نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 
   
   
   
 
[FONT=Book Antiqua]نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي  


چكيده:

سرّ اقبال مردم به دين نياز فطري آن‌ها به «نجات‌طلبي» و رستگاري مي‌باشد, و اديان الهي به درستي اين نياز را تشخيص داده و


درصدد تأمين آن بوده‌اند.


نجات شناسي که از مسائل بسيار مهم الاهياتي در دو سنت اسلام و مسيحيت مي‌باشد, سزاوار است به صورت تطبيقي و مقايسه‌اي


مورد بحث و بررسي قرار گيرد.


اصولاً‌ نجات مسيحي از نظر ماهيت با نجاتي که در اسلام مطرح است داراي تفاوت‌هاي بسيار اساسي است.


حقيقت نجات اسلامي, يک معناي عدمي و سلبي است و به معناي خلاصي و يا دور شدن از مصيبت‌, سختي‌, درد ورنج‌ و مهلکه‌ي


گناه مي‌باشد و معناي دقيق آن با مفاهيم «سعادت», «فوز» و «فلاح» که متضمن معناي وصول و مفهومي ايجابي مي‌باشند, تا حدودي


متفاوت است. از نگاه اسلام هر چند خداوند نجات بخش است, اما انسان با اختيار و نقش فعال خود با فراهم نمودن شرايطي خاص,


پذيرنده‌ي نجات الهي مي‌باشد.




اعلام ايمان به نجاتي که عيسي مسيح براي بشريت به ارمغان آورده است, اساس مسيحيت رايج مي‌باشد.


در اين اعتقاد که بر مباني خاص انسان‌شناسي, مسيح‌شناسي و خداشناسي اين سنت استوار گرديده است, انسان در اسارت گناه و


مرگ بوده, و از ناحيه‌ي خود قابليت نجات را ندارد.


خداوند با حضور مستقيم خود در کالبد عيساي‌ ناصري و با فديه يا قرباني شدنش, تاوان گناه انسان را پرداخت نموده و او را از اسارت


گناه نجات مي‌دهد.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر  




  نجات از ديدگاه اسلام: 


معناي مشترك در ماده‌ي‌ «ن- ج- و» كنار زدن و خلاص نمودن است و از مصاديق آن خلاص نمودن شخص از هلاكت و كنار زدن او از


محيطي است كه در آن قرار دارد. 
   
   
   
  در قرآن كريم نيز در 75 آيه, كلمه‌ي‌ نجات و يا مشتقات آن وجود دارد و از آنجا كه در بعضي از آيات اين كلمه تكرار شده موارد استعمال به  
   
   
 84 مورد مي‌رسد.


واژه‌هاي[HIGHLIGHT=#ebf1dd] فوز و فلاح   در بردارنده‌ي معنا و مفهوم نجات مي‌باشند. 
   
   
   
  فلاح به معناي نجات از شرور و ادراك فعليِ خير و مصلحت است و فوز به معناي رسيدن و دست‌يابي به خير و مصلحتِ  
   
   
 دنبال شده است.  
 


روشن است كه هر دو معنا مشتمل و متضمن مفهوم نجات است، زيرا لازمه‌ي‌ وصول به خير و نعمت رهايي از درد و رنج است.


خداوند تعالي در قرآن کريم مي‌فرمايد:


فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ و اُدخِلَ الْجَنَّةًََََََ فَقَدْ فازَ...


هر كس كه از آتش دوزخ دور شده، و به بهشت وارد شود رستگار شده است.



در اين آيه‌ي شريفه اين معنا روشن است که  رسيدن به بهشت متضمن رهايي از آتش دوزخ  است.


واژه‌هاي (سعادت، فوز, فلاح, ظفر و نجاح) با وجود اختلاف در معني, الفاظي قريب‌المعني مي‌باشند و در بسياري از موارد كاربردي


مشترك دارند به‌طوري كه مي‌توان از آن‌ها به جاي يكديگر استفاده نمود (طباطبايي،1414, ج7، ص 46 و 47 ). ويژگي اين مفاهيم


جنبه‌ي‌ اثباتي آن است برخلاف مفهوم نجات كه داراي معناي سلبي و عدمي است.



 
   نجات در قرآن ومصاديق آن:
 



اين قسمت از اين مقاله به بيان حقيقت نجات از ديدگاه اسلام و قرآن اختصاص دارد. از آنجا که مي‌توان از طريق بيان موارد و مصاديقي از


قرآن که در آن لفظ نجات به کار رفته است در صدد تبيين حقيقت نجات بر آمد, بنابراين در اين مرحله به با توصيف نجات با ذکر موارد


کلي آن استفاده از آيات قرآن خواهيم پرداخت.


در اين‌جا ذکر اين نکته ضروري است که تحقق نجات از درد, رنج, عذاب و... به دو صورت کلي مي‌باشد :


1. انساني كه دچار و مبتلا به درد و رنج يا عذاب است, از آن خلاصي يابد.


2. انساني كه مشرف و نزديك به درد و رنج است, قبل از اصابت, از آن دور شده و دچار آن نگردد.



از مواردي که در قرآن کريم اشاره به مفهوم نجات دارد, مي‌توان دو معنا‌ي مذکور را به دست آورد.  
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





نجات از گناه:

عمل شنيع و يا گناه, شرّ است و باعث هلاكت انسان مي‌گردد. در قرآن واژه‌ي نجات به رهايي از اعمال شنيع نيز اطلاق مي‌گردد.


تبعات و آثار سوء گناه مستلزم داخل شدن در مهلكه است و دور ماندن از اين آثار به معني نجات مي‌باشد.


گناه دو اثر سوء از خود به جاي مي‌گذارد:

1. اثر وضعي و تکويني که به ‌عنوان اولين اثر آن محسوب مي‌گردد.

