لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

در اين بخش ميتوانيد به بحث پيرامون مسائل عدل بپردازيد.

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط scooter_g_o »

سلام
من در عدالت خدا دچار شک شده ام .دلیل شک من این است که: فرض کنید انسانی گناه کار در پیشگاه خدا حاضر شود و به خداوند بگوید اگر به من بیشتر لطف و رحمت خود را ارزانی میداشتی من گنه کار نمیشدم .با توجه به آیه بالا اگر خدا قرار باشد به این سوال فرد گنه کار جواب دهد چه خواهد گفت؟
آیا اصلا جوابی خواهد داشت؟

آیه بالا بیان گر عدل از دیدگاه خدا است لطفا بگید این آیه چه قدر شما رو قانع میکنه؟

آیا بهتر نبود خدا به همه یک اندازه میبخشید تا در مورد انسان ها و اعمالشان بهتر بشود قضاوت کرد؟
Iron
Iron
پست: 465
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸, ۱۱:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2007 بار
سپاس‌های دریافتی: 991 بار

Re: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط مستور »

سلامتصویر

کدوم آیه؟تصویر
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " - قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " - مقداری خرد پشت " چه بدونم " -و اندکی درد پشت " اشکالی نداره" هست.
Junior Member
Junior Member
پست: 29
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸, ۱۰:۰۰ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 9 بار

Re: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط شکیبا »

به نام خدا

با سلام لطف كنيد در اين مطالب تفسير نمونه دقت نماييد عقيده شخصي من اين است ما خودمان هستيم كه در مسيري كه در زندگي انتخاب مي كنيم از افكار تا اعمال و گفتار توانايي خود را به چه حد مي رسانيم و خداوند رحمان بيشتر از توانمان ما را مورد آزمون قرار نمي دهد ما حضرت ابراهيم نيستيم و خداوند آن ازمونهاي سخت را براي او قرار داد ما هم هميشه در آزمون الهي هستيم اما بر اساس تواناييمان و اين توانايي را خودمان با انتخاب مسيرمان انتخاب كرده ايم خداوند عادل ترين است
تفسير نمونه :

286
آيه و ترجمه
لا يُكلِّف اللَّهُ نَفْساً إِلا وُسعَهَا لَهَا مَا كَسبَت وَ عَلَيهَا مَا اكْتَسبَت رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطأْنَا رَبَّنَا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَ لا تُحَمِّلْنَا مَا لا طاقَةَ لَنَا بِهِ وَ اعْف عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا أَنت مَوْلَانَا فَانصرْنَا عَلى الْقَوْمِ الْكفِرِينَ(286)
ترجمه :
286 - خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايى اش ، تكليف نمى كند. (انسان ،) هر كار (نيكى ) را انجام دهد، براى خود انجام داده ، و هر كار (بدى ) كند، به زيان خود كرده است . (مومنان مى گويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم ، ما را مؤ اخذه مكن ! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده ، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان ،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى ! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم ، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى ! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده ! تو مولا و سرپرست مايى ، پس ‍ ما را بر جمعيت كافران ، پيروز گردان !
تفسير:
چندى تقاضاى مهم
همانگونه كه در تفسير آيه قبل گذشت اين دو آيه ناظر به كسانى است كه از شنيدن اين جمله كه اگر چيزى را در دل پنهان داريد و آشكار سازيد خداوند آن را محاسبه كرده و مطابق آن جزا مى دهد، نگران شدند و گفتند: هيچ يك از ما از وسوسه ها و خطورات قلبى خالى نيست .
اين آيه مى گويد: ((خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايى اش تكليف نمى كند)) (لا يكلف الله نفسا الا وسعها)

