پرسش هایی در مورد فارقلیط و پاسخ آنها

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

پرسش هایی در مورد فارقلیط و پاسخ آنها

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


 [FONT=Book Antiqua]پرسش هایی در مورد فارقلیط و پاسخ   



 
 

دلایل و قراین زیادی روشن ساخت که منظور از فارقلیط در آیات انجیل - که حضرت مسیح از آمدن او بشارت داده است - پیامبر موعود

جهانیان است، وهرگز نمی توان آن را به روح القدس، همان طور که مفسران انجیل مدعی هستند، تفسیر نمود.

اخیراً یکی از نشریات مسیحی پرسش هایی را به صورت اعتراض و انتقاد از نظر کسانی که فارقلیط را به پیامبر موعود تفسیر کرده اند

مطرح نموده است، در صورتی که محققان اسلامی از سالیان دورى، به این پرسش ها پاسخ های قطعی گفته اند ولی مبلغان مسیحی

حالا به فکر زنده کردن آنها افتاده اند.

مرحوم فخر الاسلام در کتاب ارزشمند خود انیس الاعلام(1) به تمام این پرسش ها پاسخ گفته و این کتاب 83 سال پیش در تهران چاپ

شده است. اکنون ما این سؤالات را یک یک طرح نموده و به آنها پاسخ می دهیم:

پرسش اول:

حضرت مسیح صریحاً می فرماید، پارقلیط روح راستی است و این آیه نمی تواند مربوط به حضرت محمد باشد؛ زیرا او انسان بوده نه روح.

پاسخ:

لفظ روح، همان طور که در روح القدس استعمال می شود، در مطلق انسانی که دارای روح - اعم از راستی و ضلالت - است نیز به کار

می رود و استعمال لفظ روح در معنای دوم در کتب عهدین زیاد است از باب نمونه، در نامه اول یوحنا چنین آمده است:

ای محبوبان، هر روح را باور ننمایید، بلکه ارواح را بیازمایید که آیا از خدا هست یا نه؛ زیرا پیامبران دروغگو در جهان زیاد پیدا شده اند و از این

جا می شناسیم روح خدا را. هر روحی که به عیسای مسیح مجسم شده، از خداست و هر روحی که عیسای مجسم شده را انکارکند

از خدا نیست و هم چنین است آن روح مخالف مسیح (دجال) که شنیده اید می آید و الان هم در جهان است. ما از خدا هستیم و هرکه

خدا را می شناسد، سخن ما را می شنود و آن که از خدا نیست به ما گوش نمی گیرد. روح حق و روح ضلالت را از این تمیز می دهیم.(2).

این جمله ها حاکی است که استعمال روح درغیر روح القدس شایع است و ذیل آیه صریحاً می رساند که هرکس به حق و راستی دعوت

کند، او روح حق است و هرکس به ضلالت و گمراهی دعوت نماید او روح ضلالت است.

بنابراین اگر به پیامبر موعود (روح راستى) گفته شده است برای این است که او مردم را به راستی و حقیقت دعوت خواهد نمود.

و این نوع تعبیر در میان ملل جهان آن چنان زیاد است که پس از دقت، جای تردید برای کسی باقی نمی ماند.

پرسش دوم:

حضرت مسیح، فارقلیط را چنین معرفی کرد که، جهان نمی تواند او را قبول کند؛ زیرا که او را نمی بیند و نمی شناسد در صورتی که

هزاران نفر حضرت محمد را دیدند و شناختند.

پاسخ:

مقصود از دیدن در این جا معرفت و شناسایی با دیده دل است و هرگز چنین معرفتی از ناحیه مسیحیان درباره پیامبر اسلام انجام نگرفت

و یک چنین استعمال در میان مردم، حتی خود عهدین فراوان دیده می شود از باب نمونه:

از این جهت با اینها به امثال سخن می گویم که می نگرند و نمی بینند، و شنوا هستند و نمی شوند ونمی فهمند و در حقّ ایشان تمام

می شود نبوت اشعیا که می گوید: پیوسته خواهید شنید و نخواهید فهمید، نظر کرده و خواهید نگریست ونخواهید دید.(3).