2. ديگر اثر گناه مربوط به دايره‌ي تکليف وتشريع مي‌باشد.

گناه که به معناي تخطي از فرمان خداوند است, [HIGHLIGHT=#ebf1dd]تجاوز به ساحت ربوبي حق و اهانتي بزرگ به پروردگار  .


بنابراين شخصي که مرتکب گناه مي‌گردد مستحق عقوبت الهي خواهد گرديد.
نجات و رهايي از مهالک گناه خواسته‌ي حقيقي و قلبي انسان‌هاي مؤمن مي‌باشد و قرآن کريم به اين حقيقت اشاره نموده است:


ربِّ نجِّني و اهليِ ممّا يَعْمَلونَ . بار الها من و اهل‌بيتم را از [زشتي] اعمال قوم نجات بخش .

و ضَربَ اللهُ مثلاً للذين آمنوا اْمرأتَ فرعونَ اذ قالَتْ


ربّ ابن لي عندك بيتاً في الجنهِ نجّني من فرعون وعمله و نجنّي من القوم الظالمين؛


خداوند براي ايمان آورندگان مثل همسر فرعون را آورده، آنگاه كه گفت:


«پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه‌اي برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر


برهان».


نجات از ظلمت:


«بگو: چه كسي شما را از تاريكي‌هاي خشكي و دريا نجات مي‌بخشد...»

گويا مراد به نجات دادن از ظلمات دريا و خشكي، نجات دادن از شدايد و سختي‌هايي است كه انسان در طول سفر با آن مواجه


مي‌گردد. اگر اين شدايد در تاريكي شب اتفاق بيافتد به شدّت طاقت‌فرسا خواهد بود. تاريكي و ظلمت اضطراب انسان را بيشتر مي‌كند،


و در اين حالت انسان كمتر مي‌تواند چاره‌انديشي كند.


نجات مظلومان:

خداوند تعالي توسط موسي‌عليه‌السلام قوم بني اسرائيل را از ذلّت و خواري نجات داد، ذلّتي كه توسط فرعون بر آنان تحميل شده بود.


فرعون فرزندان آنان را مي‌كشت و زنانشان را زنده نگه مي‌داشت و بر آنان بلند پروازي و قدرت‌نمايي مي‌كرد.
نجات رسولان و مؤمنان:

در مورد نوح عليه السلام خداوند مي‌فرمايد:

«پس او را تكذيب كردند. آن گاه وي را با كساني كه در كشتي همراه او بودند نجات داديم، و آنان را جانشين [تبهكاران]


ساختيم، و كساني را كه آيات ما را تكذيب كردند غرق كرديم».


نجات از شرك و كفر:

قد افترينا علي اللهِ كذباً إن عدنا في ملّتكُم بعدَ اذ نجّانا اللهُ منها...


اگر ما به آيين شما بازگرديم، بعد از آن‌كه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به خدا دروغ بسته‌ايم.

قوم مشرك، حضرت شعيب و گروندگان به او را, تهديد نموده و گفتند:


«يا بايد از دين توحيد دست برداريد و يا اين‌که از شهر و ديار خود اخراج مي‌شويد».


حضرت شعيب از ارتداد و بازگشت از دين توحيدي، اعلام انزجار نموده و به آنان گفت:


كه اگر پس از آن كه خداوند آنان را از آيين شرك نجات داده, به آن آيين بازگشت نمايند، به خداوند دروغ بسته‌اند و آنان هيچ‌گاه چنين


نخواهند كرد.


نجات اخروي:

اراده‌ي‌ خداوند به نجات و رستگاري انسان كه همان سعادت واقعي او مي‌باشد تعلق گرفته است.


نجات و رستگاري در هر دو جهان است كه مي‌تواند سعادت حقيقي انسان را تأمين كند.
از نگاه قرآن زندگي آخرت در مقايسه با دنيا از اهميت بسيار والاتري برخوردار است.


بر اين اساس نجات اخروي انسان نيز كه مقدمه و لازمه‌ي‌ سعادت اخروي او مي‌باشد داراي اهميت بيشتري است.


مي‌توان گفت كه هدف اساسي از ارسال پيامبران نجات و سعادت انسان‌ها در سراي آخرت است و نياز انسان به دين نيز بيشتر در پرتو


حيات جاودانه‌ي‌ او معنا پيدا مي‌كند.
نجات‌هاي دنيايي از مهالك كه با مشيت و اراده‌ي‌ خداوند صورت مي‌گيرد، خود مقدمه‌ي‌ نجات اخروي بشر از رنج‌هاي جهان ديگر است.


در حقيقت كانون نجات اسلامي معطوف به جهان آخرت است. در قرآن كريم آمده است كه مؤمن آل‌فرعون خطاب به قوم خويش مي‌گويد:


«اي قوم چرا بايد چنين باشد كه من شما را به سوي نجات [از آتش جهنم] دعوت كنم،


و شما مرا به سوي آتش بخوانيد».

مؤمن مذكور مردم را به سوي سبب نجات كه همان توحيد است فرا مي‌خواند، و اين دعوت چيزي جز دعوت موسيعليه‌السلام نبود.


در مقابل مردم، وي را به كفر و شرك كه سبب داخل شدن در آتش جهنم است دعوت مي‌نمودند.

و در باره‌ي‌ عمومي بودن عذاب قيامت و نجات از آن خداوند مي‌فرمايد:

إنْ مِنْكُمْ إلا وارِدُها كانَ علي رَبِّكَ حتماً مَقضيّاً


و هيچ يك از شما نيست مگر [اين كه] در آن وارد مي‌گردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمي قطعي است.

