طنز ديني

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

طنز ديني

پست توسط divoone110 »

   
  دوستان عزيز . اميدوارم که حال روحي و جسمي همگي شما خوب و خوش باشه و از زندگيتون نهايت لذت را ببريد.  
   
  ميگن اسلام دين غم و اندوه و عزاست؟ شما هم مثل من با اين حرف مخالفيد مگه نه؟ اما مخالفت در قول کافي نيست و بايد در عمل هم نشون بديم که اسلام دين نشاط و شادابيه.بايد بگيم در اسلام هم خنده و شوخي و مزاح و ... هست اما ماهيت خنده و شادابي اسلامي با خنده و سرمستي غير اسلامي فرق ميکنه. برخي به چيزايي دل خوش هستند که پوچ و لهو هست اما يک مسلمان واقعي که اينطور نيست. خلاصه ما هم ميخواهيم با روش اسلامي ثواب شاد کردن دل برادران مومن رو از دست نديم. 
  اي که يادآور ميشم اينه که طنز با جک خيلي فرق داره.در طنز نکته اي نهفته اما جک صرفاً چند جمله تهي از معناست.مسلماً خنده اي که در پي هر يک از اين دو مورد مياد هم متفاوته.ما در انجا به طنز با درون مايه ديني ميپردازيم. 
  تاپيک ايجاد شده تا مطالب جالب و البته با درون مايه ديني جمع آوري بشه و ان شاءالله يک بُعد ديگه از ابعاد اسلام رو برجسته و نمايان کنه. اميدوارم دوستان از قرار دادن مطالببشون مضايقه نکنند چون شاد بودن و شاد کردن و حتي مزاحي که ناراحت نکنه در سيره معصومين عليهم السلام بوده و ما هم نهي نشديم.نهايتاً اين نکته را يادآور ميشم که يک مسلمان به هر چيزي نمي خنده و مطالب نبايد کسي رو ناراحت کنند. 
  همه شما از درگاه الهي دلي با نشاط و شاداب آرزو ميکنم. 
   
   

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

مهماني مورچه

پست توسط divoone110 »

     مورچه اى حضرت سليمان را با جميع لشكرش به مهمانى دعوت نمود و گفت وعده گاه كنار فلان دريا باشد ،روز موعود فرا رسيد. حضرت سليمان با لشکرش در كنار دريا جمع شدند و با تعجب چيزي جز ساحل و دريا نديدند.بناگاه مورچه را ديدند که ميآيد در حاليکه پاى ملخى به همراه دارد.جناب مورچه به مهمانها نگاهي انداخت سپس پاي ملخ را به دريا انداخت و عرض كرد « كُل ان فاتك اللحم فلم يفتك المرق » يعنى: آب اين دريا را بخوريد، اگر گوشت نيست آبگوشت که هست . تصویر       

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: طنز ديني

پست توسط divoone110 »

چيه اينقدر شما ميخواين لقب پيدا کنين و جاه و مقام پيدا کنين و رئيس شوراي ده بشين و ...
...
...
بعدش ميخواين چي چي بشين؟

ميگن يک آخوند يه جائي نشسته بود ...

اين ماجراي جالب و آموزنده را با لهجه شيرين يزدي از زبان حجت الاسلام راشد يزدي بشنويد، بخنديد و هم بياموزيد.

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: طنز ديني

پست توسط divoone110 »

   
   
   
  در کلاس تاریخ با جدیت از یکی از محصلینش پرسید : کی در خیبر را کند؟ محصل مضطرب شدو با ترس گفت: آقا به خدا ما نکندیم.  
  که از این جواب جا خورده بود گفت پاشو برو بیرون. 
  محصل دیگری پرسید .او هم گفت آقا منم نبودم ،من اصلا زورم به در نمیرسه. 
  دیگری پرسید اونم گفت آقا به جون خودم قسم روحمم از این ماجرا خبر نداره. 
  معلم برآشفته همه رو از کلاس بیرون کرد. ناظم مدرسه که بچه ها رو گریون وسط سالن دید رفت سراغ معلم و ماجرا رو پرسید.معلم هم با عصبانیت سیر تا پیا ماجرا رو تعریف کرد. 
  گفت: آقی معلم بچه ها راست میگن من این بچه ها رو میشناسم خیلی مودب هستند و از این کارا نمیکنند.معلم که مات و مبهوت مونده بود... 
   
  رو شکر که من جای این معلم  
   
   

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: طنز ديني

پست توسط divoone110 »

بعضی آرزوها هستند که برای انسان خیالی هستند .
.
اما چون انسان از خیالش لذت ببرد ...
.
.
میگن شیخ بهائی یک پیشخدمتی داشت که شیخ حسن بهش میگفتند
.
.
.
.
در زد و بند این خیالها بود که یهو شیخ بهائی بهش گفت شیخ حسن کشکتو بساب تصویر

این ماجرای شنیدنی که شاید منشأ ضرب المثل معروف «کشکتو بساب» هم باشه رو از زبان شهید مطهری بشنوید.

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “نکته ها و لطایف”