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 401

((وسع )) از نظر لغت به معنى گشايش و قدرت است ، بنابراين آيه ، اين حقيقت عقلى را تاييد مى كند، كه وظايف و تكاليف الهى هيچگاه بالاتر از ميزان قدرت و توانائى افراد نيست و لذا بايد گفت تمام احكام با همين آيه تفسير و تقييد مى گردد، و به مواردى كه تحت قدرت انسان است اختصاص مى يابد، بديهى است يك قانونگزار حكيم و دادگر نمى تواند غير از اين قانون وضع كند، ضمنا جمله فوق ، بار ديگر اين حقيقت را تاييد مى كند كه هيچگاه احكام شرعى از احكام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى گردد، و اين دو در همه مراحل دوش به دوش يكديگر پيش مى روند.
سپس مى افزايد: ((هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار (بدى ) كند به زيان خود كرده است )) (لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت ).
آرى هر كسى محصول عمل نيك و بد خود را مى چيند و در اين جهان و جهان ديگر با نتايج و عواقب آن روبرو خواهد شد.
آيه فوق با اين بيان مردم را به مسئوليت خود و عواقب كار خويش متوجه مى سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات ديگرى از اين قبيل كه افرادى براى تبرئه خويش دست و پا كرده اند خط بطلان مى كشد.
قابل توجه اينكه : در آيه شريفه در مورد اعمال نيك ((كسبت )) گفته شده و در مورد اعمال بد ((اكتسبت )) شايد تفاوت در تعبير به خاطر اين باشد كه ((كسب )) درباره امورى گفته مى شود كه انسان با تمايل درونى و بدون تكلف آن را انجام مى دهد و موافق فطرت او است ، در حالى كه (اكتسب ) نقطه مقابل آن است يعنى كارهائى كه بر خلاف فطرت و نهاد آدمى مى باشد و اين خود ميرساند كه اعمال نيك مطابق فطرت و نهاد آدمى است و اعمال شر ذاتا بر خلاف فطرت است .
((راغب )) در ((مفردات )) در تفاوت اين دو تعبير مطلب ديگرى گفته است كه آن هم قابل دقت مى باشد.
و آن اين كه ((كسب )) مخصوص كارهائى است كه فايده آن

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 402

منحصر به خود انسان نيست بلكه ديگران را هم در بر مى گيرد.
(مانند اعمال خير كه نتيجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمى شود، بلكه ممكن است بستگان و نزديكان و دوستان او هم در آن سهيم باشند در حالى كه ((اكتساب )) در مواردى گفته مى شود كه اثر كار تنها دامنگير خود انسان مى گردد و اين در مورد گناه است .
(البته بايد توجه داشت كه اين تفاوتها در صورتى است كه ((كسب )) و ((اكتساب )) در مقابل هم قرار گيرند).
و به دنبال اين دو اصل اساسى (تكليف به مقدار قدرت است - و هر كسى مسئول اعمال خويش است ) از زبان مؤ منان هفت درخواست از درگاه پروردگار بيان مى كند كه در واقع آموزشى است براى همگان كه چه بگويند و چه بخواهند.
نخست مى گويد: ((پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مواخذه مكن )) (ربنا لا تؤ اخذنا ان نسينا او اخطانا).
آنها چون مى دانند مسؤ ول اعمال خويشاند لذا با تضرعى مخصوص ، خدا را به عنوان رب و كسى كه لطف ويژهاى در پرورششان داشته و دارد، مى خوانند و مى گويند زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نيست ، ما مى كوشيم به سراغ گناه عمدى نرويم ، اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش .
بحثى كه در اينجا مطرح مى گردد اين است كه : مگر امكان دارد كه پروردگار كسى را در برابر لغزشى كه از فراموشى يا عدم توجه سرچشمه گرفته مجازات نمايد؟ تا زمينهاى براى اين درخواست بماند؟
در پاسخ اين سوال بايد گفت : گاهى فراموشى نتيجه سهل انگارى خود انسان است مسلم است كه اينگونه فراموشيها از انسان سلب مسووليت نمى كند مانند اين كه : در قرآن آمده است ((فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم هذا))، (بچشيد عذاب خدا را