مفسران درباره‌ي‌ معناي كلمه‌ي‌ «واردها» دو نظر مخالف دارند. گروهي «ورود» را در اين جا به معناي وصول و اشراف مي‌دانند،


نه داخل شدن. گروه ديگر که عموم مفسران را شامل مي‌شوند، «ورود» را به معناي داخل شدن مي‌دانند و دليل آنان آيه‌ي‌ بعد است


كه در آن خداوند مي‌فرمايد:

«آنگاه كساني را كه پرهيزگار بوده‌اند، نجات داده و ستمگران را كه به زانو در افتاده [در دوزخ] رها مي‌كنيم».

مطابق هر دو تفسير انسان‌هاي مؤمن و با تقوي در روز قيامت از آتش جهنم نجات مي‌يابند, خواه وارد آن بشوند و خواه قبل از ورود به آن


از آن دور شده و نجات يابند.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





مراتب نجات:

نجات داراي مراتب گوناگون است به طوري كه انسان براي نيل به مرتبه‌ي‌ بالاتر نيازمند رهايي و گذر از مرتبه‌ي‌ پيشين مي‌باشد.


در بيان اين مطلب بايد گفت كه ايمان نيز داراي مراتب مختلف است که در مقابل هر مرتبه‌ي‌ آن, درجه‌اي از كفر و شرك قرار دارد.


بديهي است كه به هر ميزان معناي اسلام و ايمان دقيق‌تر و راه آن باريك و دشوارتر باشد، نجات از شرك و كفري كه مقابل آن است


سخت‌تر خواهد بود. (طباطبايي,1414, ج 1, ص308) .

اما نجات اخروي نيز داراي مراتب گوناگون است, زيرا دوزخ نيز داراي دركات است كه به حسب مراتب اعمال و درجات نزولي انسان‌ها تعيين


مي‌گردد. ساكنان دوزخ در مراتب متفاوتي از آن قرار دارند, بعضي در سافل، بعضي در اسفل و گروهي نيز در اسفل‌السافلين قرار دارند.


اين عذاب‌ها «دركات» ناميده مي‌شود. انسان‌ها پس از تحمل عذاب جهنم، قابليت اين را مي‌يابند كه از آن نجات پيدا كرده و وارد


بهشت شوند و يا در خود جهنم از مرتبه‌اي به مرتبه‌ي‌ ديگر آن راه ‌يابند.



حقيقت نجات در مسيحيت:

اساس مسيحيت رايج اعلام ايمان است به نجاتي که عيسي مسيح براي بشريت به ارمغان آورده است. از نگاه مسيحيان هيچ آموزه‌اي


را نمي‌توان از نظر اهميت به مانند نجات بشر دانست.
درک حقيقت نجات ساده و در عين حال پيچيده و بسيار مهم مي‌باشد.


اين كه نجات حقيقي چيست؟


مقدمات آن چه مي‌باشد؟


چگونه به دست مي‌آيد؟


نتايج و بركات آن چيست؟



گستره‌ي‌ آن دنيايي است يا اخروي يا شامل هر دو جهان مي‌باشد؟


و ... سؤالاتي هستند كه بايد پاسخ صحيح آن را از متون مسيحيت استخراج نمود.

در كلمات انجيل چنين آمده است:

 هر كس كه به خود جرأت دهد، تا انجيل متفاوتي درباره‌ي‌ نجات، از آن چه كتاب مقدس تعليم داده است، عرضه كند،  
  
  
 نفرين و لعنت مي‌گردد  (غلاطيان 1: 8).


به طور كلي و به صورت اجمال, حقيقت نجات در مسيحيت رايج آن است که خداوند براي نجات نوع انسان‌ که در بند و اسارت گناه است,


خود قيام نمود؛ کلمه‌ي ازليه و يگانه فرزند خود را که با او هم ذات است به شکل بشري پاک و خالي از گناه در ميان انسان‌ها ظاهر


ساخت و او را فداي بشريت نمود. بنابراين نجات انسان تنها از طريق خداوند و به واسطه‌ي‌ مرگ فداكارانه‌ي‌ پسرش(عيسي‌مسيح)


براي رهايي انسانِ محكوم به مرگ، تحقق يافته است و راه ديگري غير از دخالت مستقيم خدا براي آن وجود ندارد.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





محسوب شدن گناه آدم براي همه‌ي‌ انسان‌ها:


كتاب مقدس تعليم مي‌دهد كه گناه آدم و حوّا باعث گناه‌كار شدن تمام نسل‌هاي بعدي گرديد (روميان, 5: 19).


گناه آدم به منزله‌ي‌ گناه تمام افراد نسل‌هاي بعدي محسوب شد.


در روميان چنين مي‌خوانيم:


از نافرماني يك شخص بسياري گناه‌كار شدند. به علت گناه آدم است كه با ذات فاسد و تحت محكوميت الهي به دنيا آمده‌ايم


(روميان, 5: 12؛ افسسيان,2: 3). ( تيسن ،ص 172 ).

بر اساس كتاب مقدس نجات الهي بوسيله‌ي‌ شخصيت و كارهاي پسر يگانه‌ي‌ خدا (عيسي مسيح) صورت مي‌گيرد. عيسي مسيح


جسم انساني به خود مي‌گيرد و به جاي انسان‌ها جان مي‌دهد. مطابق گفته‌هاي كتاب مقدس مسيحيت, نجات انسان با تصميم و


برنامه‌ي‌ از پيش تعيين شده از ناحيه‌ي‌ خداوند صورت گرفته است. به تعبير ديگر اين امر جزء قضاي الهي بوده است (افسسيان, 1: 10).

مقتضاي قضاي الهي سه چيز بوده است:
1. اختيار و تعيين نمودن هدفي كه قصد اتمام آن مي‌رود .

2. فراهم نمودن وسايط اين هدف.

