عدل خدا منافاتی با فضلش ندارد...

در اين بخش ميتوانيد به بحث پيرامون مسائل عدل بپردازيد.

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 149
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۷, ۴:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 106 بار
سپاس‌های دریافتی: 213 بار

عدل خدا منافاتی با فضلش ندارد...

پست توسط fizikdan3000 »

 [HIGHLIGHT=#92cddc]"به نام خدای..."  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدای رحیم:اقرا کتابک  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده گنهکار:خدایا !من چگونه نامه عملم را بخوانم؟ تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا آهی می کشدو می گوید:  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]هر طور که می خواهی... فقط بخوان... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده :خدایا!رنگ اعمالم چشمانم را تیره و تار می سازد...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]به درد می آورد... تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا:خودت تیره و تار ساختی! خودت چنین کردی!  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده:خدایا! می خواهم بخوانم ام...ام...امّا،  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]ل..ل..ل...لکنت زبان نمی گذارد! تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا:چاره ای نیست...بخوان...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده:خدایا!اجازه ده تا نخوانم... آخه خجالت می کشم...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]آخه... آخه همه می فهمند که چگونه موجودی هستم! تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا:بنده ام تو بندگی منو نکردی!!! تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]اما باز می خواهم خداییم را به رخت بکشم...بخوان... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#31859b]بنده شروع به خواندن می کند...  

 [HIGHLIGHT=#31859b]و بعد از مدت های مدیدی تمام می شود...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc][HIGHLIGHT=#31859b]بنده به یاد کرده های خود می افتد!!!  تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]آرام آرام گام هایش را به سمت جهنم بر می دارد...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]اما هر قدمی که بر می دارد،به پشت سر نگاه می کند... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]انگار هنوز امیدش نا امید نشده است...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]انگار توقعش از خدایش جز این است...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]اعمال بر ترازوی عدل الهی وزن می شود...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خوبی ها به اندازه پر کاه  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]و بدیها و زشتی ها به اندازه کوهی عظیم.  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده کماکان حرکتش به سمت جلو  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]ونگاه امیدش به پشت سر است... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا به بنده اش نگاهی می کندو با لحن ملیحی می پرسد:  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده ام کجا می روی؟ تصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده: خدایا! به سمتی می روم که حق من است...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]وعدل تو حکم می کند...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا:چگونه می شود که تو به من امیدوار باشی  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]و من تو را نا امید سازم... برگرد... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]و این رابدان! عدل من به دور از فضلم نیست... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده:خدایا!ارتفاع قله عظیم این کوه معصیت،  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]به اندازه ای است که،از دیدنش عاجزم... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خدا:بنده ی من بدان! که فضل و رحمت من،  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]از کوه معصیت تو بزرگتر و بلندتر است...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده:خدایا! تو چنان مرا شرمسار ساختی که دردش  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]از هزار بار سوختن در آتشت،سخت تر و سوزاننده تراست... تصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]خداوند،باز هم به بنده اش نگاه ملیحی هدیه می دهد...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]شاید بشود فلسفه ی این نگاه را چنین بیان کرد:  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]بنده ام!!!  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]عمل خدایی من اقتضا می کند که تو شرمسار شوی...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]حس خدایی من اقتضا می کند که نتوانم  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]حتی برای لحظه ای،در فراغ تو سپری کنم...  


 تصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویرتصویر 

 [HIGHLIGHT=#92cddc]حال به جایی می روم که تنها،شان یک بنده است...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]و خداوند مرا به جایگاه بندگان خود سکنی می دهد...  

 [HIGHLIGHT=#92cddc]تا من برای همیشه احساس شرمساری کنم... تصویرتصویرتصویر 





 [HIGHLIGHT=#ff0000]"یادمو باشه با این نوشته نباید پر رو بشیم... عاقبت آدم های پر رو این نیستا!!!"  
حرفهای خنده ام را میشود در سکوت برکه نا امید از بارش باران ترجمه کرد ،

که با قاصدکی تنها و بی ریا، در راه بودن، خبری را خبر می دهد ...

[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “عدل”