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 403

در برابر آن كه اين روز را فراموش كرديد).
بنابراين فراموشكاريهائى كه زاييده سهل انگارى است قابل مجازات است .
موضوع ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه ((نسيان )) و ((خطا)) با يكديگر فرق روشنى دارد.
((خطا)) معمولا به كارهائى گفته مى شود كه از روى غفلت و عدم توجه از انسان سر مى زند مثل اين كه كسى به هنگام شكار تيرى را مى زند و به انسانى ، بدون قصد اصابت مى كند و او را مجروح مى نمايد. ولى ((نسيان )) در جائى گفته مى شود كه انسان با توجه دنبال كار ميرود ولى مشخصات حادثه را فراموش ‍ كرده ، مثل اينكه كس بى گناهى را مجازات كند به گمان اينكه گناهكار است زيرا مشخصات گناهكار واقعى را فراموش نموده است .
سپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته ، مى گويد: ((پروردگارا! بار سنگينى بر دوش ما قرار مده آن چنان كه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى )) (ربنا و لا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).
((اصر)) در اصل به معنى نگهدارى و محبوس ساختن است ، و به هر كار سنگين كه انسان را از فعاليت باز مى دارد، گفته مى شود و نيز به عهد و پيمانها كه آدمى را محدود مى سازد، اطلاق مى گردد. به همين دليل مجازات و كيفر را نيز گاهى اصر مى گويند، در اين جمله مومنان از خداوند تقاضا دارند، از تكاليف سنگين ، كه گاهى موجب تخلف افراد از اطاعت پروردگار مى گردد، آنها را معاف دارد. و اين همان چيزى است كه درباره دستورات اسلام از زبان پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده . ((بعثت بالحنيفية السمحة السهلة )): به آيينى مبعوث شده ام كه عمل به آن براى همه

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 404

سهل و آسان است .
در اينجا ممكن است سوال شود: اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام پيشين نبوده ؟ در پاسخ بايد گفت : همانطور كه از آيات قرآن استفاده مى شود تكاليف شاق براى امم پيشين ، در اصل شريعت نبوده ، بلكه پس از نافرمانيها به عنوان عقوبت و كيفر قرار داده شده است .
همانطور كه بنى اسرائيل به خاطر نافرمانيها پيدرپى از خوردن پارهاى از گوشتهاى حلال محروم شدند (سوره انعام آيه 146 و سوره نساء آيه 160).
در سومين در خواست مى گويند: ((پروردگارا! مجازاتهائى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار)) (ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).
اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و يا هر دو باشد و شايد تعبير به ((لا تحمل )) در جمله قبل و((لا تحمل )) (با تشديد) در اين جمله ، به خاطر همين است ، زيرا تعبير اول اشاره به مسائل مشكل و تعبير دوم اشاره به مسائل طاقت فرسا است .
و در چهارمين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده (و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا).
((عفو)) در لغت به معنى محو كردن آثار چيزى است ، و غالبا به معنى محو آثار گناه مى آيد كه هم شامل آثار طبيعى آن مى شود، و هم شامل مجازات آن .
در حالى كه مغفرت تنها به معنى پوشاندن گناه است .
بنابراين مومنان هم از خدا مى خواهند گناهانشان را بپوشاند و هم آثار وضعى و تكوينى آن را از روح و روانشان بزدايد و هم كيفر آن را از آنان بردارد، و سپس از او مى خواهند رحمت واسعه اش كه همه چيز را در بر مى گيرد شامل حال آنان شود.
و بالاخره در هفتمين و آخرين درخواست مى گويند: ((تو مولى و سرپرست