3. به كارگيري وسايط اجراي آن به منظور دستيابي به هدف مورد نظر براساس كتاب مقدس.

بنابراين تنها به ذكر اين كه خداوند از ازل به همه چيز واقف است اكتفا نشده است بلكه افزون بر آن خداوندي كه داراي مجد و عظمت


است هر كاري را بر اساس اراده و قصد ازلي خويش انجام مي‌دهد (انس الأميرکاني, سنة 1888 م، ج2, صص2-161).


نتايج و بركات نجات:


از نگاه مسيحيت رايج نجات انسان كه از طريق مرگ مسيح صورت گرفته است، داراي نتايج و ثمرات بسيار زيادي است .


در ميان آن‌ها ثمرات با ارزشي وجود دارد كه پايه و اساس زندگي يك فرد مسيحي مي‌باشند از جمله:

1. مسيح با مرگ خويش «رهايي»( Redemption) از گناه را فراهم نمود. مرگ او بهاي رهايي و نجات انسان از گناه ذاتي اوست.


(اول تيموتائوس، 2: 6 ؛ عبرانيان, 9: 12).
2. مرگ او باعث مصالحه و آشتي ميان انسان و خدا گرديد. انسان قادر خواهد بود از طريق ايمان نجات يابد. اكنون ديگر او يكي از اعضاي


خانواده‌ي‌ الهي محسوب مي‌گردد (دوم قرنتيان، 5:19).

3. مرگ مسيح خشم و غضب خدا را فرو نشاند. زيرا خداوند به دليل گناهان بشر نسبت به آنان خشمگين است


(مرقس، 3: 29 و 14: 2 ؛ روميان، 1: 18 ؛ افسسيان، 5: 6).

4. مرگ او طبيعت گناه‌ آلود را محكوم و نابود ساخت. گناه ذاتي كه در سرشت انسان بوده و حكومت مي‌كرد, از انسان جدا شده و ديگر


او از تسلط گناه در زندگي خويش رها و آزاد گرديد.(روميان، 6: 1-10).

5. مرگ او پايان شريعت را به همراه داشت. (روميان، 9: 4 و كولسيان، 1: 14). شريعت نمي‌توانست گناه‌كار را عادل كند بلكه شريعت


فقط باعث مي‌شود كه انسان گناهان خويش را ببيند و احتياج او را به او نشان دهد (اعمال، 13: 39 ؛ روميان، 3: 20 ؛ غلاطيان، 3: 23-25).

6. «عادل شمردگي»(Justification) يكي از نتايج و بركات مرگ مسيح است. آموزه‌هايي همچون آزادي از گناه (روميان، 3: 24)، مصالحه


(دوم قرنتيان، 5: 19 – 21)، بخشايش (روميان ، 3 :25) و ... بيانگر عادل‌شمردگي مي‌باشند. بر اساس اين آموزه انسان از محكوميت


دايمي نجات يافته و تبرئه گرديده است.

7. فرزندخواندگي از ديگر مزاياي مرگ مسيح براي شخص ايمان‌دار است. اين روح‌القدس است كه ما را قادر مي‌سازد تا از مزاياي موقعيت


خويش به عنوان فرزندخوانده لذت ببريم (غلاطيان،4: 1-5 و روميان، 8: 14-17).
8. «تقديس» ( Santification) ايمان‌دار كه بر اساس مرگ مسيح براي او به دست آمده است (عبرانيان،‌ 10: 10). وقتي از ما خواسته


مي‌شود مقدس باشيم، اين به معناي تشبّه به مسيح و پاك شدن از ناپاكي‌هاست (عبرانيان، 12: 14؛ قرنتيان، 7: 1)


(محمديان, 1381, صص, 443-445 )


روح‌القدس و امر تداوم نجات:


رستگاري و نجات که به انسان شايستگي تدارک و جبران گناه را توسط عيسي مسيح مي‌بخشد, خاتمه‌ي کار نمي‌باشد.


مسيحيان معتقدند که غرض خداوند صرفاً اين نيست که نوعي رابطه با ما برقرار کند. او دوست دارد که ما در نتيجه‌ي اين ارتباط, به فردي


متفاوت و يا به «آفريده‌هاي نو» تبديل شويم. ما بايد شخصيت و منش خود را به آن نوع شخصيتي دگرگون نماييم که خداوند در اصل ما را


براي آن ساخته است. اين فرايند را «تقديس» مي‌نامند. تقديس و به عبارتي حفظ مقدسين, به اين معنا است که شخص ايمان‌دار در


ايمان و عمل خود مداومت داشته و در طريق نجات باقي و حفظ گردد.

در سنت مسيحي اعتقاد بر اين است که براي تحقق اين امر به کمک شخص سوم تثليث يعني روح القدس نياز است.


روح‌القدس از طريق مأوا گزيدن در درون انسان, امر نجات را تداوم مي‌بخشد. از نگاه مسيحيان حيات جاوداني در سايه‌ي اطمينان به نجات

و تداوم آن صورت مي‌گيرد و اين اطمينان از طريق آگاهي از سکونت روح‌القدس در درون انسان است (محمديان،همان, ص 446).


در عهد جديد چنين آمده است:

... و از اين مي‌شناسيم که در ما ساکن است يعني از آن روح که به ما داده است (اول يوحنا, 3: 24). هر که اقرار مي‌کند که عيسي


پسر خداست خدا در وي ساکن است و او در خدا و ما دانسته و باور کرده‌ايم آن محبّتي را که که خدا به ما نموده است خدا محبت


است و هر که در محبت خدا ساکن است در خدا ساکن است و خدا در وي (اول يوحنا, 4: 16و17).
از اين رو روح‌القدس ونقش او در فرايند نجات نزد مسيحيان بسيار مهم است, زيرا پس از ماجراي مصلوب شدن مسيح, وظيفه‌ي وي نيز به


اتمام رسيده و کار روح ‌القدس آغاز مي‌گردد.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





عوامل مؤثر در نجات از ديدگاه اسلام:


در ادامه و تکميل ديدگاه نجات‌شناسي دو سنت, بيان عوامل مؤثر در نجات امري ضروري است,‌ زيرا شناخت و آگاهي کامل نسبت به


حقيقت نجات منوط به شناخت عوامل نجات‌بخش انسان مي‌باشد.