هم چنین مقصود از (نشناختند) معرفت و شناخت کامل است و چنین (شناخت) کاملی به پیامبر اسلام در سطح جهانی و عمومی

صورت نپذیرفت و چنین استعمالی در همه زبان ها و خود اناجیل زیاد است؛ مثلاً تصریح می کند که، کسی پسر (مسیح) را جز خدا

نشناخت در صورتی که مسیحیان او را شناختند آن جا که می فرماید: غیر از پدر هیچ کس پسر را نمی شناسد.(4).

به او گفتند: پدر تو کجاست عیسی جواب داد: نه مرا می شناسید و نه پدرم را. هرگاه مرا می شناختید هرآینه پدرم را نیز می شناختید.(5).

بنابراین منظور از این که (جهان، فارقلیط را نمی بیند) یعنی حقیقت او را درک نمی کند و نمی شناسد و به او معرفت کامل پیدا نمی کند.


-------------------------------
پي نوشت ها:
1. ج‏2، ص‏88 - 109.
2. نخستین رساله یوحنا، باب چهارم، جمله 1 - 7 به نقل از:عهد جدید، چاپ لندن 1837م.
3. انجیل متى، باب 13، جمله 14-13.
4. همان، باب 11، جمله 27.
5. انجیل یوحنا، باب 8، جمله 19.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: پرسش هایی در مورد فارقلیط و پاسخ آنها

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



پرسش سوم:

روی سخن حضرت مسیح در این وعده ها با حواریون است، در صورتی که حضرت محمد(ص)حدود 600 سال بعد از حضرت مسیح به

دعوت برخاست و در آن زمان کسی ازحواریون باقی نمانده بود.

پاسخ:

طرف خطاب اگر چه حواریون بوده، ولی مقصود اصلی و واقعی از خطاب، امت حضرت عیسی است.

تمام مصلحان و سخنوران جهان در گفتار خود از این روش پیروی می کنند. آنان اگر چه خطاب خود را متوجه حاضران در جلسه سخن می

نمایند، ولی در حقیقت خطاب متوجه عموم بشر و کسانی است که شایستگی پیروی از گفتار آنان را دارند و در خود انجیل این نوع خطاب

زیاد است آن جا که می گوید:

(و نیز شما را می گویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قدرت نشسته بر ابرهای آسمانی می آید).(6).

در صورتی که همه آن کسانی که طرف خطاب حضرت مسیح بودند احدی از آنها این وضع را مشاهده نکرد، بلکه 1982 سال گذشته و

هنوز کسی از پیروان حضرت مسیح این وضع را ندیده است.

نتیجه این که، خطاب پیامبران و مصلحان و سخنوران عالی قدر متوجه عموم بشر است گرچه روی سخن در جلسه خطاب، با چند نفر

بیش نباشد.

پرسش چهارم:

آخرین پرسش این است که حضرت مسیح درباره فارقلیط چنین گفت: (او نزد شما می ماند و در شما خواهد بود).

آیا حضرت محمد(ص)می توانست در شخصی بماند نه، زیرا یک نفر می تواند با کسی باشد اما نمی تواند در کسی بماند.

پاسخ:

منظور از این که در شما می ماند؛ یعنی آیین او برای ابد در میان شما می ماند و آیین او منسوخ نمی شود و هرگز این نوع شبهات

کودکانه نمی تواند از ظهور آیات درباره پیامبر موعود با در نظر گرفتن آن همه قراین بکاهد.