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 405

مائى ، پس ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان )) (انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين ).
و به اين ترتيب تقاضاهاى آنان شامل دنيا و آخرت و پيروزيهاى فردى و اجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى گردد، و اين تقاضائى است بسيار جامع .
نكته ها
1 - از آنجا كه در اين دو آيه خلاصه اى از تمام سوره بقره آمده است ، و روح تسليم در برابر آفريدگار جهان را به ما مى آموزد، اين نكته خاطرنشان شده كه اگر مومنان از خدا مى خواهند كه از لغزشهاى آنان درگذرد و در برابر دشمنان گوناگون پيروزشان گرداند بايد برنامه ((سمعنا و اطعنا)) را انجام دهند و بگويند: ما نداى مناديان را از جان و دل پذيرفتيم و در صدد پيروى از آن بر آمديم و در اين راه از هر گونه تلاش و كوشش باز نايستند و سپس از خداوند خواستار پيروزى بر موانع و دشمنان گردند.
تكرار نام خدا به عنوان ((ربنا)) و كسى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد اين حقيقت را تكميل مى كند.
لذا رهبران اسلام در ضمن احاديث متعددى ، مسلمين را به خواندن اين دو آيه ترغيب كرده و ثوابهاى گوناگونى براى آن بيان داشته اند كه اگر زبان و دل در تلاوت اين آيات هماهنگ گردند و تنها سخن نباشد بلكه برنامه زندگى گردد، خواندن همين دو آيه مى تواند كانون دل را با آفريدگار جهان پيوند دهد و روح و روان را صفا بخشد و عامل تحرك و فعاليت گردد.
2 - از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ((تكليف ما لا يطاق )) وجود ندارد،

--------------------------------------------------------------------------------
New Member
New Member
پست: 8
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸, ۸:۰۰ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط deldade »