كاربرد كلمه‌ي «نجات» در جايي است كه شخص نجات يافته هيچ نيرويي از خود نداشته باشد. در تمام موارد نجات كه با بهره‌گيري از


قرآن ذكر گرديد، تنها خداوند تعالي است كه انسان را نجات مي‌دهد. در امر نجات تنها چيزي كه انسان قادر است انجام دهد، اكتساب


شرايطي است كه قابليت نجات را براي وي فراهم نمايد. انسان به وسيله‌ي‌ ايمان، تقوي، عمل صالح و توبه داراي ظرفيت و قابليت نجات


مي‌گردد. در اين صورت با عنايت الهي و فيض رحماني او مشمول نجات گرديده، به رستگاري خواهد رسيد.


ايمان:



مهم‌ترين و مؤثر‌ترين عامل نجات انسان، ايمان مي‌باشد. در بسياري از آيات قرآن به روشني به اين مهم تصريح شده است.


از نظر قرآن ايمان محور تمام صفات مثبت و سرچشمه‌ي‌ همه‌ي‌ خوبي‌ها مي‌باشد.


«مؤمنان [حقيقي] تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده

و با اموال و جان‌هاي خود در راه خدا جهاد كرده‌اند، آن‌ها راست‌گويانند.»


توصيف مؤمنان به اين كه به خدا و رسولش ايمان دارند، و به ديگر صفات مذكور در اين آيه، تصريحي جامع و مانع از صفات مؤمن مي‌باشد.


يعني هر فردي که داراي اين ويژگي‌ها است مؤمن حقيقي مي‌باشد و در مقابل اگر كسي فاقد هر يك از اين صفات باشد، مؤمن حقيقي


نيست. ايمان به خدا و فرستاده‌ي‌ او عقدي قلبي بر توحيد، حقانيت دين پيامبر و پيروي از آن چه رسول خدا به آن دستور مي‌دهد


مي‌باشد. مؤمنان حقيقي كساني هستند كه در حقانيت آن چه كه به آن ايمان آورده‌اند ترديد نكنند.


حقيقت ايمان، غير از علم و معرفت است، به دليل آياتي از قرآن كه از كفر و ارتداد افرادي خبر مي‌دهد كه با علم و معرفت به حق و


حقيقت، و نيز علم به انحراف خويش كافر و مرتد شدند.



و جَحدوا بها واستَيْقنتْها أنفُسَهُم ظلماً و علّواً...


و با آن كه دل‌هايشان بدان يقين داشت، از روي ظلم و تكبّر آن را انكار كردند.



از اين كه اين قبيل آيات, ارتداد، كفر، جحود و ضلالت را با علم و يقين همراه مي‌داند، مي‌توان نتيجه گرفت كه صرف وجود علم و يقين به


چيزي و حقانيت آن، در حصول ايمان براي صاحب علم كافي نيست. در ايمان هم معرفت لازم است و هم التزام به مقتضاي آن، به طوري


كه آثار آن معرفت در عمل انسان بروز كند. علم و التزام هر دو از اموري است كه شدت و ضعف در آن راه دارد، بنابراين ايمان هم كه از آن


دو تأليف شده، اين قابليت در آن وجود دارد. اين معنا به روشني از آيات قرآن بدست مي‌آيد:






الّذينَ قالَ لَهُمُ الناسُ إنَّ الناسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ايمانا...


همان کساني که [برخي از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براي [جنگ با] شما گرد آمده‌اند, پس, از آن بترسيد.»


و [ولي اين سخن] بر ايمانشان افزود... ليزدادوا إيماناً مع ايمانهم... تا ايماني بر ايمانشان بيافزايند.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




عمل صالح:


در بسياري از آيات قرآن, رستگاري و نجات به دنبال ايمان و عمل صالح به‌دست مي‌آيد و از سوي ديگر نگون‌بختي و هلاكت نيز داير مدار


كفر و اعمال زشت مي‌باشد.


مجموعه‌ي زيادي از آيات قرآن بيان‌گر اين حقيقت است كه عمل صالح منفك از ايمان نيست و ميان آن دو ملازمه برقرار است.


نه ايمان بدون عمل صالح معنا دارد و نه فرد بي ايمان داراي عمل صالح است.


تقوا:


تقوا به معناي ورع و پرهيز از محرّمات و گناهاني است كه انسان را به سوي عذاب خداوند سوق مي‌دهد.


حقيقت تقوي امري است معنوي كه قائم به دل و قلب انسان مي‌باشد. تقوي به اعمال انسان رنگ طاعت و معصيت مي‌زند وگرنه ظاهر


اعمال انسان‌ها به‌ يك صورت است. در قرآن يكي از مهم‌ترين عوامل نجات بخش انسان تقوا و پرهيزكاري مي‌باشد:


«و خدا كساني را كه تقوي پيشه كرده‌اند، به [پاس] كارهايي كه مايه‌ي‌ رستگاري‌شان بوده، نجات مي‌دهد.


نه عذابي به آنان مي‌رسد و نه غمگين خواهند بود.»



و در حالات قيامت خداوند مي‌فرمايد:


«سپس آن‌ها را كه تقوا پيشه كردند از آن نجات مي‌بخشيم.»