مرحوم فخرالاسلام، که مدت ها یکی از مبلغان ورزیده مسیحیان بود، درباره علت گرایش خود به اسلام مطلب قابل توجهی را نقل می

کند و ما خلاصه گفتار او را در این جا می آوریم. وی می نویسد: پس از مسافرت های زیاد برای تحصیل معارف مسیحى، خدمت یکی از

کشیشان، بلکه مطران والامقام از فرقه کاتولیک رسیدم که درقلوب کاتولیک ها، مقام و موقعیتی بزرگ داشت و از سلاطین و اشراف و

اعیان آن فرقه، هدایای گرانبهایی برای او می آمد و قریب پانصد نفر در مجلس درس او حاضر می شدند. علاوه بر این، گروهی از دختران

تارک دنیای مسیحیان، در محضر او کسب کمال می نمودند. او علاقه و اطمینان خاصی به من داشت و کلید همه جا را در اختیار من می

گذارد، جز کلید اتاق کوچکی که پیش خود نگاه می داشت.

روزی نقاهت، استاد را از شرکت در مجلس درس بازداشت و به من دستور داد که به جلسه درس بروم و اعلام کنم درس، به دلیل عارضه
استاد تعطیل است.

وقتی من در جلسه درس با شاگردان رو به رو شدم دیدم محور بحث آنها درباره لفظ (فارقلیط) است که انجیل یوحنا از آمدن آن در بابهای

14 و 16 و 15 خبر داده است. من پس از استماع سخنان و مذاکرات آنان به حضور استاد بازگشتم و او را از مذاکره و نظریات مختلف آنان

پیرامون لفظ (فارقلیط) آگاه ساختم. او از من پرسید: شما چه نظری را انتخاب کرده اید گفتم: من نظر فلان مفسر را.

او گفت: شما تقصیر ندارید، ولی تفسیر این لفظ را در این زمان جز، گروه قلیلی که در معارف مسیحی راسخ و استادند، کسی نمی داند.

من فوراً خود را به پاهای استاد افکندم و درخواست کردم که مرا از حقیقت این لفظ آگاه سازد. در این لحظه اشک در دیدگان استاد بزرگوار

حلقه زد و شروع به گریه کرد و گفت: من حاضرم این حقیقت را برای تو فاش کنم، ولی اگر در حیات من، آن را به دیگران بازگو کنى،

مقدمات قتل مرا فراهم نموده اى. من به او اطمینان دادم. او گفت: این اسم از اسمای مبارک پیامبر اسلام است و به معنای احمد و

محمد است، سپس کلید آن اتاقی را که هرگز در اختیار من نمی گذاشت، به من داد و گفت: درِ فلان صندوق را بازکن و آن دو کتاب را

بیاور. من هر دو کتاب را نزد استاد آوردم. این دو کتاب به خط یونانی و سریانی قبل از ظهور پیامبر اسلام، با قلم بر پوست نوشته شده بود

و هر دو کتاب لفظ (فارقلیط) را به معنای احمد ومحمد ترجمه کرده بودند.

استاد افزود: علما و مفسران انجیل پیش از بعثت پیامبر اسلام، در این که فارقلیط به معنای احمد و محمد است اختلافی نداشتند، ولی

پس از ظهور آن شخصیت بزرگ، برای حفظ مقام و موقعیت خود معنای دیگری برای این لفظ اختراع نمودند و از سبک و ترتیب آیات انجیل

معلوم است، که هرگز منظور از آن، (وکالت)، (شفاعت)، (تسلى) و (روح نازل دریوم الدار) نیست؛ زیرا آن حضرت، آمدن فارقلیط را مشروط

به رفتن خود کرده است و از این جمله پیداست که فارقلیط صاحب شریعت است و اجتماع دو نبی صاحب شریعت، در یک زمان صحیح

نیست.

مرحوم فخرالاسلام، قراین دیگری را - که قبلاً یادآوری شد و دلالت می کنند که منظور از فارقلیط، احمد است - از استاد خود نقل کرده و

اضافه می کند: من از استاد پرسیدم که درباره آیین مسیحیت چه می گویید گفت: آیین مسیح منسوخ است. گفتم: راه نجات و آیینی که

ما را به رضای خدا برساند کدام است!.