  ,
با عرض سلام
عدالت به معني مساوي بودن همه نيست بلكه يكي از معاني كه براي آن در نظر گرفته اند قرار گرفتن هر چيزي در جاي خود است. خداي متعال عادل است، چرا كه همه چيز را در جايگاه خود قرار داده است. اگر به فنوتيپ خويش نگاه كنيد متوجه ميشويد كه همه اعضاء و جوارح شما در مكاني درست قرار گرفته و اين به معني عدالت در شكل و شمايل حساب ميشود.
بنا به فرمايش شما بايد بگوئيم كه همه بايد داراي يك شكل و شمايل باشند، چون اگر غير از اين بود عدالت كجا ميرفت!! در حالي كه اينگونه نيست، هر كسي شكلي را براي خود دارد، رنگ و حالت چهره و اندازه قدي متناسب. اين نمونه اي از عدالت خداي متعال است كه در شكل ظاهري انسان نمود يافته است.
اما آنچه كه خود انسان به دست مي آورد ربطي به عدالت خداوند ندارد. خداي عزيز و حكيم همه چيز را بر اساس نظم خاصي قرار داده است. مثلا شما دقت كنيد اگر بخواهيد از منزل به سر خيابان برويد بر اساس نظم طبيعي بايد از درب منزل خارج شويد و راهي را كه ميشناسيد طي كنيد تا به مقصد خود برسيد. حال اگر شما بخواهيد ميتوانيد از پشت بام خانه بر روي پشت بام خانه همسايه رفته و از آنجا با طي مسير به سمت خيابان برويد. در آن مسير اول حركت بر اساس نظم خاصي شكل ميگيرد و وقتي شما به شكل دوم بخواهيد عمل كنيد يك نظم خاصي را مشاهده ميكند. همه چيز در عالم بر اساس منطق و درستي قرار گرفته اگر ما در رفتار خويش در غير مسير حركتي كنيم، وارد راهي شده ايم كه آن راه نيز داراي نظم خاص خود است. پس بي عدالتي صورت نگرفته بلكه ما خود انتخاب كرده ايم. اين مسير درست را خداي عزيز توسط پيامبر و ائمه هداة مهديين عليهم صلوات الله مشخص و معين كرده است.
خداوند به اندازه توان و ظرفيت هر شخص از او تكليف ميخواهد و او را مكلف كرده است. يعني شما نمي بينيد كه خداي متعال از بچه اي كه تازه به دنيا آمده بخواهد كه نماز بخواند و يا روزه بگيرد. زيرا او اصلا توانايي اين كار را ندارد و اگر به او گرسنگي و تشنگي داده شود او از بين خواهد رفت. ميزان وسعي كه او دارد هماني است كه به انجام آن مبادرت مي ورزد. به همين شكل همه داراي توان و ظرفيت وجوديه خاصي هستند كه بر اساس آن به امتحانهاي الهي دچار ميشوند. و اين را بايد دقت كرد كه امتحاني كه خداي متعال از انسان ميگيرد بر اساس آن ظرفيتي است كه به او عطا كرده، و اين كه كسي بگويد من كه اين توانايي را نداشتم در واقع به اشتباه رفته است. زيرا اگر او توانايي اين امتحان را نداشت خداي متعال اصلا از او اين امتحان را نميگرفت. براي نزديك تر شدن ذهن ميتوان به اين مثال توجه كرد كه اگر كسي كلاس اول ابتدايي است بخواهد امتحان دانشگاه بدهد هيچ كسي از او اين توقع را ندارد كه او بتواند در آن موفق شود.
به اندازه و ميزاني كه انسان توانايي دارد مورد امتحان الهي قرار ميگيرد. اين امتحان در مورد پيامبران و ائمه اطهار عليهم السلام به اندازه ظرفيت وجودي آنان است و در مورد ديگر انسانها نيز به اندازه ظرفيتشان صورت ميگيرد.
رحمت و لطف خداي متعال نسبت به همه ي بندگان به اندازه اي است كه بايد باشد. همه را در بعضي از مواهب به يك نسبت قرار داده است. مثلا در قوه عقل همه ي آناني كه از اين قوه برخوردارند به يك نسبت از آن بهره مند شده اند، به فرمايش معصوم "العقل ما عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان" و اين در همه يكسان قرار گرفته، ولي ميزان بروز اين قوه در افراد بستگي به خودشان دارد، يعني چه ميزان انسان از اين عقل در راه يافتن بندگي خدا و بدست آوردن بهشت الهي همت مي كند.
مثل اينكه همه در حساب بانكي خود يك ميزان پول داشته باشند. عده اي از آن به بهترين شكل بهره برند. عده اي يك مقدار آن را استفاده كنند. خلاصه هر كسي به يك شكل از آن استفاده كند. آن نوع استفاده به خود انسان بازگشت خواهد داشت. اين شناخت انسان از استعدادي است كه خداي متعال در وجود او قرار داده و خود اين انسان به ظهور و بروز اين استعداد كمك كرده است.
خداي حكيم براي همه انسانها به يك اندازه رحمت واسعه خود را قرار داده است. اما وقتي انسان در مسير رحمت الهي قرار نگيرد در واقع خود مسيري را انتخاب كرده كه در آن مسير نظم خاصي حاكم است.
مثلا ميگويند چرا بعضي از انسانها دچار معلوليت هستند و به دنيا مي آيند و اين با عدالت ناسازگار است. به ظاهر شايد اين كلام معقول بيايد ولي اگر دقت كرده شود، خواهيم ديد كه علم ژنتيك به اين نتيجه رسيده كه باعث همه ي معلوليتها خود انسانها هستند و رفتار انسان باعث بروز آن ميشود. اگر آن رفتار از انسان سر نزند انسان سالم به دنيا مي آيد. و اگر اين مسير طي كرده نشود نظمي كه در مسير ديگر حاكم است به وقوع مي پيوندد و شكل خود را ظاهر ميسازد.
پس عدالت خداوند اينجا به اين صورت ظاهر شده كه همه چيز در سر جاي خود قرار گرفته. كسي نميتواند گندم بكارد و بخواهد گردو برداشت كند. هرچه كه به وسيله ي انسان كاشته شود، محصول آن همان چيزي است كه از قبل مشخص شده است.
آخرین ويرايش توسط 1 on deldade, ويرايش شده در 0.
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط scooter_g_o »