رحمت و مغفرت خداوند:


خداوند به رحمت خود مؤمنان را نجات مي‌دهد. اما اين رحمت كه به معناي افاضه‌ي‌ نعمت و موهبت الهي است، متوقف بر اين است كه


موانع از قبل برداشته شود.


«مَنْ يُصْرَف عَنْه‌ يو‌مَئذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ»


هر كس در آن روز از عذاب خدا نجات يابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است.

گناهاني وجود دارد كه با مرتبه‌اي بالاتر از آن قابل جمع نيست.


براي نيل به مرتبه‌ي‌ اعلي انسان بايد موانع را كه از جمله‌ي‌ آن گناهان است از خود بردارد و به تعبيري از آن گناهان نجات يابد.

در نتيجه براي برداشته شدن موانع و نجات از آن‌ها نياز به مغفرت خدا دارد.


شفاعت:


شفاعت كه‌ يكي از جلوه‌هاي رحمت خداوند است موجب نجات عده‌اي از گناه‌كاران است. شفاعت در آخرين موقف قيامت به كار مي‌رود و


شخص گنه‌كار به وسيله‌ي‌ آن مورد مغفرت و آمرزش خداوند قرار مي‌گيرد. كسي كه مورد شفاعت قرار گرفته،‌‌‌ يا اصلاً داخل آتش


نمي‌شود و يا پس از داخل شدن از آن نجات مي‌يابد.

حقيقت شفاعت همان مغفرت الهي است كه وقتي به منبع فيّاض رحمت يعني خداوند نسبت داده مي‌شود عنوان آن «مغفرت» است


و زماني كه به مجاري و واسطه‌ها منسوب مي‌گردد نام «شفاعت» به خود مي‌گيرد.


در واقع بازگشت شفاعت به اين است كه‌ يكي از صفات خدا ميان او و بنده‌ي‌ گنه‌كارش واسطه گردد تا حال او اصلاح شود


(طباطبايي,1414, ج 17، ص270).


توبه:


توبه به معناي ايمان به خداي سبحان از كفر و شرك، دل‌زده شدن از گناه، ظلمت و شقاوت مي‌باشد. بنده در هيچ حالي از احوال، از


خداي خود بي‌نياز نيست، و اگر بخواهد از آلودگي گناه و عذاب آن نجات يابد، نيازمند عنايت و رحمت خداوند است تا توفيق توبه پيدا كند.


بنده پس از توفيق توبه, دوباره محتاج به‌ توبه‌اي ديگر از طرف خداست. در حقيقت توبه دو قسم است، يكي توبه‌ي‌ خدا كه برگشتن او به


سوي عبد است، به رحمت، و يكي توبه‌ي‌ بنده به سوي خدا.

ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُواْ... پس خدا به آنان توفيق توبه داد، تا توبه كنند.

آيات توبه حتي مشرکان و کفار را نيز شامل مي‌گردد:

بگو:


«اي بندگان من - كه بر خويشتن زياده‌روي نموده‌ايد - از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه‌ي‌ گناهان را


مي‌آمرزد كه او آمرزنده‌ي‌ مهربان است و پيش از آن كه شما را عذاب در رسد و ديگر ياري نشويد، به سوي پروردگارتان


بازگرديد و تسليم او شويد.»
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



عوامل نجات بخش در مسيحيت:

در مسيحيت نيز فراهم شدن نجات متوقف بر وجود بعضي از عوامل نجات بخش است. بعضي از اين عوامل از ناحيه‌ي خداوند است و


بعضي ديگر به صورت پاسخ مثبت انسان به برنامه‌ي نجات الهي صورت مي‌گيرد.

ايمان:

نجات انسان عطا و فيضي از جانب خداوند است اما فقط در صورت پاسخ انسان به صورت «ايمان» به دست مي‌آيد.


ايمان كه محور تمام خوبي‌ها و فضيلت‌ها مي‌باشد، عامل اساسي نجات در مسيحيت محسوب مي‌گردد. از نگاه مسيحيت رايج ايمان به


عيسي مسيح تنها شرطي است كه خدا براي نجات انسان قرار داده است. ايمان تنها يك اعتراف در مورد مسيح نيست بلكه عملكردي


است كه از قلب ايمان‌دار برمي‌آيد و طالب پيروي مسيح به عنوان خداوند و نجات‌ دهنده است. كلمات عهد قديم پر است از ذكر ايمان و


اين‌كه عامل اساسي نجات انسان تنها ايمان خواهد بود.

(متي، 4: 19، 16: 24؛ لوقا، 9: 23-25؛ يوحنا، 10: 4 و27، 12: 26؛ مكاشفه، 14: 4.)
فيض:

در عهد جديد فيض و رحمت الهي و نقش آن در نجات انسان داراي اهميت به‌سزايي مي‌باشد. فيض به معناي حضور خدا و محبت عيسي


مسيح است كه به وسيله‌ي‌ روح‌القدس به ايمان‌داران داده مي‌شود تا در بخشش و رحمت شريك شده و تمايل و قدرت براي انجام


اراده‌ي‌ خدا داشته باشند.


( يوحنا، 3: 16؛ اول قرنتيان، 15: 10؛ فيليپيان، 2: 13؛ اول تيموتائوس، 1: 15- 16)


1. خدا ميزاني از فيض را به عنوان يك بخشش به بي‌ايمانان مي‌دهد(اول قرنتيان، 1: 4). تا بي‌ايمانان بدين‌وسيله بتوانند به خداوند


عيسي مسيح ايمان آورند( افسسيان، 2: 8-9؛ تيطوس، 2: 11؛ 3: 4).

