار منشورات النفير، چاپ اول، 1988.

15. شلبى، الدكتور احمد، مقارنة الاديان، ج‏2، (المسيحة)، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، چاپ دهم، 1993.

16. الفغالى، الخورى بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، ج‏4، بيروت، منشورات المكتبة البوليستة، چاپ اول، 1994.

17. تفسير العهد الجديد، قاهره، دارالثقافة، چاپ دوم، بى‏تا.

18. عبدالملك، الدكتور پطرس و...، قاموس الكتاب المقدس، قاهره، دارالثقافة، چاپ دهم، 1995.

19. فهيم عزيز، الدكتور القس، المدخل الى العهد الجديد، قاهره، دارالثقافه، بى‏تا.

منابع انگليسى

(علامت اختصارى 1. Eliade, Mircea: The Encyclopedia of Religion, V. 8, 9, 2 Macmilan Publishing Company, New York, 1987. (ER. ME :

(علامت اختصارى : 2. D. Gardner, Paulo, Who|s Who in the Bible, Zondervan Publishing House, Grand Rapids, Michigan, 1995. (WB

(علامت اختصارى : 3. Douglas, J. D: The New International Dictionary of the Bible, Reqency reference Library, Grand Rapids, Mi, U. S. A,1987.(NIDB

(علامت اختصارى : 4. Achtemeier, Paul J.: Harper|s Bible Dictionary, Harper San Francisco , 1985. (HBD

(علامت اختصارى : 5. Cross, F. L: The Oxford Dictionary of the Christian Church, London, Oxford University Press, 1957. (ODC




نويسنده :عبدالرحيم سليمانى
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
ارسال پست

بازگشت به “مسیحیت”