با سلام
با تشکر از دوستانی که کامنت گذاشتند.بعضی مسائل بود که نیاز است دوستان ابهام زدایی ازش بکنند.
اول آقای شکیبا: چرا اعتقاد دارید که تقدیر روی سرنوشت اخروی انسان تاثیر نخواهد داشت؟
یک پولدار رو در نظر بگیرید که تو دنیا هر چی بخواهد باپول خود بدست می آورد .میتواند ذهن خود را عاری از مسائل و مشکلات مادی نگه دارد که مردم فقیر به آن دچار هستند پس وقت بیشتری برای خدا و آخرت خویش میتواند صرف کند.اما انسان ضعیف باید تمام فکر خود را صرف این کند که چگونه باید شکم خود راسیر کند وتازه این یکی از بدبختی های انسان ضعیف و فقیر است وبه هیچ کدام از نیاز های فیزیکی خود نمیتواند به موقع پاسخ دهد پس طبیعتا خدا وآخرت در نزد یک چنین فردی یک موضوع ثانویه جلوه میکند.چون طبق هرم مزلو انسان اولین نیاز هایش نیاز های فیزیکی است وتازه اگر به این نیاز پاسخ درست وبه موقع داده شود انسان به سراغ نیاز های دیگر مثل معنویات میرود پس میتوان نتیجه گرفت که انسانی که در تقدیر خدا ثروتمند بوده میتواند بیشتر خود راصرف معنویات کند پس در آخرت هم شانس بیشتری از یک آدم ضعیف دارد .
لطقا توضیح دهید خدا چگونه حقوق این فرد فقیر را به او خواهد داد؟ چه چیز به او خواهد داد که ارزش این همه مجاهدت و صبر را داشته باشد؟
آقای دلداده:
لطفا توضیح دهید چرا مساوات را عدالت نمیدانید ؟اگر در بین موجودات هم دقت کنید میبینید که مورچه ها با هم مساوی هستند و زندگی میکنند پس چرا میگید با مساوات نمیتوان زندگی کرد؟
در ضمن شما گفتید که اگر انسانی ناقص متولد بشه تقصیر خود انسان است.لطفا توضیح بدید با چه منطقی این حرف رو میزنید؟یعنی اگر کسی از شکم مادرش ناقص متولد بشه مقصر خودشه ونباید کس دیگه ای رو ملامت کنه؟!!
در ضمن از هر دو دوست خواهش میکنم دلیل بیارن که چرا مساوات رو عدالت نمیدونن.
با تشکر از هر دو عزیز
New Member
New Member
پست: 8
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸, ۸:۰۰ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: لا يكلف الله نفسا إلا وسعها

پست توسط deldade »