2 . خدا فيض را به ايمان‌داران مي‌بخشد تا «از گناه آزاد گردند» (روميان، 6: 20 و22). مطابق خواست و اراده‌ي‌ خدا عمل كنند


(فيليپيان، 2: 13؛ تيطوس 2: 11-12؛ متي, 7: 21) ؛ دعا كنند (زكريا 12: 10 )؛ در مسيح رشد كنند (2 پطرس, 3: 18) و به مسيح


شهادت دهند ( اعمال 4: 33؛ 11: 23).
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




نقش عمل در نجات مسيحي:

آيا در کنار ايمان, اعمال شايسته نيز در نجات انسان مؤثر است؟

ميان کليساي پروتستان و کاتوليک در اين باره اختلاف نظر وجود دارد. مذهب پروتستان با اعتقاد به اين که:


«برائت از گناه تنها به وسيله‌ي ايمان» (Justification by faith) خواهد بود نجات را تنها در گرو ايمان مي‌داند.


در مقابل مذهب کاتوليک مي‌گويد که ايمان بدون عمل نقشي در نجات ندارد.

لوتر رهبر اصلاحات پروتستان مي‌گويد که پس از مطالعه‌ي رساله‌ي پولس به روميان, که در آن آمده است:


«عدالت خدا مکشوف مي‌شود از ايمان تا ايمان, چنان که مکتوب است که عادل به ايمان زيست خواهد نمود» (روميان, 1: 17), برقي در


ضمير روح او تابش گرفت و انقلابي در افکار او پديد آورد. وي گفت: «ايمان و فقط ايمان براي نجات انسان کافي است (بي .ناس, 1372,


ص669).


البته اين بدان معنا نيست که اعمال نيک نزد کليساي پروتستان, فاقد ارزش است, بلکه اين اعمال شخص نجات يافته از طريق ايمان را


رشد مي‌دهد. هر چند از طريق فيض انسان نجات مي‌يابد, ولي نتيجه‌ي نجات اعمال نيکو است.


پولس در نامه‌ي خويش به مسيحيان روم تنها بر ايمان تأکيد دارد ونقش عمل را ناديده مي‌گيرد. (روميان 3: 28-31 و 4: 1-5).


کليساي کاتوليک معتقد است عمل نيک تجلي ايمان است و ايمان به مسيح بدون اعمال نيک تحقق نمي‌يابد. تحقق نجات و رستگاري


مشروط به دو امر است:


1. فيض خداوند که در ايمان متبلور است.


2. اعمال نيک که مقصود اعمالي است که با احکام خداوند و دستورات کليسا مطابق باشد.

در بخش‌هايي از عهد جديد فقراتي ديده مي‌شود که دلالت بر ديدگاه کاتوليک داشته و در مقابل گفته‌هاي پولس قرار دارد: (رساله‌ي


يعقوب 2: 15-26).



نقش توبه در نجات مسيحي:

در عهد جديد بر ضرورت توبه و وجوب آن تأكيد بسياري شده است.


توبه شرط لازم و ضروري براي نجات است. از نظر مسيحيان موضوع اصلي موعظه‌ي‌ عيسي مسيح و رسولان او توبه بود :

پس خدا از زمان‌هاي جهالت چشم پوشيده الان تمام خلق را در هر جا حکم مي‌فرمايد که توبه کنند (اعمال، 17: 30).


یعنی بلکه به شما مي‌گوييم اگر توبه نکنيد همگي شما همچنين هلاک خواهيد شد ؟

يا آن هجده نفري که برج در سلوام برايشان افتاده ايشان را هلاک کرد گمان مي‌بريد که از جميع مردمان ساکن اورشليم خطاکارتر بودند؟


حاشا بلکه شما را مي‌گويم که اگر توبه نکنيد همگي شما همچنين هلاک خواهيد شد (لوقا، 13: 3–5). و در آن ايام يحيي تعميد دهنده


در بيابان يهوديه ظاهر شد و موعظه کرده مي‌گفت ? توبه کنيد زيرا ملکوت آسمان نزديک است (متي، 3: 1-2).

اگر چه براي نجات توبه ضروري است ولي فقط براي آماده شدن قلب مي‌باشد و با آن نمي‌توان نجات را خريداري نمود.


بر اساس آموزه‌ي‌ نجات در مسيحيت، خداوند عادل نمي‌تواند انسان توبه كننده را مورد بخشش قرار دهد.


بخشش در صورتي عادلانه است كه جريمه‌ي‌ گناه پرداخت گردد. و اين جريمه ‌يا فديه(atonement) را تنها مسيح پرداخت مي‌نمايد.


يعني مرگ مسيح كفاره‌ي‌ گناه انسان مي‌گردد. مسيح براي گناه خود جان نداد (يوحنا،8: 46، عبرانيان، 15:4، اول پطرس، 2: 22)


و مرگ وي تنها براي گناهان ديگران بود (روميان، 5: 8، اول قرنتيان، 5: 21، اول پطرس،2: 24)
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نجات در قرآن و مقايسه آن با آموزه نجات مسيحي

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



همساني و ناهمساني‌هاي دو ديدگاه:
در تطبيق و مقايسه‌ي ‌اسلام و مسيحيت در بحث نجات‌شناسي پس از بيان ديدگاه‌ها, نوبت به بيان موارد اختلاف و اشتراک مي‌رسد.

اصولاً‌ نجات مسيحي از نظر ماهيت با نجاتي که در اسلام مطرح است داراي تفاوت‌هاي بسيار مهم است.

ريشه‌ي بسياري از اين تفاوت‌ها در مباني و پيش‌فر‌ض‌هاي الاهياتي اين دو ديدگاه نهفته است.
هر چند اختلافات در اين دو نظريه عميق است, لکن نمي‌توان بعضي از همساني‌هاي موجود در اين دو سنت را در زمينه‌ي نجات‌شناسي

ناديده گرفت و از طرح آن غفلت نمود.