گفت: منحصر است در پیروی از شریعت محمدق. گفتم: پیروان وی اهل نجاتند سه مرتبه گفت: بلی واللّه: گفتم: شما چرا از این آیین

پیروی نمی کنید.

گفت: من در باطن مسلمانم ولی اگر به اسلام تظاهر کنم، مسیحیان نقشه قتل مرا ریخته و تا مرا نکشند دست از من بر نمی دارند و اگر

من به کشورهای اسلامی پناه ببرم، به وسایلی بر من دست می یابند و خون مرا می ریزند.

در این لحظه اشک در دیدگان من حلقه زد و آن گاه با صدای بلند گریستم. استاد نیز گریست. گفتم: ای پدر روحانى، اجازه می دهید که

من در آیین اسلام داخل شوم! گفت: نجات می خواهی باید دین اسلام را بپذیری و من در باطن از پیروان اسلام هستم و من تو را دعا

خواهم کرد مشروط بر این که شاهد باشی که من در باطن مسلمان هستم، نه تنها من چنین هستم، بلکه گروهی از کشیشان در این

عقیده با من موافق هستند.

مرحوم فخرالاسلام در کتاب خود، دنباله داستان را به طرز جالبی نقل کرده و می نویسد:

رؤیت آن دو کتاب و بیانات استاد دلم را روشن ساخت ومحبت خاتم پیامبران، بر من غالب و پیروز شد. دنیا و ریاست پنج روزه و

خویشاوندان و بستگان، مرا در دوری از آن محیط مانع نگردید. مبلغی از استاد گرفتم و آن چه داشتم همه را در آن نقطه ترک گفتم، جز

سه جلد کتاب که آنها را همراه خود آوردم و پس از زحمات زیاد و طی مسافت ها، وارد شهر (ارومیه) شدم. همان شب، برای تشرف به

اسلام در خانه مرحوم شیخ حسن مجتهد رفتم. کلمه طیبه توحید و اقرار به رسالت خاتم پیامبران را به زبان جاری ساختم و ضروریات آیین

اسلام را از او آموختم و همه را به خط سریانی نوشتم که فراموش ننمایم و از محضر وی درخواست نمودم که کسی را از اسلام من آگاه

نسازد؛ زیرا ممکن است از طرف خویشاوندان و دستگاه مسیحیت، مورد ایذا واقع شوم. سپس به حمام رفتم و غسل توبه از شرک به جا

آورده و مجدداً کلمه اسلام را به زبان جاری نمودم. الحمدللّه الذى هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا اللّه.

پس از مراسم ختان و بهبودی کامل، مشغول فرا گرفتن قرآن و تحصیلات معارف اسلامی گردیدم و برای تکمیل مراتب، عازم عتبات عالیات

شده و از محضر اساتید آن جا بهره مند شدم....(7).

-------------------------------
پي نوشت ها:
6. انجیل متى، باب 26، جمله 64.
7. انیس الاعلام، ج‏1، ص‏4 و ج‏2، ص‏161. مرحوم فخرالاسلام از افراد ارزنده ای بود که در پرتو اطلاعات وسیع، از طریق تشکیل جلسات مناظره با کشیشان و تألیف کتاب به جهان اسلام خدمات بزرگی انجام داده است. وی علاوه بر کتاب انیس الاعلام که غنی ترین منبع در رد مسیحیت کنونی است، کتاب هایی به نام بیان الحق، برهان المسلمین وتعجیز المسیحیّین، طبع و نشر نموده است. متأسفانه از این مبلغ نامی اسلامی شرح حال جامعی در دست نیست، حتی تاریخ وفات او به طور دقیق معین نیست و از سرنوشت او در پایان عمر اطلاعی نداریم.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “مسیحیت”