سلام
به همين مثال شما توجه ميكنيم. كجا در دنياي مورچگان همه مساوي هستند؟ يكي كارگر است يكي ملكه!! آيا اين تساوي است؟
روايتي است كه راوي از امام عليه السلام در مورد معيوب شدن افراد در شكم مادر سوال ميكند، امام عليه السلام اين آيه را تلاوت ميفرمايد: "ذالك بما كسبت ايديهم و ان الله ليس بظلام للعبيد"
"اين چيزي است كه افراد با دست خودشان كسب ميكنند و خداوند ظلم كننده به بندگانش نيست"
بايد عرض كنم اين انسان معلول، از چه بدنيا آمده است؟ خود بخود بوجود آمده يا با ازدواج پدر و مادر، مراحلي طي شده و اين بچه بدنيا آمده است؟ اگر اين بچه خود بخود بوجود آمده بود بله فرمايش شما درست بود، ولي وقتي او از پدر و مادر بوجود آمده پس علل و عوامل بسياري در بوجود آمدن او دخيل بوده اند. علم ژنتيك ثابت كرده است كه علت بسياري از معلوليتها ناشي از هم خوني است. عدالت حكم ميكرد كه اين دو قبل از آني كه به اين نتيجه برسند اقدام ميكردند.
حال اگر قبل از ازدواج پي به اين موضوع برده شود از بوجود آمدن اين معلوليت جلوگيري شده بود. اين معلوليت به خاطر ظلم نيست بلكه به خاطر عواملي است كه در اين موضوع دخيل بوده اند.
خداوند براي تمام مراحل زندگي يك فرد از بدو تولد تا دم مرگ حتي انتخاب همسر و چگونگي رفتار با همسر در هنگام آميزش و حتي چگونگي آميزش و ..... قوانيني مقرر فرموده است. بديهي است كه عدم پيروي از اين قوانين در واقع داراي تبعاتي مي باشد كه خود انسان در شكل گرفتن آن تبعات دخيل است.
مثلا در مورد آميزش ايستاده فرموده اند: احتمال اينكه فرزند حاصل شده "بواله" يعني كسي كه نميتواند ادرار خود را نگه دارد و زياد ادرار ميكند؛ باشد هست. يا در مورد نگاه كردن در هنگام آميزش به داخل آلت تناسلي همسر، فرموده اند باعث كوري فرزندي كه حاصل ميشود، خواهد بود. يا فرموده اند هنگام آميزش به خيال زن ديگري با همسر خود نزديكي نكنيد، كه اگر فرزندي براي شما حاصل شود نسبت به عمل زنا حريص خواهد بود.
عدالت خداوند حكم كرده است كه اين قوانين و مقررات به بشر ابلاغ شده و از سوي انسان به كار گرفته شود.
از طرفي بايد در نظر داشت خدايي كه خالق كل شيي است، و ما معتقديم كه اين خدا حكيم، عليم، قادر، و..... مي باشد. و هيچ چيزي را بيهوده نيافريده و در واقع همه چيز را در سر جاي خود قرار داده، از كوچكترين موجود گرفته تا بزرگترين موجودات، همه را بر اساس نظم خاصي آفريده، است. اگر بنا بود بر اساس تساوي بيافريند، ديگر نبايد اشكال مختلف آفريده ميشد، بلكه همه بايد يك چيز مي بودند. چون بايد همه چيز مساوي باشد!!
يعني سنگ ديگر نميتوانست وجود داشته باشد، حيوان، نبات، جماد، انسان، ملك، جن، و... نبايد وجود ميداشت. بلكه بايد همه يا نبات ميبودند آنهم به يك شكل و يك نوع!! يا جماد مي بودند آنهم به يك شكل و يك نوع.
عدالت خداوند حكم كرده است كه هر چيزي در جاي خود قرار داشته باشد. نبات در زندگي نباتي خود، جماد در زندگي جمادي خود، انسان با زندگي انساني خود، ملك نيز در زندگي خاص خود، جن براي خود، حيوان نيز در دايره خاص خود زندگي كند.
اين عدالت و حكمت الهي است كه براي هر كدام از اين صورتهاي خلق شده، وظايف و مقرراتي را تعيين كرده، كه آن مقررات و تكاليف براي انسان به صورت اختياري است و اين انسان با اختيار خود ميتواند آن را انجام دهد يا از انجام آن خودداري نمايد. ولي در زندگي انواع ديگر موجودات اين اختيار وجود ندارد. بلكه آنان اجبار به رفتاري دارند كه بر اساس آن مكلف شده اند.
اگر باب تساوي بود بايد ديگر موجودات نيز صاحب اختيار ميبودند. پس چرا فقط انسان داراي اين قوه است؟
پس عدالت در آفرينش موجودات كاملا مشخص است و عدل الهي را ميتوان در مقررات و تكاليفي كه از سوي خداي متعال ابلاغ شده است به عينه مشاهده كرد.
ارسال پست

بازگشت به “عدل”