الف) ناهمساني‌ها:

1. از نظر مسيحيان اعتقاد به نجات از اصول اساسي ايمان انسان محسوب مي‌گردد. گفته شده است که: اساس مسيحيت اعلام ايمان


است به نجاتي که عيسي مسيح براي نوع انسان به ارمغان آورده است. در مسيحيت آموزه‌ي «فداءِ مسيح» که چگونگي اين نجات را


بيان مي‌کند, از چنان اهميتي برخوردار است که مي‌توان آن را با آموزه‌ي توحيد در اسلام مقايسه نمود. مسيحيان در اين باره مي‌گويند:

«اين نجات آن‌قدر مهم است که خداوند خود براي اجراي آن دست ‌به ‌عمل شده و به ميان انسان‌ها آمده است.»

در اسلام اولاً نجات به عنوان يکي از اصول اساسي و اعتقادي مسلمانان محسوب نمي‌گردد.


ثانياً در قرآن کريم در کنار نجات, که امري عدمي است, نسبت به درجات سعادت و کمال و به تعبيري مقامات انسان و راه‌هاي رسيدن به


آن تأکيدات بسياري صورت گرفته است؛ درجات و مقاماتي که به عنوان امور ايجابي با وجود انسان متحد گرديده و به تعبير زيباي قرآن,


انسان همان درجه مي‌گردد. البته روشن است که رسيدن به اين درجات مستلزم نجات از مهالک مي‌باشد که مقدمات و شرايط آن در


اين دنيا به دست خود انسان صورت مي‌گيرد.

2. در نجات مسيحي انسان نقش چنداني ندارد زيرا نجات, طرح و نقشه‌ي خداوند بوده و مستقيماً نيز به دست او اجرا گرديده است.


در اين نجات انسان صرفاً‌ پذيرنده‌ي آن و تسليم اراده‌ي حق مي‌باشد, به طوري که پيش از اقدام مستقيم خداوند, بشر براي نجات خود,


هيچ اقدامي نمي‌تواند صورت دهد. حتي فراهم‌ نمودن شرايط و قابليت نجات نيز از طرف او ناممکن خواهد بود. يعني بدون تحقق عمليات


نجات از طرف حق, حتي ايمان به خداوند و عالم غيب نيز بي‌تأثير خواهد بود. تنها ايمان به فدا شدن مسيح براي نجات انسان سودمند


است.

به‌طور کلي از نظر مسيحيت نجات و رستگاري رايگان و مجاني بوده و امري است که به بها ندهند, و هيچ‌کس نسبت به آن ذي‌حق


نمي‌باشد. در کلمات اگوستين در باره‌ي ذي‌حق نبودن نسبت به نجات چنين آمده:

... اين نجات براي کسي که شايسته‌ي آن است خواسته نمي‌شود بلکه براي کسي خواسته مي‌شود که شايسته‌ي آن


(Augustine CII, ii, .15 "n f".) نيست



اما در نجات اسلامي, نقش انسان برجسته و نمايان است. چنان که گفته شده [COLOR=#0070c0]ايمان به خداوند و عالم غيب, از مهم‌ترين عوامل
 



نجات‌بخش محسوب مي‌گردد. اين ايمان از سوي انسان و با اختيار وي صورت مي‌گيرد, و سپس به دنبال آن انسان با خواست و اراده‌ي


الهي از ظلمتِ کفر و شرک نجات پيدا کرده, به سوي نور و حقيقت رهسپار مي‌گردد. همين‌طور ماندن در ضلالت کفر با اختيار شخص


انسان صورت مي‌گيرد. چنين شخصي شرايط و قابليت نجات را نتوانسته در خود به وجود آورد و لذا رهسپار ظلمات و تاريکي‌ها خواهد


گرديد.


3. از ناهمساني‌هاي موجود در نجات‌شناسي دو سنت, عوامل نجات‌بخش و مصاديق آن مي‌باشد. مسأله‌ي شفاعت به عنوان يکي


ازعوامل نجات‌بخش در اسلام مطرح است. تقريباً تمام فرقه‌هاي اسلامي به شفاعت اعتقاد دارند. شيعيان و اکثريت اهل سنت شفاعت


را هم در ازدياد ثواب و هم در رفع عذاب مؤثر مي‌دانند. ( شبر,بي‌تا , ج 2, ص 134.)

از نظر قرآن کريم تنها کساني حق شفاعت دارند که از جانب خداي رحمان پيماني گرفته باشند. و کساني که با آگاهي, به حق گواهي


داده باشند. پس حضرت عيسيعليه‌السلام نيز يکي ازشفيعان نزد خدا مي‌باشد, زيرا داراي ويژگي‌هاي فوق مي‌باشد.

اما چنان‌که معلوم است در مسيحيت چيزي به نام شفاعت براي عيسي مسيح مطرح نيست و در مقابل فداء مسيح عنوان شده است.

4. در آموزه‌ي نجات مسيحي دلالت صريح و روشني از نقش عمل و انجام دستورات شريعت به عنوان عامل مهم و مؤثر در نجات انسان


وجود ندارد. در مسيحيت رايج در کنار ده فرمان يا احکام ده‌گانه, تنها چند حکم اخلاقي به عنوان دستورات عملي وجود دارد.


اما در اسلام چنان که گفته شد نقش عمل و انجام دستورات شريعت در نجات انسان بسيار مهم و مؤثر است.
ايمان و عمل لازم و ملزوم يکديگر و دو رکن اساسي در فرايند نجات مي‌باشند. كساني كه ايمان دارند, تنها با انجام عمل صالح در شمار


صالحان قرار گرفته و به رستگاري خواهند رسيد.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “مسیحیت”